اخی این کاریکاتور خیلی احساس عجیبی داره.
داستان بعضی از ما ها است که وطن عزیز را به اجبار ترک می کنیم و به غربت میریم.هی هات که ایران عزیزم هم داره از این اشغالی غیر قابل تحمل تر میشه یعنی هر ایرانی که بدنیا میاد نمیدونه که داره وارد یه اشغال دونی که این حکومت ساخته میشه
نگار عزیز، وقتی با کلی تخصص و مدرک و توانایی و تجربه و دانش، مجبور به پناهنده شدن یا مهاجرت ناخواسته به جایی دیگر بشوی که اگر چه ظاهراً بهتر و امن تر و پیشرفته تر است، اما مجبور شوی در آنجا به کارهای پست و پایین در حد زمین شویی یا سپوری بپردازی (یا خیلی که خوش شانس باشی در یک رستوران به خدمتگاری بپردازی آنهم با حقوق و مزایای در حد صفر!) گمان نکنم امید چندانی برایت باقی بماند! از آن بدتر هنگامی است که به اینجور جاها پناهنده می شوی و پس از مدت کوتاهی در می یابی همانهایی که باعث فرار تو از زادگاهت و پناهنده شدنت بوده اند، با کمال خوشی و شادمانی و در عین راحتی، سرمایه های خود را از کشور خارج کرده و در همین ممالک پیشرفته و "آزاد" مشغول کار و کسب درآمدهای بیشتر هستند و زندگانی خیلی بهتر از تو دارند و حتی اعتبارشان خیلی بیش از تو است چون "پول و سرمایه" و به طبع آن "قدرت" دارند، که تو نداری!
دندون اسب پيشكشي رو نميشمرند. ولي كسي هم مجبور به قبول پيشكشي نمي كنند.
----------------------------------------
خداوند هیچ کس را مجبور به قبول هیچ پیشکشی نکند.
این درست که دندون اسب پیشکشی رو نباید شمرد ولی همانطور که آرش هم گفته، "خداوند هیچ کس را *مجبور* به قبول هیچ پیشکشی نکند."
شرایط به شکلی فراهم آمده که عده زیادی مجبور به مهاجرت می شوند. این مختص امروز نیست و در تاریخ سابقه دارد. مهاجرتها گاهی فردی بوده و گاهی نیز جمعی و حتی به صورت یکباره! (مثال: پارسیان هند که هزار سال پیش به خاطر فشار مذهبی مجبور به رفتن دستجمعی از ایران به هند شدند. گاهی فکر می کنم این هایی که در این لحظه در استان فارس ایران زندگی می کنند آیا به راستی از همان پارسیان باستان هستند؟)
به هر حال این جای امیدواری دارد که در صورت بروز مشکلات در یک نقطه از دنیا، هنوز هم جای دیگری برای رفتن به صورت قانونی یا حتی غیر قانونی وجود دارد. کسی هم نگفته که وقتی ساکنان اصلی یک کشور که پناهندگان خارجی را می پذیرد باید از خیر انجام کارهای بهتر بگذرند تا بتوان آنها را به "میهمانان" داد اما مشکل این است که خود این کشورههای *به ظاهر* پیشرفته و پناهنده پذیر، قرنها است که از وجود گروههای خاصی از خارجیان که در ابتدا به صورت پناهجو به آن کشورها آمدند اما به مرور زمام کلیه امور را از چنگ خود بومیان خارج کرده و در دست گرفتند در عذاب هستند و به چنان وضعیتی معترض چرا که بیشتر مشاغل سطح بالا و پر در آمد و به خصوص مشاغل حساس دولتی و قدرتمدار در این کشورها نه از آن بومیان اصلی که در انحصار آن گروههای خاص است!
