رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از فارين افرز، آوريل ۲۰۰۷ - بخش سوم

راهنمای تنش‌زدایی با ایران

ری تکیه*
ترجمه مانی پارسا

مقاله «ری تکيه» در شماره اخير نشریه «فارين افرز» از مقالاتی است که می‌تواند نشان‌دهنده يک چرخش بنيادين باشد. اگر تمام آنچه او که در اين مقاله پيشنهاد می‌کند تبديل به سياست شود يا چنانکه او خود می‌گويد پارادايم تازه‌ای ايجاد کند بايد آن را نقطه آغاز يک سياست جديد در باره ايران و تا حدودی اروپايی شدن سياست آمريکا دانست. او در اين بخش که بخش پايانی ترجمه مقاله اوست راههای تنش زدايی با ايران را به سياستمردان آمريکايی نشان می دهد. - زمانه

عادی‌سازی روابط گام اول نه آخر
مؤثرترین راه برای رفع این بلاتکلیفی به سود واشنگتن اجرای یک دیپلماسی ابتکاری است. برای این امر تنها تغییر سیاست کافی نیست بلکه نیاز به تغییر پارادايم (الگوی مسلط) است. سیاست‌گذاران آمریکایی که مفهوم مهارسازی، مدت‌ها هدایتگر ایشان بوده، همچنان به عادی‌سازی روابط به عنوان نتیجه نهایی روند طولانی مذاکرات نگریسته‌اند. اما در سیاست جدیدی از تعامل، عادی‌سازی باید نقطه آغازین مذاکرات را تشکیل دهد. از این طریق بحث‌هایی همچون سلاح هسته‌ای و تروریسم راحت‌تر پیش می روند. بهترین فرصتی که ایران را به وضع موجود در منطقه پایبند می‌کند ایجاد راهبردی است که به دنبال برقراری شبکه‌ای از توافقات رو به استحکام امنیتی و اقتصادی باشد.

از این طریق اصولاً وضعیت جدیدی ایجاد می‌شود که در آن روابط تهران با واشنگتن، برای رژیم ارزش بیشتری پیدا خواهد کرد تا روابط آن با حزب‌الله یا دنبال کردن راه دستیابی به سلاح هسته‌ای.

رفع تحريم‌ها و اذعان به جايگاه منطقه‌ای ايران
برای ایجاد چنین تغییراتی، واشنگتن می‌بایست از طریق رفع تحریم‌های ایران و ایجاد روابط دیپلماتیک، به تقویت مصلحت‌اندیشان در تهران بپردازد. به‌رسمیت‌شناختن جایگاه منطقه‌ای ایران و تعمیق روابط اقتصادی با غرب می‌تواند سرانجام دست مصلحت‌گرایان را باز کند تا رهبر را برای به‌حاشیه‌راندن تندروها متقاعد کنند، تندروهایی که مُصّر بر رویارویی با آمریکا هستند و دستیابی به اهداف ملی ایران را تنها در گرو این رویارویی تعریف می‌کنند.

در صورت تجدید نظر در قبال سیاست خود نسبت به ایران، ایالات متحده نیازی به ارائه ضمانت‌های امنیتی به تهران ندارد. در محافل سیاست‌گذاری واشنگتن رسم و روال اینست که گشودن گره ایران را در گرو تعهد دولت بوش نسبت به عدم حمله به ایران بدانند. این‌گونه استدلال نشان‌دهنده سوءتفاهمی بنیادین در مورد طرز نگرش جمهوری اسلامی به قدرت خود و جایگاه امروزین آن در خاورمیانه است.

اولیاء حکومت دین‌سالار ترسی از ایالات متحده ندارند. رابطه ایشان با جامعه بین‌الملل از موضع آسیب‌پذیری استراتژیک نیست؛ تهران در حال حاضر به‌دنبال خاطر جمع شدن نسبت به عدم حمله نظامی آمریکا نیست بل‌که خواستار رسمیت یافتن جایگاه و نفوذ خود از سوی دیگران است.

