چه زیبا افرادی مانند هاشمی رفسنجانی را نشان دادی که فکر میکنند با ریا کاری و یکی به میخ و یکی به نعل زدن میتواند چند روز دیگری حکومت کند ولی بزودی طعمه حرص، خواهند شد.
بحث سليقه شخصي و اينكه من بگم شما يا هر هنرمند ديگهاي بايد چيكار بكنه نيست براي من خيلي سخته كه وقتي به هنرمندي ميگي اين شبيه كارهاي قبليت نيست به سرعت جبهه ميگيره و به طور خيلي محترمانهاي ميگه: به تو هيچ ربطي نداره. حرف من نه درد دل است نه راهكار من ميخواهم كاري را ببينم كه برازندهي سازندهاش باشد اگر مثال از سينما ميزنم ميخواهم مسيري را كه هنرمند ميرود نشان بدهم فراوان مثال در ذهن دارم از نويسندهها، شاعران و نقاشان و.. كه من ميشناختم و همين جواب شما را به من دادهاند. اگر براي شما(تاكيد ميكنم فقط براي شما) مينويسم براي اين است كه فكر ميكنم پتانسيل وجودي شما كه در كارهاي قبلي بود و اين بستر را براي مخاطب فراهم ميكرد كه قدم كوچكي به جلو بردارد جاي خود را به كارهايي ميدهد كه بايد با كمال تاسف عرض كنم به سردستيترين شكل ممكن ارائه ميشوند. شايد اگر هركس ديگر بود مثل نيكاهنگ و ديگران من انقدر تاكيد نميكردم. اما فينچر من نگفتم بنجامين.. اثر خوب يا بدي است من ميگويم آن پتانسيل كه فيلمي مثل باشگاه مشت زني ميسازد و پس از ده سال همچنان مورد ارجاء است به هر دليل كه از وادي خارج شود آن محيط را دور زده. در سينما اين را قبول دارم كه شرايط متفاوت است ولي اين دليل نميشود كه شما بگوييد اگر احساس خوبي از آن كار دارد پس كار خوبي است. اگر براي دل خوشي خودتان كار ميكنيد پس چرا منتشرش ميكنيد؟ اين حرف درست مثل نويسندگاني است كه ميگويد براي خودشان يا سايهشان مينويسند و مخاطب برايشان مهم نيست. من ميگويم شما اگر كارتان را منتشر ميكنيد ديگر كار مال مخاطب است نه مال شما!
-------------------------------------------
من همچنان می گویم بحث سلیقه شخصی است برای این که شما به راحتی هر چه تمام شخص خودتان را جای همه "مخاطب"ین می گذارید.آیا من این کارها را "فقط برای شما" منتشر می کنم که در صورت عدم احراز پسند شما باید تغییر روش بدهم یا نپذیرفتن نظرتان مساوی با نادیده گرفتن نظر مخاطب باشد؟ اگر احساس کردید جبهه گرفته ام به خاطر نگاه از ارتفاع فوق العاده بالایی است که نسبت به نه فقط من که سایر مخاطبین -که ظاهرا به رسمیت نمی شناسیدشان -اتخاذ کرده اید عزیز من.احتمالا دلیل گارد گرفتن دوستان شاعر و نقاش تان همین باید بوده باشد. کاری که شما سر دستی می دانید- که البته هر چه باشد سر دستی نیست- کس دیگری تجربه ای تازه دانسته آن کاری را هم که با کامنت محبت آمیز نواخته اید و "برازنده" من، مخاطب دیگر بدترین کارم دانسته. از نظر دوست منتقد سینمایی من، باشگاه مشتزنی چرندترین فیلم دیوید فینچر بود و سه صفحه تحلیل هم درباره این عقیده اش نوشته بود در حالی که من و شما این نظر را نداریم. پس من تمام کامنت ها را می خوانم روی شان هم فکر می کنم اما تشخیص دهنده و تصمیم گیرنده نهایی خودم هستم و جز این هم نمی تواند باشد. بعید می دانم دیگران هم جز این کنند و اگر انتظار دیگری ازشان دارید مشکل از آنها نیست. شما می توانید چنان که در کامنت قبل تان ذکر کردید دل به هم خوردگی تان را ابراز کنید یا تشویق کنید یا اصلا به سراغ این ستون نیایید.