رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۳ دی ۱۳۸۸

هرات در گذر تاریخ

بیژن روحانی
rohani@radiozamaneh.com

در برنامه گذشته به مناسبت اهدای جایزه منطقه‌ی آسیا-پاسیفیک سازمان یونسکو به پروژه مرمت شهر تاریخی هرات، به سراغ سرپرست ایرانی این پروژه آرش بوستانی رفتیم و با او در مورد خصوصیات این طرح بزرگ گفت و گو کردیم. اما شاید بد نباشد به‌طور مختصر اهمیت تاریخی این شهر، میراث فرهنگی و پدیدآورندگان آن را نیز بررسی کنیم.

Download it Here!

شاید امروز نام هرات برای یک ایرانی در درجه اول تداعی‌کننده نام مکتب «نقاشی هرات» باشد. مکتبی در نگار‌گری که در سده‌های میانی اسلامی و به روزگار تیموریان در شهر هرات پا گرفت و رشد کرد. یعنی زمانی که شاهرخ تیموری هرات را مرکز حکومت خود قرار داده بود و در سایه حمایت‌های او هنرمندان مختلفی توانستند در فضای فرهنگی این شهر به فعالیت بپردازند.

شاهرخ در هرات کارگاهی برای تصویر‌سازی برپا کرده بود که هنرمندان نامداری در آن و سپس در کارگاه‌های هنری پسرش، بایسنقر میرزا به کار مصور کردن کتاب‌ها می‌پرداختند.

شاهنامه بایسنقری که در جهان به دلیل تصاویر بدیع و کم‌نظیرش پرآوازه شده، محصول کارگاه‌های هنری شهر هرات است. به‌جز شاهنامه بایسنقری، کلیله و دمنه بایسنقری نیز از مشهور‌ترین کتاب‌های آراسته به نگارگری در مکتب هرات است.


مسجد جمعه هرات، ترکیب درهم‌آمیخته شعر، نثر، آیات قرآن، نقوش هندسی و انتزاعی (عکاس: Thomas J. Abercrombie، منبع: National geographic)

هرات باستان

اما پیش از روزگار تیموریان و در حقیقت از دوران باستان نیز هرات همواره یکی از شهرهای مهم در منظومه شهرهای خراسان بزرگ بوده است. گرچه به درستی تاریخ شکل‌گیری شهر مشخص نیست اما حداقل از روزگار هخامنشیان نام و یادی از این شهر برجای مانده که نشان‌گر اهمیت این شهر است.

این شهر و ناحیه پیرامون آن در زمان هخامنشی به نام هریوا (Haraiva‌) شناخته می‌شده است. نام هرات در کتیبه هخامنشی بیستون نیز آمده‌؛ آنجا که داریوش نام سرزمین‌های تحت فرمانروایی‌ خود را اعلام می‌کند. در اوستا نیز نام هرات به صورت «هَـرَئيـوَه» ثبت شده است.

نام هرات با نام رودخانه هریرود نیز در ارتباط است. نام این رودخانه که هم‌اکنون نیز از کوه‌های شمال افغانستان سرچمشه گرفته و از مرز مشترک میان ایران و افغانستان می‌گذرد در پارسی باستان به معنی «پر‌شتاب» بوده است.


قلعه اختیار‌الدین یا ارگ باستانی هرات (عکاس: NorbertFontaine)

اسکندر مقدونی پس از فتح امپراتوری هخامنشی پیشروی خود را به شرق ادامه داد و توانست مرکز ساتراپی هرات را تسخیر کند. اسکندر سپس با نوسازی شهر نام آن را به «اسکندریه آریا» (Alexandria of Areia) تغییر داد.

در هرات امروزی ارگی وجود دارد که به نام قلعه اختیارالدین شناخته می‌شود. اعتقاد عمومی بر این است که این ارگ یا قلعه را اسکندر بنا نهاده است.

آرش بوستانی سرپرست پروژه مرمت شهر هرات در مورد صحت انتساب این قلعه به اسکندر مقدونی به «زمانه» می‌گوید:

«اگر به مراجعی که توسط اروپایی‌ها برای شرقی‌ها خصوصاً ایران و افغانستان و تاجیکستان نوشته شده مراجعه کنید می‌بینید که تمام ساخت و سازهای مهم را به اسکندر نسبت داده‌اند. هرچند که ما سند مستدلی نداریم که وضعیت این قلعه پیش از اسکندر چگونه بوده است و نمی‌توانیم به‌طور دقیق بگوییم که این قلعه را اسکندر ساخته است یا خیر.»

