سلام،آیدا دوست خوبم که کامنت گذاشتی به نظر من آن گلٔ ها، پرپر نمیشن همونطور که توی تصویر هم دیده میشه گلها بعداز رفتن دیکتاتور تازه آشکارا دیده میشوند.همچنین برای رسیدن به آزادی باید تاوان آن را بدیم اگه فکر میکنیم ارزشمند است.توی غرب هم سالها برای رسیدن به آزادی و جدا شدن دین از سیاست تلاش کردن و خونها دادند البته من امیدوارم در ایران هزینه رسیدن به آزادی کم باشه من هیچ گاه برای از بین رفتن کسی دعا نمیکنم برای اولین مرتبه برای از بین رفتن خامنهای هر روز دعا میکنم و در تمام تظاهرات جنبش سبز شرکت میکنم شاید که با این دو کار، هزینه ما ایرانیا در رسیدن به آزادی کم بشه.
خاطرت آید:
سوزش درد دقایق مادرش
شمع روشن میشود آنجا که اوست
پخش میگردد درون تن و تو
گر گرفته سرخ میگردی از او؟
صورتت پیچد بهم فک خود بخود
میفرستد سوی گردن زور را
دستهایت بی اراده از دو بر
چنگ میگیرند ملافه - دست کس
زور با قوت فرستی از شکم
سر به پیش و شعله سوزان بچشم
زور پنهان میشود تا بی رمق
نفسی تازه کنی، هجران نفس
سیل جوشان عرق از صورتت
پاک بنمایی و چشمی بر نهی
آن خروش ترس از دیر آمدن
وان فغان شوق دیدار نخست
تیک تاک قلبِ تو سرعت دهد
وه چه شیدا/شور در تو میطپد
درد بعدی تندتر از ره رسد
ولوله داغت کند پا تا بسر
خانه تن در فغان شور شعله ور شود
گوییا ارکستر کامل تر شده
مردن تو از برایت هیچ نه
گریه او مقصد عالم شده
مهره هایت میدرند از یکدگر
گوشهایت پر ز فریادت دگر
هر چه داری از برایش میدهی
آخرین زورت بپایش مینهی
خط زنی اسطوره از کردارمان
آن کمانگیر آرش مردانه وار
نازنینت پا به ایرانت نهد
شیره جانت چه زیبا سربلند
گریه اش شیرینترین هدیه بتو
روزگارت چون بهاری تازه/نو
خاطرم آید:
تیر بر قلبش نشست
منفجر در سینه شد تن را شکست
جنگلی از اختران سرخ را در خانه اش
پخش کرد و سنگ را درهم شکست
نازنینت رفت و هرگز درنیافت
خواب صد سال را در هم شکست
مُهر دادِ زن بزد اندر جهان
روسیاه جهل و کین را تیر گشت
دیدمت تنها نشسته داغدار
خیره بر شعله به شمعی داغدار
مو سپیدی بر سر تو خانه کرد
داغ صد ساله ولی از تو بجَست
مانا جان، این شاید جزو معدود کامنت هایی ست که می گذارم، بیشتر ترجیح می دهم در سکوت آثار خوبت را ببینم، اما واقعا این اثر را تحسین می کنم. ایده نشستن گل سرخ -دائما انکار شده- بر گور منکرانش عجیب حسی زیبا از مبارزه، احترام و اخلاق را توامان دارد... امیدوارم زبان حق گو و دردمندت همیشه پرآواز باشد.
----------------------
ممنونم از لطف شما
قیافه و حال خامنهای پس از انتخابات هر روز داره زار تر و بی رمق تر میشه توی هر سخنرانی مثل جسد متحرک میشینه جملاتی که براش نوشتن را میگه و میره در صدای خامنهای ترس و تردید و حقارت موج میزنه بیستو دو بهمن سکانس آخر این خیمه شب بازی است. گلها دوباره خواهند رویید.
«سنگ قبر ساخت چین... سنگبناى دیگری برای یادبودنامه نظام جمهوری اسلامی»
بیست و دوم بهمن ماه ١٣٨٨
امروز همه برای کوچ تو جمع شدیم تا خدا را شُکر کرده و سفرت را به خیر آرزو نکنیم.
ولایت فقیه قبیح جان, امروز پنج شنبه است...یادت می آید سال هاست که عادت کرده ایم این روز را تعطیل باشیم...
میدان هفت تیر می خواهد بترکد از خوشحالی...
