رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ آبان ۱۳۸۷

ترکیب‌بندی در نقش‌برجسته‌های ساسانی

بیژن روحانی
rohani@radiozamaneh.com

بسیاری از کوه‌ها و صخره‌های ایران دربرگیرنده نقش ‌برجسته‌هایی از دوران مختلف تاریخی است. در دوران ساسانی نیز هنرمندان به گنجینه غنی نقش برجسته‌های ایران بسیار افزودند.

Download it Here!

این نقش‌ برجسته‌ها هرکدام به تنهایی حاوی اطلاعات ارزشمندی از وضعیت کلی سیاسی، مذهبی، تاریخی و هنری دوران خود هستند.

در مورد بسیاری از این جنبه‌ها، به خصوص جنبه‌های تاریخی این نقش ‌برجسته‌ها، تاکنون تحقیقات فراوانی صورت گرفته است اما شاید کمتر به ترکیب‌بندی این نقوش توجه جدی شده باشد.

در میان اطلاعات متعددی که از هر نقش‌برجسته به عنوان سندی تاریخی می‌توان استخراج کرد، ترکیب‌بندی یا «Composition» عناصر تصویری آن نیز بازگو‌کننده اطلاعات ویژه‌ای راجع به سبک هنری و بینش خاص هنرمندان، طراحان و سنگ‌تراشانی است که نقش‌برجسته را خلق کرده‌اند.

اما تامپسون (Emma Thompson)، باستان‌شناس دانشگاه سیدنی استرالیا در پژوهشی جدید به بررسی ترکیب‌بندی چندین نقش‌برجسته‌ از دوره ساسانی پرداخته است.

بنای این تحقیق بر این فرضیه استوار است که ترکیب‌بندی هر اثر، می‌تواند شاخصی برای پی‌بردن به تدوام یا تغییر یک سبک هنری باشد.


نقش برجسته بهرام دوم در بیشاپور

در حقیقت ترکیب‌بندی به ‌نوعی امضای هنری است که مشخص‌کننده سابقه و آموزش‌های پیشین هنرمند است. نتایج تحقیقات خانم تامپسون مشخص می‌کند نقش‌ برجسته‌های دوران ابتدای حکومت ساسانیان حداقل محصول دو مکتب متفاوت هنری است.

پادشاهان ساسانی بیش از ۴۰۰ سال بر ایران حکومت کردند. در ۸۵ سال ابتدای این سلطنت (۲۲۴ -۳۰۹ میلادی) تغییرات زیادی رخ داد.

هفت پادشاه جا‌به‌جا شدند و پیروزی‌ها و شکست‌های فروانی نصیب ساسانیان شد. ۳۰ نقش ‌برجسته در دل‌کوه‌ها و صخره‌های ایران این حوادث را به تصویر کشیده‌اند.

نقش‌برجسته‌هایی که بیشتر آن‌ها در فارس، زادگاه اصلی ساسانیان پراکنده هستند: نقش رستم، بیشاپور، نقش رجب، فیروزآباد، برم دلک، سرمشهد و غیره.

بررسی ترکیب‌بندی این آثار نشان‌دهنده خصوصیات فضای هنری آن روزگار نیز هست. ترکیب‌بندی مرحله‌ای است حساس که هنرمند با سوالات و مسایل مختلفی مواجه می‌شود.


ساختار اصلی تصویر

سوالاتی از این دست: قاب‌بندی نهایی تصویر چه شکلی خواهد داشت؟ نقطه کانونی نقش کجا باید باشد؟ چند تصویر باید در نقش‌برجسته گنجانده شود؟

آیا صحنه باید متقارن باشد و یا این‌که محور آن می‌تواند از مرکز تصویر خارج باشد؟ طرح اجرایی باید چه اندازه‌ایی داشته باشد؟ و سوالات دیگری از این قبیل.

پاسخ به این سوالات از سوی طراح نقش‌ برجسته بستگی به هدف، پیام و یا فکر و ایده‌ی او دارد. معمولاً اصول و قواعد پذیرفته شده ترکیب‌بندی در یک مکتب یا مدرسه هنری با سرعت بسیار کمتری تغییر می‌کند.

بنابراین دو نقش یا تصویری که توسط دو هنرمند متفاوت خلق شده‌اند، می‌توانند از نظر ترکیب‌بندی اشترکات زیادی با هم داشته باشند.

تحلیل و شناخت ترکیب‌بندی آثار می‌تواند پیشینه هنرمند، آموزش‌های قبلی، مدرسه هنری و گنجینه تصویری مورد استفاده او را مشخص کند.


زوایای به کار رفته در ترکیب‌بندی

نتایج تحقیق جدید دانشگاه سیدنی، همان‌طور که در ابتدا نیز ذکر شد، مشخص می‌کند این نقش برجسته‌ها حداقل زاییده دو مکتب یا مدرسه هنری متفاوت هستند که به طور هم‌زمان در ابتدای دوره ساسانی مشغول کار بوده‌اند.

