رادیو زمانه > خارج از سیاست > میراث فرهنگی > جدایی از ریتم طبیعی | ||
جدایی از ریتم طبیعیبرای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید. در ادامه بحثی که از گفتار قبل آغاز کردیم، به جنبههای گوناگون دگرگونی شهرها و معماری آن میپردازیم و سعی میکنیم دلایل مختلف "آشفتگی" در این چهره جدید را شناسایی کنیم. شاید بتوان یکی از اصلیترین مصداقهای عوض شدن چهره و ساختار شهر و معماری امروز نسبت به گذشته را در تغییر رابطه فضای ساخته شده با محیط، اقلیم و طبیعت پیرامون پیدا کرد. اگر تا پیش از دوران معاصر، معماری سعی در هماهنگ کردن خود با شرایط اقلیمی و طبیعی پیرامون خود داشت، از یک دوره خاص به بعد خود را از این قید رها کرد. این آزاد کردن البته هر دو وجه مثبت و منفی را با خود دارد.
معماری هماهنگ با اقلیم نمونه این اتفاق را در شهرهای کویری، شهرهای شمالی و شهرهای سرد و کوهستانی ایران میبینید. معماری خانهها، ارتفاع دیوارها و ضخامتشان، اندازه پنجرهها و شکل آنها، عرض کوچهها و بسیاری عناصر دیگر راه حلهایی هستند برای زندگی همراه با طبیعتی که میتوانست خشن و یا برعکس معتدل و مهربان باشد. معماری شهری مثل یزد اصلن نمیتوانست در شهری مثل اردبیل تکرار شود. آب، باد، آفتاب و خاک در هر اقلیمی برای ساکنان آن معنای خاص خود را داشتند و بنابراین شکلها و فرمهای ويژهای از معماری را به وجود میآوردند. اگر مثلن نقشه شهر اردکان را بررسی کنیم میبینیم محلهها چه طور بر اساس گذر آبهای زیرزمینی و قناتها شکل گرفته اند. این یعنی وابستگی و هماهنگی معماری با اقلیم.
رهایی از محدودیتها
انرژی ارزان و طبیعت فراموش شده
در ابتدا ممکن است این طور به نظر برسد، که این همان شرایط آرمانی است که معماران برای سدهها به دنبال آن بودهاند. یعنی حذف محدودیتهای طبیعی یا به عبارت دیگر "هر طور دلت میخواهد بساز". اما سئوال اصلی آن است که چرا وقتی از اواسط قرن حاضر خورشیدی، لزوم هماهنگی ساختاری و شکلی با اقلیم و طبیعت در شهرهای ایران از میان رفت یا فراموش شد، این آزادی باعث آفرینش فضاها، شکلها و فرمهای نو و خلاقانهای نشد که به عنوان پاسخی مناسب به شرایط جدید زندگی بتوانند به نمونههای مثال زدنی تبدیل شوند؟
لزوم هماهنگی با طبیعت، یک ریتم و هماهنگی درونی را در واحدهای معماری و شهری به وجود میآورد که با کنار گذاشتنش، آن هماهنگی از میان رفته و البته هنوز چیز دیگری جایگزین آن عادت دیرینه نشده است تا این تغییر سلیقه معنا پیدا کند. اگر ادبیات و شعر فارسی در اوایل این قرن، با کنار گذاشتن ضرورتهای کهن وزنهای عروضی به افقهای جدیدی دست پیدا کرد که بیان کننده نیازهای عاطفی انسان ایرانی بود، سئوال این جاست چرا معماری و فضاهای شهری ما، با کنار گذاشتن آن الزامات قدیمی و امکان استفاده از تکنولوژی جدید، به زبان خاص و در عین حال ويژه ی خود دست نیافتند؟ این بحث را در گفتار آینده ادامه خواهیم داد. ----------------------------- |
نظرهای خوانندگان
به نظرم یکی از بهترین برنامه های رادیو زمانه برنامه میراث فرهنگی اش است.
-- ماندانا محجوب ، Apr 20, 2007 در ساعت 01:25 PMمن در حال تحصیل در رشته معماری هستم و همیشه به دنبال نگاهی تازه و نامتعارف به مقوله معماری شهری و به ویژه معماری در تهران هستم. خوشحال می شوم اگر این بحث ها ادامه پیدا کرده و به سایر فضاهای شهری معاصر هم بسط پیدا کند.به ویژه اگر امکان داشته باشد نگاهی به فضای معماری تهران و بحران های آن در دهه اخیر هم بشود.
همان طور که اشاره کرده اید عدم توجه به مسائل اقلیمی باعث اتلاف انرژی در ساختمان های معاصر می شود که این نیز می تواند موضوع جالبی برای یک مقاله و یا یک گزارش باشد.یعنی مقایسه بین نحوه صرفه جویی انرژِی در معماری گذشته و هدر رفتن آن در معماری امروز.