تمام اینها حق شماست. اما دلیلی نمی بینم مسیری را که شما "شخصا" برای من تشخیص داده اید بهتر و درست تر ببینیم. پس بگذارید این جور قضیه را ببینیم: شما نظر مشفقانه ای بنا بر برداشت، درک و سلیقه خودتان از هنر کارتون به کار من داده اید، نظر شما در کنار صد ها نظر دیگر که تماما ارزشمند و محترم اند در مجموع کلیتی را می سازند که حتما مورد توجه و تامل قرار خواهد گرفت و برایم کارساز خواهد بود. ممنونم
آقا شما یا خوشت اومده یا نیومده، نظرت رو بذار برو چرا دیگه اصرار داری زورچپونش کنی به کاریکاتوریست؟ خدا شما رو صبر بده که این نظرهای پدرانه رو باید تحمل کنی
من واقعاً متأسفم و در ابتدا از شما پوزش ميخواهم چرا كه تنها چيزي كه من در پاسخ شما ميبينم برافروختگي احساسي است و من اصلاً قصد نداشتم خاطر شما را مكدر كنم. حالا ميرسيم به جواب شما:1- "سایر مخاطبین -که ظاهرا به رسمیت نمیشناسیدشان"من كي چنين ادعايي داشتم؟ و اصلاً چه كسي به مخاطبان شما كار دارد؟ اصلاً به من چه؟ 2- "من تمام کامنتها را میخوانم روی شان هم فکر میکنم اما تشخیص دهنده و تصمیم گیرنده نهایی خودم هستم و جز این هم نمیتواند باشد." شما جوري روي اين مسئله تاكيد ميكنيد كه گويي من شما را به بيتوجهي به كامنتها محكوم كردم! 3- "اصلا به سراغ این ستون نیایید." يادم ميآيد مسعود كيميايي را كه وقتي دانشجويي پس از تماشاي فيلم سربازهاي جمعه در جلسه پرسش و پاسخ به استاد تاخت استاد همين جواب را داد. اما نكته همينجاست كه من خود را نسبت به هنرمند مسئول ميدانم و نظرم را در قالبي بلندتر از: عاليبود / مثل هميشه شاهكار / خيلي دوست دارم/ قربونت بشم /... ميگذارم. زيرا اعتقاد دارم تا هنرمندي نقد نشود پرورش پيدا نميكند. ولي ايراد كار اينجاست كه هنرمندان فقط ميخواهند نظر بشنوند و بس: يا بگو خوبه يا بد. من آنطوري كه شما فكر ميكنيد برج عاج نشين نيستم ولي تكليفم را با خودم روشن كردهام و برايم فرق ميكند شما يا هر هنرمند ديگر چه كار ميكند ولي گويي شما برايتان فرق نميكند كه مخاطب چه "فكر" ميكند! 4- "مسیری را که شما "شخصا" برای من تشخیص دادهاید." من شكر بخورم چنين جسارتي بكنم. اگر حرف را در قسمت نظرات ميزنم چون راه ارتباط ديگري نميشناسم و اگر ميدانستم كه نميپريدم وسطِ "جمعِ دوستانه" شما. 5- "صدها نظر دیگر که تماما ارزشمند و محترماند." يك علامت سوال بزرگ براي من ايجاد شده كسي كه حتي به خودش زحمت نميدهد اسمي براي كامنتش انتخاب كند(نگوييد مسئله امنيتي دارد كه خندهام ميگيرد) و نهايت چيزي كه مينويسد يك كلمه آن هم "خوب" است چگونه ارزشگذاري ميشود در كنار نظري كه كارتون را با برخي مسائل حاشيهاي پيوند ميدهد تا ديگراني كه كمتر درك كردهاند لذت بيشتري ببرند. اين نظرات شايد محترم باشند ولي سخت ميتوانم قبول كنم كه ارزشمند باشند.(البته تا شما نگفتين خودم بگم به من هيچ ربطي نداره كي چي مينويسه.) 6- "برایم کارساز خواهد بود" اين يعني من به هدف رسيدم.
