رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۹ آبان ۱۳۸۵
ترجمه فارسی مصاحبه "اشپيگل آن‌لاين" با سردبير هفته‌نامه "اکونوميست" درباره رابطه اينترنت با نشريات چاپی و آينده اين رابطه

مطبوعات و تندباد اینترنت

ترجمه احمد سمايی
samayee@web.de


هفته‌نامه معروف "اکونوميست" سال ۱۸۴۳ در لندن پايه‌گذاری شد و از آن زمان تا کنون خود را به تجارت آزاد و ليبراليسم اقتصادی متعهد می‌داند. در دوران اخير هم ،‌ اين نشريه گهگاه "مسلسل رسانه‌ای جهانی‌شدن" لقب گرفته است. البته جهانی‌شدن و مسائل اقتصادی آن برای خود اکونوميست هم بی‌فايده نبوده ،‌ چرا که عمده‌شدن اين مسائل باعث شده که نشريه‌ای با مضمون عمدتا اقتصادی نيز مورد توجه و اقبال بيشتری قرار گيرد. از همين رو،‌ تيراژ بين‌المللی اکونوميست اينک از مرز يک‌ ميليون و صدهزار نسخه هم فراتر رفته،‌ که از اين تعداد ۵۰۰ هزار نسخه تنها در ايالات متحده به فروش می‌رسد.

اکونوميست گرايش مثبت و دوستانه‌ای نسبت به ايالات متحده دارد و از جمله حاميان حمله اين کشور به عراق بوده است،‌ هرچند که در ادامه به جمع منتقدان آن پيوسته و ابايی هم ندارد که پديده‌هايی مانند رفتار آمريکايی‌ها در زندان گوانتانامو را به باد انتقاد بگيرد.

نقطه قوت اکونوميست تحليل‌ها و تفسيرهايی است که به رغم جامعيت و غنای اطلاعات متن چندان بلندی ندارند. مقالات معمولا بدون نام نويسنده آنها منتشر می‌شوند.استدلال اين است که مضمون مقالات مهمتر از نام نويسندگان آنهاست. شمار نويسندگان و خبرنگاران اکونوميست به ۸۰ نفر می‌رسد.

در دو هفته اخير اکونوميست دستی به سروروی صفحه اينترنتی خود کشيده و تغييرات فاحشی را در آن ايجاد کرده است. اين تحول انگيزه‌ای شده که خبرنگار سايت هفته‌نامه " اشپيگل" ( اشپيگل آن‌لاين) با سردبير اکونوميست،‌" جان مايکلث‌وايت"( John Micklethwait) به گفتگو بنشيند و نظرات او در مورد جنبه‌های مختلف تاثير اينترنت بر رسانه‌های چاپی جويا شود.
مايکلث‌وايت دانش‌آموخته رشته تاريخ در دانشگاه آکسفورد است. او پس ازيک دوره کار در امور بانکی،‌ سال ۱۹۸۷ به عنوان خبرنگار امور مالی به به اکونوميست پيوست و بعدتر مسئوليت بخش آمريکا در اين نشريه را به عهده گرفت. از آوريل سال جاری مايکث‌وايت سردبير اکونوميست است.

متن مصاحبه "اشپيگل آن لاين" با مايکلث‌وايت را در زير می‌خوانيد:

اشپيگل آن‌لاين: "اکونوميست" از معتبرترين نشريات جهان به شمار می‌رود. ولی جالب اين جاست که اين نشريه در سال‌های گذشته از يک سو با افزايش تيراژ مواجه بوده و از سوی ديگر در اينترنت حضوری متناسب با شان و وزن خود نداشته است. آيا می‌توان گفت که شما و همکارانتان در دهه گذشته نسبت به يکی از تحولات و روندهای عمده جهان معاصر( اينترنت) غافل بوده‌ايد؟
جان مايکلث‌وايت: ما گام به گام به اينترنت نزديک می‌شويم. در همين ده روز گذشته صفحه اينترنتی ما تحولات و تغييرات بارزی را تجربه کرده است. تا کنون مطالب اين صفحه هفته‌ای يک بار عوض می‌شدند. اما اخيرا ستونی بازکرده‌ايم برای مسائل اقتصادی که هر روز مطلب جديدی در آن نشر می‌يابد. علاوه بر اين، ما در صفحه اينترنتی اکونوميست بخشی بازکرده‌ايم با عنوان "ياداشت‌های روزانه خبرنگاران" که هر هفته يکی از خبرنگاران ما در کشورهای خارج به طور روزانه در آن تحليل‌هايی درباره منطقه ماموريت خود می‌نويسد. و هفته بعد نوبت خبرنگاری از منطقه‌ای ديگر است.

