رادیو زمانه > خارج از سیاست > آسیای میانه > طلای سفید و سرمایهی مردم! | ||
طلای سفید و سرمایهی مردم!شهزاده سمرقندیshahzoda@radiozamaneh.comشاید من تنها شهروند ازبکستان نباشم، وقتی در پاییز برف یا باران میبارد، به یاد دوران کودکی و میدانهای پنبه بیفتم و بیاختیار دستانم را زیر بغل کنم. از روی همان عادت دوران کودکی. دورانی که در یاد بسیاری از شهروندان ازبکستان به این صورت باقی مانده است.
فصل پاییز فصل دوستداشتنی آنها نیست. فصل پاییز فصلی است که مدرسهها تعطیلاند. درهای دانشگاهها تخته است. دانشجویان و دانشآموزان با استادان خود در میدانهای دوردست پنبه در حال (غن و چین) جمعآوری پنبهاند. این روایت دوران خیلی قدیمی نیست. در همین روزها، در همین ساعتهایی که با شما صحبت میکنم، صدها هزار کودک و دانشجو در آسیای میانه در صحراهای پنبه از سرما میلرزند و با شکمهای نیمه سیر در حال کارند. کار جمعآوری پنبه. پنبهای که مالک آن تنها دولت است. پنبهای که سرمایهی اصلی کشور محسوب میشود. سرمایهای که با دستان کودکان زیر ۱۰ سال، زنان باردار و مردمان کهنسال جمع میشود. آنها در جمعآوری سرمایهی کشور خود نیرو، وقت، کودکی، جوانی و تمام عمر خود را دریغ نمیدارند.
این عادت یک قرن مردم آسیای میانه است که در جمع آوری حاصل پنبه با جان و دل کار میکنند. در این فصل که گاهی تا ۸۰ - ۹۰ روز طول میکشد، تمام مردم، چه کودک زیر ۱۰ سال، چه دانشجو، چه استاد دانشگاه، چه پزشک و حتی پلیس کشور نیز تشویق میشوند تا به میدانهای پنبه بروند. پنبه را بارها و بارها رییس جمهور این کشور، اسلام کریموف بهعنوان طلای سفید نام برده است. "طلای سفید و سرمایهی مردم!" در حالی که استفاده پنبه در داخل کشور از کارهای رایج محسوب نمیشود. چنانچه دهقانان محلی میگویند، از این ثروت و سرمایهای که چهار ماه در سال وقت آنان را میگیرد، تنها غوزه-پایه آن میماند تا در زمستان به جای هیزم استفاده کنند، وقتی دولت برای صرفهجویی گاز را قطع میکند. مسائل پنبه در داخل کشور از تابوهای سنگینی محسوب میشود که کسی جرأت تحلیل آن را ندارد و در بیرون از کشور نیز از طریق کار کودکان و سوءاستفاده از نیروی کودکان دنبال میشود. سال گذشته کمپینی که در اروپا بود با این عنوان که «لباس پنبهای که میپوشید، میدانید با چه دستانی جمعآوری شدهاند»، راهاندازی شد. جریانی که زیاد طول نکشید و باز فراموش شد.
موفق شدم با یکی از دانشجویان سمرقندی صحبت کنم که در میدان پنبه بود. او از تجربههای خود میگوید. دانشجویی که ترجیح داد اسمش فاش نشود، میگوید: «همه میروند. از دانشجویان کارشناسی تا کارشناسی ارشد. تنها بیمارانی که توانایی کار جسمانی را ندارند، میتوانند با دریافت نامه پزشک از آن مرخص شوند. بقیه همه باید به صحراهای پنبه بروند. کار هم از صبح زود شروع میشود و تا غروب ادامه دارد. زمان استراحت هم از ساعت دوازده تا یک ظهر است.» اما به سخنان کسی گوش کنیم که در خارج از کشور است و جرأت بیشتری برای حرف زدن دارد، گلیما بوخاربایووا.
گلیما بوخاربایووا از فعالان حقوق بشر است که به خاطر مبارزههایش برای برقراری رعایت حقوق بشر از کشور خود، ازبکستان مجبور به فرار شد و اکنون در آلمان بسر میبرد. گلیما بوخاربایووا میگوید: «نگاه کودکان گرسنه هیچ وقت یادم نمیرود. کودکانی که در سرمای طاقتشکن دستهای عریان خود را با سختی از جیب بیرون میکردند تا پنبهی باقیمانده را جمع کنند. اما نمیتوانند فرار کنند. نمیتوانند به خانههای خود و یا به مدرسههای خود برگردند. چون دولت از طریق استادان آنها را تنبیه میکند. تنبیهی که حتی به اخراج شدن از دانشگاه میانجامد و این مسائل هیچگاه به رسانهها کشیده نمیشود، چون مردم انگار عادت کردهاند. اخراج شدن از دانشگاه به خاطر سرکشی از کار انگار اتفاقی ساده است.» با این همه در شرایط کشت و کار پنبه و یا جمع آوری آن در ازبکستان تغییری بوجود نیامده است. اما کلمه و اصطلاحاتی که مردم نسبت به آن بهکار میبرند، از زمین تا آسمان فرق کرده است. قبلاً جوانان پرکار در میدانهای پنبه با عنوان پرکار، بااستعداد، باهوش و باعقل مطرح بودند و آبرو و اعتبار زیادی در بین همسلان خود داشتند. اما حالا این جوانان مورد تمسخر قرار میگیرند. کمتر کسی به آنها عنوان "قهرمان محنت" میدهد، بلکه به جای عنوان "قهرمان محنت" کلمهی غلام و غلامداری را بهکار میبرند. این تفاوت از نظر روشنفکران این کشور قدم بزرگی است به جلو و رهایی از زنجیرهای نرم ولی خاردار پنبه که به پای نسل جوان این کشور پیچیده است.»
یکی از شهروندان تاشکند که او هم نخواست اسمش فاش شود، معتقد است که در (غن- و - چینی) جمع آوری پنبه تبعیض زیادی صورت میگیرد. برای مثال دانشجویان شهر تاشکند پایتخت این کشور به درسهای خود ادامه میدهند، در حالی که در شهرستانها و یا شهرهای دیگر درهای مدارس و دانشگاهها برای دو ماه بسته میشوند و همهی دانشآموزان با استادان خود در میدانهای دوردست پنبه، در اردوگاههای سخت و روی تختخوابهای سفری خود بسر میبرند و سرمایهی کشور خود را جمعآوری میکنند. به نظر این شهروند تاشکندی این تبعیضی است که سالها جا افتاده است. او میگوید کسانی هستند که پای در میدان پنبه نگذاشتهاند و نخواهند گذاشت. |