رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۶ آذر ۱۳۸۶

فقرای دیروز، نژادپرستان امروز

سهند به کمک علیرضا

کاروان موسیقی را از اینجا بشنوید.

یادم است که یک روز می‌خواستم بروم و یک جا بنشینم که یک قهوه بخورم و خستگی در کنم. اما صاحب کافه از من خوشش نیامد و من را به کافه راه نداد. بعداً فهمیدم که صاحب مغازه از این نژادپرست‌ها (راسیست‌های) دوآتشه است و چشم دیدن خارجی‌ها را ندارد. ولی خنده‌دار این بود که دکور آن‌جا به سبک کافه‌های یونانی بود و از اول وقت تا موقعی که کافه تعطیل می‌شد، برای مشتری‌ها موزیک یونانی پخش می‌شد.

این قضیه برای من خیلی جالب بود. چون تا ۵۰-۴۰ سال پیش که هلندی‌ها هنوز با مهاجرهای ترک و مراکش مسأله نداشتند، برای نژادپرستان آن زمان، همه‌ی ایتالیایی‌ها و یونانی‌ها یک مشت چاقوکش و خلاف‌کار بودند که باید از هلند بیرونشان می‌کردند.

چند روز پیش یکی از دوست‌های ایرلندی من با خنده می‌گفت که یک پدیده‌ی جالب در ایرلند به وجود آمده. پرسیدم که می‌شود من هم بدانم این پدیده‌ی جالب چیست؟ گفت «نژادپرستی.» گفتم «کجای نژادپرستی جالب است؟» گفت «آن جایش که نشان می‌دهد وضع ایرلند دارد خوب می‌شود. تا چند سال پیش، خیلی از ایرلندی‌ها که دستشان به دهانشان نمی‌رسید، آواره‌ی کشورهای دیگر بودند که یک پولی در بیاورند تا کمک حال خانواده‌هایشان باشند.

ولی حالا که وضع ایرلند در حال خوب شدن است، برعکس شده است و همین باعث شده که یک عده از ایرلندی‌ها بگویند که این خارجی‌ها دارند مملکت ما را ناامن می‌کنند. این نشانه‌ی خوبی است، مگر نه؟ بالاخره برای اولین بار در تاریخ، وضع پولی ما هم دارد خوب می‌شود و در کشورمان خارجی داریم.»

این داستان را چند کشور دیگر اروپایی هم که قبلاً فقیرتر بوده‌اند، دارند. مثل اسپانیا، که تا چند سال پیش خیلی‌هایشان این طرف و آن‌ طرف آواره بودند؛ اما خودشان حالا خیلی مهاجر مراکشی دارند. ایتالیا هم چند وقت پیش به خاطر رومانیایی‌های خلاف‌کار از مهاجرهای این کشور ناراضی بود. ولی بعد از این که دو رومانیایی یک زن را به قتل رساندند، جنگ مغلوبه شد و جو شدید ضدرومانی در ایتالیا بالا گرفت. یک نمونه‌اش این که عده‌ای از ایتالیایی‌ها با زنجیر و چاقو چند نفر رومانیایی را روانه بیمارستان کردند و حتی دولت اعلام کرد که در مورد خلاف‌کارهای خارجی قوانین سختی را به اجرا می‌گذارد.

این مقدمه را چیدم که باز هم بروم سر این حرف که رفتار عده‌ای از آدم‌ها در شرایط مهاجرت یا موقعیت های سخت دیگر، دلیل نمی‌شود که آدم فرهنگ آن مردم را کلاً زیر سؤال ببرد و آن‌ها را نفی کند. مخصوصاً در این زمان که تصویر بدی از مردم رومانی در ذهن مردم ایتالیا و بعضی جاهای دیگر وجود دارد، وقت آن است که با بخشی از فرهنگ این مردم، یعنی موسیقی‌شان آشنا بشویم. این کار را با گوش کردن به صدای بسیار زیبای ماریا تاناس شروع می‌کنیم.

ماریا تاناس، ۴۵ سال پیش در سن ۵۰ سالگی فوت کرد، ولی صدایش برای مردم رومانی همیشه زنده است. در آن زمان، هم فاشیست‌ها و هم کمونیست‌ها، چشم دیدن تاناس را نداشتند. چون چند دوست یهودی داشت که به آن‌ها کمک می‌کرد.

این که مردم یک کشور با مهاجران مشکل داشته باشند، چیز تازه‌ای نیست و از این حرف‌ها زیاد است. ولی چیزی که قضیه‌ی ایتالیا را جالب می‌کند، این است که مردم رومانی خودشان را فرزندان واقعی رم قدیم می‌دانند. اگر آدم یک سفر به رومانی برود، متوجه می‌شود که مردم آن‌جا چه‌قدر به رمی بودنشان افتخار می‌کنند و می‌گویند که زبان ما به لاتین نزدیک‌تر است تا ایتالیایی؛ که البته حرفشان زیاد هم بی‌پایه نیست.

زبان ایتالیایی به خاطر نفوذ یونانی‌ها از هزار سال پیش به این طرف، پر از لغات یونانی شده است. حالا اگر بعضی از مردم ایتالیا بخواهند رابطه‌شان را با مردم رومانی قطع کنند، در واقع ‌رابطه‌شان را با یک فرهنگ قدیمی رمی که بخشی از فرهنگ خودشان است، قطع می‌کنند.

منطقه‌ی والاخیا در رومانی که ما را به طرف خودش کشانده است، محل زندگی چند قوم است که کولی‌ها یکی از آن‌ها هستند. نوازنده‌های خیلی خوب کولی آن منطقه توانسته‌اند دنیا را با موسیقی‌شان فتح کنند. لیویو واسیلیچا که سه سال پیش از دنیا رفت، نمونه‌ای از شادی و تحرک در موسیقی والاخیا است.

