رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ آذر ۱۳۸۸

تصویر خزنده

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

تکاندهنده و دیوانه وار جذاب

-- نوید ، May 8, 2009 در ساعت 08:38 AM

پــــــــووووووفـ ... جالب، بسي بسيار... شايد همين...

-- سالار ، May 8, 2009 در ساعت 08:38 AM

hamıshe karatoon aliyeh agaye neyestani
--------------------------------------------------
ممنونم. لطفاً با فونت فارسی تایپ کنید

-- maryam ، May 9, 2009 در ساعت 08:38 AM

"انچه در روشنا میگذرد در تاریکا ادامه دارد و برعکس انچه در خواب بر ما میگذرد اگر همواره بگذرد سر انجام همانقدر جزیی از سرمایه روان ما میشود که هر سرگذشت واقعی" :(فردریش نیچه)

-- غزاله ، May 9, 2009 در ساعت 08:38 AM

دیشب به خوابم چهره ای نورانی را سوار بر اسبی سفید دیدم که آرام آرام و رویایی به سمت من می آمد و وقتی به نزدیکی من رسید به آرامی دست خود را دراز کرد. به تصور اینکه قسط نوازشم را دارد سرم را به طرفش خم کردم اما به ناگهان گوش راستم را گرفت و شروع به پیچاندن کرد و بعد فریاد زد فردا صبح اول وقت به اون نقاش فضول پیغام بده که پاشو از گلیم ما بکشه بیرون. و گرنه هر چی دیده از خواب خودش دیده فهمیدی؟
ببخشید که خاطر شما را مکدر میکنم اما من مامورم و معذور. انشاالله که منظورش شما نبوده.

-- آرش ، May 10, 2009 در ساعت 08:38 AM

سلام. مانا جان الان که اینها را دیدم یک چیزی به ذهنم آمد. می دانی توی همین ادبیات فارسی چقدر ظرفیت هست برای کاریکاتور شدن. نه واقعا می دانی ؟ مثلا مولانا که می گوید دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد / ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
یا حافظ که هوش از سر آدم می برد وقتی می گوید : الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را / تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران یا سعدی که به قول دوستی قیامت می کند. مثلا من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی؟
پیشنهاد می کنم روی این ایده حتما فکر کنی/.
--------------------------------------------
ممنونم. شکی نیست که ادبیات ما چنین ظرفیتی دارد مساله ظرفیت مخاطبان ماست. اگر بر اساس اشعار شاعرانی چون مولوی و حافظ کار کنم از آنجایی که به تجربه دریافته ام نیت و ایده اصلی کارتونیست در مرتبه فرع قرار دارد پس کافی است یکی از مریدان این بزرگان بنابر برداشت و گمان خود حکم بر توهین آمیز بودن طرح کذایی بدهد تا هتک حرمت ادب فارسی هم بر جرائم قبلی ام اضافه شود. ترجیح می دهم با ترجمه اشعار امثال سایمون و گارفونکل کار کنم که چنین دردسری نداشته باشد
به هر حال متشکرم

-- سید علی ، May 14, 2009 در ساعت 08:38 AM

با خواندن کامنت سید علی نکته ای به نظرم آمد که شاید ذکرش بد نباشد:
ادبیات ما بسیار غنی است و پر از مفاهیم و تصاویر زیبا. به همان اندازه در زمینه هنر های بصری، مانند نقاشی، مجسمه سازی، رقص و ... ضعیف هستیم. علت هم محدودیت های مذهبی هستند که کار را در این زمینه ها منع می کرده اند. این محدودیت ها باعث شده اند که هنرمندان ما گاهی مجبور شوند با شعر، تصویر سازی کنند، مانند بعضی اشعاری که سید علی ذکر کرد یا مثلا این رباعی از خیام:
گر دست دهد ز مغز گندم نانی/وز می دو منی ز گوسفندی رانی
با لاله رخی و گوشه بستانی/عیشی بود آن نه حد هر سلطانی.
ویا نقاشی معروف حافظ:
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست/...

کارهای مانا مخصوصا از این جنبه فوق العاده هستند که کلمات را در قالب تصویر می ریزند. کاری که ما ایرانیان (مسلمانان) - بنابر تربیت مذهبی - از آن منع شده ایم و در آن بسیار ضعیف هستیم.
برعکس، اکثرا قادریم مدتها در مورد یک تصویر یا موضوع سخن بگوییم و یا شاید شعری هم در وصف آن بگوییم.
جالب است که چگونه مذهب (که بناست باعث تعالی بشر گردد) گاهی چنین ذهن و خلاقیت انسان را محدود و سرکوب می کند.

-- بدون نام ، Jun 5, 2009 در ساعت 08:38 AM

مانای عزیز ،
فکر میکنی هنوز هم بعد از شش ماه ، زمانش نرسیده که به پیشنهاد سید علی بیشتر فکر کنی؟
اگر فکر میکنی از کامنت گذاران حقیری مثل من برای روشنگری کارهایت میتوان کمک گرفت ، با افتخار تمام در خدمتت خواهم بود.
- ایرانی

-- ایرانی ، Dec 9, 2009 در ساعت 08:38 AM