ترک سياست تهديد و تغيير رژيم
ایالات متحده براستی می‌باید تغییرات مهمی در طرز برخوردش با ایران به‌وجود آورد، چه از دیدگاه محتوا و چه از منظر سبک. با توجه به سرشت دین‌سالار رژیم ایران و سوءظن‌های شدید آن رژیم، واشنگتن ناچار به تعدیل لحن خود خواهد بود. مقامات آمریکایی دیگر نمی‌توانند از یک‌سو ایران را با عناوین "پایگاه ظلم و جور" یا "مرکز دارایی تروریسم" بنامند و از سوی دیگر متعاقب آن خواستار انجام مذاکرات شوند. مانند همه رژیم‌هایی که از بطن انقلاب بیرون آمده‌اند، تأکید تهران بر اینست که جامعه بین‌المللی نه تنها منافع آن را به‌رسمیت بشناسد بل‌که اقتدارش را نیز قانونی بداند. این مسئله به هیچ وجه انحصار به دین‌سالاران ایران ندارد؛ باید به یاد داشت که شوروی‌ها هم دهه‌های متوالی خواهان به‌رسمیت شناخته‌شدن مرزهای پس از جنگ اروپای شرقی از سوی ایالات متحده بودند. یک سیاست نوین آمریکا در قبال ایران بناچار بایستی رسماً صاحب اختیار بودن جمهوری اسلامی را به‌رسمیت بشناسد.

در راستای این روش، واشنگتن بایستی سیاست غیرعملی تغییر رژیم، از جمله پاداش ناچیز ۷۵ میلیون دلاری به تبعیدیان ایرانی به منظور پخش رسانه‌ای برای ایران را کنار بگذارد. آنچه که واضح است اینست که جای این‌گونه آرمان‌گرایی‌ها اینجا نیست.

اپوزيسيون پيرو آمريکا وجود ندارد
بر خلاف اروپای شرقی در دهه ۱۹۸۰، ایران حقیقتاً دارای یک جنبش اپوزیسیون منسجم که حاضر باشد از آمریکا پول و دستور دریافت کند نیست. از سوی دیگر، ابراز تمایل به تغییر رژیم نتیجه عکس می‌دهد. پرخاش‌های واشنگتن و تهیه و تدارک کمک به اپوزیسیون دموکراتیک (غیر موجود) باعث متقاعد شدن بسیاری از تندروهای ایرانی شده که پیشنهاد مذاکره از سوی واشنگتن تلاشی است در جهت آسیب رساندن به رژیم در تهران. بنابر این هر گونه تلاشی از سوی میانه‌روها برای تعامل با ایالات متحده خودبه‌خود تحت عنوان سازش با ترفندهای توطئه‌آمیز شیطان بزرگ محکوم می‌گردد. ایران بی‌گمان دیگرگون خواهد شد، ولی تحت شرایط خود و مطابق سرعت و شتاب خود.

ادغام ايران در جامعه جهانی موثرتر از منزوی کردن آن است
تلاش برای ایجاد حکومتی آسان‌گیرتر در تهران برای ایالات متحده سودمند است ولی آمریکا با پخش رسانه‌ای قصه و حکایت از طریق تبعیدیان ایرانی یا از راه استدعاهای بوش از یک جمعیت بی‌اعتنای ایرانی نمی‌تواند کمکی به خود نماید. ادغام ایران در اقتصاد و جامعه جهانی می‌تواند تأثیر بسیار بیشتری در جهت تسریع دگردیسی دموکراتیک در این کشور داشته‌باشد.

قواعد بازی و چهار محور گفتگو
بهترین راه برای واشنگتن در جهت ایجاد یک رابطه مؤثر و متعهدانه با ایران، گشودن مذاکرات مستقیم در موضوعات حیاتی، در راستای چهار محور جداگانه است.

نخستین محور؛ عادی‌سازی روابط: از آنجا که مقصود از این گفت‌وگوها عادی‌سازی روابط خواهد بود، عادی سازی روابط بایستی نخستين محور یک جدول زمانی برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک، کاهش تدریجی تحریم‌های آمریکا، و استرداد دارایی‌های مسدودشده ایران باشد. تأثیری که عرضه این‌گونه مشوق‌های مفید بر پیشرفت آسان‌تر بحث‌های سازنده در زمینه موضوعات دشوار خواهد داشت چشم‌گیر خواهد بود. همچنین ارائه این مشوق‌ها به احتمال زیاد باعث تقویت حسن نیت نسبت به آمریکا در میان عامه مردم ایران خواهد شد.