مناسبات شما با "جامعه شبکه‌ای"(نت کاموینیتی) چگونه است؟
ما به تازگی يک وبلاگ هم راه‌اندازی کرده‌ايم به نام "فری اکس‌چينج"(تبادل آزاد).

جايی که خوانندگان شما نظراتشان را در باره خدا و جهان و ... ابراز می‌کنند.
ما معمولا در اين وبلاگ تحليلی منتشر می‌کنيم که اغلب در باره يک موضوع اقتصادی است. خوانندگان ما می‌توانند اين تحليل را نقد و تفسير کنند. ما منتظريم ببينيم که تا چه حد از اين ابتکار استقبال خواهد شد. اين وبلاگ از يک هفته پيش راه‌اندازی شده و در طی همين مدت ۵ هزار مراجعه‌کننده داشته است.

آيا همکاران شما در اکونوميست چاپی از رويکرد و فعاليت شما در اينترنت دغدغه و نگرانی نداشتند؟ و آيا شما احيانا برای غلبه بر اين نگرانی همکارانتان ناچار به توجيه و آموزش آنها هم بوده‌ايد؟
روزنامه‌نگارانی که در اکونوميست‌ چاپی کار می‌کنند در صفحه اينترنتی ما هم مقاله و تحليل می‌نويسند. ولی اين صفحه مستقلا دارای ۲۰ همکار است که کار روز‌آمدکردن ‌آن با اخبار و موضوعات تازه را به عهده دارند. علاوه بر اين،‌ ما به طور روزانه يک موضوع را به عنوان اصلی صفحه بدل می‌کنيم ويک تحليل هم در باره يک مسئله مهم روز انتشار می‌دهيم. اين گونه کار يعنی " تفسير و تحليل" نقطه قوت ما در هفته‌نامه اکونوميست بوده است و در اينترنت هم همين رويه را دنبال خواهيم کرد.

واقعيت اين است که ما در مورد تغييراتی که در ده روز گذشته در سايت اينترنتی اکونوميست انجام داده‌ايم زياد تبليغ نکرده‌ايم و بيشتر مايل بوده‌ايم حرکتی آرام و عاری از جنجال داشته باشيم. ولی حالا که نو‌آوری‌ها در سايت جاافتاده‌اند بيش از پيش در باره آنها تبليغ و صحبت خواهيم کرد.

در ده سال گذشته تيراژ هفته‌نامه اکونوميست دو برابر شده و به بيش از يک ميليون نسخه رسيده است. شما از ماه آوريل گذشته سردبيری اين هفته‌نامه را به عهده گرفته‌ايد. ناشر اکونوميست از شما چه انتظاراتی دارد؟ افزايش باز هم بيشتر تيراژ؟
خوب،‌ شکی نيست. رشد تيراژ اکونوميست در سال‌های گذشته موفقيتی است که در کارنامه سلف من،‌ آقای "بيل اموت" ثبت شده است. اموت ۱۳ سال سردبير اکونوميست بود. ولی حتی در دوران پيش از او نيز تيراژ اين نشريه به گونه‌ای ثابت رو به افزايش بود. وظيفه من هم اين است که کاری کنم که اين روند همچنان تداوم يابد.

ولی شما همزمان قصد داريد که حضور اکونوميست در اينترنت را گسترش دهيد. اين شايد در نزد برخی از همکاران هفته‌نامه اين سوءظن را دامن بزند که رقيبی برای آنها در حال شکل گرفتن است.

برعکس؛ حضور ما در اينترنت سودآور است و عملا به رشد تيراژ هفته‌نامه هم کمک خواهد کرد. ما دو ميليون خواننده داريم که دستکم ماهی يک بار به سايت ما مراجعه می‌کنند و همزمان هم تيراژ هفته‌نامه در حال افزايش است. به عبارت ديگر،‌ اکونوميست چاپی و اکونوميست در اينترنت نه رقيب که مکمل يکديگرند. واقعيت اين است که صفحات اينترنتی مجلات و هفته‌نامه‌ها خطری برای نسخه‌های چاپی آنها نيستند. تجربه مجله شما، "اشپيگل"،‌ هم همين را ثابت می‌کند. در مورد روزنامه‌ها مسئله متفاوت است. آنها هم به لحاظ تيراژ و هم به لحاظ درآمدی که از چاپ تبليغات عايدشان می‌شود با مشکل مواجه شده‌اند. برای مجله‌ها مشکل چيز ديگری است و آن هم پيداکردن يک فورمات و ساختار مناسب در گستره اينترنت است. خوانندگان هفته‌نامه چاپی ما معمولا آخر هفته‌ها چند ساعتی را به خواندن آن اختصاص می دهند. ولی صفحه ما در اينترنت تا چه حد آنها را به خود مشغول خواهد کرد؟ يافتن پاسخ برای اين سوال يکی از چالش‌های پيش روی ماست.

