رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷

دفن تندیس

بيژن روحانی
rohani@radiozamaneh.com

Download it Here!

در گفتار گذشته کمی در مورد رواج مجسمه‌سازی و استفاده از آن در طراحی شهری در دوره پهلوی سخن گفتیم و این که اکثر مجسمه‌هایی که در میادین قرار داشت، مجسمه پادشاهان پهلوی بود. همچنین به طور مختصر به تفاوت این مجسمه‌ها با یکدیگر، جزییاتشان و لزوم مطالعه آنها به عنوان بخشی از یک هنر رسمی و حکومتی فراگیر اشاره کردیم. (+)

در این گفتار چند تصویر کلیدی دیگر مربوط به این مجسمه‌ها و تخریب آنها را کنار یکدیگر می‌گذاریم و تلاش می‌کنیم از میان آنها به اهمیت این تندیس‌ها برای شخص شاه و همچنین رفتار‌شناسی مردم در جریان انقلاب نزدیک شویم.


شاه در برابر مجسمه رضا شاه، عکس از طریق سایت (ایران و جهان)

تخریب‌های سال ٣٢
همان طور که اشاره شد، برافراشتن مجسمه‌های سواره و یا ایستاده رضاشاه و محمدرضا‌ شاه در میادین شهرهای ایران، یک برنامه هنر رسمی و تبلیغاتی بود که در طول سال‌های سلطنت به طور گسترده مورد اجرا قرار می‌گرفت. اما اشاره به این نکته نیز ضروری است که پایین کشیدن این مجسمه‌ها فقط در جریان انقلاب اسلامی سال ١٣٥٧ به وقوع نپیوست. بلکه پیش از آن نیز و در سال ١٣٣٢ مردم تعداد زیادی از این مجسمه‌ها را از میادین پایین کشیده بودند. یعنی بار اولی که شاه از ایران گریخت و مدتی را تا وقوع کودتا در رم سپری کرد.

استفن کینزر در کتاب مشهور "همه مردان شاه"، کتابی که به مرور حوادث سال ۳۲ و کودتای سازمان سیا در ایران می‌پردازد، شرح می‌دهد چگونه کرمیت روزولت، از طراحان اصلی کودتای بیست و هشت مرداد، در روزهای پیش از آن دار و دسته‌ای از اوباش را تشکیل داد که خود را جزو طرفداران مصدق جا می‌زدند. در یکی از روزها آنها از محلات حاشیه‌ای به سمت مرکز شهر به حرکت کردند و تعدادی از نیروهای ملی و همچنین تعدادی از طرفداران حزب توده نیز به گمان اینکه تظاهرات از سوی طرفداران مصدق است با آنها همراه شدند. او در ادامه می‌نویسد که آنها با رسیدن به میدان مقابل مجلس، مجسمه سوار بر اسب رضا شاه را پایین کشیدند. (کینزر، صفحه ١٧٢). استفن کینزر در کتابش از قول روزولت آن لحظه را یکی از گام‌های مهم در راه پیروزی و موفقیت کودتا توصیف می‌کند. او اعتقاد داشت با این عمل (پایین کشیدن مجسمه) توانسته عده‌ی زیادی را نسبت به اقدامات طرفداران مصدق بدبین و هراسناک کند و در حقیقت میان مردم تضاد و دو دستگی به وجود بیاورد.


دکتر‌حسین فاطمی

اما در همین کتاب یک گفتگوی جالب دیگر نیز میان روزولت و شاه گزارش شده است. پس از انجام کودتا و بعد از بر سر قدرت بازگشتن شاه، او در جریان ملاقات با روزولت در مورد سرنوشت دکتر مصدق و وزرا و یاران او بحث می‌کند. او در این گفتگو به مجازات‌های درنظر گرفته شده اشاره و از چند سال زندان برای هرکدام از آنان صحبت به میان می‌آورد ولی بلافاصله می‌گوید در این مورد یک استثنا وجود دارد و آن حسین فاطمی است. شاه دلایل کینه عمیقش نسبت به دکتر فاطمی، وزیر امور خارجه دولت مصدق را ناسزاگویی های فاطمی به خودش و تحریک مردم برای شکستن مجسمه‌ها ذکر می کند و به روزولت چنین می گوید: "او توده‌ای‌ها را به پایین کشیدن مجسمه‌های من و پدرم تحریک کرد. وقتی او را بیابند، اعدام خواهد شد" (همان، صفحه ١٩٢). به این ترتیب دکتر حسین فاطمی بعد از دستگیری، محاکمه و اعدام شد.
بنابراین به نظر می رسد، اقدام به شکستن مجسمه‌ها، برای شاه نیز یک اقدام نمادین بسیار سنگین و جسارت‌آمیز بوده است.