می گویند «ولایت فقیه» اولین ننگیست است که در قطعه بیشرفان، تحجرگران را وداع می گوید...می گویند شاید این قطعه به آنان تعلق بگیرد...می گویند حالا می توانند آسوده بمیرند...
ای ناعزیز پرکشیده، می بینی مزارت از خوشحالی گلباران شده و سیراب از اشک شادی ملت...
می دانم که آن سوتر ایستاده ای و تماشا می کنی... حالا تو برای خودت دعا کن
عالی بود.... اما میدونی قشنگترین قسمت کارت کجاشه؟.... تو تصویر یکی مونده با آخر که بالاخره وقتی چشمش باز میشه و میبینه که تا خرخره تو ... فرو رفته! یکم فقط یکم مونده تا بفهمن تو چه گندی گیر کردن! اونوقت دیگه مثل این آقا مقاومت نمیکنن
نظرهای خوانندگان
اما تا بیاد اون تاج و تخت سنگ قبرشون بشه ، چه گل هایی که پر پر نمیشن
-- آیدا ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMتو یه دیوونه(نابغه)ای مانا !
-- نیما ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMمثل همیشه عالی بود (-;
سلام،آیدا دوست خوبم که کامنت گذاشتی به نظر من آن گلٔ ها، پرپر نمیشن همونطور که توی تصویر هم دیده میشه گلها بعداز رفتن دیکتاتور تازه آشکارا دیده میشوند.همچنین برای رسیدن به آزادی باید تاوان آن را بدیم اگه فکر میکنیم ارزشمند است.توی غرب هم سالها برای رسیدن به آزادی و جدا شدن دین از سیاست تلاش کردن و خونها دادند البته من امیدوارم در ایران هزینه رسیدن به آزادی کم باشه من هیچ گاه برای از بین رفتن کسی دعا نمیکنم برای اولین مرتبه برای از بین رفتن خامنهای هر روز دعا میکنم و در تمام تظاهرات جنبش سبز شرکت میکنم شاید که با این دو کار، هزینه ما ایرانیا در رسیدن به آزادی کم بشه.
-- sasan ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMخاطرت آید:
سوزش درد دقایق مادرش
شمع روشن میشود آنجا که اوست
پخش میگردد درون تن و تو
گر گرفته سرخ میگردی از او؟
صورتت پیچد بهم فک خود بخود
میفرستد سوی گردن زور را
دستهایت بی اراده از دو بر
چنگ میگیرند ملافه - دست کس
زور با قوت فرستی از شکم
سر به پیش و شعله سوزان بچشم
زور پنهان میشود تا بی رمق
نفسی تازه کنی، هجران نفس
سیل جوشان عرق از صورتت
پاک بنمایی و چشمی بر نهی
آن خروش ترس از دیر آمدن
وان فغان شوق دیدار نخست
تیک تاک قلبِ تو سرعت دهد
وه چه شیدا/شور در تو میطپد
درد بعدی تندتر از ره رسد
ولوله داغت کند پا تا بسر
خانه تن در فغان شور شعله ور شود
گوییا ارکستر کامل تر شده
مردن تو از برایت هیچ نه
گریه او مقصد عالم شده
مهره هایت میدرند از یکدگر
گوشهایت پر ز فریادت دگر
هر چه داری از برایش میدهی
آخرین زورت بپایش مینهی
خط زنی اسطوره از کردارمان
آن کمانگیر آرش مردانه وار
نازنینت پا به ایرانت نهد
شیره جانت چه زیبا سربلند
گریه اش شیرینترین هدیه بتو
روزگارت چون بهاری تازه/نو
خاطرم آید:
تیر بر قلبش نشست
منفجر در سینه شد تن را شکست
جنگلی از اختران سرخ را در خانه اش
پخش کرد و سنگ را درهم شکست
نازنینت رفت و هرگز درنیافت
خواب صد سال را در هم شکست
مُهر دادِ زن بزد اندر جهان
روسیاه جهل و کین را تیر گشت
دیدمت تنها نشسته داغدار
خیره بر شعله به شمعی داغدار
مو سپیدی بر سر تو خانه کرد
داغ صد ساله ولی از تو بجَست
تقدیم به مادر ندای آزاده
-- بدون نام ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AM3 بهمن88
مانا جان، این شاید جزو معدود کامنت هایی ست که می گذارم، بیشتر ترجیح می دهم در سکوت آثار خوبت را ببینم، اما واقعا این اثر را تحسین می کنم. ایده نشستن گل سرخ -دائما انکار شده- بر گور منکرانش عجیب حسی زیبا از مبارزه، احترام و اخلاق را توامان دارد... امیدوارم زبان حق گو و دردمندت همیشه پرآواز باشد.
