رادیو زمانه > خارج از سیاست > ۳۱ سال پیش در چنین روزی > بازرگان، نخست وزیری انقلاب را پذیرفت | ||
بازرگان، نخست وزیری انقلاب را پذیرفتسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویبه مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی ایران، رادیو زمانه اقدام به باز انتشار مطالب «روزشمار انقلاب ایران» میکند. یادآوری میشود این مجموعه سال گذشته طی بیش از یکصد قسمت منتشر شده است. بازرگان، نخست وزیری انقلاب را پذیرفت مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیری موقت انقلاب را پذیرفت. امروز جلسه شورای انقلاب در حضور آیتالله خمینی و برای گرفتن پاسخ از مهندس بازرگان در مورد پیشنهاد نخست وزیری دولت موقت برگزار شد. وی نخست وزیری دولت موقت را با شرایطی پذیرفت. بازرگان درباره این جلسه نوشت: «ابتدا پس از تشکر از حسن ظن آقایان گفتم، اگر بنده را نامزد نخست وزیری نمایید با علم و اطلاع از افکار و اخلاق و سوابقم خواهد بود... همه میدانید که من معتقد به دموکراسی و مشورت و اعتقاد به دیگران هستم و از تندی و تعجیل احتراز دارم و علاقهمند به مطالعه و عمل تدریجی هستم. حال اگر با این سوابق و شرایط قبولم دارید، پیشنهاد فرمایید. عکسالعمل مثبت یا منفی در مجلس ندیدم. سکوت و قبولی و اصرار مجدد آقایان روحانی عضو شورا و امام در برابر شرایط و اتمام حجت من باعث تعجبم شد و انتظار آن را نداشتم.»
روزنامه اطلاعات شانزدهم بهمن مینویسد: «آنچه قطعی به نظر میرسد انتخاب مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر موقت انقلابی است.» این روزنامه اضافه میکند: «مهندس بازرگان در این جلسه شورای انقلاب معتقد بود، مذاکرات با ارتش و دولت برای انتقال قدرت به طریقه مسالمتآمیز باید دنبال شود. رهبر نهضت آزادی پس از روی کار آمدن بختیار به عنوان نخست وزیر، تلاشهای گستردهای را برای ایجاد یک کانال ارتباطی بین امام خمینی و دولت از یک سو و بعضی از محافل نظامی از سوی دیگر آغاز کرد. تردیدی نیست که مذاکرات جداگانه بازرگان در ۷۲ ساعت گذشته با امام خمینی، نخست وزیر و تنی چند از مقامات عالیرتبه ارتشی به پایان نرسیده است. چرا که نه تغییری در موضع ارتش حاصل شده و نه بختیار که در موضع خود که ایستادن و زیر بار استعفا نرفتن است نرمشی نشان داده است.» در خبری دیگر در همین شماره روزنامه اطلاعات زیر عنوان «مقدمات دیدار تاریخی میان امام و بختیار»، از قول خبرگزاری فرانسه آمده است: «نخست وزیر ایران روز پانزدهم بهمن اظهار امیدواری کرد که مهدی بازرگان میتواند برای ترتیب دادن یک دیدار بین او و آیتالله موفق شود.» در همین حال رادیو بیبیسی گفت که بین آیتالله خمینی و بختیار و ارتش تماس برقرار است. در روزنامه اطلاعات شانزدهم بهمن به نقل از رادیو بیبیسی میخوانیم: «در حال حاضر تماسهایی بین سه قطب در ایران در جریان است. این قطبها عبارتند از، دولت دکتر بختیار، فرماندهان ارتش و آیتالله خمینی. این تماسها بیشتر توسط فرستادههای آنها صورت میگیرد، نه خودشان. استراژی آیتالله خمینی بر این استوار است که فرماندهان ارتشی را طرفدار خود کند. اما نخست وزیر همچنان میگوید اگر رژیمی اسلامی برقرار شود او دست به اقدام خشن خواهد زد. با این وصف او راه را برای مذاکرات هموار کرده است.»
