میگم اینا حالا کجا دارن میرن با این وضعیت؟؟ خدا کنه جایی برای رفتن، برای زنده گی داشته باشن...! خدا کنه جایی که می رن یه کم، فقط یه کم از جایی که بودن، از اینجا، بهتر باشه... !!
همه جا از ایران بهتر است .منم از ایران مهاجرت کردم و این را می گم.آنهایی که می گن هیج جا ایران نمیشه پس چرا بر نمی گردن. فقط واسه اونایی که تو بدبختی ایران دست و پا می زنن نسخه می پیجن؟
نمی دونم که برای بقیه مهاجران این کوله بار چی بود و چطور حملش کردند. برای من این کوله بار حامل افتخارات و اشتباهات تاریخی و فرهنگی کشوری بود که به دنیا آمده بودم و به اختیار ترکش کرده بودم. برای همین هم کوله بار رو دستم گرفبتم. هر از گاهی هم بازش می کنم و سعی می کنم که با بیشتر فهمیدنش صیقلش بدم و مختصر و مفیدش کنم. تصمیم دارم بعد از مرگم هم به ارثش بگذارم (اگر وارثم بخواهدش).
مهاجرت سخت ترین تجربه زندگی من بود ولی تصویر من از مهاجرت کاملا مطابق با این تصویر نیست.
کارتون بسیار زیبا درد مهاجرت را به تصویر می کشد. قصد من از نوشتن این سطور فقط ارائه نگاه دیگر است.
vaghean mesle hamishe az didan karaton be fekr fro miram va delam migire. vaghean in khalaghiat ro har kasi nadare be khodet eftekhar kon va bedan na tanha iraniha balke tamame ensanha be to eftekhar mikonan .
بسیار زیبا و غم انگیز بودم.مخصوصاً حالت دست زن که کمک حال مرد است و مرد که دست فرزندش را گرفته تا به سوی افقی روشن ببرد و نیزه هم که نیازی به توضیح ندارد.آفرین بر شما
کاریکاتور تلخی است ولی برای اکثر مهاجرین ایرانی واقعیت به این تلخی نیست. کوچ های ناشی از نا امنی گرسنگی جنگ و.... می تونه حتی بسیار تلخ تر باشه ولی مهاجرت داوطلبانه عده ای تحصیل کرده که به جستجوی شرایط بهتر زندگی برای خود یا فرزندانشان هستند تجربه ای متفاوت هست. موفق باشید.
ایده اش قطعا از وضعیت توکا اومده، هر چند همه اونایی که خارجند، با گوشت و پوست درکش میکنن. فقط خواستم صمیمانه تشکر کنم که بارها و بارها حرف دلم رو که خودم نمی تونستم تو قالب کلمه بریزمش، یه جور هنرمندانه ای تو قالب نقاشی نشون دادی. ممنونم ازت مانا جان
عالی بود مانا ولی اگر به جای نیزه از نیزه اسلحه استفاده میکردی قشنگ تر بود. این نوع از نیزه برای قبایل وحشیه هرچند که این آخوندها هم از این قبایل کمتر نیستند
واااااااااای!مانا مرسی!این یکی واقعا عالی بود!این طرح بهترین توصیف از اوضاع میلیون ها ایرانیه که مجبور به ترک وطن شده اند.و چه به موقع با توجه به مورد اخیر و مشهورش.
راستی آقا شرمنده ام.قرار بود یه چند تا طرح و ایده واسه کارتون شدن اینجا بذارم اما یه کم دیر شد!راستش یه بار اومدم یه چند پاراگرافی نوشتم بعدش به لطف اینترنت فیلتر ذغالی موفق به پستش نشدم.این دفعه قول میدم در اسرع وقت الوعده وفا!
