به شما می گویند هنرمند. یک کار هنری می کنید و ده ها برداشت و توضیح و تفسیر ازش میشه کرد.
از دید من، این یکی دیگر از شاهکارهای شما محسوب میشه.
محکومین به مرگ که پیش از موعد اعدام، انتظار می کشدشون.
شاید هم بطور سمبلیک بشه اشاره ای به کل بشر یا در بعد کوچکتر مردمان در بند سیاست های ظالمانه ی قلدرها..
جالب اینکه هیچ یک از دیگر چیزهای در تصویر تغییری درشون ایجاد نکردید، نه ابرها و نه سایه! تنها نشان زمان و رنگ!
و آخرین چیزی که دلم می خواهد بهش اشاره کنم، یکی کردن رنگ خون و قرمزی غروب خورشید. روی این یکی دلم نمی خواهد از نظر فکری زیاد مانور بدهم، چراکه اونوقت غروب زیبای خورشید می تونه به نشان غم انگیزی برام تبدیل بشه، حداقل برای مدت کوتاهی که این رو دوست ندارم.
به هر حال کارتون خیلی عالی بود.
آرزوی سلامتی براتون دارم.
---------------------------------
ممنونم. شما لطف دارید و بابت وقتی که گذاشتید سپاسگزارم
خیلی زیبا است فداکاری و از خود گذشتگی خورشید مثال زدنی است خورشید بر همه می تابد وحاضر است جانش را برای انسانها فدا کند
----------------------------
فکر کنم باید دقیق تر کار را نگاه کنی.
یادآوری بموقعی است! کسی به معشوقه خدا هم رحم نکرد. اگر 2008 سال پیش این قرص ها وجود داشتند ...وز به آن دختر باکره هم مقدس نمیشد. براستی اگر مصرف اینها را فراموش نکنند، تا حدودی از اعدام ها کم میشود.
وقت شناس
يه شعري بود كه ميگفت: "مرهمي بود زمان به سال صفر"
ما اون موقع ها خيال ميكرديم منظورش اينه كه زمان مرهمه , بعدها تو همين راديو زمانه يه مطلب چاپ شد درباره اون شعر كه توش توضيح داده بود "مرهم زمان" يه اصطلاح ايرلنديه به معناي اسلحه.
خلاصه اين شباهت زمان و اسلحه شباهت غريبيه!
- واي
عجب چيزي
- کارتون؟
- آره
- اعجاب انگیزه و شاهکار .
- نابغه است این پسر
- بيان وحشت
- مثل اون شعره پناهي
- شايد حتا يه قدم جلوتر
- کدوم شعر ؟
- من روز را دوست دارم ولي از روزگار مي ترسم
- اينجا روز و روزگار ترسناکه
- معرکه است این کارش.
- آره
خيلي خوبه
من چند وقته این وبلاگو پیدا کردم، بعد از 3-4 سال بی خبری از شما.
و کاراتون فوق العاده حس خوبی بهم داد.
نمی تونم تشکر نکنم. واقعا براتون بهترین آرزوهارو می کنم.
راجع به این اثرتون هم برداشت من اینه (البته من معتقدم یک اثر همین قدر که مخاطب رو به فکر واداره، کافیه، قاعده ی درست این نیست که من مخاطب دقیقا همون چیزی رو از کار بگیرم که توی فکر هنرمند بوده...البته این نظر منه) :
بعضی جنایت ها هستن که ننگ شون تا ابد رو چهره ی تاریخ می مونه.
نظرهای خوانندگان
شما اسمشو بگذار زرد و قرمز ولی من بهش ميگم
"زمان بيرحم ترين جلاد"
مرسی قشنگ بود
-- Peyman ، Dec 18, 2008 در ساعت 09:15 AM----------------
ممنونم. تعبیر را دوست داشتم
مهتاب پاییزی، کفری ست که جهان را می آلاید...(شاملو)
-- پارسا ، Dec 18, 2008 در ساعت 09:15 AMباز هم خیلی اعتراضی است. ولی عالی!
-- ماني جاويد ، Dec 18, 2008 در ساعت 09:15 AMthat was grate
-- sherry ، Dec 18, 2008 در ساعت 09:15 AMthanks
به شما می گویند هنرمند. یک کار هنری می کنید و ده ها برداشت و توضیح و تفسیر ازش میشه کرد.
-- شهرزاد ، Dec 18, 2008 در ساعت 09:15 AMاز دید من، این یکی دیگر از شاهکارهای شما محسوب میشه.
محکومین به مرگ که پیش از موعد اعدام، انتظار می کشدشون.
شاید هم بطور سمبلیک بشه اشاره ای به کل بشر یا در بعد کوچکتر مردمان در بند سیاست های ظالمانه ی قلدرها..
جالب اینکه هیچ یک از دیگر چیزهای در تصویر تغییری درشون ایجاد نکردید، نه ابرها و نه سایه! تنها نشان زمان و رنگ!
