این خیلی کار بدیه و سطحش خیلی پایینه دلیل می خواین اینم دلیل:
اولا من می فهم چیه که هرچی من بفهمم یعنی سطحیه دوما من یه کار تو مجله فردوسی سال 1344 دیدم که یارو داشت با هفتتیر خودکشی می کرد پس این تکراریم هست. زودتر تمومش کنین این مجموعه رو که راحت شیم
سلام از 2 تا چیز ممنونم یکی صبرتون و اون یکی کاراتون(کاراتون=کارهای کارتونی)یه سوال دارم و اون هم اینه که چرا نامه اعمال فرشته ای که می خواد خود کشی کنه تو دست راستشه؟
در پاسخ به دوستي كه كامنت اول را نوشته: به نظرم اگر به نكات ريزي مانند نامه (اعمال) در دست فرشته يا حالت گوش (ديو مانند) مرد توجه نشود، شايد معناي كار سطحي به نظر بيايد. وگرنه مي بينيم كه اتفاقن متفاوت و جالب است.
مگر اينكه كارتوني با همه اين مولفه ها مثال بزنيد(كه در آن صورت شرايط اندكي فرق مي كند). وگرنه مشخص است كه خودكشي با اسلحه چيز جديدي نيست. خود مانا در كارهاي قبليش در زمانه (در سري خودكشانه ها) خودكشي به اين شيوه را كشيده است. اما آنجا هم كار نكات ديگري داشت كه از اين يكي متمايز مي شود.
خيلي كار خوبيه فقط كاش كسايي كه نظر ميدن تحليلي و منتقدانه بنويسن نه رو هوا و حساب كل كل با اين و اون. زياد كار فرشته منشانه اي نيست اما من بجاي مانا بودم هر نظري رو اجازه نمي دادم چاپ بشه.هميشه كه نبايد فرشته بود.
آقا جان اگر چند تا کاریکاتور دیده باشید متوجه می شید که نامه تو صحنه های خودکشی نشون دهنده وصیتنامه است.
حالا باز بگید نامه اعمال! در ضمن ما که گوش دیو ندیدیم. نکنه منظورتون نشونه گیر لوله هفتتیره؟ هاااااه!
به نظر من این کامنت ها اطلاعات خوبی به مانا می توانند بدهند که چه ظرافت هایی ممکن است دید بعضی مخاطبان را به خطا ببرد. اینکه نامه در دست فرشته و گوش آدم نشانه هایی از درستی یا بدی کار برای بعضی از مخاطبان بوده همه اطلاعات خوبی است که می تواند برای بهبود کار از آن استفاده کرد. گاهی انتخاب عنوان کلی از این خطاها را اصلاح می کند. مثلا برای این کاریکاتور عنوان «نامه خودکشی» شاید به بعضی از مخاطبان راهنمایی کند که بهتر است از چه نظری به کاریکاتور نگاه کنند.
سلام به همه. فکر کنم فرشته قربانی روزمرگی و نامیدی انسان مایوس شده...ازشما دوست خوبم مانا دوباره تقاضا دارم به همه ارا و افکار اهمیت بده چون ما نمی خواهیم راه ملایان حاکم بر ایران را ادامه بدهیم.
من در پرانتز نوشتم "(اعمال)" تا به عنوان يك پيشنهاد براي تفسير اين كارتون باشد و نه يك مورد قطعي. و تحليل من به اين دليل بود كه قضيه خودكشي در كنار يك فرشته اتفاق مي افتد و نامه هم در دست اوست و معروف است كه فرشته اي (يا دو فرشته) روي شانه انسان ها اعمال شان را ثبت مي كنند. اين البته يك نوع نگاه است. و خوبي چنين كارتوني همين ظرفيت براي تفسيرهاي قابل تامل و مختلف است. يعني تفسيرهايي كه از هوا نيامده. بلكه شاهد براي مدعاي خود دارد.
با اين حال هر شخصي مي تواند تفسير شخصي خودش را كه به صورت منطقي دليلي(يا دلايلي) از محتويان كارتون برايش داشته باشد، ارائه كند. خود من هم اتفاقن يك كارتون خوب را ممكن است از دو يا سه جنبه نگاه كنم و يكي بيشتر با فكرم جور باشد. اما حق ندارم نگاه بقيه را كاملن رد كنم(مگر اينكه دليل خاصي باشد).
