رادیو زمانه > خارج از سیاست > میراث فرهنگی > از پارسه تا آتن: داستان دیوارها | ||
از پارسه تا آتن: داستان دیوارهابیژن روحانیrohani@radiozamaneh.comاگر کاخ آپادانا در پارسه و معبد پارتنون در آتن را دو اثر معماری بسیار مهم در ایران و یونان بدانیم، آنگاه اهمیت بررسی نقش برجستههای این دو اثر و واکاوی سبک هنری و مفاهیم نهفته در آنها روشن میشود.
در گفتار پیش به این نکته اشاره کردیم که مورخان هنر گاه نقش برجستههای پلکان کاخ آپادانا و نقوش داخلی معبد پارتنون را با یکدیگر مقایسه میکنند و هرکدام را نماد ساختار سیاسی و اجتماعی متفاوتی میدانند. در این گفتار، بیشتر به شباهتها و تفاوتهای این دو اثر میپردازیم. این دو مجموعه معماری زمانی ساخته شدند که قدرت سیاسی و اقتصادی در هر دو حوزه تمدنی به اوج خود رسیده بود. آپادانا، تجلی اراده سیاسی داریوش یکم بود، پادشاهی با پیروزیهای فراوان که ملتهای مختلفی را زیر سلطه خود در آورده و شورشهای فراوانی را سرکوب کرده بود، از این رو لازم بود تا چنین تغییرات مهمی در یکی از اصلی ترین تالارهای پارسه نیز به نمایش گذاشته شود.
از سوی دیگر پارتنون نیز نشان دهنده یک تحول تاریخی بزرگ بود، شکل گیری آن به لحظهای مربوط میشود که آرام آرام سخن از امپراتوری آتنی به میان میآمد. اینها همه در دوران پریکلس بود: سخنور، سیاستمدار و جنگ سالار آتنی. کسی که نه تنها پارتنون، بلکه بسیاری دیگر از بناهای مهم آتن در زمان او ساخته شد و به این ترتیب آتن به قطب فرهنگی و هنری تبدیل شد. در حقیقت این پریکلس بود که «اتحادیه دلیان» را به امپراتوری آتنی تبدیل کرد. اتحادیه دلیان مجموعه ای از بیش از یکصد و هفتاد دولتشهر یونانی را در برمیگرفت که با یکدیگر پیمان بسته بودند. در این تغییر و تحولات تاریخ ساز، یعنی زمانی که آتن جایگاه بی رقیبی در دنیای هلنی به دست میآورد و امپراتوری جدیدی در حال ساخته شدن در برابر امپراتوری بزرگ پارسیان در شرق بود، این معبد جدید نیز میبایست به عنوان یکی از مهمترین آثار معماری و نمادین شهر، بر دیوارهای خودش بازتابی از این دگرگونی را به تصویر بکشد.
در اینجاست که بسیاری مورخان یک سئوال کلیدی را طرح میکنند: آیا آتنیها در پی ریزی این نظام جدید، گوشه چشمی به رقیب شرقی خود نیز داشتند؟ و این رقابت چگونه تاثیر خود را در یکی از برترین نمونههای به جا مانده از هنر آن زمان به جای گذاشته است؟ در ابتدا باید این دو نقش برجسته را با یکدیگر مقایسه مختصری کرد. در نقش برجسته پلکانهای کاخ آپادانا نمایندگان ملتهای تحت فرمان امپراتوری هخامنشی، هرکدام به همراه خود هدیه یا خراجی به تختگاه پادشاه آورده تا آن را به مناسبت جشن نوروز اهدا کنند. به همراه هر یک از این نمایندگان یک فرد درباری پارسی نیز هست. معرفی این گروه از نمایندگان به پادشاه (داریوش یکم) بر عهده یک بزرگ زاده است که دست خود را جلو دهانش نگاه داشته است. پشت سر پادشاه که روی تخت نشسته است، ابتدا پسرش و سپس فردی درباری و بعد از آن اسلحه داران و سربازان و سپس اسبها و ارابهها و ...قرار دارند. به نظر میرسد همه چیز آماده آغاز شدن مراسم است. در بعضی صحنهها برخی افراد با یکدیگر گفتگو میکنند و یا دست روی شانه دیگری گذاشتهاند. همچنین به نظر میرسد آن مقام درباری که مقابل پادشاه ایستاده قصد دارد نخستین گروه را به او معرفی کند.