این گونه قوانین حقوق بشری نیز که سابقه اصلی آن به حتی پیش از کورش و در حقیقت به لوح هامورابی در خاورمیانه بر می گردد، هر از چند گاهی که اوضاع برای آن گروههای خاص مشکل شده و خطر بیرون راندنشان از سرزمینهایی که با لطایف الحیل اشغالشان کرده اند زیاد می شود، دوباره مطرح شده و ابعاد جهانی به خود می گیرد. سوال اصلی این است که این *گروههای خاص* چرا حتی وقتی برای آنان یک سرزمین معین از سوی سازمان ملل تعیین شده و حتی به زور و با کشتار آن را از ساکنان اصلی یا قدیمی آن می گیرند، همچنان برای توجیه حضور خود در کشورهای دیگر، متوسل به چنین قوانین و لایحه ها یا اصولی می شوند که در واقع خود بزرگترین ناقض آن در طول تاریخ بوده اند هر چند در لوای مظلوم نمایی و "اقلیت" بودن خود را با موفقیت پنهان کرده اند!؟
چگونه است که هم اکنون مهاجرین خاصی از اسرائیل و بدون آن که حتی از مخفی کردن هویت اصلی خود ابایی داشته باشند در ایران به زندگی نسبتاً راحتی مشغول هستند (بی آن که مجبور به انجام کارهای پست باشند!) در حالی که مهاجر یا پناهنده ایرانی و غیر از آن، دست کم برای سالهای اول، مجبور است که به کارهای پست در کشورهای دیگر بپردازد!؟
مثل این که بد جوری وارد "معقولات" شدم! امیدوارم به کسی بر نخورده باشد.
-----------------------------------------------
جمله های زیر خط چین از من است (کارتونیست) نه دوستان کامنت گذار. بنابر این آن جمله را هم خودم گفته بودم نه آرش. ممنونم
نظرهای خوانندگان
چرا زباله دانی؟؟ خیلی ها آرزوی این فرود را دارند اما فکر کنم با این کارتون نا امید شدن!!!
-- نگار ، Feb 13, 2009 در ساعت 08:46 AMجالب بود
مرسی
اخی این کاریکاتور خیلی احساس عجیبی داره.
-- pouya ، Feb 13, 2009 در ساعت 08:46 AMداستان بعضی از ما ها است که وطن عزیز را به اجبار ترک می کنیم و به غربت میریم.هی هات که ایران عزیزم هم داره از این اشغالی غیر قابل تحمل تر میشه یعنی هر ایرانی که بدنیا میاد نمیدونه که داره وارد یه اشغال دونی که این حکومت ساخته میشه
به هر حال شما اين تجربه را داريد؟
-- جيقيل ، Feb 13, 2009 در ساعت 08:46 AMاميدوارم نصيب هيچ کسی نشه!
نگار عزیز، وقتی با کلی تخصص و مدرک و توانایی و تجربه و دانش، مجبور به پناهنده شدن یا مهاجرت ناخواسته به جایی دیگر بشوی که اگر چه ظاهراً بهتر و امن تر و پیشرفته تر است، اما مجبور شوی در آنجا به کارهای پست و پایین در حد زمین شویی یا سپوری بپردازی (یا خیلی که خوش شانس باشی در یک رستوران به خدمتگاری بپردازی آنهم با حقوق و مزایای در حد صفر!) گمان نکنم امید چندانی برایت باقی بماند! از آن بدتر هنگامی است که به اینجور جاها پناهنده می شوی و پس از مدت کوتاهی در می یابی همانهایی که باعث فرار تو از زادگاهت و پناهنده شدنت بوده اند، با کمال خوشی و شادمانی و در عین راحتی، سرمایه های خود را از کشور خارج کرده و در همین ممالک پیشرفته و "آزاد" مشغول کار و کسب درآمدهای بیشتر هستند و زندگانی خیلی بهتر از تو دارند و حتی اعتبارشان خیلی بیش از تو است چون "پول و سرمایه" و به طبع آن "قدرت" دارند، که تو نداری!
-- دُرّه دورکی ، Feb 14, 2009 در ساعت 08:46 AMدندون اسب پيشكشي رو نميشمرند. ولي كسي هم مجبور به قبول پيشكشي نمي كنند.
-- آرش ، Feb 14, 2009 در ساعت 08:46 AM----------------------------------------
خداوند هیچ کس را مجبور به قبول هیچ پیشکشی نکند.
