رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۴ شهریور ۱۳۸۹

کوچ

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آفرین مانا جان
خوب بود

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

vaghean bayad be in fard jayezeye ghalam va maghze talai dad

-- khodesh ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

چه تلخ است سرنوشت ما!

-- جواد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

شاید در مورده اونوره آب صادق باشه ولی مسلما نه برای تهران که ...
------------------------------------------
الفاظ بد به کار نبرید

-- سیاوش ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

میگم اینا حالا کجا دارن میرن با این وضعیت؟؟ خدا کنه جایی برای رفتن، برای زنده گی داشته باشن...! خدا کنه جایی که می رن یه کم، فقط یه کم از جایی که بودن، از اینجا، بهتر باشه... !!

-- شقایق ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

جانا سخن از دل ما می گویی/
موفق باشی عزیز

-- جواد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

shabihe khoode mana hast
fek koonam kooch karde

-- yasin ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

مانا جان.چقدر کلاه این آقاهه شبیه کلاه توکا هست!!

-- مریم ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

واقعاً نابغه‌اي

-- مسعود ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

توکا است...؟

-- سپ ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

مو به تنم سيخ شد!

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

بی اغراق مانا يکی از اصيلترين و خوش فکرترين کارتونيستهای جهان است.

-- billy ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

عالی مانا جان مثل همه کارهات

-- هومن ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

از غربتی به غربتی دیگر.... مرسی آقای نیستانی کتفم درد گرفت

-- مهدی ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

سرنوشت تلخ ما که زیر تیغ مذهب نمی خواهیم بمانیم

-- arash kamangir ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

من یک مهاجرت کرده ام. اون هم از تهران. به همتون قول میده هیچ جا مملکت خود آدم نمیشه

-- ترسو ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

عالی ..................

-- sima azadeh ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

سلام. تیر استبداد پشت مهاجران را و سینه ماندگان را هدف گرفت.

-- sasan ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

کرک و پرم ریخت
در حدیث قدسی آمده تقدیس مانا مستحب موکد است

-- Flanchesko ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

aalliii booooddddddd.10000...afarin be u

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

همه جا از ایران بهتر است .منم از ایران مهاجرت کردم و این را می گم.آنهایی که می گن هیج جا ایران نمیشه پس چرا بر نمی گردن. فقط واسه اونایی که تو بدبختی ایران دست و پا می زنن نسخه می پیجن؟

-- irani ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

اونایی که مجرد هستند نیزه بیشتر تو بدنشون فرو رفته!

-- محمد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

دوست عزیز شما درست میگید
هیچ جا مملکت خودمون نمیشه !
ولی این بگو که آزادی که ما اینجا داریم توی ایرون نمیشه !

-- Babak_Belgium ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

بچه ی لخت و پدری ژنده پوش...!!!اونوقت مادربا کفش پاشنه بلند!؟شاهکاره؟!

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

نمی دونم که برای بقیه مهاجران این کوله بار چی بود و چطور حملش کردند. برای من این کوله بار حامل افتخارات و اشتباهات تاریخی و فرهنگی کشوری بود که به دنیا آمده بودم و به اختیار ترکش کرده بودم. برای همین هم کوله بار رو دستم گرفبتم. هر از گاهی هم بازش می کنم و سعی می کنم که با بیشتر فهمیدنش صیقلش بدم و مختصر و مفیدش کنم. تصمیم دارم بعد از مرگم هم به ارثش بگذارم (اگر وارثم بخواهدش).
مهاجرت سخت ترین تجربه زندگی من بود ولی تصویر من از مهاجرت کاملا مطابق با این تصویر نیست.
کارتون بسیار زیبا درد مهاجرت را به تصویر می کشد. قصد من از نوشتن این سطور فقط ارائه نگاه دیگر است.

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

آخیش، طفلک آقای مصطفایی...

خودنویسِ حقوقیان

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

مانا جان،
بیش از یک سال پیش یکی از دوستان اهل دل و هنر من با سوژه مشابه یک کار خیلی خوب کرده... اینجا میتونی ببینی:
http://www.najafian.com/pages/index.php?start=5

-- رضا ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

ترسو
چرا برنمی گردی ؟
2 دسته از اینجا نمی رن :
1- اینجا پول پارو می کنن ...ن لق بقیه
2- توانایی رفتن ندارن

-- آنتی ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

ali va digar hich

-- omid ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

vaghean mesle hamishe az didan karaton be fekr fro miram va delam migire. vaghean in khalaghiat ro har kasi nadare be khodet eftekhar kon va bedan na tanha iraniha balke tamame ensanha be to eftekhar mikonan .