خود من البته در كامنت قبلي به دوست ديگري پاسخ دادم. اما به ايشان نگفتم شما نمي فهمي يا كارتون نديده اي و از اين حرف هاي ترور آميز! بلكه تنها نكاتي را از نظر خودم شرح دادم و قضاوتي به شكل مستقيم در مورد نظر ايشان نداشتم.
حال با اين توضيحات برايم جالب است كه دوستي نوشته :"به بعضی از مخاطبان راهنمایی کند که بهتر است از چه نظری به کاریکاتور نگاه کنند." اين كار اساسن از نظر هنري قابل قبول نيست يا دست كم يك نقص براي كار هنرمند است. يعني هنرمندي كه نتواند حرفش را در چارچوب كارش بزند و نياز به زيرنويس داشته باشد دچار مشكل در برقرار ساختن ارتباط با مخاطب است (و فكر نمي كنم مانا چنين مشكلي داشته باشد).
من فكر مي كنم اينگونه دوستان در هنر هم دچار استبداد نظر هستند. جالب تر اينكه دوست گرامي گفته اند :"انتخاب عنوان کلی از این خطاها را اصلاح می کند. " اين كارتون ها عنوان دارد:"فرشتگان و شیاطین" و (هر چند مي دانم كه مانا دوست ندارد با توجه به عنوان كارتون معناي تصويري آن دچار خدشه بشود اما) نگاه شخصي من بي ارتباط به عنوان كارتون هم نبوده است. و البته به نظرم نگاهي كه صرف خودكشي را مورد توجه قرار داده، از جزئيات و عنوان دور مانده است.
"در ضمن ما که گوش دیو ندیدیم. " به نوك تيز بالاي گوش سمت راست شخص در حال خودكشي توجه فرمايند.
-----------------------------------
ممنونم مانی جان. من با هر نوع دعوا و لحن ترورآمیز مخالفم اما: کارتون یک جور رسانه و زبان است که برای ارتباط بهتر با آن باید این زبان را فرا گرفت. این قضیه اصلاً ارتباطی با تفاسیر مختلف از یک اثر هنری ندارد، یک راه یادگیری این زبان دیدن بیشتر و بیشتر کارتونها است یکی ازنشانه های ثابت در صحنه های خودکشی در کارتون ها نامه وصیت است. امیدوارم دوست دیگر که لحن تندی داشتند منظورشان آشنا شدن بیشتر مخاطبان با زبان کارتون بوده باشد نه توهین به کسی. تفسیر های متنوع بعد از ارتباط صحیح با نشانه های یک اثر می آید نه قبل آن که اگر چنین شود تفاسیر یکسره بی ریط خواهند بود که در این صورت مشکل از نا آشنایی مخاطب یا من کارتونیست بوده در معرفی نشانه های کارم. در ضمن همانطور که دوست بد لحن ما اشاره کردند چیزی که شما گوش تلقی کرده اید مگسک تفنگ است. احتمالاً اشکال از طراحی من است. باز هم ممنونم و امیدوارم اگر حرف درستی هم داریم لحن درستی برای بیان آن اتخاذ کنیم.
جدا جالب کامنت ها انقدر که آدم کارتون یادش میره . من عجیب ارتباط گرفتم با این کار . چهره مرد شیطانی نیست بیشتر نا امیده. فرشته داره سرش رو به سر مرد می ماله نه چیزی میگه نه کاری میکنه فرشته هم غمگین است و نا امید شاید. اون نامه هم شبیه نامه اعمال نیست شبیه یک پیغام . اما زیبا ترین بخشش همدردی فرشته با مرد بود. از شعرای پابلو نرودا ؟ هرچه هست من این کارو شاهکار میدونم گرچه زیادی غمگین است
ماناي عزيز هم در اين كارتون هم در كارتونهاي قبلي لحن حاكي از تمسخر و به قول ماني ترورآميز برخي كامنت گذاران چندان شايسته فضاي موجود نيست. بعنوان نمونه لحن بعضي كامنتها رو مقايسه كن با كامنتهاي خوب و موثر مهدي.غ و ساسان و علي. واقعا خودت مانا جان كدوم رو ترجيح ميدي؟ دلسوزانه ميگم اگه اين نوع لحن در كامنتها ادامه پيدا كنه نه در شان شماست نه كساني كه به طور جدي هنرت را دنبال مي كنند. بهتره خود كارتون ملاك و معيار نظرها باشه. اما اينطوري به نظر ميرسه بعضي ها نظرشون رو با توجه به نظر ديگران و در رد و تاييد و بيشتر كوبيدن ديگران ميدهند. بازهم به دوستان پيشنهاد مي كنم نظراتشون رو چه درست چه غلط مودبانه بنويسند تا يك فضاي دوستانه و فرهنگي بوجود بياد تا از همديگر ياد بگيريم.
