رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > «مغزهای مغشوش» | ||
«مغزهای مغشوش»شهزاده سمرقندیshahzoda@radiozamaneh.comشاید بهتر باشد با این شروع کنم که اهل موسیقی راک نیستم و کم پیش آمده که از این نوع موسیقی لذت برده باشم.
به جز کارهای «ویکتور تسای»، گیتاریست و خواننده روسیزبان که هم چنین رهبر هنری گروه «کینا» بود. از روزگار و کارهای این خواننده راک قبلا یک برنامه رادیویی برای رادیو زمانه درست کردهام؛ آن هم شاید به دلیل بدنامی ویکتور تسای به خاطر مخالفتاش با ظلم و استبداد در شوروی سابق بود. اما کارهای گروه «تارانتیست» را بارها شنیده بودم و تلاش کرده بودم با آن رابطه برقرار کنم. تلاشهایم نتیجه دقیق و مشخصی نمیداد، تا زمانی که بار اول با این گروه در دفتر رادیو زمانه آشنا شدم. زمان احوالپرسی دچار تردید شدم که این جوانان ملیح و نرمخو و آن موسیقی تند و خشن چه طور میتوانند با هم رابطه داشته باشد. از آن دیدار حدود دو سال گذشته است و تمام این مدت کارهای آنها را دنبال کردهام و چندی پیش وقتی صفحهی آنها را در فیسبوک دیدم، بدون تردید رفتم و به دوستدارانشان پیوستم. قابل ذکر است که انتشار آلبوم دوم آنها با عنوان (distorted brains) «مغزهای مغشوش» باعث چاپ گزارشهای زیادی در رسانههای انگلیسیزبان شد. چندی پیش یک میانپرده موسیقی در معرفی از آلبوم تازه نشر «مغزهای مغشوش» برای رادیو زمانه آماده کرذم. اما امروز با بهانه نامزد شدن گروه موسیقی راک تارانتیست برای جایزه بهترین گروه موسیقی راک در قاره آسیا، با «آرش»، رهبر هنری این گروه تماس گرفتم و سوالی که چندی پیش مغز مرا به خود مشغل کرده بود پرسیدم:
چرا مغزهای مغشوش؟ برای این که مخدوش شدن مغزها یک واقعیت است. برای این که مغزها خراب شده. دلیل دیگر آن هم این است که در موزیک راک و متال صدای گیتارها و جنس خشن صدای آنها، افکت خاصی دارد و یا اینکه جنس صدا طوری تقویت شده که به آن صدای «دیساُردِت شده» (distorted) میگویند. این ترجمهی واژه است. اما آیا منظوری هم پشت بهکارگیری چنین اصطلاحی داشتید؟ وقتی صحبت از مغز میشود، به چه چیزی ارتباط پیدا میکند؟ همین کلمهی distorted دو معنی و یا بیشتر میتواند داشته باشد؛ حال این که هردو حالت آن و یا بیشتر مد نظر من بوده را همیشه به عهدهی شنونده گذاشتهایم و گفتهایم همان که شنونده به آن نزدیکتر است و بهتر با آن ارتباط برقرار میکند. مثلا ممکن است یکی با مفهوم شمارهی یک بهتر ارتباط بگیرد و یا این که مفهوم شمارهی ۳ حرف دل آن دیگری باشد و مناسب حال و احوال او باشد.
آنچه من به عنوان یک شنونده از این ترانه برداشت کردم که ممکن است به سبک کار هم برگردد، این بود که این آهنگ نوای اعتراض است. با توجه به این که شما خارج از ایران هستید، اعتراض شما را مربوط به کجا و چی بدانم؟ مربوط به همه جا؛ مربوط به زندگی، مربوط به دنیا و همهی آدمهایش. مربوط به آدمهایی که فکر میکنند عاقلاند و برای بقیه تصمیم میگیرند و زندگی را در همهجا خراب کردهاند. این ور و آن ور ندارد؛ این دنیا مخصوصاً برای آدمهایی مانند من و گروه ما که همه جا را رفتهایم و دیدهایم و با همه جور کسی سروکله زدهایم، شاید از یک دهکده هم کوچکتر است. آنچه به آن اشاره کردید، به نظر بدبینانه میرسد. آیا با همهی گروه به توافق رسیدهاید؟ دید مشترکی دارید و یا افرادی هم در گروه شما هستند که دنیا را طور دیگری میبینند و میخواهند خود را طور دیگری بیان کنند؟ برای این پروژه بیشتر من تصمیم میگیرم. همیشه کارهایش را من انجام دادهام. خودم نوشتهام و خودم کارهای آن را انجام میدهم. از بچهها همیشه نظر پرسیدیم، با هم همنظر بودیم، ولی بیشتر مطابق میل من بوده و بقیه هم موافق بودهاند. ولی در آخر من تصمیم میگیرم که چهکار بکنیم و یا چهکار نکنیم. چی باشد، چهگونه باشد، چه بگوییم و چه نگوییم.
