رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۰ آبان ۱۳۸۸

نامه سرگشاده قبادی به دنبال محکومیت رکسانا صابری

بهمن قبادی، فیلم‌ساز ایرانی به دنبال بازداشت و محکومیت رکسانا صابری، نامه سرگشاده‌ای منتشر کرد و نسخه ای از آن را در اختیار زمانه قرار داد. متن نامه بهمن قبادی به شرح زیر است:

به رکسانا صابری، دختری ایرانی با شناسنامه آمریکایی‌

اگر سكوت كرده بودم به خاطر او بود، و حالا اگر حرف می‌زنم باز هم به خاطر اوست. به خاطر ركسانا صابری.

نامزد، دوست و همراهم. دختری باهوش و با استعداد که برایم همیشه قابل تحسین بوده و هست. ۳۱ ژانویه بود، روز تولدم صبح تماس گرفت که برای تولدم می‌آید پیشم تا باهم برویم بیرون. نیامد... زنگ زدم به موبایلش. خاموش بود تا یکی دو روز نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده.

به خانه‌اش رفتم و چون کلید خانه همدیگر را داشتیم به داخل رفتم ولی نبود... بعد از دو روز زنگ زد و گفت «منو ببخش عزیزم مجبور شدم برم زاهدان» و من هم عصبانی شدم که چرا به من نگفته؟ گفتم باور نمی‌کنم و دوباره گفت «ببخش عزیزم مجبور شدم» و گوشی تلفن قطع شد و منتظر تماس بعدی‌اش شدم و نزد و نزد.

رفتم زاهدان و تمام هتل‌ها را جست‌وجو کردم و چنین اسمی را نیافتند هزار جور فکر مریض کردم تا ده روز. تا این‌که از طریق پدرش فهمیدم که دستگیرش کرده‌اند و فکر کردم شوخی است. فكر كردم سوء تفاهم شده و دو سه روز دیگر آزادش می‎كنند. اما چند روز گذشت و خبری از ركسانا نشد. نگران شدم و این در و آن در زدم تا بالاخره فهمیدم چه به سرش آمده.


بهمن قبادی، فیلمساز ایرانی

با بغض می‎گویم او معصوم‎تر و بی‎گناه‎تر از این حرف‎هاست. من که سال‎هاست او را می‎شناسم و لحظه به لحظه در کنارش بوده‎ام، این حرف را می‎زنم. او همیشه مشغول کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی‌اش بود، نه چیز دیگر.

در این سال‌های آشنایی، نشد یک‌بار جایی برود که من ندانم، یا کاری بکند که به نظرم نامعقول و نامتعارف بیاید. در پیشینه او و خانواده و اطرافیانش هم هیچ وقت نشانه‌ای از موردی نامعقول ندیده‌ام.

آخر چطور می‎شود کسی که گاهی می‎شد روزها از خانه بیرون نمی‎آمد مگر برای دیدنِ من، کسی که به شیوه ژاپنی‎ها صرفه‎جو بود و گاهی به سختی هزینه زندگی و کارش را مهیا می‎کرد، کسی که در به در دنبال حامی‎ای می‎گشت تا ناشری داخلی به او معرفی کند تا بتواند کتابش را اینجا چاپ کند، حالا متهم به جاسوسی شده؟!

همه‎مان می‎دانیم ـ نه، توی فیلم‎ها دیده‎ایم ـ که جاسوس‎ها خیلی ناجنس و بلا هستند و مدام اینجا و آنجا سرک می‎کشند و در ضمن خیلی هم حقوق می‎گیرند. وجدانم در عذاب است. چون من او را به ماندن و کار کردن تشویق کردم.

و حالا نمی‎توانم کمکی به او بکنم. رکسانا می‎خواست از ایران برود. من نگهش داشتم. اوایل آشنایی‎مان او می‎خواست برگردد آمریکا. دوست داشت که با هم برویم. اما من اصرار کردم که بماند تا فیلم جدیدم تمام شود.

او عملاً داشت از ایران می‎رفت و من نگهش داشتم. و حالا ناراحتم که به خاطر من ماند و دچار این ماجراها شد. خود من در این چند سال دچار افسردگی شدید شده‎ام. چرا؟ چون فیلمم توقیف شده و سر از بازار سیاه درآورده.

به فیلم بعدی‎ام مجوز ندادند و عملاً مرا خانه‌نشین کردند. اگر تا امروز تاب آورده‌ام به سبب حضور و کمک‌های روحی او بوده. من به خاطر مجوز نگرفتن فیلمم تند و پرخاشگر شده بودم و او بود که همیشه مرا به آرامش دعوت می‌کرد.


رکسانا صابری در بم /عکس: رویترز

رکسانا می‎خواست از ایران برود. من نگهش داشتم. او مراقب افسردگی‌های من بود. بعدها من به خاطر آن‌که برای او انگیزه‌ای ایجاد کنم تا بماند، ازش خواستم که طرح نوشتن کتابش را که مدت‌ها در ذهن داشت شروع کند.

من همراهش بودم و به خاطر دوستی‌ها و روابطی که داشتم این در و آن در زدم و قرار و مدار گذاشتم با فیلمساز و هنرمند و جامعه‌شناس و سیاست‎مدار و دیگران. حتی خودم هم پای مصاحبه‌اش نشستم. کتاب سرگرمی‎ای بود برای او تا ماندن را تحمل کند، تا من کارِ فیلمم تمام شود و با هم برویم.

کتاب رکسانا کتابی معمولی بود و به‌هیچ‌وجه ضد دولت ایران نبود. تمام مدارک کتاب موجود است و حتماً روزی چاپ خواهد شد و همه خواهند دید. اما آخر چرا همه سکوت کرده‎اند؟! همه کسانی که پای صحبت و مصاحبه با او نشسته‎اند و می‎دانند که او چقدر ساده و بی‎گناه است.

اگر این نامه را می‎نویسم به خاطر این است که نگرانش هستم. نگران سلامتی‎اش. شنیده‌ام که افسرده‎ شده و مدام گریه می‎کند. او خیلی حساس است. مبادا دست به اعتصاب غذا بزند.

نامه‎ام خطاب به همه دولت مردان و سیاست‌مداران و همه کسانی است که کاری می‎توانند بکنند. تو را به خدا دست بردارید. تو را به خدا او را وارد این بازی‎های بزرگان نکنید.

او نحیف‎تر و ساده‎تر از آن است که بتواند در بازی شما شرکت کند تو را به خدا تمامش کنید نگذارید این‌گونه مهره تبلیغاتی این جهان کثیف شود. از من بخواهید که در دادگاه او حاضر شوم و کنار پدر فرهیخته و مادر مهربانش بنشینم و به معصومیت و بی‎گناهی او شهادت بدهم.

