رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ اردیبهشت ۱۳۸۶
از فارين افرز، آوريل 2007 - بخش نخست

ايران: تنش زدايی، نه براندازی

ری تکیه*

مقاله ری تکيه Ray Takeyh در شماره اخير فارين افرز از مقالاتی است که می تواند نشاندهنده يک چرخش بنيادين باشد. اگر تمام آنچه او که در اين مقاله پيشنهاد می کند تبديل به سياست شود يا چنانکه او خود می گويد پارادايم تازه ای ايجاد کند بايد آن را نقطه آغاز يک سياست جديد در باره ايران و تا حدودی اروپايی شدن سياست آمريکا دانست. - زمانه
---------------------------------------------------

ستاره ای در کار برآمدن
پنج سال از زمانی که بوش متعهد شده‌بود تا خاورمیانه را به‌ طورکلی دگرگون کند می‌گذرد و این منطقه حقاً دچار دگرگونی عمیقی شده‌است. بدبیاری‌های واشنگتن در عراق، تحقیر قدرت اسرائیل در لبنان، سر برافراشتن شیعه‌هایی که پیش از این به حاشیه رانده شده بودند و تفوق احزاب اسلامگرا، خاورمیانه را به لبه پرتگاه آشوب سوق داده‌است.

در میانه این درهم‌ریختگی‌ها جمهوری اسلامی ایران قد برافراشته. رژیم این کشور نه تنها در مقابل حملات بی‌امان آمریکا تاب آورده بلکه توانسته نفوذ ایران در منطقه را تقویت ببخشد. ایران هم‌اینک در مرکز معضلات اصلی خاورمیانه قرار گرفته. از جنگ‌های داخلی در حال گسترش در عراق و لبنان گرفته تا چالش امنیتی خلیج فارس، تصور این‌که هیچ‌یک از این معضلات را بتوان بدون همکاری ایران حل کرد مشکل است. در عین حال، قدرت تهران رفته‌رفته از طریق برنامه هسته‌ای‌اش رو به تقویت است، برنامه‌ای که با وجود اعتراضات پیوسته از سوی جامعه جهانی همچنان بدون مانع به پیشرفت خود ادامه می‌دهد.

این روند برنامه هسته‌ای ایران، واشنگتن را مجاب کرده‌است. از همان زمان انقلابی که منجر به سرنگونی شاه در سال ۱۹۷۹ شد، ایالات متحده یک رشته سیاست ناهماهنگ را نسبت به ایران دنبال کرده. در مقاطع مختلف، آمریکا سعی در سرنگونی رژیم ایران داشته و حتی در مواردی تهدید به عملیات نظامی نموده ولی در مقاطعی دیگر خواهان برگزاری گفت‌‌وگو در خصوص شمار محدودی از موضوعات شده‌است.

در سراسر این دوره، کوشش آمریکا بر این بوده تا دست و پای ایران را بسته نفوذش در منطقه را محدود کند. اما هیچ‌یک از این رهیافت‌ها جواب نداده، به‌ویژه در زمینه سیاست مهار یعنی همان سیاستی که همچنان راهبرد انتخابی بحث‌های سیاست‌گزینی در رابطه با ایران است.

اگر ایالات متحده امید به مطیع کردن ایران دارد بایستی در مورد استراتژی خود از پایه و اساس بازاندیشی کند. جمهوری اسلامی در آینده‌ای نزدیک ناپدید نخواهد شد و نفوذ فزاینده منطقه‌ای آن را هم نمی‌شود محدود کرد. واشنگتن باید از گزینه‌های نظامی جذاب ولی سطحی، امید به گفت‌وگوهای مشروط و سیاست کنونی خود در خصوص مهار ایران دوری بجوید و به عوض آن به یک سیاست جدید تنش‌زدایی روی بیاورد. به‌طور اخص، واشنگتن می‌باید برای عملگرايان در تهران فرصتی برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک و اقتصادی ایجاد کند. از این طریق و با در دست داشتن دورنمای یک رابطه جدید با ایالات متحده، عملگرايان در موقعیتی قرار خواهند گرفت تا بتوانند تندروها را در تهران به حاشیه رانده در جهت تغییر توازن قوا به سود خود کوشش نمایند. هرچه زودتر واشنگتن این حقایق را به رسمیت بشناسد و بالاخره روابط خود را با دیرپاترین دشمن خاورمیانه‌ای خود عادی سازد بهتر است.

