رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ خرداد ۱۳۸۸
گفت و گوی ویژه نوروز زمانه با پوری بنایی:

پوری بنایی: آرزو دارم با ناصر ملک مطیعی بازی کنم

مینو صابری
minoo.raavi@gmail.com

پوری بنایی یکی از محبوب‌ترین بازیگران سینمای قبل از انقلاب را در محل کارش ملاقات کردم و با او گپ دوستانه‌ای داشتم. زمانی که تاریخ تولدش را پرسیدم، گفت: «من متولد ۱۳۱۹ هستم؛ اما به گمان خودم زنی ۳۰ ساله هستم.» خندید و گفت «‌زن ۳۰ ساله بالزاک‌!»

وی که از سال ۱۳۴۳ وارد عالم سینما شد و تا وقوع انقلاب در سینما حضور چشمگیری داشت، بعد از انقلاب و کناره‌گیری او از عالم سینما، به همراه برادرش در یک شرکت فروش لوازم لاغری و زیبایی مشغول است.

وقتی با ایشان صحبت می‌کردم نکته‌ای که خیلی برایم جالب توجه بود، نگاه پوری بنایی به سینما و هنرمندان قبل و بعد از انقلاب بود. او به سینمای گذشته و هنرمندان آن زمان سخت وفادار است و از تک‌تک هنرمندان به خوبی یاد می‌کند و وقتی صحبت از سینمای بعد از انقلاب و هنرمندانی که بعدها به سینما روی آوردند می شود، از همه‌شان با احترام یاد می‌کند و هنرشان را ارج می‌نهد.

Download it Here!

خانم بنایی سلام عرض می‌کنم و ممنونم که وقت خودتان را در اختیار رادیو زمانه گذاشتید.

با سلام و تشکر از شما و شنوندنگان عزیز رادیو زمانه. من سپاسگزارم که به یاد من بودید و سلام می‌کنم خدمت شنوندگان عزیز دور از وطن و داخل وطن.

دوست دارم برای ما از پوری بنایی در سال‌هایی که هنوز هیچ کس نمی‌شناختش و در سال‌هایی که از عالم سینما کناره گرفته، بگویید.

من تا پنج سالگی در اراک بودم؛ من اراکی هستم‌. بعد از پنج سالگی به تهران آمدم و در تهران بزرگ شدم. دوران دبستان و دبیرستان را در تهران گذراندم. بعد وارد عالم سینما شدم‌. ما هفت خواهریم؛ یک برادر. تمام خواهر‌هایم در آمریکا زندگی می‌کنند.

پدر مادرم از دنیا رفتند و من و برادرم در ایران هستیم. نزدیک به ۴۰ سال است که در کارهای امور خیریه فعال هستم و خوشحالم که بین هم‌وطنانم هستم و همین‌جا خدمتگزارشان هستم.

چه طور شد که وارد عالم سینما شدید؟

من از دوران مدرسه علاقه زیادی به سینما و تئاتر داشتم و تئاتر‌های مدرسه را کار می‌کردم‌. به وسیله آقای وحدت که نسبت دوری با ما داشتند، وارد عالم سینما شدم. البته پدرم خیلی از آقای وحدت قول گرفت و از خود من هم قول خواست که در محیط هنری پاک و سالم زندگی کنم و از من خواست بنویسم و تعهد بدهم که من هم اطاعت کردم‌. با فیلم عروس فرنگی وارد عالم سینما شدم که موفق هم بود. یک چیزی را هم بگویم؛ من با تمام وجودم می‌گویم تمام افتخارم، سینمای گذشته است.


پوری بنایی/ عکس‌ها از زمانه

چند فیلم بازی کردید؟

حدود ۸۵ فیلم بازی کردم؛ در کنار تمام هنرمندان خوب مملکتمان. مرحوم فردین، ملک‌مطیعی، بهروز وثوقی، منوچهر وثوق، ایرج قادری، علی نصیریان، پرویز صیاد و ... و خوشحالم که در خدمتشان بودم.