اما اینک به سراغ نقوش پارتنون برویم. در اینجا تفسیر رایج بر آن است که صحنه، مربوط به آغاز مراسم «پان آتنائهآ»Panathenaea است. این جشنی سالیانه بوده که در آن شهروندان آتنی به ستایش آتنا، ایزدبانوی شهر و الهه جنگ، خرد، پیشه وری و فرزانگی میپرداختند. در نقوش پارتنون ابتدا صفی از وارد شوندگان به مراسم دیده میشود، سپس در نزدیکی قسمت غربی جایگاه مقدس، سلحشوران هستند و بعد از آن ارابهها، شهروندان و حمل کنندگان اشیایی که در طول مراسم به کار میآید، قربانی، و صاحب منصبان آتنی دیده میشوند. در بخش شرقی، بالای ورودی اصلی به معبد، تصویر خدایان تراشیده شده که منتظر دریافت هدایا و تقدیمیهایشان هستند. در این مراسم، هر چهار سال یک بار، یک ردای جدید به مجسمه آتنا اهدا میشد. در بخش مرکزی این نقش برجستهها، ردای قدیمی در حال تا شدن نشان داده میشود و چهارپایهای برای شاه و ملکه آیینی این مراسم آورده شده است. سایرین در صف ایستاده، منتظر آغاز مراسم و در حال گفتگو با یکدیگر هستند.
هر دو نقش برجسته، چه در آپادانا و چه در پارتنون، سه قسمت اصلی دارند که بخش مرکزی به مهمترین صحنه ماجرا اختصاص داده شده است. در دو بخش دیگر این نقشها نیز مشابهتهایی از نظر ساختار روایت تصویری دیده میشود. به عنوان مثال در هر دو مورد در انتهایی ترین بخش سنگ نگارهها، آخرین شرکت کنندگان در مراسم، اسب ها و سایر حیوانات دیده میشوند. هر چه به سمت مرکز صحنه میرویم، پیکرها آرامتر بوده و به یکدیگر نزدیکترند. اما بیشترین فضا به بخش مرکزی اختصاص داده شده که در آن پیکرها در فضای بزگتری قرار گرفته اند و که باعث میشود توجه بیننده به سمت بخش مرکزی جلب شود. در هر دو سنگ نگاره، شخصیت مرکزی توسط حلقهای از نزدیکان احاطه شده و افراد دیگر به آن سمت در حال حرکت هستند.
در هر دو مورد یک تشابه دیگر نیز وجود دارد: نقش برجستهها در جایی قرار دارند که مراسم در آن برگزار میشود. یعنی به عنوان مثال آتنیها با نگاه کردن به این نقش برجسته، فقط شاهد یک صحنه زیبا و نمادین نبودند، بلکه دقیقا میتوانستند چیزی از تجربه فردی خود را نیز در آن تشخیص دهند و با آن مکان حس پیوند برقرار کنند. در مورد آپادانا نیز، این اتفاق در مقایسی بزرگتر رخ میدهد و البته شاهدان و بازیگران مراسم، نمایندگان ملتهای مختلف تحت فرمان و سلطه امپراتوری هستند و این آگاهی از طریق نقوش روی دیوار نیز به آنها منتقل میشده است.
این البته همان وحدت و انسجامی است که دستگاه سیاسی هر امپراتوری، از جمله هخامنشیان، به آن نیاز داشته است. باید توجه داشت که این حس یک پارچگی و وحدت سیاسی-اجتماعی در مورد هخامنشیان، و انسجام آیینی-شهروندی در مورد آتن، تماما یک امر واقع نبوده، بلکه تجلی یک ایدهآل یا آرمان نیز بوده است. در گفتار بعدی، بحث شباهتها و تفاوتهای این دو اثر تاریخی را ادامه خواهیم داد. بخش نخست: • مرمرهای پارتنون و نقشهای آپادانا |
نظرهای خوانندگان
پارسه اصلا اثر هنري اصيل به حساب نمي ايد بشود با پارتنون قياس كرد. به تعبير همين مستشرقين وخيلي از متخصصين(مثلا رابرت بايرون در كتاب جاده اوكسيانا كه در ايران با نام سفر به كرانه هاي جيحون ترجمه شده) يك كپي بسيار عالي از هنر و تمدن بين النهرين يا همان به قرائت باستان گرايانه وسره نويسانه جناب روحاني ميان روداني است.(آلماني ها نژاد پرستي را خيلي وقت است تمام كرده اند و ما تازه سرنا را از سر گشادش مينوازيم)
-- mehrdad ، Jun 20, 2010 در ساعت 03:43 PM--------------
جناب مهرداد
اینجا بحثی در مورد اصالت نیست. . پیش از این در مورد تاثیر پذیرفتن هنر و معماری هخامنشی از هنر و معماری فرهنگ ها و تمدن های مناطق دیگر مانند لیدیه و میانرودان یا همان بین النهرین در برنامه های میراث فرهنگی زمانه بحث شده است. برای مقایسه دو اثر معماری یا هنری، اصالت می تواند یکی از عوامل مورد توجه باشد. در مورد نژاد پرستی هم نمی دانم چه باید گفت. آیا به عقیده شما هرگونه سخنی در مورد هنر و معماری هخامنشی (حتا غیر اصیل آن) باید به نژاد پرستی تعبیر شود؟ در کجای این متن تعلقات نژادی دیده می شود؟
ب.روحانی
نگاه اينگونه که اثار و ابنيه ی باستانی ايران بخصوص هخامنشيان اصيل نيست و يا نا تمام می باشد طرحی توطه گونه از رزيم کنونی ايران می باشد که بخصوص از طرف شخص مشکوکی بنام ناصر پورپيرار بيان شده است.