او ادامه می‌دهد: «ولی در برخی منابع دیگر گفته می‌شود در آن منطقه‌ای که شمیره نامیده می‌شود (البته این تا حدی افسانه‌ای است که به دوران پیشدادیان و کیانیان بر‌می‌گردد) قلعه‌ای ابتدا توسط شمیره دختر ضحاک پایه‌گذاری شده است. هرچند که ما نباید به این افسانه‌ها به‌عنوان واقعیت نگاه کنیم اما شاید نشان‌دهنده این امر باشد که در گذشته در این محل، قلعه و برج و بارویی وجود داشته است.»


معماری مسجد جامع (عکس:Peter Loud)

او می‌گوید: «ظاهراً گفته می‌شود وقتی که اسکندر هرات را فتح می‌کند آنجا قلعه‌ای می‌سازد. اما این‌که این قلعه را از اساس ساخته است و یا قلعه موجود را گسترش می‌دهد و ترمیم می‌کند چندان برای ما روشن نیست. متاسفانه چون هنوز کارهای باستان‌شناسی در قلعه به پایان نرسیده خیلی نمی‌توان در این زمینه اظهار نظر کرد. باید اجازه داد کارهای باستان‌شناسی گروه آلمانی در این قلعه به پایان برسد تا مشخص شود آیا آثاری از پیش از دوران اسکندر هم در آنجا یافت می‌شود یا خیر.»

به‌جز ذکر نام هرات در آثار هخامنشی و یونانی، نام این شهر در کتیبه ساسانی شاپور اول در «کعبه زرتشت» واقع در «نقش رستم» هم به‌عنوان یکی از شهرها و سرزمین‌های تحت فرمان شاپور ذکر شده است. شهر همچنین ضرابخانه سکه‌های ساسانی نیز بوده است. در دوره‌های بعدی هرات شاهد حضور جامعه‌ای از مسیحیان است.


مناره‌ای از مدرسه حسین بایقرا در مجموعه مصلای گوهرشاد (‌عکاس: Cameron Rashti، منبع: Aga Khan Trustfor Culture)

هرات در سده‌های میانی

در سده‌های میانی هرات به همراه نیشابور، بلخ و مرو از مهم‌ترین شهرهای شرقی ایران بوده است. هرات تا روزگار تیموریان چند بار ویرانی‌های سهمگینی را تجربه کرد.

ویرانی توسط لشگریان چنگیز و سپس بار دیگر ویرانی در جریان حمله تیمور. گرچه یکی از ویرانی‌های بزرگ هرات در زمان حمله تیمور رخ داد، اما در دوره جانشین تیمور یعنی پسرش شاهرخ، یکی از شکوفاترین دوران فرهنگی و هنری هرات پدید آمد. او با تلاش فراوان به ترمیم خرابی‌های حملات پدرش پرداخت.

این دوران را زمان نوزایی هرات نیز نام داده‌اند. در کنار شاهرخ، همسرش گوهرشاد نیز نقش مهمی در آبادانی و نوزایی فرهنگی هرات داشته است. بوستانی در مورد تاثیرات گوهرشاد در هرات می‌گوید:

«گوهرشاد که علاقه زیادی به هنر و معماری داشته معماران زیادی از جمله قوام‌الدین شیرازی را تشویق می‌کند که در آنجا مدرسه و مسجد بسازند. و بعدها فرزندان و نوادگان این‌ها هم در زمان بایسنقر و سلطان حسین بایقرا این ساخت و سازها را ادامه می‌دهند.»


آرامگاه گوهرشاد (عکس: علی پارسا)

قوام‌الدین شیرازی، معمار قرن نهم هجری و از معماران برجسته تیموریان بود. او که در اصل زاده شیراز است با تشویق‌های گوهرشاد آثاری بسیار به یادماندنی در خراسان برپا می‌کند.

مساجد گوهرشاد در هرات و مشهد و مصلای هرات از آثار اوست. کار احداث مسجد و مدرسه خرگرد را نیز او آغاز کرد، گرچه در میانه کار از دنیا رفت. از دیگر بناهای یادگار او می‌توان از بقعه «تربت جام» و مقبره «الغ‌بيگ» فرزند شاهرخ در سمرقند نام برد.