محور دوم؛ برنامه هسته‌ای: با توجه به پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران، این موضوع بهتر است در محور دوم گفت‌وگوها در اولویت قرار گیرد. این تصور که جمهوری اسلامی از الگوی لیبی پیروی کند و تمامی زیرساخت‌های هسته‌ای خود را برچیند واقعی به نظر نمی‌آید. وظیفه مذاکره‌کننده‌هایی که بر سر این موضوع کار می‌کنند این خواهد بود تا گام‌هایی را برای تهران تنظیم کنند که آن حکومت از طریق آن‌ها بتواند اعتماد جامعه بین‌المللی را بازیابد. به عنوان نمونه‌ای از این گام‌ها می‌شود پذیرش یک برنامه سختگیرانه بازرسی از سوی ایران را مثال زد. با پذیرش چنین برنامه‌ای ایران می‌تواند نشان دهد که برنامه هسته‌ای‌اش به سوی مقاصد نظامی تغییر جهت نمی‌دهد. ایران باید بتواند از حقوق خود در چارچوب پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، برای غنی‌سازی اورانیوم استفاده کند، ولی در عوض، باید به روال‌های نظارت نظیر بازرسی‌های ناگهانی، اجازه حضور دائمی به کارکنان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و افشاء کامل فعالیت‌های پیشین خود تن در دهد. هدف غایی ایران ممکن است تولید جنگ‌افزار هسته‌ای باشد اما مورد عراق نشان می‌دهد که با یک روند نظارت موشکافانه که از حمایت جامعه جهانی نیز برخوردار باشد می‌توان راه این‌گونه بلندپروازی‌ها را مسدود کرد.

عراق و افسانه‌هايی در باره ايران
محور سوم؛ موضوع عراق: مذاکرات محور سوم بایستی بر سر موضوع عراق تمرکز کند. در سایه گزارش بیکر-همیلتون، بسیاری از سیاست‌سازان و کارشناسان واشنگتن سرگرم ارائه دلایلی برای اثبات کمک‌کار نبودن ایران در این مسئله بوده‌اند. اما بسیاری از این استدلالات غلط هستند.

افسانه اول اینست که تهران ترجیح می‌دهد تا سربازان آمریکایی در عراق باقی بمانند و بمیرند زیرا افزایش شمار تلفات از آغاز جنگ دیگر از سوی آمریکا جلوگیری می‌کند. واقعیت اینست که پس از تقریباً چهار سال جنگ بلاتکلیف، مقامات ایرانی معتقدند که از تورم آمال جهانگشایانه آمریکا به اندازه کافی کاسته شده و نیازی به خونریزی بیشتر از پیکر این غول نیست.

مطابق افسانه دوم، جلب همکاری ایران نیازمندِ معوق کردن تحریم‌های سازمان ملل علیه برنامه اتمی آن کشور است. اما این‌گونه استدلال فرض را بر این می‌گذارد که یک روند پرزور از سوی سازمان ملل در جریان است که می‌بایست به تأخیر بیفتد و این حرفی است نادرست. رهبران ایران بر خلاف همتایان آمریکایی خود ارتباط کمی میان سیاست خود در قبال عراق و سیاست هسته‌ای خود می‌بینند. اجماع غالب در تهران، امروز اینست که اشغال عراق از سوی آمریکا راه پیشرفت محسوس سیاسی در آن کشور را بسته و تنها راه ثبات عراق، واپس‌نشینی تدریجی نیروهای آمریکایی است.