دوبلور شما که بود؟ هیچ وقت پیش آمده بود که خودتان فیلم‌تان را دوبله کنید؟

زنده‌یاد خانم ژاله کاظمی دوبلور من بود و به جای من صحبت می‌کردند. ایشان تعصب خاصی روی هنرپیشه‌هایی داشتند که انتخاب می‌کردند تا به جای‌شان صحبت کند.

در گذشته امکاناتی که اکنون در سینما هست، وجود نداشت. صدا سر صحنه گرفته نمی‌شد؛ گریمور و طراح و‌... این برنامه‌ها خیلی ساده برگزار می‌شد. خیلی ساده جلوی دوربین می‌آمدیم.

خیلی دلم می‌خواست خودم به جای خودم صحبت کنم. اما به دلیل سفر‌ها و حضور مداوم سر صنه فیلم‌های دیگر، فرصت این را نداشتم که صدای خودم را دوبله کنم.

‌پیش آمده که دوست داشته باشید با کارگردانی کار کنید؛ اما فرصتش پیش نیامده باشد؟

من با همه‌شان دوست دارم کار کنم. با آقایان فرمان آرا، کیارستمی، داریوش مهرجویی، خانم بنی‌اعتماد، با مسعود کیمیایی که افتخار همکاری داشتم و خیلی دوست داشتم در خدمت آقای علی حاتمی باشم و در فیلم او بازی کنم؛ اما متأسفانه نشد.

طی این سال‌ها به شما پیشنهاد بازی در فیلم شده؟

خانم بنی‌اعتماد خواستند که در فیلم خون‌بازی کار کنم؛ اما یک تعصبی دارم و می‌گویم اصلاً به صلاح نیست تا همه همکاران من در سینما قرار نگیرند، من بدون آن‌ها نمی‌توانم کار کنم و جای همه آن‌ها در سینما خالی است‌. به خانم بنی‌اعتماد هم گفتم من آرزو دارم مقابل من ناصر ملک‌مطیعی باشد، فردین و بیک ایمان‌وردی که از دستمان رفت؛ ولی آن‌هایی که هستند، آرزو دارم در خدمت آن‌ها باشم.

می‌خواستم بدانم زمانی که انقلاب شد، متولیان امور فرهنگی چه برخوردی با شما داشتند‌؟

اوایل انقلاب تا دو سه سالی همه ما برای بازجویی به اوین می‌رفتیم؛ به دادگاه انقلاب می‌رفتیم؛ سؤال جواب‌هایی می‌کردند و خوشبختانه من مشکل آن‌چنانی نداشتم و خودشان می‌گفتند شما به عنوان هنرپیشه پوشیده‌ و نجیب سینما مشکلی ندارید. حتی اجازه کار هم به من دادند.

خدا را شکر هیچ‌وقت ممنوع‌الخروج نبودم. و چون نزدیک به ۴۰ سال است که در کارهای خیریه برای جذامیان، معلولین، کرو لال‌ها، نابینایان‌، پرورشگاه یتیمان کهریزک و ... فعال هستم (من تا آن‌جا که بتوانم خدمت‌گزاری می‌کنم‌) دیگر چه می‌خواهند بگویند!؟ می‌بینند که من یک هنرمند قبل از انقلاب بودم و در مملکتم ماندم و جز خدمت به هم‌وطنان عزیزم، کار دیگری ندارم که بخواهد مشکلی برایم پیش بیاید.


لطفاً یکی از خاطره‌های شیرینی را که برای‌تان سر صحنه پیش آمده بود، برای‌مان تعریف کنید.

اولین فیلمم را که کار می‌کردم، یادم می‌آید آقای وحدت بدون آن‌که به من بگوید که این صحنه که تو عروس شدی، زن من شدی و داری با سپهرنیا تانگو می‌رقصی، ذره ذره عصبانی شد تا اینکه بلند شد و کشیده محکمی تو گوش من زد. من هاج و واج جلو ۳۰۰-۲۰۰ نفر سیاهی‌لشکری که آن‌جا حضور داشتند، گوش‌ام را گرفتم و مثل توپ ترکیدم و شروع کردم به گریه کردن. گفتم: «برای چه من را کتک می‌زنید!؟» آقای وحدت گفت: «من همین را می‌خواستم.» پرسیدم: «همین را!؟» گفت: «بله؛ این گریه را می خواستم.» گفتم: «آقای وحدت، خب به من می گفتید؛ من خودم راحت گریه می کردم.» آقای وحدت گفت: «جدی می‌گویی!؟» گفتم: «بله.»

