رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۴ آبان ۱۳۸۹
بخش یکم

مرمرهای پارتنون و نقش‌های آپادانا

بیژن روحانی
rohani@radiozamaneh.com

ایران و یونان نام‌های آشنایی در جهان باستان هستند که رقابتی دیرینه در عرصه‌های مختلف با یکدیگر داشته‌اند. شاید آن چه از این میان شهرت بیشتری یافته، جنگ‌های متعدد ایرانیان و یونانی‌ها با یکدیگر باشد، اما ارتباط این دو حوزه مهم تمدنی با یکدیگر تنها به جنگ خلاصه نمی شده‌است.

Download it Here!

بخش مهمی از فرهنگ و تمدن غربی بر پایه فرهنگ یونانی شکل گرفته ،فرهنگی که حداقل در دوره باستان خود را در رقابتی جدی با امپراتوری پارسیان در شرق می‌دید. از این رو در شرح و تجزیه و تحلیل آثار فرهنگی و هنری به جای مانده از این دو حوزه تمدنی، گاه بحث مقایسه و ارتباط آثار این دو با یکدیگر اجتناب ناپذیر است.


معبد پارتنون

در میان آثار مختلف این دو تمدن تاریخی که گاه با یکدیگر مقایسه می‌شوند، دو ردیف از نقش برجسته‌ها در دو ساختمان مشهور مثال‌های خوبی برای بسیاری از پژوهشگران بوده‌اند: نقش برجسته‌های کاخ آپادانا در پارسه (تخت جمشید) و نقش برجسته‌های معبد پارتنون در آتن.

مورخان هنر با بررسی این نقش‌ها، هرکدام نتیجه‌ی متفاوتی گرفته‌اند و در خصوص شباهت‌ها و تفاوت‌های این دو ردیف ازنقش برجسته نظریات گوناگون و گاه متضادی بیان شده است.

آپادانا و پارتنون، گرچه کاربردهای متفاوتی داشته‌اند، اما هر دو جزو نمونه‌های متعالی معماری دوران خود به شمار می‌آیند و نقش برجسته‌های روی دیوارهای این دو اثر معماری نیز از برترین ترین مثال‌های هنری هخامنشیان و یونانی‌ها هستند.


کاخ آپادانا

پارتنون بر فراز تپه آکروپلیس، معبدی است که وقف آتنا، ایزدبانوی یونانی شده بود؛ ایزدبانویی که به اعتقاد آتنی‌ها نگهدارنده آنها بوده است. ساخت این معبد بزرگ در حدود سال‌ ۴۴۷ پیش از میلاد مسیح آغاز و در حدود ۴۳۸ پیش از میلاد به پایان رسید.

کار ساخت آپادانا در پارسه نیز به دستور داریوش یکم و در حوالی سال ۵۱۵ پیش از میلاد، یعنی چندین دهه پیش از پارتنون، آغاز شد اما خشایارشا، پسر داریوش، کار آن را به پایان رساند. آپادانا محل بار عام یا پذیرفتن فرستادگان ملل و مناطق مختلف از سوی پادشاه بوده‌است. بر پله‌های کاخ آپادانا، نقوشی وجود دارد که فرستادگان اقوام گوناگون را با لباس‌های متفاوت و در حال آوردن هدیه یا خراج به کاخ آپادانا تصویر کرده‌است.

بسیاری عقیده دارند نقش برجسته آپادانا و پارتنون، اشاراتی به تضاد فرهنگی میان ایران باستان و یونان دارند. برخی از مورخان هنر از این نیز فراتر رفته و شیوه نقش پردازی و موضوعات این دو نقش برجسته را نمادی از ساختارهای متفاوت سیاسی و اجتماعی در این دو پهنه تمدنی بزرگ می‌بینند و به طور مثال به این اشاره دارند که مرمرهای پارتنون نمایانگر دمکراسی آتنی و نقش برجسته‌های پلکان آپادانا نشانه‌ای از ساختار هرمی و مطلق قدرت سیاسی و اجتماعی در ایران باستان است. در اولی تجلی شهروندی دیده می‌شود که آزادانه در جشن یا مراسمی ویژه شرکت کرده و در دیگری این نمایندگان کشورها و مناطق تحت فرمان امپراتوری هستند که هدایای خود را پیشکش شاهنشاه می‌کنند.

با این حال گرچه این تفسیر در تعدادی از پژوهش‌های تاریخی و تاریخ هنر دیده می‌شود اما تفسیرها و خوانش‌های دیگری نیز از این دو سنگ نگاره وجود دارد. شرح و توصیف هرکدام از تفاسیر به مجالی گسترده نیاز دارد، با این حال در چند گفتار به طور مختصر برخی از دیدگاه‌های رایج نسبت به این دو اثر باستانی را معرفی خواهیم کرد.


