رادیو زمانه > خارج از سیاست > میراث فرهنگی > چشمانداز نابسامان سنگنگارههای ساسانی | ||
چشمانداز نابسامان سنگنگارههای ساسانیبیژن روحانیrohani@radiozamaneh.comمحوطهی باستانی «برمدلک» (Barm Delak) در استان فارس، این روزها شاهد حضور ماشینآلات سنگین و بولدوزرهایی است که پای صخرهها، ظاهراً مشغول حفر چاههای عمیق هستند. اما محوطه مقابل این صخرهها از مدتهای پیش تاکنون وضعیت مبهم و نابسامانی دارد. محمدرضا بذرگر، رییس میراث فرهنگی استان فارس اعلام کرده است چون این محوطه دارای مالک خصوصی است، بنابراین، پیش از اینکه سازمان میراث فرهنگی بتواند طرح ساماندهی آن را اجرا کند، باید اقداماتی در زمینهی تملک محوطه انجام شود. محوطهی برم دلک در جنوب شرقی شیراز واقع شده و نقش برجستههای آن در دل صخرههایی بلند و صعبالعبور مانند نقش رستم قرار دارد. رضا مرادی غیاثآبادی، پژوهشگر باستان شناسی و اخترباستانشناسی در مورد اهمیت آثار محوطهی برم دلک به زمانه توضیح میدهد:
در بدنهی این صخره دو سنگ نگاره و دومجلس حجاری از دوران ساسانیان وجود دارد. یکی از سنگ نگارهها، تصویر بهرام دوم است به همراه شخص دیگری که شناخته نشده است اما احتمال داده میشود که موبد کرتیر باشد اما هنوز گمانهها به قطعیت نرسیده است. در مجلس بعدی، باز بهرام دوم است در کنار شهبانو آناهید که هم خواهر و هم همسرش است و هر دو فرزندان بهرام یکم هستند. این سنگنگارهها خیلی آسیب دیده هستند و دچار فرسایش زمانی شده و تا حدی محو شدهاند. در کنار شهبانو آناهید، کتیبهی بسیار محو شدهای هم وجود دارد که «گرد گروپ» (باستانشناس آلمانی) در سال ۱۹۶۴ بازخوانی کرده است. مقداری از آن را که نام شهبانو در آن اشاره شده از طریق کتیبهی پهلوی در آورده است و بقیه متن خوانده نشده است. این کتیبه در آثار ایرانشناسان و شرقشناسان از حدود دویست سال پیش شناخته شده بوده است. برای اولین بار در گزاش ویلیام اوزلی در سال ۱۸۱۱ به این کتیبه اشاره شده است.
اما در نزدیکی این محوطه، یک اثر باستانی دیگر نیز به نام «تخت مادر سلیمان» یا «قصر ابونصر» قرار دارد: در آنجا بر اساس عکسهایی که متعلق به تقریباً صد سال پیش است، هنوز بقایای درگاهها، ستونها و آثاری از بناهای «تخت مادر سلیمان» باقی بوده که امروزه هیچکدام از اینها، حتا یک قطعه سنگ هم دیگر وجود ندارد. یعنی آنها به مرور زمان یا از آنجا برده شدهاند یا به کلی از بین رفتهاند. در نزدیکی همین برمدلک، یک چهارطاقی منفردی هم وجود داشته که احتمالاً در دورهی صفویه یا شاید قبلتر از آن تبدیل به یک امامزاده شده است. مرادی غیاثآبادی با اشاره به اخبار منتشر شده از محوطه برم دلک میگوید شاید بر اثر رویدادهای تأسفبار و غمانگیز (سیاسی و اجتماعی) اخیر علاقهمندی به پیگیری اخباری مانند آسیبهای محوطه برم دلک کم شده باشد، اما رسانههای حرفهای به هرحال موظف به پیگیری این اتفاقات هستند. اما او اتفاقات آسیب زنندهی اخیر در این محوطه را تنها منحصر به برم دلک نمیداند: بسیاری از محوطههای باستانی ایران، به دلایل مختلف، در معرض تخریب و نابودی هستند. تخریبهایی چه ناشی از بیتوجهیهای مسئولین ذیربط، چه ناشی از عملیات عمرانی و کارهای ساختمانی، راهسازی وغیره و یا تخریبهای دیگری ناشی از بیتوجهیهای عمومی به آثار باستانی.