برای صحنه بعد، من همین طور اشک می‌ریختم. گفت: «خانم بسه! اون شیر سماور را ببند. من فقط یک قطره اشک خواستم؛ نه این همه اشک.» این خاطره از فیلم عروس فرنگی بود. از فیلم خداحافظ تهران که با مرحوم ساموئل خاچیکیان کار می‌کردیم، با آقای بهروز وثوقی خاطرات خیلی شیرین و خوبی دارم.

اشاره‌‌ای کردید به خاطرات خوشی که با آقای بهروز وثوقی داشتید. این حقیقت داشت که قرار بود با هم ازدواج کنید اما به دلایلی این ازدواج صورت نگرفت؟

می دانید؟ خیلی سال گذشته از آن زمان. من فکر می‌کنم قسمت من با آقای بهروز وثوقی نبود. خب خیلی صحبت‌ها راجع به گوگوش و بهروز شده؛ ولی گوگوش به قدری برای من عزیز است که حد و حساب ندارد. واقعاً مثل خواهرهایم دوستش دارم. برای خودش و هنرش احترام قائلم؛ برای آقای بهروز وثوقی هم همین طور. من به ایشان احترام می‌گذارم و با خاطرات خوب و شیرینی که با ایشان داشتم، زنده‌ام و زندگی می‌کنم و هیچ وقت نمی‌گویم مقصر گوگوش بود یا بهروز؛ خواست خدا این بود.

‌از خانم اکی بنایی چه خبر؟ خیلی وقت است از ایشان خبری نیست.

اکی عزیز من، در آمریکا زندگی می‌کند و خیلی گله‌مندم از تمام رسانه‌های ماهواره‌ای. به دلیل آن‌که فقط آقای شب‌خیز است که گاهی صدا و تصویر اکی را پخش می‌کند. خواهر من تحصیلات بالایی در رشته آواز و موسیقی دارد. ایشان شش سال نزد استاد «‌نی داوود‌» (‌استاد آواز قمرالملوک وزیری‌) فقط تعلیم دستگاه‌های ایرانی را دیدند و بعد در آمریکا، در دانشگاه مورین سانقرانسیسکو فارغ‌التحصیل شدند؛ فوق‌لیسانس کنسرواتوار را در رشته آواز موسیقی گرفتند. ولی متأسفانه هیچ وقت ندیدم این رسانه‌ها یادی از «اکی‌» بکنند.

من فکر می‌کنم ایرانی‌ها خیلی مرده‌پرستند! خیلی! یعنی می‌گذارند تا یک هنرمند وقتی از دست می‌رود، آن زمان شروع می‌کنند به فروختن سی‌دی‌هایش و راجع به او حرف زدن و فیلمش را نشان دادن! نمی‌دانم چرا این کار را می‌کنند؟ من واقعاً با تمام وجودم گله دارم و از شما خواهش می‌کنم این گلایه من را به رسانه‌ها بگویید.


نوروز برای شما یاد‌آور چیست؟

من یادم می‌آید پنج سالم بود. آن زمان اراک بودیم. نزدیک‌های عید یک روز پدرم گفت: «خب بچه‌ها آماده شوید، برویم بازار ‌بزرگ؛ می‌خواهم برایتان لباس عید بخرم.» یادم می‌آید آن زمان برایم گیوه خریده بودند؛ چه گیوه‌های خوشگلی! گیوه سنجان اراک و لباس‌های خوشگلی هم برای‌مان گرفته بودند و من هیچ وقت خاطره گیوه سنجان اراک یادم نمی‌رود. برای این‌که گیوه‌ها را پوشیده بودم و با پسر عمویم هوشنگ بنایی، در حیاط منزل آن‌ها داشتیم بازی می کردیم. روز عید بود و من گیوه‌هایم را پوشیده بودم‌.