-- شاهين مردوخی ، Jun 21, 2010 در ساعت 03:43 PMاين گفته ی بدون ارزش خيلی زود از طرف "جماعت پان تورکيست های مقيم اينترنت!" بصورت وا گويی و باز گويی هر چه بيشتر تکرار شد تا شايد جا بيفتد که چنين نشد.
حقيقت امر اين است که در همه ی اثار بشری می توان رگه های مشابهت را ديد که هيچ اشکالی ندارد مگر اينکه بياييم "اداره کل غدغن سازی اقتباس!" را در جهان ايجاد کنيم.
به صورت يک مثال مشخص, اثار تمدن رومی چه نقاشی, چه مجسمه سازی, چه شهر سازی, چه جاده سازی, چه پل سازی, چه معبد سازی و غيره تحت تاثير شديد و يا دقيقتر بگوييم کپی سازی اثار تمدن يونانی(هلنيسم) می باشد, حالا ايا گرفتن يقه ی روميان به اين علت رواست و يا خاصيتی دارد?!
چرا شما در موضوعاتی می نویسید که نشان از شکوه ایران باستان داشته باشد؟ مگر نمیدانید که بسیار کسان که خودشان را «ضد فارس» نامیدهاند ناراحت میشوند؟ پان تورکیستها اصلا و ابدا و به هیچ وجه و در هیچ مایه و به هیچ عنوانی نژادپرست نیستند، فقط می گویند که ایرانیها هیچ افتخاراتی را در تاریخ نداشتهاند و این خرابه که نامش تخت جمشید نهادهاند هم بخش عمده اش یادگاری از عیلامیان است و ایرانیان می خواستند که آن را تکمیل کنند ولی نتوانستند زیرا لیاقتش را نداشتند. چرا شما از شکوه ایران باستان مینویسید تا این کسانی که اصلا و ابدا و به هیچ وجه نژادپرست نیستند را ناراحت کنید؟ اینکه شما بنویسید ایران دارای شکوه دیرینه است مگر نمیدانید که نژادپرستی است؟ هرکه تاریخ ایران باستان را مینویسد نژادپرست است. تاریخ را باید از زمان حمله مغول به ایران تا پایان دوران قاجارها نوشت. رضاشاه هم نژادپرست بود. تاریخ رضاشاه را هم نباید نوشت اگر می نویسند هم باید به رضاشاه دشنام دهند. آن پدر و پسر فلان فلان شده. مصدق هم کافر بود به فرمودۀ حضرت امام رضوا الله تعالی علیه. مصدق هم نژادپرست بود. ولی پیشه وری نژاد پرست نبود زیرا فرمود که هرکه در آذربایجان به زبان فارسی سخن بگوید باید کشته شود. یادتان هست چه شماره کتاب فارسی را به آتش کشیدند. پیشه وری و پیروادنش نژادپرست نیستند. نژادپرستی آن است که کسی بگوید ایران دارای گذشته های شکوهمند بوده است.
-- ذوالفقار ، Jun 21, 2010 در ساعت 03:43 PMجناب ذوالفقار همان بهتر که کسی پاسخ شما را ندهد اسمی که برای خود برگذیده اید بازتاب تفکرات و میزان سواد شماست
-- ایرانی ، Jun 21, 2010 در ساعت 03:43 PMبه حرف این دوستان توجه نکنید. اینجا ارزش پاسخ ندارند. اینها عدهای تجزیه طلب و مذهبی افراطی هستند و پیرو یا ناشر افکار آقای پورپیرا (ناصر بنا کننده) که دیدگاههای شگفتی دارد که در هیچ کتاب و مقالهی معتبری پیدا نمیکنید. از جمله اینکه دیوار چین، جاده بوده است و صدها نظر دیگر که اکثرا با سفسطه بیان شده است.