به عنوان یک هنرمند، چه چیزی روی شما تأثیر میگذارد؟ به عنوان کسی که ایدهای در ذهنتان هست و میخواهید آن را پیاده کنید. چه چیزهایی روی این ایده تاثیرگذار بوده است؟ اخبار روز، اتفاقهای زندگی خودتان، یا مسائلی که در دوروبر شما اتفاق میافتد؟ همهی چیزهایی که مثال زدید، تاثیرگذار هستند. همیشه از ما میپرسند که چه چیزهایی روی شما تاثیرگذار است و باعث میشود کاری را بنویسید. همهچیز؛ کل زندگی. هر اتفاقی که میافتد. اگر حیوانی در جایی بلایی به سرش میآید تا این که یک انسان و حتی یک سری انسانها بیگناه بلاهای دیگری بهسرشان میآید، همهی اینها تاثیر میگذارد. اگر امروز ابری است و خورشید نیست هم تاثیر میگذارد. الان چند روز است که ما در لوسآنجلس به دنبال خورشید میگردیم. خُب خود این تاثیرگذار است. باید با زندگی ارتباط برقرار کرد. ما زندگی را لمس میکنیم. با آن ارتباط برقرار کردهایم و اتفاقهایی که میافتد، در صدایی که ما تولید میکنیم، دقیقاً تاثیر میگذارد.
به انتشار آلبوم جدیدتان برگردیم؛ این مجموعه همزمان با انتشار روی یوتیوب آمد. بازاری برای آن پیشبینی کرده بودید؟ یا میخواستید آن را از این طریق در دسترس مخاطبانتان بگذارید؟ این روزها فروش موزیک و کسب درآمد از یک آلبوم خیلی سخت شده است. برای همین هم ما خودمان با کمک چند شرکت دیگر این کار را پخش کردیم و از طریق آیتونس برای فروش و دانلود گذاشتهایم. در فروشگاههای دیجیتالی مانند آمازون و … هم در معرض فروش گذاشته شده است. ولی برای مخاطبانمان در ایران دانلود آنها مشکل است. به همین دلیل من خودم، با وجود این که کار وقتگیری است، تا جایی که توانستهام، برای هر کسی که برایم ایمیل دادهاند و خواستهاند، کل آلبوم را فرستادهام. نمیدانم چهکار بکنیم که بخواهیم پخش کنیم، شاید هم مانند آلبوم قبلیمان آن را برای دانلود مجانی بگذاریم که فقط بچههای داخل ایران بتوانند به آن دسترسی داشته باشند. بقیه بالاخره از آیتونس یا آمازون و … آن را میخرند و یا گوش میدهند. از مخاطبانتان در ایران گفتید؛ ارتباطتان با آنها چگونه است؟ این ارتباط از طریق ایمیل است؟ یا این که از راههای دیگری نظراتشان را برایتان میفرستند. شما در جریان هستید که استقبال آنان چگونه بوده؟ ایمیل، تلفن، اسکایپ، یاهومسنجر، فیسبوک، کامنتهایی که برایمان زیر آهنگها و یا ویدئوها میگذارند. ما روی نت تمام مدت با همه در تماس هستیم. نه فقط با بچههای ایران، بلکه مخاطبان زیادی از همهجای دنیا داریم. خیلی جالب است که از همه جای دنیا کامنت میگیریم، از همه جای دنیا کارهایمان را گوش میکنند و نظر میدهند. با همه در تماس هستیم و واقعا سعی میکنیم وقت بگذاریم و با همه حرف بزنیم. اولویتمان هم بچههای داخل ایران هستند. دوستان عزیزمان در ایران که از ما حمایت میکنند و به کارهایمان گوش میکنند. کمی هم برایمان توضیح بدهید که چرا این سبک را انتخاب کردید؟ اصلا چه باعث شد با سبکی روی صحنه بیایید که به آن صورت ایرانی نیست و به هرحال تاثیر موسیقی غربی در آن محسوس است؟ سؤال خوبی است. پیش از این هم چندین بار از ما پرسیدهاند. ما هیچوقت ننشستهایم برای موزیکی که میخواهیم بزنیم، فرمولی تعیین کنیم که بگوییم این قاعده است و ما میخواهیم حتماً اینطور بزنیم. حال غربی باشد، شرقی باشد و یا شمالی یا جنوبی. به این مساله توجهی نداشتهایم. از روز اولی که سازمان را دستمان گرفتیم، صدایی که از آن درآمده، اینگونه بوده است. دلیل آن هم شاید تاثیرهایی باشد که از محیط خانه گرفتهایم. اما علت آن هرچه بوده، از روز اول ناخودآگاه اینگونه شکل گرفته است. اولین صدا و اولین تلاشی که داشتهاید، کدام آهنگ و یا ترانه بوده که من بتوانم الان آن را پخش کنم؟ یکی از اولین آهنگهایی که من برای ترانتیست نوشتم و با کمک بقیهی بچهها آن را کامل کردیم، آهنگ «تنها ایستاده» (standing alone) بود. ترانتیستی که از standing alone (ایستادن به تنهایی) شروع میکند و به distorted brains میرسد که شاید بتوان آن را «مغزهای مغشوش» ترجمه کرد. راه بر او چگونه گذشته است؟ این راه خیلی سخت گذشته (با خنده)! خیلی سخت، طولانی و صعبالعبور. یعنی راه راستی نبود. شاید یکی از دلایلی که جلو رفتیم، این بود که راه راست را نرفتیم و سعی کردیم از راههای فرعی و جادههای خاکی بگذریم و مجبور شویم به بیراهه بزنیم تا این که به راه اصلی برسیم. :پیوندهای مرتبط • این گروه در مای سپییس • وبسایت رسمی |