روی حوض‌شان یک تخته انداخته بودند که دریچه‌ای هم بود که یخ زده بود. من رفتم که آن یخ را بشکنم، بیاورم بگذارم توی حیاط تا آفتاب یخ را آب کند و آبش راه بیفتد؛ با سر رفتم توی حوض و رفتم زیر تخته‌ها. هوشنگ بنایی آمده بود و موهای من را گرفته بود و می‌کشید بیرون. من می گفتم‌: (‌با لهجه اراکی‌) «و ِلُم کن ماخوام برم گیوه سنجونی‌هامو در آرم.» (‌با خنده‌) این قشنگ‌ترین خاطره نوروز من است که گیوه سنجانی را یادم نمی‌رود.

پیش آمده بود زمان سال تحویل سر صحنه فیلم‌برداری بوده باشید؟

برای فیلم «جهنم به اضافه من» در کویر لوت کار می‌کردیم؛ تمام عید را آن‌جا بودیم. سر بیشتر فیلم‌هایم ایام عید آن‌جا بودیم. اما خب سفره هفت‌سین می چیدیدم و دور هم بودیم.

در پایان اگر حرف خاصی با هم‌وطنان عزیزمان، به خصوص شنوندگان رادیو زمانه دارید، بفرمایید.

والله خانم صابری جان، این‌قـدر دلم می‌خواد حرف بزنم، دلم می‌خواد ای کاش می شد که ساعت‌ها من بشینم با هم‌وطن‌های دور از وطن عزیزمان صحبت کنم‌ ... (مکث‌ ... ‌با گریه‌) دلم برای همه‌شان تنگ شده.

مرسی، چیزی ندارم بگویم؛ جز این‌که سال نو را بهشان تبریک بگویم و برای همه‌شان آرزوی سعادت و خوشبختی کنم و بزرگترین آرزوی من ورود هم‌وطنانم به ایران است‌. سپاس‌گزار از شما و این رادیوی نازنین و مهربان.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سلام با تشکر از مصاحبه شما با خانم بنایی محسن از سنجان اراک

-- محسن ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

ensane be tamame maana dosed darim abbas az amrica reyhane decorator az tehran.

-- sepad ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

چه مصاحبه خوبی بود. خیلی دلم میخواست بیشتر در مورد پوری بنایی بدونم مینو جان. کاش پوری بنایی در مورد فیلم غزل هم حرف میزد. چند وقت پیش این فیلمو دیدم و خیلی از بازیش خوشم اومد. همینطور از اکی بنایی دوست دارم بیشتر ترانه بشنوم. فقط سکینه بزاید دو تا پهلوان رو شنیدم و یکی دیگه که شعرش یادم نیست. اما صداش خیلی قوی و محکمه و نمی‌دونستم تحصیلات دانشگاهی هم در این مورد داره. پس تو کانال‌های ایرانی خارج کشور هم کلی پارتی بازی است!

-- زیتون ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

بسيار گفتگوى جالب و پسنديده اى بود ... چه بجا و مناسب خواهد شد اگر گلايه ء خانم بنائى را اجابت نمائيد و با خواهر ايشان هم مصاحبه اى بفرمائيد ... مهران / آمستردام

-- مهران / امستردام ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

آه پورجان عزیزم عیدت مبارک من هنوز آن چشمان زیبا وبیگناه ترا درفیلم خداحافظ تهران فراموش
نکرده ام وعکس تو زینت بخش صفحه سایت من است دوستت دارم وبرایت آرزوی شادی میکنم
آن چشمان تابناکرا تبدیل باین همه غم مک
ثریا

