رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ اسفند ۱۳۸۶

مارکو گریگوریان و نقاشی مدرن در ایران

بیژن روحانی


مارکو گریگوریان در کارگاهش در خیابان چهاردهم منهاتن

دهه‌های ابتدایی قرن حاضر خورشیدی، برای نقاشان ایرانی، سال‌هایی بود پر از فراز و نشیب و پربار. دهه‌هایی که نسل جوانی از هنرمندان از راه می‌رسیدند که در پی دگرگون کردن یا کشف زبانی جدید در نقاشی بودند. نقاشی مدرن ایرانی نیز، بدون تعارف، مانند بسیاری پدیده‌های مدرن دیگر از راه آشنایی نقاشان ایرانی با نقاشی جدید اروپا دگرگون شد.
در دهه‌های ابتدایی این قرن، همچنان دو گرایش اصلی و رسمی در عرصه هنرهای تجسمی و نقاشی ایران وجود داشت. یکی گرایش زنده کردن سنت نگارگری یا به اصطلاح مینیاتور ایرانی و دیگری گرایشی که از هنر آکادمیک و طبیعت‌گرایی اروپایی تبعیت می‌کرد و سفت و سخت به آن چسبیده بود.

این گرایش دوم، ارمغان کمال‌الملک به ایران بود که از طریق برپایی مدرسه صنایع مستظرفه به شاگردانش منتقل شد. اما تأسیس دانشکده هنرهای زیبا و در کنار آن هنرآموزی تعدادی از نقاشان ایرانی در آکادمی هنرهای زیبای شهرهای اروپایی مانند پاریس و رم، پای سبک‌ها و بینش‌های جدید را در عرصه هنرهای تجسمی ایران باز کرد.


کیهان

نهادهای هنری مدرن
مارکو گریگوریان، نقاش ارمنی که در کودکی به همراه خانواده به ایران مهاجرت کرده و آموزش نقاشی را پس از مدرسه کمال‌الملک در آکادمی هنرهای زیبای شهر رم به پایان رسانده بود، از جمله نقاشان نوگرایی است که به همراه جلیل ضياءپور، هوشنگ پزشک‌نیا، حسین کاظمی و چند تن دیگر، جستجوی راهی جدید را در نقاشی ایرانی پی گرفتند که به سنت‌های دو دسته اول وفادار نبود.
فعالیت‌های گریگوریان فقط در حیطه نقاشی خلاصه نمی‌شود. او با آگاهی از این نکته که معرفی کردن، شناساندن و مقبولیت یافتن هنر نو به نهادها و مؤسسات جدید احتیاج دارد، خود پیش‌قدم نهادسازی شد. گریگوریان پس از تحصیل در ایتالیا در سال ۱۳۳۳ به ایران آمد و گالری «استتیک» (Aesthetic) را در میدان فردوسی تهران افتتاح کرد. گالری هنری که محفل بسیاری از نقاشان نوجو در سال‌های دهه ۳۰ و ۴۰ بود. گریگوریان در سال ۱۳۳۷، بی‌ینال یا دوسالانه نقاشی تهران را پایه‌گذاری کرد. نمایشگاهی که در معرفی و به نوعی تثبیت هنر مدرن در ایران سهم مهمی داشته است. برگزیدگان دوسالانه تهران با توافق وزارت فرهنگ به دوسالانه ونیز اعزام شدند و برای اولین بار آثار هنرمندان مدرن ایرانی در یکی از معتبرترین نمایشگاه‌های هنری در معرض دید و قضاوت عمومی قرار گرفت.


صندلی محکوم در نمایشگاه هنرهای مفهومی

دلبسته خاک
آثار گریگوریان شامل دوره‌های مختلفی است. او کارش را ابتدا با اکسپرسیونیسم آغاز می‌کند و انسان را موضوع محوری طرح‌های پرقدرتش قرار می‌دهد. اما آن چه که خیلی سریع او را از یک دنباله‌روی دست چندم اساتید اکسپرسیونیست جدا می‌کند، جستجو و به کارگیری شکل و فرم‌ها و حتی مواد و مصالح و اشيایی است که در زندگی روزمره با آن‌ها برخورد می‌کند و یا به نوعی یادآور سنت‌های گذشته هنرهای تجسمی هستند. او به استفاده از موادی مانند شن و خاک روی می‌آورد و حجم زیادی از آثارش را توسط خاک و گل خلق می‌کند.
کمی بعد این طرز استفاده او از شکل‌ها و عناصر تجسمی سنتی توسط هنرمندان مکتب یا شیوه «سقاخانه» نیز به طور گسترده به کار گرفته می‌شود. از معروف‌ترین و شناخته شده‌ترین شاگردان گریگوریان که بعدها خود در زمره پیشکسوتان جنبش آوانگارد ایران قرار گرفت، می‌توان به زنده‌رودی اشاره کرد که منبع الهام خود را در اشیايی مانند طلسم و خرمهره و نسخ خطی و جادویی پیدا می‌کرد. اصطلاح مکتب «سقاخانه» نخستین بار توسط کریم امامی منتقد و مترجم در توصیف این آثار به کار رفت.