اما به جز مساجد و مدارس، باغ‌ها و کاخ‌های تیموری نیز از اهمیت به سزایی برخوردار بوده‌اند. آرش بوستانی درباره باغ‌های مهم هرات می‌گوید:

«شهر هرات در دوره تیموری دارای باغ‌های زیادی مانند باغ سفید، باغ جهان‌آرا، باغ نظرگاه و غیره بوده است. در حقیقت این‌ها فقط باغ نبوده‌اند و برخی از آن‌ها مانند «باغ جهان‌آرا» کاخ‌های زیبایی را هم داخل خودشان داشته‌اند.»


ساختمان‌های جدید در هرات (عکس:Monocle)

از دیگر ساختارهای تاریخی و جالب توجه هرات، شیوه آب‌رسانی این شهر است. بوستانی که خود در این زمینه تحقیقاتی نیز انجام داده مشکل اصلی ساکنان قدیم در انتقال آب را به دلیل بالاتر بودن ارتفاع شهر نسبت به رودخانه هریرود ذکر می‌کند:

«به دلیل این دشواری در بیش از هزار سال پیش با احداث کانالی آب را به شمال شهر منتقل کرده و سپس از آنجا با استفاده از یک کانال فرعی آب به نزدیکی شهر می‌رسد و سپس وارد شهر می‌شود. از اینجا به بعد مجراهای زیرزمینی آب را در تمام سطح شهر انتقال می‌داده است.»

او ادامه می‌دهد: «در حقیقت زیر سطح شهر یک سیستم آب‌رسانی پیشرفته وجود داشته که آب را ابتدا به آب انبارها و خانه افراد متنفذ و مهم شهر می‌برده است. از این سیستم برای آبیاری فضای سبز نیز استفاده می شده است. در عین حال وقتی که بارندگی شدید بوده و حیاط خانه‌ها پر از آب باران می‌شده، آب را به روی آب‌انبارها می‌بستند و همین سیستم آب‌رسانی برای خارج کردن آب زیادی باران مورد استفاده قرار می‌گرفته و آب‌ها را به خندق‌ اطراف شهر منتقل می‌کرده است.»

مرمت شهر تاریخی هرات و ساز و کار آب‌رسانی قدیم آن هم‌اکنون از طرف بنیاد فرهنگی آقاخان در جریان است.

Share/Save/Bookmark

مرتبط
جایزه یونسکو برای مرمت شهر تاریخی هرات

نظرهای خوانندگان

آقای روحانی
با سلام و سپاس از برنامه های زیبایی که فراهم می کنید و توجه تان به تبار و تاریخ ایران و بالاخص دقت شما بر این نکته که مرزهای ایران فرهنگی فراتر از مرزهای ایران سیاسی است.

آقای روحانی از شما خواهشی داشتم. نسخه مناسب برای چاپ pdf مطالبتان را همراه با عکس ها و نقشه های زیبایی که انتخاب می کنید در هیئتی آراسته در کنار مطالبتان بر روی سایت قرار دهید. حق بدهید که پیاده کردن فایل صوتی برنامه شما بدون دیدن این عکس های گیرا و آن نقشه های راهگشا فایده ای ندارد. جدا از اینکه علاقندان به ایران و ایران شناسی می توانند با فراهم ساختن آرشیوی از مطالب شما در مواقع لزوم - مثلاً سفر به یک شهر خاص برای دیدن یک بنای تاریخی - استفاده کنند.

-- عبدالله ، Sep 14, 2008 در ساعت 06:30 PM

بیژن روحانی عزیز،
از این بهتر نمی شد که برنامه ای جامع و فشرده درباره ی هرات درست کرد. شادمان و سپاسگزارم و منتظر برنامه های بسیار خوبی بعدی شما.

-- سیامک ، Sep 14, 2008 در ساعت 06:30 PM

ايران سياسي همانا پارس است و ايران فرهنگي همانا آرياناي بزرگ واگر دوستان ايراني به خصوص اهل مطبوعات و قلم به اين تفاوت توجه نکنند به سوتفاهم بزرگ ميان افغان ها و ايراني ها خواهد انجاميد
-------------
دوست گرامی
سوء تفاهمی وجود ندارد. مرزهای سیاسی افغانستان و ایران معاصر مشخص و محترم است. بازگویی اشتراکات فرهنگی و هنری مطمئنا ربطی به تعیین مرزهای سیاسی ندارد.
بیژن روحانی