دخترِ ایرانی‎مان که چشم‎های ژاپنی دارد و شناسنامه آمریکایی، در زندان است. وای بر من. وای بر ما‌!

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
«رکسانا صابری تابعیت آمریکایی هم دارد»
درخواست مجدد کلینتون برای آزادی صابری
«رسیدگی دقیق به درخواست صابری»
اظهار تاسف اوباما از حکم صابری

نظرهای خوانندگان

بهمن عزیز!
هزار هزار بار متاسفم. متاسفم که کاری از دست دوستانت برنمیاد جز ابراز همدردی.
ایمان و امیدی که در جان پرشورت سراغ دارم، شکیبایی عبور از این تنگه ی دشوار اما گذرا را یه تو خواهد داد.

-- بهرام عظیم پور ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

بهمن عزیز
چند بار هی میگی شناسنامه امریكایی و ... معلومه جنابعالی هم دنبال پاسپورت طرف بودی.... یو اس خوش بگذره.. ایران موندن چه مشكل...

-- بدون نام ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

کاک بهمن

ممنون که معلوم شد که رکسانا بخاطر یه کتاب متهم به جاسوسی شده
چرا باید این دختر پیاده بازی شطرنج ایران و آمریکا بشه ؟
پژواک - کانادا

-- بدون نام ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

در حالی که همه میدانیم پرونده صابری و اتهام جاسوسی اش کاملا سیاسی و با استراتژی بده بستان های دیپلماتیک دنبال میشه و احتمالا به زودی آزاد خواهد شد انتشار این بیانیه کاملا احساسی و افشای روابط خصوصی بر چه مبنایی بوده ؟

-- محسن ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

وقتی ما رو گرفتن یکی از دوستام اعتراف کرد که با مادر زنش رابطه نامشروع داشته . گفته بود فقط در طول یکماه آخر قبل از دستگیریش شش بار با مادر زنش خودش سکس داشته . البته بابت این اقرارهاش حکم هم خورد و مچازات هم شد. تعجب من فقط از این بود که دوستم توی عمرش هیچوقت ازدواج نکرده بود و اصلن زن نداشت!

-- مصطفی ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

من واقعا نمی فهمم این ماجرا چه نفعی برای قبادی داره؟ مثلا چه استفاده ای می تونه ببره؟ این که بگه من نامزد کسی هستم که الان توی زندانه چه نفعی براش داره؟ جدی می پرسم

-- م ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

بگم عالیجناب
تو امریكا فیلم ساختن خیلی سخته بارها گفته بودی می رم یه كشور دیگه و از این حرفا اما هنوز كه نرفتی منتظر پاسپورت بودی؟

-- محمد رسول از اصفهان ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

قبادی اشتباه بزرگی کرد...حالا رابطه نامشروع هم میچسبونن به این بدبخت دختره

-- بدون نام ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

جناب اقای بهمن قبادی عزیز ؛ نامه یتان هم به مانند فیلم هایتان تاثیر گذار و تامل برانگیز بود ، نمیدانم باید چه گفت و چه کرد ، اما از صمیم قبل و وجودم میخوام که ازادی رکسانا صابری را به چشم ببینم و به گوش بشنوم ، و در شادی شما و خانواده محترم او سهیم شوم
نمیدانم شاید کار از دستم بر نیایید اما خواستم با همین چند خط به شما فیلمساز دوست داشتنی و قابل تحسین سینمای ایران بگویم که شما تنها نیستید و ما هم به مانند شما نگران و دلواپس هستیم ريال کاش میشد کمپین امضا برای آزادی خانم صابری فراهم میشد شاید که تاثیر مثبتی در روند تصمیم گیری مسولان مربوط و قضات محترم داشته باشد

-- شبلی ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

امیدوارم هرچه زودتر این قائله فیصله پیدا کند.
برای این مورد من هر کاری حاضرم بکنم.
به همان اندازه که از فیلم‌های قبادی لذت بردم برای خواست او مبارزه کنم.

-- محمد ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

I share this exprience and I am with you!!!!

-- Ali Shakeri ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

moteasefam... faghat moteasefam... va hamin yek kalame ra ham daram ba ashki ke be pahnaye sooratam mibarad miguyam aghaye Ghobadi...
kash az dasteman kari bar biyayad, kash...

-- Sepideh ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

ممنون آقای فبادی عزیز به خاطر فیلمهایت
کتاب بعدیم را به تو تقدیم می کنم

-- ابولفضل شاهی ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

- اگر پرزیدنت اوباما درایت و شجاعت تونی بلر را داشت؛

- اگر رکسانای عزیز تابعیت انگلستان را داشت؛

تا حالا کیمونوی سفارشی اش آماده و با بدرقهء رسمی مقامات عالیرتبه عدالت پرور و با سلام و صلوات، راهی کشور متبوعش شده بود.

-- رشید ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

مطمئناً رکسانا صابری شما بازی خورده وگرنه حکمش رو هشت سال صادر نمی کردند احکام جاسوسی بیشتر از این حرفهاست و مطمئناً قاضی هم اینو میدونه و برای سهل انگاری این شخص چنین حکمی صادر کرده و برخلاف جاروجنجال رسانه ای حکم هشت سال حبس دربرابر جاسوسی واقعاً حکم کمی هستش.
در ضمن ملیت این خانم هم ایرانی نیست پس سعی نکنید خواننده رو تهییج کنید بهتره بگید وای بر خودتون.

-- arya ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

کسی فکر کرده است که موضوع جاسوسی از ایران چه میتواند باشد؟

-- بدون نام ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

واقعا تاسف دارد که هر فردی را به جرم جاسوسی می گیرند و محاکمه می کنند. با این کار جرم جاسوسی به امری بدیهی تبدیل می شود.
از طرف دیگر در پاسخ به کسانی که به آقای قبادی انتقاد کرده اند که چرا این نامه را نوشته است باید گفت وقتی آدم هبچ کاری از دستش بر نمی آید که برای عشق، همکار و همراه در بند خود انجام دهد، حداقل می تواند با نوشتن یک نامه اعتراض خود را نشان دهد.
آقای قبادی من با شما همدردی می کنم و امیدوارم هرچه زوتر این ایام تمام شود

