رادیو زمانه > خارج از سیاست > آسیای میانه > از شاه و گدا متنفرم | ||
از شاه و گدا متنفرمشهزاده سمرقندیshahzoda@radiozamaneh.comاین روزها اسم گلرخسار صفیووا، شاعر تاجیک در تاجیکستان دوباره ورد زبانها است. بهخصوص این گفتهی او: « از شاه و گدا متنفرم!» او این جمله را چندی پیش در مصاحبهای بیان کرد. شاعر شناختهشدهی تاجیک، گلرخسار، به تازگی کتابی به نام «سکرات» و مجموعه شعری به نام «جاودانه» به چاپ رسانده است. خانم گلرخسار در گفت و گوی اختصاصی خود با بخش تاجیکی رادیو بیبیسی، در بارهی رمان جدید خود «سکرات»، گفت:
«روی این رمان ۱۸ سال کار کردم. اما کار اصلی را در سال ۱۹۹۰، زمانی که هنوز عضو پارلمان شوروی بودم، آغاز کردم. بعد هم که بچههای ما در تاجیکستان کشته شدند؛ بچههای آزادیخواه در کمیتهی حزب کشته شدند. از همانجا «شاه و گدا» و «گدا و شاه» را آغاز کردم.» خانم گلرخسار از دوران نوجوانی، از زمانی که به صحنهی ادبیات تاجیک راه یافت، با کار و افکار مناقشهبرانگیز خود، ورد زبانها بوده است. برخی از روشنفکران تاجیک معتقدند که یک شاعر یا نویسنده، باید مسائل جامعهی خود را، دهها سال جلوتر بتواند ببیند و گلرخسار این توانایی را دارد. خانم گلرخسار در گفت و گوی خود با زرینه خوشبخت، خبرنگار تاجیک میگوید که وی هم از گدا و هم از شاه، دل خوشی ندارد و در طول ۲۰ سال گذشته توانسته تمام نفرت و کینهی خود را در این کتاب بگذارد. وی میگوید که رمان سکرات را ۱۰ بار نوشته و سوزانده است و آنچه به دست خوانندگان رسیده است، نسخهی یازدهمین این کتاب است: «باور کنید که این که گفتم از این اثر خوشم نمیآید و حتی میتوان گفت از آن نفرت دارم، هیچ ناز، عشوه یا دروغی نیست. برای اینکه ۱۸ سال عمر من با این اثر گذشت و تمام دنیا را در کیف من چرخ زد. شاید که ۹ یا ۱۰ نمونهی کامل آن را سوزاندم. این اثر به این دلیل برای من خوشایند نیست که مسألهی شاه و گدا است. هم گدا را دوست ندارم و هم شاه را. اما این اثر ۱۸ سال دست از دامن من برنداشت و نمیدانم چرا عمر نازنینم را به خاطر موضوع بسیار زشتی که از آن بدم میآید، صرف کردم. من نه گدا را دوست دارم و نه شاه را؛ چون این دو به وجود آورندهی یکدیگر هستند و یکی بدون دیگری وجود ندارد.»
باید گفت این اولین بار نیست که خانم گلرخسار انگشت روی غیرفعال بودن مردم عادی در پیشرفت جامعهی خود میگذارد. وی بارها چه در جمع و چه در اشعار خود آورده است که سهم مردم در فقر و بدبختیهای خود کم نیست: «در این اثر کوشش کردهام بگویم که شاه، گداها را تولید نمیکند، گدایان هستند که با صبر و تمکین خود شاه را به دنیا میآورند، بالای سر خود مینشانند و زیر پای او قربانی میشوند.» خانم گلرخسار با این که دومین رمان خود را به چاپ میرساند، اما خود را شاعر و عاشقپیشه میداند: «میتوانم با افتخار بگویم که چند نسل با ترانههای من عاشق شدهاند، عشق ورزیدهاند و عروسی کردهاند. عاشقانی که من را به عنوان شاعر عشق میشناسند، در اشعار من میتوانند همه چیز پیدا کنند؛ اما عشق محزون، عشق پخته و عشق خیلی با عزت.» در تاجیکستان، بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و شروع جنگ داخلی، نشر کتاب از معدود اتفاقاتی بود که میشد مشاهد کرد. اما در این سالهای کمرونقی ادبیات تاجیک، گلرخسار از فعالترین قلم به دستانی محسوب میشد که همواره، چه در خاک وطن و چه در دوران فرار، توانسته کار جدیدی به دست خوانندگان تاجیک بدهد. «از عالم انتظار میآید عشق |