رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > «مردم یکصدا به طالبان و جنگ نه میگفتند» | ||
«مردم یکصدا به طالبان و جنگ نه میگفتند»شهزاده سمرقندیshahzoda@radiozamaneh.comگیسو جهانگیری، فعال اجتماعی در آسیای میانه و افغانستان و مدیر سازمان غیر دولتی آرمان شهر است که هدفش مبارزه با بیسوادی در افغانستان است. گیسو جهانگیری همچنین در جامعهی جنگزدهی تاجیکستان و افغانستان فعالیت داشته و مدتهای زیادی در این کشورها زندگی کرده و با وضعیت زنان آن منطقه آشنا است. گیسو جهانگیری مهمان رادیوی زمانه بود و فرصتی برای گفت و گو داشتم.
انتخاباتی که در افغانستان در راه است، با حضور زنان فعالی که در عین حال در افغانستان فعال هستند، تغییری ایجاد خواهد کرد یا چیزهایی که ما در رسانهها از فعالیت زنان افغانستان میشنویم، خوشبینیهای رسانههای خارجی است؟ دوران جنگ به طور خاص در هر کشوری بیشتر از هر چیزی پشت زنان سنگینی میکند. یعنی بحران بزرگ سریعاً زنان را در هر موقعیتی که باشند، تحت فشار خاصی میگذارد و تجربهی طالبان به طور خاص نوک حملهاش و آن طور که جامعهی بینالمللی به آن عکسالعمل نشان داد در رابطه با شرایط زندگی سخت و مشقتبار زنان افغانستان بود. پس از کنار رفتن طالبان، زنان امید زیادی داشتند که لااقل به چند تجربهی گذشته بتوانند ارجاع بکنند. و یا به موقعیتی شبیه ۳۰ سال گذشته و آرامترین دورانها برسند. قبل از جنگها زنان در دانشگاها، ادرات دولتی در بیمارستانها و مدارس و مکاتب کار میکردند. که چیز عادی بود و اصلاً عجیب نبود. اینطور نبود که زنان افغانستان قبلاً در کشورشان حضور اجتماعی نداشتند. در انتخابات قبلی زنان هم شرکت وسیعی داشتند. کاری به این ندارم که در انتخابات قبلی چند درصد از زنان و مردان افغانی آگاهانه به ۱۸ کاندیدا رأی دادند. اما چیزی که عیان بود این بود که مردم یکصدا به طالبان و جنگ نه میگفتند. این نکتهی خیلی مهمی بود. در خیلی از مناطق، با اینکه یک کاندیدای زن هم وجود داشت، زنان مستقیماً در انتخابات شرکت نکردند. هنوز یکسری رسم و رسوم وجود دارد که رییس قوم و قبیله، همسر و غیره رأی افراد را جمع میکرد از جمله زنان خانواده را و به اسم آنان رأی میداد. هنوز در افغانستان به استقلال رأی نرسیدیم. که هر کس به فرد مورد نظر خودش رأی بدهد. ولی با این حال میشود گفت که زنان و دختران در آن انتخابات حضور پررنگی داشتند. چون توجهی جامعهی بینالمللی به وضعیت زنان و مشقتهایی بود که آنان در این دوران حس کرده بودند، سریعاً توجه خاصی برای بهبود وضعیت زنان داده شد. از لحاظ قانونی یا ساختار سیاسی، شرایط کار و فعالیت برای زنان افغانستان، نسبت به کشورهای اسلامی و همسایه خیلی فراهمتر است. با اینکه در عمل از آن استفاده صد درصدی نمیشود. میتوانید برای ما از تفاوتها و دستاوردهای زنان افغانستان بگویید که فعالان زن کشورهای اسلامی هنوز به آن نرسیدهاند؟ در افغانستان اتفاق جالبی افتاد و آن ایجاد وزارت زنان بود که یکی از آرزوهای کشورهای همسایه است که وزارت امور زنان وجود داشته باشد. افغانستان بسیاری از کنوانسیونها و قراردادهای بینالمللی را که در رابطه با حقوق زنان است از جمله سیدا که برای رفع و شکل تبعیض نسبت به زنان است امضا کرد، یا یونیفم که یکی از نهادهای متخصص مسایل زنان است در افغانستان پا گرفت. پروژههای زیادی برای دسترسی به بهداشت، آموزشهای مدنی، اشتغالزایی و غیره طرحریزی شده است. اینکه در این هشت سال گذشته، چقدر مجموعهی این پروژها موفق بودهاند، و چه تأثیرات چشمگیری در وضعیت و شرایط زنان از خود به جای گذاشتند، چون زمانی نسبتاً طولانی است، به ما اجازه میدهد که این دوران را بسنجیم. هشت سال تقریباً یک دهه است. البته این زیر سوال است. یعنی تا زمانی که خود مردم سرنوشتشان را به دست نگیرند و نیروهای اجتماعی آگاه در سطوح مختلف جامعه از جمله در دولتداری، جامعهی مدنی و انجمنهابی زنان چه در رابطه با سیاستگذاریهایی در رابطه با آموزش و پرورش شکل نگیرد، شاید این کمکهای بینالمللی که بعضیها از آن با عنوان دخالت یاد میکنند یا برنامهریزیهای خارجی و غیر خودی نتواند خیلی موثر بیفتد. این مشکلی است که زنان افغانستان با آن مواجه بودند.