من به طور كامل با پاسخ شما موافق نيستم آقاي نيستاني. ولي خب به هر حال تشكر از شما و همه دوستاني كه به حرف هاي من اينقدر توجه داشتند. اين خودش براي من تشويقي است براي بهتر ديدن.
و اما البته كه من سر گوش طرف را تيز ديدم و ديگر كارتون شما كشيده شده و نمي شود توقع داشت ما قبل از درك ساده تصوير (بدون هيچ دانشي. يعني اينكه ببينيم در تصوير چه چيزي رسم شده) بياييم و از صاحب اثر بپرسيم كه آيا اين گوش است يا مگسك؟ يا يك همچين مواردي. در مورد آموزش يافتن مخاطب هم تا حدودي موافقم. ولي تا حدودي. چون به هر حال باز هم مي گويم در يك اثر هنري اگر كسي دلايل موجهي داشته باشد مي تواند تفسير شخصي خودش را هم داشته باشد. يعني حتا خود صاحب اثر هم فقط تفسير شخصي خويش را بيان مي كند. كه ممكن است بهترين باشد يا نباشد. چون قضيه قانون جاودانه بشري نيست كه تفسير الهي بهترين باشد. اينجا هنر است و هنر ديگر از اين حرف ها ندارد كه دوست عزيز. من فكر مي كنم آن قانون الهي هم كه اينقدر سرش دعوا مي كنند به خاطر اين است كه هنري سروده شده وگرنه مشكلي نبود!
و اينكه چه چيزي معمول است (مثلن نماد نامه چگونه خوانده شود: اعمال يا وصيت) ديگر مسئله اي قطعي نيست و به نظر من نبايد هم كه باشد.وگرنه نوعي استبداد در تصور ايجاد مي شود. و خلاقيت از بين خواهد رفت. بگذريم. اصلن شايد هم من دارم بي منطق حرف مي زنم. شاد و پيروز باشيد
راستي يك نكته يادم رفت. از آنجا كه معمولن خوانش من از كارهاي شما متفاوت است و جنجال ايجاد مي كند (يك چيزي هم هست كه من گاهي به متفاوت خواندن علاقه دارم چون معناي اصلي را برنمي تابم و مي خواهم خودم در مركز كار قرار گرفته و تفسير كنم) بيشتر وقت ها كارها را مي بينم و نظري نمي دهم. به هر حال خواستم بگويم كه نگوييد اين ماني ديگر سر نمي زند. چون واقعن اين نظر دادن هم مكافاتي دارد. بيايم ببينم پاسخي داده شده يا نه كه من پاسخي بدهم يا نه و خلاصه اين ماجرا در چند رفت و برگشت.. يكباره مي بيني كلي وقت هديه نثار روح اموات شده و رفته.. حالا وقتي هم كه از بقيه مي گيرم براي پاسخ و خلاصه رفت و برگشت بماند. با سپاس
-----------------------------
مانی جان از دیدن کامنت های ات خوشحال می شوم هرچند خیلی از مواقع با چیزی که در ذهن داشته ام یکسره متفاوت بوده. اختلاف نظر امری طبیعی است من هم عقیده خودم را به عنوان کسی که هفده هجده سال است کارتون می کشد از این کار می گویم. تنوع برداشت از نظر من با تشتت برداشت متفاوت است. به هر حال کارتونیست مفهوم یا ذهنیتی دارد که می خواهد آن را با یکسری نشانه ها به مخاطب ارائه کند. مسلماً ارائه این اندیشه نشانگر استبداد نظر کارتونیست نیست (شاید هم باشد) به هر حال اعتقاد من این است که درگیری فعال و نه انفعالی بیننده از جایی آغاز می شود که نشانه ها را به درستی تعبیر کرده، احتمالاً وجهی فراتر از آنچه منظور هنرمند بوده از کار برداشت می کند. مثلاً فرض کن صحنه پختن و خوردن لنگه کفش در فیلم جویندگان طلای چاپلین،در سطح ظاهر می تواند نمایشگر گرسنگی مفرط کاراکترهای اسیر برف باشد،در وجهی عمیق تر، بیانیه ای علیه گرسنگی تفسیر شود یا انتقاد چاپلین باشد از روح طمعکار بشر که هر بهایی را بابت جاه طلبی های اش می پردازد. شاید بتوان برداشت های فلسفی دیگری هم از این صحنه کرد اما آیا می توان مثلاً ادعا کرد که این صحنه در تأیید مواد غذایی موجود در چرم کفش است؟؟ و اگر راه را بر این برداشت ببندیم نمایشگر نوعی استبداد رآی است؟ به نظر من فاصله بین اغتشاش و آزادی تفسیر لا اقل در کار کارتون اندازه مویی است. این را خودم که سه سال پیش قربانی یکی از همین تفاسیر به اصطلاح آزادانه اما کاملاً مغایر با نظرم شدم تجربه کرده ام و می دانم بعضی وقت ها چه بلایی سر کارتونیست می تواند آورد. باز هم منونم
من همون ترورآمیزه هستم! نخواستم توهین کنم به کسی حالا اگه برخورد ببخشید. حالا بعضی ها چهارتا کاریکاتور راجب خودکشی کمتر دیدن راجب یه چیز دیگه بیشتر دیدن. دلخوری نداره که! این کامنتای آخری هم خیلی خوب بود از هر دو طرف چیز یاد گرفتیم.