بخشی از نقش برجسته‌های پارتنون

آتنی‌ها زمانی تصمیم گرفتند معبد پارتنون را بسازند که از نظر قدرت نظامی توان مقابله با ایرانی‌ها را یافته و خود در حال بنا کردن یک امپراتوری بودند. پارتنون روی معبد دیگری ساخته شد که به هنگام جنگ با پارسیان در ۴۸۰ پیش از میلاد ویران شده بود.

«اتحادیه دلیان» که در سال ۴۷۸ پیش از میلاد بنیان گذاری شده بود، مجموعه ای از بیش از یکصد و هفتاد دولتشهر یونانی را در برمی‌گرفت که با یکدیگر پیمان بسته و علیه پارسیان با هم متحد شده بودند. پس از ساخته شدن معبد پارتنون، خزانه این اتحادیه از جزیره دلوس به معبد پارتنون در آتن انتقال پیدا کرد. سپس آتن توانست در این اتحادیه نقش بالاتری پیدا کند و در حقیقت کنترل اتحادیه را به دست گرفت. بررسی این تحولات سیاسی و اجتماعی از آن رو لازم است تا بتوان به نقش نمادین معبد و سپس اهمیت نقش برجسته‌های مهم آن در زندگی آتن پی برد.

در نیمه سده پنجم پیش از میلاد، آکروپلیس در آتن، از یک سو مرکز «اتحادیه دلیان» بود و از طرف دیگر قلب آیینی و فرهنگی این دولتشهر به حساب می‌آمد. پارتنون با ابعادی در حدود هفتاد و دو در سی وسه متر، بزرگترین و باشکوه ترین معبد در سرزمین اصلی یونان است.مطابق روایات پلوتارک، کار ساختن معبد و تراشیدن نقش برجسته‌های مرمرین آن، زیر نظر فیدیاس، معمار، پیکرتراش و نقاش مشهور یونان باستان انجام شده است.


نگهبانان پارسی در نقش برجسته‌های آپادانا

آن بخش از نقش برجسته‌های پارتنون که با نقش برجسته‌های پلکان آپادانا مورد مقایسه قرار می‌گیرد، نقوشی است که کتیبه‌های دور تا دور درون‌خانه معبد را تزیین می‌کردند. این نقش برجسته حرکت دسته جمعی گروهی را نشان می‌دهد که گویی قصد شرکت در جشن یا مراسم آیینی ویژه‌ای را دارند. برخی سوار بر اسب و برخی پیاده هستند.

اما آیا بین این نقش برجسته‌ها و نقوش آپادانا ارتباطی وجود دارد؟ آیا بررسی نظام روایی در نقش برجسته‌های پارتنون می‌تواند نشانی از رقابت فرهنگی میان آتنی‌ها و امپراتوری هخامنشی باشد؟ و آیا تاثیری از نقوش آپادانا در پارتنون دیده می‌شود؟

در گفتار بعدی به بررسی وجوه دیگری از این دو اثر می پردازیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

نظریه وجود دارد که گمانه زنی میکند آپادانا توسط اسیران یونانی ساخته شده چون هخامنشیان به فن صیقل دادن سنگ آشنا نبودند.

داریوش کبیر بعد از پیروزی بر یونانیان عده زیادی اسیر را با خود به ایران آورد و شرط آزادی آنها را ساختن بنائی شبیه به آنچه که او در یونان دیده بود گذاشت.

یکی از استدلالها این است که در هیچ کجای دیگر ایران بناهائی با سنگهای صیقل داده شده یافت نمیشود.