-- ناظر ، Sep 15, 2008 در ساعت 06:30 PM


سلام محترم بيژن روحاني!
ممنون از گزارش شما. گرچه مي‌توانست خيلي بهتر از اين باشد.
1ـ نام هرات براي يک ايراني فارسي‌زبان، بيش از همه تداعي‌گر عارف و شاعر شهير «پير هرات، خواجه عبدالله انصاري» است و اين‌که شما اين را از ياد برده‌ايد جاي بسي تعجب است. حداقل اگر کتاب‌هاي ادبيات دوره‌ي دبيرستان را تورقي نماييد به اين نکته پي خواهيد برد.
2ـ درباره‌ي قلعه اختيارالدين هم زياد به خرافات توجه نفرماييد. عجيب است ذهن شما به اين سوها چرخيده است! قلعه، بناي دوره‌ي اسلامي است و بيش از 5، 6 قرن سابقه ندارد.
3ـ هرات، محل اقامت و آرامگاه متفکران، عارفان، شاعران و هنرمندان بزرگي است، کساني همچون خواجه عبدالله انصاري، فخررازي، نورالدين عبدالرحمان جامي، صائن الدين ابن ترکه اصفهاني، کمال الدين بهزاد (مينياتوريست برجسته‌ي مکتب هنري هرات) و.... اين بزرگان، خاطره و تاريخ مشترک مردمان دو سوي مرز اند.

4ـ اما در باب نظراتي که در کامنت اظهار شده:
الف) هويت‌هاي "ايران" و "افغانستان" با هويت مشخص و مرزبندي کنوني قدمت بيش از يک قرن (صد سال) ندارند و برساخته‌ي نظام‌هاي دولت‌ـ‌ملت اند.
ب) تقسيم‌بندي‌هايي همچون ايران فرهنگي، ايران تاريخي و... همه کشک اند و بر مبناي منطق باطل نظام دولت‌ـ‌ملت که سعي بر اين دارند که تا مي‌توانند افتخارات فرهنگي‌ و تاريخي را مصادره کنند و بر اساس آن هويت جعلي و کاذب "ملي" خويش را برسازند.
ج) خوب است يک بار هم که شده آقايان يک نظر اجمالي و يا يک سرچ کوتاه در شاهنامه فردوسي بفرمايند و مرزهاي جغرافياي "ايران ِ شاهنامه" را دقت نمايند. مرزهاي جغرافيايي که فردوسي براي ايران در شاهنامه ترسيم مي‌کند و نام مي‌برد چنين نام‌ها و شهرهايي‌اند: بلخ، سمنگان، باميان، کابل، زابل، هرات، سيستان، خراسان و...، هيچ نامي از تهران و اصفهان و تبريز و همدان و شيراز و اهواز و بندرعباس و خليج فارس ايران (محل دفن ريگان!) و.... در آن يافت نمي‌شود.
ايدئولوژي دولت‌هاي ناسيوناليستي (دست‌کم از رضاخان تا کنون)، ساختار فهم ملت ايران را خراب کرده‌است. سعي کنيد، تاريخ را بر اساس منطق کاذب "ملي" قرائت نفرماييد.
د) به حيث سياسي‌ـ‌نظامي: جغرافياي کنوني به نام افغانستان تنها در دوران هخامنشيان تحت سيطره‌ي دولت غربي خويش (جغرافياي کشورِ جمهوري اسلامي ايران) بوده است. و غير از آن، اين همسايه‌ي شرقي بوده که اغلب بر جغرافياي کنوني ايران فرمان رانده است، حکومت‌هايي همچون اشکانيان، سامانيان، طاهريان، صفاريان، خوارزمشاهيان، غزنويان، سلجوقيان و.... (دوسوم از سه هزار سال تاريخ ايران کنوني را غيرآريايي‌ها بر آن فرمانروايي کرده‌اند.)