-- مهسا امرآبادی ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

با توجه به کلیه شرایط نابرابری که مردم ایران با آن روبرو هستند، رئیس جمهوری ایران تصمیم گرفته اند جهت گسترش پیام به اصطلاح حقوق بشر درکنفرانس جهانی مبارزه با نژادپرستی در شهر ژنو سوئیس شرکت کنند. همزمان با شرکت رئیس جمهوری ایران در این کنفرانس، یک شهروند ایرانی- آمریکایی ‏که به کشور زادگاه خانوادۀ خود علاقه داشته است پس از یک محاکمۀ یک روزه در پشت درهای بسته به هشت سال زندان محکوم شده است. آیا این محاکمه عادلانه است؟ چگونه میشود آن را توجیه کرد؟ آیا بهتر نبود که او را به خانواده اش باز گردانند؟ حقوق بشر باید از خانه آغاز شود. به قول معروف، رطب خورده منع رطب چون کند؟

-- گروه فرارسی دیجیتال - وزارت امور خارجه آمریکا ، Apr 21, 2009 در ساعت 09:01 PM

مشتاقانه منتظر خواندن تحلیلها از این نامه هستم. نامه ای که اگر همان روزهای اول منتشر میشد شک برانگیز نبود. اما حالا؟ بعد از دو ماه و اندی؟ بعد که اوباما و خیلی های دیگر واسطه شدند؟ بحالا که تصور میره این ماجرا سرانجام خوشی پیدا کنه؟
بگذارید هماین اول معلوم کنم که قبادی را برای فیلم هاش دوست دارم و تحسین میکنم. اما این به این معنی نیست که علامت سوالم را از این حرکتش مخفی کنم. و از ان مهمتر
من هم مثل خیلی های دیگر معتقد بر بی گناهی رکسانا هستم.
بهمن عزیز نامه‌ات احساسی است. همانجور نوشتی که باید یک فرد عاشق از نگرانی جان محبوبش بنویسد. اما حالا که وسط میدان آمدی، آنهم با سلاح احساسات ، چرا زودتر انرا به کار نبردی؟ آدم عاشقی مثل تو، آن جور که در این نامه ادعا گفته ای، خودت را مدیون نامزد خود میدونی چطور تمام این مدت را سکوت کرده بود؟
من و خیلی های دیگه منتظریم که که تو هم کنار تحلیل هایی که این روزها با بدگمانی راجع به انتشار این نامه همراه خواهد بود توضیحی بدی.
من به سهم خودم ترجیح میدم بهمن قبادی فیلم هایی محبوبم همچنان همانطور مثل گذشته در اذهان باقی بماند.

-- فریبا ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

نظام قضائی فاسد، دولتمردان فاسد ،بسیار متاسفم .

-- بدون نام ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

ا سلام.
اگر شما نگران رکسانا هستید حق دارید. حالا چه گنه کار باشد چه نباشد.
اما کم نیستن کسانی که گرفتاریهای از این قبیل دارند اما بجز خداوند هیچ کس صدای انها را نمیشنود.
به امید روزی که هیچ بی گناهی در بند نباشد.

-- irani ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

چند ماه ديگر خانم صابری بدون سروصدا آزاد می شوند طبق رویه ای که چند سال داشتیم یک کم سروصدا می شود سپس سکوت حاکم می شود و در نهایت ایشان آراد می شوند.
من سوالم فقط از آقای فیلمساز است که منطورش از این نامه و با این سبک نوشته چی بوده است. اگر جاسوس بوده که به شما نمی گفتند که جاسوس است. چرا این همه از مسایل خصوصی گفتید و به این صورت افراطی احساساتی که مثلا بگید بدون ایشان دارید می میرید و قوه قضاییه ایران فقط برای اینکه شما نمیرید ایشان را آزاد خواهند کرد. خیلی لوس بود آقای فیلمساز.

-- محمدرضا ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

يكي به من بگه اين از خودش تعريف كرده يا ركسانا صابري؟

-- سيروان ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

قبادی گرامی ..بانوئی که کار وکالت انجام میداد میگفت که همی ی ایرانیان پرونده ی بزه کاری دارند اما برخی از این پروند ها هنوز باز نشده اند پس از پرونده سازی برای سدها روزنامه نگار شور بختانه نوبت رکسانا بودکه به دام وزرارت ناامنی اخوند تبهکار بیفتد.باید گفت و نوشت وفریاد زد .

-- بهنام ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

چه می کشی تو بهمن عزیزم
افسرده نباش هنرمند
فردا روشن است

-- احمد زاهدی ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

دوستان عزیزی که مطلع نیستند ، هم اکنون در دو دانشگاه معتبر در امریکا کرس یک ماهه ایی کامی از فیلم های اقای قبادی به دانشجویان ،تدریس می شود . آقای بهمن قبادی چهره کاملا شناخته شده ایی میان اساتید ، فیلم سازان و دانشجویان امریکا یی هستند .پس بهتر است آنچه را که نمی دانیم به محاق مخیله خود، بر کسی روا نداریم . در نامه ایشان چندین بعد وجود دارد که متاسفانه وجه نداشته و پلشت آن ،چه از نظر واقعیت و نیاز ایشان از نا کجا آباد ذهنی درگیر ، به ظهور رسیده است. دوست خوبم بس پسنیده است در حرفه نقد عکاسی قلم بزنید آنهم برای مجلات زرد

-- بدون نام ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

جناب قبادی عزیز:
این جرئت شما برای نوشتن چنین نامه احساسی که میتواند انتقادها وشک های زیادی را بر انگیزد بسیار قابل تحسین است.
میخواهم به همه بگویم در روزگاری که هیچ دلیل و مدرکی در دست آدم نمیماند و هیچ فریادرسی نیست پناه بردن وسعی به برگرداندن انسانها به احساسات انسانی تنها راه باقی مانده است. بیایید اطمینان کنیم .این تنها راه است

