درورد بی کران به شیوا و قهرمان بودن
مدت هاست شرمنده ایم ما نیستیم ما قهرمان نبودنیم
همراه و همکلاسی سابق ما چشم به راهتیم تو و سلمان و مهیار و ... هستیم. باش.
و ما باز سکوت می کنیم! برای اینکه ما خیـــــلی مهربونیـــــم! ما از خشونت بیزارِیـــــم! ما از کشته شدن قاتل بیزاریــــم! ما در یک سکوت روشنفکرانه(!) نشسته ایم تا دژخیم سر تک تک بهترین فرزندان میهن رو قطع کنه!!!
کولاکه این کار .
اونی که با تبر گردن آزادی خواهان رو میزد دیگه وجود نداره . به پاس صبر و ثباتهای امثال شیوا که در زندانهای همان تبر زن هستند اما در اثر مجاهدتها و فداکاریهای امثال شیواست که دخترکان سرزمین شیوا میتونند خوشحال و آزاد باشند و آزادی داشته باشند برای انتخاب حجاب و هرچه شیوا برایش تلاس میکرد و در عین حال هنوز هم شیوا با اینکه در زندانه ولی دلش و قلبش برای دخترکان وطنش میتپه و هنوز هم اگه بتونه از توی زندان هم به اونها کمک میکنه و نگران حال اونهاست... عالی بود ...عالی. ...
اگه میشد موسیقی متن انتخاب کرد هم آهنگ معروف شاهین نجفی " ما مرد نیستیم " رو باید پخش میشد
حسش فوق العاده تر از اون بود كه بشه توصيف كرد. كاش بقيه كارتونيست ها هم كم دغدغه هاي تو رو داشتن مانا... اگه تونستي بيشتر از شيوا بكش، بهمون اميد هم بده اما...
کار پیچیده و البته فوق العاده ایه ..
بنظر من دختر بچه کنایه از نهال جنبش مردم ایرانه که بجای درخت قطع شده توسط تبر استبداد داره رشد میکنه و زندانیان سیاسی مثل شیوا دارن اون رو تیمار و پرورش میدن و آینه هم نشون میده که جنبش مردم هنوز به بلوغ کافی نرسیده و بیشتر متوجه خودشه تا مسائلی که دوروبرش میگذره ..
خب . شیوا داره به دختر کوچک درونش میرسه و موهاشو شونه می زنه . اون دختر تصوبری دقیق از آرزوهای ما زنان بود اینکه موهامونو در باد زیر آسمان بدون هیچ حجاب و سقفی و چماقی شانه بزنیم . مثل همین دخترک که چماق رو دور دیده و با سربه هوایی نشسته رو نقطه ی مرگ .
... اما اون آیینه غیر از صورت قشنگ و معصومانه کودک درونش ، پشت گردن دخترک رو هم نشان می دهد . میله های زندان و تصویر رنج کشیده ی انسانی که دربند است . پس ، یهویی ترس و یاس همنشین می شود با امیدهای دور دست و آرمان های دست نیافتنی و هجوم می آورد به آن سلول نمور .
به بابایی اینجا اومده نظر داده تبرزن تو تصویر نیست ، تبرزن نیست اما تبر که هست دست زیاده که اون تبر را بگیره . دنیای خیالی تو و اون دیگران را نمی دانم اما در دنیای واقعی من در این ایران لعنتی و ترس زده ؛ در شهر و کوچه و پس کوچه هایی که ما در آن زندگی می کنیم تبرزن ها در تردد اند بی هول و واهمه .
تبر ، رو کنده جاخوش کرده و به خودش استراحت میده . داره آماده میشه برای سکانس بعدی و آن دیگری .