حالا دیگر معلوم شد که چرا به والاخیا رفتیم. موقعی که درباره‌ی نظرات نژادپرستانه نسبت مردم رومانی صحبت می‌شود، لازم است که به برخورد خود مردم رومانی نسبت به بخشی از مردم خودشان، یعنی به کولی‌های آن‌جا اشاره کنیم.

بعد از اتفاقاتی که در ایتالیا پیش آمده، مردم رومانی می‌گویند که این‌کار‌ها تقصیر خود مردم رومانی نیست و توسط کولی‌ها انجام شده است. درست است که این‌ها گذرنامه رومانی دارند، ولی رومانیایی واقعی نیستند. خود این حرف‌ها مسأله را پیچیده‌تر می‌کند.

وضع خراب اجتماعی مهاجر‌های یک کشور چگونه حل می‌شود؛ اگر کشور مادر آن‌ها را بچه‌های خودش نداند؟ البته برای کولی‌ها این حرف‌ها تازه نیست. صدها سال است که همه بر سرشان زده‌اند و آن‌ها هم کم و زیاد زندگی‌شان را گذرانده‌اند.

معروف‌ترین گروه موسیقی والاخیا به نام تارافه هایدوس، تا همین چند وقت پیش کارشان ساز زدن در جشن‌ها و عروسی‌ها بود تا این‌که ازشان دعوت شد در چند فیلم شرکت کنند. این فیلم‌ها اسم این گروه‌ را سر زبان‌ها انداخت.

تعداد نوازنده‌های این بستگی به بودجه‌ی دعوت‌کننده‌ها دارد. که از سه یا چهار نفر شروع می‌شود و گاهی به ۳۰ نفر هم می‌رسد.

حالا که این‌جا هستیم باید یک سری هم به ترانسیلوانی بزنیم. البته نه به کاخ دراکولا. آخر قصر دراکولای معروف در این منطقه است. این‌جا تا چند وقت پیش بخشی از مجارستان بود و زبان اکثر مردم این‌جا مجاری است.

تابستان سال پیش در ترانسیلوانی با یک کشیش به نام پدر ایلینه‌یو آشنا شدم که برای حفظ کردن موسیقی و رقص این منطقه خیلی وقت گذاشته است. این مرد مهربان، با حوصله به سؤال‌های من که تمامی هم نداشتند جواب داد و موقع خداحافظی یک سی‌دی از آهنگ‌های مورد علاقه‌اش را به برنامه‌ی کاروان موسیقی هدیه کرد.

پدر ایلینه‌یو خیلی علاقه داشت که با نظر‌های شما آشنا شود. اگر پیغامی دارید برای من بفرستید تا برایش ای‌میل کنم.

در این سی‌دی آهنگ‌های قشنگی هم هست که باید شنید. ولی حیف که باید یواش یواش آماده‌ی خداحافظی شد. در فرصت‌های بعدی باز ‌هم به رومانی و مردمش سر می‌زنیم. هفته‌ی دیگر شما را به آفریقا می‌برم. قاره‌ی سیاه. تا آن موقع با شما خداحافظی می‌کنم. شاد باشید.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

salam dost daram maghalehato chon motefavete va rang amizi jalebi dare az lahaze teyfe mosighi
mofagh bashi va edame bede mese dirozo hamishe
montazere ye maghale motefavet az shoma vase RADIOHEAD hastam

-- aragorn ، Nov 26, 2007 در ساعت 03:05 PM

سلام سهند جان، من خودم قيافه ام زار ميزنه كه شرقى هستم و سالهاست که هلند زندگى ميكنم، تا به حال خودم از نژاد پرستى چيزى تجربه نكردم و نديدم. هر چند گاهی تو اخبار چيزی دراين باره تو شهرهای کوچک و دور افتاده ميخونم، اما آمستردام يک world city است وپر از توريست و آمسترداميها خارجي نديده نيستند و بيشتر از نصف ساکنان شهرهاي بزرگ هلند خارجي اند. اگر تحصيلات بالا داشته باشى يا صاحب توانايى يا هنرى باشى كه بتونى چيزى به اين جامعه اضافه كنى با آغوش باز هم پذيرفته ميشى، من اينو بار ها دور و بر خودم ديدم. البته منظورم اين نيست كه تو ايرادى داشتى كه نژاد پرستى را تجربه كردى، اما چون تو اين متن را نوشتى مجبورم اينجا بنويسم. حالا اينارو نوشتم که بگم چکار کرده بودی که صاحب کافه راهت نداد؟ [شوخي]. از اطلاعات خوبت از موسيقى Romani ممنونم.
پيروز باشى.

-- shabnam ، Nov 26, 2007 در ساعت 03:05 PM

تارافه هایدوس کولی های منطقه ای در مجارستان هستند، نه رومانی.

-- سورنا ، Nov 27, 2007 در ساعت 03:05 PM

ُسهند جان سلام، من خیلی خوشجالم که تو به فارسی هم می نویسی. مقاله جالبی بود.

قربانت فروغ

-- بدون نام ، Nov 27, 2007 در ساعت 03:05 PM

سلام
از هر کسی پرسیدم جواب این سوال را نیافتم زبان لاتین زبان کیست ؟ چرا فقط در یک صنف روحانی باقی مانده ؟ چه ارتباطی به ایتالیائی دارد ؟

-- محمد ، Nov 27, 2007 در ساعت 03:05 PM