رادیو زمانه > خارج از سیاست > حقوق بشر > خانوادهها، پشت درهای بستهی دادگاهی علنی | ||
خانوادهها، پشت درهای بستهی دادگاهی علنیمریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comسهشنبه، سوم شهریور ۸۸، چهارمین جلسه از مجموعه «دادگاههای علنی» دستگیرشدگان پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری، در تهران برگزار شد. به روال سه جلسهی گذشته، تمام متهمانی که صحبت کردند، همهی اتهامات خود را پذیرفتند، از گذشتهی خود اظهار ندامت کردند و خواهان بخشایش شدند. این در حالی بود که وکلایی که از جانب متهمان و خانوادهها تعیین شده بودند، اغلب در دادگاه حضور نداشتند و وکلای تسخیری از آنان دفاع میکردند. همچنین از حضور خانوادههای آنان جلوگیری شده بود، اغلب آنان بیرون دادگاه، در خیابان، اجتماع کرده و در مقابل تلاش مأمورین برای متفرق کردن آنان، مقاومت میکردند.
خانم زهرا مجردی، همسر محسن میردامادی، دبیر کل حزب مشارکت که در دادگاه حضور دارد، یکی از اعضای این خانوادهها است. او به زمانه میگوید: ما اینجا جلوی دادگاه نشستهایم، بلکه بتوانیم آنها را ببینیم. هنوز آنان را بیرون نیاوردهاند.
هیچکدام از خانوادهها نتوانستهاند وارد دادگاه شوند؟ خیر، اصلاً! چهار، پنج ساعت از تشکیل دادگاه گذشته است، هنوز دادگاه ادامه دارد؟ نمیدانیم، هیچ خبری نداریم. فقط تلفنی با این و آن در ارتباط هستیم، هنوز خبری نیست، کسی را بیرون نیاوردهاند.
احمد زیدآبادی، دبیر کل سازمان ادوار تحکیم وحدت نیز در دادگاه است. همسر او گزارشات و عکسهای او در دادگاه را در منزل تماشا میکند. خانم زیدآبادی در این باره میگوید: نمیدانم که او را هم پشت تریبون میآورند یا خیر. یکی یکی دارند، همه را میآورند. من هم منتظرم، ببینم، چه میشود. دیگر همه را دارند میآورند و چیزهایی میگویند. ظاهراً شکنجهها طاقتفرسا بوده است. البته بار پیش به ما گفتید، با توجه به شرایط بیرون و برداشتی که از اعترافات میشود، از ایشان خواستهاید که اعتراف کند و ظاهراً، الان همه دارند همین کار را میکنند: آقای سعید شریعتی را یک ماه است دستگیر کردهاند. ولی چون فضای بیرون را دیده بود و این که این اعترافات چقدر بیفایده است، بلافاصله آمده و اعتراف کرده است. او چون مدتی در بیرون از زندان بود و تبلیغاتی را که روی این اعترافات شد دید و دید که از منظر عمومی این اعترافات نشانهی فشاری است که به زندانی میآورند و بیفایده است، بعد از یک ماه اعتراف کرده است.