سلام!
درباره این کاری که به نظرم کوچکترین عیبش گنگ بودنش است _ و فکر نمی کنم گنگ بودن برای یک کاریکاتور آن قدر ها نقطه قوت باشد_
باید نظری گنگ داد.مثل این که :خوب و نسنجیده بود!" یا " در عین زیبایی زشتی های خاص خودش را هم داشت!"
موفق باشید!
و نکته ای دیگر:چند طرح با محوریت شیاطین و فرشتگان داشتم که وقتی خودم اتد زدمشان تا چند لحظه نمی توانستم باور کنم چه قدر در این زمینه یک نفر بی استعداد می تواند باشد!
موضوعات را خلاصه وار ایمیل می زنم به شما شاید به کار آمد شاید هم نه.
آقا خدا شما رو صبر بده! یکی می گه چرا کارت سرراست و مستقیمه اون یکی می گه چرا گنگه... حالا ما حرفی هم بزنیم می گن ترورآمیزیم! کار هنری کردن جلوی این همه منتقد متخصص صبر ایوب می خواد. موفق باشی
اولا اينجا يه فضايي كه هركسي هرجوري دوست داره حرف ميزنه و نظر ميده. وقتي مانا تاييد ميكنه يعني اينكه يك جورايي مورد نظر خودش هم بوده. اگه نه خودش هم ميدونه همه نظرهايي كه مياد رو تاييد نمي كنه كه. بعد هم كسي حق نداره بگه بايد مودبانه بنويسين يا غير مودبانه.
در ضمن درستش راجع به هست نه راجب!
-----------------------------------------------
ممنونم اما یک نکته: درج کامنتها تابع سیاست های رادیوزمانه در این باب است نه خواست و سلیقه من. تنها کاری که می کنم اضافه کردن پاسخ هایی است که بعضاً لازم می بینم (سعی دارم همان را هم کمتر کنم تا بیشتر جای مباحثه خود دوستان باشد.) بر تمام کامنتها و حتی پاسخ های من سردبیر نظارت دارد و اگر هر کدام را خلاف مقررات ببیند اقدام به حذف آن ها می کند. بنابر این من اصولاً حق ندارم کامنتی را به خاطر دوست نداشتن حذف کنم!
نظرهای خوانندگان
این خیلی کار بدیه و سطحش خیلی پایینه دلیل می خواین اینم دلیل:
-- مجید(داود پریم) ، Oct 16, 2008 در ساعت 11:15 AMاولا من می فهم چیه که هرچی من بفهمم یعنی سطحیه دوما من یه کار تو مجله فردوسی سال 1344 دیدم که یارو داشت با هفتتیر خودکشی می کرد پس این تکراریم هست. زودتر تمومش کنین این مجموعه رو که راحت شیم
سلام
-- کاوه ، Oct 16, 2008 در ساعت 11:15 AMنامهی دست فرشته برای چی ست؟
سلام از 2 تا چیز ممنونم یکی صبرتون و اون یکی کاراتون(کاراتون=کارهای کارتونی)یه سوال دارم و اون هم اینه که چرا نامه اعمال فرشته ای که می خواد خود کشی کنه تو دست راستشه؟
-- امیر ، Oct 16, 2008 در ساعت 11:15 AMمجید عزیز
-- م.د ، Oct 16, 2008 در ساعت 11:15 AMبه کسی که می گه چیزی که من می فهمم سطحیه چون درجه ی فهمم سطحیه چی باید گفت !!!