گزینه های خوبی در دست نیست
جرج دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا، به هنگام گفت‌‌وگو درباره ایران معمولاً تصریح می‌کند که "همه گزینه‌ها روی میز است". این یک تذکر نه‌چندان ظرافتمندانه در مورد اینست که آمریکا در صورت شکست تمام گزینه‌های دیگر ممکن است علیه تهران به زور متوسل شود. این تهدید این واقعیت را نادیده می‌گیرد که آمریکا هیچ گزینه واقع‌بینانه نظامی علیه ایران ندارد. ایران برای حفاظت از تأسیسات هسته‌ای خود در برابر ضربات احتمالی آمریکا، این تأسیسات را در سراسر کشور پراکنده کرده و آن‌ها را در عمق زیادی از زمین قرار داده‌است.

بنابراین هر حمله‌ای از سوی آمریکا باید، هم بر چالش‌های اطلاعاتی (چگونه بتوان تأسیسات را یافت) و هم بر چالش‌های پردردسر تدارکاتی (چگونه بتوان آن‌ها را مورد اصابت قرار داد) غلبه کند. (همان‌گونه که فاجعه عراق نشان داده اطلاعات ایالات متحده همیشه هم به آن اندازه که باید قابل اعتماد نیست). و حتی یک حمله موفقیت‌آمیز نظامی هم به آرزوهای هسته‌ای روحانیان ایران نقطه پایان نخواهد گذاشت. چنان حمله‌ای تنها باعث تشویق آن‌ها برای بازسازی تأسیسات تخریب‌شده خواهد شد آن هم با اعتنای کمتر ايران به تعهدات اش در قبال پيمان منع گسترش سلاحهای هسته ای.

سیاست مهار مدت‌هاست کارآمد نيست
آیا برقراری یک گفت‌وگوی مشروط، مانند آنچه توسط کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا پیشنهاد شده، ممکن است راهگشا باشد؟ در ماه مه ۲۰۰۶، به نظر می‌آمد که رایس با اعلام آمادگی آمریکا برای مشارکت در گفت‌وگوی دوجانبه با ایران بر سر مسئله هسته‌ای با این شرط که ایران فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم خود را تعلیق کند، گام بزرگی به پیش نهاده‌است. اما این اظهارات، مناقشه ایالات متحده و ایران را به اشتباه، تنها در قالب مسئله ساده خلع سلاح قرار می‌دهد.

در واقع اختلافات سیاسی و راهبردی میان این دو کشور بسیار عمیق‌تر است و نیاز به رویکردی بسیار جامع‌تر دارد.

با توجه به این واقعیت‌های ناخوشایند، بسیاری از سیاست‌گذاران آمریکایی رفته‌رفته به سوی گزینه‌ای روی می‌آورند که کمتر از بقیه گزینه‌ها اعتراض‌‌برانگیز است یعنی روش مهار. آنها امید دارند تا اعمال فشار دیپلماتیک و تحریم‌های اقتصادی در کوتاه‌مدت از طرح‌های شرورانه ایران جلوگیری کند و سرانجام زمانی باعث روی کار آمدن یک حکومت دموکراتیک‌تر در ایران بشود، حکومتی که با منافع آمریکا سازگارتر باشد.

