راه آزادی، راهی است پر خطر ...
- بخشی از راه طی شده . مقدار زیادی مانده است ؟
- هر چه سریعتر بدوید ، زودتر میرسید ؟
- هر چه سریعتر بدوید ، خطر کمتر است ؟
- قبل از اوین طناب چیه؟
- Mysterious... as always ...
مانای عزیز، چه دید فوق العاده ای دارین.
کارهاتون حس یه شکلات تلخ لذیذ رو به آدم میده،خیلی تلخ هست، ولی تلخیش آنقدر به جا و درسته که آدم ازش لذت می بره.
خصوصیت دیگه ی کاراتون، ظاهر ساختن این زشتی و تلخیه که انگار به صورت وقیحانه این کارو می کنین، منظورمه، کسی جرئت نداره حتی با خودش فک کنه که مسائل انقد تلخن، اینقد سختن، ولی شما تلخیشو با یه جور جسارت خاصی نشون می دین. کارهای شما رو که می بینم، انگار به یه سطح دیگه از چیزی که اتفاق می افته می رسم. آدم گاهی می ترسه، گاهی موهای تنش سیخ می شه، نه اینکه چیزی رو بگین که نمی دونستیم هست، یک پرده برداری جسورانه می کنین ازش، یه جورایی حقیقت تلخ رو برهنه می کنین، و این حقیقت برهنه آدمو شکه می کنه.
طناب های اعدام لرزه به تن آدم می اندازن، ولی حقیقت دارن. جان می گیره آزادی. در پس این تصویر تمام سیاه و سفید (سوای روبان سبز) چه درخششی داره خورشید!
طناب های اعدام به همین بزرگی هستن، و این راه آزادی قطعا چه جانها خواهد گرفت! ولی، وای!خورشید تابانی که قطعا در انتهای راه وجود دارد!
به عنوان یه ایرانی به خودم افتخار می کنم، که هموطنم همچین هنر و تیزبینی داره.
مانای عزیز،
به یک نکته میخواستم اشاره کنم و آن این است که در اکثر کارهای تو وقتی که قرار است که سوژه فقط یک نفر باشد، آن یک نفر مرد است. (غیر از چند استثنا).
در شرایطی که بخش عظیمی از این جنبش را زنان تشکیل میدهند، و به تعبیری تفکر صلح طلبانه این جنبش را زنانه تفسیر میکنند، پس...
شاید مشکل در به تصویر کشیدن زنان است که آیا با روسری باشند یا نه. به هر حال زنان این جنبش، چه خواسته یا ناخواسته، با روسری در این تظاهرات شرکت میکنند.
ولی در بعضی از کارهایت هر دو مورد را میشود دید.
مثلاً در همین کار «دو با مانع» آیا نمیشد یک زن از بین طناب های دار بپرد؟
میدونم که قرار نیست کارهایت را بر اساس سلیقه من یا دیگران بکشی، چون دیگر آثارت کار مانا نیستانی نخواهد بود. ولی وقتی مکانی درست شده است برای بیان نظرات، من هم به خودم این جسارت را دادم که نظرم را بنویسم.
مانا جان این عکس گویای زنانه بودن جنبش سبز است با پشتوانه صلح جویانه: http://chakamehb.persianblog.ir/post/126/
کاوه
سلام.دو تا اشکال به طرح شما ١-خورشید را خیلی دور ترسیم کرده اید.٢-تعداد حلقه ها زیاد است یا بهتر بگم جنبش سبز تا پیروزی فقط یک مرحله دیگر را باید به سلامت عبور کند.اطمینان کنید.
«زندگی آنچه زیسته ایم نیست بلکه چیزی است که به یاد می آوریم تا روایتش کنیم»
رسیدن به نور, مشگل اساسی ما نیست چرا که خورشید در درون تک تک ما میتابد. اما آنچه که ما نیاز مبرم به آن داریم اعتماد به نفس و شهامت بیشتری است برای نه گفتن. نه گفتن به طنابهای «دار»ی که تحجر, خرافات و مذهب دروغین نام دارند... آری طنابهائی که خودمان برای خودمان ریسیده ایم
سلام.چرا خورشید را دور کشیدی؟؟؟ ما به روحیه نیاز داریم.شعر سیاوش قمیشی تقدیم همه شما.دنیا اگه تاریک شد دستای فانوسو بگیر با من بیا با من بیا چیزی نمونده از مسیر سرما و سوز برف را اهسته پشت سر بذار امروز وقت خواب نیست ما با همیم طاقت بیار..... http://www.youtube.com/watch?v=9I5GlgfiAFo
دوستان ! (مخصوصا دلقک ، ایرانی)
کسی به نام بابک درمورد کار قبلی نظراتی داده بود (البته مزخرف) که باید بدونید من نبودم . بابک همیشگی منم که از این به بعد به نام بابک ایرانی نظر میذارم .