-- عاطفه رحیمی از کرمان ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

آقای قبادی عزیز سلام
نامه تان بسیار زیبا بود و تاثیر برانگیز ... ما هم با شما و خانواده محترمش همدردیم...
ابتدا می خواستم جوابی به محسن و م بدم که میگن چرا شما اینو عنوان کردید. و برخوردی غیر دوستانه داشتند. دوستان عزیز معلومه که چرا بهمن قبادی اینو گفته. داره میگه این خانم روزنامه نگار جوان اصلا قصد نداشت در ایران بمونه و به خاطر نامزدش مونده و داره میگه دست از این تهمت های بی اساس بردارید! خیلی سخت بود براتون که اینو متوجه بشید؟ یا اینکه شما هم اینجا دارید تصفیفه حساب هایی می کنید مثل خصلتی که متاسفانه همه ما ایرانی ها داریم؟ واقعا متاسفم که توی شرایطی که همه باید برای آزادی یک انسان معصوم و بی گناه تلاش کنیم می خوایم استفاده کنیم و دیگری را بکوبیم! یه کم واقعا به خودمون نگاه کنیم و صادق تر برخورد کنیم با این کارا فقط اینایی که الان دارند تو سرمون می زنند و هرکاری میخوان می کنند را بیشتر تقویت می کنیم و خدمت مستقیم کردیم...
به هر حال ...
آقای قبادی عزیز! فیلم ساز خوب و موفق ما...
ما هم همانند شما نگران رکساناهستیم و آرزو داریم هر چه زودتر به قول شما او را از این بازی های سیاسی تبادلات زندانی خلاص کنند و آزاد شود. رکسانا صد در صد طعمه شده تا در قبال تروریست های جمهوری اسلامی که در عراق توسط نیروهای امریکایی دستگیر شدند مبادله شود...این برای همه روشنه...رکسانا ابتدا به دلیل اقدام علیه ملی دستگیر شد و بعد از چند ماه یادشون اومد که جاسوس است... خیلی خنده دار و شرم آوره...
به امید آزادی رکسانا و آزادی همه کسانی که به خاطر دگر اندیشی در بند هستند
براتون صبر و تحمل آرزو می کنم
اختر

-- اختر ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

متاسفم

-- شبنم ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

خدايا كمكشان كن!

-- سعيد ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

آخی آقای قبادی رویت نشده بنویسی "دوست دخترم"
ما را هالو گیر آوردی؟
یا دنبال یک گذرنامه آمریکایی هستی؟

-- قانع شیرازی ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

آقای قبادی با این کار هم خودش را مطرح کرده و هم باعث رسوایی این دختر شده! چنان که خود قبادی هم نوشته این خانم باها میخواسته از ایان برود و قبادی مانع او شده. این ممانعت به قهر هم کشیده. حتا اگر به نامه تند نوشته شده ی قبادی نگاه کنیم میفهمیم که به زاهدان رفتنش دنبال او هم در ادامه ی همان قهر بوده است. یعنی قبادی فکر کرده که با هم مسیله ی قهر است. اما چرا قبادی رابطه اش را به این صورت زشت با این خانم مطرح کرده؟ به نظر من بخاطر این است که هم خانواده و هم خود رکسانا را در مقابل عمال انجام شد ه قرار دهد و از او ادامه رابطه و دوستی طلب کند. البته این مسیله می توانست به ما ربطی ندشته باشد بشرطی که خود آقای قبادی از آن اسفاده ی ابزاری نکند، اما وقتی خود او این چنین به محابا فرار به جلو می کند، ما چه کنیم! در هر حال این حکومت این جرثومه ظلم است که هست، قبادی این را میدانسته، و این دختر کمتر میدانسته ، در ضمن گول اصلاحلطبی از نوع خاتمی را هم خورده، بنا بر این او مسئول تمام کمال ظلمی ست که این حکومت خوکمه در حق این دختر می کند!!!

-- بدون نام ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

وقتی همه دنیا گرفته تا اوباما به این حکم اعتراض می کنید بعد جناب قبادی به سخی می آیند . چقدر محافظه کاری در پشت این حرکت نهفته است ؟
دیگر اینکه جدا از تمام مسایل احساسی که در این نامه بوده چقدر لحن نامه ایشان مردسالارانه است . به اینجای نوشته دقت کردم:(بعد از دو روز زنگ زد و گفت «منو ببخش عزیزم مجبور شدم برم زاهدان» و من هم عصبانی شدم که چرا به من نگفته؟)خب آقای قبادی عزیز شما در وهله اول از تنها چیزی که ناراحت شدید این بوده که دوست و یا نامزد و یا حتا همسرتان بدون اطلاع شما جایی رفته است در حالی که بهتر بود در وهله اول از این ناراحت می شدید که چه بر سرش آمده که حتا به فرض محال مجبور شده به جایی برود بدون خبر دادن به شما .
نوشته اید:(اگر تا امروز تاب آورده‌ام به سبب حضور و کمک‌های روحی او بوده. من به خاطر مجوز نگرفتن فیلمم تند و پرخاشگر شده بودم و او بود که همیشه مرا به آرامش دعوت می‌کرد.)
هر چه در نوشته ها دقت می کنم می بینم تنها یک مرد می تواند چنین نامه ای بنویسد و هیچ زنی نه چنین نامه ای در وصف یارش نوشته و نخواهد نوشت ...
شما گویا بیشتر از آنکه به فکر ایشان باشید به فکر خودتان بوده و هستید.

-- پنگوئن ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

به گابریل مارسیا مارکز گفتند:فکر نمیکنید دوران کمونیست و کمونیستی دیگر نابود شده...جواب داد:شما میگید تموم شده!بسار خوب...پس دیگه برای چی دارید میجنگید؟وروی چه اصرار دارید!...حالا سوال اینجاست:شما(دولت)میگید:ما مهد دموکراسیی و بشر دوستی هستیم..دم از دولت جمهوری در عوض دیکتاتوری زدید و همین چند روز پیش حتی به جای و در جای خالی خیلی از کشورهای دموکرات در کنفرانس genevشرکت کردید و داد حقوق بشر سر دادید"پس در چنین جامعه ی باز و مردمی اصلا جاسوسی چه معنایی میده!جاسوس کیه!و اصلا چرا شما به دنبال جاسوس میگردید؟...پس اگر خانم صابری را به درستی دستگیر کرده باشید...نشان از قایم باشک بازی خود شما با ملت است!واگر اشتباه که نشان از نوعی هراس سیاسی و گنگ استکه به همین منظور شما را به شناسایی به اصطلاح جاسوسان وا داشته... پس حداقل منظور خودتان را از عبارت جاسوسی بفرمایید تا خدای نکرده خود ما هم بی خبر از ایده الهای شما جاسوس ملت خود نباشیم!در پایان برای تمام بستگان و وابستگان خانم صابری طلب صبر پیگیری و استقامت دارم...و به یاد استاد دکتر حسابی صحبتم را تمام میکنم:
یکی از شاگردان خارجی استاد از وی پرسید:جهان سوم به چه معناست؟و او پاسخ داد:جهان سوم جایی است که کسی که بخواهد مملکتش را اباد کند باید خانه اش ویران شود و کسی که بخواهد خانه اش را اباد کند باید در تخریب مملکتش بکوشد...

-- پگاه ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

این قضایا آنقدر تاسف بر انگیز است که تاسف خوردن برای آن مفهوم تاسف را خجالت زده میکند...
لیکن میتوانم برای خودم اظهار تاسف کنم. متاسفم.

-- سیامک ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

بهمن قبادی عزیز
روزگار این طور نبوده است و این طور نیز نخواهد ماند ، روزی نوبت گام زدن ما در خورشید نیز خواهد رسید.
به کارگر حروفچین خبر بده
حروف را آماده کند
" آزادی " از راه می رسد.

