رادیو زمانه > خارج از سیاست > محیط زیست > بومشناسی ژرف | ||
بومشناسی ژرفبیژن روحانیrohani@radiozamaneh.comدوازدهم ژانویه برابر با بیست و سوم دیماه سالجاری، فیلسوفی درگذشت که نام او در سالهای پایانی سده بیستم با نام طبیعت و محیط زیست پیوندی ناگسستنی داشت. آرن نائس (Arne Naess) فیلسوف، نویسنده و کوهنورد نروژی بود که در سن نود و شش سالگی از دنیا رفت.
گرچه او در تحقیقات فلسفیاش بر آثار اسپینوزا، گاندی و همچنین مذهب بودایی تمرکز داشت، اما شهرت و اعتبار اصلی خود را به واسطه گسترش مفهومی به نام «بومشناسی ژرف» به دست آورد. او هنگامی که توانست کرسی تدریس فلسفه را در دانشگاه اسلو در نروژ به دست بیاورد، جوانترین استاد آن دانشگاه بود. مفهوم «بومشناسی ژرف» که نائس را میان علاقهمندان حفظ محیط زیست به شهرت رساند بر این بنیان استوار است که انسان را جزیی جداییناپذیر از طبیعت و یگانه با محیط زیست در نظر میگیرد. در این نظریه آنچه در وهله اول اهمیت بیشتری دارد، طبیعت و محیط زیست است. در دیدگاه این فیلسوف نروژی، اکولوژی یا بوم شناسی نباید تنها به بررسی جایگاه انسان در طبیعت بپردازد بلکه تمام اجزای طبیعت را باید با سهمی برابر و مساوی مورد توجه قرار دهد زیرا نظام طبیعت دارای ارزشی ذاتی است که سبب ارتقاء و استعلای ارزش انسانی شده است.
یعنی بومشناسی نباید تنها انسان محور باشد. به بیان دیگر، انسان تنها به عنوان بخشی از یک کل بزرگ که همان بوم سپهر است میتواند به خویشتن خویش تحقق بخشد. نائس همواره به هواداران جنبش سبز هشدار میداد که تلاش آنها برای حفظ محیط زیست نباید فقط متمرکز بر نجات کره زمین به خاطر نجات زندگی انسانی باشد، بلکه باید کره زمین را به خاطر خود آن حفظ کرد. او اصطلاح بومشناسی ژرف را در برابر بومشناسی سطحی به کار میبرد. به اعتقاد نائس، بومشناسان سطحی فکر میکنند که میتوان مشکلات بزرگ زیست محیطی در جوامع صنعتی و سرمایهداری را به راحتی و با تکیه بر سازوکار همان جوامع برطرف کنند. اما بومشناسی ژرف به آن معناست که ما باید پرسشهای اساسیتر و عمیقتری را مطرح کنیم و بدانیم که خود این جوامع کنونی در حقیقت منبع مشکلات و بحران زیست محیطی برای کره زمین هستند. در دیدگاه نائس، بومشناسی سطحی که تنها خود را با دادهها و منطق انسانی سرگرم میکند نمیتواند به پرسشهای اخلاقی ما در باب چرایی حفظ محیط زیست پاسخ دهد و از آن مهمتر نمیتواند مشخص کند ما چه طور باید در محیط اطرافمان زندگی کنیم. بومشناسی ژرف میبایست پاسخی باشد به این سئوال اساسیتر که ما اصلا چطور باید زندگی کنیم. در اینجاست که نائس به افکار و آرای اسپینوزا، گاندی و بودا باز میگردد و نظریاتش را بر آموزههای آنان بنا میکند. علاقه نائس به اسپینوزا از دوران نوجوانی بود، یعنی از زمانی که در سن هفده سالگی و در کوهستان، کوهنوردی به او توصیه میکند به خواندن آثار این فیلسوف یهودی قرن هفدهمی بپردازد که در فلسفهاش خدا و طبیعت را دو نام متفاوت برای امری واحد میدانست. اصل کلام آرن نائس در این است که طبیعت نیز همانند انسان در کلیت خود موجودی است زنده که حق حیات و رشد و شکوفایی دارد، درست به همان میزان و اندازهای که انسان از این حق میتواند برخوردار باشد. در اینجا البته راه نائس و پیروان او از بومشناسان دیگری که به اصل حفظ محیط زیست تنها در چارچوب منافع و سود انسانی اعتقاد دارند جدا میشود. نائس همچنین به مفهوم تازه دیگری نیز شکل داد: اکوسوفی (Ecosophy) یا فلسفه بومشناسی. او معتقد بود هر موجودی اعم از انسان، حیوان و گیاه، از حق برابر زیستن برخوردار است. اما «بوم شناسی ژرف» منتقدان سختگیری نیز داشت. پیروان بومشناسی اجتماعی و به خصوص موری بوکچین پایهگذار این بومشناسی، حملات سختی را به نظریات نائس وارد کردند. آنان نظریات نائس را ترکیبی از بالماسکه و فلسفه به شمار میآوردند و معتقد بودند با این گونه خوشخیالیها نمیتوان پاسخگوی نیازهای جوامع پیچیده امروزی بود.