ایده مهار ایران فکر تازه‌ای نیست. این ایده در اشکال مختلف خود از آغاز جمهوری اسلامی عملاً همواره سیاست ایالات متحده در قبال ایران بوده و از سوی هر دو حزب بزرگ آمریکا نیز حمایت شده. با این وجود اگر امروز بخواهیم این سیاست را با عقل سلیم حمایت کنیم بایستی نخست به پرسش‌های مهمی از این دست پاسخ بدهیم: آیا می‌شود کشوری را که نفوذ خود را از راه‌های غیر مستقیم همچون حمایت از تروریسم، پرداخت پول به دیگران برای انجام سیاست‌هایش و ارتباط با احزاب شیعه خارجی اعمال می‌کند براستی مهار کرد؟ آیا دیگر کشورهای منطقه آماده کمک به آمریکا برای منزوی کردن ایران هستند؟

اگر واشنگتن قرار بود به‌طرزی عقلایی به گزینه‌های خود بنگرد، سریعاً متوجه می‌شد که پاسخ به پرسش‌های بالا منفی است. اما سیاست ایالات متحده مدت‌ها است که تحت غلبه یک سوء ظن غریزی نسبت به تهران قرار دارد. در خلال روزهای پرتلاطم پس از انقلاب ۱۹۷۹، قهر اسلامی ایران به نظر بهت‌انگیز و به‌طرزی خطرناک در حال گسترش دیده می‌شد. مرزهای ایران برای نخبگان روحانی حاکم، یادآور گذشته‌ای تحقیرآمیز بود و این روحانیان برای صدور انقلاب مصمم به نظر می‌آمدند. نظم حاکم بر منطقه، اما، پایدارتر از آن بود که روحانیان انتظار داشتند و بیشتر رؤیاهای انقلابی ایران در میدان‌های نبرد با عراق در دهه ۱۹۸۰ نقش بر آب شد.

جنگ پرهزینه با بغداد باعث شد تا نخبگان روحانی، حد و مرز قدرت خود و غیر عملی بودن بلندپروازی‌هایشان را درک کنند. ایران به لفاظی‌های جهان‌شمول خود ادامه داد ولی سیاست خارجی آن تا حد زیادی عمل‌گرا شد. با این وجود، تصور ایران به عنوان یک نیروی بی‌ثبات‌کننده همچنان در ذهن آمریکا منجمد مانده و از آن زمان تا کنون ادامه داشته. این در حالی است که ایران، دیگر مدت‌ها است که کشوری تجدیدنظرطلب نیست و اکنون تبدیل به قدرتی متوسط شده که به دنبال برتری منطقه‌ای است. به‌دیگر سخن، سیاست مهار از مدت‌ها پیش دیگر روش مناسب نبوده، چرا که ایران دیگر آن کشور انقلابی‌ای که بخواهد با اجبار، الگوی حکومتی خود را به دیگران صادر کند نیست.

واقعیت امر اینست که سیاست مهار هیچ‌وقت موفق نبوده؛ و شانس موفقیت آن در آینده از این هم کم‌تر است. شکست این سیاست به خوبی در گزارش‌های سالانه وزارت امور خارجه آمریکا ثبت و ضبط شده. در این گزارش‌ها، آن وزارتخانه جزئیات حمایت ادامه‌دار ایران از تروریسم را بازتاب می‌دهد و نسبت به پیشرفت‌های آن کشور در زمینه برنامه هسته‌ای هشدار می‌دهد.

کسی جلودار ایران نیست
تحریم‌ها و دیگر اَشکال اِعمال فشار از سوی ایالات متحده در امر جلوگیری از رفتار سوء ایران شکست خورده‌اند. بدتر از آن، دولت بوش اخیراً به اقداماتی دست زده که سیاست مهار را بیش از پیش بی‌تأثیر می‌کند. حمله واشنگتن به عراق که بر پایه توصیه‌های نادرست صورت گرفت به سود ایران تمام شده زیرا احزاب محلی شیعه و طرفدار تهران را توانمند کرده‌است. آن زمان که یک عراق نیرومند با یک حکومت سنی می‌توانست به عنوان وزنه‌ای متعادل‌کننده برای قدرت ایران شیعه عمل کند مدت‌ها است سپری شده.