همین آدم میگه این کار بده !!
چون درکم اینه !
در پاسخ به دوستي كه كامنت اول را نوشته: به نظرم اگر به نكات ريزي مانند نامه (اعمال) در دست فرشته يا حالت گوش (ديو مانند) مرد توجه نشود، شايد معناي كار سطحي به نظر بيايد. وگرنه مي بينيم كه اتفاقن متفاوت و جالب است.
-- ماني جاويد ، Oct 16, 2008 در ساعت 11:15 AMمگر اينكه كارتوني با همه اين مولفه ها مثال بزنيد(كه در آن صورت شرايط اندكي فرق مي كند). وگرنه مشخص است كه خودكشي با اسلحه چيز جديدي نيست. خود مانا در كارهاي قبليش در زمانه (در سري خودكشانه ها) خودكشي به اين شيوه را كشيده است. اما آنجا هم كار نكات ديگري داشت كه از اين يكي متمايز مي شود.
خيلي كار خوبيه فقط كاش كسايي كه نظر ميدن تحليلي و منتقدانه بنويسن نه رو هوا و حساب كل كل با اين و اون. زياد كار فرشته منشانه اي نيست اما من بجاي مانا بودم هر نظري رو اجازه نمي دادم چاپ بشه.هميشه كه نبايد فرشته بود.
-- پوريا ، Oct 16, 2008 در ساعت 11:15 AMآقا جان اگر چند تا کاریکاتور دیده باشید متوجه می شید که نامه تو صحنه های خودکشی نشون دهنده وصیتنامه است.
-- شبنم ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AMحالا باز بگید نامه اعمال! در ضمن ما که گوش دیو ندیدیم. نکنه منظورتون نشونه گیر لوله هفتتیره؟ هاااااه!
به نظر من این کامنت ها اطلاعات خوبی به مانا می توانند بدهند که چه ظرافت هایی ممکن است دید بعضی مخاطبان را به خطا ببرد. اینکه نامه در دست فرشته و گوش آدم نشانه هایی از درستی یا بدی کار برای بعضی از مخاطبان بوده همه اطلاعات خوبی است که می تواند برای بهبود کار از آن استفاده کرد. گاهی انتخاب عنوان کلی از این خطاها را اصلاح می کند. مثلا برای این کاریکاتور عنوان «نامه خودکشی» شاید به بعضی از مخاطبان راهنمایی کند که بهتر است از چه نظری به کاریکاتور نگاه کنند.
-- مهدی.غ ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AMSalam
-- Arezoo ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AMdar karetan hich ghodrate entekhab barae ensan ghael nistid. Ensanha hamishe mahkom be yek sarnevashte az pish taeen shode hastand. DAR DONYAE SHOMA JAEE BARAE ESGH NIST. CHERA?
سلام به همه. فکر کنم فرشته قربانی روزمرگی و نامیدی انسان مایوس شده...ازشما دوست خوبم مانا دوباره تقاضا دارم به همه ارا و افکار اهمیت بده چون ما نمی خواهیم راه ملایان حاکم بر ایران را ادامه بدهیم.
-- ساسان ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AMمن در پرانتز نوشتم "(اعمال)" تا به عنوان يك پيشنهاد براي تفسير اين كارتون باشد و نه يك مورد قطعي. و تحليل من به اين دليل بود كه قضيه خودكشي در كنار يك فرشته اتفاق مي افتد و نامه هم در دست اوست و معروف است كه فرشته اي (يا دو فرشته) روي شانه انسان ها اعمال شان را ثبت مي كنند. اين البته يك نوع نگاه است. و خوبي چنين كارتوني همين ظرفيت براي تفسيرهاي قابل تامل و مختلف است. يعني تفسيرهايي كه از هوا نيامده. بلكه شاهد براي مدعاي خود دارد.
-- ماني جاويد ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AMبا اين حال هر شخصي مي تواند تفسير شخصي خودش را كه به صورت منطقي دليلي(يا دلايلي) از محتويان كارتون برايش داشته باشد، ارائه كند. خود من هم اتفاقن يك كارتون خوب را ممكن است از دو يا سه جنبه نگاه كنم و يكي بيشتر با فكرم جور باشد. اما حق ندارم نگاه بقيه را كاملن رد كنم(مگر اينكه دليل خاصي باشد).