در بومشناسی اجتماعی اعتقاد بر این است که بحران زیست محیطی امروز ناشی از نظام سلسله مراتبی قدرت و همچنین ذهنیت تمامیتگرا و استبدادی است که ریشه در ساختار جوامع ما دارد. بنابراین اندیشه تسلط بر طبیعت برخواسته از همین روابط اجتماعی است. اما نظریات آرن نائس با مشکلات دیگری نیز رو به رو شد. یعنی هنگامی که یک جریان تندرو مدافع محیط زیست به نام "نخست زمین" از نظریات او برای توجیه خشونت در جریان اعتراضهای خود سوء استفاده کردند. آنها معتقد بودند برای دفاع از زمین و طبیعت جای هیچگونه سازش و مصالحهای وجود ندارد. اقدامات آنان موجب شد که نائس توضیح دهد مقصود او هرگز این نبوده است که توجه به طبیعت و محیط زیست، از توجه ما به انسان و شرایط زندگی او بکاهد. در ابتدای دهه هفتاد میلادی نائس تدریس در دانشگاه را رها کرد تا به گسترش نظریاتش بپردازد. او اعتقاد داشت این نظریات احتیاج به عمل و کنش سیاسی نیز دارد. از این رو آرای او بر بخش قابل توجهی از جنبش سبزها تاثیر گذار بوده است. نائس با این که با نوشتن کتابها و مقالات فراوان سعی در ترویج دیدگاه خاص خودش نسبت به طبیعت داشت اما از فعالیتها و کنشهای اجتماعی و مدنی نیز غافل نبود. در سال ۱۹۷۰ همراه با گروهی از مدافعان محیط زیست خودش را به یک صخره عظیم در برابر آبشاری زنجیر کرد تا اعتراض خود را نسبت به احداث یک سد به گوش مقامات دولت نروژ برساند. نائس گرچه با توجه به تخریب گسترده محیط زیست، دیدگاه بدبینانهای نسبت به شرایط زندگی در سده بیست و یکم داشت، اما معتقد بود سرانجام انسان با کنترل رشد جمعیت و به کارگیری تکنولوژی غیر زیانآور میتواند مسیر اشتباه گذشته را اصلاح کند. منابع: Naess, Arne, The Ecology of Wisdom: Writings by Arne Naess, Edited by: Alan Drengson & Bill Deval, Berkeley: Counterpoint, 2008. Schwarz, Walter, “Arne Næss” in The Guardian, Thursday 15 January 2009. |
نظرهای خوانندگان
excelent
-- بدون نام ، Jan 22, 2009 در ساعت 06:27 PMممنون از این نوشته خوب. از نائس یک کتاب به فارسی ترجمه شده، ولی نه در حوزه بوم شناسی.
-- محمد ا ، Jan 24, 2009 در ساعت 06:27 PMآرن نائس، کارناپ، ترجمه منوچهر بزرگمهر، انتشارات خوارزمی، 1352.
امید که کسی همت کند و آثار جدیدتر او را ترجمه کند.
شاد باشید