اما همین بیتوجهی عمومی هم ناشی از نحوه عملکرد دستگاهها و رسانههای رسمی و عمومی است: وقتی هویت ملی در میان مردم توسط رسانههای گروهی که تبلیغاتشان بازتاب گستردهای دارد تضعیف شود، طبیعی است که افکار عمومی هم چندان توجهی به این آثار نمیکنند و یادگار نویسی، کندهکاری و اینطور کارها بر روی چنین آثاری اتفاق میافتد. به جز بحثی که این روزها، به دلیل فعالیت بولدوزرها در پای این نقش برجسته در رسانهها، پیش آمده، مشکل دیگر این محوطه، نهری است که از مقابل آن عبور میکند. این نهر یک رودخانه فصلی است که گاهی خشک و گاهی پرآب است: در نتیجه، آنجا تبدیل به یک مانداب یا باتلاق شده و بسیاری از کارخانهها و کارگاههایی که در منطقه وجود دارند، زبالههای خود را به آنجا میریزند. اولین بار من این سنگنگاره را در سال ۱۳۷۶ دیدم و آخرین بار که سال پیش آن را دیدم، در این ده دوازده سال چشمانداز عمومی محوطهای که یکی از مهمترین آثار نگارین ایران در آن وجود دارد، چیزی بیشتر از یک زبالهدانی بزرگ و پراکنده نیست. این درحالی است که تا چندین دهه پیش، برم دلک بیشهزاری سرسبز بوده است که مردم برای تفریح به آنجا میرفتهاند و حتا در آثار نویسندگان معاصر نیز، از جمله در یکی از داستانهای صادق هدایت، به تفرجگاه برم دلک اشاره شده است.
برم دلک یکی از نخستین آثاری است که از سال ۱۳۱۰ خورشیدی، در فهرست آثار ملی ایران، به ثبت رسیده است. غیاثآبادی با بیان این که چشمانداز و محیط پیرامون این اثر هم نقش مهمی در حفاظت از آن دارد، به راهکارهایی برای حفظ چشمانداز آن، اشاره میکند: برمدلک، از نظر محل قرارگیری و محیط جغرافیایی، در جایی قرار دارد که خیلی راحت میشد موزهی روباز مناسبی را در آنجا درست کنند و خیلی از آثار پراکندهی استان فارس را، همان آثار پراکندهی خود برمدلک را، تهستونها و سنگهای به دست آمده در قصر ابونصر را در همانجا، در معرض دید همگان میگذاشتند. چون آنجا قابلیتهای یک منطقهی گردشگری را دارا است.
با این حال، این پژوهشگر معتقد است که مطرح شدن تخریب آثار باستانی، خیلی وقتها به شکل درستی صورت نمیگیرد و گاهی رسانهها، هرنوع عملیات عمرانی در هر گوشه از کشور را تخریب قلمداد کرده و آن را به باد انتقاد میگیرند: در جاهایی به صرف انجام هرگونه عملیات عمرانی، اعتراضهایی سر میگیرد. اگر این کار به صورت روند کنترل نشدهای باشد که بخواهند به هرگونه عملیات عمرانی اعتراض کنند، باعث رکود و درجا زدن در اجرای عملیات عمرانی میشود و بسیاری از اشخاصی که در فکر ساخت و ساز و سازندگی در کشور هستند، از کارشان باز میمانند. به هرحال، یک کشور در حال پیشرفت احتیاج به راه دارد، احتیاج به سازههای مختلف از قبیل سد و کارخانه دارد. باید توازن خوبی میان عملیات عمرانی و حفظ آثار باستانی برقرار شود. تشخیص این توازن مناسب بر عهدهی رسانههای متخصص و کارشناسان است. |
نظرهای خوانندگان
حیف و صد افسوس!
-- بدون نام ، Aug 13, 2009 در ساعت 01:00 PMمن آنم که رستم بود پهلوان
-- بدون نام ، Aug 18, 2009 در ساعت 01:00 PMپهلوان