برای کسب این نتیجه هشت نقش برجسته ساسانی به دقت مورد بررسی قرار گرفته‌اند. نقش‌ برجسته‌های مورد اشاره عبارتند از:

نقش برجسته اردشیر اول در نقش رستم، نقش ‌برجسته اردشیر اول در نقش رجب، شاپور اول در نقش رستم، بهرام اول در بیشاپور، بهرام دوم در سرمشهد، نقش بهرام دوم در سراب بهرام، بهرام دوم در بیشاپور و نرسی در نقش رستم.

جزییات این تحقیق نشان می‌دهد در نقش ‌برجسته‌هایی که در یک گروه مشابه قرار می‌گیرند، علی‌رغم تفاوت‌های بسیار آشکار ظاهری، اصول و قواعد یکسانی برای ترکیب‌بندی و جای دادن پیکره‌ها درون قاب به کار برده شده است.

اصول و قواعدی که نشان‌دهنده تعلق سنگ‌تراشان آن‌ها به یک مدرسه هنری واحد است. به عنوان مثال نقش اسب‌ها در هر گروه از این تصاویر از لحاظ تناسب و ابعاد با یکدیگر مشابهت دارند: طول آن‌ها از سینه تا کفل و ارتفاع آن‌ها از سر تا سم با یکدیگر برابر است.

این مطالعه نشان می‌دهد قواعد ترسیم و بازنمایی اسب در یک مدرسه یا مکتب هنری پیش از دوران ساسانی شکل گرفته بوده و سپس به طور گسترده مورد پذیرش و استفاده طراحان و سنگ‌تراشان قرار گرفته است.


نقش برجسته سراب بهرام

در مثالی دیگر، تمام پادشاهان سوار بر اسب در گروه‌های مشابه تصویری، گرچه از نظر قد و قامت و یا ابعاد تاج و کلاه با هم تفاوت‌هایی دارند اما دارای تشابه در ترکیب‌بندی هستند.

یعنی به عنوان مثال اگر خطی بین سم اسب و بخش مدور بالای تاج شاه رسم شود، آنگاه نقطه میانی این خط در تمام نقش‌برجسته‌ها به طور تقریبی بالای کفل اسب قرار می‌گیرد.

در یک مثال دیگر، در نقش برجسته بهرام دوم در بیشاپور، پادشاه را سوار بر اسب می‌بینیم که مقابلش یک سردار به همراه چند تن از فرستادگان اعراب با اسب و شتر ایستاده‌اند.

در ترکیب‌بندی این اثر، پادشاه سوار بر اسب در یک ساختار مثلثی جای گرفته در حالی که افراد و حیوانات همراه آنان در یک مربع گنجانده شده‌اند.

تقابل ساختار مثلث و مربع این حس را به بیننده القاء می‌کند که شاه به گروهی که منتظر او برجای خود ایستاده بودند، رسیده است. یعنی سکون و حرکت را در کنار هم می‌گذارد.

با این حال هنرمند برای آن‌که پیوستگی و ارتباط این دو ساختار تصویری به ظاهر منفصل و متفاوت را حفظ کند، از تمهیدات دیگری استفاده کرده، مانند خط نگاه پادشاه و سردار مقابل او و یا تکرار زاویه‌های مشابه در زانوهای خم شده اسب پادشاه و چهارپایی که پشت سر سردار ایستاده است.


ترکیب‌بندی متقارن و استفاده از زاویه‌های مقابل هم

در بسیاری از این نقوش، وقتی پیکره پادشاه به طور جداگانه مورد مطالعه قرار می‌گیرد، تفاوت‌های فراوانی در جزییات تصویری آن‌ها دیده می‌شود.

به طور مثال جهت صورت شاه، حرکت بدن و سر و دست، عرض شانه، اندازه دور کمر و در ازای لباس متفاوت است، اما تحلیل ترکیب‌بندی آن‌ها نشان می‌دهد تناسبات رعایت شده در بدن همه این تصاویر با هم برابر است.

موارد دیگری که در این نقش‌ برجسته‌ها مورد مطالعه و مقایسه با یکدیگر قرار گرفته‌ عبارتند از: زوایه‌بندی و حرکت چشم‌ها، ترکیب‌بندی پیکر پادشاه و اسب، تقسیمات چارچوب یا قاب تصویر و همچنین جایگاه خطوط میانی افقی و عمودی.

در تحقیقات تامپسون به تفصیل هرکدام از این نقش ‌برجسته‌ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته‌اند که در آینده بخش‌های دیگری از این یافته‌ها را در زمانه ارائه خواهیم کرد.

این اطلاعات جدید اکنون تحقیقات دیگری را در مورد منشاء و گستردگی دانش ساسانیان از «تناسبات طلایی» ضروری می‌کند.

همچنین در قدم بعدی این مطالعات می‌تواند به نقش ‌برجسته‌های مناطق پیرامون امپراتوری ساسانی نیز بسط داده شود تا میزان نفوذ و تاثیرگذاری این قواعد در هنر آن دوران آشکار شود.

Share/Save/Bookmark

منبع:

THOMPSON, Emma, Composition and Continuity in Sasanian Rock Reliefs, in Iranica Antiqua, Vol.43, 2008, pp. 299-358.

