رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش > بابک احمدی: باید به مبارزه ادامه دهیم | ||
بابک احمدی: باید به مبارزه ادامه دهیمسیامک فرهیچهارشنبه، نهم مردادماه، نشست اعتراض به بازداشت فعالان دانشجویی، توسط دفتر تحکیم وحدت در منزل محمد هاشمی، دبیر این تشکیلات برگزار شد.
در ابتدای مراسم مهدی عربشاهی، دبیر سیاسی تشکیلات تحکیم وحدت، با اشاره به بازداشت بهاره هدایت و محمد هاشمی، دو عضو شورای مرکزی این تشکیلات، از سرکوب منتقدان از سوی دولت نهم سخن گفت. پس از وی، دکتر بابک احمدی با اشاره به نادیده گرفتن حقوق اساسی شهروندان از سوی حاکمیت، خاطر نشان کرد: «...ما با نیروی نابخردی که برای حقوق ابتدایی مردم ایران احترام قائل نیست. در نتیجه هیچ راهی دیگری نداریم، جز اینکه این مبارزه را با همه مخاطراتش ادامه دهیم. منتهی مبارزه را فقط وقتی میشود ادامه داد که مرثیهخوان نباشیم. مبارزه را وقتی میشود ادامه داد که به سختیهایی که برایمان اتفاق میافتد، هم تن بدهیم و هم راه مبارزه با آن را پیدا کنیم. آنچه تا به حال اتفاق افتاده، مصیبتهایی بوده، سختیهایی بوده، بچهها شکنجه دیدهاند، بچهها ناحق به زندان رفتهاند، حق حرف زدن از آدمها گرفته شده است. ولی این پایان راه نیست. درست همینها ضد خودش را پرورانده است. همین که ما هنوز دور هم جمع می شویم و چارهجویی جمعی میکنیم، نشان میدهد که آن چیزی که به آن اخلاقیات مدرن میگویند، در بخشهای معترض جامعه بیشتر کار میکند.
امیدوارم که این دوستان عزیز من زودتر آزاد شوند و امیدوارم که راه مشترک دسته جمعیشان را برای مبارزه با این شرایط ادامه دهند. امیدوارم اختلافات کوچکی مانع از همکاری و همفکریشان نشود و به امید این که پیروز شویم؛ پیروز شویم در جامعهای زندگی کنیم که حقوق دمکراتیک وجود داشته باشد، حقوق بشر رعایت شود و آدمها به ناحق اینطور بیمعنی و نابخردانه دستگیر نشوند، شکنجه نبینند، آزار نبینند و حقوق شان زیر سوال نرود.» در بخش بعدی عباس حکیمزاده، مجری مراسم از دکتر داوود هرمیداس باوند، سخنگوی جبهه ملی، برای سخنرانی دعوت کرد. دکتر باوند در مورد برخورد با فعالان دانشجویی گفت: «... آنچه نسبت به دانشجویان انجام میگیرد، کسانی که راه مسالمتآمیز را برای تعدیلات و تغییرات در عرصههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پیشنهاد میکنند، قدم میزنند و قلم میزنند؛ با چنان خشونتی روبرو می شوند که با هیچ منطق و تدبیری قابل توجیه نیست. چگونه است؟! در یک شرایطی از پیوند حوزه و دانشگاه صحبت میشد. آن روز دانشگاه دارای آن چنان اعتبار و قداستی بود که نیازمند بودند برای پیروزی، از سرمایه اجتماعی و سیاسی دانشگاه و دانشجویان بهره بگیرند. ولی امروز دانشگاه و دانشجویان مخل نظم و آرامش عمومی شده اند؛ صرفاً به خاطر انتقاد مسالمتآمیز...؟» در ادامه، مجری مراسم ضمن خوش آمد به محمد توسلی، رییس دفتر سیاسی نهضت آزادی، دکتر سعید حجاریان و حجتالاسلام محسن کدیور؛ از نسرین ستوده وکیل بهاره هدایت، دعوت کرد تا در مورد پرونده وی صحبت کند. خانم ستوده در قسمتی از سخنان خود در مورد نقض حقوق متهمین پروندههای سیاسی، گفت: «...اما موکلان فرهیخته جامعه ما که بیشک در دسته مجرمین سیاسی قرار میگیرند و به موجب قوانین باید از امتیازاتی بیش از مجرمین عمومی برخوردار شوند، از حداقل حقوق مجرمین عمومی هم برخوردار نمیشوند. نه تنها به وکلای آنها در مرحله دادسرا، اجازه حضور و دخالت در پرونده داده نمیشود، نه تنها از همه حقوق اولیه خودشان محروم باقی میمانند، نه تنها وثیقههای میلیونی و گاه میلیاردی برای آنها صادر میشود؛ بلکه حتی در دادگاه هم ـ اخیراً ـ از مشورت آنها با وکلایشان جلوگیری به عمل میآید.