-- soraya hariri ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

خانم بنايی
حرف دل من را زدی. خيلی دلم ميخوا هد به ایران برگردم. در این روز های نو روزی
بد جور دلم ميگيره¡ و از خود ميپرسم ايا ارزشش را دارد که ایرانی در خارج از کشور زندگی کند
به قول پژمان
اگر ایران من ويران سراست من این ويران سرا را دوسّت ميدارم
نو روز تان مبارک
فربود امستردام

-- فربود ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

با سلام و تبریک عید نوروز خدمت خانم بنایی عزیز و تشکر و سپاس به خاطر یک عمر هنرنمایی در سینمای ایران به خاطر همه خاطرات زیبایی که برای ما ساختند و قدر دانی از این همه بزرگواری بخاطر یادآوری از ایرانیانی که نمیتوانند در کشور خودشان حضور داشته باشند.
پاینده و شاد باشید خانم بنایی

-- پیمان ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

مرسی ! عیدی خوبی بود.

-- مهیار هادی زاده ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

خانم بنائی، شما در دورانی که نقش زن در سینمای ایران عمدتا در حد رقاصه کاباره ،فاحشه و یا دختر فریب خورده و کتک خورده تنزل یافته بود، بر خلاف جریان رایج نکوشیدید احترام به خود به عنوان زن را حفظ کنید و نقشهایی داشتید که در آن کوشیده میشد احترام به زن حفظ شود.
پاینده باشید.
زهره

-- زهره جلیلی ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

با سلام به خانم بنائی و تبریک سال نو من یکی از علاقه مندان به هنرمندان قدیمی میباشم چون خاطرات خیلی زیادی از آنها دارم وهمیشه به آنها احترام میگزارم بازی زیبای شما در فیلم قیصر معرکه بود.پیروز باشید

-- رسول ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

پوری بنائی همراه با دیگر هنرمندان که از آنها یاد کرده اید هیچگاه از خاطرات ما جوانان قبل از انقلاب بیرون نخواهند رفت. اگر با هربار که در هر نقطه از دنیا یادی از ایشان میشود گلی نثار ایشان میشد, خانه هر یک از هنرمندان قبل از انقلاب هر روز گلباران بود.
سپاس از مینوی عزیز که هر بار دریچه ای برای ما بروی هنرمندان باز میکند و از رادیو زمانه که این امکان را برای ما فراهم میسازد.
نوروزتان پیروز باد.

-- فرهاد مرادیان ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

چقدر خوشحالم که صورت زیبای پوری بنایی رو دوباره می بینم
با درود و تبریک سال نو به شما هنرمند بزرگ ایران خام پوری بنایی که با جمال و زیبایی و هنرتون نقشهای زیبایی را در سینمای ایران برای همیشه ثبت کردید ...فیلم خداحافظ تهران و قیصر شما رو من در زمان کودکی دیدم اما هنوز به روشنی یادم هست ...امیدوارم که روزی بشه که همه هنرمندان دوباره جمع بشن و اون تجلیلی که باید از هنرشون بشه ....و شما هم یکی از اون هنرمندان بزرگی هستید که باید از شما و هنرتون قدر دانی بشه....
با تشکر از مینو صابری عزیز که این مصاحبه گرم و صمیمی رو به ما عیدی داد

-- دختر همسایه ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

پوري عزيز ، هميشه در قلب مايي و درقلب تاريخ هنر . در سينماي تركيه هم به شخصيت و بازي شما احترام خاصي قائلند . روز ي جونيت آركين ( فخرالدين ) سراغ تو را مي گرفت و وقتي گفتم كه كسي از او خبري ندارد گريست و گفت حتما اگر جايي خبري از او يافتي بگو كه ما دوستش داريم .

