گویا منظور اینست که ...
آنانکه که شعار «جانم فدای رهبر» میدهند نه تنها شستشوی مغزی شده اند بلکه اصلا مغزی ندارند. و فقط یک اندیشه است که به بدن های بدون اندیشه همه آنان چسبیده است (اندیشه مصباح گونه) .
آنان بدون اراده و همچون بردگان ، در خدمت موجودی که چیزی برتر از خود آنان نیست قرار دارند. اینکه ارباب به شکل رعایا است نشان میدهد که خود ارباب نیز به نوعی ، رعیت اندیشه ای دیگر است. و عمامه و تختی که به آن می نازد یک صندلی عادی است و «تاج و تخت» بودن آن ، توهمی بیش نیست.
بردگان از سیاهی می آیند و به سیاهی میروند.
اما ای کاش ...
کاش کسانی که از ارباب دور میشوند با جیب پر پول دور میشدند. تا نشان دهد تعدادی از «ذوب شدگان» ، در «ثروت و قدرت» ذوب شده اند نه در آنچه آنان «ولایت» مینامند.
طرز راه رفتن فردی که در حال دور شدن است هم مانند دیوانگان است (بخصوص با توجه به انگشتهای او) و هم مانند مریض ها !
تفسیرهای بیشتر در کامنتهای بعدی...
مانا، درود بر اندیشه ی تو .
آیا به این چند نکته توجه کردید ؟
سلطان در مرکز دایره مجازی نیست. در خارج آن است.
نگاه دوربین از بالا ، نشانه محقر بودن سوژه است.
وقتی تنه درخت را میبریم تعداد دایره ها سن درخت را نشان میدهد. آیا میتوانید عمر این درختان قطع شده را با تعداد اندک دایره های عمرشان حدس بزنید؟
توجه کردید که همه این «شیفتگان» فقط یک «سر» دارند؟
می بینید که همه این «شیفتگان» مثل هم هستند نه از طبقات و سطوح مختلف جامعه؟
توجه کردید که آقا ، مثل همیشه با جوراب حضور پیدا کرده؟
شاید «سر» ی که بوسه میزند جزئی از دست باشد و به آن چسبیده باشد و اصلا بوسه ای در کار نباشد و همه اش یک «بازی» باشد.
شکل جمجمه ها شما را به یاد «جنایتکاران» نمی اندازد؟ یا به یاد دیوانگان . این سبک کلاسیک شکل افراد منفی در فیلمهای ترسناک است.
مانا ، درود بر اندیشه ات
اگر نفرات داخل صف «سر» داشتند. ...
در آن صورت تفسیر شما چه بود؟
من در نگاه اول ، این کاریکاتور را آن گونه تفسیر کردم. با توجه به صدور حکم اعدام برای برخی از کسانی که در دادگاههای فرمایشی اخیر ، به کارهای نکرده خود اعترافات کرده بودند. من در نگاه اول فکر کردم منظور مانا این بوده است که کسانی که این اعترافات را انجام دادند ، سرهای خود را از دست میدهند و به مرگ محکوم میشوند.
اما «این» ، «آن» نبود ! ! !
درود بر «این» اندیشه مانا .
چه صف کوتاهی و چه عاشقان اندکی !
این صف ایستادگان ، گویا ارتباطی با هم ندارند. هر کدام پس از انجام «وظیفه» به راه خود میروند و پراکنده میشوند. اشتباه فکر میکنند که در یک گروه هستند و یک «امت واحده» را تشکیل میدهند.
مانا باد اندیشه مانا !
«صف رباتهای عاشق» برای پدر خوانده ای که انتخابش با «دوز و کلک» همراه بوده و قدرتش بر پایه «فشار و خفقان» بنا شده و رهبریتی که به جز «ظالم بودن این رژیم مذهبی» چیز دیگری را بیان نمیکند...
چگونه میتواند «این حکومت سیه دل» و «این رهبر دژخيم گونه » در دل مردمی که «عاشق ایرانند» جایگاهی داشته باشند؟ آیا غیر از این است که این «نامردان», این «دشمنان وطن فروش» با «خرافات» میخواهند اتحاد «حکومت کثیف» خودشان را مردمسالار نشان دهند؟
ماچ بر دستان مهربان رهبر کناد
امتیاز و احتکار و پول فراوان بیاد!
