رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > همسایگی با طالبان | ||
همسایگی با طالبانشهزاده سمرقندیshahzoda@radiozamaneh.comاینبار به موضوع همسایگی با طالبان میپردازیم، همسایگی با طالبان شاید بیشترین تأثیر خود را در شیوهی زندگی و همینطور فرهنگ مردمی بگذارد که در همسایگی با آن به سر میبرند.
سالهاست که کشور همسایه افغانستان با درگیریهای تند و تیز با طالبان به سر میبرد، اما مدتی است که مسالهی گفتگو با طالبان مطرح است، و بارها هم مذاکراتی از طرف دولت افغانستان با گروههای کوچک و بزرگ طالبان صورت گرفته است. در مورد این مذاکرات و نتیجهی آنها نمیخواهیم صحبت کنیم، بلکه با دو تن از کسانی که روزانه با پستی و بلندیهای روزگار زنان افغانستان سرو کار دارند، و از نزدیک همسایگی با طالبان را تجربه کردهاند، هر دو در سازمان غیر دولتی آرمانشهر فعالیت میکنند. سازمان آرمانشهر یکی از بنیانگذاران کمپین ۵۰ درصد در افغانستان است، کمپینی که پیش از انتخابات در افغانستان شروع به کار کرد، و تلاش میکند با جمعآوری امضاء از زنان فعال افغانستان، حضور آنها را در میدان سیاسی کشور خود برجستهتر کند.
سازمان آرمانشهر از زمان مطرحشدن طرح مذاکره با طالبان، از جانب دولت افغانستان، نگرانی خود را بارها ابراز کرده است. طرحی که چندی پیش از جانب شرکتکنندگان در کنفرانس لندن برای افغانستان، از دولت افغانستان برای مذاکره با طالبان حمایت کردند، طرحی که این روزها برای کسانی که نگران امنیت افغانستان هستند، مهمترین مساله است. گیسو جهانگیری، مدیر سازمان غیر دولتی آرمانشهر در افغانستان است، وی همچنین در کنفرانسی که در لندن برگزار شد و جلسات حاشیهای شرکت داشت، او میگوید: ما بهعنوان فعالین حقوق بشر و فعالین جامعهی مدنی انتظار داشتیم جامعهی بینالمللی به قول و قرارهایی که در قرارداد هفت- هشت سال پیش در بٌن داد وفادار بماند، ولی متأسفانه اینطور نشد. بهطور خاص، به روند عدالت انتقالی، یعنی اعادهی حیثیت برای قربانیان و بازبینی اینکه چه کسانی در این سه دهه در کشور مسوول و جنایتکار جنگی بودهاند، اشاره دارم. در واقع ساختن یک حافظهی جمعی، حق را به حقدار دادن، و مسوولینی که باعث بدبختی و فلاکت، مرگ، جابهجایی و در واقع عذاب ملت شده بودند کنار گذاشته میشدند و یا در دادگاهها و کمیسیونهای حقیقتیاب میایستاند و به مردم خود پاسخ میدادند. این یکی از انتظارهایی بود که ما از این مجموعهی پیچیده سیاسی و ژئوپولیتیک داشتیم، که متأسفانه برآورده نشد و صدای مردم افغانستان کمتر به گوش رسید. و در واقع بیشتر قدرتها بودند و بهخصوص کشورهای غربی به دلیل منافعی که در کشور افغانستان دارند و همینطور منافع گروههای خاصتری که از داخل افغانستان برآورده شد، ولی مردم رنجدیدهی افغانستان خواستها و مطالباتشان به گوش کسی نرسید. شما معتقدید که جامعهی جهانی در مقابل طالبان شکست خورده و شکست خودش را در این کنفرانس پذیرفته است؟ بله، صحیح است. سال پیش بهطور مفصل در مکانهای مختلف به آن اشاره شده است؛ هم اهل سیاست و هم تفکر در کشورهای غربی به شکست خود در پروژههای مبارزهی با فوندامانتالیزم اسلامی، طالبان و القاعده، اذعان داشتهاند. همینطور بازسازی افغانستان را، به آن صورتی که برنامهریزی یا اظهار شده بود نتوانستند به ثمر برسانند، نه از زاویهی شکلدادن به یک سیستم سیاسی معتبرتر، پایدارتر، نهادینهشدهتر و نه از زاویهی مبارزهی با طالبان، برای پایاندادن به این پروژهی سیاسی، و نه از نظر اقتصادی، که کماکان افغانستان در فقر و عقبماندگی و زندگی بسیار مشکل برای مردم عادی گرفتار است. در هیچکدام از این راستاها موفقیت چشمگیری به دست نیامده است. خانم جهانگیری! طبق گفتهی شما، سازمانهایی که در زمینهی حقوق بشر فعالیت میکنند با توجه به تصمیمی که در این کنفرانس گرفته شد بر سر بهقدرترسیدن یا همکاری طالبان، باید سبک و شیوه کار متفاوتی را انتخاب کنند، منظور شما از این گفته چیست؟ اوضاع بغرنجتر، پیچیدهتر و بازیگران بیشتر خواهند شد، ما با قدرتهای بسیار بزرگ در نهادی به نام ناتو که در افغانستان حضور دارند، و بخشی از جنگ با طالبان و کنترل کشور در دست آنهاست مواجه هستیم، از یک سو با منافع کشورهای قدرتمند منطقه روبهرو هستیم، و منافع اقتصاد سایه، یعنی بازیگرانی که آشکار نیستند و به چشم نمیآیند ولی در واقع حضور دارند.
به این میاندیشیم زمانی که کل جامعهی افغانستان در بحران باشد، فعالین حقوق بشر، فعالین جامعهی مدنی و یا زنان و جوانان افغانستان هم طبیعتاً دچار بحران میشوند، و از خود میپرسند با این معجون پیچیدهای که در پیش رو دارند آیا روشهای قدیمی، بسیج افکار عمومی، نشر آگاهی، مبارزه، مجادله، مکالمه، آیا روشهایی کارآمد با تیغ برنده هستند و حاصلی از خود به جا میگذارند. ما متوجه نشدیم جامعهی مدنی، به چه صورت به افکار عمومی خودش، جدا از افغانستان قبولاند که طالبان حاضر خواهد شد برای مثال درک خودشان را نسبت به زنان که نیمی از جامعه هستند تغییر بدهند، یکی از اصول ایدهئولوژیک طالبان، موقعیت فرودستتر و حذف زنان از جامعه است، برای ما جای تعجب دارد اگر آنها بتوانند تغییر ریشهای در تفکر خود ایجاد کنند. طالبان جدا از برنامههای واپسگرا برای افغانستان مانند بستن مکاتب، ممنوعیت تحصیل دختران، عدم اشتغال زنان، که حتی پزشک مرد نمیتوانستند داشته باشند، زن در میدان ورزشی کابل اعدام میشد، و گروههای قومی دیگر افغانستان نسلکشی شدند. فکر نمیکنم که فراموش کرده باشیم کمتر از دهسال پیش طالبان، فقط این نبود که بودای بامیان را نابود کردند و کتابسوزیهای فراوان کردند، بلکه یکی از وحشتها و تجربیات بسیار تلخ و تراژیک و آزاردهندهی صدسال گذشته بودهاند. ما فراموش نکردهایم و امیدواریم کسانی که دستی در کار دارند نیز فراموش نکرده باشند. ما متعجب هستیم که چگونه و بر پایهی چه اصولی، و فقط بر پایهی منافع ژئوپولیتیک کشورهای قدرتمند، مانند اروپا و انگلستان و آمریکا که در افغانستان حضور دارند، میتوانند حقوق قربانیان این تجربهی تلخ را و مردم ستمدیدهی افغانستان - که سهدهه در جنگ حضور داشتهاند – را فراموش کرده و پایمال کنند. آنها به دنبال منافع خود و پروژههایی هستند تا سریعتر بتوانند افغانستان را ترک کنند، و دوباره آیندهی افغانستان را به پاکستان گره زدهاند و پاکستان هم کشور پیچیدهای با منافع خاص خودش است. به نظر میآید این روزها، صفحات بسیار سختی در تاریخ مردم افغانستان است. خانم شورانگیز داداشی، یکی