اين تاكيد شما من را ياد مربي تراكتور مياندازد كه از هر سه جمله يك جملهاش هوادارن تراكتور را شامل ميشود-منظورم بعد منفي بود-(اگر باز به قياس معالفارق محكوم نشوم!-هرچند شما استاد مناقشه در مثليد). آن "ممنونمِ" انتهايي كه گويي "برو ديگه پيدات نشه" بود را تا عمق استخوانم احساس كردم. بايد بگويم كه من با نظر نيچه كه منتقدان را مگس ميپنداشت به شدت موافقم و تنها كاري كه بلدم ميكنم: وز، وز.(البته اگر بشود اسم اين كار را نقد گذاشت!)
" تمام اینها حق شماست".
پ.ن: گر تورا بر من مسكين نظر است آثارم از آفتاب مشهورتر است
گرصد عيب بر اين بنده رواست آن عيب كه سلطان بپسندد هنر است.
متشكرم كه من توجه ميكني.
-----------------------------------------
دوست عزیز از این می ترسم که شیوه شما در تعبیر کارتون ها به همین سبک تعبیر و تفسیر متن ساده جواب قبل من باشد که یک عدم ارتباط کامل و تمام عیار است. چه عرض کنم. شاد باشید
واقعا که این برادران نیستانی خیلی بیشرم تشریف دارند. بعداز حوادث خرداد 85 در آذربایجان که همین برادران نیستانی مسبب قتل صدها هموطن شدند بازهم در رسانه ها فعالیت دارند.
شما بالاترینی ها هم بهتر است در کارهاتان دقت کنید اندک طرفدارانتان را هم از خود میرانید.
----------------------
:))))
بنام تو ای چیستا که سه تشخصات را از بدو تولد پرستنده شدم!
همان پهلوانی که خواستی بودهام و در نوستالزی بازگشت به درونات سرسختانه زمان و مکان را بههم ریختم.
مرا یاری ده که دوباره در خودت دفن شوم و بارورت کنم. آنچنان که چیستی را در دلیرمردان و شیرزنان باززایی!
فرزند حلال تو
رستم زمان
اينها رو گفتم تا برسم به اين جملهاي كه يه بازجو بهم گفت: "مهم نيست تو چي نوشتي مهم اينه كه من چي گرفتم." من ميدونم تو چي ميگي ولي بايد ياد بگيريم كه حرفمان را چطور بزنيم كه به طرف مقابل مقصود ما برسد نه كلمات ما.
پ.ن: از دستور خط سايت خودتان استفاده كنيد بد نيست.
ممنونم
---------------------
مثال کاملا به جایی بود. ممنونم
جدا از این کارتون, به نظر من مانا نیستانی خیلی از سایر کارتونیستهای ایران فاصله گرفته.من بعضی کارتونهای نیک آهنگ کوثر رو هم دوست دارم اما مانا واقعا یه چیز دیگست
نظرهای خوانندگان
چه زیبا افرادی مانند هاشمی رفسنجانی را نشان دادی که فکر میکنند با ریا کاری و یکی به میخ و یکی به نعل زدن میتواند چند روز دیگری حکومت کند ولی بزودی طعمه حرص، خواهند شد.
-- sasan ، Apr 16, 2010 در ساعت 11:50 AMمانا جان من همیشه کاراتونو میبینم.یه جورایی معتادشون شدم.خیلی کارت عالیه.همیشه برقرار باشی و درد های ما بچه های تو ایرانو به تصویر بکشی.نیما از رشت.
-- nima ، Apr 16, 2010 در ساعت 11:50 AMحالا شد.