به جای گریه و زاری و زنجموره ، مغز ما که خالی شده کسی نظری نداره که چیکار کنیم خواهر مون را نجات بدیم ؟
در اینکه شیوا انسانه استسنایی است شکی نیست همچنان کار شما ولی برای کسانی مثل من که کار شما را دنبال نمیکنند گرفتن تمام نکات دشوارست. نهال کوچک ازادی تبر ظلم و جور را به زیر کشیده و؟؟؟؟؟؟
تفسیر من: شیوا ( و شیواهای مملکتمون) در سخت ترین شرایط و تحت شدیدترین فشارها به کودکان و دخترکانی می اندیشند که در زشت ترین و سیاه ترین جامعه زندگی میکنند. شاید نقاشی اشاره به حمایت های شیوا و دوستان از کودکان کار هم داشته باشه. بچه هایی که گاهی هیچ کس دنیا رو براشون زیباتر نمیکنه
نظرهای خوانندگان
این دختر زیبا ، زندگی را پای آزادی داد محال تنها رهایش کنیم... مانا از شیوا بیشتر بکش
-- Amir ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMاين يكي واقعاً فوق العاده است...
-- صبا ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMچه نظری بدهم زیباتر از "برای شیوا"!
-- بدون نام ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMدرود به مانا وحس قدرشناسی ایرانی. یا...هو
دلم ریخت از این کارتون .خیلی عالی
-- یاسمن ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMسلام. مانا دوست عزیز یکی از خصایل شما, مهربانی قلبی شماست.
-- sasan ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMچه درد ناک....
-- بدون نام ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMتکان دهنده
-- بدون نام ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMتو نابغه ای مانا، همیشه مانا باشی.
-- بنده خدا ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMامیدوارم این شیر دخترایرانی از دست رژیم ظلم و فساد نجات یابد
-- محمود ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMمرسی مانا
-- نجوای آزادی (شیراز) ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMولی کاش فقط یه کارتون بود....... کاش...
مرسی مانا
-- نجوای آزادی (شیراز) ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMولی کاش فقط یه کارتون بود....... کاش...
excellent
-- بدون نام ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMتنها اشک است که مي ماند ، دلم براي شيوا ، براي زيدآبادي براي خودم و براي همه و براي ايران سوخت.
-- کاوه ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMخدايا بس است نجاتمان ده !
be nazare man rahbar mohamade norizad o shiva o ..............doost dare
-- sadegh javid ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AM20
-- mazyar ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMتو نابغه ای مانا، همیشه مانا باشی.
-- بنده خدا ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMshiva ru nejat bedim... chera donya sakete akhe??????/
-- mohamab ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMt0 az kodom sayare hasti?
-- javad ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMvaghean damet garm
شیوا جان باور کن وقتی چشمم به عکست می افتد خجالت میکشم واحساس شرم از خود بودنم میکنم.
-- mohsen ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMاين روزا گوزن رو سر نمي برن
-- سید ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMميشكونن شاخشو ؛ ميفرستن تو باغ
Thanks Mana.
-- Farshid ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMمثل همیشه عالی و پر از ایده و حرف
-- بدون نام ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMسکوت و دیگر هیچ ! با شماست که ایران زنده است
-- fatima ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMدرورد بی کران به شیوا و قهرمان بودن
-- مهدی ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMمدت هاست شرمنده ایم ما نیستیم ما قهرمان نبودنیم
همراه و همکلاسی سابق ما چشم به راهتیم تو و سلمان و مهیار و ... هستیم. باش.
دورد بر مانای عزیز
-- دست نوشته ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMمثل همیشه عالی
Amazing!
-- shabnam ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMWe love you Mana
You will be always in our heart, always!
جا خوردم اصلا، خیلی تلخ بود... :((
-- میرزا ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMما ایرانیها داریم تقاص چه چیزی را پس می دهیم?
-- shahin ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMin tasvir mano be geryeh mindazeh,chizi be joz setayesh nemitoonam be shiva begam!
-- katty ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMآخه لامصب!! تاحالا كاريكاتور ضعيف داشتي تو عمرت؟! اصن ضعيف نه، متوسط داشتي؟ همه كارات عالين؛ مثه خودت.
-- محمد سبز ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AM(به ياد شيواي بزرگوار هستيم روز و شب)
باز هم زیبا
-- leyla ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMشیوا دختر کوچولو هست یا اونی که تو زندانه؟ خوب تبر خونریز سمبل حکومت ایرانه، ولی دختر چرا روی تبر نشسته؟ یکی بی زحمت یه کم توضیح بده
-- بدون نام ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMو ما باز سکوت می کنیم! برای اینکه ما خیـــــلی مهربونیـــــم! ما از خشونت بیزارِیـــــم! ما از کشته شدن قاتل بیزاریــــم! ما در یک سکوت روشنفکرانه(!) نشسته ایم تا دژخیم سر تک تک بهترین فرزندان میهن رو قطع کنه!!!