نظرهای خوانندگان

خیلی عالی بود. ممنون از اطلاع رسانی.

-- علیرضا ، Oct 26, 2008 در ساعت 07:56 PM

چرا تقریبا هیچ بنای دیگری مشابه بناهای تخت جمشید در هیچ جای ایران یافت نشده است؟ اگر اشتباه می کنم بگویید. اگر این نوع معماری خواستگاهی بومی داشته باشد باید شاهد آثاری از مراحل مختلف بلوغ آن در تمام نقاط یک شهر یا کشور باشیم. به نظر می رسد معماران این بنا همگی خارجی بوده باشند. مثلا از یونان یا جایی دیگر. بعنوان مثال ایتالیا را دقت کنید. ما هرجا که نگاه کنیم شاهد معماری و سازه های تقریبا مشابه ای هستیم. ولی در ایران فقط همین بنا با این سبک و این نوع ستون بندی ساخته شده است. به نظر من ساسانیان نه تنها باعث افتخار ایرانیان نیستند بلکه باید آنها را بخاطر حماقت هایشان در حمله به کشورهای دیگر و به خطر انداختن تمدن یک کشور بزرگ سرزنش کرد. اگر لشگرکشی های جاه طلبانه آنها به یونان نبود، اکنون شاید ایران بزرگ همچنان بزرگ و با افتخار وجود داشت.

-- رضا ، Oct 26, 2008 در ساعت 07:56 PM

خیلی ممنون, واقعا تحقیق جالبی بوذ. نکته مهم اینه که این تناسبات و سبک نقاشی عینا روی گلدانها, بشقابها و پارچه های دوران ساسانی و قرون اولیه اسلامی رعایت شده است و تا قرن ها پس از ساسانیان نگار گری ایران از یان تناسبات بهره می برده است.

-- Amir ، Oct 27, 2008 در ساعت 07:56 PM

خیلی ممنون, واقعا تحقیق جالبی بوذ. نکته مهم اینه که این تناسبات و سبک نقاشی عینا روی گلدانها, بشقابها و پارچه های دوران ساسانی و قرون اولیه اسلامی رعایت شده است و تا قرن ها پس از ساسانیان نگار گری ایران از این تناسبات بهره می برده است.

-- Amir ، Oct 27, 2008 در ساعت 07:56 PM

نگاه جالب و متفاوتی بود.براستی که هر نکته از پیشینه تاریخی ایرانیان و تمامی ملل جای تحقیق و تحلیل فراوان دارد.
تحقیق و تحلیلی که به شناخت آن نکات و کلیت تاریخ گذشته کمک فراوان می نماید.
سپاس از شما

-- farshid khodadadian ، Oct 27, 2008 در ساعت 07:56 PM

آقاي رضا! ساسانيان به يونان حمله نكردند هخامنشيان بودند بعد هم وقتي كه مي خواهيد راجع به مسايل تاريخي اظهار نظر كنيد كمي مطالعه بفرماييد.

-- بدون نام ، Oct 27, 2008 در ساعت 07:56 PM

آقا رضا معماران هخامنشی‌ها که خارجی بودند و ساسانیان هم که احمق هستند. بهتر است به جای توهین کمی مطالعه کنی تا پاسخ خود را خود بیابی و این نمی‌شود مگر آنکه پیش‌داوری و ... کناری بنهی و گرنه پاسخ در خور تو سکوت است.

-- بدون نام ، Oct 27, 2008 در ساعت 07:56 PM

آقای رضا
درباره ی استفاده از هنرمندان خارجی مثلن مصری در تخت جمشیدقبلا گفته شده است ولی ظاهرا در آن زمان این ها ایرانی بوده اند. ضمنن در آپادانا، پاسارگارد، طاق کسری ،بیستون، و چند جای دیگر معماری مشابه تخت جمشید وجود دارد.بیشتر مطالعه بفرمایید

-- سیاوش ، Oct 28, 2008 در ساعت 07:56 PM

در مورد ساسانیان معذرت می خواهم. باید می گفتم هخامنشیان و بیشتر از همه منظورم این خشایارشاه و دامادشان مردونیه بود.

-- رضا ، Oct 28, 2008 در ساعت 07:56 PM

رضا جان, مشابه تخت جمشید در ایران زیاد بوده و هست البته نه به اون عظمت, مثل مجموعه کاخهای پاسارگاد, کاخ داریوش در شوش, اخیرا کاخی که در نوروز آباد کشف شده و حتی خانه ساده ایرانیان در آن زمان از این نوع معماری ایواندار و ستوندار پیروی می کرده است. ضمنا خشایارشاه نیست بلکه خشایارشا درست است. من توصیه میکنم کتاب " از زبان داریوش" نوشته پروفسور هاید مار کخ را مطالعه کنید که هم نثر شیرینی دارد هم اوضاع پیشرفته ایران در زمان هخامنشیان را با دلایل باستانشناسی توصیف کرده است.

-- amir ، Oct 29, 2008 در ساعت 07:56 PM