منافع مشترک ايران و آمريکا در عراق
برداشت‌ها و انگیزه‌های تهران هرچه می‌خواهد باشد، نفوذی که در عراق دارد آن را تبدیل به یک شریک بی‌بدیل کرده‌است. گرچه ایران سرگرم تقویت هم‌پیمانان شیعه عراقی خود و مسلح کردن شبه‌نظامیان آنان بوده، و واشنگتن هم با اتهام متقابل پاسخ داده، با این وجود این دو دولت در بسیاری از اهداف مشترکند. تهران نیز مانند واشنگتن تمایل به توقف جنگ داخلی جاری و حفظ یکپارچگی عراق دارد. طبقه حاکمه ایران همچنین مناسب‌ترین راه برای رسیدن به اهداف خود را از طریق برگزاری انتخابات می‌داند چرا که این روش باعث توانمندی بیشتر اکثریت شیعه در عراق می‌شود. اگر عراق بتواند نظم و ترتیب یک کشور معمولی را پیدا کند نیروهای آمریکایی می‌توانند آنجا را ترک کنند، پیکارجویان آرام خواهند شد و سنی‌های میانه‌رو در بدنه حکومت ادغام خواهند شد. تمامی این اهداف در جهت هر دو منافع ایران و ایالات متحده هستند.

به‌جای افسوس خوردن از نفوذ ایران در عراق، سیاست‌سازان آمریکایی بایستی ذهن خود را بر چالش چگونگی کنترل مفید آن قدرت، متمرکز نمایند. در صورتی که نفوذ مشروع ایران به‌رسمیت شناخته شود و چارچوبی برای هماهنگ‌سازی سیاست‌های دو کشور ایجاد شود کار برای واشنگتن در خصوص ارائه درخواست به تهران آسان‌تر می‌شود. در آن صورت واشنگتن برای فشار بر تهران در موقعیت بهتری قرار می‌گیرد. از این فشارها می‌توان برای نمونه در جهت ملایم کردن گرایش‌های جدایی‌طلبانه شیعه‌های عراق و مهار عوامل سرکشی همچون مقتدی صدر، رهبر گروهی از شبه‌نظامیان شیعه، استفاده کرد. افزون بر این، ایران امروزه از بزرگ‌ترین شرکای تجاری عراق است. ایالات متحده بهتر است این‌گونه تجارت‌ها را تسهیل کند چرا که این به ثبات در جنوب عراق کمک خواهد کرد. هر چه زودتر واشنگتن درک کند که تهران می‌تواند نقش مفیدی در عراق بازی کند، به همان نسبت می‌تواند سریع‌تر از تجزیه عراق و بی‌ثباتی بیشتر خلیج فارس جلوگیری کند.

صلح اسرائيل و فلسطينيان
چهارمین محور؛ روند صلح اسرائیل و فلسطینی‌ها: چهارمین محور و پردردسرترین مجموعه از مذاکرات بایستی بر روند صلح اسرائیل و فلسطینی‌ها تمرکز کند. تهران پافشارانه با این روند مخالفت ورزیده، در خیلی موارد از راه حمایت از تروریسم. خصومت تهران با اسرائیل بر اساس ایدئولوژی اسلامی آن بنا شده، چرا که این ایدئولوژی مشروعیت این طرح صهیونیستی را مردود می‌شمارد. پشتیبانی ایران از حزب‌الله و حماس، نفوذ ایران را به مناطقی ورای حوزه دسترسی نظامی‌اش می‌رساند. به دنبال پیروزی حزب‌الله در منازعه تابستان گذشته با اسرائیل و محبوبیت بیش از پیش‌اش در میان مردم، ثبات قدم ایران نیز استوارتر شده. واشنگتن می‌باید این حالت را عوض کند. اگر ایران و ایالات متحده در جهت عادی‌سازی روابط خود گام بردارند، در چنین حالتی، برای نخستین بار ستیزه‌جویی ایران نسبت به اسرائیل می‌تواند به از دست رفتن منافع واقعی‌اش بینجامد.

رفتار ايران بهبودپذير است
نگاهی دقیق به تاریخ ایران نشان می‌دهد که رفتار آن بهبودپذیر است. در دهه ۱۹۹۰ ، برای مثال، مشوق‌هایی درست باعث شد تا تهران از ترور مخالفان ایرانی در اروپا و حمایت از برخی فعالیت‌های تروریستی در خلیج فارس دست بکشد. در سال ۱۹۹۷،‌ یک دادگاه آلمانی، عوامل حکومت ایران را در ارتباط با قتل رهبران اپوزیسیون کُرد در رستورانی در برلین که پنج سال پیش از آن رخ داده‌بود محکوم کرد. این باعث شد تا دولت‌های اصلی اروپایی فرستادگان خود را از تهران فرابخوانند و محدودیت‌هایی بر تجارت اِعمال کنند. جمهوری اسلامی به سرعت روش هدف‌گیری مخالفان در تبعید را کنار گذاشت. در حالتی مشابه، ایران از پشتیبانی عناصر تندرو در عربستان سعودی و کشورهای عرب خلیج فارس دست کشید و این باعث شد تا آن کشورها در دهه ۱۹۹۰ روابط خود را با ایران عادی کنند. در این مورد نیز، مزایای استراتژیک تنش‌زدایی، تهران را متقاعد ساخت تا روش‌های خود را تغییر بدهد.