-- ع.ذ ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

فکر کنم این بهترین مصاحبه رادیو زمانه بود.دست مریزاد و ممنون باز هم از هنرمندان فراموش شده قبل از انقلاب یاد کنید.
محسن-مالزی

-- محسن ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

با تشکر به همراه شادباش نوروزی!
مصاحبه با خانم بنایی در سایت "لج ور" درج شد (البته با ذکر منبع).
شاد باشید
www.lajvar.se

-- لج ور ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

سلام
تشکر فراوان از خبرنگار محترم برای تهیه این گزارش
دلم خیلی خیلی برای خانم بنایی تنگ شده
انشا الله هر چه زودتر زیر حرفش بزنه و به سینما بازگرده
به امید اون روز

-- پدرام ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

خانم پوری بنائی عزیز ما شما را واقعا دوست داریم شما سمبل یک زن زیبا و جذاب و با وقار ایرانی هستید. من همیشه زیبایی شما رو تحسین کرده ام.جالبه بدونید مادر من یک عمره که از نظر افراد متعددی بسیار شبیه شماست از هر نظر قد و قامت و چهره و موها و رفتار. و دوستان خارجی زیادی هم که ایشان را می شناسند همیشه به آوا گاردنر تشبیهش کرده اند.
شما را واقعا دوست دارم و آرزوی بهترین ها را برایتان دارم. با تشکر ویژه از سر کار خانم مینو صابری که این فرصت را فراهم کردند صدای زیبای شما را بشنویم.
کاش باز هم می شد شما را در فیلم ها ببینیم

-- ساتین ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM


پوری عزیز همیشه زنده باشی

-- معین ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

سلام خانم پوری بنائی عزیز از اینکه عکس شما رو دیدیم خیلی خوشحالم هنوز همون صلابت و وقارو دارید دوستون دارم

-- هنگامه ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

من بعنوان يك جوان ايراني قبل از انقلاب و علاقمند به سينما به اين بانوي پرافتخار تاريخ فيلم و هنر مي بالم و برايش طول عمر و چون هميشه سرفرازي آرزو ميكنم.ديديد با چه شخصيت والايي از وثوقي و خانم گوگوش صحبت بميان آورد؟ من فكر ميكنم اين بانو الگوي نجابت و خانمي زن ايراني پيش از انقلاب است. درود بر او...

-- محمود فرنودي ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

سلام.مصاحبه خیلی خوبی بود.ای کاش بیشتر از پوری بنایی برامون مینوشتین.اینکه الان ایشون کجان وچکار میکنن.کمی بیشتر از زندگی شخصیش برامون میگفتن.درضمن اگه یه آدرس بهمون بدین که واسشون یه کادوی ناقابل به پاس زحماتشون تو اونهمه سال بفرستم ممنون میشم.

-- علی ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

خانم بنایی عزیز و دوست داشتنی خیلی دلم می خواست از زندگیه شخصیتون برامون بگید.همچنین در مورد رابطتون با آقای وثوقی.حیف متانت و شخصیت شما نبود.که آقای وثوقی با گوگوش ازدواج کرد

-- شهد نوش ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM


پوری عزیزم من 29 سالم است و حالا که فکر میکنک به خاطر نمی آورم اولین بار شما را در گلنسا در پاریس بود یا خداحافظ تهران و یا عروس فرنگی در هر چیزی که به یاد دارم متانتی هست که مادرم همیشه از آن صحبت میکرد و به راستی با جوابتان در مورد زندگی گذشته حقیقتا پی به این موضوع بیش ازپیش بردم خیلی خانمید خیلی کاش قدرتون را بیشتر میدانستند با اینکه عاشق گوگوش هستم ولی بزرگواریتان را میستایم کاش تاریخ تکرار میشد و .......

-- سرو ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

من عاشق فیلم خداحافظ تهران پوری بنایی هستم و در آن زمان سه مرتبه این فبلم را در سینما مهتاب سابق که جزو گروه مولن روژ بود
دیدم و مخصوصا آهنگی که در فیلم خوانده شد و فکر کنم صدای مرحومه پوران بود

-- یوز باشی ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

من متولد 1349هستم .یعنی درست زمانی که خانم بنائی با فردین عزیز فیلم کوچه مردها را بازی کردند .این فیلم و بازی خوب خانم بنائی برای من همه چیز را تدائی میکند .مخصوصا آواز دوستی از آقای ایرج که فردین عزیز با آن سوز خاص میسراید .ای کاش زمان آن سال متوقف میشد ای کاش ...