خود من البته در كامنت قبلي به دوست ديگري پاسخ دادم. اما به ايشان نگفتم شما نمي فهمي يا كارتون نديده اي و از اين حرف هاي ترور آميز! بلكه تنها نكاتي را از نظر خودم شرح دادم و قضاوتي به شكل مستقيم در مورد نظر ايشان نداشتم.
حال با اين توضيحات برايم جالب است كه دوستي نوشته :"به بعضی از مخاطبان راهنمایی کند که بهتر است از چه نظری به کاریکاتور نگاه کنند." اين كار اساسن از نظر هنري قابل قبول نيست يا دست كم يك نقص براي كار هنرمند است. يعني هنرمندي كه نتواند حرفش را در چارچوب كارش بزند و نياز به زيرنويس داشته باشد دچار مشكل در برقرار ساختن ارتباط با مخاطب است (و فكر نمي كنم مانا چنين مشكلي داشته باشد).
من فكر مي كنم اينگونه دوستان در هنر هم دچار استبداد نظر هستند. جالب تر اينكه دوست گرامي گفته اند :"انتخاب عنوان کلی از این خطاها را اصلاح می کند. " اين كارتون ها عنوان دارد:"فرشتگان و شیاطین" و (هر چند مي دانم كه مانا دوست ندارد با توجه به عنوان كارتون معناي تصويري آن دچار خدشه بشود اما) نگاه شخصي من بي ارتباط به عنوان كارتون هم نبوده است. و البته به نظرم نگاهي كه صرف خودكشي را مورد توجه قرار داده، از جزئيات و عنوان دور مانده است.
"در ضمن ما که گوش دیو ندیدیم. " به نوك تيز بالاي گوش سمت راست شخص در حال خودكشي توجه فرمايند.
-----------------------------------
ممنونم مانی جان. من با هر نوع دعوا و لحن ترورآمیز مخالفم اما: کارتون یک جور رسانه و زبان است که برای ارتباط بهتر با آن باید این زبان را فرا گرفت. این قضیه اصلاً ارتباطی با تفاسیر مختلف از یک اثر هنری ندارد، یک راه یادگیری این زبان دیدن بیشتر و بیشتر کارتونها است یکی ازنشانه های ثابت در صحنه های خودکشی در کارتون ها نامه وصیت است. امیدوارم دوست دیگر که لحن تندی داشتند منظورشان آشنا شدن بیشتر مخاطبان با زبان کارتون بوده باشد نه توهین به کسی. تفسیر های متنوع بعد از ارتباط صحیح با نشانه های یک اثر می آید نه قبل آن که اگر چنین شود تفاسیر یکسره بی ریط خواهند بود که در این صورت مشکل از نا آشنایی مخاطب یا من کارتونیست بوده در معرفی نشانه های کارم. در ضمن همانطور که دوست بد لحن ما اشاره کردند چیزی که شما گوش تلقی کرده اید مگسک تفنگ است. احتمالاً اشکال از طراحی من است. باز هم ممنونم و امیدوارم اگر حرف درستی هم داریم لحن درستی برای بیان آن اتخاذ کنیم.
جدا جالب کامنت ها انقدر که آدم کارتون یادش میره . من عجیب ارتباط گرفتم با این کار . چهره مرد شیطانی نیست بیشتر نا امیده. فرشته داره سرش رو به سر مرد می ماله نه چیزی میگه نه کاری میکنه فرشته هم غمگین است و نا امید شاید. اون نامه هم شبیه نامه اعمال نیست شبیه یک پیغام . اما زیبا ترین بخشش همدردی فرشته با مرد بود. از شعرای پابلو نرودا ؟ هرچه هست من این کارو شاهکار میدونم گرچه زیادی غمگین است
-- علی ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AMماناي عزيز هم در اين كارتون هم در كارتونهاي قبلي لحن حاكي از تمسخر و به قول ماني ترورآميز برخي كامنت گذاران چندان شايسته فضاي موجود نيست. بعنوان نمونه لحن بعضي كامنتها رو مقايسه كن با كامنتهاي خوب و موثر مهدي.غ و ساسان و علي. واقعا خودت مانا جان كدوم رو ترجيح ميدي؟ دلسوزانه ميگم اگه اين نوع لحن در كامنتها ادامه پيدا كنه نه در شان شماست نه كساني كه به طور جدي هنرت را دنبال مي كنند. بهتره خود كارتون ملاك و معيار نظرها باشه. اما اينطوري به نظر ميرسه بعضي ها نظرشون رو با توجه به نظر ديگران و در رد و تاييد و بيشتر كوبيدن ديگران ميدهند. بازهم به دوستان پيشنهاد مي كنم نظراتشون رو چه درست چه غلط مودبانه بنويسند تا يك فضاي دوستانه و فرهنگي بوجود بياد تا از همديگر ياد بگيريم.