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

گریم گرفت

-- وحید ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

هلاکتم!

-- John smith ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

قصه ی همیشه تکرار . . .

-- بابک ایرانی ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

بسیار زیبا و غم انگیز بودم.مخصوصاً حالت دست زن که کمک حال مرد است و مرد که دست فرزندش را گرفته تا به سوی افقی روشن ببرد و نیزه هم که نیازی به توضیح ندارد.آفرین بر شما

-- حامد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

بسيار عالي بود
آيا مي شه كارهاتون رو به صورت ايميل (با عضويت) دريافت كنيم
با تشكر

-- hoormazd ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

سرشار از حس و دانایی

-- بهزاد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

درود بر شما
مرسی

-- مینا ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد و اشک من ترا بدرود خواهد گفت

-- مهدی ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

با سپاس از شما مانا جان

-- amir ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

کسانی که دیگه در فکر ایران یا برگشت به ایران نیستن برای چی اخبار ایران رو دنبال میکنید یا به سایت های فارسی زبان میروید.

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

واقعاً نابغه‌اي

-- 8679679 ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

من كه منظور اين كاريكاتور و نفهميدم
يه ذره توضيح بدين!!!

-- نيكا ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

امیدوارم تو ایران ببینیمت مانا جان

-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

آه

-- آزاده ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

مانا سخن از زبان ما مي گويي

-- شاهين ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM

حس می‌کنم این اثر قدری شخصی است. آن کلاه من را یاد یک نیستانی دیگر می‌اندازد.

-- مصطفی ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

به کسی که گفت مرد « ژنده پوش » و بچه ی « لخت » توصیه می کنم یه عینک بخره ! سمعک نه ها! عیـــــنک!

-- سـروش ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

مولوی هم زمانی که از حمله مغولها خبر دار شد هجرت کرد ولی نظر او یک چیز دیگه ای بود:
این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کو را نام نیست

-- سمج ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

کاریکاتور تلخی است ولی برای اکثر مهاجرین ایرانی واقعیت به این تلخی نیست. کوچ های ناشی از نا امنی گرسنگی جنگ و.... می تونه حتی بسیار تلخ تر باشه ولی مهاجرت داوطلبانه عده ای تحصیل کرده که به جستجوی شرایط بهتر زندگی برای خود یا فرزندانشان هستند تجربه ای متفاوت هست. موفق باشید.

-- مانای اول ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

عالی، دردناک

-- بابک ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

دلمو به درد اورد
بسیار زیبا و تاثیرگزار
مثل همیشه

-- پریسا ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

عالی بود نیک آهنگ ببینه یادبگیره کاریکاتور چیه

-- سامان ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

ایده اش قطعا از وضعیت توکا اومده، هر چند همه اونایی که خارجند، با گوشت و پوست درکش میکنن. فقط خواستم صمیمانه تشکر کنم که بارها و بارها حرف دلم رو که خودم نمی تونستم تو قالب کلمه بریزمش، یه جور هنرمندانه ای تو قالب نقاشی نشون دادی. ممنونم ازت مانا جان

-- ابراهیم ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

عالی

-- آرش ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

عالی بود مانا ولی اگر به جای نیزه از نیزه اسلحه استفاده میکردی قشنگ تر بود. این نوع از نیزه برای قبایل وحشیه هرچند که این آخوندها هم از این قبایل کمتر نیستند

-- کسری ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

واااااااااای!مانا مرسی!این یکی واقعا عالی بود!این طرح بهترین توصیف از اوضاع میلیون ها ایرانیه که مجبور به ترک وطن شده اند.و چه به موقع با توجه به مورد اخیر و مشهورش.
راستی آقا شرمنده ام.قرار بود یه چند تا طرح و ایده واسه کارتون شدن اینجا بذارم اما یه کم دیر شد!راستش یه بار اومدم یه چند پاراگرافی نوشتم بعدش به لطف اینترنت فیلتر ذغالی موفق به پستش نشدم.این دفعه قول میدم در اسرع وقت الوعده وفا!

-- شهاب ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

والا ما نه پولی اونجوری پارو می کنیم و توانایی رفتنم داریم ، بعد 2سال از کانادا برگشتیم به خاطره دلتـــــــــــــــنگی ، دلتنگی وطن ، فامیل و...

-- sanaz ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

زندگی می کنیم و مطمئن هستیم اینا به زودی میرن.
به اندازه یه صبح تا ظهر روز عاشورا که همه چی از دستشون در رفت

-- sanaz ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

فقط حیرت زده شدم از این همه هوش و توانایی

-- بدون نام ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

به قول بعضی از دوستان، باور کن کتفم درد گرفت. عالی بود، جدا مایه افتخاری، بدون حاشیه و بی تکلف داری کار بزرگی انجام می دی.