دفن مجسمه شاه- عکس از جهانگیر رزمی

روز آخر در ایران
اما در این میان می‌توان از یک لحظه تاریخی دیگر نیز سخن به میان آورد که اهمیت نمادین این مجسمه‌ها را برای خود شاه نیز روشن می‌کند. امیر اصلان افشار، رییس تشریفات دربار در گفتگویی با مصطفی الموتی در کتاب "ایران در عصر پهلوی" در مورد یک روز پیش از خروج اجباری و ابدی شاه از ایران در سال ٥٧ می‌گوید او در آن روز در مقابل مجسمه‌ای از رضا شاه که در یکی از اتاق‌های کاخ نیاوران بود ایستاد و تاسف خود را از تصمیم به ترک کشور به مجسمه پدرش بیان و با او وداع کرد. (+)

مراسم خاکسپاری
اما در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب و پس از آن، هرکدام از این مجسمه‌ها سرنوشت متفاوتی پیدا کردند. در حقیقت دقت در نوع رفتار خودانگیخته و فی‌البداهه مردم با این مجسمه‌ها، آشکار کننده نوع نگاه آنان به این نمادهای حکومتی است. عکس‌های زیادی از پایین کشیدن مجسمه‌ها وجود دارد اما به طور عمده، اطلاعات ما از سرنوشت این مجسمه‌ها بعد از پایین آورده شدن اندک است. در یک گزارش تصویری که توسط جهانگیر رزمی، عکاس خبری نامدار روزهای انقلاب و جنگ تهیه شده، می‌بینیم مردم در یک عمل حیرت‌انگیز مجسمه را پس از پایین کشیدن، زیر خاک دفن می‌کنند. یعنی نه آن را تکه تکه و نه ذوب می‌کنند. بلکه درست مانند آیین تدفین، برای آن قبری حفر می‌کنند و مجسمه را در آن می‌گذارند. (+)

با این حال نحوه رفتار با تمام مجسمه‌ها پس از پایین کشیدن آنها چنین نبوده است.


عکس از جهانگیر رزمی

در وب‌لاگی به نام "یادداشت‌های یک خبرنگار" در مورد سرنوشت مجسمه شاه در قوچان، مطلب جالبی به چشم می‌خورد. نویسنده در آنجا شرح داده چون پدرش شاه‌دوست بوده، مردم مجسمه شاه را پس از پایین آوردن هر روز روی زمین می‌کشیدند و تا مقابل خانه آنها می‌آوردند تا پدر او را کمی اذیت کنند. و سرانجام در اثر این این رفت و آمدهای هر روزه، سر مجسمه از پیکرش جدا می‌شود و از آن پس هر روز سر مجسمه را به دیوار خانه آنها می‌کوبیدند. (+)
البته این سرنوشت یکی از این مجسمه‌هاست و هرکدام از آنها طبیعتاً سرنوشت متفاوتی پیدا کرده است. ولی در هر حال امروز نشانی از هیچکدام از آنها حتا در موزه‌های تاریخ معاصر نیز باقی نمانده است.

منابع:
Kinzer, Stephen, All the Shah's Men: An American Coup and the Roots of Middle East Terror,Wiley, 2003.


Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

این مطلب نشانه کینه عمیق با تاریخ معاصر ایران و تبلیغ اندیشه نویسنده بدون توجه به جنبه های نیک و بد داستان است. سراسر این روایت بازگوئی جریان 28 مرداد است و هیچگونه ارتباطی با عنوان و حقیقت امر ندارد . اگر داشت نگاهی نیز به آن روی سکه انداخته می شد .
اگر صحبت از تندیس سازی است، چرا از پرویز تناولی و مجسمه سازان معاصر ایران صحبتی به میان نیامذه. اگر بازگوئی تاریخ است که چرا تنها به منابع محدود بسنده شده. اگر تصویر گذاری است که مطلب تنها با آنچه با نیت نویسنده ارتباط دارد برگزیده شده است ؟ و چراهای دیگر ....

-- منوچهر ، Feb 8, 2008 در ساعت 05:46 PM

آقای منوچهر،
از کدام بخش این مطلب، کینه عمیق نویسنده به تاریخ معاصر ایران دریافت می شود؟ در ضمن کینه به کدام بخش از تاریخ معاصر؟ چرا باید در مطلبی که به مجسمه های خانواده سلطنتی می پردازد، در مورد پرویز تناولی و ژازه طباطبایی و دیگران نیز سخن به میان آورده شود؟ ارتباط آن چه می تواند باشد؟ در این گفتار مگر خواسته ایم کل جریان مجمسه سازی معاصر را مرور کنیم که شما از نبودن نام تناولی و مجسمه سازان دیگر گله می کنید؟ بیش از چند بار در همین مطلب و مطلب قبل اشاره کردم که آن بخش از هنر رسمی و حکومتی مورد نظر است و نه کل جریان هنری دوره معاصر. در ضمن من کدام اندیشه خود را تبلیغ کرده ام؟ نوشته اید سراسر این نوشتار بازگویی جریان 28 مرداد است و ارتباطی با عنوان و حقیقت امر ندارد. با کدام حقیقت؟ اشاره من به سادگی به تندیس ها و تخریب آنها بود، چه در سال 32 چه در سال 57. شما به روی دیگر سکه اشاره می کنید که نویسنده خواسته آن را پنهان کند، بدون آن که اشاره کنید روی دیگر سکه چیست.
بيژن روحانی

-- بيژن روحانی ، Feb 9, 2008 در ساعت 05:46 PM

chera hamishe donbale ye naghsheie penhani migardim?? ishoon daran ye soale sade va besiar jalebo pei migiran...momkene manbai ke shoma goftid ro nadide bashan, serfan hamin. neveshteie bala por az kinast be nazaram bishtar (va por az badbini)

-- Narges ، Feb 9, 2008 در ساعت 05:46 PM

اقاي روحاني شما ملزم نيستيد به هر كامنتي پاسخ بدهيد.كسي كه اصل و فرع مطلب را درك نكرده عقيده اش چه جاي پاسخگويي دارد؟

-- بي نام ، Feb 9, 2008 در ساعت 05:46 PM

salam taebire badi nabod az aksha mamnmn

-- بدون نام ، May 16, 2008 در ساعت 05:46 PM