شیعه‌های عراق یکدست و همگن نیستند ولی حزب‌های اصلی شیعه در بغداد یعنی حزب الدعوه و شورای عالی انقلاب اسلامی عراق روابط تنگاتنگی با ایران دارند. این البته به این معنی نیست که رهبران جدید عراق حاضرند از منافع خود به سود ایران بگذرند ولی این احتمال هم که ایشان بنا به درخواست واشنگتن به رویارویی با ایران بپردازند بسیار کم است.

هیچ کشور دیگری هم در خاورمیانه نیست که امروز جلوی ایران بایستد. شیخ‌نشین‌های عرب خلیج فارس توانسته‌اند از طریق یک سنت طولانی خرید امنیت از امپراتوری بریتانیا و پس از آن از ایالات متحده، برای خود در طول تاریخ درجه‌ای از استقلال در برابر همسایه ایرانی خود حفظ کنند.اما رفتارهای شتابزده دولت بوش و ناتوانی آن دولت در آرام‌سازی عراق باعث شده تا اعتماد محلی به توانایی‌های آمریکا سلب شود. احساسات گسترده ضدآمریکایی باعث شده تا حکومت‌های منطقه سخت‌تر بتوانند با واشنگتن همکاری کنند یا به نیروهای آمریکایی در خاک خود اجازه حضور بدهند. آمریکا شاید بتواند نیروی دریایی خود را در فاصله‌ای از سواحل مستقر کند یا پایگاه‌های کوچکی در کشورهای مطمئن مانند کویت بر پا کند اما امکان حضوری چشم‌گیر در منطقه را ندارد، چرا که عدم محبوبیت‌اش در میان توده مردم بسیار زیاد و پذیرفتن این حضور برای نخبگان بسیار دور از ذهن است. بسیاری از کشورهای خلیج فارس در حال حاضر اعتمادشان به انگیزه‌های ایران بیشتر است تا به طرح‌های بی‌ثبات‌کننده ایالات متحده. و با افزایش قدرت ایران، احتمال این‌که شیخ‌نشین‌های محلی، سازگاری با ایران را بر رویارویی با آن ترجیح بدهند بسیار بیشتر است.

جامعه جهانی نیز در مقابل کنش‌های ایران نسبتاً بی‌تفاوت بوده. طی سال گذشته، دولت بوش به چند امتیاز قانونی علیه تهران دست یافته: برای نمونه با پافشاری واشنگتن، شورای امنیت سازمان ملل ایران را توبیخ کرده و خواهان تعلیق فوری برنامه هسته‌ای‌اش شده. با این‌حال، علی رغم چنین موفقیت‌های نمادینی، تعداد قدرت‌های بزرگی که در حال حاضر از تحمیل تحریم‌های سخت علیه جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند زیاد نیست. علتش هم این نیست که فرانسوی‌ها کم‌جرأت‌اند یا روس‌ها اصول اخلاقی ندارند بلکه هم‌پیمانان واشنگتن با این گزاره که ایران یک تهدید بزرگ و فوری است موافق نیستند.

برای آنها جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران و تمایل آن کشور به تروریسم، چالش‌هایی نگران‌کننده ولی مهارپذیرند که می‌شود بدون روی آوردن به نیروی نظامی و اقدامات فشارآورنده اقتصادی به آن‌ها رسیدگی کرد. در جریان روزهای آغازین جنگ سرد، ایالات متحده توانست برای مهار اتحاد شوروی پشتیبانی زیادی گرد هم آورد چرا که بیشتر شرکای اروپایی آن نیز به همان اندازه نسبت به شوروی‌ها نگران بودند. اما با ایران، امروزه چنین نیست. به استثناء اسرائیل، تعداد کمی از دوستان ایالات متحده به نظر خیلی نگران می‌آیند.

مترجم: مانی پارسا

----------------------
*ری تکیه Ray Takeyh یک پژوهشگر ایرانی‌تبار آمریکایی و عضو ارشد شورای روابط خارجی، یک سازمان مستقل و پرنفوذ در آمریکا است. او نوشتارهای فراوانی در رابطه با ایران انتشار داده‌است. او همچنین نویسنده کتاب «ایران پنهان: ناهم‌خوانی‌ها و قدرت در جمهوری اسلامی» است.