-- آرش ، Jun 13, 2010 در ساعت 03:46 PM

آقای روحانی عزیز
با تشکر از شما از اینکه اطلاعاتی را برای استفاده همگان مطرح کرده اید
به نظرم رسید بگویم مادامی که ما اینها را به دید تحلیلی بررسی نکنیم ارزش واقعی آن برای ما و زمان ما معلوم نخواهد شد. همه بررسی کنندگان تاریخ هنر می دانند که پریکلس معبد پارتنون از آنرو بر روی خرابه های معبد پیشین ساخت که بخواهد موقعیت برتر خودش را در مقابل متحدینش بصورت عظمت بخشیدن به آتنا -خدای جنگ و خرد- و کسی که به اعتقاد یونانیان، آنها را در برابر ایرانیان پیروز کرده، ثابت نماید. درواقع معبد پارتنون یادواره پیروزی یوناینان است بر ایرانیان. آنچه که می توان گفت این است که هنر بکار رفته در معبد پارتنون کاملا یونانی و بر اساس فلسفه ای است که آنها طی تاریخ به آنها رسیده بودند. فلسفه ای که ریشه در "هیومنیزم" (انسانگرایی)، ایدالیزم" (کمالگرایی) و "ریزن" (خردگرایی) دارد. با توجه به اینکه میزان و معیار را هم خود قرار می دادند معلوم است که یونانیان این معبد را از انرو ساخته بودند که بخواهند برتری خود را بر بقیه متحدینش اثبات نمایند. اما هنر ایرانیان در آن وهله تاریخی (و حتا بعدها) نشان دهنده یک نمایش آگاهانه از برایند مجموعه فرهنگهای تحت تسلط آنها بوده است و اینکه آن را بصورت آشکار از آن خود کرده اند. پشت این طرز تفکر هیچ فلسفه ای نیست جز فلسفه ای که موضع ایران را بعنوان یک ابرقدرت حفظ کند . به این خاطر است که در هنر ایرانی "فرد" و "فردیت" جایی ندارد و جز پادشاه که بر اساس باورهای بین النهرینی محور همه عالم محسوب می شود، هیچ کس نقش ارزنده ای ندارد. فلسفه ای که به فلسفه "ولایت سلطانی" یا "ولایت فقیه" خیلی نزدیک است و تعجب ندارد که ما در همه تاریخ مان هرگز نتوانسته ایم جز این فلسفه بیندیشیم و عمل کنیم. شاید به نظر برسد بعد از این خرابی عظیم که با "انقلاب اسلامی" و "جمهوری اسلامی" بوجود آمد ما بتوانیم به این مسئله بپردازیم و اینها را بی طرفانه نقد کنیم.

-- حسین میرمبینی ، Jun 13, 2010 در ساعت 03:46 PM

با سپاس از آقای روحانی. لطفا در این زمینه با استادان تاریخ باستان و باستانشناسی گفت و گویی داشته باشید و نظر و دیدگاه ایشان را نیز مطرح کنید.

-- عمادی ، Jun 14, 2010 در ساعت 03:46 PM

جالب بود. منتظر ادامه هستم

-- بدون نام ، Jun 14, 2010 در ساعت 03:46 PM

داریوش در کدام جنگ بر یونانیان پیروز شد و اسیران بسیار به ایران آورد؟

-- بدون نام ، Jun 14, 2010 در ساعت 03:46 PM

با سلام و تشکر
پيکره ها و حجاری های تخت جمشيد بيشتر تحت تاثير هنر اشوری ها و مجسمه سازی انهاست. مثلا طرز نشان دادن افراد, مجسمه های دروازه تخت جمشيد(دو مجسمه بزرگ انسان بالدار با بدن گاو) و علامت فروهر و البته سر درها هم مصری می باشد.
ستون های تخت جمشيد و سر ستون های بی نظير ان کاملا و صد به صد جديد و هنر هخامنشی خالص است و هيچ ربطی به هيچ جا ندارد.
شکل مقبرها(چليپا) هم جديد و هنر خالص هخامنشی می باشد.

-- شاهين مردوخی ، Jun 14, 2010 در ساعت 03:46 PM

در مورد کامنت آقای حسین میرمبینی باید بگم که این مقاله را هم اگر با دقت بخوانید قصدش تحلیل و مقایسه این دو تا نقش برجسته مشهور در ایران و یونان است. این که شما نوشته اید هنر یونانی بر مبنای انسان گرایی بوده، تعبیر درستی نیست. انسان گرایی با آن تعبیری که شما مطرح کرده اید در دوران رنسانس و روشنگری ظهور کرد. در ضمن شما از کجا آنقدر مطمئن هستید که یونانی در هنر و معماری خود تحت تاثیر هیچ فرهنگ و تمدن دیگری نبوده اند؟ اصلا مگر می شود حوزه های تمدنی از همدیگر تاثیر نگیرند. هم ایرانی ها و هم یونانی ها از فرهنگ های پیرامون خودشان تاثیر گرفته اند.

-- رها شادان ، Jun 14, 2010 در ساعت 03:46 PM

سلام
در ایران باستان نه سرزمینی به نام پارس وجود داشت و نه قومی به نام پارس و نه کورش خون آشرافی داشت هخامنشیان هم جز اشغالگران ایران هستند ، و تماهی این تاریخی که طول دوهزار و پانصد گذشته به خورد مردم ایران داده اند، جعل کامل می باشد و امیدوارم روزی برسد که ملت ایران هم به حقایق تاریخ خودشان آگاهی پیدا کنند.
ضمنا هخامنشیان هرگز نمی توانند خودشان با تمدنهای بین النهرین ، چین ، هند ، یونان ...... مقایسه کنند ، چون حرفی برای گفتن ندارند .