آقای محمد شریف، وکیل احمد زیدآبادی میگوید: فقط شنیدهام که موکلین من در دادگاه هستند. اما از نظر من، مادام که پرونده مطالعه نشود، از پرونده یادداشت برداشته نشود و هر میزان ساعتی که نیاز باشد، با موکل مذاکرهای صورت نگیرد، وکالت فایدهای ندارد. هرچند که برخی از موکلین من، مثل آقای دکتر زیدآبادی و آقای مؤمنی، هنوز وکالتنامه را امضا نکردهاند. چرا امضا نکردهاند؟ با وجودی که خودشان خواستهاند شما وکالت آنها را بر عهده بگیرید؟ من پرونده را پیدا نکردهام که بدانم در کدام شعبهی بازپرسی و بازرسی است و وکالتنامه را برای امضا ارائه بدهم. از موکلین شما، آقای زیدآبادی در دادگاه است. شما حضور ایشان را در دادگاه، چگونه میبینید؟ حداقل اقداماتی که باید صورت بگیرد که من یا هریک از همکارانم، بتوانیم خودمان را وکیل بنامیم، این است که وکالتنامهای امضا شود. شاید نزدیک ده بار مراجعه کردهام که پروندهی ـ از جمله ـ آقای دکتر زیدآبادی و آقای مؤمنی را پیدا کنم. اما موفق نشدهام. عموماً به من گفته میشود که این پروندهها هنوز به دادسراها ارجاع نشده است. پس چگونه در دادگاه هستند، وقتی پروندهشان به دادسرا ارجاع نشده؟ متأسفانه توضیحی ندارم بدهم. فقط میتوانم بگویم که دفعهی قبل هم که آقای زیدآبادی را آورده بودند، با رییس دادگاه صحبت کردم، ایشان گفت: «آقای زیدآبادی جزو متهمین شعبهی من نیست» و وقتی گفتم: ایشان به عنوان متهم در جلسهی قبل، در دادگاهی که شعبهی پانزده برگزار کرده، حضور داشت. گفت: «نه، حضورش به این معنا نیست که پرونده به شعبهی من ارجاع شده است.» همانطور که ملاحظه میکنید، مسایل به قدری درهم ریخته است که هیچ توضیحی که توجیه حقوقی داشته باشد، من و یا سایر همکارانمان، نمیتوانیم ارائه بدهیم.
یکی از وکلای سرشناسی که در دادگاه حضور داشته است، صالح نیکبخت است: بله، من در دادگاه حضور داشتم، ولی نوبت به من نرسید. موکلین شما، در این دادگاه، چه کسانی هستند؟ موکلین من در این دادگاه، آقای مهندس نبوی، دکتر امینزاده و مهندس صفایی فراهانی بودند. همچنین قرار بود که آقای دکتر میردامادی هم موکل من باشد، ولی هنوز رسماً اعلام نکرده است. آیا پروندهی موکلینتان را بررسی کردهاید؟ فقط پروندهی آقای صفایی فراهانی را بررسی کردهام. یعنی اگر دادگاهی تشکیل شود، شما آمادگی دفاع از ایشان را دارید؟ بله، هم با ایشان ملاقات کردهام و هم پروندهاش را خواندهام.
اما علیرغم شباهت کیفرخواست تنظیمشده توسط دادستان، به کیفرخواست جلسات گذشته، به لحاظ سیاسی، نکتهای در آن وجود دارد که آن را با آقای عزتالله سحابی، عضو شورای مرکزی فعالان ملی مذهبی در میان گذاشته ام؛ این بار، دادستان خواهان انحلال دو حزب از احزاب نیرومند و قانونی کشور، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شد. آقای سحابی در این باره میگوید: به نظر من، تقاضای انحلال با قانون اساسی مغایرت دارد. چرا که طبق اصل بیست و هفت قانون اساسی، اجتماعات، احزاب و انجمنها، خود به خود آزادند. یعنی حتا احتیاجی به مجوز هم ندارند. حال برای رعایت برخی مقاصد سیاسی، دولت جمهوری اسلامی ایران، صدور مجوز را برای آنان ضروری کرده است. به این ترتیب، تقاضای انحلال، درست مثل این است که بگوییم: بخشی از مردم حق رأی دادن ندارند. آنها را از حق رأی دادن محروم کنیم. این عمل خلاف قانون اساسی است. اما بالاخره، دادگاه زور دارد و فرمایشی است. دادستان تقاضا میکند، دادگاه هم رأی میدهد. آقای سحابی، بنا بر تجربیات شما و این که زمانی هم تقاضای انحلال حزب توده مطرح شد و حزب به نوعی منحل شد، آیا امکان انحلال حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در عرصهی واقعی سیاسی وجود دارد؟ چنین انحلالی واقعی نیست. حزب توده هم هیچ وقت انحلال پیدا نکرد. درست است که از سال ۱۳۲۸، دادگاه این حزب را منحل اعلام کرد، اما حزب توده در خفا، تعدادی سازمانهای علنی و قانونی، مثل «خانهی صلح»، «جمعیت زنان»، «جمعیت جوانان دمکرات»، «جمعیت ضد استعمار نفت جنوب» تاسیس کرد و تمام فعالیتهایی که یک حزب قانونی و علنی میتوانست داشته باشد، حزب توده توسط این سازمانها انجام میداد. این فعالیتها در حد اعلا هم بودند. شاید سن شما اقتضا نکند، اما من آن موقع شاهد بودم. بنابراین، میخواهم بگویم که انحلال دادگاهی یک حزب یا جمعیت، به هیچوجه مانع حضور و وجود آن حزب در جامعه نمیشود. منظورم این است که آیا این اتفاق با حزب مشارکت یا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ممکن است بیفتد؟ به نظر من، نمیافتد. دادگاه در مورد نهضت آزادی و همین جمعیت ملی مذهبی نیز چنین حکمی صادر کرد. ولی رییس وقت قوهی قضاییه، آقای شاهرودی، حکم انحلال نهضت آزادی را متوقف کرد. در ارتباط با ملی مذهبیها هم در دادگاه اول حکم صادر شد، ولی دادگاه دوم (دادگاه تجدید نظر) پنج شش سال است که هنوز برگزار نشده است. این دو جمعیت هم بالاخره در حد خودشان، در حدی که فعالیت سیاسی در کشور ایران امکان دارد، کار میکنند. منتها نمیتوانند روزنامهای به نام ارگان حزب مشارکت یا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی داشته باشند. فقط از این امکان محروم میشوند. ولی میتوانند نشریات مختلف و متعدد، با نامهای مختلف داشته باشند.
به دادگاه برگردیم و اعترافات متهمان؛ آقای سحابی یکی از کسانی است که در همین دادگاهها محاکمه شده و اعترافاتی نظیر این را چندین سال پیش انجام داده است. آقای سحابی را پس از اعترافات نیز وادار کردند تا خطاب به فرزندانش که در مصاحبه با مطبوعات میگفتند اعترافات پدر خود را باور ندارند و معتقدند که زیر شکنجه کسب شده است، بگوید: «فرزندان من، از من دفاع نکنید. زیرا که من نه تنها امروز، بلکه همیشه در حال خیانت کردن بودهام.» به همین علت، نظر ایشان را در مورد اعترافات متهمان اخیر میپرسم: نحوهی اعترافگیری اینها که روشن شده است و همه میدانند که چگونه اعتراف میگیرند. چه در کهریزک، چه در کانکسهای وصل به کهریزک، چه در قصر فیروزه، چه در ۲ـ الف و ۱ـ الف زندان اوین که در اختیار سپاه پاسداران است. شیوهی این اعترافگیری را نمیتوانم تشریح کنم، آنان طرف را کتک نمیزنند، یعنی ضربهی فیزیکی نمیزنند، ولی با شکنجهی سفید کاری میکنند که شخصیتش بهکل عوض میشود. حال با قرصهای روان گردان است که در چای یا غذایش میریزند و… شیوههایی به کار میبرند که شخصیت آدمها عوض میشود. ما خودمان هم این روزگار را گذراندهایم. اتفاقی که در مورد شما هم افتاد، همین بود؟ همین بود! از نظر من، الان هم صد در صد همینطور است. مردم هم آن شرایطی را که آنها گیر کردهاند، درک کنند و بدانند آقای ابطحی، آقای عطریانفر و یا دیگران، همهی آنها از پیر و جوان، در چه شرایطی قرار گرفتهاند و این اعترافات را کردهاند. بنابراین اگر انشاالله، یک روزی هم آزاد میشوند، همهی مردم باید به دیدنشان بروند و از آنها خیلی تشکر کنند که آن شرایط را تحمل کردهاند. در همین رابطه: • «سازمان مجاهدین و مشارکت منحل شوند» • حجاریان از جبهه مشارکت «استعفا» کرد • واکنش جبهه مشارکت به جلسه چهارم محاکمه |