مانای عزیز در مورد این کار هم با ساسان در این زمینه که خورشید رو دور کشیدی موافقم .
آيا اين ظراح همان آدمي هست كه به هم وطنان آذربايجاني توهين كرده و كاريكاتور موهن كشيده بود الان ايشان از نوكري سرويس هاي اطلاعات دولت ايران به نوكري كس ديگري ارتقا پيدا كرده است.
-----------------------------------
(((((((:
روحانییون میگویند امروز نقد فردا نسیه.پس فردا نیامده ،امروز را عشق است.دم غنیمت دان آنچه بصلاح باشد وساده ترین عمل که همان نابودی دار وطناب است،رنج بیهوده نبر.....
نظرهای خوانندگان
Good one
-- امین ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMادم نابود میشه پیش نبوغ اقای نیستانی....!!!!!
-- رضا ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMمانع اعدام سر راهمان مي گذارند اما از اين نيز بگذريم به سوي صبح آزادي
-- سياوش شهابي ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMبابا این چیه کشیدی؟ انرژی منفی میده
-- علیرضا ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMبینظیر مثل همیشه.
-- hash ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMسلام دوست من میتونید دعوت نامه ی بالاترین رو به ایمیل من بفرستید؟ ممنون میشم خیلی نیاز به این دعوتنامه دارم
-- سیاوش ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMبا تشکر
راه آزادی، راهی است پر خطر ...
-- بدون نام ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AM- بخشی از راه طی شده . مقدار زیادی مانده است ؟
- هر چه سریعتر بدوید ، زودتر میرسید ؟
- هر چه سریعتر بدوید ، خطر کمتر است ؟
- قبل از اوین طناب چیه؟
- Mysterious... as always ...
مانای عزیز، چه دید فوق العاده ای دارین.
-- مرجان ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMکارهاتون حس یه شکلات تلخ لذیذ رو به آدم میده،خیلی تلخ هست، ولی تلخیش آنقدر به جا و درسته که آدم ازش لذت می بره.
خصوصیت دیگه ی کاراتون، ظاهر ساختن این زشتی و تلخیه که انگار به صورت وقیحانه این کارو می کنین، منظورمه، کسی جرئت نداره حتی با خودش فک کنه که مسائل انقد تلخن، اینقد سختن، ولی شما تلخیشو با یه جور جسارت خاصی نشون می دین. کارهای شما رو که می بینم، انگار به یه سطح دیگه از چیزی که اتفاق می افته می رسم. آدم گاهی می ترسه، گاهی موهای تنش سیخ می شه، نه اینکه چیزی رو بگین که نمی دونستیم هست، یک پرده برداری جسورانه می کنین ازش، یه جورایی حقیقت تلخ رو برهنه می کنین، و این حقیقت برهنه آدمو شکه می کنه.
طناب های اعدام لرزه به تن آدم می اندازن، ولی حقیقت دارن. جان می گیره آزادی. در پس این تصویر تمام سیاه و سفید (سوای روبان سبز) چه درخششی داره خورشید!
طناب های اعدام به همین بزرگی هستن، و این راه آزادی قطعا چه جانها خواهد گرفت! ولی، وای!خورشید تابانی که قطعا در انتهای راه وجود دارد!
به عنوان یه ایرانی به خودم افتخار می کنم، که هموطنم همچین هنر و تیزبینی داره.
مانای عزیز،
-- Kaveh ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMبه یک نکته میخواستم اشاره کنم و آن این است که در اکثر کارهای تو وقتی که قرار است که سوژه فقط یک نفر باشد، آن یک نفر مرد است. (غیر از چند استثنا).
در شرایطی که بخش عظیمی از این جنبش را زنان تشکیل میدهند، و به تعبیری تفکر صلح طلبانه این جنبش را زنانه تفسیر میکنند، پس...
شاید مشکل در به تصویر کشیدن زنان است که آیا با روسری باشند یا نه. به هر حال زنان این جنبش، چه خواسته یا ناخواسته، با روسری در این تظاهرات شرکت میکنند.
ولی در بعضی از کارهایت هر دو مورد را میشود دید.
مثلاً در همین کار «دو با مانع» آیا نمیشد یک زن از بین طناب های دار بپرد؟
میدونم که قرار نیست کارهایت را بر اساس سلیقه من یا دیگران بکشی، چون دیگر آثارت کار مانا نیستانی نخواهد بود. ولی وقتی مکانی درست شده است برای بیان نظرات، من هم به خودم این جسارت را دادم که نظرم را بنویسم.