-- محمود ، Jun 14, 2010 در ساعت 03:46 PM

آقا محمود،
خیلی جالبه تا مطلبی در مورد تاریخ ایران باستان منتشر می شود، افرادی مثل شما، تحت تاثیر مطالب جنجالی و غیر علمی و سطحی افرادی همچون پورپیرار جمع می شوند و بدون خواندن اصل مطلب فقط به فحاشی می پردازند. زیباترین و البته خنده دار ترین بخش حرف شما، آقا محمود، انجاست که نوشته اید در تاریخ قومی به نام پارس وجود نداشته است.
آقا محمود، شما می توانید نژاد پرست باشید و از فارس ها بیزار، اشکالی ندارد، اما نمی توانید منکر وجود آنها شوید.
از این مقاله که به صورت علمی و با لحنی کاملا بی طرف نوشته شده است می توان نکات تاریخی فراوانی آموخت. سپاس از رادیو زمانه.

-- بدون نام ، Jun 15, 2010 در ساعت 03:46 PM

سلام ، خانم یا آقای بدون نام ؛کاش مثل اجدادت بی نام و نشان نبودی و حداقل یه اسم مستعار و همچنین جنسیی برای خودت انتخاب میکردی.
بنده و تمام قوم های ایرانی غیر پارس هرگز در سدد انکار قوم پارس نیستند ، بلکه این قوم را بعنوان اشغاگران ایران واقعی می دانند.
تمامی هنرهای باستانی ایران اگر هم وجود داشته ؟ را غارت و به اسم قوم پارس جعل کردند حتی کتبیه های موجود در موزه های جهان احتیاج به بررسیدن دارند .
کاش شما یه هنر پارسی را از زمان تشکیل سلسله کورش کبیر ! تا ظهور اسلام در ایران را به همگان معرفی کنید ، لطفا

-- محمود . آلمان ، Jun 15, 2010 در ساعت 03:46 PM

آقای محمود،
اینکه شما می‌گویی به این می‌ماند که مردمانی بوده‌اند که پارسی سخن میگفته‌اند با گویش‌های گوناگون که به یکباره‌ از میان رفته‌اند اما زبان آنان با گویش‌های گوناگون برجای مانده‌است! چگونه؟

-- محسن ، Jun 15, 2010 در ساعت 03:46 PM

آقای روحانی عزیز،
امیدوارم با شرح و بسط خیلی بیشتر به موضوع بپردازید و مقایسه این دو بنای تاریخی را در بستر مقایسه کلی تمدن شرقی-ایرانی و غربی-یونانی مطرح کنید. پارتنون را مثلا بدون در نظر گرفتن خودآگاهی، فردگرایی، آزادیخواهی و نگاه عمدتا اینجهانی انسان یونانی که قرین با پیدایش فلسفه و تاتر و سایر هنرها در یونان است نمی توان درک کرد. هرچند یونان جامعه ای مبتنی بر برده داری بود ولی برای آزادمردان فضای آزاد برای خلاقیت و ابداع کاملا فراهم بود. در شرق هیچگاه چنین نبوده است و هرچه خلاقیت هم بوجود آمده در چارچوب سفارشهای دولتی یا مذهبی بوده است. مگر در شعر که چون خالق آن به وسیله ای جز یک قلم و کاغذ نیاز نداشته، توانسته است تا حدودی آزادانه خلق اثر نماید.

-- همایون ، Jun 15, 2010 در ساعت 03:46 PM

محمود جان اگر پارس ها اشغال گر بودن، از کجا اومده بودن؟ میشه لطفا بگین پارس ها کجا بودن که بعد اومدن ایران رو اشغال کردن؟

-- بدون نام ، Jun 16, 2010 در ساعت 03:46 PM

من فکر میکردم فقط "محمود" احمدی نژاد هذیان می گوید. اما "محمود" اینجا هم .........

-- بدون نام ، Jun 16, 2010 در ساعت 03:46 PM


در پاسخ همايون عزيز: ضمن اينكه علاقه ي شما را براي بازكردن همه ي ابعاد اين تحليل ستايش ميكنم،‌ تقسيم بندي امروزي شما از مقوله ي شرق و غرب را در اين بحث نمي پسندم. اگرچه "غرب" امروز خود را وارث تمدن و فرهنگ يوناني مي داند اما يونان آن روزگار جز آنكه در مغرب ايران زمين واقع شده بود، نسبت ديگري با "غرب" نداشت. تفكيك تمدن ها و فرهنگ ها به دو قطب مخالف شرق-غرب يك اشتباه فاحش در علوم انساني بود كه خوشبختانه ادوارد سعيد در كتاب معروف خود "اورينتاليسم" خطاها و ابهامات موجود در اين تقسيم بندي را زير سوال برد. بنابراين امروز در بحث علوم انساني هرگونه كلي گويي زير عنوان هاي كاذب "شرق" يا "غرب" پرمخاطره محسوب شده و بحث موردنظر را از دقت مي اندازد./ با سپاس هميشگي از بيژن عزيز

-- سيامك ، Oct 26, 2010 در ساعت 03:46 PM