-- آرش ، Aug 20, 2010 در ساعت 09:25 AMآه، فکر کنم منظورش اینه که دختر کوچولو نمیدونه با چه موجود خونریزی سر و کار داره؟
-- بدون نام ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMسرنوشت هیچ ملتی عوض نمیشود مگر اینکه مردم بخواهند و تلاش کنند...
-- بدون نام ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMیکی برام توضیح بده. این کار رو خوب نمی فهمم. اون دست کیه؟ کل ماجرا چه جوری تفسیر میشه؟
-- فرهنگ دلدار ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMمانای عزیز فقط بدون که کارات بیشتر از اونی که
-- ابراهیم ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMفکرش رو بکنی تاثیر گذاره مخصوصن روی غافلین و
مخالفین
شاید در حد بیانیه 17 شایدم بیشتر !!
Mana jan
It's really fantastic
-- Ali ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMGod bles you.
تا حالا با هیچ کارتونی گریه نکرده بودم
-- مهدی ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMمرسی مانا برای بودنت
کولاکه این کار .
-- HIM ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMاونی که با تبر گردن آزادی خواهان رو میزد دیگه وجود نداره . به پاس صبر و ثباتهای امثال شیوا که در زندانهای همان تبر زن هستند اما در اثر مجاهدتها و فداکاریهای امثال شیواست که دخترکان سرزمین شیوا میتونند خوشحال و آزاد باشند و آزادی داشته باشند برای انتخاب حجاب و هرچه شیوا برایش تلاس میکرد و در عین حال هنوز هم شیوا با اینکه در زندانه ولی دلش و قلبش برای دخترکان وطنش میتپه و هنوز هم اگه بتونه از توی زندان هم به اونها کمک میکنه و نگران حال اونهاست... عالی بود ...عالی. ...
اگه میشد موسیقی متن انتخاب کرد هم آهنگ معروف شاهین نجفی " ما مرد نیستیم " رو باید پخش میشد
فوق العاده است!
-- قوق ليسانس ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMعالي عالي عالي عالي
-- ali ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMگویاتر از هزاران کتاب درود بر مانا وشیوا وارزوی ازادی برای او
-- navid ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMاین هنر شما اشک مرا در آورد. بی نظیر بود.
-- زیون ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMحسش فوق العاده تر از اون بود كه بشه توصيف كرد. كاش بقيه كارتونيست ها هم كم دغدغه هاي تو رو داشتن مانا... اگه تونستي بيشتر از شيوا بكش، بهمون اميد هم بده اما...
-- رضا ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMشيوا...
-- رها ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMمرسی
-- بدون نام ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMبا بودن شیوا کی میتونه ادعا کنه که مرد تر از اون کسی هست؟ یا شیوا یه فرشته است ویا ما باید به انسان بودن خودمون شک کنیم
-- بدون نام ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMفوقالعاده بود مانا
-- پرنده ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMقلبم از من شاكيه خودمم از خودم
و آه اشك هم بهانهاي تلختر براي من و ماها
اين دستها پشت اين ميلههاي سرد نبايد باشد نبايد ...
کار پیچیده و البته فوق العاده ایه ..
-- پائیز 88 ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMبنظر من دختر بچه کنایه از نهال جنبش مردم ایرانه که بجای درخت قطع شده توسط تبر استبداد داره رشد میکنه و زندانیان سیاسی مثل شیوا دارن اون رو تیمار و پرورش میدن و آینه هم نشون میده که جنبش مردم هنوز به بلوغ کافی نرسیده و بیشتر متوجه خودشه تا مسائلی که دوروبرش میگذره ..
شيوا يعني غيرت، يعني مردي؛ يعني آزادگي
-- نويد ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMخیلی خوبی
-- بدون نام ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMدارم گريه مي کنم!
-- بدون نام ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMخاک بر سرم که شقاوت و خودپرستی ام پشت نقاب اینهمه پاکباز پنهان میشه و انسانیت رو لجن مال میکنه!!!