-- پوريا ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AMمن به طور كامل با پاسخ شما موافق نيستم آقاي نيستاني. ولي خب به هر حال تشكر از شما و همه دوستاني كه به حرف هاي من اينقدر توجه داشتند. اين خودش براي من تشويقي است براي بهتر ديدن.
-- ماني جاويد ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AMو اما البته كه من سر گوش طرف را تيز ديدم و ديگر كارتون شما كشيده شده و نمي شود توقع داشت ما قبل از درك ساده تصوير (بدون هيچ دانشي. يعني اينكه ببينيم در تصوير چه چيزي رسم شده) بياييم و از صاحب اثر بپرسيم كه آيا اين گوش است يا مگسك؟ يا يك همچين مواردي. در مورد آموزش يافتن مخاطب هم تا حدودي موافقم. ولي تا حدودي. چون به هر حال باز هم مي گويم در يك اثر هنري اگر كسي دلايل موجهي داشته باشد مي تواند تفسير شخصي خودش را هم داشته باشد. يعني حتا خود صاحب اثر هم فقط تفسير شخصي خويش را بيان مي كند. كه ممكن است بهترين باشد يا نباشد. چون قضيه قانون جاودانه بشري نيست كه تفسير الهي بهترين باشد. اينجا هنر است و هنر ديگر از اين حرف ها ندارد كه دوست عزيز. من فكر مي كنم آن قانون الهي هم كه اينقدر سرش دعوا مي كنند به خاطر اين است كه هنري سروده شده وگرنه مشكلي نبود!
و اينكه چه چيزي معمول است (مثلن نماد نامه چگونه خوانده شود: اعمال يا وصيت) ديگر مسئله اي قطعي نيست و به نظر من نبايد هم كه باشد.وگرنه نوعي استبداد در تصور ايجاد مي شود. و خلاقيت از بين خواهد رفت. بگذريم. اصلن شايد هم من دارم بي منطق حرف مي زنم. شاد و پيروز باشيد
راستي يك نكته يادم رفت. از آنجا كه معمولن خوانش من از كارهاي شما متفاوت است و جنجال ايجاد مي كند (يك چيزي هم هست كه من گاهي به متفاوت خواندن علاقه دارم چون معناي اصلي را برنمي تابم و مي خواهم خودم در مركز كار قرار گرفته و تفسير كنم) بيشتر وقت ها كارها را مي بينم و نظري نمي دهم. به هر حال خواستم بگويم كه نگوييد اين ماني ديگر سر نمي زند. چون واقعن اين نظر دادن هم مكافاتي دارد. بيايم ببينم پاسخي داده شده يا نه كه من پاسخي بدهم يا نه و خلاصه اين ماجرا در چند رفت و برگشت.. يكباره مي بيني كلي وقت هديه نثار روح اموات شده و رفته.. حالا وقتي هم كه از بقيه مي گيرم براي پاسخ و خلاصه رفت و برگشت بماند. با سپاس
-- ماني جاويد ، Oct 17, 2008 در ساعت 11:15 AM-----------------------------
مانی جان از دیدن کامنت های ات خوشحال می شوم هرچند خیلی از مواقع با چیزی که در ذهن داشته ام یکسره متفاوت بوده. اختلاف نظر امری طبیعی است من هم عقیده خودم را به عنوان کسی که هفده هجده سال است کارتون می کشد از این کار می گویم. تنوع برداشت از نظر من با تشتت برداشت متفاوت است. به هر حال کارتونیست مفهوم یا ذهنیتی دارد که می خواهد آن را با یکسری نشانه ها به مخاطب ارائه کند. مسلماً ارائه این اندیشه نشانگر استبداد نظر کارتونیست نیست (شاید هم باشد) به هر حال اعتقاد من این است که درگیری فعال و نه انفعالی بیننده از جایی آغاز می شود که نشانه ها را به درستی تعبیر کرده، احتمالاً وجهی فراتر از آنچه منظور هنرمند بوده از کار برداشت می کند. مثلاً فرض کن صحنه پختن و خوردن لنگه کفش در فیلم جویندگان طلای چاپلین،در سطح ظاهر می تواند نمایشگر گرسنگی مفرط کاراکترهای اسیر برف باشد،در وجهی عمیق تر، بیانیه ای علیه گرسنگی تفسیر شود یا انتقاد چاپلین باشد از روح طمعکار بشر که هر بهایی را بابت جاه طلبی های اش می پردازد. شاید بتوان برداشت های فلسفی دیگری هم از این صحنه کرد اما آیا می توان مثلاً ادعا کرد که این صحنه در تأیید مواد غذایی موجود در چرم کفش است؟؟ و اگر راه را بر این برداشت ببندیم نمایشگر نوعی استبداد رآی است؟ به نظر من فاصله بین اغتشاش و آزادی تفسیر لا اقل در کار کارتون اندازه مویی است. این را خودم که سه سال پیش قربانی یکی از همین تفاسیر به اصطلاح آزادانه اما کاملاً مغایر با نظرم شدم تجربه کرده ام و می دانم بعضی وقت ها چه بلایی سر کارتونیست می تواند آورد. باز هم منونم
من همون ترورآمیزه هستم! نخواستم توهین کنم به کسی حالا اگه برخورد ببخشید. حالا بعضی ها چهارتا کاریکاتور راجب خودکشی کمتر دیدن راجب یه چیز دیگه بیشتر دیدن. دلخوری نداره که! این کامنتای آخری هم خیلی خوب بود از هر دو طرف چیز یاد گرفتیم.
-- شبنم ، Oct 18, 2008 در ساعت 11:15 AMسلام!
-- لعنتی ، Oct 18, 2008 در ساعت 11:15 AMدرباره این کاری که به نظرم کوچکترین عیبش گنگ بودنش است _ و فکر نمی کنم گنگ بودن برای یک کاریکاتور آن قدر ها نقطه قوت باشد_
باید نظری گنگ داد.مثل این که :خوب و نسنجیده بود!" یا " در عین زیبایی زشتی های خاص خودش را هم داشت!"
موفق باشید!
و نکته ای دیگر:چند طرح با محوریت شیاطین و فرشتگان داشتم که وقتی خودم اتد زدمشان تا چند لحظه نمی توانستم باور کنم چه قدر در این زمینه یک نفر بی استعداد می تواند باشد!
-- لعنتی ، Oct 18, 2008 در ساعت 11:15 AMموضوعات را خلاصه وار ایمیل می زنم به شما شاید به کار آمد شاید هم نه.
آقا خدا شما رو صبر بده! یکی می گه چرا کارت سرراست و مستقیمه اون یکی می گه چرا گنگه... حالا ما حرفی هم بزنیم می گن ترورآمیزیم! کار هنری کردن جلوی این همه منتقد متخصص صبر ایوب می خواد. موفق باشی
-- پدرام ، Oct 18, 2008 در ساعت 11:15 AMاولا اينجا يه فضايي كه هركسي هرجوري دوست داره حرف ميزنه و نظر ميده. وقتي مانا تاييد ميكنه يعني اينكه يك جورايي مورد نظر خودش هم بوده. اگه نه خودش هم ميدونه همه نظرهايي كه مياد رو تاييد نمي كنه كه. بعد هم كسي حق نداره بگه بايد مودبانه بنويسين يا غير مودبانه.
-- بهرام ، Oct 18, 2008 در ساعت 11:15 AMدر ضمن درستش راجع به هست نه راجب!
-----------------------------------------------
ممنونم اما یک نکته: درج کامنتها تابع سیاست های رادیوزمانه در این باب است نه خواست و سلیقه من. تنها کاری که می کنم اضافه کردن پاسخ هایی است که بعضاً لازم می بینم (سعی دارم همان را هم کمتر کنم تا بیشتر جای مباحثه خود دوستان باشد.) بر تمام کامنتها و حتی پاسخ های من سردبیر نظارت دارد و اگر هر کدام را خلاف مقررات ببیند اقدام به حذف آن ها می کند. بنابر این من اصولاً حق ندارم کامنتی را به خاطر دوست نداشتن حذف کنم!
سلام .کاره خوبی اگه میشه از کارهای فرهاد بهرامی هم بزارین اون کاراش معرکه هست
-- nadia ، Aug 13, 2009 در ساعت 11:15 AM