-- انوشیروان مسعودی ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

آقای قبادی عزیز باز فرصتی پیدا کردی که از آب گل آلود ماهی بگیری.من شک دارم شما اساسا خانم صابری رو بشناسی واقعا

-- بدون نام ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

آقای بهمن قبادی، هنرمند گرامی! کاش باز هم سکوت کرده بودید! این نامه ی شما هیچ شباهتی نه به اعتراض دارد نه به عجز و لابه نه به هیچ نامه ی درخواست دیگری. متاسفانه هنرمندان ما برعکس هنرمندان خارجی که به محض بردن جایزه ای معتبر و شهرتی نسبی از فرصت هایشان استفاده می کنند و برای آزادی انسان ها و هنر می جنگند، ترسو و بزدل و محافظه کار می شوند و اگر اقدامی هم بر حسب تصادف می کنند به جای شترسواری دولا دولا، شترسواری چندلا چندلا می کنند. من برای شما و ما متاسفم که این فرصت و تریبون را از دست دادید اما شما هم اولین نفر و تنها نفر نیستید. آقای نامجو هم به ما توصیه می کنند که "این قدر ننالیم و غر نزنیم" و بگذاریم هر بلایی دلشان می خواهد سرمان بیاورند. من برای رکسانا خانم صابری و هر زنی و هر انسانی که در موقعیت ایشان قرار می گیرد متاسفم اما همین برای همه ی زنان مبارز و معترضمان. همه ی آن هایی که چشمان ژاپنی نداشته اند و تابعیت امریکایی و نامزد شما هم نبوده اند. ای کاش حالا که سکوت را شکستید کمی بلندتر فریاد می کشیدید. به هرحال در این جهان یک جامعه ی سینمایی وجود دارد یک جامعه ی خبرنگاری وجود دارد یک حقوق بشری وجود دارد که اگر حتا نتوانند کاری بکنند به ریش ما هم نخندیده اند. شما می توانستید نامه تان را خطاب به آن ها بنویسید بدون این که جمله های سانتی مانتال(حتا اگر بتوانیم این ها را سانتی مانتال بخوانیم) بنویسید. ای کاش که نامه تان را داده بودید کس دیگری بنویسد و ای کاش که اصرار نداشتید به "عزیزم" ها اشاره کنید و این که رکسانا هرجا که می رفته از شما اجازه می گرفته پس "بی گناهه" فکر کردید که مثلن به خاطر این ارزش های اسلامی ایشان را می بخشند و به شما هم اجازه پخش فیلم تان را می دهند. راستش را بخواهید من یکی که از خواندن این نامه زبانم بند آمده و بیشتر از این که افتخار کنم که شما به عنوان یک هنرمند شناخته شده و معتبر "سکوت" تان را شکستید خجالت بکشم. ای کاش که باز هم ساکت می ماندید و می گذاشتید بقیه به خاطر حقوق انسانی از ایشان و بقیه زن ها و مردها و دانشجویانی که در زندان ها می پوسند دفاع کنند نه این که ایشان حساس هستند و وارد "بازی ها بزرگان" نیستند. هیچ کدام از آن هایی که این روزها به خاطر اعتراض به نقض حقوق اولیه شان در زندان ها به سر می برند یا در زندان ها می میرند وارد "بازی بزرگان" نشده بودند و صرفن و فقط کمی آزادی فردی می خواستند نه حتا آزادی سیاسی. به اندازه ی کافی هم "حساس" هستند و شکننده و "افسرده" و خیلی چیزهای دیگر. ای کاش به جای یک برخورد خصوصی شل و ول و احساساتی از این تریبون استفاده می کردید و مطمئنم که نه تنها کوچکترین صدمه ای نمی دیدید بلکه احترام ایرانی و جهانی بیشتری هم کسب می کردید. مگر این که شما هم بعد از این بخواهید مثل آقای نامجو وقتتان را "بیشتر روی اینترنت" بگذرانید و به همه ی ما پیشنهاد خفه خون گرفتن بدهید. این حق شما و ایشان است البته که "سکوت" کنید و بگذارید حداقل نرم های اعتراض مخدوش نشود. راجع به آقای فرزدا کمانگر چه فکر می کنید؟ حتمن ایشان هم باید نامزد شما می بودند تا "سکوتتان" را بشکنید؟ یادتان باشد شما یک تریبون جهانی دارید و بقیه ی کردها ندارند.

-- موژان لادرا ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

1- اینکه به فیلم قبادی مجوز ندادند و فیلم در بازار سیاه پخش شده است چه ربطی به بازداشت رکسانا صابری دارد؟!

2- بوی گند مردسالاری این عبارات که رکسانا صابری بی مشورت ایشون هیچ جا نمی رفته و هیچ کاری نمی کرده است بدجور مشام من را آزار داد!

3- "همه مان میدانیم ـ نه، توی فیلمها دیدهایم ـ که جاسوسها خیلی ناجنس و بلا هستند و مدام اینجا و آنجا سرک میکشند و در ضمن خیلی هم حقوق میگیرند"
واقعن فکر می کنید تصویر جاسوس انقدر کلیشه ای و تخمی است؟!

4- او نحیف است، او ساده است، او گناه دارد، او پاک است، او معصوم است، او چشم های ژاپنی دارد و خوشگل است. واقعن این ها را می نوشته خجالت نکشیده؟! زنی که مستقل و روزنامه نگار و تحصیلکرده است و این آقا در نامه اش او را در حد یک عروسک گوگولی مگولی حیوونکی تقلیل می دهد!

5- راستی! این آقا تا حالا کجا بود؟!

-- فرناز ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

چقدر سخته آدی که می خواد فقط زندگی کنه حرفش رو بزنه این جور زندگیش رو ازش بگیرن چقد راحت به جرم جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی هر آزادی خواهی داره با مقدس ترین جرم ها از ساده ترین حقش محروم میشه. یه روزی همه دست به دست هم دادن پاش ایستادن که دیگه زندانی سیاسی نباشه الان بهترین بچه های ایران به جرمای مقدس جورواجور دارن یکی یکی از یه زندگی که لایقشون باشه محروم میشن. جرم این آدما اینه که فقط شجاعت بیشتری دارن که حرف بزنن. با آرزوی آزادی رکسانا صابری و همه دیگه اونایی که نمی شناسیم.
هراس من همه از مردن در سرزمینی است که مزد آزادی انسان از گورکن افزون باشد...
مرا گر خود نبود این بند، می گذشتم از فراز خاک سرد پست
جرم این است جرم این است...