پدر خواندهای چنین خوشخوان و مغرور
نیابی تو گر هم روی تا اقصای غور!
بماچید و بمالید تا ابد بمانید در مسند کار
ورنه بر شما آن رود که رفت بر اصحاب غار!
سلام بر مانای عزیز
مساله این کارتون بزرگتر از اونه که بخوایم فقط بر شرایط ایران منطبقش کنیم، البته گویای شرایط فعلی ما در ایران هم هست اما همیشه وقتی قدرت در یک جای کوچیک جمع بشه، صاحبان قدرت همین رو میخوان، این شرایطیه که دوستش دارن، اصلا اینطوری میبینن
از خودم میپرسم که چطوره که هروقت فردی قدرت خیلی زیادی داره نمیتونه مسایل سادهای رو ببینه، مثلا نمیبینه که احمقها دورش که داره سقوط میکنه یا مواردی که به ذهن من و جمع شدن، یا نمیبینه شمای بیرون از قدرت میرسه... یه جواب بیشتر به ذهنم نمیرسه، دستگاه منطقی صاحب قدرت و فرد مقتدر با دستگاه منطقی ما فرق داره به همین دلیل دیدهامون متفاوته، به عبارت سادهتر قدرت افراد رو کور میکنه
تو این کارتونت اثر این ایده رو دیدم، قدرتمند همه جیرهخواران رو مثل هم میبینه، اصلا بهتر بگم نمیبینه فقط سری رو میبینه که جلوش تعظیم کرده و داره دستشو میبوسه، اگه سرم نداشته باشن بیشتر به مذاقش خوش میاد و لبخند میزنه، این یعنی منطق قدرت زیاد
این خوبه که بعضی وقتا فقط به ایران فکر نکنیم، مساله قدرت و قدرتمند رو همونطوری که هست یعنی در ابعاد بشری ببینیم
ارادتمند
سلام بر مانای عزیز
مساله این کارتون بزرگتر از اونه که بخوایم فقط بر شرایط ایران منطبقش کنیم، البته گویای شرایط فعلی ما در ایران هم هست اما همیشه وقتی قدرت در یک جای کوچیک جمع بشه، صاحبان قدرت همین رو میخوان، این شرایطیه که دوستش دارن، اصلا اینطوری میبینن
از خودم میپرسم که چطوره که هروقت فردی قدرت خیلی زیادی داره نمیتونه مسایل سادهای رو ببینه، مثلا نمیبینه که احمقها دورش که داره سقوط میکنه یا مواردی که به ذهن من و جمع شدن، یا نمیبینه شمای بیرون از قدرت میرسه... یه جواب بیشتر به ذهنم نمیرسه، دستگاه منطقی صاحب قدرت و فرد مقتدر با دستگاه منطقی ما فرق داره به همین دلیل دیدهامون متفاوته، به عبارت سادهتر قدرت افراد رو کور میکنه
تو این کارتونت اثر این ایده رو دیدم، قدرتمند همه جیرهخواران رو مثل هم میبینه، اصلا بهتر بگم نمیبینه فقط سری رو میبینه که جلوش تعظیم کرده و داره دستشو میبوسه، اگه سرم نداشته باشن بیشتر به مذاقش خوش میاد و لبخند میزنه، این یعنی منطق قدرت زیاد
این خوبه که بعضی وقتا فقط به ایران فکر نکنیم، مساله قدرت و قدرتمند رو همونطوری که هست یعنی در ابعاد بشری ببینیم
ارادتمند
امروز در یوتیوب شعری از اقای عالی پیام دیدم در انتها گفت: انان که به احمدی نژاد مفتخرند هرگز تو مپندار که هالو و خرند دیروز در خانه او جمع شدند شاید دو سه تا گوجه فرنگی بخرند.
یه عده سر ندارن یه عده هم دستمال به دستن یه عده ام هندونه به دست که بدن زیر بغل آق مانا!
خب بابا اینقدر دربارش حرف میزنین خراب میکنین کاریکاتور رو که! کاریکاتور رو میبینن میرن فوق متاثر میشن!!! مقاله نمینوسن، اونم انقدر درپیت.