اکنون وقت آن‌است تا واشنگتن این درس‌ها را به‌کار ببندد. در صورتی‌که ایالات متحده و ایران مبادرت به حل اختلافات خود بکنند، به احتمال قوی یک نیروی محرکه طبیعی، تهران را از مخالفتش با روند صلح خاورمیانه و تکیه‌اش بر تروریسم دور خواهد ساخت. به این تغییر جهت بایستی به‌وسیله مشوق‌های دیپلماتیک و اقتصادی یاری رساند. نکته مورد نظر این نیست که برای مثال تهران وادار به رها کردن حزب‌الله بشود. منظور اینست که با فشار بر تهران بتوان کاری کرد که آن به‌نوبه خود حزب‌الله را در جهت ایفاء نقشی سازنده در سیاست لبنان و توقف حملات به اسرائیل متقاعد سازد.

روزنه‌ای تازه
برای نزدیک به سه دهه، احساسات غلیظ و نطق‌های غیر مسئولانه باعث انسداد راه ایجاد یک رابطه معقولانه میان ایالات متحده و ایران شده‌است. بارها و بارها، مصلحت‌جویی در مذبح ایدئولوژی قربانی شده و منافع مشترک به‌خاطر شکایات در‌هم‌پیچیده تاریخی به تاریکی رانده شده. امروزه اما، در ایران دست کم یک جناح قدرتمند یعنی عملگرايان مصلحت انديش داخل گروه راستگرای نو وجود دارد که خواهان نگرش به راه‌های کنار آمدن با واشنگتن است. در صورتی‌که واشنگتن در پاسخ، با یک راهبرد جامع تنش‌زدایی بیاید، این امکان برای ایران و ایالات متحده وجود دارد تا سرانجام بر دشمنی دوطرفه خود غالب آیند.

یک الگوی جدید نمی‌تواند مانع از تنش یا حتی کشمکش بشود اما می‌تواند تهران را ترغیب کند تا برای حفظ بهتر منافع خود، داوطلبانه از تمایلات تندروانه خود دست بکشد. ایران در آینده‌ای که قابل پیش‌بینی است همچنان به عنوان مشکلی برای ایالات متحده بجا خواهد ماند؛ پرسش اینجاست که چطور بتوان به بهترین وجه پیچیدگی‌ها و تضادهای آن را مهار و اداره کرد. پیشنهاد عادی‌سازی روابط از سوی ایالات متحده و آغاز گفت‌وگوها در زمینه تمامی موضوعات برجسته میان دو کشور می‌تواند به ایران فرصتی برای انتخاب میان دو گزینه بدهد. این‌که آیا ایران می‌خواهد کشوری باشد که از الزامات مشروع دفاع می‌کند یا کشوری به دنبال موهوماتی خودشکن. و برای نخستین بار پس از دهه‌ها، نشانه‌هایی دیده می‌شود که ایران ممکن است بخواهد گزینه اول را برگزیند.

---------------------------------------
*ری تکیه Ray Takeyh یک پژوهشگر ایرانی‌تبار آمریکایی و عضو ارشد شورای روابط خارجی، یک سازمان مستقل و پرنفوذ در آمریکا است. او نوشتارهای فراوانی در رابطه با ایران انتشار داده‌است. او همچنین نویسنده کتاب «ایران پنهان: ناهم‌خوانی‌ها و قدرت در جمهوری اسلامی» است.

Hidden Iran: Paradox and Power in the Islamic Republic.

---------------------------------------
بخش دوم مقاله: زمان تنش زدايی با ايران است
بخش نخست مقاله: تنش زدایی، نه براندازی

لينک مطلب اصلی: Iran: Detente, Not Regime Change

Share/Save/Bookmark