bade sakhtiha bar taneshan taziane mizanad...kole bar gham bar poshteshan naize va che ziba kodak be pedar va mard be hamsar khod tekie kardas...HAVA BAS NAJAVAN MARDANE SARD AST
معلوم است که خیلی زیاد دوست داشته باشم کارهای اجتماعی ات را. من هم معتقدم که اگر گله های فرارازقطعۀ هنرمندان پاسخ نسبی بگیرد خیلی ها که ازتنگناهای آزادی های اجتماعی رنج می برند مهاجرت نمی کنند. خلاصه اینکه من لیبرالیسم را مقدم می دانم به دموکراسی درایران. مرسی مانا وسلام به توکا. یا...هو
می بینم که اکثرا برداشت مهاجرت را از کار مانای عزیز کرده اند.ولی من نظر دیگری دارم:
این حرکت از هروضعیت قبلی به جدید است که معمولا برای همه به سختی و با تحمل مشقات صورت می پذیرد.دوره ای که مادر آن زندگی می کنیم نیز دوره ای سخت و انتقالی است.حرکت یک مرد -یک زن و یک بچه نشانگر آن است که علیرغم تمام ظلمها و سختی ها اساس انسان و خانواده همواره جان به در می برد و می ماند.نیزه ای که در پشت مرد فرورفته و کوله باری سنگین را همراه با جراحت خون آلود پشتش به او تحمیل کرده است بار اعمال و اشتباهات خود ما و گذشتگان ما است که ناچارا به دوش می کشیم .
ناراحت نشی ، ولی خیلی ضعیف بود .
مخصوصا اون نیزه ای که نوکش کاملا از بدن آقای مصطفایی بیرونه !
معلوم نیست نیزه چه جوری ایستاده ؛ به علاوه این که یک بقچه ی سنگین هم ته نیزه ست که تعادل نیزه رو کاملا به هم می زنه که مسلما آقای مصطفایی خودشون دستشون نمی رسیده اون بقچه رو بگذارن اون پشت !!!
-------------------------------
ناراحت نشی اما شیوه تفسیر کارتونت خیلی ضعیف بود مخصوصا تعبیر آقای مصطفایی و آن محاسبات فیزیکی
جایی از کار نوشته ایشان آقای مصطفایی است؟ یا آقای مصطفایی با خانواده جایی رفته اند؟ این کار بر اساس احساس خودم و بسیاری دیگر از کوچانیده شده ها مصور شده نه ماجرای آقای مصطفایی که اصلا نمی شناسمش. حساب کتاب های فیزیکی شما هم برای هر جای دیگری خوب است جز یک کارتون استعاری
نظرهای خوانندگان
آفرین مانا جان
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMخوب بود
vaghean bayad be in fard jayezeye ghalam va maghze talai dad
-- khodesh ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMچه تلخ است سرنوشت ما!
-- جواد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMشاید در مورده اونوره آب صادق باشه ولی مسلما نه برای تهران که ...
-- سیاوش ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AM------------------------------------------
الفاظ بد به کار نبرید
میگم اینا حالا کجا دارن میرن با این وضعیت؟؟ خدا کنه جایی برای رفتن، برای زنده گی داشته باشن...! خدا کنه جایی که می رن یه کم، فقط یه کم از جایی که بودن، از اینجا، بهتر باشه... !!
-- شقایق ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMجانا سخن از دل ما می گویی/
-- جواد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMموفق باشی عزیز
shabihe khoode mana hast
-- yasin ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMfek koonam kooch karde
مانا جان.چقدر کلاه این آقاهه شبیه کلاه توکا هست!!
-- مریم ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMواقعاً نابغهاي
-- مسعود ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMتوکا است...؟
-- سپ ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMمو به تنم سيخ شد!
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMبی اغراق مانا يکی از اصيلترين و خوش فکرترين کارتونيستهای جهان است.
-- billy ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMعالی مانا جان مثل همه کارهات
-- هومن ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMاز غربتی به غربتی دیگر.... مرسی آقای نیستانی کتفم درد گرفت
-- مهدی ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMسرنوشت تلخ ما که زیر تیغ مذهب نمی خواهیم بمانیم
-- arash kamangir ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMمن یک مهاجرت کرده ام. اون هم از تهران. به همتون قول میده هیچ جا مملکت خود آدم نمیشه
-- ترسو ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMعالی ..................
