پشت به چهارباغ
بيژن روحانی
فایل صوتی این برنامه را از «اینجا» بشنوید.
در گفتار قبل سعی کردیم به طور مختصر به الگوهایی اشاره کنیم که شهر تهران براساس آنها شکل گرفت و رشد کرد. با هم از اولین حصار که به دست شاه طهماسب صفوی احداث شد صحبت کردیم و این که او به تعداد سورههای قرآن صد و چهارده برج برای این حصار درست کرد. در دوران قاجار و پس از پایتخت شدن، ارگ سلطنتی در دل شهر شروع به رشد کرد و تا اواسط دوره ناصرالدین شاه، بیشتر همت پادشاهان قاجار متوجه توسعه ارگ و کاخهای سلطنتی درون آن و یا احداث کاخهایی خارج از حصار شهر بود. گرچه در دوره فتحعلی شاه تعدادی بنای عمومی مانند مسجد شاه و سردر بازار و غیره در تهران ساخته میشود و البته تعداد محلات هم افزایش پیدا میکند، اما تغییرات در حصار پایتخت اندک است. تنها کمی طول آن افزایش میکند و دو دروازه دیگر به چهار دروازه حصار صفوی اضافه میشود.
انطباق سه دوره شهری تهران( قسمت داخلی، پیش از تغییرات دوره ناصری، قسمت میانی شهر هشت ضلعی، قسمت خارجی شهر تا پیش از سال ١٣٢) برگرفته از سایت اطلس کلانشهر تهران
نقشههای تهران
در دوره ناصرالدین شاه چند بار از تهران نقشه برداری شد. یک بار جهانگردی روس به نام برزین تهران را نقشه برداری کرد و نقشه آن را در روسیه به چاپ رساند(١٨۴١ میلادی). در سال ١٢٣۶ خورشیدی (١٨۵٧ میلادی) موسیو کرشیش اتریشی که در تهران مسئول آموزش توپخانه بود به همراه تعدادی از شاگردان مدرسه نوین دارالفنون، نقشه ای از تهران تهیه کرد که البته به دلیل کمبود ابزار مهندسی، ابعاد آن تقریبی است ولی از نظر نشان دادن شکل شهر و موقعیت عناصر ساختاری مانند ارگ و محلات مسکونی و بازار نقشه بسیار موفق و در عین حال مهمی است. حدود سی و سه سال بعد (١٢۶٩ خورشیدی)، زمانی که عبدالغفار نجم الملک نقشه دیگری از تهران تهیه کرد، شکل و اندازه تهران تغییراتی اساسی کرده بودند.
وجود دونقشه با فاصله زمانی اندک از تهران، موقعیتی استثنایی را برای مقایسه تغییرات این شهر در دوره ناصری در اختیار ما میگذارد. نمیتوان از برجسته کردن این نکته مثبت غافل شد، که تهیه این نقشهها، نشان دهنده این واقعیتند که فکر به "شهر" و شکل آن، به هر دلیل، به دغدغه ای مهم در این دوره تبدیل شده است و حداقل یکی از مهم ترین و اساسی ترین ابزارهای این تفکر، یعنی نقشه، روی میز تصمیم گیرندگان قاجاری قرار داشته است. میماند این که، این فکر از کجا سرچشمه میگرفته و به چه نتایجی منتهی شده است.
اضلاع جدید
همان طور که اشاره کردیم، پیش از تهیه نقشه دوم، مهندسی فرانسوی به نام بوهلر که در دارالفنون معلم ریاضیات بود به همراه تعدادی از دانش آموختگان دارالفنون، محدوده جدیدی برای تهران تعیین کرده بودند و با افزودن مناطقی به شهر و با کمک طراحی خندقها و برجها و دروازههای جدید، تهران را به شکل یک هشت ضلعی نامنظم با دوازده دروازه طراحی کردند. مشهور است که طرح جدید تهران، در پاسخ به علاقه ناصرالدین شاه به پاریس و الگو گرفته از آن است. حتا ظاهرن قرار بوده تهران همانند پاریس صاحب رودخانه ای شود که از میان آن گذر کند. برای توسعه شهر، حصار صفوی تخریب شد. شهر جدید که به نام دارالخلافه ناصری خوانده میشد در سال ١٢۴۵خورشیدی افتتاح شد. تغییرات تهران فقط منحصر به افزایش محدوده آن به یک هشت ضلعی باقی نماند. در حقیقت ورود موسسات جدید و از جمله سازمانهای بوروکراتیک و فضاهای مرتبط با آن را نیز باید از زمره تغییرات مهم این دوره به حساب آورد.