و آخرین چیزی که دلم می خواهد بهش اشاره کنم، یکی کردن رنگ خون و قرمزی غروب خورشید. روی این یکی دلم نمی خواهد از نظر فکری زیاد مانور بدهم، چراکه اونوقت غروب زیبای خورشید می تونه به نشان غم انگیزی برام تبدیل بشه، حداقل برای مدت کوتاهی که این رو دوست ندارم.
به هر حال کارتون خیلی عالی بود.
آرزوی سلامتی براتون دارم.
---------------------------------
ممنونم. شما لطف دارید و بابت وقتی که گذاشتید سپاسگزارم
خیلی زیبا است فداکاری و از خود گذشتگی خورشید مثال زدنی است خورشید بر همه می تابد وحاضر است جانش را برای انسانها فدا کند
-- ساسان ، Dec 18, 2008 در ساعت 09:15 AM----------------------------
فکر کنم باید دقیق تر کار را نگاه کنی.
چقدر این کارهای اخیرت خشنه.خیلی خوب بود.
-- بدون نام ، Dec 18, 2008 در ساعت 09:15 AMفیلسوفانه ترین کاری که تا ام روز در زمانه از مانا نیستانی دیده بودم.
-- خلبان کور ، Dec 18, 2008 در ساعت 09:15 AMشاه کار است آقا!
زردی من از تو، سرخی تو از من
-- سهند سرخ ، Dec 19, 2008 در ساعت 09:15 AMعالی بود. یکی از بهترین کارهایتان بود.
-- افرا و پاییز ، Dec 19, 2008 در ساعت 09:15 AM"افسوس که گذر زمان گاهی امید مان را از ما می گیرد."
کارت خیلی تامل برانگیز و جالب بود اما ناپاک نشان دادن خورشید رو دوست ندارم . حیفت نیومد!!
-- زیتون ، Dec 19, 2008 در ساعت 09:15 AM--------------
نه
یادآوری بموقعی است! کسی به معشوقه خدا هم رحم نکرد. اگر 2008 سال پیش این قرص ها وجود داشتند ...وز به آن دختر باکره هم مقدس نمیشد. براستی اگر مصرف اینها را فراموش نکنند، تا حدودی از اعدام ها کم میشود.
-- بدون نام ، Dec 19, 2008 در ساعت 09:15 AMوقت شناس
يه شعري بود كه ميگفت: "مرهمي بود زمان به سال صفر"
-- مجيد ، Dec 19, 2008 در ساعت 09:15 AMما اون موقع ها خيال ميكرديم منظورش اينه كه زمان مرهمه , بعدها تو همين راديو زمانه يه مطلب چاپ شد درباره اون شعر كه توش توضيح داده بود "مرهم زمان" يه اصطلاح ايرلنديه به معناي اسلحه.
خلاصه اين شباهت زمان و اسلحه شباهت غريبيه!
دیگه آدم خورشید رو ببینه این کار شما میاد تو ذهن اش .ممنون .
-- م.م ، Dec 19, 2008 در ساعت 09:15 AMيه جورايي شبيه دستمايه اصلي "سفر قندهار" مخملباف است.
-- منصوري زاده ، Dec 20, 2008 در ساعت 09:15 AMمن برای اولین بار است که بعد از رفتنت از ایران کارتان را دیدم. بسیار عالی بود
-- کوکب ، Dec 21, 2008 در ساعت 09:15 AMاستثنایی ! عزیزترین کارتان است برای من ! زنده باشید .
-- پیمان ، Dec 21, 2008 در ساعت 09:15 AM- واي
-- حبیب ، Dec 21, 2008 در ساعت 09:15 AMعجب چيزي
- کارتون؟
- آره
- اعجاب انگیزه و شاهکار .
- نابغه است این پسر
- بيان وحشت
- مثل اون شعره پناهي
- شايد حتا يه قدم جلوتر
- کدوم شعر ؟
- من روز را دوست دارم ولي از روزگار مي ترسم
- اينجا روز و روزگار ترسناکه
- معرکه است این کارش.
- آره
خيلي خوبه
من چند وقته این وبلاگو پیدا کردم، بعد از 3-4 سال بی خبری از شما.
و کاراتون فوق العاده حس خوبی بهم داد.
نمی تونم تشکر نکنم. واقعا براتون بهترین آرزوهارو می کنم.
راجع به این اثرتون هم برداشت من اینه (البته من معتقدم یک اثر همین قدر که مخاطب رو به فکر واداره، کافیه، قاعده ی درست این نیست که من مخاطب دقیقا همون چیزی رو از کار بگیرم که توی فکر هنرمند بوده...البته این نظر منه) :
-- مهدی ، Dec 25, 2008 در ساعت 09:15 AMبعضی جنایت ها هستن که ننگ شون تا ابد رو چهره ی تاریخ می مونه.
باور به مردن انسان رامی کشد.
-- مدیر ، Dec 26, 2008 در ساعت 09:15 AMوقتي كه خورشيد حقيقت آدم كش مي شود، يا اين كه چيزي كه به عنوان حقيقت مي شناختيم قاتل مي گردد!
-- بشير ، Dec 28, 2008 در ساعت 09:15 AMپتك من كجاست؟
-- آرش ، Jan 19, 2009 در ساعت 09:15 AM