عالی بود. وصف الحال بسیاری از ابن الوقت های خارج نشین که بدون شریک شدن در هزینه های جنبش سبز، صرفا با انداختن دستبند یا شالی سبز خود را در این جنبش سهیم می دانند. هرچند، در جنبش سبز جا برای همه هست و این جنبش تعلق به کسی ندارد اما درک کردن حال کسانی که درون ایران با سختی ها و سرکوب ها دست و پنجه نرم می کنند هم خوب است. مانای عزیز امیدوارم نگاهت هنوز آنقدر کوچک نشده باشد که کارتونی به این پرمعنایی را صرفا به انگیزه نامزد نداآقاسلطان ترسیم کرده باشی.
مانای عزیز، همچنان یک کار خوب دیگر از تو در اینجا ...
اما یک موضوع کاملاً فرعی دیگر نیز نظر مرا به این کار جلب کرد و امیدوارم تو و همگی مرا به خاطر مطرح کردن آن ببخشید چون حقاً بسیار بی ربط به موضوع تراژیک این کار است:
اطلاعات مربوط به صفحه تصویریاب دوربینی که در اینجا به کار رفته بی شباهت به دوربین دیجیتال پنتاکسی که من دارم نیست! آیا آن را کاملاً اتفاقی و از تصویری در یک کاتالوگ دوربین برداشته ای یا از صفحه دوربین خودت؟
آیا این صفحه خاص واقعاً مربوط به دوربین پنتاکس است یا یک دوربین دیگر چون به هر حال بیشتر دوربین های دیجیتال اغلب از نمادهای کاملاً یکسانی برای نشان دادن مشخصات فنی عکس استفاده می کنند.
همچنان با پوزش از همگی چون در این شرایط خود من هم از این که دارم به جای اصل موضوع به این فرعیات بی اهمیت توجه می کنم تا حد زیادی متعجب و حتی ناراحت هستم اما باور بفرمایید من اصلاً آدم بی غیرتی نیستم ...
به هر حال هر پاسخی داشته باشی، خیلی ممنون!
--------------------------------------------
مانا: نوار اطلاعات عکس را از تصویری عینا برداشتم و تصادفی است
عالی بود. وصف الحال بسیاری از ابن الوقت های خارج نشین که بدون شریک شدن در هزینه های جنبش سبز، صرفا با انداختن دستبند یا شالی سبز خود را در این جنبش سهیم می دانند. هرچند، در جنبش سبز جا برای همه هست و این جنبش تعلق به کسی ندارد اما درک کردن حال کسانی که درون ایران با سختی ها و سرکوب ها دست و پنجه نرم می کنند هم خوب است. مانای عزیز امیدوارم نگاهت هنوز آنقدر کوچک نشده باشد که کارتونی به این پرمعنایی را صرفا به انگیزه نامزد نداآقاسلطان ترسیم کرده باشی.
-----------------------------------------------------
ممنونم. به هر حال مسائل ظاهرا کوچک هم می توانند ایده بدهند اما کوبیدن فرد، مد نظرم نبود
فوق العاده در عین حال که بدجوری دردآور و تأسف باره. با اولین نگاه مو به تنم سیخ شد.اکثر مواقع اونقدر غرق میشم تو کارات که نمیدونم چی بنویسم.به وجوده شما افتخار می کنم..
این عکس یادگاری رو کی انداخته؟ کت شلواریه یا بی شلواره؟
اگه کت شلواریه انداخته باشه که بلاهتش بالاخره کار دستش می ده.
و اگه بی شلواره، بدون عکس یادگاری هم ثبت می شه!
چقدر از این قیافه های حق به جانب در اوج بلاهت عقم می گیره!
sasan خانم، چه فرقی میکند؟ در هر حال مثل شما 00 دار محجبه نیستم!
-----------------------------------------
خواهش می کنم اینجا با هم دعوا نکنید کامنت های این چنین حذف خواهند شد
اجازه می خواهم نکته ای رو خدمت همه عزیزانی که با خانم مسیح علی نژاد همصدا شده و یکسویه به آقای ماکان تاخته اید عرض کنم .