نظرهای خوانندگان
WOW ! aalli.... fogholadas
-- arman ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMگویا منظور اینست که ...
-- ایرانی ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMآنانکه که شعار «جانم فدای رهبر» میدهند نه تنها شستشوی مغزی شده اند بلکه اصلا مغزی ندارند. و فقط یک اندیشه است که به بدن های بدون اندیشه همه آنان چسبیده است (اندیشه مصباح گونه) .
آنان بدون اراده و همچون بردگان ، در خدمت موجودی که چیزی برتر از خود آنان نیست قرار دارند. اینکه ارباب به شکل رعایا است نشان میدهد که خود ارباب نیز به نوعی ، رعیت اندیشه ای دیگر است. و عمامه و تختی که به آن می نازد یک صندلی عادی است و «تاج و تخت» بودن آن ، توهمی بیش نیست.
بردگان از سیاهی می آیند و به سیاهی میروند.
اما ای کاش ...
کاش کسانی که از ارباب دور میشوند با جیب پر پول دور میشدند. تا نشان دهد تعدادی از «ذوب شدگان» ، در «ثروت و قدرت» ذوب شده اند نه در آنچه آنان «ولایت» مینامند.
طرز راه رفتن فردی که در حال دور شدن است هم مانند دیوانگان است (بخصوص با توجه به انگشتهای او) و هم مانند مریض ها !
تفسیرهای بیشتر در کامنتهای بعدی...
مانا، درود بر اندیشه ی تو .
آیا به این چند نکته توجه کردید ؟
-- ایرانی ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMسلطان در مرکز دایره مجازی نیست. در خارج آن است.
نگاه دوربین از بالا ، نشانه محقر بودن سوژه است.
وقتی تنه درخت را میبریم تعداد دایره ها سن درخت را نشان میدهد. آیا میتوانید عمر این درختان قطع شده را با تعداد اندک دایره های عمرشان حدس بزنید؟
توجه کردید که همه این «شیفتگان» فقط یک «سر» دارند؟
می بینید که همه این «شیفتگان» مثل هم هستند نه از طبقات و سطوح مختلف جامعه؟
توجه کردید که آقا ، مثل همیشه با جوراب حضور پیدا کرده؟
شاید «سر» ی که بوسه میزند جزئی از دست باشد و به آن چسبیده باشد و اصلا بوسه ای در کار نباشد و همه اش یک «بازی» باشد.
شکل جمجمه ها شما را به یاد «جنایتکاران» نمی اندازد؟ یا به یاد دیوانگان . این سبک کلاسیک شکل افراد منفی در فیلمهای ترسناک است.
مانا ، درود بر اندیشه ات
اگر نفرات داخل صف «سر» داشتند. ...
-- ایرانی ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMدر آن صورت تفسیر شما چه بود؟
من در نگاه اول ، این کاریکاتور را آن گونه تفسیر کردم. با توجه به صدور حکم اعدام برای برخی از کسانی که در دادگاههای فرمایشی اخیر ، به کارهای نکرده خود اعترافات کرده بودند. من در نگاه اول فکر کردم منظور مانا این بوده است که کسانی که این اعترافات را انجام دادند ، سرهای خود را از دست میدهند و به مرگ محکوم میشوند.
اما «این» ، «آن» نبود ! ! !
درود بر «این» اندیشه مانا .
چه صف کوتاهی و چه عاشقان اندکی !
-- ایرانی ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMاین صف ایستادگان ، گویا ارتباطی با هم ندارند. هر کدام پس از انجام «وظیفه» به راه خود میروند و پراکنده میشوند. اشتباه فکر میکنند که در یک گروه هستند و یک «امت واحده» را تشکیل میدهند.
مانا باد اندیشه مانا !
اون که مغز نیست !
-- بابک ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMیه انگشتره که هر وقت معشوق نخواست دورش میندازه . . .
اگر بخواهیم آن 50 درصد، یعنی تمکین کنندگان را ذکر کنیم، نباید فراموش نمود که در فرهنگ ما ، ستایش ، مد و مداحی شایع و راههای رسیدن به رشد و ترقی است ،
-- بدون نام ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMدقیق نمیفهمم این کار رو
-- هیم ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PM«صف رباتهای عاشق» برای پدر خوانده ای که انتخابش با «دوز و کلک» همراه بوده و قدرتش بر پایه «فشار و خفقان» بنا شده و رهبریتی که به جز «ظالم بودن این رژیم مذهبی» چیز دیگری را بیان نمیکند...