ه) به حيث فرهنگي: بلخ زادگاه و بارگاه زرتشت پيامبر و آتشکده‌هاي عظيم وي است. همچنين تمام زبان‌شناسان برجسته‌ي معاصر بر شرقي (بلخي) بودن زبان اوستا صحه گذاشته‌اند. بلخ زادگاه زبان دري است. فرهنگ زرتشتي بلخ ايران را فراگرفته است، فرهنگ بودايي کوشانيان نيز بخشي از شرق ايران را تحت تأثير داشته است. (حضور تئوري‌هاي فکري بودايي در آغاز اسلام ميان متکلمين زياد رد و بدل مي‌شده است.) و در تاريخ صدر اسلام که بسيار واضح است که تا پيش از حمله‌ي مغولان، اکثر قريب به اتفاق متفکران و انديشمندان و مردان انديشه و سياست همه از آن سوي مرزهاي شرقي ايران کنوني برخاسته‌اند. بلخ، آن چنان از سنت فکري برجسته‌اي برخوردار بوده که لقب "ام‌البلاد" جهان اسلام را نصيب خود کرده است. از جمله متفکران، فقها، متکلمين، اديبان، شاعران و عارفاني همچون شهيد بلخي، ابراهيم ادهم، شقيق بلخي، ابوحنيفه بلخي (يکي از چهار پيشواي مذهبي اهل‌سنت)، ابن‌سيناي بلخي، جلال‌الدين مولاناي بلخي، و... بزرگاني همچون کابلي، اباصلت هروي (اصحاب سِرّ امام رضا)، پير هرات و.... همگي دست‌پرورده‌ي سنت غني حوزه‌ي بلخ اند. همچنين نهضت‌هايي مانند شعوبيه که بر ضد سلطه‌ي فرهنگي اعراب به پا خاستند، و يا جرياناتي مانند عقل‌گرايان معتزله و ماتريديه همگي برخاسته و پروريده در دامان حوزه‌ي بلخ اند. حتا فردوسي ـ‌که همه ايراني‌ها هويت ملي ايراني را به وي اسناد مي‌دهند ـ شاهنامه را براي شاه غزنوي (افغانستان کنوني) نوشته و وي را شاه ايران خطاب کرده و نيز بسياري از مدح‌نامه‌هايي که تا قرن 9 و 10 هجري نوشته شده است از شاهان افغانستان تحت نام شاه ايران ياد کرده‌اند.
و) تاريخ را بايد فراسوي ايدئولوژ‌هاي نظام‌هاي دولت‌ـ‌ملت قرائت کرد. هر نظام ملي تا توانسته تاريخ را بر اساس ايدئولوژي کاذب و جعلي خود روايت کرده است. اقليت‌ها اين را خوب مي‌دانند.
ز) البته از اين چند سطر فوق برداشت ناسيوناليستي از من نشود. براي من گذشته به مثابه‌ي گذشته، اهميت خاصي ندارد. چه افغاني، چه ايراني وقتي با سنت و گذشته‌ي خود، با افق جهان مولوي، حافظ، بيدل، ابن‌سينا، سهروردي، صدرا و... "نسبتي" دروني نداشته باشد، افتخارکردن بدان حماقتي بيش نيست.
موفق باشيد و نويسا

