رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ تیر ۱۳۸۷

خارهای تازه‌ی مرگ خارا

شهزاده سمرقندی
shahzoda@radiozamaneh.com

امروز می‌خواهم از ویکتور خارا یاد کنم.

Download it Here!

ویکتور خارا، ترانه‌سرا و آوازخوان انقلابی شیلیایی بود که درکودتای نظامی آگوستو پینوشه علیه سالوادار آلنده در سال ۱۹۷۳ به قتل رسید.

خانواده خارا چندی پیش تعداد ۴۰ مدرک تازه در باره مرگ این شاعر و آوازخوان محبوب به دادگاه کیفری کشور شیلی ارائه داده‌اند. آن‌ها می‌خواهند بار دیگر پرونده‌ی مربوط به کشته‌شدن او باز شود. به اعتقاد آن‌ها کسانی که در مرگ خارا دست داشته‌اند بیش از یک یا ده نفرند و بدون مجازات در آزادی به سر می برند.


ویکتور خارا و همسرش

همسر خارا می‌گوید: بازگشایی پرونده‌ی قتل ویکتور خارا، بسیاری از حقایقی را که در دوران حکومت پینوشه پوشیده و پنهان مانده بودند روشن خواهد کرد.

با این بهانه و با نیت همدلی و هم‌فکری با همسر خارا، این‌روزها مردم شیلی ترانه‌های او را در کوچه و خیابان‌ها و در خانه و اتوموبیل‌های خود پخش می‌کنند و صدای خارا به گوش دشمنان او می‌رسانند. آن‌ها جبران سال‌هایی را می‌کنند که صدای خارا در شیلی ممنوع بود.

بعد از کودتا ترانه های ویکتور خارا تا قبل از مرگ پینوشه در شیلی ممنوع بود و تازه یک‌سال و نیمی می‌شود که عمری دوباره پیدا کرده‌اند. این‌روزها انگار ویکتور خارا در شیلی عمری دوباره یافته و ترانه‌های او، و همین‌طور عکس‌هایش دست به دست مردم شیلی و دیگر کشورهای آمریکای لاتین می‌شود.

داستان قتل او نیز بارها و بارها نویشته شده و هر بار روشن‌تر از بار پیش.

شاهدان مرگ او و یا کسانی که در دوران حکومت پینوشه از ترس، دانسته‌های خود را نمی‌گفتند، حالا زبان بیان باز کرده‌اند و می‌خواهد حق به حق‌دار برسد و قاتلان ویکتور خارا را به دادگاه بکشند.


بازگشایی پرونده‌ی قتل ویکتور خارا حقایقی را روشن خواهد کرد.

ویکتور خارا در آخرین ترانه خود که روی ورقه‌ای از روزنامه‌ نوشت صحنه‌هایی از آخرین ساعات عمر خود را ماندگار کرده است، شعری با عنوان «در میدان» که در آن از محاصره خود و هزاران نفر دیگر می‌گوید. پاره روزنامه پنهانی، دست به دست از محاصره بیرون آمده است.

می‌گویند دستان ویکتور خارا را می‌سوزانند تا دیگر نتواند برای به شور آوردن احساس انقلابی مردم شیلی گیتار بنوازد. می‌سوزانند تا دیگر نتواند عشق و نفرت خود را بیان کند.

می‌گویند او را با شلیک ۳۴ گلوله کشتند و در آن زمان چهل ساله بود.

اما چنان که تجربه نشان داده، افراد محبوب و موثر وقتی در اوج شهرت و فعالیت جان می‌بازند، در واقع ماندگارتر می‌شوند.

حالا که نه پینوشه‌ای مانده و نه قدرت سرکوب‌گر او، صدای ویکتور خارا با همان بی‌باکی و شورانگیزی از همان استادیومی که حالا دیگر به نام اوست به گوش می‌رسد.

ویکتور خارا و ولادمیر ویساتسکی هم‌زمان با هم گیتار به دست گرفتند و هم‌زمان راه مشترکی را انتخاب کردند اما در دو کشور مختلف. خارا در شیلی و ویساتسکی در مسکو.

هر دو شاعر، هر دو نوازنده، هر دو مدیر تئاتر و بازیگر، و هر دو انقلابی بودنند. هر دو را نیز به قتل رسیدند. از ترس محبوبیت و قدرتی که ناخوداگاه مردم به آن‌ها داده بودنند و بی‌هراس و ترس از این دو پیروی می‌کردنند.

همسر هر دو نیز بعد از مرگ همسران خود کشوررا ترک کردنند و خاطرات خودرا از روزگار این دو مرد قدرتمند نوشتند. همسر خارا در انگلیس با زبان انگلیسی و همسر ویساتسکی در فرانسه و به فرانسوی.


این‌روزها انگار ویکتور خارا در شیلی عمری دوباره یافته

این دو هم‌ سرنوشت، با چهره و شیوه‌ای نزدیک به‌هم، ا‌ین روزها نیز پیروان زیادی پیدا کرده‌اند. صدایشان آرمان نسل پیشین و آن زمان پرشور را ماندگار و به یادماندنی کرده است.

به این دو شخصیت که می اندیشم اول به شاعر بودن، و بعد به نوازنده بودن هر دو به نظرم می‌رسد. این‌که هر دو نیز درک کرده بودند با نوای گیتار می‌توان راه بین شعر و مردم را نزدیک‌تر کنند. هر دو راه‌های که می‌شد مردم را به توجه وادار کرد رفتند و موفق شدند.

این دو شاعر گیتار به دست، حدود ۳۰ سال از دوران و مردم خود جلوتر بودند. این را امروز می‌شود دقیق‌تر دید و درک کرد. امروز که هم اتحاد جماهیر شوروی، و هم حکومت آگوست پینوشه به پایان رسیده است.

این‌هارا می گویم و باز به افرادی می اندیشم که ممکن است سی سال از ما جلوتر بیندیشند و ما قادر به درک آن‌ها نباشیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ترانه های خارا را واقعا تاثیرگذار هستند.حتی اگر معنی اشعارش را متوجه نشوی.
ممنون

-- نیما ، Jun 21, 2008 در ساعت 01:55 PM

اوایل انقلاب سه نوار از آثار ویکتور خارا همراه کتابچه ای که شرح زندگی و ترجمه بعضی از اشعار را داشت در ایران منتشر شده بود، اگر اشتباه نکنم توسط انتشارات ابتکار. این برنامه شما مرا به آن سال ها برد. ممنونم.

-- محمد ا ، Jun 21, 2008 در ساعت 01:55 PM

dar moghabele in ensanha sare tasim forod miawarim

-- بدون نام ، Jun 21, 2008 در ساعت 01:55 PM

بیا با من بیا
جاده پهنه ور را در می نوردیدم
آینده دیگری در کار تکوین است.
......

-- بدون نام ، Jun 22, 2008 در ساعت 01:55 PM

یادم می‌یاد زمانی سعی کردم اسپانیایی یاد بگیرم چون به‌نظرم زبان زیبایی‌ست. اولین چیزی که تونستم بفهمم و ازش لذت ببرم یکی از ترانه‌های ویکتور خارا بود، فکر کنم درباره‌ی امیـد یادمه کلمه‌ی esperanza در اون ترانه تکرار می‌شد.

-- خاطره‌ها ، Jun 22, 2008 در ساعت 01:55 PM

رسانه محافظه کار و کانسروتیوی مثل رادیو زمانه چطور شده که به ویکتور خارا پرداخته؟ عجیب است!

-- میم ، Jun 22, 2008 در ساعت 01:55 PM