سخنران بعدی مراسم حسن یوسفی اشکوری، فعال ملی و مذهبی بود. وی با انتقاد به عدم توجه و پایبندی به قانون در برخورد با منتقدین، گفت: «...اگر بنا باشد که کسانی را به خاطر حرف ناصحیح و حتی دروغ گفتن به ملت، دستگیر، محاکمه و بازداشت کنند، اول باید مسوولان رده اول مملکت را بازداشت و محاکمه کنند. برای این که دارند ۲۴ ساعت به مردم دروغ میگویند. ...مگر بناست که کسی را به خاطر اینکه حرف درست یا نادرست زده است، به دادگاه ببرند، به زندان ببرند، بازجویی و محاکمه کنند؟ کسی را به خاطر حرف نادرست محاکمه نمیکنند، درست و نادرست را جامعه تشخیص میدهد. افکار عمومی تشخیص میدهد. دادگاه، محاکمه، زندان و مجازات برای جرم است. ...این دستگیریها و بازداشتها و فشارها و محدودیتها در نهایت بر خشمها و کینهها میافزاید و این انباشت کینهها و نفرتها، ممکن است یک روزی سر از جاهایی در بیاورد که نتایج و پیامدهای مخربتری داشته باشد.» سپس عیسی سحرخیز، روزنامهنگار و عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، در توصیف روند بازداشت های اخیر گفت: «...حکومت و حاکمیت به این نتیجه رسیده است که در تیرماه فلهای دستگیر کند و در مردادماه، به صورت قطره چکانی آزاد کند. این مسالهای است که مسلماً اتفاق میافتد.
به دوستان دیگر هم گفتیم. دیگران هم باید دل خوش داشته باشند که این افراد را بیش از این نمیتوانند نگاه دارند و به صورت قطره چکانی آزاد خواهند شد. این شمشیر زنگ زدهای است که برندگی خودش را از دست داده است و امکان نگاهداری جریان معترض، دگراندیش در زندانهای ایران، برای مدت طولانی، اصلاً وجود ندارد...» وی در پایان سخنان خود، وجود عدالت را لازمه ی مشروعیت حکومت دانست: «...باید پرسید آن شخصی که این همه بر عدالت تاکید میکند، میتواند جواب دهد که آیا این وضعیت، عدالت است؟ ما میدانیم که در اسلام، در رفتار روزمره خودمان، حق نداریم پشت کسی که عدالتش ساقط میشود، نماز بخوانیم. در واقع آن فرد صلاحیت خودش را در یک جمع کوچک از دست میدهد و مسلماً در جمع بزرگتر، مشروعیت خود را از دست خواهد داد. این چیزی است که ما الان در کشور با آن مواجه هستیم و باید پاسخ بدهند که آیا میتوانند مشروع باشند؟ چه در سطح حاکمیت و چه در سطح حکومت فردی؟...» پس از سخنان آقای سحرخیز، مجری مراسم به عبدالله نوری، وزیرکشور دولت اصلاحات و محمد بستهنگار، فعال ملی مذهبی خوش آمد گفت و از مهندس هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت مهندس بازرگان و عضو شورای مرکزی نهضت آزادی، برای سخنرانی دعوت کرد. مهندس صباغیان در بخشی از سخنان خود گفت: «...دانشجو، دیگر دانشجوی حقوقبگیر بعضی از قسمتهای شما نیست که کورکورانه از شما اطاعت کند. تلاش میکند تا به یک مطلبی برسد و در این راه جستجوگر است و از خود سرمایه میگذارد. دیگر زندان کردن دانشجو، ریزش دانشجویی ایجاد نمیکند...» در قسمت بعد مهندس موسوی، نماینده مجلس ششم و دبیرکل سازمان ادوار تحکیم، به شرح گوشههایی از خاطرات بازداشت خود در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵، در میدان هفت تیر پرداخت. سخنران بعدی دکتر محمد شریف، وکیل دانشجویان بازداشت شده بود. وی در بخشی از سخنان خود از پیگیریهای دلسوزانه بهاره هدایت در رابطه با پروندههای دانشجویان، یاد کرد. در بخش بعد علیرضا جباری، عضو کانون نویسندگان ایران، در رابطه با تضادهای موجود در قانون اساسی گفت: «...