-- سعید ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMچگونه میتواند «این حکومت سیه دل» و «این رهبر دژخيم گونه » در دل مردمی که «عاشق ایرانند» جایگاهی داشته باشند؟ آیا غیر از این است که این «نامردان», این «دشمنان وطن فروش» با «خرافات» میخواهند اتحاد «حکومت کثیف» خودشان را مردمسالار نشان دهند؟
ماچ بر دستان مهربان رهبر کناد
-- دلال ، Nov 21, 2009 در ساعت 12:47 PMامتیاز و احتکار و پول فراوان بیاد!
پدر خواندهای چنین خوشخوان و مغرور
نیابی تو گر هم روی تا اقصای غور!
بماچید و بمالید تا ابد بمانید در مسند کار
ورنه بر شما آن رود که رفت بر اصحاب غار!
سلام بر مانای عزیز
-- جواد ، Nov 22, 2009 در ساعت 12:47 PMمساله این کارتون بزرگتر از اونه که بخوایم فقط بر شرایط ایران منطبقش کنیم، البته گویای شرایط فعلی ما در ایران هم هست اما همیشه وقتی قدرت در یک جای کوچیک جمع بشه، صاحبان قدرت همین رو میخوان، این شرایطیه که دوستش دارن، اصلا اینطوری میبینن
از خودم میپرسم که چطوره که هروقت فردی قدرت خیلی زیادی داره نمیتونه مسایل سادهای رو ببینه، مثلا نمیبینه که احمقها دورش که داره سقوط میکنه یا مواردی که به ذهن من و جمع شدن، یا نمیبینه شمای بیرون از قدرت میرسه... یه جواب بیشتر به ذهنم نمیرسه، دستگاه منطقی صاحب قدرت و فرد مقتدر با دستگاه منطقی ما فرق داره به همین دلیل دیدهامون متفاوته، به عبارت سادهتر قدرت افراد رو کور میکنه
تو این کارتونت اثر این ایده رو دیدم، قدرتمند همه جیرهخواران رو مثل هم میبینه، اصلا بهتر بگم نمیبینه فقط سری رو میبینه که جلوش تعظیم کرده و داره دستشو میبوسه، اگه سرم نداشته باشن بیشتر به مذاقش خوش میاد و لبخند میزنه، این یعنی منطق قدرت زیاد
این خوبه که بعضی وقتا فقط به ایران فکر نکنیم، مساله قدرت و قدرتمند رو همونطوری که هست یعنی در ابعاد بشری ببینیم
ارادتمند
سلام بر مانای عزیز
-- جواد ، Nov 22, 2009 در ساعت 12:47 PMمساله این کارتون بزرگتر از اونه که بخوایم فقط بر شرایط ایران منطبقش کنیم، البته گویای شرایط فعلی ما در ایران هم هست اما همیشه وقتی قدرت در یک جای کوچیک جمع بشه، صاحبان قدرت همین رو میخوان، این شرایطیه که دوستش دارن، اصلا اینطوری میبینن
از خودم میپرسم که چطوره که هروقت فردی قدرت خیلی زیادی داره نمیتونه مسایل سادهای رو ببینه، مثلا نمیبینه که احمقها دورش که داره سقوط میکنه یا مواردی که به ذهن من و جمع شدن، یا نمیبینه شمای بیرون از قدرت میرسه... یه جواب بیشتر به ذهنم نمیرسه، دستگاه منطقی صاحب قدرت و فرد مقتدر با دستگاه منطقی ما فرق داره به همین دلیل دیدهامون متفاوته، به عبارت سادهتر قدرت افراد رو کور میکنه
تو این کارتونت اثر این ایده رو دیدم، قدرتمند همه جیرهخواران رو مثل هم میبینه، اصلا بهتر بگم نمیبینه فقط سری رو میبینه که جلوش تعظیم کرده و داره دستشو میبوسه، اگه سرم نداشته باشن بیشتر به مذاقش خوش میاد و لبخند میزنه، این یعنی منطق قدرت زیاد
این خوبه که بعضی وقتا فقط به ایران فکر نکنیم، مساله قدرت و قدرتمند رو همونطوری که هست یعنی در ابعاد بشری ببینیم
ارادتمند
انسانهای تنبل = انسانهای بی سر
-- بدون نام ، Nov 22, 2009 در ساعت 12:47 PMاطاعت کورکورانه عده ای اندک از رهبری دیکتاتور و ظالم.