-- حسن‌رضا خاوري ، Sep 16, 2008 در ساعت 06:30 PM

جناب آقاي روحاني ،
- هيچ شکي وجود ندارد که ميان افغانستان و ايران مشترکات فرهنگي بسياري وجود دارد؛
- با اين نيز موافقم که مرزهاي افغانستان و ايران نيز مشخص اند ؛
- هيچ شکي وجود ندارد که گرايش قويي براي مصادره و انحصار افتخارات فرهنگي هم در سطح دولتي و هم در سطح فرهنگيان ايراني وجود دارد که ما افغان ها حق داريم از آن انتقاد بکنيم و همين گرايش است که ما را حساس ساخته و تبصرهئ قبلي من نيز ناشي از همين وضعيت است؛
- مشکل ما ، مشکل نام هاي درست و نادرست نيست حالا يک کشور ايران و ديگري افغانستان نام دارد و تغيير اين نام ها هيچ مشکلي را حل نمي کند؛ حل مشکل در اين است که هيچ طرفي ادعاي انحصار تاريخ و افتخارات فرهنگي گذشته را نه کند ...

-- ناظر ، Sep 16, 2008 در ساعت 06:30 PM

آقای حسن رضا خاوری عزیز،
در مورد این که نام هرات تداعی کننده چه می‌تواند باشد توجه شما را به دو نکته جلب می‌کنم: اول آن که تداعی شدن "مکتب نقاشی هرات" با قید "شاید" همراه شده است. اما از آن مهمتر این که اگر دقت کرده باشید این برنامه‌ها بیشتر در مورد میراث هنری و معماری است و اشاره به مفاخر ادبی هرات یا هر شهر دیگر و بحث در مورد خصوصیات ادبی و فلسفی آنها به برنامه یا برنامه‌های مستقل دیگری نیاز دارد. شاید بهترین جا برای این بحث‌ها در برنامه های "این سو و آن سوی متن" یا بخش "اندیشه زمانه" باشد.
اما در مورد دوم یعنی ارگ هرات یا قلعه اختیار الدین. نوشته اید:" این بنا بیش از ۵ یا ۶ قرن سابقه ندارد". تخمین قدمت ارگ هرات کاری است تخصصی و همان طور که در برنامه هم به آن اشاره شده گروه باستان شناسی آلمانی در حال پیگیری این مطالعات است و تا انتشار گزارش آنان باید صبر کرد. بسیاری از ارگ ها و قلعه ها طی چندین دوره مورد استفاده قرار می گیرند و در آنها در دوره های مختلف ساخت و ساز صورت می گیرد. بنابراین اغلب برای تعیین قدیمی‌ترین دوره معماری قلعه نیاز به کاوش های باستان شناسی است و از روی ظاهر آن نمی شود حکم به قدمت آن داد. در مورد افسانه ها هم در متن به صراحت ذکر شده که اینها افسانه هستند. شاید برای شما شناخت افسانه‌ها و باورهای مردم محلی جالب توجه نباشد اما همواره در مطالعات تاریخی این افسانه ها نیز به عنوان اعتقادات مردم محل مورد توجه و بررسی قرار می گیرند. گاهی این افسانه ها رگه هایی از واقعیت را در خود دارند و گاهی هم هیچ ربطی به وقایع تاریخی ندارند.
بیژن روحانی//

-- بیژن روحانی ، Sep 16, 2008 در ساعت 06:30 PM

ناظر عزیز،
من هم با بحث شما در کلیت آن موافقم گرچه در نهایت بحث بسیار پیچیده ای است؛ این که مالکیت معنوی ثروت‌های فرهنگی چگونه تعیین می‌شوند؟ تکلیف در مورد مالکیت قانونی و حقوقی آنها روشن است و قوانین و معاهدات بین المللی در این مورد صراحت دارند. پیچیدگی ها همیشه بین حوزه‌های مشترک فرهنگی بروز می‌کنند. این که تمایل برای مالکیت معنوی یک "ثروت فرهنگی" خاص یا انتساب آن به خود، مورد طلب چند کشور یا ملت یا ... گوناگون است. اما این مشکل تا آنجا که من دیده ام یک مشکل عام در مناطقی است که حوزه های فرهنگی مشترک با یکدیگر دارند و تنها بین ایران و افغانستان مطرح نیست. کافیست کشورهای منطقه خودمان را در نظر بگیرید. یکی از دلایل این پیچیدگی تلاش برای انطباق هویت های جدید بر ثروت های قدیم است. این پیچیدگی همان طور که خودتان نیز می دانید در مورد تلاش برای "هویت یابی" برای شخصیت های ادبی-هنری بیشتر مشخص و برجسته است. این موضوعات اتفاقا در حوزه مطالعات مربوط به میراث فرهنگی مباحث جدیدی هستند؛ یعنی توجه به زمینه های اجتماعی ثروت های فرهنگی. به همین دلیل مطرح کردن مشترکات فرهنگی نیاز به ظرافت دارد تا به قول شما از آن برداشت "انحصارگرایی" نشود.
بیژن روحانی//

-- بیژن روحانی ، Sep 16, 2008 در ساعت 06:30 PM

سلام

ممنون از روشني‌اندازي‌تان.

گرچه عنوان گزارش اگر "معماري هرات در گذر تاريخ" مي‌بود، رسايي کامل مي‌داشت.

ديگر اين‌که شما نوشته‌ايد "... براي يک ايراني در درجه‌ي اول..."، من روي همين حساب گفتم و توجهي به مضمون گزارش نداشتم. مشکلي نيست.

به هر روي، من از شما بابت زحمت‌تان و گزارش‌تان تشکر مي‌کنم و اميدوارم که آشنايي‌هاي متقابل از معماري و ساير زمينه‌هاي تاريخي بيشتر، تحليلي‌تر و شفاف‌تر گردد.

به اميد نوشتارهاي ديگرتان، شاد باشيد و به‌روز!

-- حسن‌رضا خاوري ، Sep 17, 2008 در ساعت 06:30 PM

لطفآ چیزکه میخواهم بما عرضه نماید

-- فیروزاحمد ، Sep 17, 2008 در ساعت 06:30 PM

سپاس ازشما پروزباشید

-- تواب کیان ، Jan 3, 2010 در ساعت 06:30 PM