از فعالین کمپین ۵۰ درصد، از زبان زنان فعال افغانستان سخن میگوید و تأکید دارد زنان افغانستان از این طرح ناراضی هستند و در کنار طالبان احساس امنیت پیدا نخواهند کرد. عمدهترین نگرانیای که زنان افغانستان دارند و در کنفرانس لندن طی بیانیهای آن را مطرح کردند، مذاکرات بدون شرط با نیروهای مسلح مخالف دولت است. چرا که زنان و حافظهی جمعی و تاریخی این کشور هنوز مشکلاتی که زنان در زمان حکومت طالبان و قبل از آن داشتهاند را فراموش نکردهاند، و اینکه چهطور نیمی از جمعیت کشور به پستوهای خانه کشیده شدند. آنچه زنان را به دلیل وضعیت شکنندهای که با آن روبهرو هستند نگران میکند، این است در این مذاکرات دوباره حقوق زنان خرج این معامله شود. آیا ۵۰ درصد جامعه انتظار دارند که طالبان اسلحههای خود را بر زمین بگذارند و وارد دولت شوند، یا مخالفتهایی وجود دارد؟ آنچه در برخورد با جامعه و جلساتی که با شهروندان داشتهایم، نشانگر این است که جامعه هیچگاه آن دوران سیاه را فراموش نکرده است و مخالف آن هستند. جامعهی افغانستان این را پذیرفته که طالبان به خاطر ایدهئولوژی خودشان در جنگ هستند، و آنها به دلیل پول نمیجنگند که ما آنها را وارد قدرت کنیم، طالبان با دموکراسی، قانون اساسی، حضور عقاید خارجی، حضور زنان در عرصهی عمومی، مخالف هستند و این را متن جامعه میداند. بیش از نیمی از مردم افغانستان جوانان هستند، آنچه که ما میدانیم بیش از نیمی از جامعه با این مساله مخالف است، البته کمپین ۵۰ درصد که مطالبات زنان را مطرح میکند، بیش از ۱۰ هزار امضاء در حمایت از خودش جمعآوری کرده، که خود نمونهی آماری خوبی است برای اینکه صدای زنان به گوش مسوولان افغانستان و حتی جامعهی بینالمللی برسد. آنها طی چند بیانیه مخالفت خود را با این طرحها و با این مذاکرات غیر شفاف اعلام کردهاند. مگر از نگاه زنانی که در همسایگی با طالبان زندگی میکنند و با طالبان هر روزه روبهرو میشوند، کنارگذاشتن سلاح از طرف طالبان، بیشتر به نفع آنها نیست؟ صد در صد کنارگذاشتن سلاح از طرف طالبان نهتنها به نفع آن زنان است، بلکه به نفع تمام زنانی که در پایتخت، زنان شمال افغانستان، زنانی که در مسافتها دور هستند و به نفع همهی جامعهی افغانستان است. اما چیزی که مهم است این است که آیا طرحها و پیشنهادهایی که به طالبان میشود باعث میشود که آنها سلاح به زمین بگذارند، یا اینکه بیشتر باعث پیشروی آنها میشود. مهم این است که جامعه باید در مورد این مساله تصمیم بگیرد، ما میدانیم سیاستمداران در دورههای زمانی خاصی و در موقعیتهایی که قرار میگیرند ممکن است برخی از مسایل را فراموش کنند، اما جامعه و حافظهی تاریخی و جمعی افغانستان آن را فراموش نکرده است. آنچه این زنان میخواهند این نیست که مذاکرهای صورت نگیرد، بلکه مذاکره در شرایطی باید صورت گیرد، که اولاً در موضع قدرت دولت باشد و در ثانی تمام شرطهایی که در آن به حقوق زنان آسیب میرساند مد نظر قرار داده شود. بسیاری از طالبان بعد از طرحهای پیشنهادشده گفتهاند ما نه برای پول، که برای ایدهئولوژی میجنگیم. سووال این است که دولت تا چهاندازه با ارایهی این طرحها و پیشنهادها میتواند طالبان را به سمتی سوق دهد که اسلحههایشان را به زمین بگذارند. |