بختیار: جمهوری اسلامی برای من به تمام معنی مجهول است شاپور بختیار، نخست وزیر، دیشب در یک گفت و گوی تلویزیونی بر مواضع قبلی خود پای فشرد. وی گفت با این حرکات رهبر و رهرویی که ما میبینیم، انقلابی که ما میخواستیم مفهوم واقعی خودش را از دست داده است. وی گفت ترور آزادی ۲۵ سال کافی بود و من در برابر دیکتاتوری جدید که مهیبتر از قبلی میتواند باشد مقاومت میکنم. وی در این مصاحبه به مقایسه سابق و افکار سیاسی خود با آیتالله خمینی پرداخت و گفت که گذشته سیاسی آیتالله از سال ۱۳۴۲ آغاز میشود در حالی که وی از سال ۱۳۱۸ برای آزادی و علیه فاشیسم در اسپانیا جنگیده است. وی گفت من معتقدم که شما باید آزاد باشید و انتخاب بکنید. من معتقدم آنچه من میگویم وحی منزل نیست. اما ایشان می گوید آنچه را که من میگویم باید بشود. بختیار گفت: جمهوری اسلامی برای من به تمام معنی مجهول است و رژیمی که من مایل هستم در این مملکت استوار بماند نه رژیم دیکتاتوری شاه است و نه چیزی شبیه آن و نه شبیه به جمهوری است که ما در بعضی از ممالک مثل لیبی یا پاکستان میبینیم. نخست وزیر درباره تهدید آیتالله خمینی به جهاد گفت: پاسخ فشنگ را با فشنگ میدهیم و افزود ولی اگر بنده ببینم که ایشان مردم را تحریک بکنند و مملکت را به فقر و نابودی و ورشکستگی تهدید بکنند برای اینکه حرف خودشان را به کرسی بنشانند... (متأسفانه ادامه این جمله بختیار توسط روزنامههای آن زمان که همگی به ارگانهای انقلاب تبدیل شده بودند سانسور شده و به جای آن نقطهچین گذاشته شده است.) شاپور بختیار درباره جنگ مسلحانه سازمان چریکهای فدایی خلق علیه دولتش گفت: الآن آزادی هست هرچه میخواهند بیان کنند، آنوقت که چریکها عملیاتی میکردند برای آنکه ساواک شکنجه میداد. حالا کو ساواک؟ کو شکنجه؟ کو زندانی سیاسی؟ وی درباره ادامه مذاکرات با آیتالله میگوید: در مذاکره باز است اما روی اصول به طور کلی که این اصول فکری و سیاسی من است عدول امکانپذیر نیست.
سخنان شاپور بختیار که در روزنامه اطلاعات شانزدهم بهمن چاپ شده چنین است: «ملت ما مخصوصاً در ۲۵ سال اخیر دارای دولتهای فاسد بوده و یک رژیم دیکتاتوری برای سرپوش گذاشتن بر این فساد هر روز محکمتر میشده است. این عکسالعملهایی که الآن میبینیم گاهی هم با بیمنطقی حقیقتاً گاهی هم با ناخود آگاهی یک عدهای به عنوان رهبر یک عدهای به عنوان رهرو انجام میدهند، با انقلابی که ما میخواستیم یعنی تمام گروههایی که در جهت دموکراسی و استقلال ایران قدم برمیداشتند دیگر مفهوم واقعی خودش را از دست داد.» بختیار ادامه میدهد: «من برای آزادی فکر، آزادی بیان آزادی، برای مخالفین در حدود فکر با قلم و بیان بنده ارزش بیاندازه قائل هستم. اما آزادی که به ترور آزادی که به یک صورتی به اسم آزادی به مردم تحمیل بشود ۲۵ سال کافی بود، گمان نمیکنم که من سعی بکنم چنین چیزی را در این مملکت اجازه بدهم یا مقاومت نکنم که برگردد به یک صورتی که هیچکس قبول نخواهد کرد و چه بسا این دیکتاتوری جدید از دیکتاتوری قدیم مهیبتر باشد.» شاپور بختیار در ادامه میافزاید: «من معتقدم که شما باید آزاد باشید و انتخاب بکنید. من معتقدم که آنچه من میگویم وحی منزل نیست. من میگویم