-- sasan ، Nov 22, 2009 در ساعت 12:47 PMامروز در یوتیوب شعری از اقای عالی پیام دیدم در انتها گفت: انان که به احمدی نژاد مفتخرند هرگز تو مپندار که هالو و خرند دیروز در خانه او جمع شدند شاید دو سه تا گوجه فرنگی بخرند.
-- mohsen ، Nov 22, 2009 در ساعت 12:47 PMقبل از انقلاب کسانی که دست شاه رو می بوسیدن.اولین کسانی بودن که شاه رو تنها گذاشتند...شاید... باورش شده که جانشین خداست واتفاقی واسش نمی افتد...
-- محمد ض ، Nov 23, 2009 در ساعت 12:47 PMپسر چه ذهن خلاق و پيچيده اي داري !!!
واقعا در اين زمينه بهتريني
راستي قبلا كه وبلاگمو به روز ميكردم بعضي از كارهاتو ( البته با ذكر نام زيبات ) ميذاشتم اونجا
حلال كن
-- Gmuosavi ، Nov 23, 2009 در ساعت 12:47 PM-----------------
چون شیر مادر حلال باد
برای اطاعت کردن نیازی به اندیشه کردن نداری
-- arash ، Nov 24, 2009 در ساعت 12:47 PMتابوده چنین بوده، آدم بی سر میگه سرم فدای تو .کسیکه دارای عقل معاش باشه ،مثل سرو سبز وسربلند است .نیازی بلیسیدن ندارد.
-- رامسری ، Nov 24, 2009 در ساعت 12:47 PMیک عمر دور وتنها؛ تنها به جرم این که-او "سرسپرده" می خواست ...
-- سام ، Nov 24, 2009 در ساعت 12:47 PMوه
-- بابک ، Nov 24, 2009 در ساعت 12:47 PMمتاسفانه قرون وسطی در قرن 21 درایران تکرار میشه
-- بدون نام ، Nov 24, 2009 در ساعت 12:47 PMیک سئوال دارم دیکتاتور مارا دست بوس کرد یا دست بوسی ما اورا دیکتاتور کرد؟
-- ایران ، Nov 25, 2009 در ساعت 12:47 PMمن این جمله در ذهنم تداعی میشه که:
-- مریم ، Nov 26, 2009 در ساعت 12:47 PMاو سر سپرده می خواست من دل سپرده بودم.
نمی دونم شاید ربطی به هم نداشته باشند
یه عده سر ندارن یه عده هم دستمال به دستن یه عده ام هندونه به دست که بدن زیر بغل آق مانا!
-- علی ، Nov 27, 2009 در ساعت 12:47 PMخب بابا اینقدر دربارش حرف میزنین خراب میکنین کاریکاتور رو که! کاریکاتور رو میبینن میرن فوق متاثر میشن!!! مقاله نمینوسن، اونم انقدر درپیت.
شما، برای ما و امروز، و اندیشه و هنرتان برای همه ی مردمان آزاده در هر زمان بر قرار باشد.
به امید روزی که هیچ انسانی "دست بوس" بنده ای نشود.
-- مرجان ، Nov 28, 2009 در ساعت 12:47 PMانسانهای بی کله به جای سردار جا زده شده اند.
-- سحر ، Dec 3, 2009 در ساعت 12:47 PMاین کارت از تمام کارهای دیگت زیبا تره
-- حامد ، Dec 7, 2009 در ساعت 12:47 PMتعریف و تمجید زیاد شده ولی من بازم نمی تونم بگم که محشره . آدم های که سری ندارند ولی می گویند که می خواهند سر ببازند و به خیال خامشان زنده اند .
-- بختیاری ، Dec 10, 2009 در ساعت 12:47 PM