-- محسن ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AM----------------------
ممنونم از لطف شما
بسیار عمیق، گویا و زیبا بود. دستت درد نکنه!
-- وجدان ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMقیافه و حال خامنهای پس از انتخابات هر روز داره زار تر و بی رمق تر میشه توی هر سخنرانی مثل جسد متحرک میشینه جملاتی که براش نوشتن را میگه و میره در صدای خامنهای ترس و تردید و حقارت موج میزنه بیستو دو بهمن سکانس آخر این خیمه شب بازی است. گلها دوباره خواهند رویید.
-- mohsen ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMvery goooooooooooooooooood
-- nima ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMسلام
-- لعنتی ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AM... و چیزی غمین تر از آهنگ بی وزن تو
-- بابک ایرانی ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMای مقام
ای معظم
آدما گاهی ناگزیرند برای بدست آوردن بعضی آرزو ها (آزادی) ناچارند تلفاتی بدن که این اجتناب ناپزیره . جالب بود
-- ماهان ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMزنده باد مانا
-- sahar ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMعالی مثل همیشه، کاشکی به جای تاج روی صندلی عمامه میکشیدی;)
-- سروش ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMThat was great!
-- Sasan ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMvisual metaphor هایی که استفاده می کنی عالیه.
-- sina ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AM«سنگ قبر ساخت چین... سنگبناى دیگری برای یادبودنامه نظام جمهوری اسلامی»
بیست و دوم بهمن ماه ١٣٨٨
امروز همه برای کوچ تو جمع شدیم تا خدا را شُکر کرده و سفرت را به خیر آرزو نکنیم.
ولایت فقیه قبیح جان, امروز پنج شنبه است...یادت می آید سال هاست که عادت کرده ایم این روز را تعطیل باشیم...
میدان هفت تیر می خواهد بترکد از خوشحالی...
می گویند «ولایت فقیه» اولین ننگیست است که در قطعه بیشرفان، تحجرگران را وداع می گوید...می گویند شاید این قطعه به آنان تعلق بگیرد...می گویند حالا می توانند آسوده بمیرند...
ای ناعزیز پرکشیده، می بینی مزارت از خوشحالی گلباران شده و سیراب از اشک شادی ملت...
می دانم که آن سوتر ایستاده ای و تماشا می کنی... حالا تو برای خودت دعا کن
-- سعید ، Jan 24, 2010 در ساعت 11:08 AMعجب دارم از مردمانی که از تاریخ نمی آموزند
-- یک هم وطن ، Jan 25, 2010 در ساعت 11:08 AMخوب بود
-- بدون نام ، Jan 25, 2010 در ساعت 11:08 AMعجيب درگيرتم . مثل هميشه کارات بيست . دست گلت درد نکنه . اميدوارم هميشه تندرست و سالم باشي و مرسي که با هنرت ، اين چنين قوي ، با مردم هستي . درود برتو
-- ارش ، Jan 25, 2010 در ساعت 11:08 AMشاهکاره
-- بدون نام ، Jan 25, 2010 در ساعت 11:08 AMیک سئوال از آقو سسان یا سینا یا ...:
-- بدون نام ، Jan 25, 2010 در ساعت 11:08 AMخراجات شام بهتره یا سنگینی غول بیابان یا دستمزد در قبال هر دو؟
وای مانا سرم درد گرفت، تو یه نابغه ای آفرین آفرین آفرین
-- مازیار اردلان ، Jan 26, 2010 در ساعت 11:08 AMعالی بود.... اما میدونی قشنگترین قسمت کارت کجاشه؟.... تو تصویر یکی مونده با آخر که بالاخره وقتی چشمش باز میشه و میبینه که تا خرخره تو ... فرو رفته! یکم فقط یکم مونده تا بفهمن تو چه گندی گیر کردن! اونوقت دیگه مثل این آقا مقاومت نمیکنن
-- طلا ، Feb 12, 2010 در ساعت 11:08 AMعالی
-- فرح ، Mar 4, 2010 در ساعت 11:08 AM