شما آنچه را که من میگویم بسنجید با معیار اصول فلسفی و اخلاقی و چنین اجتماعی که دارید بعد انتخاب بکنید. بنده برای آیتالله خمینی نهایت احترام را از نظر یک شخصیت روحانی قائل هستم و گذشته سیاسی ایشان تا آنجا که من میدانم در ۱۳۴۲ شروع شد و تا آنجا که خودم را میشناسم در ضمن جنگ اسپانیا و مبارزه برای آزادی من در سال ۱۳۱۸ شروع به مبارزه کردم، وقتی خیلی جوان بودم. این روش من روشن است. از نظر سیاسی همانطوری که بیان کردم بنده متأسف هستم که ایشان به استدلالها، نامهها و پیامهایی که خدمتشان فرستادم توجه نکردند یا نخواستهاند.» نخست وزیر ایران در ادامه میگوید: «ایشان از یک موضعی صحبت میکنند که آنچه را که من میگویم باید بشود من از یک موضع دیگری صحبت میکنم و آن این است که هرچه من میگویم بسنجید با تعقل، بدون هیجان روحی، بدون داد و فریاد و راه خودشان را انتخاب بکنند. گمان هم نمیکنم که حضرت آیتالله خمینی شخصاً با من نقاری داشته باشند. ایشان یک دگمی دارند بر علیه دودمان رضا شاه، محمدرضا شاه و این مسأله مربوط به من نیست.» در ادامهی سخنان بختیار آمده است: «اما آنجایی که میگویند شما فرمانتان را از ایشان گرفتید، بنده میتوانم بگویم دکتر مصدقها و مستوفیالممالکها و خیلی اشخاصی که از ما بزرگتر بودند همین کار را کردند و تمام وزرای جبهه ملی تمام این آقایان قضات پاکدامن خیلیهاشان همین فرامین را داشتهاند. بنده نمیتوانم ببینم چرا این فرمان وقتی به دست من رسید از ارزشش کاسته شد یا منفور تلقی شد.»
بختیار در ادامه میگوید: «اگر ما بخواهیم برگردیم به ۱۳۰۴ بایستی که برویم در فامیل قاجار یک سلطانی بجوییم یا به قول ایشان یک جمهوری اسلامی ابلاغ کنیم. جمهوری اسلامی برای من به تمام معنا مجهول است و تا به حال کتابی نخواندهام و چیزی ندیدهام که مرا روشن بکند من با کمال خونسردی ولی با کمال قطعیت عرض میکنم که رژیمی که من مایل هستم در این مملکت استوار بماند نه رژیم دیکتاتوری شاه است و نه چیزی شبیه آن و نه شبیه به جمهوری است که ما در بعضی از ممالک مثل لیبی یا پاکستان میبینیم.» وی در ادامه میافزاید: «اشکال کار در این است که آیتالله خمینی دارای یک سخنگو نیستند و آن کسی که نزدیکتر از همه به ایشان است و خودش را نزدیکترین فرد به ایشان میداند از مدتی پیش از سمت سخنگویی اخراج شدهاند ولی بنده کار به این موضوع ندارم. من خواستم حسن نیت و تفاهم کامل خودم را ثابت کنم و پس از رفتن شاه ایران از مملکت با ایشان در تماس بودهام نامه نوشتم شما اطلاع از این جزئیات کمابیش دارید حالا هم از طرف ایشان و از طرف بنده افرادی هستند گه گاه با هم دیدار میکنند.» در ادامهی سخنان بختیار آمده است: «در مذاکره باز است اما روی اصول به طور کلی که این اصول فکری و سیاسی من است عدول امکانپذیر نیست. ولی بنده عرض کردم حاضرم از نصایح ایشان از نظرات ایشان از خواستههای ایشان و آنچه را که مربوط به سیاست مملکت میشود با افرادی که ایشان تعیین بکنند یا شخص خودشان بیان بفرمایند حداکثر استفاده را بکنم.» نخست وزیر درباره جهاد گفت: «من به عنوان یک مسلمان تا به حال نشنیده بودم که جهاد مربوط به یک مسلمان با مسلمانان دیگری باشد. البته