دروازه دولت و خدق اطراف آن- عکس از آلبوم خانه کاخ گلستان
چهار باغ و لاله زار
با این حال سئوالی که مطرح میشود آن است که چه نسبتی میان توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تهران ناصری و پاریس دهههای ۶٠ و ٧٠ قرن نوزدهم برقرار بوده که طرح پاریس مورد توجه شاه قاجار قرار گرفته است؟ آیا این تاثیرپذیری فقط محدود به شکل محیط پیرامونی شهر ماند یا در عمق تهران هم نفوذ کرد؟
شاید سئوال مهم تری که بتوان مطرح کرد آن است که چرا الگوهای شهرسازی ایرانی به خصوص در دوران صفوی که هنوز فاصله زمانی چندانی با دوران قاجار نداشته اند مورد التفات نبوده است؟ آیا برای ناصرالدین شاه این الگوها کارکرد خود را از دست داده بودند؟
جای این بررسی خالی است که میان اصفهان صفوی در دوران شاه عباس و تهران قاجاری ناصرالدین شاه، کدام یک در برآوردن نیازهای شهروندان و حاکمان خود موفق تر بوده اند؟ آیا اصلن اساس چنین پرسشی با توجه به تغییرات زمانه درست است؟
در مورد طرح نبوغ آمیز توسعه اصفهان در دوران صفوی بسیار میتوان سخن گفت. مقصود از پیش کشیدن مثال اصفهان، فقط مقایسه آثار معماری و یا هنری آن نیست. یعنی مثلن نمیخواهیم مسجد شاه اصفهان را با مسجد شاه تهران مقایسه کنیم، که آن خود موضوع نقدهایی دیگر است، بلکه با توجه به مباحثی که تاکنون مطرح کرده ایم میخواهیم از نسبت فضاهای عمومی، محورهای شهری و رابطه عناصر اصلی ساختار شهر با یکدیگر مطلع شویم. چگونه است که فضاسازیهای صفوی مورد توجه پادشاه قاجار قرار نمیگیرد. میدانهای عمومی و چهارباغهای صفوی آیا به عمد نادیده گرفته میشوند؟
ظل السلطان، پسر ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان
تخریب میراث صفوی
شواهد تاریخی از دشمنی قاجارها با میراث صفوی سخن میگویند. ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه که در عین حال حاکم اصفهان نیز بود در طول مدت سی سال بخش اعظم دولتخانه، بناها و باغهای دوران صفوی را تخریب کرد. گرچه زمانی که او به حکومت اصفهان رسید تغییرات در تهران در شرف آغاز شدن بود ولی اقدامات او نشان دهنده نوع نگاه حاکمان قاجار به میراث شهرسازی پیش از خود است. ظل السلطان نه تنها کاخها و باغهای سلطنتی را نابود کرد بلکه بسیاری از خیابانها و محورهای شهری را هم به کلی تغییر چهره داد. با این اوصاف مشخص است که نمیتوان انتظار داشت اصفهان صفوی الگویی برای پادشاه قاجار جهت توسعه دارالخلافه خود بوده باشد. در این مورد مراجعه به سفرنامهها و خاطرات افرادی نظیر لرد کرزن گوشه ای از وضعیت اصفهان در دوران قاجار را روشن میکند.
اما با وجود تخریب گسترده میراث صفوی در دوره قاجار ،باید عوامل دیگری نیز در کار بوده باشند تا نگاه حاکمان ایرانی از توجه به دست آوردهای شهرسازی در پایتخت پیشین ایران به فراسوی مرزها تغییر جهت داده باشد.
-------------------------------------
منابع: - از شار تا شهر: تحلیلی تاریخی از مفهوم شهر و سیمای کالبدی آن: تفکر و تاثر/نوشته محسن حبیبی، دانشگاه تهران ١٣٧٨ - تهران پایتخت دویست ساله (مجموعه مقالات)/ زیرنظر شهریار عدل، برنارد اورکاد؛ انجمن ایرانشناسی فرانسه، تهران، ١٣٧۵ - گوشه از تاریخ اجتماعی طهران قدیم ،جعفر شهری باف، تهران ، معین،١٣٧٠-١٣٧١
-------------------------------------
مطلب پیشین: حصارهای پایتخت
دیگر مطالب میراث فرهنگی
|
نظرهای خوانندگان
سلام آقای روحانی:
من به ئی میلتان پاسخ دادم و شماره پدرم را نیز نوشتم . اگر میل من رسید بهتان خبر بدهید به من.
-- انوش مسعودی ، May 19, 2007 در ساعت 06:43 PMبا تشکر
دستور شما انجام شد.با تشکر
-- معمار آرزوها ، May 23, 2007 در ساعت 06:43 PM