-- رضا ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

حکومت بااین ماجرا، بحران سازی می کند، همانطوریکه در تمام طول عمرش بحران سازی کرده. زیرا این رژیم راه حلی برای مشکلات مملکت ندارد و با بحران سازی، مدار بستهٌ خشونت با خشونت طلبانِ منطقه و جهان برقرار می سازد تا ترس انگیزهٌ کرار و رفتارٍ مردم شود و بدین وسیله خودِ اسطوره و بت جلوه نماید. راه حل، افشا کردنِ این مدار خشونت و همینطور مدار خشونتِ بین ایرانیان است. اگر تهمت میزند و دنبال دشمن خیالیست، بخاطر این است که احتیاج به دشمنِ خیالی دارد. آن که بنایَش را بر ستون پایه های قدرت ساخته، می داند که اصالت ندارد و در مقابل حیات و زندگی در آزادی که بر اساس حقوقِ ذاتی، اصالت دارد، مجبور به ایجاد روابط قوا برای پدیدار ماندن است. برای اینکه پدیدار بماند باید از طرفی زیر سلطه پیدا کند و از طرف دیگر خود به زیر سلطه بدر آید.
اگر ملتی حقوقمدار و فعال و امیدوار باشد، این خود بخود محو می شود. بهر قیمتی شده، می خواهد مطرح باشد و محور بحرانهایِ خود ساخته قرار گیرد. اگر افکارٍ جامعه را اساس کارٍ خود قرار دهیم، دست از محکوم کردن همدیگر برداریم، به همدیگر بعنوان انسان اعتماد کنیم، بجای منفعت از حقوق دفاع کنیم، فعال شویم و بجای اعتراض مقاومت کنیم، دنبال راه حل های جمعی باشیم و نه فردی، همانطوری که در سی سال پیش اینکار را کردیم....
. خلاصهٌ سخن اینکه این حکومت دشمن خود را ملت ایران می داند و بشدت از آن وحشت دارد ولی دشمنهای خیالی را می پرستد و با همین دشمن های خیالی پیدار می ماند.
محمدرضاراعی

-- Mohamed Réza ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

چيزي كه مهم اين كه چرا اقاي قبادي از جامعه قدرتمند فيلم ساز ايران دعوت نمي كنه كه براي يك بار هم كه شده كار درستي انجام بدن و از صابري حمايت كنند؟!
بد نيست امتحان كنه.

-- mona entekhabi ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

کاک بهمن سلام افرین به درایت وهوشت چون اگه این نامه سرگشاده را نمینوشتی معلوم نبود که خانم صابری را به ارتباط نامشروع وهزاران اتهام دیگه که برچسبش برای محکومیت در این جامعه کار سختی نیست متهم نمیکردند

-- هاوار ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

چقدر این سمت ِ هستی که هستم ، آن سمتی ترم
همه ایرانند
پدر
مادر
برادردم ...
حال ِ من از بد وخیم تر است
.
.
.

-- آرش ، Apr 22, 2009 در ساعت 09:01 PM

سلام جناب قبادی از اینک با خودت صدق و در دوست داشتن پایدار هستید تبریک . مهربان نامه سراپا احساسی شمارا خواندم به احساس و شفافیتت دست مریزا گفتم و میگویم . اما مهربان شکی ندارم که میدانی کسانی چون شما هرچه دارند از ملتشان دارند ، تم و مظمون فیلمهای شما که از کردستان و جهان زیست این مردم گرفته شده است نام و اواز و ...... را برای شما اورد . نازنین مگر ندیدی که هانا عبدی روناک صفار زاده و دها زن و د ختر کرد به چ سرنوشتی گرفتار امداند که زبانت در دهان قفل شد بود ، این رسم وفا داری به ملت و هنر مسول نیست . امید وارم دمی در خلوت خود به این سخن من بیاندشید و گرفتاریگای هاناها و روناک هارا بیاد بیاورید که نه اوباما را دارند و نه توی هم وطن و هم زبان و هم ..................

-- سیروان ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

aghie ghobadie azez slam
mn shoma ra az zman hmkari ba anjomn sinmaie jvan mishnasm.va jomhori aslami ra az vghti ka hmklasihaim 15 va 16 sala rftnd ba jng va koshta shodnd.azhman vghtha ka dar madrsa rozi chanbar baiad migoftim marg bar in . marg bar an.biaied kami monsef bashim . aia fashis ajazie roshd ba hich tmaiozi midahad.shoma gofteid braie azadia roksana in name ra nvshteh id.ama mghame azadi brtar az tloghate frdist.biaeed 1 bar ham az azadia ma bnvisid. ka shamele oo ham mishavad.man dard kshidam vaghti didam bkhsha azimi az sinmagran az jomhorie aslami khastnd ke film froshhaie knar khiaban ra jm kond.vghti didm kanon nvisandgan ghtlhaie znjireee ra mhfli krd
biaiid azadi ra khososi nakonim.vaghti shoma be onvane 1 ensan ba ghzie ngah konid mibinid dar kshvari ke roshnfkransh ra slakhi kard fashism 1 ro bishtar nadard .srkoba hmie azadiha.hmin hala ka mn in mtalb ra minvisam kodakan zire 18 sal monazeran sarkob va edamand .farzad kmangar moalme kord montazera adam ast.aia fekr nmikonid bazie in bozorgan khaili bozorg ast. ta jaii ke hmie ma ra dard miblad.in manaia dghigh fashism ast.hme chiz ra motaalgh be khod midanad.biaiid faghat namzade roksana nabashid. biaiid namzade azadi bashid.azadi hme

-- bahram ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

man mibinam rozi ra ke oo azad mishavad hman tor ke mibinam khailiha azad nmishavand. ama azadi ra mifahmand va bishtarin hazine ra braish midahand. chon azadi ra ba azadie 1 nafar paian iafte nmidannd

-- bahram ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

دلم به درد آمدبرای این همه درد.تا کی ؟

-- آریا ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

امیدوارم که هر چه زودتر از این منجلاب نجات پیدا کنید.

-- بی نام ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

بهمن قبادی عزیز
شاید بنظر خیلی از ادمها این حرفا تکراری شده باشد و اب در هاون کوفتن ،ولی باز هم میگوییم و انقدر تکرار میکنیم که گوش همه پر شود،و هیچ گاه ازین تکرهر خسته نخواهیم شد و منتظر می مانیم.
سرانجام زمستان تمام می شود و رو سیاهی به ذغال میماند.
باز هم متاسفم و باید بگویم این نیز بگذرد.