اطلاعات من در این اصول ناچیز است و قابل مقایسه نیست ولی ما اگر جهاد بکنیم در جایی که زمینهای اسلام را بردهاند این کار صحیح است ولی برادرکشی و تهدید به برادرکشی کاری نیست که از یک ایرانی مخصوصاً از یک شخص عالیقدر و یک روحانیتی مثل ایشان قابل قبول باشد.» وی در ادامه میگوید: «ما سعی میکنیم که یک قطره خون ریخته نشود ولی همانطوری که گفتم اگر حمله شد اگر مسلح شدند ما پاسخ فشنگ را با فشنگ خواهیم داد. ما وظیفه داریم که از مردم دفاع بکنیم. آزادی هست. هرچه میخواهند بیان کنند.» بختیار در ادامهی این بخش از سخنانش میگوید: «آنوقت که چریکها عملیاتی میکردند، برای آن بود که ساواک شکنجه میداد. حالا کو ساواک؟ کو شکنجه؟ کو زندانی سیاسی؟ ولی اگر بنده ببینم که ایشان مردم را تحریک بکنند و مملکت را به فقر و نابودی و ورشکستگی تهدید بکنند، برای اینکه حرف خودشان را به کرسی بنشانند... بنده عرض کردم که نقش ایشان چه از نظر سیاسی بسیار ارزنده بوده و آنچه را میخواستند عملاً بیش از سه چهارم کردم.» نخست وزیر درباره لایحه ساواک و مجازات شکنجهگران گفت: «این برنامه دولت به طور روشن بیان شده. انحلال ساواک یک موضوع است. تشکیل یک دفتر اطلاعات و امنیت کشور در داخل و خارج و ضد جاسوسی این از وظایف هر دولت است. کسی که شکنجه میداده بایستی مجازات شود ولی هر کسی هم در ساواک شغلی داشته ماشیننویس، جارو میکرده یا پیشخدمت بوده نمیشود گفت چرا اینجا بودی. بالاخره باید از یک جایی نان بخورد. تمام اشخاصی که دستور میدادند مسلماً بایستی مجازات بشنود.» نخست وزیر در مورد معرفی شورای انقلاب از طرف آیتالله خمینی اظهار داشت: «من یک هفته پیش جواب دادم ایران یک دولت دارد. بیشتر از این غیر قابل تحمل است، نه برای بنده، نه برای شما و نه برای هیچ ایرانی در ایران غیر ممکن است.» بختیار در پایان سخنان خود گفت: «به عنوان عضو حزب ملی ایران و جبهه ملی، وفادار به اصول و آرمانهای این جبهه است و هرگز از این اصول تخطی نکرده است. رهبران فعلی جبهه با اتخاذ سیاست غلط باعث شکست جبهه ملی و از بین رفتن محبوبیت آن هستند.»
به دستور آیتالله شیرازی، سارقین گوسفند شلاق خوردند روزنامه اطلاعات پانزدهم بهمن در صفحه سه زیر عنوان «سارقین گوسفند در مشهد شلاق خوردند» نوشت: مشهد ـ چهار سارق که ۱۸ رأس گوسفند از روستای «ساختمان» از توابع مشهد ربوده بودند، توسط «مأموران انتظامات اسلامی حضرت آیتالله العظمی شیرازی» دستگیر شدند. آنان پس از اعتراف، به دستور حضرت آیتالله العظمی شیرازی هر کدام به سی ضربه شلاق محکوم شدند و «حکم شرعی» با نظارت ساکنین روستای «ساختمان» به اجرا درآمد. سخنگوی آیتالله العظمی شیرازی در این مورد گفت: «کدخدا و چهار تن از معتمدین روستای ساختمان متعهد شدند که منبعد هیچگونه خطایی از سارقین سر نزند و پس از اجرای حکم، دستور آزادی آنان صادر شد.» بدین ترتیب پس از چند دهه دادگستری نوین، روحانیون مجدداً شروع به صدور و اجرای حکم قضایی در کشور نمودند. با بازگشت روحانیون به صحنه قضایی، تنبیه بدنی نیز پس از سالها مجدداً وارد احکام قضایی کشور شد. نکته مهم در خبر فوق این است که آیتالله شیرازی مأموران انتظامی ویژه خود را داشت.