من شخصاً مانند همه شما دوستان با سوءاستفاده این آقا - البته اگر تمام صحبت های خانم علی نژاد را 100% واقعیت حساب کنیم -از نام خانم ندا اکاملاً مخالفم . اما دوستان توجه داشته باشید که وظیفه روزنامه نگار و کسانی که امر خطیر اطلاع رسانی به جامعه را بر عهده دارند -از جمله خانم علی نژاد - این نیست که علیرغم اینکه مدرک مهمی همچون میل خواهر ندا خانم -که به قول خود ایشان از مدتها پیش به دست ایشان رسیده -رادر دست داشته اندبنا به هر دلیلی همان موقع آن را مطرح نکرده و اجازه داده این همه مدت بگذرد و آقای ماکان به قول ایشان به سوء استفاده از نام این خانم ادامه دهد . چنانچه همانموقع ایشان به وظیفه خبرنگاری خود عمل کرده و با ارائه مدرک و دلیل و البته زبانی نرم میل خواهر خانم ندا را مطرح کرده بود به احتمال بسیار زیاد آقای ماکان تا اینجا به خود اجازه سوء استفاده از شهادت خانم ندا را نمی داد و خانم علی نژاد هم حالا مجبور نبودند به خود این حق را داده و با این الفاظ تند و خشن این آقا را مورد شماتت قرار دهند .
انسان موجودی است اجتماعی و این اجتماع است که باعث رشد شخصیت ما می شود . هر کسی ممکن است اشتباه کند ولیکن وظیفه دیگرانی که متوجه هستند این است که در اسرع وقت وی را متوجه اشتباه کنند .
آیا وظیفه روزنامه نگار چیزی جز اطلاع رسانی صحیح وبه موقع برای اصلاح اجتماع است.
امیدوارم شاهد روزی باشیم که حداقل روزنامه نگارانی که همواره دم از اصلاح طلبی می زنند اصلاح را از خود و رفتار و گفتار خود شروع کنند
موفق باشید دوستان
1-
--------------------------------------
تا حد زیادی با شما موافقم. اصولا وارد شدن به جزئیات ازتباط افراد وظیفه ما نیست، باید واگذار به واکنش خانواده ندا می شد. متاسفانه اما نکته ای را به عنوان ضعف بزرگ خودمان باید اشاره کنم که شخصا تجربه کرده ام. هرگونه انتقاد ، گوشزد یا از این قبیل که ربطی با افراد فعال یا مرتبط با جنبش داشته باشد با چنان واکنش منفی رو برو می شود که آدم را پشیمان می کند. سیل القاب تفرقه افکن، وقت نشتاس، اب به آسیاب دشمن ریز، کیهان شادکن و امثالهم نثارت می شود طوری که انگار برای انتقاد از خود هزینه ای به مراتب بیشتر باید بپردازی. چنین است که خودسانسوری از نوع غیرحکومتی بر ما چیره می شود، کاستی های سمت ما از جمله این قضیه کذایی زیر سبیلی در می شود تا جایی که بالاخره ضربه ای بزند
متاسفانه نگاه صفر و صد: خائن یا قهرمان، فرشته یا شیطان، خیر یا شر چنین برخوردهایی هم به دنبال خواهد داشت. یک روز قهرمانی فردا خائن و جاسوس. به همین راحتی
چیزی که ته این ماجرا تاسف مرا بر انگیخت نگاه فرصت طلبانه است که گاه حتی در ناخودآگاه ما نفوذ کرده متوجه اش نمی شویم یا طبیعی اش می پنداریم و
گرنه فرد کذایی هم انسانی است مثل همه با تمام قوت ها، ضعف و کاستی ها
البته خوشبختانه آنچه در جنبش سبز بیش از هر جیز نگاه و همراهی قلبی و پنداشت مرا به خود کشیده آن است که می بینم بیشتر نسل جوان فعال در این حرکت با بینش و اندیشه ای همچون آنچه مانا در اینجا گفته در حال ایجاد تغییرات بزرگ و مهم و به راستی سرنوشت ساز هم برای ایران و هم برای دنیا هستند اما حتی تک و توک دیدگاه هایی که هر از چند گاهی نشانی از *تعصب و غیرت کور* در خود دارند تا حد زیادی ناامید کننده است ... (آری، من حتی مخالف *تعصب و غیرت بینا* اگر به اندازه و به جا و به ویژه "به موقع" باشد نیستم، البته اگر تعصب بتواند به راستی بینا باشد! غیرت بدون تعصب اما، از نظر من برای همگان بسیار مفید است.)