-- محمد ، Jun 21, 2010 در ساعت 03:43 PMجناب روحاني :
-- mehrdad ، Jun 21, 2010 در ساعت 03:43 PMشما سخن از معماري به ميان آورده ايد:
اين عين متن شما ست:
"اگر کاخ آپادانا در پارسه و معبد پارتنون در آتن را دو اثر معماری بسیار مهم در ایران و یونان بدانیم، آنگاه اهمیت بررسی نقش برجستههای این دو اثر و واکاوی سبک هنری و مفاهیم نهفته در آنها روشن میشود."
...دو اثر معماري....واكاوي سبك هنري...
من تا به حال در هيچ منبعي نديده ام براي اثري هنري شرط اصالت جزو اولويتهاي چندم باشد.محققين فرانسوي كه خود در كسوت مستشرقين اين نان باستان گرائي
را اززمان ناصرالدين شاه در آستين ما گذاشته اند خود نيز به نازل بودن درجه هنري تخت جمشيد اشارات صريح دارند. ودر اين صورت اگر اثر هنري ازلحاظ درجه هنري نازل بود ديگر بحث مقايسه آن با يك اثر بديع هنري كاملا منتفي است.به جبر وزور هم كه نميشود ادعا كرد ما در طراز شمائيم ودر غير اين صورت مصداق تنها به قاضي رفته هستيم.
در مورد دوم من كي گفتم بحث از يك اثر هخامنشي نژادگرائي محسوب ميشود اين طرز فكر و پس زمينه فكري شماست كه مافي الضمير شما را لو ميدهد .
تاكيد هاي بيشمار شما در اكثر غريب به اتفاق برنامه هائي كه تهيه كرده ايد حتي در تبليغات برنامه شما بصورت مداوم نشان از اصرار شما بر آن مقطع تاريخي دارد و عدم بي طرفي تان.
براي مثال آثار هنري بسيار ارزنده اي در سراسر ايران وجود دارد كه براي خيلي ها نا شناخته است مثلا آن ديوار در گرگان يا مثلا برج زيباي گنبد قابوس(كه تازه كلي هم ميشود نژادگرايانه محسوبش داشت چون مربوط به خاندان زيار است)يا مساجد و مقابر در اصفهان ويزد و كاشانوكرمان و( واصلا هم كاري به كار آذربايجان ندارم)يا دامغان وخراسان وهمان شيراز . شوش كه باستاني تر است.كه تازه در آنجا هم آثار هخامنشي طرف توجه است.
از طرفي مگر ميراث فرهنگي همه اش آثار معماري است ؟
اگر خود به مجموعه كارهايتان رجوع كنيد حتي بيشتر از يكي در ميان مطالب مربوط به پارسه و پاسارگاد و در كل هخامنشيها است بجز اين سلسله و مقطع تاريخي مابقي مقاطع اصلا واجد هيچ اهميتي نيستند؟مگر غرض از اين نوع برنامه ها بيشتر شناساندن نا شناخته ها نيست؟
يا مثلا اين اصرار شديد بر الفاظ ميان رودان و فرارود براي چيست؟ كه مثلا عرب زدائي بشود؟ درعجبم از اينكه ازواژه هائي مثل سگاليدن و كاچال وغيره استفاده نمي شود. يا همان دوران مغول حتي تيمور خونريز اصلا اثر معمارانه ندارد؟
اين اصفهان كه مركزيتي پنهان پيدا كرده مگر آثارش مال هخامنشيها يا ساساني ها يا ساماني ها يا آل بويه يا زنديه يا جناب رضاشاه است؟(كه بيشتر آثار تهران منجمله دروازه هاي آندر زمان كريم آقاخان بوذرجمهري احمدي نژاد گونه تخريب شد و بخش عمده مجموعه گلستان) مگر نه اكثرا صفوي وسپس سلجوقي عموميت دارد ؟ ولابد اينها هم از نژاد پاك و خالص آريائي هيتلري هستند؟
ويك جمله هم در مورد ديگر اظهارات
بقول حسنك وزير "سگ ندانم كه كه بودست"من نيز ندانم توطئه و پورپيرارو..چه باشد.
ومن در ايران باستان شكوهي سراغ ندارم كه اگر بود پاهاي لشكريان رستم فرخزاد را در مقابله با اعراب در اثر نارضايتي به هم زنجير نمي كردند كه از برابرشان نگريزند.
در سالهاي 57 طعن و لعن همين باستانيان باب روز بود واكنون نيز30سال، بعد برعكس آن ،در غوغاي جاهلان ،رواج بازار گشته.
آن روز ها لباسهاي چرب و چرك وتجليل از فقرا شايع بود و اكنون نام مغازه ها و اماكن شده است اغنيا ،اشراف،تشريفات،اعيان،ضيافت...