Hidden Iran: Paradox and Power in the Islamic Republic.

----------------------

لينک مطلب اصلی:

Iran: Detente, Not Regime Change

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سياست سازش اروپا چه گلی به سر ملت ایران زده جز هارتر شدن حکومت که حالا اروپائی شدن سیاست آمریکا بیشترش کنه؟
جانم چرخش تاریخی ای اگه باشه فقط به دست خود مردم امکانپذیر هست - اگه روزی بالاخره همت کنن- نه دلبستن و تبلیغ این یا آن سیاست بیگانگان و حاکمان از هر نوعش. اینها به عکس تا بحال فقط مردم را کند و عقب انداخته.

-- بدون نام ، Apr 20, 2007 در ساعت 11:26 PM

بسيار تحليلي متين و عالي بود ، اميدوارم دولت مردان راديكال حاكم بر هر دو كشور ، دست از بلند پروازي هايشان بردارند و اندكي به افق هاي جلوتر ملت هايشان نگاه كنند .

بديهي است كه جنگ زشت ترين و بد ترين گزينه است و ادامه وضعيت فعلي جز بر زيان رساندن به منافع ملي هر دو كشور نيست ، پس چه بهتر كه با مذاكره و گفتگو اين ديوارهاي عدم اطمينان فروريخته شود ، كاري را كه اگر جناب احمدي نژاد و بوش قادر به انجامش نيستند بايد راه را براي افراد ديگري كه قادر به انند باز كنند .

اميدوارم جنگي صورت نگيرد ، مگرنه فردا مجبورم و مجبوريم كه بندهاي پوتينمان را محكم ببنديم و براي دفاع از وجب به وجب خاك وطنمان مليون ها ليتر خون ايثار كنيم !!!

-- مهدي ، Apr 21, 2007 در ساعت 11:26 PM

مقاله ری تکیه و کنت پولاک (۱) در فارین افرز به طور صریح سیاستی را توصیه می کند که سالهاست به سیاست شلاق و شیرینی یا چوب و هویج معروف است. این مقاله جدید را هم تا آخر که بخوانید همان سیاست را توصیه می کند. اگر می خواهید راه حل کهنه و به بن بست رسیده و راه تازه را نشان بروبکس زیر سی سال بدهید خوب است بگویید اول بروند ماجرای ایران گیت را مطالعه کنند.
- در باره ترجمه: دست مانی درد نکند ولی پاره کردن بندها و اضافه کردن عنوان هایی مثل یا با عرف ترجمه‌ی ژورنالیستی جور در می آید؟ این نوع عنوان گذاری (چیزی که در اصل مطلب نیست) یک جور خلاصه کردن مطلب برای خواننده‌ی بی‌حوصله نیست؟ اصول اخلاقی هم در این متن برای پرینسیپل انتخاب جالبی نیست. برگرداندن در بند آخر به مهارپذیر هم لطف این واژه را از بین برده. این جا منظور مهارکردن نیست، یک جور کنار آمدن یا جمع و جور کردن قضیه است.
- سازمان مستقل در پانویس هم جالب توجه است. اصولا انگار اگر کسی در طرفداری از که همان رژیم حاکم بر ایران باشد حرف بزند کارش درست است و سازمانش هم مستقل. حسین درخشان هم علیه شان افشاگری نمی کند (۲)، بازتاب هم برایشان هورا می کشد (۳) و خانم ناصری هم خوشبختانه دستش به یقه‌ی آن بزرگواران نمی رسد که یقه‌شان را بگیرد. به هر حال برای اطلاع بیشتر در باره‌ی ری تکیه این صفحه را نگاه کنید (۴) و زیر عنوان اکسپیرینس ببینید دمش گرم کجاها کار نکرده و نمی کند.