ژنرال هایزر از ایران خارج شد سر انجام و پس از گذشت حدود سه هفته، مأموریت ژنرال هایزر در ایران به پایان رسید و کشور را ترک کرد. هایزر روز گذشته از رییس جمهور آمریکا خواست که با خروج وی از کشور موافقت کند. ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در تهران نیز این تقاضا را تایید کرده بود. به نظر وی، ادامه حضور هایزر، جو ضد آمریکایی را در ایران تشدید کرده و جان اتباع دیگر آمریکایی را به خطر میانداخت. در آمریکا همه به جز برژینسکی با بازگشت هایزر از ایران موافق بودند. به نظر برژینسکی، بازگشت هایزر به آمریکا، عملی شدن نقشه یک کودتای احتمالی توسط ارتش را بیش از پیش دشوار میساخت. سرانجام رییس جمهوری آمریکا با بازگشت هایزر موافقت کرده و وی ایران را ترک میکند. ژنرال فیلیپ گاست مأمور تعقیب مأموریت وی در تهران شد. مأموریت اصلی ژنرال هایزر در ایران کمک به انتقال وفاداری ارتش از شاه به بختیار و ممانعت از وقوع کودتای احتمالی از سوی ارتش پس از خروج شاه از کشور بود. اما در میانه راه وی به همراه سفیر آمریکا از رییس جمهوری آمریکا خواستند که در دستورات قبلی خود تجدید نظر کرده و به آنها اجازه داده شود که برای تشکیل یک حکومت ائتلافی و سازش بین نظامیان و روحانیون دست به کار شوند. این درخواست آنها مورد موافقت کارتر قرار نگرفت. با این همه ژنرال هایزر از همان اوایل ورود خود به ایران از فرماندهان ارتش خواست که با رهبران مخالف از جمله مهندس بازرگان و آیتالله بهشتی دیدار کنند. سفیر آمریکا مینویسد دستوراتی که از سوی واشنگتن به وی و ژنرال هایزر میرسید آنچنان با هم تفاوت داشت که گویی از دو کشور مختلف میآمد. خود ژنرال هایزر نیز در مصاحبهای با روزنامه «گاردین» گفت که همان روز اول برژینسکی از من خواست که ترتیب کودتا را بدهم، ولی این چیزی نبود که کارتر از من خواسته بود و من میبایستی دستورات رییس جمهور را اجرا کنم. وی میافزاید: «واشنگتن نمیتوانست تصمیم بگیرد و دقیقاً به من بگوید که از من چه میخواهد. آن روزها نفهمیدم نظر واشنگتن نسبت به ایران چیست.»
بیش از چهل نماینده مجلس از ترس جان پنهان شدند به گزارش روزنامه اطلاعات، یک نماینده مجلس برای دفاع از خود تقاضای اسلحه کمری کرد و خانه نماینده دیگری به آتش کشیده شد. علاوه بر این جمعی از نمایندگان مجلس، منازل خود را تغییر داده و در اختفاء به سر میبرند. بیش از چهل تن از نمایندگان مجلس شورای ملی ـ به دنبال تهدیدهایی که به آنان شده بود ـ منازل خود را ترک کردند و در منازل بستگان و دوستان خود در حال اختفاء به سر میبرند. این موضوع به دنبال سوء قصد به غلامحسین دانشی، نماینده آبادان اتفاق افتاد. اطلاعات نوشت، نمایندگان مجلس دائم به قتل تهدید میشوند. تلفن کنندگان به نمایندگانی که موفق به صحبت با آنان میشوند اعلام میکنند که اگر از سمت خود استعفا ندهند ترور خواهند شد و خانههایشان را آتش خواهند زد. در نخستین مرحله این تهدیدها، خانه یکی از نمایندگان به نام محمدحسین عباس میرزایی به آتش کشیده شد. وی در یک تماس تلفنی گفت: «حملهکنندگان پس از اینکه به خانهام حمله کردند وسایل زندگی را بردند و آنگاه منزلم را به آتش کشیدند. چون آتش مهار شد، آنان ساعتی بعد با ریختن بنزین همه خانه را آتش زدند.»