-- Mahnaz ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

bade sakhtiha bar taneshan taziane mizanad...kole bar gham bar poshteshan naize va che ziba kodak be pedar va mard be hamsar khod tekie kardas...HAVA BAS NAJAVAN MARDANE SARD AST

-- Aryan ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

در این شرایط سخت, چقدر حالت پشتیبانی زن و مرد از هم زیبا تصویر شده.متشکرم.

-- mohsen ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

چقدر زیبا و وصف حال ما که در حال کوچ از ایرانیم هست
واقعا ممنون

-- آرزو ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

بر می گردم

-- بدون نام ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

دردناک بود. این تیر رو بیشتر مهاجرین ایرانی توو قلبشون حس کردند.

-- شهرزاد ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

بدون آنکه نگاهی به پشت سر انداختن،رفتن،چه تلخ است فصه نا امیدی و یاس...

-- چیا ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

اگه اون سلاح خنجر بود بهتر به نظر میرسید.

-- memo ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AM

شنیدم در آخر الزمان شیعیان واقعی در سختی بسیار هستند.

-- روشنگر ، Aug 10, 2010 در ساعت 09:41 AM

معلوم است که خیلی زیاد دوست داشته باشم کارهای اجتماعی ات را. من هم معتقدم که اگر گله های فرارازقطعۀ هنرمندان پاسخ نسبی بگیرد خیلی ها که ازتنگناهای آزادی های اجتماعی رنج می برند مهاجرت نمی کنند. خلاصه اینکه من لیبرالیسم را مقدم می دانم به دموکراسی درایران. مرسی مانا وسلام به توکا. یا...هو

-- Dalghak.Irani ، Aug 10, 2010 در ساعت 09:41 AM

می بینم که اکثرا برداشت مهاجرت را از کار مانای عزیز کرده اند.ولی من نظر دیگری دارم:
این حرکت از هروضعیت قبلی به جدید است که معمولا برای همه به سختی و با تحمل مشقات صورت می پذیرد.دوره ای که مادر آن زندگی می کنیم نیز دوره ای سخت و انتقالی است.حرکت یک مرد -یک زن و یک بچه نشانگر آن است که علیرغم تمام ظلمها و سختی ها اساس انسان و خانواده همواره جان به در می برد و می ماند.نیزه ای که در پشت مرد فرورفته و کوله باری سنگین را همراه با جراحت خون آلود پشتش به او تحمیل کرده است بار اعمال و اشتباهات خود ما و گذشتگان ما است که ناچارا به دوش می کشیم .

-- بدون نام ، Aug 10, 2010 در ساعت 09:41 AM

یه روز بر می گردن...
با لبای خندون و دستای پر و قلبای شاد...
مطمئن باشین .

-- lcd ، Aug 10, 2010 در ساعت 09:41 AM

مانا باشی مانا جان

-- پارسا ، Aug 11, 2010 در ساعت 09:41 AM

ناراحت نشی ، ولی خیلی ضعیف بود .
مخصوصا اون نیزه ای که نوکش کاملا از بدن آقای مصطفایی بیرونه !
معلوم نیست نیزه چه جوری ایستاده ؛ به علاوه این که یک بقچه ی سنگین هم ته نیزه ست که تعادل نیزه رو کاملا به هم می زنه که مسلما آقای مصطفایی خودشون دستشون نمی رسیده اون بقچه رو بگذارن اون پشت !!!
-------------------------------
ناراحت نشی اما شیوه تفسیر کارتونت خیلی ضعیف بود مخصوصا تعبیر آقای مصطفایی و آن محاسبات فیزیکی
جایی از کار نوشته ایشان آقای مصطفایی است؟ یا آقای مصطفایی با خانواده جایی رفته اند؟ این کار بر اساس احساس خودم و بسیاری دیگر از کوچانیده شده ها مصور شده نه ماجرای آقای مصطفایی که اصلا نمی شناسمش. حساب کتاب های فیزیکی شما هم برای هر جای دیگری خوب است جز یک کارتون استعاری

-- آنتی یونایتد ، Aug 13, 2010 در ساعت 09:41 AM

یاد توکای عزیزم افتادم . البته هنوز امیدواری در نوشته هایشان حس می شه که این نشونه صبر و استقامتشونه.
مرسی به مقدار خیلی زیاد

-- مهسا ، Aug 26, 2010 در ساعت 09:41 AM