به هر حال، به عنوان آدمی که در ابتدای جوانی و در زمان انقلاب سال 57 اصلاً به حال و آینده حتی دور آن چندان خوشبین نبودم، اینک در ابتدای پیری باید اعتراف کنم که به آینده نزدیک و دور جنبش کنونی (حتی اگر سبز رنگ هم نمی بود!) بسیار امیدوارم. نسل جوان و حتی میانسال و پیر کنونی، آنچنان در سی و یک سال گذشته از درون آشفتگی ها و نابسامانی ها و تلخی های شگفت انگیز گذر کرده که اینک به راستی پر از تجربه شده و از شناخت بسیار بالا و خوبی نسبت به بیشتر مسایل برخوردار است. من که دارم خیلی چیز ها از این مردم می آموزم ...
درود بر همه انسان های درست و پویا در ایران و همه جا.
کامنت گذار ''بدون نام'' من قصد بی احترمی به شما را ندارم اگر من و شما نتونیم حرف یکدیگر را بفهمیم چطور توقع داریم احمدی نژاد به حرف مردم گوش کنه و حرف آنها را بفهمد.باز هم میگویم اگر گفتم که برای خودت نامی انتخاب کن برای آن است که حرفت با تاثیر بیشتری بر مخاطب اثر کنه.ممنون.اگر من بی احترامی کردم من را ببخشید.
حالا فرض بفرمایید که کامنت گذاران بی نام هم نامشان را علی یا مریم گذاشتند.به نظر شما فرقی می کند،وقتی که حرف بدی نزنند؟!
------------------------------------------
مانا: نه عزیز واقعا فرقی نمی کند. ساسان هم منظور بدی نداشت. شاد باشید
آقای نیستانی، شرمنده از اینکه در سوزاندن شما نقشی داشته باشم. اگر هم پیش آمده باشد از شرایط دشوار و مانند همیشه نادانیام بوده. خیلی متاسفم!
پُر
-----------------------------------
نه دوست عزیز کسی نسوخته. اما فکر کنم از فضای این زیر بشود استفاده بهتری کرد. چنانکه تا به حال کرده اید
نیستانی عزیز اگر از این پست مقصد فقط ماکان و قضیه ایشان بود که مسیح دخالت کرد! به نظرم شما با وجود این همه زیبای و تفکر و روشنفکری در کارهاتون بعید بود به خواست این خانم(مسیح) که موج سواری بود تن دردادید. متأسفم اولین کاری بود از شما که برام تماشایی و جذاب نبود و کاملا دردآور بود.
---------------------------------
سلام. خیر فقط قضیه ایشان نبود اما انگیزه همان بود. من بعد از کشیدن طرح مطلب مسیح را خواندم. همفکری وجود نداشت ایشان هم احتمالا بعد از دیدن کار من آن را روی مطلبی از خود گذاشته چنان که بسیاری چنین می کنند. اگر انتقادی به مطلب ایشان دارید شخصیت مستقلی است با صفحه و وبلاگ شخصی. می توانید بروید برایش بنویسید. دقت کنید می بینید در این کارتون نه بحث های خاله زنکی درباره نامزدی و عقدکنان کسی مطرح شده و نه چیز دیگر، حقیقت تلخ و دردناکی است که مختص به ایشان هم نیست. خوشحالم که این اولین کار این چنینی برای شما بوده باز هم رکورد خوبی است
مانای عزیز ! کاریکاتور شما را بسیار فراتر از مطلبی که با استناد به بخشی از ایمیل خواهر ندا نوشته ام می دانم و اگر کار من اشتباه بود، به گمانم ایرادی بر این طرح نیست که عکس های یادگاری ممکن است گاهی او که رفته را قربانی کند و این هیچ فرقی نمی کند این عکس ها در اختیار دوستان باشد یا بستگان.