-- محسن ، Apr 16, 2010 در ساعت 11:50 AMبحث سليقه شخصي و اينكه من بگم شما يا هر هنرمند ديگهاي بايد چيكار بكنه نيست براي من خيلي سخته كه وقتي به هنرمندي ميگي اين شبيه كارهاي قبليت نيست به سرعت جبهه ميگيره و به طور خيلي محترمانهاي ميگه: به تو هيچ ربطي نداره. حرف من نه درد دل است نه راهكار من ميخواهم كاري را ببينم كه برازندهي سازندهاش باشد اگر مثال از سينما ميزنم ميخواهم مسيري را كه هنرمند ميرود نشان بدهم فراوان مثال در ذهن دارم از نويسندهها، شاعران و نقاشان و.. كه من ميشناختم و همين جواب شما را به من دادهاند. اگر براي شما(تاكيد ميكنم فقط براي شما) مينويسم براي اين است كه فكر ميكنم پتانسيل وجودي شما كه در كارهاي قبلي بود و اين بستر را براي مخاطب فراهم ميكرد كه قدم كوچكي به جلو بردارد جاي خود را به كارهايي ميدهد كه بايد با كمال تاسف عرض كنم به سردستيترين شكل ممكن ارائه ميشوند. شايد اگر هركس ديگر بود مثل نيكاهنگ و ديگران من انقدر تاكيد نميكردم. اما فينچر من نگفتم بنجامين.. اثر خوب يا بدي است من ميگويم آن پتانسيل كه فيلمي مثل باشگاه مشت زني ميسازد و پس از ده سال همچنان مورد ارجاء است به هر دليل كه از وادي خارج شود آن محيط را دور زده. در سينما اين را قبول دارم كه شرايط متفاوت است ولي اين دليل نميشود كه شما بگوييد اگر احساس خوبي از آن كار دارد پس كار خوبي است. اگر براي دل خوشي خودتان كار ميكنيد پس چرا منتشرش ميكنيد؟ اين حرف درست مثل نويسندگاني است كه ميگويد براي خودشان يا سايهشان مينويسند و مخاطب برايشان مهم نيست. من ميگويم شما اگر كارتان را منتشر ميكنيد ديگر كار مال مخاطب است نه مال شما!
-- محسن ، Apr 16, 2010 در ساعت 11:50 AM-------------------------------------------
من همچنان می گویم بحث سلیقه شخصی است برای این که شما به راحتی هر چه تمام شخص خودتان را جای همه "مخاطب"ین می گذارید.آیا من این کارها را "فقط برای شما" منتشر می کنم که در صورت عدم احراز پسند شما باید تغییر روش بدهم یا نپذیرفتن نظرتان مساوی با نادیده گرفتن نظر مخاطب باشد؟ اگر احساس کردید جبهه گرفته ام به خاطر نگاه از ارتفاع فوق العاده بالایی است که نسبت به نه فقط من که سایر مخاطبین -که ظاهرا به رسمیت نمی شناسیدشان -اتخاذ کرده اید عزیز من.احتمالا دلیل گارد گرفتن دوستان شاعر و نقاش تان همین باید بوده باشد. کاری که شما سر دستی می دانید- که البته هر چه باشد سر دستی نیست- کس دیگری تجربه ای تازه دانسته آن کاری را هم که با کامنت محبت آمیز نواخته اید و "برازنده" من، مخاطب دیگر بدترین کارم دانسته. از نظر دوست منتقد سینمایی من، باشگاه مشتزنی چرندترین فیلم دیوید فینچر بود و سه صفحه تحلیل هم درباره این عقیده اش نوشته بود در حالی که من و شما این نظر را نداریم. پس من تمام کامنت ها را می خوانم روی شان هم فکر می کنم اما تشخیص دهنده و تصمیم گیرنده نهایی خودم هستم و جز این هم نمی تواند باشد. بعید می دانم دیگران هم جز این کنند و اگر انتظار دیگری ازشان دارید مشکل از آنها نیست. شما می توانید چنان که در کامنت قبل تان ذکر کردید دل به هم خوردگی تان را ابراز کنید یا تشویق کنید یا اصلا به سراغ این ستون نیایید.تمام اینها حق شماست. اما دلیلی نمی بینم مسیری را که شما "شخصا" برای من تشخیص داده اید بهتر و درست تر ببینیم. پس بگذارید این جور قضیه را ببینیم: شما نظر مشفقانه ای بنا بر برداشت، درک و سلیقه خودتان از هنر کارتون به کار من داده اید، نظر شما در کنار صد ها نظر دیگر که تماما ارزشمند و محترم اند در مجموع کلیتی را می سازند که حتما مورد توجه و تامل قرار خواهد گرفت و برایم کارساز خواهد بود. ممنونم