مردم ایران همانند همه انسانها، حق دارند نسبت به تضادهای قانونی که بر آنها اعمال میشود و نسبت به کمبودهای آن، اعتراض خودشان را همگانی کنند. بخواهند که تضادهای موجود در قانون اساسی که باعث این همه مشکلات مدنی برای مردم ایران شده است، بازنگری شود و در مورد آنها تصمیم های عاجلی که برای زندگی فرد فرد ایرانیان در آینده دور و نزدیک میتواند موثر واقع شود، به کار گرفته شود...» در ادامه داوود رضوی، عضو سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی، در خصوص دستگیری یکی از فعالین کارگری، گفت: «...آقای غلامرضا غلام حسینی در ماه گذشته فقط ـ به عنوان کارگری که بازگشت به کار گرفته ـ در مراسمی که آقای شهردار از رانندهها دعوت کرده بودند، رفته بود که از ایشان بپرسد که "برنامه کاری من چه می شود؟" همان دم در او را دستگیر کردند و الان حدود یک ماه است که ایشان در زندان اوین هستند و حتی یک تلفن هم نتوانستهاند بزنند. در خاتمه، اشارهای بکنم به اینکه دوستان از کودتاها صحبت کردند؛ ما هم که در زندان بودیم به ما میگفتند خمرهای سبز یا سرخ (من هنوز نمیدانم این خمرها چی هستند) ولی به ما هم و به آقای اسانلو هم، این اتهامات را زدند.» مطالب مرتبط: • «میخواستند نشست اعتراضی برگزار نشود» • از عبدالله نوری تا هرمیداس باوند برای دانشجویان • بازداشت دو عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم • دلایل بازداشت دانشجویان دفتر تحکیم اعلام شد • دفتر تحکیم: اتهامات منتسبه «شرمآور» است |
نظرهای خوانندگان
تا چند ماه پیش همین دوستان از حفظ آرامش و پرهیز از تند روی را مشی سیاسی خود قرار داده بودند و در هر قدم متوجه شدند که رژیم جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش کوچکترین اصلاحات نیست و کم کم دارند رادیکالیزه میشوند . مخالفان رژیم که تا چند ماه پیش چند پاره بودند ناگهان به لزوم وحدت پی برده اند دو جبهه در واقع باید بگوئیم دو قطب در اپوزسیون ایران شکل گرفته است یکی تشکیل شده است از جبهه ی ملی - ملی مذهبی - سلطنت طلب - تحکیم وحدت - بخش عظیمی از دوم خردادی ها - حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت ) این گروهها که به وحدتی نانوشته رسیده اند کلیه مشکلات با رژیم را شخصی نموده و رژیم را متهم به استبداد . ناکار آمد و .... امثالهم وبا جملات و حرفهائی که بیشتر جنبه ی نصیحت داشته برای رژیم مطرح کرده اند لذا این با رادیکالیسم موجود در جنبش و حرکتهای مردمی ناسازگار بوده و از سال 1376 و بخصوص بعد از تظاهرات دانشجوئی سال 1378 این جریانات خورشیدشان رو به افول گذاشت . مردم ایران سالهاست که مطالبات اقتصادی و سیاسی فرهنگی شان متوقف مانده است و این جریانات در همدستی با رژیم و همزبان با رژیم جنبش مردم را وابسته به گروهکهای شرق و غرب نسبت داده اند و حتی بخشی از این اپوزسیون را در جبهه ی دوم خردادی پاسداران شرمگین تشکیل داده اند جبهه ی ملی دکتر سنجابی را به دست بوسی خمینی در پاریس میفرستد و اولین گروهی هم هست که با جمهوری اسلامی مرزبندی میکند حزب توده و فدائیان اکثریت