رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ فروردین ۱۳۸۸

ماده بیست و دوم

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خب قطار رد نشه به ما چه!
مگه ما قطار خواستیم؟
اصلن ما مخالف قطاریم. مگه هواپیمارو ازتون گرفتن؟ از آسمون برید!
پ.ن
این (...) هیچ‌جا به غیر از ریل قطار برای خوابیدن گیر نیاوردن؟
-------------------------------------
دقت نکردید: این (...) قبل از کشیدن مسیر آنجا بوده اند.

-- محمد ، Mar 8, 2009 در ساعت 10:34 AM

تا کی قرار است این سریال حقوق بشری که حداقلی اش هم شامل حال ما نمی شه ادامه پیدا کنه؟!! به من که احساس خوبی نمی ده شما رو نمیدونم!! با این حال، خلاقیت شما آدم رو مسحور میکنه . قلمتان پایدار
-------------------------------------------------
کلاً مفاد اعلامیه سی تا است. به هر حال بد نیست به این بهانه مرورشان کنیم

-- نگار ، Mar 8, 2009 در ساعت 10:34 AM

حالا چرا همشون روزنومه انداختن رو صورتشون ..
------------------------------------------------
چرا؟! خب روزنامه به چه درد دیگه ای می خوره غیر از این که موقع خواب بندازی روی صورتت ؟

-- بهمن ، Mar 8, 2009 در ساعت 10:34 AM

سلام مانا.من تا به حال به هیچ کسی ایمیل اینجوری نفرستادم پس اگه دیدی خیلی قاطی پاتیه سعی کن تا اخر بخونیش بعد خودت ١ جوری نتیجه گیری کنی و حتما جواب سوال ٢ دار را بدی
١-مانا من ٢٠ ساله که کار کاریکاتوریست های ایرانی رو تعقیب میکنم و تنها کاریکاتوریستهایی که سطح استانداردکاریکاتور ایران را جا به جا کرده اند جواد علیزاده و تویی .حالا کارهای جواد و مجله اش یه خورده پیر و محافظه کار تر! شده ولی تو هر روز داری بهتر و بهتر میشی نمیدونم شایدم خاصیت اب و هوای هلند ه !

٢- ١٠ سال پیش دانشجو و عاشق بودم و در اون دوران طلایی زیاد خوندم خیلی زیاد. اونهایی که نشد اونجا بخونم اینجا خوندم ولی حسرت خوندن ١ کمیک استریپ نصفه تو مجله توانا (مجله که چه عرض کنم!) هنوز اون ته دلم مونده .میدونی این جور چیزا دست خود ادم نیست وقتی یاد اون کافی شاپ دنج می افتم که تنها روزی که قرار عاشقانه نداشتم شنبه (و یا احتمالا ٢شنبه) که روز مخصوص اقا ی کا بود دلم میگیره. الان بعد از ده سال دوباره دانشجو شده ام و احتمالا دوباره در حال عاشق شدن ولی هنوز هم دلم می خواد که اون کمیک استر یپ رو بخونم.ولی بعد اون ماجرای کذایی سوسک دیگه نشد که کتاب رو گیر بیارم.به یکی از دوستان سپردم ولی اون هم فقط قسمت ٣ که داستان عاشقانه اقای کا بود رو پیدا کرد .خلاصه اینکه هرطوری که شده اون ٢ تا کتاب رو میخوام .لطف کن بگو چه طوری میتونم کتابها رو تهیه کنم؟ضمنا من هم ساکن هلند هستم
٣-دوست دارم هر از گاهی برای کارات کامنت بذارم ولی قبلا گفته باشم که من یه ذره افکار مالیخولیا یی ومازوخیستی دارم!!! نمیدونم چرا اینو نوشتم ولی حتما ١ دلیلی داره.
٤-اسم من پاکر است . (بدون شرح)