من هم از طرح شما در مطلبی استفاده کرده ام که در آن هم بر اشتباه خود در مور استفاده از ایمیل اشاره کردم و هم در مطلب تاکید شده بود که ماکان مزدور و مامور رژیم و چه و چه نیست بلکه خودش است، یک آدم که مثل خیلی از انسان های دیگر گاهی وقت ها دچار خود بزرگ و فرصت طلبی های رایج شده است . امیدوارم ناراحتتان نکرده باشم
-------------------------------------------
ممنونم مسیح عزیز لطف داری. نه چه ناراحتی ای. بشر جائز الخطا است و اعتراف به اشتباه از نظر من نشانه شجاعت است. مشکل واکنش های افراط و تفریطی موافقان و مخالفان بود که ماکان را یا تا حد قهرمان بالا بردند یا شیطان رجیم دانستند
نظرهای خوانندگان
http://www.tahavolesabz.net/new_show.php/938
-- nader.n ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMعالی و پرمضمون
-- بدون نام ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMعالی بود. وصف الحال بسیاری از ابن الوقت های خارج نشین که بدون شریک شدن در هزینه های جنبش سبز، صرفا با انداختن دستبند یا شالی سبز خود را در این جنبش سهیم می دانند. هرچند، در جنبش سبز جا برای همه هست و این جنبش تعلق به کسی ندارد اما درک کردن حال کسانی که درون ایران با سختی ها و سرکوب ها دست و پنجه نرم می کنند هم خوب است. مانای عزیز امیدوارم نگاهت هنوز آنقدر کوچک نشده باشد که کارتونی به این پرمعنایی را صرفا به انگیزه نامزد نداآقاسلطان ترسیم کرده باشی.
-- اشکان ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMمانای عزیز، همچنان یک کار خوب دیگر از تو در اینجا ...
اما یک موضوع کاملاً فرعی دیگر نیز نظر مرا به این کار جلب کرد و امیدوارم تو و همگی مرا به خاطر مطرح کردن آن ببخشید چون حقاً بسیار بی ربط به موضوع تراژیک این کار است:
اطلاعات مربوط به صفحه تصویریاب دوربینی که در اینجا به کار رفته بی شباهت به دوربین دیجیتال پنتاکسی که من دارم نیست! آیا آن را کاملاً اتفاقی و از تصویری در یک کاتالوگ دوربین برداشته ای یا از صفحه دوربین خودت؟
آیا این صفحه خاص واقعاً مربوط به دوربین پنتاکس است یا یک دوربین دیگر چون به هر حال بیشتر دوربین های دیجیتال اغلب از نمادهای کاملاً یکسانی برای نشان دادن مشخصات فنی عکس استفاده می کنند.
همچنان با پوزش از همگی چون در این شرایط خود من هم از این که دارم به جای اصل موضوع به این فرعیات بی اهمیت توجه می کنم تا حد زیادی متعجب و حتی ناراحت هستم اما باور بفرمایید من اصلاً آدم بی غیرتی نیستم ...
به هر حال هر پاسخی داشته باشی، خیلی ممنون!
-- عکاسباشی ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AM--------------------------------------------
مانا: نوار اطلاعات عکس را از تصویری عینا برداشتم و تصادفی است
عالی بود. وصف الحال بسیاری از ابن الوقت های خارج نشین که بدون شریک شدن در هزینه های جنبش سبز، صرفا با انداختن دستبند یا شالی سبز خود را در این جنبش سهیم می دانند. هرچند، در جنبش سبز جا برای همه هست و این جنبش تعلق به کسی ندارد اما درک کردن حال کسانی که درون ایران با سختی ها و سرکوب ها دست و پنجه نرم می کنند هم خوب است. مانای عزیز امیدوارم نگاهت هنوز آنقدر کوچک نشده باشد که کارتونی به این پرمعنایی را صرفا به انگیزه نامزد نداآقاسلطان ترسیم کرده باشی.
-- اشکان ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AM-----------------------------------------------------
ممنونم. به هر حال مسائل ظاهرا کوچک هم می توانند ایده بدهند اما کوبیدن فرد، مد نظرم نبود
فوق العاده در عین حال که بدجوری دردآور و تأسف باره. با اولین نگاه مو به تنم سیخ شد.اکثر مواقع اونقدر غرق میشم تو کارات که نمیدونم چی بنویسم.به وجوده شما افتخار می کنم..
-- احمدرضا ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMيکی بياد جنازه کاسپين خان را بعد از اين کاريکاتور از روئ زمين جمع کنه
-- hasan ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMحسن
این عکس یادگاری رو کی انداخته؟ کت شلواریه یا بی شلواره؟
-- راشین ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMاگه کت شلواریه انداخته باشه که بلاهتش بالاخره کار دستش می ده.