راهی که گریگوریان در نقاشی ایرانی باز کرد، یعنی استفاده از موضوعات، شکل‌ها و عناصری از هنرهای تجسمی و تزیینی سنتی، توسط شاگردان یا پیروان او در نسل‌های بعد به کرات مورد استفاده قرار گرفت و البته میزان موفقیت هر کدام از آن‌ها نسبی و بستگی به دید و توان هنری خود ایشان داشته است. به جز اشخاصی چون پرویز تناولی، ژازه طباطبایی و زنده‌رودی و چند نقاش و مجسمه‌ساز دیگر، گاهی این طرز به کار گرفتن عناصر بصری ایرانی و رجوع به فرهنگ سنتی در آثار مدرن، از فرط تکرار به سطحی‌گری دچار می‌شد. یعنی تبدیل به ابزاری می‌شد تا منتقدان با دیدن آن‌ها راضی شوند که هنرمند مدرن نسبت به سنت‌های فرهنگی خود آگاهی دارد.


قالی، طرح پرنده طلایی

نمایشگاه هنر مفهومی
گریگوریان جزو اولین نقاشانی است که در ایران به سوی استفاده از هنر مفهومی یا «Conceptual art» روی می‌آورد و در دهه پنجاه به همراه چند نقاش دیگر از جمله مرتضی ممیز، غلامحسین نامی، عربشاهی و دریابیگی گروه نقاشان آزاد را پایه‌گذاری می‌کند. زمانی که هنوز ترکیب و به کارگیری ابزارها و رسانه‌های (Media) مختلف و استفاده هم‌زمان از عکس و اسلاید و فیلم و موسیقی و نقاشی و وسایل زندگی روزمره در اثر هنری به تبی فراگیر تبدیل نشده بود، گریگوریان در تهران به همراه گروه آزاد نمایشگاهی از هنر مفهومی برپا می‌کند. در این نمایشگاه او صندلی پایه شکسته‌ای را با طناب به نرده می‌بندد و در اتاقکی با پس‌زمینه تیره قرار می‌دهد و توسط دستگاه اسلاید تصویر خود را روی پرده پشت صندلی می‌اندازد، انگار هنرمند به صندلی پایه شکسته لرزان طناب‌پیچ شده باشد.


دیزی آبگوشت

نقاشی قهوه خانه
گریگوریان علاقه شدیدی به جمع‌آوری و شناساندن نقاشی قهوه‌خانه نشان می‌دهد و حتی برای دو تن از معروف‌ترین نقاشان قهوه‌خانه، حسین قوللر آقاسی و محمد مدبر در زمان حیاتشان نمایشگاه برگزار می‌کند. بخشی از آثار گریگوریان به خصوص تعدادی از کلاژها و تکه‌چسبانی‌هایش تحت تأثیر نزدیکی او به زندگی کوچه و بازار قرار دارد و با وام‌ گیری اشياء زندگی روزمره مثل دیزی و فنجان و نعلبکی و نان سنگک، آثار کلاژ خود را خلق می‌کند و به نوعی سعی می‌کند تا گونه‌ای از «پاپ آرت» ایرانی را به وجود بیاورد.
مارکو خلاقیت خود را در زمینه فرش و قالی نیز به کار می‌گیرد. او با نقوشی که به قول خودش الهام گرفته از نقش‌های اساطیری و کهن ارمنی است، ابتدا در کارگاهش در تهران قالی‌بافی می‌کند و سپس در سال‌های دهه نود و پس از اقامت در ارمنستان، آموزش و بافت قالی را مجدداْ از سر می‌گیرد.

مارکو پس از انقلاب ایران ابتدا به آمریکا مهاجرت و گالری خود را در نیویورک دایر کرد. پس از آن که دخترش را از دست داد، از آمریکا به ارمنستان رفت. او در ایروان موزه کوچکی را به نام موزه هنرهای خاور نزدیک افتتاح و به دولت ارمنستان هدیه کرد. موزه محل نگهداری و نمایش آثار خود اوست. یکی از معروف‌ترین آثار مارکو سری کارهای موسوم به «دروازه‌های آشویتس» است که بر مبنای واکنش هنرمند نسبت به واقعه هولوکاست خلق شده است. دروازه‌های آشویتس کاری است مرکب از سیزده تابلوی بزرگ هر کدام به طول بیش از سه متر.

مارکو گریگوریان روز دوشنبه پنجم شهریور بر اثر نارسایی قلبی در سن ۸۲ سالگی در ارمنستان درگذشت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

تصاویر بیشتر باشه

-- بدون نام ، Mar 4, 2008 در ساعت 01:31 PM