آقا شما یا خوشت اومده یا نیومده، نظرت رو بذار برو چرا دیگه اصرار داری زورچپونش کنی به کاریکاتوریست؟ خدا شما رو صبر بده که این نظرهای پدرانه رو باید تحمل کنی
-- بهروز ، Apr 16, 2010 در ساعت 11:50 AMمن واقعاً متأسفم و در ابتدا از شما پوزش ميخواهم چرا كه تنها چيزي كه من در پاسخ شما ميبينم برافروختگي احساسي است و من اصلاً قصد نداشتم خاطر شما را مكدر كنم. حالا ميرسيم به جواب شما:1- "سایر مخاطبین -که ظاهرا به رسمیت نمیشناسیدشان"من كي چنين ادعايي داشتم؟ و اصلاً چه كسي به مخاطبان شما كار دارد؟ اصلاً به من چه؟ 2- "من تمام کامنتها را میخوانم روی شان هم فکر میکنم اما تشخیص دهنده و تصمیم گیرنده نهایی خودم هستم و جز این هم نمیتواند باشد." شما جوري روي اين مسئله تاكيد ميكنيد كه گويي من شما را به بيتوجهي به كامنتها محكوم كردم! 3- "اصلا به سراغ این ستون نیایید." يادم ميآيد مسعود كيميايي را كه وقتي دانشجويي پس از تماشاي فيلم سربازهاي جمعه در جلسه پرسش و پاسخ به استاد تاخت استاد همين جواب را داد. اما نكته همينجاست كه من خود را نسبت به هنرمند مسئول ميدانم و نظرم را در قالبي بلندتر از: عاليبود / مثل هميشه شاهكار / خيلي دوست دارم/ قربونت بشم /... ميگذارم. زيرا اعتقاد دارم تا هنرمندي نقد نشود پرورش پيدا نميكند. ولي ايراد كار اينجاست كه هنرمندان فقط ميخواهند نظر بشنوند و بس: يا بگو خوبه يا بد. من آنطوري كه شما فكر ميكنيد برج عاج نشين نيستم ولي تكليفم را با خودم روشن كردهام و برايم فرق ميكند شما يا هر هنرمند ديگر چه كار ميكند ولي گويي شما برايتان فرق نميكند كه مخاطب چه "فكر" ميكند! 4- "مسیری را که شما "شخصا" برای من تشخیص دادهاید." من شكر بخورم چنين جسارتي بكنم. اگر حرف را در قسمت نظرات ميزنم چون راه ارتباط ديگري نميشناسم و اگر ميدانستم كه نميپريدم وسطِ "جمعِ دوستانه" شما. 5- "صدها نظر دیگر که تماما ارزشمند و محترماند." يك علامت سوال بزرگ براي من ايجاد شده كسي كه حتي به خودش زحمت نميدهد اسمي براي كامنتش انتخاب كند(نگوييد مسئله امنيتي دارد كه خندهام ميگيرد) و نهايت چيزي كه مينويسد يك كلمه آن هم "خوب" است چگونه ارزشگذاري ميشود در كنار نظري كه كارتون را با برخي مسائل حاشيهاي پيوند ميدهد تا ديگراني كه كمتر درك كردهاند لذت بيشتري ببرند. اين نظرات شايد محترم باشند ولي سخت ميتوانم قبول كنم كه ارزشمند باشند.(البته تا شما نگفتين خودم بگم به من هيچ ربطي نداره كي چي مينويسه.) 6- "برایم کارساز خواهد بود" اين يعني من به هدف رسيدم.
-- محسن ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AMاين تاكيد شما من را ياد مربي تراكتور مياندازد كه از هر سه جمله يك جملهاش هوادارن تراكتور را شامل ميشود-منظورم بعد منفي بود-(اگر باز به قياس معالفارق محكوم نشوم!-هرچند شما استاد مناقشه در مثليد). آن "ممنونمِ" انتهايي كه گويي "برو ديگه پيدات نشه" بود را تا عمق استخوانم احساس كردم. بايد بگويم كه من با نظر نيچه كه منتقدان را مگس ميپنداشت به شدت موافقم و تنها كاري كه بلدم ميكنم: وز، وز.(البته اگر بشود اسم اين كار را نقد گذاشت!)