-- فرزاد موسوی ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

خانم بنائی سلام خیلی خوشحال شدم صدای گرم شما شنیدم انشالله که دوباره هنرمندان قبل از انقلاب بتونند وارد ایران بشوند ودوباره شما رادرکنار انها ببینم

-- موتوری ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

khili khub bud , baraye khanume banaei arezoye salamati mikunam

-- Farhad ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

کاش می پرسیدید سرنوشت اعظم قیصر پس از دستگیری قیصر چی شد. آیا به او وفا دار ماند. ؟

-- محمد کرمی ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

خانوم بنایی فقط میتونم بگم خیلی دوست دارم و آرزو دارم از نزدیک ببینمت.
رضا موتوری

-- بدون نام ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

man az aghvame doore khanoome banai hastam madarbozorge man khanume fateme aghakhani bashoon familan ishun baese eftekhare ma hastan kheyli delam mikhast az nazdik mididameshun ,

-- mahsa ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

best of best

-- afshin ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

خدا را شکر که چرخ گردون نه بر مراد گوگوش گشت و نه بهروزخان.زنده بادپوری خانم بنایی.

-- فرهاد ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

لازم است خدمت خوانندگان محترم عرض کنم به دلیل انتقال مطالب به صفحه شخصی‌ام، کامنت‌ها از صفحه‌های قبلی به این بخش بی‌هیچ کم و کاستی منتقل شده‌اند به همین دلیل تاریخ انتشار کامنت‌ها با مطلب همخوانی ندارد.برای رفع هرگونه سوء تفاهم عرض کردم.
با احترام
مینو صابری

-- مینو صابری ، Feb 9, 2009 در ساعت 04:32 PM

من از مصاحبه خانم صابری با خانم پوری بنایی عزیز خیلی خوشحالم چون هنوز کسانی هستند که از پیشکسوتان سینمای قدیم ایران یاد میکنند با آرزوی موفقیت برای خانم صابری و خانم پوری بنایی عزیز

-- حسن ، Mar 13, 2009 در ساعت 04:32 PM

سلام خانم بنائی عزیز منم با شما کاملا موافقم که ایرانی ها مرده پرستند من قضیه ی فردین عزیزمو هیچ وقت یادم نمیره که چطور جواب خوبی های اونو دادند بعدشم موقع مرگش براش عزا عزا گفتند واقعا متاسفم برا ایرانی های نمک نشناس

-- فروزان ، Apr 13, 2009 در ساعت 04:32 PM

سلام

اول از همه باید بگویم خسته نباشید و این را همه میدانیم افسوس که گذشته دیگه بر نمیگرده و میدانیم چه خوب بود اگر همه بودن و میتوانستن باشند......

من یک خواهش کوچکی داشتم من فرزند یکی از هنرمندان سنمایی قبل از انقلاب هستم و مادر بنده یکی از دوستان قدیمی خانم بنایی و فائقه آتشی بودند تا چند سال پیش که گویا به دلایلی از هم دور افتاده اند خواهش بنده از شما این است اگر امکان دارد بنا به درخواست مادرم پلی باشید برای یک ملاقات و یا ارتباطی بین این دوستان قدیمی وصمیمی.
خواهشمندم اگر خواستید کمکی بفرمایید به آدرس ایمیل بنده بفرستید ......
باز هم تشکر میکنم...
mohammad.nazary@gmail.com

-- PINK FLOYD ، Apr 19, 2009 در ساعت 04:32 PM

خانم مینو صابری! از اینکه این گزارش را تهیه کردید بی اندازه سپاسگذارم . خواهش میکنم التماس میکنم آدرس خانم پوری بنائی را برای من میل کنید و یا در همین سایت بگذارید تا من فقط یک بار ایشان را از نزدیک ببینم .هنرمندی که واقعا هر لحظه با نقش زیبایشان در فیلمها همچون نگینی در انگشتر میمانند .. از شما متشکرم . خواهش میکنم به انتظار من پاسخ دهید

-- فرزاد موسوی ، May 29, 2009 در ساعت 04:32 PM