انعکاس زیادی در رسانههای خارجی از اعتراض زنان فعال افغانستان از طرح قانون احوال شخصی اهل تشییع منتشر شده است. به نظر شما زنان افغانستان به شکل خودجوش دست به عمل زدهاند و یا پشتیبانی سازمانهای فعال در داخل افغانستان هم در این جریان سهم خود را گذاشته است؟ به نظر من، زنان خوشفکر و فعال افغانستان متشکل شدهاند، نظر دارند، فکر میکنند و اندیشه دارند. یک سیستم کتا در مجلس افغانستان وجود دارد که بر همین اساس، زنان حضور نسبتاً پررنگی دارند. فکر میکنم بیش از ۶۰ نماینده، زن هستند. خود جامعهی افغانستان هم عکسالعمل نشان داد. نمیشود گفت که یک عکسالعمل و واکنش سراسری و همسو و همفکر بود. این درست نیست. همهی زنان مجلس هم با طرح قانون احوال شخصیه اهل تشییع مخالفتی نداشتند که در واقع یک نوع عقبنشینی در رابطه با قوانین جاری و تعهدات افغانستان در رابطه با کنوانسیونهای بینالمللی که امضا کرده است، بود. اما کلاً میشود گفت که جامعهی افغانستان جامعهای است که مذهب، دین و سنت نقش عمدهای در روابط اجتماعی دارد. مردان و زنانی هستند که مخالفت خاصی با تعاریف جاری که ممکن است تعاریف علمی نباشد و مربوط به درک و خوانشهای متفاوت محلی و گاهی اوقات غیرعلمی از دین، قرآن و آداب و رسومش باشد، ندارند. مجموعهی جامعه، سنتگرا هست و روابط اساسی آن با درکی که از دین اسلام دارد، همگون است. در رسانهها زیاد از این شنیدهایم که زنان و دختران افغان به خاطر مخالفت و مبارزهای که طالبان دارند و آسیبهای جسمانی که به آنها وارد میکنند، نمیتوانند به مدارس بروند. به نظر شما تا چه اندازه این موضوع از حضور دختران در مدارس جلوگیری کرده است؟ به نظر من این موضوع چند دلیل دارد. یکی موضوعی بود که به آن اشاره کردید. یعنی در بعضی از مناطق کشور که طالبان نفوذ بیشتر دارند و مناطقی که در شرایط جنگی به سر میبرد یا حضور پررنگ دارند، کماکان در هشت سال گذشته، ماهی نیست که از به آتش کشیدن یک مدرسه و یا یک مکتب دخترانه یا پسرانه نشنویم. دوم اینکه خانوادهها طبیعتاً به فکر امنیت فرزندانشان هم هستند. به قول تاجیکها وقتی بچهها در مکتب میروند و به مکتبشان حمله میشود و آنجا به آتش کشیده شود، طبیعتاً پدر و مادرها تمایلی به حضور فرزندانشان ندارند. سوم اینکه متأسفانه در جاهایی در افغانستان خانوادهها اصلاً مایل نیستند که فرزندانشان به خصوص فرزندان دخترشان به مکتب بروند. این گرایش بیشتر در مناطق سنتی که در آن جنگ است، دیده میشود. یعنی یک ناهمگونی مطلق در افغانستان وجود دارد. مردم در بعضی از مناطق از این موضوع که مکتب کافی ندارند رنج میبرند. در بعضی از مناطق که مکاتب جدید ساخته شده است، عدهای این مکاتب را نابود میکنند و به آتش میکشند. ما نمیتوانیم از افغانستان به عنوان یک گروه همگون نام ببریم و چیزهایی تحت عنوان خواستهای مردم افغانستان یاد کنیم. خواستهای مردم افغانستان ناهمگون است و به تقسیمات جغرافیایی، قومی و تفاوت بین مناطق ده و شهر، شهرهای بزرگتر و کوچکتر و تعصبات و یکسری عادات و رسومی که مربوط به ادیان و اقوام افغانستان میشود، مربوط میشود. ولی به طورر کلی میشود گفت که اگر بخواهیم وجوه مثبت را هم ببینیم، یک ارادهی جمعی برای بازگرداندن