" تمام اینها حق شماست".
پ.ن: گر تورا بر من مسكين نظر است آثارم از آفتاب مشهورتر است
گرصد عيب بر اين بنده رواست آن عيب كه سلطان بپسندد هنر است.
متشكرم كه من توجه ميكني.
-----------------------------------------
دوست عزیز از این می ترسم که شیوه شما در تعبیر کارتون ها به همین سبک تعبیر و تفسیر متن ساده جواب قبل من باشد که یک عدم ارتباط کامل و تمام عیار است. چه عرض کنم. شاد باشید
خوب بود اسم این کار را میگذاشتید "عاقبت بی تفاوتی"
-- بدون نام ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AMسلام. مانا دوست خوبم, قدر آدمهایی مثل محسن را بدان که با احترام و انصاف شما را نقد میکند.
-- sasan ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AM------------------------
چشم
واقعا که این برادران نیستانی خیلی بیشرم تشریف دارند. بعداز حوادث خرداد 85 در آذربایجان که همین برادران نیستانی مسبب قتل صدها هموطن شدند بازهم در رسانه ها فعالیت دارند.
-- علی ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AMشما بالاترینی ها هم بهتر است در کارهاتان دقت کنید اندک طرفدارانتان را هم از خود میرانید.
----------------------
:))))
just awesome!!!
-- dr.jalalian ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AMجنگ روانی و درونی که برای نیکان راه انداختند رو دارن برای مانا شروع می کنن
-- شسییسسییس ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AMکارهات بسیار پختست مانا، این همه ایده رو از کجا میاری، من کارم کاریکاتور نیست ولی اگه از روشی که به خلق ایده هات منجر می شه بگی ممنونت می شم
-- میرزا ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AMعالی
-- فرهاد ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AMچرا قاشقش توگود نیست؟!
-- مهدی ، Apr 17, 2010 در ساعت 11:50 AM-----------------------------
زیرا مقداری از زمین زیر پای مرد هم با قاشق برداشته شده در نتیجه گودی را پر کرده
بنام تو ای چیستا که سه تشخصات را از بدو تولد پرستنده شدم!
-- بدون نام ، Apr 18, 2010 در ساعت 11:50 AMهمان پهلوانی که خواستی بودهام و در نوستالزی بازگشت به درونات سرسختانه زمان و مکان را بههم ریختم.
مرا یاری ده که دوباره در خودت دفن شوم و بارورت کنم. آنچنان که چیستی را در دلیرمردان و شیرزنان باززایی!
فرزند حلال تو
رستم زمان
اينها رو گفتم تا برسم به اين جملهاي كه يه بازجو بهم گفت: "مهم نيست تو چي نوشتي مهم اينه كه من چي گرفتم." من ميدونم تو چي ميگي ولي بايد ياد بگيريم كه حرفمان را چطور بزنيم كه به طرف مقابل مقصود ما برسد نه كلمات ما.
-- محسن ، Apr 18, 2010 در ساعت 11:50 AMپ.ن: از دستور خط سايت خودتان استفاده كنيد بد نيست.
ممنونم
---------------------
مثال کاملا به جایی بود. ممنونم
جدا از این کارتون, به نظر من مانا نیستانی خیلی از سایر کارتونیستهای ایران فاصله گرفته.من بعضی کارتونهای نیک آهنگ کوثر رو هم دوست دارم اما مانا واقعا یه چیز دیگست
-- ضد ولایت وقیح ، Apr 18, 2010 در ساعت 11:50 AMانگار طرف می دونه در آینده خورده می شه و داره خودش آماده می کند
-- امیر ، Apr 22, 2010 در ساعت 11:50 AMهر کس آن چنان می میرد که زندگی می کند
-- یک آدم ، Apr 22, 2010 در ساعت 11:50 AM