و اگه بی شلواره، بدون عکس یادگاری هم ثبت می شه!
چقدر از این قیافه های حق به جانب در اوج بلاهت عقم می گیره!
به نظر میاد ندا و کاسپین باشند !!!
-- mehdi ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMصبر دارویی است تلخ که عکس یادگاری را در طی زمان، برعکس خواهد نمود. به امید ایرانی آزاد و سر بلند.
طبق معمول، زیبایی کار مانای عزیز قدردانی و تشکر را می طلبد. با سپاس فراوان - دایی علی
صبر دارویی است تلخ که عکس یادگاری را در طی زمان، برعکس خواهد نمود. به امید ایرانی آزاد و سر بلند.
طبق معمول، زیبایی کار مانای عزیز قدردانی و تشکر را می طلبد. با سپاس فراوان - دایی علی
این وصف حال امثال کاسپین خان ماکان است
-- آرش ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMاز موهای سرش هم بلندتر؟
-- بدون نام ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMدوربین هنگ کرده؟؟؟
-- علیرضا ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMسلام. با نظر دایی علی موافقم.کارت زیباست مثل همیشه.
-- sasan ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMمانای عزیز ممنون که هستی وچنین آثار زیبایی را خلق میکنی.
-- Aram ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMsasan خانم، هنوز هم میخواهید تغییر زاویه بدهید؟
-- بدون نام ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMپُری
کامنت گذار ''بی نام ''ما متوجه نشدیم شما مرد هستی یا زن.لطفا اسمی برای خودت انتخاب کن .ممنون
-- sasan ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AMsasan خانم، چه فرقی میکند؟ در هر حال مثل شما 00 دار محجبه نیستم!
-- بدون نام ، Mar 24, 2010 در ساعت 07:53 AM-----------------------------------------
خواهش می کنم اینجا با هم دعوا نکنید کامنت های این چنین حذف خواهند شد
سلام بر همگی دوستان
اجازه می خواهم نکته ای رو خدمت همه عزیزانی که با خانم مسیح علی نژاد همصدا شده و یکسویه به آقای ماکان تاخته اید عرض کنم .
من شخصاً مانند همه شما دوستان با سوءاستفاده این آقا - البته اگر تمام صحبت های خانم علی نژاد را 100% واقعیت حساب کنیم -از نام خانم ندا اکاملاً مخالفم . اما دوستان توجه داشته باشید که وظیفه روزنامه نگار و کسانی که امر خطیر اطلاع رسانی به جامعه را بر عهده دارند -از جمله خانم علی نژاد - این نیست که علیرغم اینکه مدرک مهمی همچون میل خواهر ندا خانم -که به قول خود ایشان از مدتها پیش به دست ایشان رسیده -رادر دست داشته اندبنا به هر دلیلی همان موقع آن را مطرح نکرده و اجازه داده این همه مدت بگذرد و آقای ماکان به قول ایشان به سوء استفاده از نام این خانم ادامه دهد . چنانچه همانموقع ایشان به وظیفه خبرنگاری خود عمل کرده و با ارائه مدرک و دلیل و البته زبانی نرم میل خواهر خانم ندا را مطرح کرده بود به احتمال بسیار زیاد آقای ماکان تا اینجا به خود اجازه سوء استفاده از شهادت خانم ندا را نمی داد و خانم علی نژاد هم حالا مجبور نبودند به خود این حق را داده و با این الفاظ تند و خشن این آقا را مورد شماتت قرار دهند .
انسان موجودی است اجتماعی و این اجتماع است که باعث رشد شخصیت ما می شود . هر کسی ممکن است اشتباه کند ولیکن وظیفه دیگرانی که متوجه هستند این است که در اسرع وقت وی را متوجه اشتباه کنند .
آیا وظیفه روزنامه نگار چیزی جز اطلاع رسانی صحیح وبه موقع برای اصلاح اجتماع است.