-- وحید سلیمی ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

نامه سرگشاده زیباکلام به شاهرودی درباره صابریhttp://www.facebook.com/ext/share.php?

sid=99717160010&h=lPoE6&u=ZSn84&ref=nf

-- بدون نام ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

دوستان خوبم در زمانه
نظری در باره نامه آقای قبادی عزیز دیروز نوشتم که متاسفانه هنوز پابلیک نشده خواستم فقط یادآوری کنم
ممنون
اختر

-- اختر ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

واقعا متاسفم.امیدوارم هر چه زودتر از این وضعیت نجات پیدا کنید.همدردی مرا بپذیر

-- یه دوست ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

می خواستم سئوال کنم "پابلیک نشده" یعنی چی که آقا و یا خانمی در اظهار نظر خودش قید کرده است؟

-- mirza ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM


به امید آزادی!

-- Mohsen ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

بهمن جون این اقایون از ما بهترون همه چیزها رو افساید مبینند به امید ازادی تمام دربندیون رزیم.

-- داریوش ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

آقای قبادی عزیز
به شما پیشنهاد می کنم نامه های سرگشاده بیشتری برای دوستان هنرمند و مشهور خود در آمریکا و اروپا بفرستید. حتی اگر این گرفتاری یک بازی سیاسی باشد باز هم قابل حل است. گاهی اعتراض یک گروه معروف بازی ها را عوض می کند. همینطور حالا که همه در داخل به دنبال بازی های تبلیغاتی اند شما از این فرصت استفاده کنید. آقای کروبی توانایی و قابلیت اجرایی بالایی دارد. زمان فکر کردن به مسائل شخصی و از این قبیل نیست. حتی اگر به نفع بازی های تبلیغاتی این اشخاص هم باشدگریزی نیست. اگر راه به جایی می برد دریغ نکنید.

-- ندا ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

جناب قبادی واقعا ً متاسف شدم. از ته قلب امیدوارم این موضوع زودتر ختم به خیر شود. بنده در وبلاگم یک رباعی برای حمایت از رکسانا صابری نوشته ام که در اینجا می آورم.
www.makk.blogfa.com

صابری صابر تر از یعقوب باد
هرکه حقش را خورَد نابود باد

او تخلف کرد می دانم ولی
حکم کاه اش را نباید کوه داد

-- پیچ ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

خیلی غمگین شدم.....خیلی زیاد. خیلی متاسفیم که از دست هیچکس هیچ کار برنمی آید. همه ما با همه توانایی هایمان به مترسک هایی تبدیل شده ایم که فقط غمگینانه نگاه می کنیم. ضربه های روحی و روانی که عمال این رژیم در کوچه و خیابان و حتی محیط های خصوصی به افراد می زنند قابل وصف نیست.

-- N ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

من هم برای رکسانا صابری گریستم، امیدوارم به زودی شاهد آزادی همه رکساناها و ایران باشیم!
بهمن قبادی عزیز همواره تو را تحسین کردم و امروز با تو همدردم!

-- شادی ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

بی عدالتی تا کجا. قلب من هم از این خبر شکست. خدایا بی عدالتی تا کجا؟ به چه کسی متوصل شویم؟ تنها راه اعتراض همگانیست

-- Soly ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

جناب آقای بهمن قبادی
واقعاً از اتفاقی که برای رکسانا صابری پیش آمده متاسف هستم و تاسفم از ایرانیان مخصوصاً کمپین زنان در داخل کشور است که چرادر مقابل عدالتخانه تجمع نمی کنند تا سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشر گوشه چشمی به ظلمی که به زنان ایران می شود بیندازند رکسانا ایرانی است و مردم ایران باید در برابر این همه ظلم و بی عدالتی را بگیرند تا کی سکوت کنیم تا دسته دسته فرزندانمان را در زندانهای ایران بمیرانند امیدوارم رکسانا عزیزمان هرچه زودتر به آغوش گرم خانواده باز گردد

-- پرستو ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

توهم توطئه و دایی جان ناپلئونیسم چه بر سر ما مردم اورده؟ چرا اینقدر خشن و بی حس شده ایم بی احساس نمیگویم بلکه بی حس که ورای بی احساسی است.
تن یکی میگوید چرا دیر نوشته. ان یکی میگوید چرا نامه زود نوشته ان دیگری اعتراض میکند که چرا نوشته.
ان دیگری میگوید که چی؟ میخواستی بگی رکسانا نامزدمه. فکر میکنید بهمن قبادی برای معروف شدن این نامه را نوشته؟ که نیازی به ان ندارد. اگر اندکی در باره سینمای ایران دانش داشته باشیم نام بهمن شناخته شده است.
چرا فکر میکنیم در پس هر کاری نیتی شیطانی نهفته است؟
شما را به خدا بس کنید. صدها مانند رکسانا در زندانند و در شرایطی دشوار که امیدوارم همه انها ازاد شوند.
جمهوری اسلامی که مزه گروگان گیری و گروگان رهاکنی های دهه 0 در لبنان به دهانش مزه کرده الان افتاده به جان دو ملیتی ها تا بتواند به خیال خودش از امریکا باج بگیرد. بیچاره انها که بی خبر گروگان این بازی کثیفند.

-- Ali ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

متاسفم

-- مريم ، Apr 23, 2009 در ساعت 09:01 PM

بسيار متاسف شدم براي خانواده و نامزد هنرمند ركسانا!
اما كم نيستند كساني كه تابعيت دوگانه ندارند و بجرم ايراني اصيل بودن تخت فشار دوگانه اند! زيرا كسي نيست در خارج و نيز در داخل از آنان حمايت كند، تنها جرمشان آن بوده كه فرياد آزادي سرداده اند!

-- پرنده مهاجر ، Apr 24, 2009 در ساعت 09:01 PM

وای بر ما اگر ببینیم و بشنویم و سکوت کنیم و بر آنچه در ایران بر هموطنان مان می رود، اعتراض نکنیم!

-- مهشید ، Apr 24, 2009 در ساعت 09:01 PM

بهمن جان من يكي از دانشجويان اين مملكتم درسته كه كار زيادي از دستم بر نمياد ولي بهت قول ميدم كه ركسانا سال ديگه موقع تولدت پيشته و اونو با هم تو آمريكا جشن خواهيد گرفت.بعدشم بهت توصيه ميكنم يكم توي حرف زدنت مراعات كن .