زمانی که با رژیم فالوده میخوردند همه را متهم به سلطنت طلبی و آمریکائی میکرده اند حجاریان سازگارا و گنجی و دار و دسته اشان در وزارت اطلاعات و سپاه جا خوش کرده بودند بازرگان و ملی مذهبی ها به نخست وزیری و وزارت میرسند تحکیم وحدت سر دم دار اصلاحات در چهار چوب رژیم و برای حفظ آن میشوند . جالب است که این جبهه همدیگر را هم متهم به رابطه با آمریکا میکردند و هر کدام از دیگری سبقت میگرفته تا خودش را پیرو خط امام دو آتشه معرفی کند و جالب انکه حزب توده و فدائیان اکثریت در سال 1361 فدائیان اقلیت را در جبهه ی ضد انقلاب معرفی میکند . این جبهه ی ناهمگون چگونه از ابتدای انقلاب 1357 در یک خط حرکت کرده اند بنام پیروان خط امام . - البته جبهه ی ملی تنها جریانی ست که در جنایتهای رژیم سهیم نشده است به همین دلیل به این دوستان هم پیشنهاد میکنیم از این جریانات فاصله بگیرد زیرا همه آنها در جنایات رژیم سهیم بوده اند و در نزد مردم جایگاهی ندارند تنها جریانی که از ابتدای انقلاب از رژیم فاصله گرفته جبهه ی ملی بوده است لذا پیشنهاد میکنیم که اگر حتی در کنار این جریانات هم میروند خط و خطوط خود را تفکیک کنند تبدیل به دنباه ی این جریانات مکار نشوند . حتی تحکیم وحدت در انقلاب فرهنگی خمینی - بنی صدر کاری کرد که بر همگان روشن است . ولی جبهه ی ملی هیچگاه خط امامی نبوده است . این جریانات با رادیکالیزه شدن جنبش مردمی به آه و ناله از رژیم کماکان ادامه میدهند و ناتوانی خود را در بدست گرفتن رهبری جنبش نشان داده اند لذا زمان تصمیم گیری برای آنان فرارسیده باید انتخاب کنند رژیم یا مردم . آنها به این نتیجه رسیده اند که رژیم جمهوری اسلامی پایگاههای اجتماعی و اقتصادی خودش را از دست داده است هر سرکوب نتیجه ی عکس دارد و باعث به میدان کشیده شدن بیشتر مردم میشود به همین دلیل این جبهه دست پاچه شده است همانطور که خمینی از رادیکالیزه شدن جنبش هراسیده بود و تئوری فرار به جلو و شعارهای تند را در دستور قرار داد ه بود .آقای بابک احمدی به درستی میگوید که با نیروئی نابخرد روبروست زیرا نصیحتهای پدرانه ی این جبهه را قبول نمیکند و باعث ایجاد بقول بازرگان " نه باران که سیل " میشود . و از پتانسیل این جبهه رژیم جمهوری اسلامی برای حفظ موقعیت خودش استفاده نکرده است و حتی آنها را زندان هم میکند و به رادیکالتر شدن جنبش کمک میکند . اگر به این جبهه ی لیبرالیستی نگاه کنیم در هیچ کدام برنامه ی مشخصی ندارند و بر اساس مقتضیات زمان و با کیلومتر ها فاصله از پشت مردم حرکت میکنند تنها برای مقابله با مردم از شوونیسم ایرانی مدد میگیرند و مردم را به رویاهای فتوحات کوروش و داریوش و ... میبرند عظمت طلبی انها نیز حقیرانه است به جای ارائه برنامه ای مدون که برنامه ای شدن احزاب در دنیا از قرن نوزدهم متداول بوده را نادیده میگیرند و فقط غرولند میکنند و همه مصائب را و کم کاری خودشان را بر سر رژیم خراب میکنند اگر همین فردا حکومت را تقدیم اینان کنیم همان خواهند کرد که خمینی از 1360 تا 1367 کرد و شاید بسی سبعانه تر .
-- فرهاد- فریاد ، Aug 1, 2008 در ساعت 08:01 PMعبدالله نوری هم بوده؟! جل الخالق؟! شیخ خاموش و این حرفا؟ یعنی دیگه خاموش نیست؟!!!!!!!!!!!!!
-- ali ، Aug 1, 2008 در ساعت 08:01 PM