پناه ميبريم به خدا از غوغاي جهال.
همانگونه که میبیند، شما هیچ سخنی از اصالت آپادانا یا نژادپرستی یا آلمان و نازیسم یا استفاده یا عدم استفاده هخامنشیان از هنر دیگران نزدهاید ولی این دوستان دردسر اظهار نظر به خود میدهند. علت این است که هدفشان تبلیغ است و شایع نمودن دنیایی که برای خود ساختهاند. حتا نمیدانند که آریایی و غیره هیچ ربطی به آلمان ندارد. جالب این است که کسانی اکثرا این انگهای نژادپرستی را میزنند که خود پیرو رهبران و کشورهایی هستند که قتل عام و برخورد شدید با اقوام را در کارنامه دارند و تاریخ مردم مورد حمایت آنها أغشته به تجاوز به مردم دیگر و قتل عام آنهاست.
-- محمد ، Jun 21, 2010 در ساعت 03:43 PMآقای ذولفقار،
نه این مقاله ربطی به خزعبلاتی که شما نوشتید دارد و نه نیاز به جواب دارید چرا که لیاقت شما همان قاجار است که در گسترش حرمسرا ید طولایی داشتند.
هر چقدر از پادشاهی تنفر دارم ولی هیچکس نمیتواند منکر خدمات رضا شاه شود ، مرحوم مصدق که جای خود را دارند ولی رضا شاه اشتباه بزرگی کرد که مانند آتاتورک ایران را از شر مذهب نجات نداد.
-- علی ، Jun 21, 2010 در ساعت 03:43 PMنويسنده يکی از نظرات مدعی است که فرانسويان باستان شناش در درجه بندی خود تخت جمشيد را با ارفاق فراوان لابد! به درجه پايين مفتخر نموده اند.
-- شاهين مردوخی ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:43 PMاو در نوشته ی خود نام اين و اين ها ازگروه فرانسويان شرق شناس را ذکر نمی کند و فقط به ذکر عقيده انها که لابد در چند اثر متفاوت و با ذکر دليل, ماخذ و رفرنس امده اکتفا می کند و ما تشنه لبان حقيقت را همچنان در کف باقی می گذارد!
تخت جمشيد بنای باشکوهی می باشد.
فقط نوع و اندازه و ترکيب پله های انجا برای چند و چند رساله ی تحقيقاتی کافيست که ان را هم حتما همان فرانسويان انجام خواهند داد و نه ما.
سوای شکوه و عظمت معماری انجا که فقط ستون های ان از هر نظر به ستون های اثار مصر و يونان برتری دارد(پايه ستون ها, سر ستون ها و نوع سوار شدن سقف بر روی اين ستون ها).
يک نکته ی تقريبا غافل مانده تاکنون طرز اداره اين بنا می باشد. يعنی نظام اداريی که در انجا حاکم بوده از ورود و خروج افراد تا جمع اوری اب های باران توسط کانال های زير تخت جمشيد و يا چگونگی نظافت بنا در جريان حضور مهمان ها ووو.
خود يک همچين موضوعاتی می تواند کار تحقيقاتی ساليان سال همان فرانسويان ناشناس ولی صاحب نظر اين نويسنده نظرات باشد!
اصلا اينها به کنار بقول معروف اين تخت جمشيد که باعث ناراحتی اخوندها و پان تورکيست ها که هست و کلا هم که يک خرابه بيشتر نيست ايا بهتر نيست که اين چند تا سنگ باقی مانده را هم يکجا به همين فرانسوی های ناشناس بفروشيم و خيال خودمان و اخوندها و پان تورکيست های محترم را راحت کنيم!?
بالاخره اين سنگ های شکسته هم راحت ميشن و سر از موزه لوور در ميارن!
پولش را هم می شود به غزه کمک کرد يا به وسيله ی اخوندهای خودمان يا با کشتی های کمک بری تورکهای مسلمان!
مهرداد جان،
یعنی می گی آپادانا یک اثر معماری مهم نیست؟!!