دختران به مکتب وجود دارد. اما نکتهای که کمتر به آن اشاره میشود این است که دختران و پسران جوان، مدتی در مکتب میمانند و چند سال به مکتب میروند. ولی همان تعداد کودک که در این دورهی جدید به مکتب راه یافتهاند، عدهی زیادی هم مکتب را ترک کردهاند. طبیعتاً وقتی به این مسایل اشاره میکنیم، راجع به ازدواجهای زودرس و سن پایین دختران هم صحبت میکنیم و بعضی وقتها هم متأسفانه مسألهی معامله کردن مطرح است. دختر دادن رسمی است که در زمانهای اختلاف بین اقوام و خانوادهها اتفاق میافتد و خانوادهای به خانوادهی دیگر برای آشتی، یک دختر میدهد، ممکن است این دختر خردسال باشد. در پاکستان هم این رسم را میبینیم. به هر حال باید گفت که یک ارادهی جمعی برای حضور دختران در مکاتب بوده، اما مبارزهی جدی در مقابل بیسوادی بزرگسالان یا دختران سن بالاتر و پسران نشده که امیدوارم حکومت آیندهی افغانستان یک بسیج عمومی برای مبارزه با معضل بیسوادی که ریشهی بیشتر دردهای افغانستان است به دست بگیرد. کادرهایی که در داخل افغانستان و در دانشگاهها تدریس میکنند تا چقدر همپا با سنتهای کشورهای همسایه هستند که بتوانند در آینده کشور خود را اداره کنند؟ ما نمیتوانیم مطلقاً سیستم دانشگاهی افغانستان را با شوروی مقایسه کنیم. مثلاً با تاجیکستان. حتا نمیتوانیم با تاجیکستانی که در این چند سال گذشته در سطح عالیهاش خودش، قبل از فروپاشی شوروی و شروع جنگ داخلی بود، صحبت کنیم. برای اینکه دانشگاههای افغانستان با یک بحران خیلی جدی و بیتوجهی و بیمهری شدیدی در این چند سال مواجه بودند. برای مثال دانشگاه علوم اجتماعی افغانستان به گفتهی یکی از اساتید برجستهاش تنها ۶۵ جلد کتاب دارد که به نظر من این برای نشان دادن بیتوجهی که مثلاً به دانشکده و یا دپارتمان علوم اجتماعی میشود، کافی است. تعداد اساتید کم است و موقعیتی برای ارتقای سطح اساتید نبوده، کتاب و متدولوژی درسی بازبینی نشده است و دانشگاهها متأسفانه به طور کلی نخبه و متخصص تربیت نمیکنند. با اینکه جوانان بسیار مشتاق هستند که در آزمونها شرکت کنند و دست و پا زده و تقلا میکنند تا وارد دانشگاه شوند ولی کلاً مقطع دکترا در دانشگاههای افغانستان وجود ندارد. فوق لیسانس هم خیلی کم است. متأسفانه در این هشت سال میشد یک جمعیبت عظیمی از متخصص محلی در رشتههای مختلف تولید شود. اما توجهی به دانشگاه نشده، رفرم اساسی صورت نگرفته و تمام رشتههای دانشگاهی در افغانستان با کمبود کتاب و متدولوژی امروزه مواجه هستند. از گفتههای شما میتوانم حدس بزنم که مشکلاتی که دختران دانشجو ممکن است در دانشگاهها داشته باشند بسیار خوشآیند نیست. میتوانید برای ما بگویید که این مشکلات عمدتاً چه چیزهایی هستند و اینکه چند درصد دانشجویان را زنان و دختران تشکیل میدهند؟ متأسفانه نمیتوانم این را به طور دقیق بگویم. در بعضی از رشتهها تعداد زنان بیشتر است. چون در افغانستان سیستم کنکور است، دانشجویان نمیتوانند انتخاب رشته بکنند. یعنی ممکن است چند رشته را انتخاب بکنند و کسی مایل باشد پزشکی بخواند. اما از دانشکدهی هنرهای زیبا سر در بیاورد. به هر حال میشود گفت که دختران را ه باز کردهاند. اما چالشهای زیادی در مقابل دختران دانشجو وجود دارد. به طور مثال اگر شما در شهرهای بزرگی که دانشجو وجود دارد، نباشید و دخترتان بخواهد به دانشگاه برود مسألهی خوابگاه و محل زندگی و امنیت فردی او مطرح میشود. سوء استفادههایی در محیط دانشگاه که باید محیط امنی باشد در مورد دختران صورت میگیرد. برای همین خیلی از خانوادهها تمایلی ندارند که دخترانشان به دانشگاه بروند چون دانشگاه به طور مطلق محل امنی نیست. ولی میشود گفت که در بیشتر رشتهها ـ متوسط سنی در جامعهی افغانستان ۱۹ سال است ـ خواستهها و امیال جوانان افغانستانی شبیه جوانان دیگر کشورها است. به خصوص دسترسی به آموزش و پرورش و دانشگاه، یکی از عمدهترین خواستههای جوانان افغانستان اعم از دختر و پسر است. |
نظرهای خوانندگان
باعرض سلام و اردت؛
-- غیاثی ، May 27, 2009 در ساعت 02:27 PMدیدگاه ها،دریافت ها و تحلیل های خانم جهانگیری از جامعه افغانستان، غالباً کارشناسانه و مبتنی بر جامعه شناختی افغانستان بوده است. البته تا جایکه من از ایشان شناخت دارم، می توان لقب کارشناس امور فرهنگی اجتماعی و زنان افغانستان رابه او داد.وبا شناختی که خانم جهانگیری از جامعه زن ایران و تاجکستان دارد بایستی از داشته ها و دریافته های خوب و راهبردی ایشان استفاده شایانی درعرصه های کارگزاری پیرامون مسایل فرهنگی اجتماعی، آموزشی، حقوق وفعالیت زنان در افغانستان به عمل آید.
از برکت حضور آمریکاییان و غربیان در منطقه طبق معمول منطقه به گه کشیده شده است.
-- بدون نام ، May 27, 2009 در ساعت 02:27 PMنابود باد دشمنان منطقه - ما برای نابود شدنشان روز شماری می کنیم.
این کمترین چند پرسشی دارم از خانم جهانگیری که امید لطف فرموده و برای آن ها پاسخ ارایه بفرمایند:
-- ناظر ، May 28, 2009 در ساعت 02:27 PM- منظور شما از گفتن این که «هنوز در افغانستان به استقلال رأی نرسیدیم. که هر کس به فرد مورد نظر خودش رأی بدهد.» چیست و در این ارتباط افغانستان را با کدام یک از کشور های همسایه مقایسه فرموده اید؟
- این که می فرمایید «ما نمیتوانیم از افغانستان به عنوان یک گروه همگون نام ببریم و چیزهایی تحت عنوان خواستهای مردم افغانستان یاد کنیم. خواستهای مردم افغانستان ناهمگون است و به تقسیمات جغرافیایی، قومی و تفاوت بین مناطق ده و شهر، شهرهای بزرگتر و کوچکتر و تعصبات و یکسری عادات و رسومی که مربوط به ادیان و اقوام افغانستان میشود، مربوط میشود.» به چی معنا باید فهمید و باز در کدام کشور جهان غیر از این است و به ویژه در کشورهای همسایه افغانستان - مثلاً ایران و تاجیکستان که در آن ها اقلیت های قومی ، مذهبی و زبانی سخت از بی حقوقی رنج می برند و در حکومت ایران مثلاً هیچگاهی یک شخصیت از اهل تسنن مقام مهمی نداشته است و در تهران بفرمایید بگویید که چند مسجد اهل تسنن وجود دارد؟
-
چون طالبان وصدام کشورهای خود را به بوستان و گلستان تبدیل کرده بودند با امدن نیروهای ناتو به.. کشیده شد .بی نام از نداشتن ملا عمر و بن لادن در کنار خود دلخور است.تا مردان نا دان وزورگو مخ و دل خود را از اموخته های بی منطق 1400 ساله پاک ننمایند مادران وخواهران همین مردان درمنجلاب ناداری وتحقیر وبی دانشی دست و پا خواهند زد
-- بهنام ، May 28, 2009 در ساعت 02:27 PM