-- sima azadeh ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMسلام. تیر استبداد پشت مهاجران را و سینه ماندگان را هدف گرفت.
-- sasan ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMکرک و پرم ریخت
-- Flanchesko ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMدر حدیث قدسی آمده تقدیس مانا مستحب موکد است
aalliii booooddddddd.10000...afarin be u
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMهمه جا از ایران بهتر است .منم از ایران مهاجرت کردم و این را می گم.آنهایی که می گن هیج جا ایران نمیشه پس چرا بر نمی گردن. فقط واسه اونایی که تو بدبختی ایران دست و پا می زنن نسخه می پیجن؟
-- irani ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMاونایی که مجرد هستند نیزه بیشتر تو بدنشون فرو رفته!
-- محمد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMدوست عزیز شما درست میگید
-- Babak_Belgium ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMهیچ جا مملکت خودمون نمیشه !
ولی این بگو که آزادی که ما اینجا داریم توی ایرون نمیشه !
بچه ی لخت و پدری ژنده پوش...!!!اونوقت مادربا کفش پاشنه بلند!؟شاهکاره؟!
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMنمی دونم که برای بقیه مهاجران این کوله بار چی بود و چطور حملش کردند. برای من این کوله بار حامل افتخارات و اشتباهات تاریخی و فرهنگی کشوری بود که به دنیا آمده بودم و به اختیار ترکش کرده بودم. برای همین هم کوله بار رو دستم گرفبتم. هر از گاهی هم بازش می کنم و سعی می کنم که با بیشتر فهمیدنش صیقلش بدم و مختصر و مفیدش کنم. تصمیم دارم بعد از مرگم هم به ارثش بگذارم (اگر وارثم بخواهدش).
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMمهاجرت سخت ترین تجربه زندگی من بود ولی تصویر من از مهاجرت کاملا مطابق با این تصویر نیست.
کارتون بسیار زیبا درد مهاجرت را به تصویر می کشد. قصد من از نوشتن این سطور فقط ارائه نگاه دیگر است.
آخیش، طفلک آقای مصطفایی...
خودنویسِ حقوقیان
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMمانا جان،
-- رضا ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMبیش از یک سال پیش یکی از دوستان اهل دل و هنر من با سوژه مشابه یک کار خیلی خوب کرده... اینجا میتونی ببینی:
http://www.najafian.com/pages/index.php?start=5
ترسو
-- آنتی ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMچرا برنمی گردی ؟
2 دسته از اینجا نمی رن :
1- اینجا پول پارو می کنن ...ن لق بقیه
2- توانایی رفتن ندارن
ali va digar hich
-- omid ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMvaghean mesle hamishe az didan karaton be fekr fro miram va delam migire. vaghean in khalaghiat ro har kasi nadare be khodet eftekhar kon va bedan na tanha iraniha balke tamame ensanha be to eftekhar mikonan .
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMگریم گرفت
-- وحید ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMهلاکتم!
-- John smith ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMقصه ی همیشه تکرار . . .
-- بابک ایرانی ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMبسیار زیبا و غم انگیز بودم.مخصوصاً حالت دست زن که کمک حال مرد است و مرد که دست فرزندش را گرفته تا به سوی افقی روشن ببرد و نیزه هم که نیازی به توضیح ندارد.آفرین بر شما
-- حامد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMبسيار عالي بود
-- hoormazd ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMآيا مي شه كارهاتون رو به صورت ايميل (با عضويت) دريافت كنيم
با تشكر
سرشار از حس و دانایی
-- بهزاد ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMدرود بر شما
-- مینا ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMمرسی
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد و اشک من ترا بدرود خواهد گفت
-- مهدی ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMبا سپاس از شما مانا جان
-- amir ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMکسانی که دیگه در فکر ایران یا برگشت به ایران نیستن برای چی اخبار ایران رو دنبال میکنید یا به سایت های فارسی زبان میروید.
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMواقعاً نابغهاي
-- 8679679 ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMمن كه منظور اين كاريكاتور و نفهميدم
-- نيكا ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMيه ذره توضيح بدين!!!