ممکن است ادعا کنی که چندان هنری نیست، ولی حتما اثری مهم هست. اصلا مگر می شود که یک بنای 2500 ساله مهم نباشد؟
-- آریا ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:43 PMشاهين مردوخی و - ذوالفقار بسیار خوب جواب بعضی ها دادید من هم میخواستم بنویسم که شماها همان چیزی را نوشتید که من میخواستم بنویسم و به علی هم بگم تنفر انسان را بیمار میکند یک تجدید نظری بکنید تا شفا یابید
-- kia ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:43 PMهمه کشورهای دنیا دارای تاریخ و آثار باستانی هستن. اگه غیر از اینه بگید. . برای من دیدن این آثار باستانی فرق نمیکنه مال کدوم کشور ... جز جاذبه توریستی و عجب از این که چه جوری ایناها ساخت شده و یک نگاه توریستی به تاریخ چیزی دیگهای نداره . ما ایرانی ها از همه مردم دنیا بیشتر به گذشتمون تاکید داریم خیلی بیشتر حتا از یک مصری یا چینی و... خوب شما که نمیتونین منکر آثار باستانی و تمدن اونا شید .. غرق گذشته خودمونیم. ولی پیشنهاد میکنم بیشتر دیسکاوری و نشنال جئوگرافیک نیگاه کنید. خودتان به کیفیت اثر باستانی نیگاه کنید قضاوت کنید. اما مطلب مهم اینه که هر کشوری که گذشته غنی تر داشته امروز بدبختر و جز کشورهای جهان سومه. علت اینه که کسانی که مردم را به گذشته پر افتخار یا یک تاریخ مجعول معطوف میکنن هدفشون خالی کردن جیب شما در زمان حاله.در ساختن تاریخ و تمدن همه آدمهای آن دوره سهم داشتن و محال کسی بتونه بگه این تمدن فقط توسط قوم خاصی به وجود آمده. آدمها و اقوام روی هم تاثیر داشتن و دارن . میتونید زمان فعلی و مقایسه کنید مگه الان همه اقوام ایرانی روی هم تاثیر ندارن ؟مثال میزنم برج آزادی یا شهیاد: به دستور شاه . / عمله بنا که هر کدوم مال یه شهر یا قوم بودن aarshitekt یه ایرانی که باز معلوم نیست از چه قومی بوده ولی ایرانی بوده که تو خارج درس خونده بود. مصالح هم از کشورهای خارج وارد شده بوده حالا شما پید اکن پرتغال فروش را.... حالا یه نفر طرفدار شاه اینو به خودش نسبت میده خوبه بده ولی وقتی مستندات هست عکس اسکلت برج هست که با شتر دارن مصالح میبرند و معمار این برج زنده است و همه چی و تعریف کرده دیگه بحث سفسطه میشه.... همه شاه ها دولتها حتا دیکتاتورها هم یه آثاری گذاشتن از خودشون خواسته یا نا خواسته.... یا نه اصلا واسه خدمت این کارو کردن خوبه؟ در ضمن برای پایان دادن به این بحث قومی من بی سواد توجه همه شما را به شعر سهراب جلب میکنم ... آخه کدومتون میتونین ثابت کنین ۵ نسل قبلتون اونی که ادعا میکنین باشه ؟ من میگم نیست تو پدر بزرگ پدر بزرگت یه نفر بوده از مصر یا برکینافاسو بود یا یه نفر از شیلی یا پرو.... خوب که چی؟ بیا اگه میتونی ثابت کن اینا نبوده... تقصیر اون فرانسوی های جهانگرد بی پدر مادر که مارو از زیر خاک بیرونکشیدن حالا واسه لاپوشونی عقب موندگی هامون تو دنیا و حقارتی که داریم واسه همه دنیا شاخ شدیم
-- شهاب ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:43 PMعلی و مهرداد یک بار دیگه همه متن و نظرات رو بخونن و اگر متوجه کج فهمیشون نشدن لطفا برن کلاس زبان فارسی، مخصوصا علی!
-- بدون نام ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:43 PMبسیار جالب است. منتظر ادامه هستیم.
-- بدون نام ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:43 PMیعنی چی؟ اگر تو چین و مصر بناهای مهمی وجود داره، بناهای ما بی ارزش هستند؟ یا ما نباید درباره بناهای خودمون بنویسیم؟
خوب وقتی یه همچین گزارشی تهیه میشه که آپادانا رو با پارتنون مقایسه می کنه، خواننده از هر دو بنا اطلاعات به دست میاره و بسته به سطح درک و دانش خودش می تونه مطالب دیگه ای رو هم استنباط کنه.
شما ناراحتید از این موضوع؟ خوب گزارش رو نخونید! برید همون دیسکاوری و نشنال جئوگرافیک رو نگاه کنید و لذت ببرید.