امیدوارم شاهد روزی باشیم که حداقل روزنامه نگارانی که همواره دم از اصلاح طلبی می زنند اصلاح را از خود و رفتار و گفتار خود شروع کنند
موفق باشید دوستان
-- روشنک ، Mar 25, 2010 در ساعت 07:53 AM1-
--------------------------------------
تا حد زیادی با شما موافقم. اصولا وارد شدن به جزئیات ازتباط افراد وظیفه ما نیست، باید واگذار به واکنش خانواده ندا می شد. متاسفانه اما نکته ای را به عنوان ضعف بزرگ خودمان باید اشاره کنم که شخصا تجربه کرده ام. هرگونه انتقاد ، گوشزد یا از این قبیل که ربطی با افراد فعال یا مرتبط با جنبش داشته باشد با چنان واکنش منفی رو برو می شود که آدم را پشیمان می کند. سیل القاب تفرقه افکن، وقت نشتاس، اب به آسیاب دشمن ریز، کیهان شادکن و امثالهم نثارت می شود طوری که انگار برای انتقاد از خود هزینه ای به مراتب بیشتر باید بپردازی. چنین است که خودسانسوری از نوع غیرحکومتی بر ما چیره می شود، کاستی های سمت ما از جمله این قضیه کذایی زیر سبیلی در می شود تا جایی که بالاخره ضربه ای بزند
متاسفانه نگاه صفر و صد: خائن یا قهرمان، فرشته یا شیطان، خیر یا شر چنین برخوردهایی هم به دنبال خواهد داشت. یک روز قهرمانی فردا خائن و جاسوس. به همین راحتی
چیزی که ته این ماجرا تاسف مرا بر انگیخت نگاه فرصت طلبانه است که گاه حتی در ناخودآگاه ما نفوذ کرده متوجه اش نمی شویم یا طبیعی اش می پنداریم و
گرنه فرد کذایی هم انسانی است مثل همه با تمام قوت ها، ضعف و کاستی ها
بسیار با پاسخ مانا به خانم روشنک موافقت دارم.
البته خوشبختانه آنچه در جنبش سبز بیش از هر جیز نگاه و همراهی قلبی و پنداشت مرا به خود کشیده آن است که می بینم بیشتر نسل جوان فعال در این حرکت با بینش و اندیشه ای همچون آنچه مانا در اینجا گفته در حال ایجاد تغییرات بزرگ و مهم و به راستی سرنوشت ساز هم برای ایران و هم برای دنیا هستند اما حتی تک و توک دیدگاه هایی که هر از چند گاهی نشانی از *تعصب و غیرت کور* در خود دارند تا حد زیادی ناامید کننده است ... (آری، من حتی مخالف *تعصب و غیرت بینا* اگر به اندازه و به جا و به ویژه "به موقع" باشد نیستم، البته اگر تعصب بتواند به راستی بینا باشد! غیرت بدون تعصب اما، از نظر من برای همگان بسیار مفید است.)
به هر حال، به عنوان آدمی که در ابتدای جوانی و در زمان انقلاب سال 57 اصلاً به حال و آینده حتی دور آن چندان خوشبین نبودم، اینک در ابتدای پیری باید اعتراف کنم که به آینده نزدیک و دور جنبش کنونی (حتی اگر سبز رنگ هم نمی بود!) بسیار امیدوارم. نسل جوان و حتی میانسال و پیر کنونی، آنچنان در سی و یک سال گذشته از درون آشفتگی ها و نابسامانی ها و تلخی های شگفت انگیز گذر کرده که اینک به راستی پر از تجربه شده و از شناخت بسیار بالا و خوبی نسبت به بیشتر مسایل برخوردار است. من که دارم خیلی چیز ها از این مردم می آموزم ...
درود بر همه انسان های درست و پویا در ایران و همه جا.
-- foxy ، Mar 25, 2010 در ساعت 07:53 AMعجب جنگ و جدلیه اینجا!خدا به داد رادیو زمانه برسد.مانا جون این وسط مسطا خیلی مواظب خودت باش که باز آش نخورده،دهانت را نسوزانند...
