رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > «حضور ناتو و آمریکا در افغانستان ضروری است» | ||
«حضور ناتو و آمریکا در افغانستان ضروری است»شهزاده سمرقندیshahzoda@radiozamaneh.comآندرس فوگ راسموس، دبیرکل سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، گفت : قرار است تا پایان سال ناتو کنترل قسمتی از افغانستان را به دست مقامات افغانستانی بسپارد.
دبیرکل ناتو این سخنان را در جلسهای که چندی پیش در تالین، پایتخت استونی، با حضور وزاری خارجهی ناتو و شرکای بینالمللی آنها در افغانستان برگزار شد بیان کرد. در این اجلاس طرحی به امضا رسید که در آن آمده است: «حکومتداری و تأمین امنیت، قدم به قدم به دست خود مقامات افغانستان سپرده خواهد شد». همچنین بارک اوباما، رییس جمهور آمریکا گفته است که در سال ۲۰۱۱ خارج کردن سربازان آمریکایی از افغانستان آغازخواهد شد. این در حالی است که قرار است تعداد سربازان ناتو و ایالات متحدهی آمریکا در افغانستان تا ماه آگوست، از ۱۲۶هزار به ۱۵۰هزار برسد. اما تلاش اصلی ناتو این است که در قلب استراتژی خود شرایطی به وجود بیاورد که دولت افغانستان بتواند کنترل کامل کشور را به دست خود بگیرد. از سوی دیگر، برخی از تحلیلگران بر این باورند که افغانستان هنوز به حضور نظامیان خارجی برای تأمین امنیت نیاز دارد. در این باره با آثار حکیمی، روزنامهنگار و مجری دو برنامهی سیاسی «تا آخر خط» و «باور شما» که از تلویزیون نور در افغانستان پخش میشود، گفتوگو کردهام. آثار حکیمی میگوید: فکر میکنم آمریکا و کل کشورهای غربی از آغاز حضورشان در افغانستان، شناخت کافی از این کشور نداشتند و آنطور که باید افغانستان را از نظر شرایط جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی نشناخته بودند. بر همین اساس هم مشکلاتی پدید آمد که با گذشت بیش از ۹ سال نه تنها هنوز حل نشده باقی ماندهاند، بلکه در موارد زیادی با گذشت زمان بدتر و بیشتر نیز شدهاند. اگر شرایط افغانستان را از سال ۲۰۰۱ به این سو در نظر بگیریم، میبینیم که وضعیت امنیتی افغانستان هر سال بدتر از سال پیش شده است. در حالی که مردم افغانستان در آغاز به حضور جامعهی جهانی در کشورشان خیلی خوشبین بودند، این خوشبینی به مرور زمان کمکم رنگ باخت. به نظر من، یکی از مشکلاتی که از همان آغاز وجود داشت، این بود که مشاورینی که کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا، از افغانستان برگزیده بودند و یا افغانستانیهایی که از بیرون از افغانستان همراه خود آوردند، با عقدههای شخصی و قومی عمل کردند و پلاتفرمی را که برای عملی شدن در افغانستان پیش روی غربیها قرار دادند، با واقعیتهای عینی افغانستان سازگار نبود. از سوی دیگر، در این ۹ سال هیچ صداقتی از دولت افغانستان در مبارزه با تروریسم دیده نشده است. ما در برخوردهای رئیس جمهور افغانستان هیچ نشانهای از این که طالبها به عنوان یک جریان دشمن شناخته شوند نمیبینیم و نیروهای دولتی هیچ انگیزهای برای مبارزه با این گروه از خود بروز نمیدهند. برابر خواندنهای گروه طالبان و ملاعمر از سوی رییس جمهور همواره ادامه داشته است. اینها همه عواملی هستند که نشان میدهند صداقتی در امر مبارزه با تروریسیم و طالبان وجود ندارد. در چنین شرایطی، گفتههای آقای راسموس برای همهی ما مایهی تعجب است؛ در شرایطی که ناامنیهای افغانستان که در سال ۲۰۰۱ و ۱۰۰۲ فقط در مناطق جنوب وجود داشت، امروز به مناطق شمال نیز گسترش یافته است، چگونه نیروهای ناتو میتوانند افغانستان را ترک کنند. افغانستانی که چند ماه پیش در ۱۰۰ متری دفتر ریاست جمهوریاش شاهد چندین ساعت ناامنی توسط گروهی از طالبها بودیم. آنها ساختمانی را در اختیار خود گرفتند و برای ساعاتی امنیت تمام کابل را به مخاطره انداختند. بر این اساس، به نظر من نیروهای امنیتی افغانستان ظرفیتی را که باید در این ۹ سال کسب کرده باشند تا بتوانند امنیت شهروندان این کشور را تأمین کنند، متاسفانه ندارند.