در ضمن اونایی که دم از باستان شناسان فرانسوی می زنن، برن یقه همونا رو بگیرن که چرا حرف از قوم پارس زدن. چرا از نگفتن که همه اینا مثلا مال ترک هاست؟
-- بدون نام ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:43 PMتو اصلا فهمیدی من چی نوشتم که داری اینجوری بال بال میزنی؟ حتما نفهمیدی که داری پاچه خاری نویسنده رو میکنی .من در جواب اینا که خیلی اینجا قوم گرایی میکنن و بحث پان تورکیسم و فارس ... راه انداختن نوشتم. در ضمن نوشتم که برای من توریست این بنا ها فقط میتون جاذبه توریستی داشته و تفکر در نوع و نحوه ساخت و مهمتر از اون نگهداری و ارزش قائل شدن به اون اثر تاریخی حالا این بنا تو ایران یا چین یا هر جای دیگه میتونه باشه اون بنا مهمه نه حاشیهٔ پردازیهای امثال تو ... معلومه تو از اونا هستی که یا تخت جمشید نرفتی یا اگه خودتو به اونجا برسونی اولین کاری که میکنی این که یه قلب میکشی و اسمتو یادگاری هک میکنی اونجا فقط امیدوارم بعدا نیای بگی کوروش کبیر با من نسبت داره اینم نشونیش .... ...-معلومه که من میرم دیسکاوری میبینم چون هم مستند هم تعصب الکی و رفتار گیس گیس کشی مثل تو توش نیست.
تو هم اگه ناراحتی از نوشته من خوب نمیخوندیش.
-- شهاب ، Jun 22, 2010 در ساعت 03:43 PMپاسخ به سفسطهی «محققين فرانسوي كه خود در كسوت مستشرقين اين نان باستان گرائي را اززمان ناصرالدين شاه در آستين ما گذاشته اند» و برخی شبه علمهای دیگر که این افراد نه به قصد روشنگری بلکه به هدف نابودی ایران، ایجاد نفرت بین اقوام آن، جنگ داخلی و بالکانیزه کردن ایران بیان میکنند. موضوع برای ایشان نان دارد:
سایین براهنی بِی! لؤطفن سیز داها بوش وئرین!
-- رضا ، Jun 23, 2010 در ساعت 03:43 PMhttp://mbamdadan.blogspot.com/2006/06/blog-post_08.html
جناب مهرداد، هیچکس ادعایی بر برتری ایران بر یونان ندارد. از جمله اینکه همه میدانند که یونان پیکر تراشی میکرد و مثلا هخامنشیان هنرش را نداشتند یا نمیکردند یا آنها هم همچون همه جهانیان از مردم پیرامون خود اقتباس کردهاند (کم یا زیاد). معماری و هنر ایران هم در دورهی پیشا و هم پسا اسلامی با ارزش است. آن چیزی که از اصفهان و تیموریان و صفویه میگویید هیچ ربطی به ترک ندارد گرچه پادشاهان یا ترک بودند یا ترکزبان (ولی ایرانی). نویسنده این مطلب هم احتمالا دوست دارد به بخشی از معماری ایران بپردازد و نه همه آن چون شاید علاقه دارد. عیب را در خود بجویید... ایرانیان هم به دوران پهلوی برنمیگردند و دارند دموکراسی خود را خود میسازند. همه چیز خود را با زجر ساختهاند و هنوز به خیلی از آنها نرسیدهاند و نیازی به دریوزگی پشت دروازهی اروپا ندارند.
-- رضا ، Jun 23, 2010 در ساعت 03:43 PMاز این دوستان گله مند نباشید. وقتی کسی خود را به کشور همسایه وصل کند، ولی وقتی به آنجا میرود میبیند که هر چه هست معماری یونانی، رومی و ایرانی است و خبر زیادی از هیچ چیز ترکی وجود ندارد، و خیلی بخواهد عمیق شود تنها به چیزی مثل یورت یا اقتباس از معماری چینی میرسد، خوب! نتیجهاش پیله کردن به همین چیز ناقابلی است که ایران دارد. مهرداد جان، خیلی هم درست گفتید. ایران چیز قابل ملاحظهای ندارد. هر چه هم دارد از برکت عرب و ترک است. ولی خوب همین را هم دارد وباید در مورد تک تک این چیزهای ناقابل چیزی بنویسد.