امیدوارم تو ایران ببینیمت مانا جان
-- بدون نام ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMآه
-- آزاده ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMمانا سخن از زبان ما مي گويي
-- شاهين ، Aug 8, 2010 در ساعت 09:41 AMحس میکنم این اثر قدری شخصی است. آن کلاه من را یاد یک نیستانی دیگر میاندازد.
-- مصطفی ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMبه کسی که گفت مرد « ژنده پوش » و بچه ی « لخت » توصیه می کنم یه عینک بخره ! سمعک نه ها! عیـــــنک!
-- سـروش ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMمولوی هم زمانی که از حمله مغولها خبر دار شد هجرت کرد ولی نظر او یک چیز دیگه ای بود:
-- سمج ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMاین وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کو را نام نیست
کاریکاتور تلخی است ولی برای اکثر مهاجرین ایرانی واقعیت به این تلخی نیست. کوچ های ناشی از نا امنی گرسنگی جنگ و.... می تونه حتی بسیار تلخ تر باشه ولی مهاجرت داوطلبانه عده ای تحصیل کرده که به جستجوی شرایط بهتر زندگی برای خود یا فرزندانشان هستند تجربه ای متفاوت هست. موفق باشید.
-- مانای اول ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMعالی، دردناک
-- بابک ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMدلمو به درد اورد
-- پریسا ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMبسیار زیبا و تاثیرگزار
مثل همیشه
عالی بود نیک آهنگ ببینه یادبگیره کاریکاتور چیه
-- سامان ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMایده اش قطعا از وضعیت توکا اومده، هر چند همه اونایی که خارجند، با گوشت و پوست درکش میکنن. فقط خواستم صمیمانه تشکر کنم که بارها و بارها حرف دلم رو که خودم نمی تونستم تو قالب کلمه بریزمش، یه جور هنرمندانه ای تو قالب نقاشی نشون دادی. ممنونم ازت مانا جان
-- ابراهیم ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMعالی
-- آرش ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMعالی بود مانا ولی اگر به جای نیزه از نیزه اسلحه استفاده میکردی قشنگ تر بود. این نوع از نیزه برای قبایل وحشیه هرچند که این آخوندها هم از این قبایل کمتر نیستند
-- کسری ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMواااااااااای!مانا مرسی!این یکی واقعا عالی بود!این طرح بهترین توصیف از اوضاع میلیون ها ایرانیه که مجبور به ترک وطن شده اند.و چه به موقع با توجه به مورد اخیر و مشهورش.
-- شهاب ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMراستی آقا شرمنده ام.قرار بود یه چند تا طرح و ایده واسه کارتون شدن اینجا بذارم اما یه کم دیر شد!راستش یه بار اومدم یه چند پاراگرافی نوشتم بعدش به لطف اینترنت فیلتر ذغالی موفق به پستش نشدم.این دفعه قول میدم در اسرع وقت الوعده وفا!
والا ما نه پولی اونجوری پارو می کنیم و توانایی رفتنم داریم ، بعد 2سال از کانادا برگشتیم به خاطره دلتـــــــــــــــنگی ، دلتنگی وطن ، فامیل و...
-- sanaz ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMزندگی می کنیم و مطمئن هستیم اینا به زودی میرن.
-- sanaz ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMبه اندازه یه صبح تا ظهر روز عاشورا که همه چی از دستشون در رفت
فقط حیرت زده شدم از این همه هوش و توانایی
-- بدون نام ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMبه قول بعضی از دوستان، باور کن کتفم درد گرفت. عالی بود، جدا مایه افتخاری، بدون حاشیه و بی تکلف داری کار بزرگی انجام می دی.
-- Mahnaz ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMbade sakhtiha bar taneshan taziane mizanad...kole bar gham bar poshteshan naize va che ziba kodak be pedar va mard be hamsar khod tekie kardas...HAVA BAS NAJAVAN MARDANE SARD AST
-- Aryan ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMدر این شرایط سخت, چقدر حالت پشتیبانی زن و مرد از هم زیبا تصویر شده.متشکرم.
