رادیو زمانه > خارج از سیاست > مجله حقوق بشر > زندانی با درهای گشوده | ||
زندانی با درهای گشودهسراجالدین میردامادیseraj.mirdamadi@radiozamaneh.comکنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو در خصوص رسیدگی به وضعیت پناهندگان را بیشک میتوان مهمترین منشور بینالمللی رسیدگی به حقوق پناهندگان در جامعه جهانی دانست. هرچند بخشهایی از آن کاملاً تحت شرایط دوران پس از جنگ جهانی (دوم) تدوین گردیده است، اما همچنان به صورت یکی از معتبرترین ضوابط بینالمللی مربوط به پناهندگان باقی مانده و امروز بالغ به صد و بیست کشور بدان پیوستهاند. علیرغم آنچه در این کنوانسیون بهعنوان وظایف دولتهای امضاکننده دائر بر ارائهی خدمات به متقاضیان پناهندگی ذکر شده است، عملاً پناهجویان در اقصا نقاط دنیا با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند. موج جدید پناهندگی پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری موجب شد که بسیاری از پناهجویان راه کردستان عراق را برای گریز انتخاب کنند. در این خصوص با ایمان سالک عکاس مطبوعاتی که برای اخذ پناهندگی در کردستان عراق بهسر میبرد گفتوگو کردهام.
آقای سالک، چه مقدار پناهجوی ایرانی در آنجا وجود دارد؟ وضعیت رسیدگی به تقاضای پناهندگی آنجا چگونه است؟ راجع به تعداد کسانی که اینجا هستند نمیتوانم عملاً حرفی بزنم مگر در مواردی که افرادی همدیگر را میبینند یا این که باهم از کشور خارج شده باشند اطلاعاتی در این مورد داشته باشیم. همه خیلی با احتیاط رفتار میکنند. این باعث میشود که واقعاً نشود تحلیل درستی داشت. شاید یک دوست خیلی نزدیک یا همکار من اینجا باشد، ولی من اطلاع نداشته باشم و یا مگر این که در دفتر سازمان ملل ببینمش. کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل اینجا اصولاّ کاری نمیکند. یعنی اصلاً مرجعی نیست. ما پناهجوها را ثبت نام میکنند، بعد باید پرونده منتقل بشود عمان، به اردن، و بعد از آنجا تصمیم میگیرند که مصاحبهی دومی بشود یا نه. بعد دوباره میفرستند و آنجا کسی مصاحبه میکند و بعد دوباره برمیگردانند عمان. تازه آنها تصمیم میگیرند که آیا ما وضعیت پناهندگی داریم از نظر سازمان ملل یا نه. این شیوهی کارشان است. اگر همهی این مراحل را طی بکنید و آنها تشخیص بدهند که شما واجد شرایط اخذ پناهندگی هستید، بعد چه اتفاقی میافتد؟ آنوقت باید اینها براساس این دادههایی که در مصاحبهها و احوال عمومی عراق دارند، تصمیم بگیرند که آیا عراق برای ما امن است. میتوانیم در عراق بمانیم و با جامعه عراق میتوانیم انتگره شویم یا باید برویم یک کشور دیگر. اگر قرار باشد برویم یک کشور دیگر، ما را به کشورهایی که پناهنده میپذیرند پیشنهاد میکنند و اگر کشوری ما را پذیرفت، ممکن است برویم به آن کشور. در طول زمانی که پروندهی شما در جریان است، چه سرویسهایی سازمانملل پناهجوهایش میدهد؟ سازمان ملل به من پناهجو تا الآن هیچ سرویسی نداده است. یعنی هیچ امکانی برای اسکان یا...؟ نه امکانی برای اسکان، نه برای تغذیه و نه برای مشکلات پزشکی که من دارم و نه برای چیزی دیگر. کل این پروسهی اداری که توضیح دادید، چه مدت طول میکشد تا در خوشبینانهترین وضع شما بتوانید پناهندگیتان را از سازمان ملل بگیرید؟ ببینید، من تا مصاحبه شوم، چیزی حدود یکماه و بیست روز طول کشید. تازه مورد من موردی قوی بود. یعنی قبل از رسیدن من به اینجا، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل نامههایی راجع به من از دو ـ سه سازمان دریافت کرده بود. بعد یکماه و بیست روز طول کشید که مصاحبه بدهم. بعد روزهای متمادی دیگری در تکمیل آن مصاحبه طول کشید و فقط به من گفتند برو و منتظر بمان. چیزی که من در قانون سازمان ملل خواندم، این است که ششماه بیشتر نمیتوانند من را در وضعیت بلاتکلیفی نگهدارند، ولی روال اینجا این است و کسی هم به آنها نمیتواند چیزی بگوید. خود مقامات محلی کردستان عراق چه امکانی برای پناهنده فراهم میکنند؟ امکانی که من توانستم از آن بهره بگیرم، اجازهی اقامت است در این مدتی که تکلیفام با سازمان ملل مشخص میشود. پناهجویانی که میآیند و بعضیهاشان چهرهای فعال سیاسی هستند، چه مقداراز امنیت لازم در آنجا برخوردارند که عوامل امنیتی ـ اطلاعاتی جمهوری اسلامی به آنها گزندی نرساند؟ این واقعاً بستگی به خود فرد دارد. چون اینجا عوامل امنیتی جمهوری اسلامی بیشمارند. چون این کشور هنوز درگیر جنگ است. گرچه کردستان عراق امنیتاش خیلی بیشتر است، ولی اگر احتیاط نکنند مسلماً شکار میشوند. حالا در طول مدتی که این پرونده در جریان است، معمولاً پناهجوها چه میکنند؟ چه اشتغالاتی دارند؟ آیا میتوانند کار بکنند و درآمد داشته باشند، یا باید متکی به مبالغی باشند که با خودشان از ایران خارج کردهاند و یا امکان دریافت پول از ایران را دارند؟ به چه شکل معیشتشان میگذرد؟ من راجع به خودم میتوانم حرف بزنم. معیشت من به سختی میگذرد. یعنی فکر میکنم روزهای آخری است که میتوانم با پول همراهم دوام بیاورم. اجازهی کار تا جایی که در توانم است دارم. ولی کاری که بتوانم بهعنوان یک عکاس مطبوعاتی انجام دهم بدون آشنایی با زبانشان نمیتوانم. یعنی مشکل فقط اجازهی کار نیست، مشکل توانایی کار است که این توانایی را من ندارم. امکان دریافت پول از ایران را بررسی نکردم. ولی بعید میدانم که بانکهای ایرانی اینجا شعبهای نداشته باشند. وقتم را هم که فعلاً فقط با مطالعه و ادیت عکسهای قدیمی و تماس با اینور و آنور و تلاش برای رهایی از این وضعیت میگذرانم. آیا خود شما نکتهای یا حرفی دارید برای این که در رسانهها مطرح بشود، شنوندهها بشنوند و مشکلات شما در آنجا انعکاس پیدا بکند؟ بیشترین شکایت ما از این ساختار بورکراتیک و کاغذبازی سازمان ملل متحد است. و این فقط شکایت ما پناهجویان ایرانی نیست، شکایت حتی اکثر سازمانهای دیگری است که با خودشان کار میکنند. چیزی که اینجا من میشنوم، همه از این ساختار سازمان ملل شکایت دارند. بهانهای هم که سازمان ملل میآورد، این که مرجع تصمیمگیریاش را منتقل کرده است به اردن، این است که در عراق پنج سال پیش انفجاری اتفاق افتاده بود. من واقعاً نمیدانم، من پناهجو، که تحت این شرایط سخت از ایران فرار کردم، باید قربانی یک حملهی تروریستی که پنج سال پیش اتفاق افتاده