مانا جان این عکس گویای زنانه بودن جنبش سبز است با پشتوانه صلح جویانه:
http://chakamehb.persianblog.ir/post/126/
کاوه
سلام.دو تا اشکال به طرح شما ١-خورشید را خیلی دور ترسیم کرده اید.٢-تعداد حلقه ها زیاد است یا بهتر بگم جنبش سبز تا پیروزی فقط یک مرحله دیگر را باید به سلامت عبور کند.اطمینان کنید.
-- sasan ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AM
-- jasmin ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMbesyar gooya wa jaleb
az koja in hame idee wa zoogh ra be dast mi-awarid?
mowafagh bashid
برای دیدن کارهای شما روزشماری میکنم.
-- آقا مرتضی ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMاینبار هم یک دسته گل کاشتین، سپاسگزارم
من هم که کیف می کنم از خودت واز بازدید کنندگانت. "مانا" مثل مانا. یا...هو
-- Dalghak.Irani ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMواقعا کار های شما عالیه
-- امیر ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMفوق العادس
کارهای پر مغز که یک دنیا حرف پشتشونه
واقعا خسته نباشی
«زندگی آنچه زیسته ایم نیست بلکه چیزی است که به یاد می آوریم تا روایتش کنیم»
-- سعید ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMرسیدن به نور, مشگل اساسی ما نیست چرا که خورشید در درون تک تک ما میتابد. اما آنچه که ما نیاز مبرم به آن داریم اعتماد به نفس و شهامت بیشتری است برای نه گفتن. نه گفتن به طنابهای «دار»ی که تحجر, خرافات و مذهب دروغین نام دارند... آری طنابهائی که خودمان برای خودمان ریسیده ایم
سلام.چرا خورشید را دور کشیدی؟؟؟ ما به روحیه نیاز داریم.شعر سیاوش قمیشی تقدیم همه شما.دنیا اگه تاریک شد دستای فانوسو بگیر با من بیا با من بیا چیزی نمونده از مسیر سرما و سوز برف را اهسته پشت سر بذار امروز وقت خواب نیست ما با همیم طاقت بیار.....
-- ahmad ، Jan 6, 2010 در ساعت 06:57 AMhttp://www.youtube.com/watch?v=9I5GlgfiAFo
سحر نزدیک است
-- یک هم وطن ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMراه دقیقا به همین سختی است که تصویر کردید!
-- آزاد ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMآخرشی !
-- وسطی ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMحلاج وار می رویم ترسی از این طناب نیست
-- majd ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMچون رود جاری گشته ایم این که دگر سراب نیست
مانای عزیز اشک به چشمام اوردی برای رسیدن به ایران ازاد طاقت بیار رفیق
-- نسرین ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMmersi Manaye aziz baraye kare bi naziret
-- Farhad ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMعالی بود مرسی
-- ariyayi ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMدو بامانع
-- mehdi babakhaniya ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMدوستان ! (مخصوصا دلقک ، ایرانی)
-- بابک ایرانی ، Jan 7, 2010 در ساعت 06:57 AMکسی به نام بابک درمورد کار قبلی نظراتی داده بود (البته مزخرف) که باید بدونید من نبودم . بابک همیشگی منم که از این به بعد به نام بابک ایرانی نظر میذارم .
مانای عزیز در مورد این کار هم با ساسان در این زمینه که خورشید رو دور کشیدی موافقم .
آيا اين ظراح همان آدمي هست كه به هم وطنان آذربايجاني توهين كرده و كاريكاتور موهن كشيده بود الان ايشان از نوكري سرويس هاي اطلاعات دولت ايران به نوكري كس ديگري ارتقا پيدا كرده است.
-- به به ، Jan 8, 2010 در ساعت 06:57 AM-----------------------------------
(((((((:
Yaşa sənim baxışın göz qamaştırıcı . Bu yeteneğin için təbrik demem gerek
-- Mehdi ، Jan 8, 2010 در ساعت 06:57 AMمانای عزیز حلقههای دار دور گردن ملت ماست .سالها ولی گرمای خورشید مارا به خود میخواند به امید دیدن روز
-- سودابه ، Jan 8, 2010 در ساعت 06:57 AMروحانییون میگویند امروز نقد فردا نسیه.پس فردا نیامده ،امروز را عشق است.دم غنیمت دان آنچه بصلاح باشد وساده ترین عمل که همان نابودی دار وطناب است،رنج بیهوده نبر.....
-- رامسری ، Jan 8, 2010 در ساعت 06:57 AMبهتراست داروطناب رانابود کرد چرا زحمت بخودمان بدهیم ،برداشتن مانع بهترین کاراست.
-- رامسری ، Jan 13, 2010 در ساعت 06:57 AMراه کوتاه ولی پر خطری به پیروزی مانده
-- تلنگر ، Jan 16, 2010 در ساعت 06:57 AM