-- mohsen ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMچقدر زیبا و وصف حال ما که در حال کوچ از ایرانیم هست
-- آرزو ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMواقعا ممنون
بر می گردم
-- بدون نام ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMدردناک بود. این تیر رو بیشتر مهاجرین ایرانی توو قلبشون حس کردند.
-- شهرزاد ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMبدون آنکه نگاهی به پشت سر انداختن،رفتن،چه تلخ است فصه نا امیدی و یاس...
-- چیا ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMاگه اون سلاح خنجر بود بهتر به نظر میرسید.
-- memo ، Aug 9, 2010 در ساعت 09:41 AMشنیدم در آخر الزمان شیعیان واقعی در سختی بسیار هستند.
-- روشنگر ، Aug 10, 2010 در ساعت 09:41 AMمعلوم است که خیلی زیاد دوست داشته باشم کارهای اجتماعی ات را. من هم معتقدم که اگر گله های فرارازقطعۀ هنرمندان پاسخ نسبی بگیرد خیلی ها که ازتنگناهای آزادی های اجتماعی رنج می برند مهاجرت نمی کنند. خلاصه اینکه من لیبرالیسم را مقدم می دانم به دموکراسی درایران. مرسی مانا وسلام به توکا. یا...هو
-- Dalghak.Irani ، Aug 10, 2010 در ساعت 09:41 AMمی بینم که اکثرا برداشت مهاجرت را از کار مانای عزیز کرده اند.ولی من نظر دیگری دارم:
-- بدون نام ، Aug 10, 2010 در ساعت 09:41 AMاین حرکت از هروضعیت قبلی به جدید است که معمولا برای همه به سختی و با تحمل مشقات صورت می پذیرد.دوره ای که مادر آن زندگی می کنیم نیز دوره ای سخت و انتقالی است.حرکت یک مرد -یک زن و یک بچه نشانگر آن است که علیرغم تمام ظلمها و سختی ها اساس انسان و خانواده همواره جان به در می برد و می ماند.نیزه ای که در پشت مرد فرورفته و کوله باری سنگین را همراه با جراحت خون آلود پشتش به او تحمیل کرده است بار اعمال و اشتباهات خود ما و گذشتگان ما است که ناچارا به دوش می کشیم .
یه روز بر می گردن...
-- lcd ، Aug 10, 2010 در ساعت 09:41 AMبا لبای خندون و دستای پر و قلبای شاد...
مطمئن باشین .
مانا باشی مانا جان
-- پارسا ، Aug 11, 2010 در ساعت 09:41 AMناراحت نشی ، ولی خیلی ضعیف بود .
-- آنتی یونایتد ، Aug 13, 2010 در ساعت 09:41 AMمخصوصا اون نیزه ای که نوکش کاملا از بدن آقای مصطفایی بیرونه !
معلوم نیست نیزه چه جوری ایستاده ؛ به علاوه این که یک بقچه ی سنگین هم ته نیزه ست که تعادل نیزه رو کاملا به هم می زنه که مسلما آقای مصطفایی خودشون دستشون نمی رسیده اون بقچه رو بگذارن اون پشت !!!
-------------------------------
ناراحت نشی اما شیوه تفسیر کارتونت خیلی ضعیف بود مخصوصا تعبیر آقای مصطفایی و آن محاسبات فیزیکی
جایی از کار نوشته ایشان آقای مصطفایی است؟ یا آقای مصطفایی با خانواده جایی رفته اند؟ این کار بر اساس احساس خودم و بسیاری دیگر از کوچانیده شده ها مصور شده نه ماجرای آقای مصطفایی که اصلا نمی شناسمش. حساب کتاب های فیزیکی شما هم برای هر جای دیگری خوب است جز یک کارتون استعاری
یاد توکای عزیزم افتادم . البته هنوز امیدواری در نوشته هایشان حس می شه که این نشونه صبر و استقامتشونه.
-- مهسا ، Aug 26, 2010 در ساعت 09:41 AMمرسی به مقدار خیلی زیاد