1- http://www.foreignaffairs.org/20050301faessay84204/kenneth-pollack-ray-takeyh/taking-on-tehran.html
2-
http://www.google.com/search?sourceid=navclient-ff&ie=UTF-8&rls=GGGL,GGGL:2006-33,GGGL:en&q=site:i.hoder.com+%D8%B1%DB%8C+%D8%AA%DA%A9%DB%8C%D9%87

3- http://www.baztab.ir/news/51477.php

4- http://www.cfr.org/bios/9599/ray_takeyh.html
--------------------------
زمانه: مقاله دوسال پيش ری تکيه و کنت پولاک با اين مقاله در لحن و جهتگيری و حتی راه حلها تفاوتهای عمده دارد و مقايسه آندو گرچه مناسب است اما تنها به تحول ديدگاه گروهی از کارشناسان آمريکا اشاره خواهد داشت تا تکرار حرفهايی که امروز ظاهرا کنار گذاشته می شوند مثل سياست چماق و هويج. در عين حال موقعيت ايران و مثلا عراق نيز همان موقعيت دو سال پيش نيست چنانکه موقعيت داخلی جمهوريخواهان آمريکا. اينها همه به مقاله ارزش و اهميت ويژه ای می دهد. اما اگر شما نقدی بر پيشنهادهای مقاله داشته باشيد زمانه از دريافت آن استقبال می کند.

ضمنا عنوانهای داخلی عمدتا از زمانه است و معمولا برای مطالب بلند در وب افزودن عناوين داخلی با اهميت تلقی می شود.

-- رامین ، Apr 21, 2007 در ساعت 11:26 PM

1- I wonder why you have not published the first (long) sentence of my comment. I don't think it was rude or irrelevant.
2- About "manageable" : sorry if my comment was kind of ironical. Please put it somehow in there because that line "bargardaandan dar band-e aakhar" is not making any sense at all without that word. Same about the extra titles that I had included in my comment. Why have you removed those? I don't get it! Same about "Iran" in the last part of my comment: it should read "dar tarafdaari az Iran keh hamaan rezhim-e haakem bar Iran baashad".
3- I appreciate your posting my comment anyway but I appreciate it even more if you remove it all when you can't do a decent 'editing' and all.
4- About the "Carrot and stick" policy, how about this: :Let's wait until your entire translation is being published. I have read Ray's article 2 times and I'll read it a few more times and when your translation is complete we'll see whether it's different from the two-years-ago article or not and then we'll continue the dialog...
Cheers,
-Ramin

-- رامین ، Apr 22, 2007 در ساعت 11:26 PM

سلام این مقاله به شکل کامل در شماره سیزدهم نشریه«ایران در جهان» پیش از عید منتشر شده بود.
می توانید از آرشیو سایت این نشریه ببینید:
www.irandarjahan.net

-- روزبه ، Apr 22, 2007 در ساعت 11:26 PM

من همین الان خواندن متن انگلیسی این مقاله را برای بار چهارم تمام کردم و هنوز فکر می کنم پيشنهادهای این مقاله تکرار پيشنهادهای قدیمی است. چهار بند آخر را ده بار خوانده ام ودر آن هیچ حرف تازه‌ای نمی بینم ( شرایط و موقعیت ‌ها معلوم است که تغییر کرده اند). نقد پيشنهادهای مقاله موضوع نظر من نبود ولی حالا که این مقاله را این همه خوانده ام خیلی وسوسه شده ام که یک جور کار تحقیقی حسابی در این مورد بکنم. در عین حال افسوس می خورم که نظرم در باره‌ی ترجمه‌ی دو سه کلمه در این مقاله به خاطر ادیت زمانه این قدر بی سر و ته از آب در آمده است. تمام اشاره ی من به این بود که در این نوع ترجمه ذهن و تفکر مترجم نباید به ترجمه چیزی اضافه کند که در متن اصلی نیست. اینکه عنوان ها را زمانه می زند عذر بدتر از گناه است و بی دقتی در ترجمه هم از ارزش کار مترجم می کاهد. به هر حال بعد از خواندن نظر روزبه آن ترجمه را هم کامل خواندم. برای نمونه به این قسمت از آن ترجمه نگاه کنید :
شروع نقل قول
در این زمان یک دادگاه آلمانی ماموران دولت ایران را به دلیل کشتن یک گروه کوچک از رهبران کرد مخالف در رستورانی در برلین محکوم اعلام کرد، پس از آن دولت های اروپایی هیئت های نمایندگی خود را از تهران فرا خوانده و تحریم های اقتصادی را علیه ایران اعمال کردند.اینجا بود که جمهوری اسلامی ایران به سرعت این فعالیت ها را متوقف کرد.
پایان نقل قول
و فکر کنید در عبارت کشتن یک گروه کوچک از رهبران کرد مخالف، کلمه کوچک که در متن اصلی نیست چرا و از کجا آمده؟ می فهمید چه می گویم؟
ترجمه‌ی مانی به هر حال تا اینجای کار از آن ترجمه یک سر و گردن بالاتر است.
-----------------------------
زمانه: نظر شما در زمينه ترجمه مقاله اديت نشده است و به هر حال می توانيد مجددا نظرتان را بنويسيد و يا تکميل کنيد