و مقدمتا شما برای اين سوال چه پاسخی داريد؟
طبعا رفتارعلائق مراجعان به اينترنت متفاوت از رفتار و علائق خوانندگان نشريات و رسانه‌های چاپی است.. در مجموع ميانگين سنی مراجعان به سايت‌های اينترنتی جوانتر از خوانندگان متعارف نشريات چاپی است. ولی خوب، بالاخره يک روزی همين خوانندگان هم به دنبال اطلاعات جامع‌تر و موثق‌تر خواهند گشت و در آن زمان سايت‌هايی مثل سايت ما منبع خوبی برای رجوع آنها خواهند بود.

برخی از مقالات شما در اينترنت تنها برای مشترکان قابل دسترسی است و يا بايد برای خواندن آنها مبلغی پرداخت کرد. آيا ممکن است روزی شما کل مطالبتان در اينترنت را به طور رايگان در اختيار مراجعه‌کندگان قرار دهيد؟
مقالات غيرمجانی ما فروش خيلی خوبی دارند. روزنامه‌هايی مانند "وال استريت ژورنال" هم تجربه‌ای مشابه ما داشته‌اند. تا کنون اصل اين بوده که هر نشريه چاپی واژه‌ها را به خوانندگان می‌فروخته‌ است و خوانندگان خود را به موسسات و شرکت‌هايی که می‌خواسته‌اند از طريق اين نشريه کالا و خدمات خود را تبليغ کنند. دراينترنت هم می‌تواند اين اصل معتبر باشد،‌ با اين تفاوت که قيمت‌ها در اين گستره به گونه‌ای ديگر تعيين می‌شوند. در اينترنت شما به ده خواننده نيازمند هستيد تا همان پولی را به دست بياوريد که از فروش يک روزنامه يا مجله عايدتان می‌شود. اگر اين فرمول را به اين معنا بگيريم که ارزش مالی يک خواننده اينترنت برای يک روزنامه يا يک مجله يک‌دهم خواننده نسخه چاپی آن نشريه است نتيجه اين می‌شود که کارنشريات در اينترنت کار دشوار و پرچالشی است.

اکونوميست چند هفته پيش روی جلد خود تيتر زد:" چه کسی روزنامه‌ها را کشت؟" به لحاظ تاريخی از همين حالا از روزنامه‌ها به عنوان يک گونه در حال انقراض ياد می‌شود. آيا همه تغييراتی که در ده روز گذشته در سايت اينترنتی اکونوميست صورت گرفته به اين معناست که شما نيز نشريه‌اتان را در معرض همان بيماری‌ای می‌بيند که روزنامه‌ها به آن دچار شده‌اند؟
(همراه با خنده) نه . اذعان می‌کنم که آن تيتر ما در باره‌ی مرگ روزنامه‌ها خيلی تحريک‌کننده بود. ولی راستش را بخواهيد از نظر من اينترنت همچون تندبادی به سوی رسانه‌های متعارف در حال حرکت است و بيش از همه،‌ مطبوعات را با مشکل مواجه خواهد کرد. حجم و ابعاد اين خسارت را کسی نمی‌تواند پيش‌بينی کند. شايد جريان فزاينده و سيل‌آسای اطلاعات در اينترنت به آنجا بيانجامد که انسان به روزنامه‌ها و مجلات همچون فيلتر و گزينش‌گری سودمند بيش از پيش نياز پيدا کند. هيچ‌کس نمی‌داند که جهان ۱۰ سال ديگر به لحاظ رسانه‌ای چه وضعی خواهد داشت.

با اين همه،‌ شما جرئت و جسارت به خرج دهيد و بگوييد که پيش‌بينی خودتان چيست؟ "فيليپ ماير" در کتاب خود،‌ به نام " روزنامه‌های در حال نابودی"( وانيشينگ نيوزپيپر) نوشته است که در اولين فصل سال ۲۰۴۳ آخرين روزنامه موجود در آمريکا تعطيل خواهد شد. شما در آن هنگام ۷۰ ساله هستيد. آيا باز هم خواننده "اکونوميست" چاپی خواهيد بود؟
من مطمئن هستم که اکونوميست چاپی آن هنگام هم وجود خواهد داشت.

Share/Save/Bookmark