-- معراج ، Jun 23, 2010 در ساعت 03:43 PMشهاب گرامی، خیلی حرفهای حسابی زدی که من هم موافقم ولی چرا مثلا پارسه را قومی کردی؟! چیزهای غلطی در ذهنت کردهاند. برو ببین مثلا مردم آذربایجان به چه زبانهایی حرف میزدهاند (یکیش فارسی بوده است). یا مثلا شما، خراسانیها را هم بعلت فارسیزبان بودن میراث دار پارسه میدانی ولی مثلا آنرا از میراث فلان قوم دیگر ایرانی نمیدانی؟ با قوی کردن اطلاعات و گوش نکردن به دروغپرداریها به خیلی چیزها میتوان رسید. از جمله اینکه مردم خراسان بزرگ (شامل خراسان ایران) بیشتر از پارتیان، خوارزمیان، سکاها و سایر اقوام ایرانی هستند و نه از پارسیان. حالا چجوری میخواهی پارسه را به هر فارسیزبانی وصل کنی و آنرا از اقوام دیگر ایرانی جدا نمایی؟! برادر اینها دروغپردازی عدهای برای جدا کردن مردم ایران و برساختن افتخارات متفاوت برای آنهاست. تاریخ با سادهانگاری جور در نمیآید. اینطور که شما میگویی، پارسه ربطی به مردم اصفهان هم ندارد، چون آنها از مادها هستند و به زبانهای شمال غربی ایرانی (شاخهای جدای از فارسی قدیم و جدید) صحبت میکردهاند و زبان آنها طی سدهها عوض شده است. گرچه برخی از آن زبانهای اصیل هنوز زندهاند. موضوع پیچیده است و با ذهن کودکانه، پر هیاهو و تبلیغی سازگار نیست.
-- معراج ، Jun 23, 2010 در ساعت 03:43 PMجالب این است که پورپیرار با انبوهی از دلیل و مدرک و سند ! میخواهد ثابت کند که تاریخ ایران را دانشمندان کنیسه و کلیسا (مثلا همین دانشمندان فرانسوی) درست کردهاند و برای اهداف خود بیهوده آنرا باد نمودهاند. این دوست ما خلاف آنرا میگوید! و میخواهد ثابت کند که خارجیها هم زیاد تاریخ ایران را تحویل نگرفتهاند. حالا فکر میکنید کدام درست میگویند؟
-- معراج ، Jun 23, 2010 در ساعت 03:43 PMشهاب جان، همان غربی که دیسکاوری و ناشنال ژئوگرافیک را بوجود آورده و از همه جهان سخن میگوید (که معماری و هنر همهی انسانها باارزش است و خودپرستی جهل میباشد) همان غربی، صدها فیلم از اسکندر و یونان و روم و غیره از خود میسازد و گاها تاریخ را وارونه میکند تا همه افتخارات دنیا را یک جوری به اروپا وصل نماید. این چیزها طبیعی است. همه دوست دارند بیشتر به خود بپردازند. ولی شما درست میگویید همه دنیا ایران نیست.
-- معراج ، Jun 23, 2010 در ساعت 03:43 PMشهاب جان یکبار دیگه نوشته ات رو خوندم. خودت نوشتی بی سوادی، ببخسید من این جمله ات رو فراموش کرده بودم؛ وگرنه جواب برات نمی نوشتم. باز هم معذرت می خوام.
-- بدون نام ، Jun 23, 2010 در ساعت 03:43 PMاما یک نکته درباره اجداد: به کمک بانک های اطلاعاتی ژنتیکی امروز هرکس می تونه بفهمه اصل و نسبش به کجا می رسه! زمان سهراب این آزمایشات نبوده.
درضمن من دیسکاوری تماشا نمی کنم! من خودم شخصا مسافرت می کنم و می بینم.
دست بر قضا هم خودم شیرازی هستم، همسرم آمریکایی یونانی تبار! و دو جایی رو که خیلی دیدم، یکی پارسه است یکی آتن و پارتنون!
معراج جان من فکر میکنم یه اشتباه لپی کردی. چون یا داری جواب تمام کامنتهای اینجا رو یک جا به من میدی یا اصلا متوجه کامنت من نشدی. من کجا از قوم گرایی حرف زدم؟ من که کاملا بر عکسشو گفتم. من کلا ۲ تا کامنت دادم یکی کلی بود در جواب همه و دومی در جواب کسی که اومده برای من یه کامنت بدون نام گذشته .حالا خودت برو یه مرور دیگه کامنتها را بکن شاید چیزی دستگیرت شد.
-- شهاب ، Jun 23, 2010 در ساعت 03:43 PMشهاب جان، درست میگویی. برداشتهای زیادی و بیهوده از پیام شما کردم یا آنرا با دیگر پیامها قاطی کردم.
-- معراج ، Jun 24, 2010 در ساعت 03:43 PMشهاب،طوری که میبینم منظور من همان حرف شما بود یعنی پارسه ربطی به یک قوم ندارد. نویسنده هم در این مورد بحث ننمونده و ادعایی نکرده است فقط از لحاظ معماری سخن گفته است. فارسیزبانان کنونی همه از پارسیان نیستند و همهی ایرانیان آمیزهای از اقوام و نژادهای مختلف هستند.
-- معراج ، Jun 24, 2010 در ساعت 03:43 PMلطفا درباره اقدام نادرست بخش بخش كردن و انتقال سازمان ميراث فرهنگي هم بنويسيد.
-- محدثه ، Jul 14, 2010 در ساعت 03:43 PM