این درست که دندون اسب پیشکشی رو نباید شمرد ولی همانطور که آرش هم گفته، "خداوند هیچ کس را *مجبور* به قبول هیچ پیشکشی نکند."
شرایط به شکلی فراهم آمده که عده زیادی مجبور به مهاجرت می شوند. این مختص امروز نیست و در تاریخ سابقه دارد. مهاجرتها گاهی فردی بوده و گاهی نیز جمعی و حتی به صورت یکباره! (مثال: پارسیان هند که هزار سال پیش به خاطر فشار مذهبی مجبور به رفتن دستجمعی از ایران به هند شدند. گاهی فکر می کنم این هایی که در این لحظه در استان فارس ایران زندگی می کنند آیا به راستی از همان پارسیان باستان هستند؟)
به هر حال این جای امیدواری دارد که در صورت بروز مشکلات در یک نقطه از دنیا، هنوز هم جای دیگری برای رفتن به صورت قانونی یا حتی غیر قانونی وجود دارد. کسی هم نگفته که وقتی ساکنان اصلی یک کشور که پناهندگان خارجی را می پذیرد باید از خیر انجام کارهای بهتر بگذرند تا بتوان آنها را به "میهمانان" داد اما مشکل این است که خود این کشورههای *به ظاهر* پیشرفته و پناهنده پذیر، قرنها است که از وجود گروههای خاصی از خارجیان که در ابتدا به صورت پناهجو به آن کشورها آمدند اما به مرور زمام کلیه امور را از چنگ خود بومیان خارج کرده و در دست گرفتند در عذاب هستند و به چنان وضعیتی معترض چرا که بیشتر مشاغل سطح بالا و پر در آمد و به خصوص مشاغل حساس دولتی و قدرتمدار در این کشورها نه از آن بومیان اصلی که در انحصار آن گروههای خاص است!
این گونه قوانین حقوق بشری نیز که سابقه اصلی آن به حتی پیش از کورش و در حقیقت به لوح هامورابی در خاورمیانه بر می گردد، هر از چند گاهی که اوضاع برای آن گروههای خاص مشکل شده و خطر بیرون راندنشان از سرزمینهایی که با لطایف الحیل اشغالشان کرده اند زیاد می شود، دوباره مطرح شده و ابعاد جهانی به خود می گیرد. سوال اصلی این است که این *گروههای خاص* چرا حتی وقتی برای آنان یک سرزمین معین از سوی سازمان ملل تعیین شده و حتی به زور و با کشتار آن را از ساکنان اصلی یا قدیمی آن می گیرند، همچنان برای توجیه حضور خود در کشورهای دیگر، متوسل به چنین قوانین و لایحه ها یا اصولی می شوند که در واقع خود بزرگترین ناقض آن در طول تاریخ بوده اند هر چند در لوای مظلوم نمایی و "اقلیت" بودن خود را با موفقیت پنهان کرده اند!؟
چگونه است که هم اکنون مهاجرین خاصی از اسرائیل و بدون آن که حتی از مخفی کردن هویت اصلی خود ابایی داشته باشند در ایران به زندگی نسبتاً راحتی مشغول هستند (بی آن که مجبور به انجام کارهای پست باشند!) در حالی که مهاجر یا پناهنده ایرانی و غیر از آن، دست کم برای سالهای اول، مجبور است که به کارهای پست در کشورهای دیگر بپردازد!؟
مثل این که بد جوری وارد "معقولات" شدم! امیدوارم به کسی بر نخورده باشد.
-----------------------------------------------
جمله های زیر خط چین از من است (کارتونیست) نه دوستان کامنت گذار. بنابر این آن جمله را هم خودم گفته بودم نه آرش. ممنونم
-- دُرّه دورکی ، Feb 16, 2009 در ساعت 08:46 AMیاد این افتادم: سیاسیونی که به هر دلیلی مجبور به فعالیت در خارج از ایران میشوند انگار به زباله دان تاریخ پیوستند و مردم فراموششان میکنند.
-- مهدی.غ ، Mar 9, 2009 در ساعت 08:46 AM