قربانت
--------------------------------------------------------
دوست عزیز ممنونم. از نظر لطف ات سپاسگزارم هرچند باور دارم اگر کسی سطح استاندارد را بالا برده باشد مسلماً من نیستم، آن هم وقتی که علیزاده، عبدی، درمبخش، جهانشاهی، توکا نیستانی، حسین پور و امثالهم مشغول به کارند. در مورد کتاب ها، خود من هم یکی دو جلد از هرکدام بیشتر ندارم، متاسفانه چاپ محدودی داشتند و بعد از یکی دوبار، دیگر تجدید چاپ نشدند. از نشر روزنه سراغ اولی (کابوس) را بگیرید شاید مانده باشد. امیدوارم بتوانید گیرش بیاورید و اما مورد آخر: احتمالاً آب و هوای هلند تاثیری در کار من نداشته چون من هلند نیستم! به امید دیدار

-- pakor ، Mar 8, 2009 در ساعت 10:34 AM

مرسی مانا!
به این نکته‌ای که گفتی توجه نکردم.
آره واقعن ارزششو داشت که گفتی. ممنون.
خب فکر کنم یه همچین کاریکاتوری ارزشش بیشتر از خوندن چندتا کتاب شامل کلی مقاله بود تا به این دید برسم.
خسته نباشید.

-- محمد ، Mar 9, 2009 در ساعت 10:34 AM

مرسی !
دوس داشتم !

-- حامد پارسا ، Mar 9, 2009 در ساعت 10:34 AM

مانا جان من از نقاشیهات خوشم میاد. اما یه سوال داشتم اونم اینه که به یک دلیلی من نقاشیها رو نمی فهمم. میشه این حقوق بشر رو برای ما توضیح بدی اصلا یعنی چی؟ اصلا ما تو فارسی همچین چیزی داریم یا خودت این کلمه رو ساختی؟
------------------------------------------
حقوق بشر چیزی است در مایه های کافی شاپ استارباکس و قطار برقی و داور فوتبال مونث. این ها را هم خودم نساخته ام اما هستند.

-- مژده ، Mar 9, 2009 در ساعت 10:34 AM

وقتی خم بشی یکی هم هست که سوار بشه در ضمن برای ما حقوق بشر دیگه تعریفش کم رنگ شده چون حتا حقوق نزدیکترین افراد زندگی را رعایت نمی کنیم این اپزوسیون خارج کشور هم معنی حقوق بشر را نمی دونه فقط ادعا می کنه که بلده خدا کنه از درون اصلاح بشیم
.

-- ساسان ، Mar 9, 2009 در ساعت 10:34 AM

كسي كه همش خوابه و از روزنامه چيزي بيش از يك سايه نميخواد و حتي متوجه ريل گذاري در بيخ گوشش هم نميشه بيجا ميكنه كه امنيت بخواد
---------------------------------------
حالا شما خودت رو کنترل کن

-- آرش از قول فرمانده نيروي انتظامي ، Mar 10, 2009 در ساعت 10:34 AM

آدم هایی که فارغ از مال و منال دنیا (شاید در پناه اندکی دانایی) فقط آرامش می خواهند، ولی آقایان همین یه ذره را هم برنمی تابند.
(خوابیدن زیر روزنامه با لباس وصله و پینه دار، فقر و نداری را می رساند ولی نمی شود در کارتونی از مانا نیستانی روزنامه دید و به این سادگی رد شد)

-- مهدی ، Mar 10, 2009 در ساعت 10:34 AM

ا؟ پس اینه؟ خوب من که نه قهوه دوست دارم ، فوتبال هم دوست ندارم ، قطار هم که ای همچین خبری نیست. پس من حقوق بشر نمی خوام هوررررررررراااااااااااااااااااااا. اما راستی حاجی امام جمعه مشهد که جای برادری عاشقشم گفت حقوق بشر یعنی آقامون اجازه بده هرکی خواست با من سکس داشته باشه و همه با هم (زبونم لال) از اون کارها بکنن و ادمها به خدا (گوشم کر) فحش بدن. پس این امام جمعه دروغ میگه ؟ (چشمم کور)؟
---------------------------------------
همین که متوجه شدید حقوق بشر به درد شما نمی خورد عالی است.. وارد معقولات نمی شوم

-- مژده ، Mar 12, 2009 در ساعت 10:34 AM

فکر کنم توی ایران مردم انقدر درگیر حقوق اولیه غیربشری باشند که دیگه کار به فکر کردن به حقوق بشریشون نمیرسه!

-- بدون نام ، Apr 17, 2009 در ساعت 10:34 AM