تدارکات امنیتیای که نیروهای خارجی برای حفظ امنیت شهروندان افغانستان و نه تنها سازمانهای بینالمللیای که در این کشور فعال هستند میبینند، در چه حد است؟ نیروهای بینالمللی در افغانستان تنها به انجام عملیاتی که ضروری میبینند مشغول هستند و هدفهایی را که لازم تشخیص میدهند، با عملیاتهای زمینی و یا هوایی مورد حمله قرار میدهند. این نیروها متاسفانه برای تأمین امنیت عامه، کار چشمگیری انجام نمیدهند. در هرکجا با نیروهای بینالمللی اعم از ناتو و یا نیروهای آمریکایی روبرو میشوید، احساس نمیکنید که برای امنیت شهروندان عادی افغانستان کاری صورت میدهند. چند روز شاهد این صحنه بودم که وقتی قطاری از سربازان خارجی به سوی شمال حرکت داشتند، مسیر پروان و بغلان برای چهار ساعت مسدود بود و هیچکس حق نداشت در این محدوده رفت و آمد کند و هر ماشینی را که نزدیک میشد از فاصلهی ۱۰۰متری تهدید میکردند. این امر بازگو کنندهی این حقیقت بود که این نیروها برای تأمین امنیت شهروندان عادی کاری نمیکنند. وگرنه سرنشینان این خودروها شهروندان عادی بودند. درست است که مشکلاتی از قبیل عملیات انتحاری وجود دارد و این نیروها هر لحظه با خطر مواجه هستند، ولی با مشاورههای غلطی که مشاورین داخلی ما با انگیزههای قومی به نیروهای بینالمللی دادهاند، رابطهی خوبی را که مردم افغانستان در کل انتظار داشتند و احساس میکردند با حضور جامعهی جهانی مشکلاتشان حل شود، تحکیم نشد و روز به روز فاصله بیشتری ایجاد شد. تصور امروز مردم افغانستان این است که نیروهای خارجی بیشتر برای رسیدن به اهداف خودشان در افغانستان حضور دارند و حقوق و خواستهها و امنیت مردم افغانستان به فراموشی سپرده شده است. در این راستا، مردم هم از دولت افغانستان گلهمندند و هم از جامعهی جهانی که در این ۹ سال نتوانست اعتمادی بهوجود بیاورد. یا این که نیروهای ملیای را در افغانستان تقویت کنند که به طور مساوی امنیت مردم کشور را تأمین کنند.
آنطور که گفتید، نیروهای خارجی کار زیادی در جهت تامین امنیت مردم افغانستان انجام نمیدهند. در این صورت آیا بهتر نیست که این نیروها از افغانستان بیرون بروند و خود مردم این کشور با طالبان به توافقی برسند؟ این راهی است که خیلی از تحلیلگران مطرح میکنند. نظر شما چیست؟ ما یک امنیت اجتماعی داریم و همچنین تهدید بالفعلی را داریم که از سوی مخالفین ایجاد شده است. در ارتباط با تهدیدی که از سوی طالبان و حزب اسلامی ایجاد شده، هیچ مبارزهی جدیای را از سوی دولت افغانستان و نیروهای جامعهی جهانی در برابر آن نمیبینیم. زمانی که آمریکا جدیتی به خرج میدهد که با طالبان مبارزه کند و نیروهای نظامی طالبها را در هم بشکند، به مخالفت انگلیس برمیخورد. زمانی که طرحی از طرف انگلیس پیش کشیده میشود، آمریکا مخالفت میکند. یعنی در کل، هدف واحدی در میان کشورهایی که در افغانستان حضور دارند، وجود ندارد. مداخلات منطقهای نیز تاثیرات خود را برجا میگذارد. در این میان نقش پاکستان و دخالتهای این کشور در مسائل افغانستان برجسته است. اما آنچه برای من و برای بیشتر افغانستانیها نگران کننده است، سیاست دولت افغانستان است. سیاست دولت افغانستان با توجه به تعلق طالبها به یک قوم خاص، هرگز یک سیاست صادقانه و سیاست امحای شورشگری و سنتگرایی نبوده است. همواره زمانی که طالبان در جایی در اثر فشارهای نیروهای بینالمللی با شکست مواجه شدهاند یا سرکوب شدهاند، دولت افغانستان و شخص رئیس جمهور مداخلهی جدی کرده و این مسئله را به تعویق انداختهاند تا طالبها جان دوباره بگیرند. از سوی دیگر، سخنان رییس جمهور افغانستان همواره در جهت بسیج کردن انگیزههای ملی در برابر نیروهای خارجی و کمرنگ ساختن نقش این نیروها بوده است. همهی اینها عواملی هستند که باور مردم افغانستان را نسبت به حضور جامعهی جهانی برای برقراری یک امنیت پایدار کمرنگ ساخته است. این مسئله را هم نباید فراموش کرد که حضور جامعهی جهانی با همهی مشکلاتی که وجود دارد، از یک مشکل بزرگ جلوگیری کرده و آن این که نگذارد نیروهای خودسر رشد کنند و طالبها در حضور این نیروها با موانعی روبه رو هستند. در حالی که اگر حضور جامعهی جهانی نباشد، ما دوباره به جنگهای داخلی دههی ۷۰ خورشیدی برمیگردیم و باز دوباره طالبها چون مسلح هستند و با نیروهایی که دارند، بر افغانستان مسلط خواهند شد و مشکل مردم را بیشتر خواهند کرد. از نظر من، حضور جامعهی جهانی برای افغانستان خیلی ضروری است و تا زمانی که یک ارتش ملی واقعی نداشته باشیم ضرورت است. امروز این ضرورت کماکان احساس میشود و سخنان آقای راسموس از این واقعیت بهدور است. |
نظرهای خوانندگان
من تاسف میکنم که جنگ های دهه هفتاد جنگ داخلی گفته شده . ان جنگ ها تبارز مقاومت ملی مقابل پاکستان - سازمان های افراطی متحد ان برای ایحاد یک نظام دست نشانده در کابل بود نه جنگ های داخلی . باید مسئولانه و با تحلیل عمیق صحبت نمود نه مانند تحلیلگران غربی که همه چیز را وارونه نشان میدهند
-- صبور ، Apr 28, 2010 در ساعت 11:51 PMi DO NOT HAVE TIME TO READ THIS WRITTEN ,BUT i MUST WRITE THE MATTER IS OVER POWER mS.SAMARGHANDI TO ARGUE ABOUT IT
-- kUDOS ، Apr 28, 2010 در ساعت 11:51 PM