-- امير عباسي ، Apr 24, 2009 در ساعت 09:01 PM

بهمن عزیز.
تمام ما ایرانیان این اقدام کثیف رو متهم میکنیم و خواستار آزادی این دختر بیگناه هستیم. هیچ مدرکی بر علیه رکسانا وجود نداره که بتونن اذیتش کنن پس به قول قدیمیا پای بیگناه تا پای دار میره اما بالای دار نمیره.خیالت راحت باشه هیچ کاری نمیتونن بکنن چند وقتی نگهش میدارن و بعد آزاد میشه و با هم بر میگردین امریکا.
با آرزوی سلامتی برای شما و رکسانا صابری

-- نوید ، Apr 24, 2009 در ساعت 09:01 PM

بهمن جان، نه تنها تو، نه تنها رکسانا، همه ی ما تنها و بی پناهیم.
باید من و تو رکسانا ها به خود بیاییم تا بتوانیم خانه امان را امن و آباد کنیم.
برای همه مان آزادی و امنیت آرزو دارم.

-- بهریز ، Apr 25, 2009 در ساعت 09:01 PM

بهمن عزيز
متاسفم. متاسفم که کاری از دست دستم برنمیاد جز ابراز همدردی.
من خودم درد كشيده ي اين زمين سردم.
كاش كاري از دستم بر ميومد!
خم نشو و ايستاده باش و فرياد كن!
سكوت نكن. سكوتت نشانه ي ضعفته.پس فرياد كن و بغضتو بشكن. ما هم در كنارت بيداريم!!
ميخوام اگه ممكنه حضوري باهات ملاقات كنم.
شايد حضورم آرامشي باشه واست و بدوني كه اين مردم بيدارند و يار همديگرند.

-- پيام آزادي ، Apr 25, 2009 در ساعت 09:01 PM

واقعا جای تاسف است

افرادی چون بهمن قبادی عزیز که فردی شناخته شده و قابل احترام است به خاطر حماقتها و تعصبات کورکورانه ی عده ای مجبور به نوشتن چنین نامه سرگشاده ای شود

امیدوارم هر چه زودتر مشکلات حل شود و حق معنای واقعی خود را پیدا کند

ما در کنارتان هستیم آقای قبادی و برای شما و رکسانای عزیز دعا می کنیم

-- مانا ، Apr 25, 2009 در ساعت 09:01 PM

ركسانا ايراني نيست كسي كه به قول نامزدش موندن در ايران رو تحمل تحمل تحمل مي كرده نمي تونه هموطنم باشه. پس ترجيح ميدم تو اين ماجرا طرف هموطنام باشم تا طرف كسي كه نامزد انتخاب بانوي زيباي آمريكا آمريكا آمريكا بوده .

-- xxx ، Apr 26, 2009 در ساعت 09:01 PM

خيلي بده كه ما اينقدر با عينك بدبيني به نامه آقاي قبادي نگاه كنيم، تو نامه ايشون صداقت را ميشه حس كرد، افرادي كه ميگن ايشون بخاطر منافعشون اين نامه را نوشتند معلومه كه كسي را دوست ندارند تا بدونند اگر عشق آدم در خطر باشه آدم با تمام توانش براي كمك به عشقش اقدام ميكنه

-- هستي ، Apr 26, 2009 در ساعت 09:01 PM

ملت ایران مالیخولیاش رو همه جا داره... به ما چه مربوط که روابط قبادی و صابری چی بوده یا اصلا هدفشون از با هم بودن چی بوده؟
اصل موضوع اتهام وارده به صابری هستش و شرایط فعلی ایشون. کاش سر سوزن یاد می گرفتیم رو اصل موضوع تمرکز کنیم.

-- صبا ، Apr 26, 2009 در ساعت 09:01 PM

حالا دیدی بهمن جان که لاکپشت ها پرواز نمی کنن. دوست دارم

-- آرش ، Apr 26, 2009 در ساعت 09:01 PM

اميدوارم خدايي كه ركسانا دارد همان نيروي كائنات چنان نيرويي در او ايجاد كند كه دوام بياورد .
برايتان صبر آرزو مي كنم
ايمان داشته باشيد ما پيروزيم چون حق با ماست

-- آناهيتا ، Apr 27, 2009 در ساعت 09:01 PM

واقعا از خودم بدم میاد از همه
چرا هیچی نمیگیم؟؟؟؟

-- k1 ، Apr 27, 2009 در ساعت 09:01 PM

آقای قبادی من برا شما خیلی احترام قائلم برا خودتون وکارهاتون شما درواقع رنجنامه ملت کرد را به تصویر کشیدین ازحساسیتت نسبت به خانم صابری مطلع شدم کاش یه ذره هم نسبت به هموطنات احساس مسئولیت میکردی به عبدی ها صفا زاده ها به لطف اللهی ها که زیر شکنجه شهید شدن وجنازشئن دست خونوادخ شون نیوفتاد از اونائی که فریادرسی ندارن صداشونو کسی نمیشنوه

-- پریا ، Apr 29, 2009 در ساعت 09:01 PM

برای بهمن عزیز و عزیز چشم بادامیش

هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگرچه دستانش از ابتزال شکننده تر بود
هراس من باری
همه از مردن در سرزمینیست که
مزد گورکن از آزادی آدمی افزون باشد

-- محمدرضا ، Apr 30, 2009 در ساعت 09:01 PM

متاسف بودم از این موضوع و الان هزار بار بیشتر
وکتمان نمیکنم به خاطر علاقه ام به شماست
به خاطر کار بلدیتان نه همزبانی
امیدوارم بزودی رها شود و هر دوتان به آرامش برسید

-- مصطفی ، May 5, 2009 در ساعت 09:01 PM

Dear Bahman, I am really sorry to hear what has happened to Roxana. My family and I knew her personally, she comes from a very good family. What the government of Iran is doing is illegal and an ethical.. . .

-- Shirin ، May 5, 2009 در ساعت 09:01 PM

من هشت ماه نزديك ترين فرد به بهمن قبادي بودم.از مهر سال
گذشته تا ارديبهشت امسال.ما قرار بود ازدواج كنيم و اغلب
بهمن را در آن خانه اي كه البته دو خوابه بود نه يك خوابه
مي ديدم.اما بهمن به رسانه ها اعلام كرد دوست دختر
سابقش،ركسانا صابري،نامزدش است و بعد هم وعده ازدواجش
رو فراموش كرد و به اميد شهرت بيشتر رفت برلين.من هشت
ماه همسر بهمن بودم و بايد بگم نه مردم و نه جامعه و معضلاتش
دغدغش نيستن. اون فقط به سه چيز فكر مي كنه:پول،شهرت و زن.
براي اين هام حاضره هركس وهر چيزي را فدا كنه.چه دختري را كه
عاشقشه و چه استادش را در سينما.شايد اين ژست هاي مردميش
براي شما جالب باشه.ولي براي من مضحك و باور ناپذيره.
manobahmanghobadi.blogsky.com

-- lily ، Nov 11, 2009 در ساعت 09:01 PM