است بشوم؟! اما گذشته از حقوق پناهندگان که اغلب از سوی دولتها رعایت نمیشود، مسئلهی پناهندگی چهرههای دیگری نیز دارد. در طول سی سال پس از تشکیل نظام اسلامی و به دلایل سیاسی و امنیتی بسیاری از منتقدین حاکمیت به اشکال گوناگون اکثراً برای نجات جان خود ایران را به مقصد کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی ترک کردهاند. اما در این سالها تعداد کسانی که صرفاً برای دستیابی به یک زندگی بهتر ایران را ترک کردهاند و به همین منظور به پناهندگی متوسل شده اند نیز، کم نبوده است. آرتور از هموطنان آشوری به بیان تجربهی خود در این خصوص میپردازد: من سال ۱۹۹۶ به هلند آمدم. با آرزوی یک زندگی بهتر و یک آینده بهتر. من کشورم را ترک کردم با رؤیاهایی که فکر میکردم در اینجا میتوانم همهی آنها را به دست بیاورم. من سال ۱۹۹۶ که به هلند آمدم، بعد از ده سال به من جواب منفی دادند و حکم ترک خاک هلند را گرفتم و گفتند که باید این کشور را ترک کنی و دیگر اجازهی ماندن در هلند را نداری. من باید تصمیم میگرفتم که چه کاری را انجام بدهم. این که برگردم به کشورم، یا بروم جایی دیگر برای اقدام به اخذ پناهندگی از جایی دیگر. ولی من راه اول را انتخاب کردم که برگردم به کشور خودم. دهسالی که اینجا زندگی میکردم، زندگی ساده و راحتی نبود. بههرحال شما باید کار سیاه پیدا میکردید. منزل نداشتید، مسئلهی مالی داشتید. مسئلهی بیمه و اینها. در ایران فکر میکردند که مسیحیها اگر بیایند به کشورهای اروپایی و بگویند که ما مسیحی هستیم، خیلی سریع اقامت میگیرند و خیلی سریع به زندگی معمولیشان ادامه میدهند. در صورتی که اصلاً چنین چیزی نیست. اینجا شما چه مسیحی باشید چه مسلمان، حتی اگر به کلی بیدین باشید، فرقی نخواهد کرد. اینجا مراحل قانونی خودش را دارد و باید طی بشود. متأسفانه آن زمانی که ما آمدیم، به خاطر این مراحل و قوانین در اینجا، که دم از دموکراسی و کشور قانون میزنند، امثال من و حتی بدتر از من وجود دارند که سالها به خاطر همین مسایل بد قانونی پناهندگی در اینجا منتظر و دربهدر زجرها کشیدند و کماکان هم این داستان ادامه دارد. تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که از تمام دوستان خودم، کسانی که فکر میکنند در آن کشور تحت فشار هستند و میخواهند خودشان را آزاد کنند و وارد دنیایی شوند که در آن آزادی هست، قبل از این مسئله به نظر من بهتر است که کاملاً با اطلاعات دقیق، با آگاهی کافی این کار را بکنند. فکر نکنند که در جایی که هستند، درون یک زندانند. من فکر میکنم اگر از زندان بیایند بیرون، بعد وارد یک زندان دیگر میشوند. آزادی بدون آگاهی به نظر من همیشه هرج و مرج میآورد. این دو مستلزم یکدیگرند. بنابراین این طور فکر نکنند که در آنجا زندگی خیلی بد است و اینجا معرکه و عالی. من خودم را مثال میآورم. ده سال در کشوری زندگی میکنید بدون اقامت. این وضعیت را برایتان این طوری میتوانم توصیف کنم که گویی شما درون زندانی هستید که در زندان باز است، ولی واقعاً زندانی هستید و فقط میتوانید رفت و آمد کنید و دوباره برگردید توی زندان. دقیقاً چنین حالتی است. |