-- رامین ، Apr 22, 2007 در ساعت 11:26 PM

بخش میانی نظر اول این طور بود:

- در باره ترجمه: دست مانی درد نکند ولی پاره کردن بندها و اضافه کردن عنوان هایی مثل یا با عرف ترجمه‌ی ژورنالیستی جور در می آید؟ این نوع عنوان گذاری (چیزی که در اصل مطلب نیست) یک جور خلاصه کردن مطلب برای خواننده‌ی بی‌حوصله نیست؟ اصول اخلاقی هم در این متن برای پرینسیپل انتخاب جالبی نیست. برگرداندن در بند آخر به مهارپذیر هم لطف این واژه را از بین برده. این جا منظور مهارکردن نیست، یک جور کنار آمدن یا جمع و جور کردن قضیه است.
- سازمان مستقل در پانویس هم جالب توجه است. اصولا انگار اگر کسی در طرفداری از که همان رژیم حاکم بر ایران باشد...

و نمی دانم چرا کلمه هایی که بین <> است از آن حذف شده.
اگر الان هم چیزی بین
<>
نمی بینید بگویید با ایمیل بفرستم.

اگر می شود کلمه انگلیسی را آن وسط جا داد این جمله البته این طور خیلی بهتر می شود:
برگرداندن
manageable
در بند آخر به مهارپذیر
...

-- رامين ، Apr 23, 2007 در ساعت 11:26 PM

فکر کنم چون احتمالا در تنظیم کامنت مووبل تایپ شما تگ های اچ تی ام ال فعال نیست من هر چه بین آن دو علامت کذایی گذاشته ام به طور خودکار حذف می شود و شما می گویید ما چیزی حذف نکرده ایم و من هم می ببینم آنچه نوشته ام اینجا نیست!
به هر حال این دفعه به جای آن علامت کروشه می گذارم انشا الله درست از آب در بیاید:

- در باره ترجمه: دست مانی درد نکند ولی پاره کردن بندها و اضافه کردن عنوان هایی مثل {سیاست مهار مدت‌هاست کارآمد نيست} یا {کسی جلودار ایران نیست} با عرف ترجمه‌ی ژورنالیستی جور در می آید؟ این نوع عنوان گذاری (چیزی که در اصل مطلب نیست) یک جور خلاصه کردن مطلب برای خواننده‌ی بی‌حوصله نیست؟ اصول اخلاقی هم در این متن برای پرینسیپل انتخاب جالبی نیست. برگرداندن {منِ‌جبل} در بند آخر به مهارپذیر هم لطف این واژه را از بین برده. این جا منظور مهارکردن نیست، یک جور کنار آمدن یا جمع و جور کردن قضیه است.
- سازمان مستقل در پانویس هم جالب توجه است. اصولا انگار اگر کسی در طرفداری از {ایران} که همان رژیم حاکم بر ایران باشد حرف بزند کارش درست است و سازمانش هم مستقل.

-- رامین ، Apr 23, 2007 در ساعت 11:26 PM