-- بدون نام ، Mar 25, 2010 در ساعت 07:53 AMبسیار عالی بود
-- شراره ، Mar 25, 2010 در ساعت 07:53 AMهر چقدر هم خانواده ندا اعلام بکنند که کاسپین خان نماینده ما نیست ولی این بی شرمها کار خودشان را خواهند کرد
بسیار عالی بود
-- شراره ، Mar 25, 2010 در ساعت 07:53 AMهر چقدر هم خانواده ندا اعلام بکنند که کاسپین خان نماینده ما نیست ولی این ... کار خودشان را خواهند کرد
کامنت گذار ''بدون نام'' من قصد بی احترمی به شما را ندارم اگر من و شما نتونیم حرف یکدیگر را بفهمیم چطور توقع داریم احمدی نژاد به حرف مردم گوش کنه و حرف آنها را بفهمد.باز هم میگویم اگر گفتم که برای خودت نامی انتخاب کن برای آن است که حرفت با تاثیر بیشتری بر مخاطب اثر کنه.ممنون.اگر من بی احترامی کردم من را ببخشید.
-- sasan ، Mar 25, 2010 در ساعت 07:53 AMحالا فرض بفرمایید که کامنت گذاران بی نام هم نامشان را علی یا مریم گذاشتند.به نظر شما فرقی می کند،وقتی که حرف بدی نزنند؟!
-- بدون نام ، Mar 25, 2010 در ساعت 07:53 AM------------------------------------------
مانا: نه عزیز واقعا فرقی نمی کند. ساسان هم منظور بدی نداشت. شاد باشید
آقای نیستانی، شرمنده از اینکه در سوزاندن شما نقشی داشته باشم. اگر هم پیش آمده باشد از شرایط دشوار و مانند همیشه نادانیام بوده. خیلی متاسفم!
-- بدون نام ، Mar 25, 2010 در ساعت 07:53 AMپُر
-----------------------------------
نه دوست عزیز کسی نسوخته. اما فکر کنم از فضای این زیر بشود استفاده بهتری کرد. چنانکه تا به حال کرده اید
نیستانی عزیز اگر از این پست مقصد فقط ماکان و قضیه ایشان بود که مسیح دخالت کرد! به نظرم شما با وجود این همه زیبای و تفکر و روشنفکری در کارهاتون بعید بود به خواست این خانم(مسیح) که موج سواری بود تن دردادید. متأسفم اولین کاری بود از شما که برام تماشایی و جذاب نبود و کاملا دردآور بود.
-- liberte ، Mar 26, 2010 در ساعت 07:53 AM---------------------------------
سلام. خیر فقط قضیه ایشان نبود اما انگیزه همان بود. من بعد از کشیدن طرح مطلب مسیح را خواندم. همفکری وجود نداشت ایشان هم احتمالا بعد از دیدن کار من آن را روی مطلبی از خود گذاشته چنان که بسیاری چنین می کنند. اگر انتقادی به مطلب ایشان دارید شخصیت مستقلی است با صفحه و وبلاگ شخصی. می توانید بروید برایش بنویسید. دقت کنید می بینید در این کارتون نه بحث های خاله زنکی درباره نامزدی و عقدکنان کسی مطرح شده و نه چیز دیگر، حقیقت تلخ و دردناکی است که مختص به ایشان هم نیست. خوشحالم که این اولین کار این چنینی برای شما بوده باز هم رکورد خوبی است
مانای عزیز ! کاریکاتور شما را بسیار فراتر از مطلبی که با استناد به بخشی از ایمیل خواهر ندا نوشته ام می دانم و اگر کار من اشتباه بود، به گمانم ایرادی بر این طرح نیست که عکس های یادگاری ممکن است گاهی او که رفته را قربانی کند و این هیچ فرقی نمی کند این عکس ها در اختیار دوستان باشد یا بستگان.
-- مسیح علی نژاد ، Mar 29, 2010 در ساعت 07:53 AMمن هم از طرح شما در مطلبی استفاده کرده ام که در آن هم بر اشتباه خود در مور استفاده از ایمیل اشاره کردم و هم در مطلب تاکید شده بود که ماکان مزدور و مامور رژیم و چه و چه نیست بلکه خودش است، یک آدم که مثل خیلی از انسان های دیگر گاهی وقت ها دچار خود بزرگ و فرصت طلبی های رایج شده است . امیدوارم ناراحتتان نکرده باشم
-------------------------------------------
ممنونم مسیح عزیز لطف داری. نه چه ناراحتی ای. بشر جائز الخطا است و اعتراف به اشتباه از نظر من نشانه شجاعت است. مشکل واکنش های افراط و تفریطی موافقان و مخالفان بود که ماکان را یا تا حد قهرمان بالا بردند یا شیطان رجیم دانستند