-- بدون نام ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AM... با نقاب بابک
ما نشستیم و تماشا کردیم
-- بابک ایرانی ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMدرود بر تو مانا و شیوای قهرمانمان
-- بدون نام ، Aug 21, 2010 در ساعت 09:25 AMخب . شیوا داره به دختر کوچک درونش میرسه و موهاشو شونه می زنه . اون دختر تصوبری دقیق از آرزوهای ما زنان بود اینکه موهامونو در باد زیر آسمان بدون هیچ حجاب و سقفی و چماقی شانه بزنیم . مثل همین دخترک که چماق رو دور دیده و با سربه هوایی نشسته رو نقطه ی مرگ .
... اما اون آیینه غیر از صورت قشنگ و معصومانه کودک درونش ، پشت گردن دخترک رو هم نشان می دهد . میله های زندان و تصویر رنج کشیده ی انسانی که دربند است . پس ، یهویی ترس و یاس همنشین می شود با امیدهای دور دست و آرمان های دست نیافتنی و هجوم می آورد به آن سلول نمور .
به بابایی اینجا اومده نظر داده تبرزن تو تصویر نیست ، تبرزن نیست اما تبر که هست دست زیاده که اون تبر را بگیره . دنیای خیالی تو و اون دیگران را نمی دانم اما در دنیای واقعی من در این ایران لعنتی و ترس زده ؛ در شهر و کوچه و پس کوچه هایی که ما در آن زندگی می کنیم تبرزن ها در تردد اند بی هول و واهمه .
-- آزاده ، Aug 22, 2010 در ساعت 09:25 AMتبر ، رو کنده جاخوش کرده و به خودش استراحت میده . داره آماده میشه برای سکانس بعدی و آن دیگری .
به جای گریه و زاری و زنجموره ، مغز ما که خالی شده کسی نظری نداره که چیکار کنیم خواهر مون را نجات بدیم ؟
با الهام از دکتر شریعتی که جمله ای برای حضرت فاطمه گفته ما هم برا ی شیوا میگوییم:شیوا شیوا است.
-- فرهاد ، Aug 22, 2010 در ساعت 09:25 AMگریستم ساعتها
-- ایراندخت ، Aug 22, 2010 در ساعت 09:25 AMدر اینکه شیوا انسانه استسنایی است شکی نیست همچنان کار شما ولی برای کسانی مثل من که کار شما را دنبال نمیکنند گرفتن تمام نکات دشوارست. نهال کوچک ازادی تبر ظلم و جور را به زیر کشیده و؟؟؟؟؟؟
-- ali az uae ، Aug 23, 2010 در ساعت 09:25 AMV زنده باد همه آزاد مردان آزاد زنان سبز سرزمینمان V
-- یک هموطن ، Aug 23, 2010 در ساعت 09:25 AMتفسیر من: شیوا ( و شیواهای مملکتمون) در سخت ترین شرایط و تحت شدیدترین فشارها به کودکان و دخترکانی می اندیشند که در زشت ترین و سیاه ترین جامعه زندگی میکنند. شاید نقاشی اشاره به حمایت های شیوا و دوستان از کودکان کار هم داشته باشه. بچه هایی که گاهی هیچ کس دنیا رو براشون زیباتر نمیکنه
-- زهرا ، Aug 24, 2010 در ساعت 09:25 AMمرسی از اینکه هر روز انسان بودن رو یاداوری می کنی
-- مهسا ، Aug 24, 2010 در ساعت 09:25 AMکس دیگهیی مثل من یاد دامبو نیفتاد با دیدن این؟
-- مصطفی ، Aug 25, 2010 در ساعت 09:25 AM-----------------------------------
مانا: چرا خود من کاملا به یادش بودم
کودک، رویای کودکی ماست که زیر تبر خشونت به سلاخی کشیده شد و پشت میله های زندان پوسید
-- آرمانی ، Aug 26, 2010 در ساعت 09:25 AMشیوای عزیز از اینکه هم وطن تو هستم احساس غرور میکنم (شیر زن شجاع ایرانی)
-- کمانگیر ، Sep 2, 2010 در ساعت 09:25 AM