حاج سید جوادی: ارتش از چه دفاع میکند؟ علیاصغر حاج سید جوادی در مقالهای در صفحه چهارم روزنامه اطلاعات پانزده بهمنماه با عنوان «ارتش از چه دفاع میکند؟»، فرماندهان ارتش ایران را متهم به شراکت مستقیم در تمامی جنایتها، غارتها، کشتارها، شکنجهها و اختناق در طی ۲۵ سال گذشته کرده و آنها را در خدمت صهیونیسم جهانی و امپریالیسم آمریکا خواند. وی رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه در طی ۲۵ سال گذشته را تبلیغاتی دروغین دانسته و نام و پرچم ایران در جهان را در این مدت فاقد هرگونه اعتباری خوانده و سپس از فرماندهان ارتش میپرسد که از چه دفاع میکنند؟ حاج سید جوادی در این مقاله ارتش ایران را زیر حمایت ضد انسانی، ضد مردمی و ضد میهنی سرمایهداری خونخوار غرب دانسته و نوشته است که فرماندهان ارتش به فکر استقلال کشور نیستند. وی نوشته است که ارتش ایران وسیلهای است برای حمایت از استبداد و فساد و مأموریت آن فرار از مقابل دشمن در همه سرحدات و در عوض آتش زدن زن و بچه برادران مسلم خود داخل کشور است. وی در پایان، «انقلاب ما» را غرورانگیزترین حرکت انسانی جهان کنونی خوانده و از ارتش ایران خواسته است که از آیتالله خمینی این «شخصیت عظیم انسانی با تقوا که مظهر عالیترین نمونه شجاعت و فضیلت و قناعت و ایثار است»، پیروی کند. وی در این مقاله نوشته است: «روی سخن ما با ژنرالهایی است که به طور مستقیم و در زیر فرمان شاه در مدت ۲۵ سال در تمام جنایات و غارتها و اختناق و کشتار و شکنجههای رژیم استبدادی شریک و سهیم بودند. روی سخن ما با ژنرالهایی است که خدمت و اطاعت از سیاست تجاوزکارانه اسرائیل و آمریکا را در ایران و در منطقه خاورمیانه پذیرا شده بودند.» حاج سید جوادی در ادامه مینویسد: «روی سخن ما با ژنرالهایی است که در ماههای اخیر به طور مستقیم در کشتار مردم و در سرکوب جنبش انقلابی مردم ایران در کنار شاه بودند و اکنون نیز کلیه اهرمهای فرماندهی ارتش را در جهت حفاظت از رژیم استبدادی و بازگشت قدرت مطلقه استبدادی پادشاه در دست دارند.» در ادامهی این مقاله آمده است: «روی سخن ما با ژنرالهایی است که روش زندگی اداری و نظامی آنها با سرسپردگی و اطاعت کورکورانه از اوامر شاه در جهت حفظ منافع صهیونیسم جهانی و امپریالیسم آمریکا و شرکتهای بزرگ بینالمللی بوده است. و در این جهت از کلیه مزایای غیر قانونی مادی و حقوقهای زیاد و امتیازات فراوان و زندگیهای لوکس و اشرافی به خرج ملی فقیر ایران برخوردار بودهاند.»
وی در ادامه مینویسد: «آیا تبلیغات دروغ ۲۵ ساله در اطراف رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه و توزیع عادلانه ثروت و اجرای برنامههای عمرانی و ریشهکن کردن بیسوادی و احداث جاده و مدرسه و بیمارستان و خدمات رفاهی با ارائه ارقام و آمار سراپا دروغ نشانه استقلال است؟ آیا تلف کردن میلیاردها دلار پول نفت و تقسیم بلاعوض آن بین مصر و اسرائیل و اردن و هند و پاکستان و افغانستان و سنگال و کره جنوبی و فیلی پین و دیگر کشورهایی که زیر سلطه سیاسی آمریکا قرار دارند علامت استقلال است؟» در ادامهی مقاله میخوانیم: «آیا خرید و ایجاد نیروگاههای اتمی و خرید وسایل نظامی کهنه و از مد افتاده غربی و احداث پایگاههای عظیم دریایی و هوایی به دستور آمریکا و در جهت حفظ منافع نظامی و سیاسی و اقتصادی غرب به خرج ملت فقیر ایران با دریافت صدها میلیون دلار حق دلالی و اندوختن آنها در بانکهای خارج دلیل بر استقلال است؟ آیا در ۲۵ سال گذشته نام ایران و پرچم ایران در محافل سیاسی و اجتماعی جهان دارای اعتبار بود که اکنون این اعتبار در شرف نابودی است؟» حاج سید جوادی در ادامه مینویسد: «آیا ارتش وان تیوها و چیان کای شکها و باتیستاها توانستند در برابر کمونیستها مقاومت کنند و پرچمهای کشورشان را از سرنگون شدن نجات دهند که امروز مدافعان مسلسل به دست رژیم استبداد ادعا میکنند که با ادامه قتل عام مردم و دفاع از رژیم فساد و اختناق میتوان جلوی نفوذ کمونیزم را گرفت؟ آیا آمریکا و سرمایهداری خونخوار غرب جز حفظ منافع خود از راه غارت مملکت ما و تحمیل رژیم فساد و اختناق بر مردم ما و حمایت از وحشیانهترین شیوههای پلیسی شکنجه و اختناق هدف دیگری دارد؟» در ادامهی این مقاله آمده است: «و شما که در زیر حمایت چنین سیاست ضد انسانی و ضد مردمی و ضد میهنی قرار دارید بیشتر از ما در غم استقلال ملی و تمامیت ارضی وطن خود هستید؟ و شما که هر آن آماده برای فرار از کشور و زندگی کردن در ویلاهای زیبای خود در اروپا و آمریکا هستید بیشتر از ما در فکر پرچم کشور و استقلال ایران هستید؟» دکتر علیاصغر حاج سید جوادی سپس روی سخن را به طرف بختیار برگردانده پس از رد اظهارات اخیر وی در مصاحبهها و بیان این نکته که دولت وی نیز نظیر دولتهای شریفامامی و ازهاری عمل کرده است، افزود: «و شما در این معرکه چه نقشی دارید؟ شما نخست وزیر کی هستید؟ موضع قانونی شما در این مقام چیست؟ شما در راهی افتادهاید که ناچار به توجیه توطئهها و بیگناه جلوه دادن عاملین اصلی کشتارهای مردم هستید.» وی آنگاه بار دیگر رو به ارتش کرده و مینویسد: «در اینجا ما بار دیگر به تکرار موضوع اصلی خود یعنی این سوال اساسی میرسیم که ارتش از چه دفاع میکند؟ از استقلال و تمامیت ارضی مملکت یا از استبداد و فساد و فردپرستی و اطاعت کورکورانه و وابستگی به سیاستهای استعماری بیگانگان یعنی تبدیل به وسیلهای برای حمایت از استبداد و فساد؟» در ادامهی مقاله آمده است: «در اینجاست که ما سوال خود را تکرار میکنیم که ارتش از چه چیز دفاع میکند؟ آیا ارتش باید مطیع اشاره انگشت مبارک باشد، یا مدافع آزادی و استقلال ملی؟ ما چگونه میتوانیم شخصیت عظیم انسانی با تقوا را که مظهر عالیترین نمونه شجاعت و فضیلت و قناعت و ایثار است نظیر آیتالله خمینی در برابر الگوهای فساد و غارت و ظلم قرار دهیم و اطاعت کورکورانه از انگشت مبارک را به پیروی از چنین شیوههای شگفتانگیزی از تقوا و خلوص انسانی ترجیح دهیم؟» حاج سید جوادی در ادامه مینویسد: «ما چگونه میتوانیم نمونه مذلت و حقارت و بردگی و فساد را با الگوی غرورآفرین از انسانی که ایمان و اخلاص و اراده فسادناپذیر او قلوب میلیونها انسان رنجدیده ایرانی را تسخیر کرده است در یک کفه قرار دهیم؟ حرکت انقلاب در جهت تغییر بنیادهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مملکت در مسیر الگوی ایمان و آزادی و رهایی از چنگال استبداد و ظلم واستعمار است.» در پایان این مقاله آمده است: «وظیفه ما همه مردم ایران در هر لباس و در هر سازمان و در هر صنف دفاع از این اصول است، اصولی که جامعه را از آلودگیهای تبعیض و غرت و فساد و بهرهکشی و اختناق و فقر و جهل رها میسازد. اگر ارتش نظیر سایر بنیادهای وابسته به رژیم استبدادی خود از اینگونه عوارض پاک نشود، چگونه میتواند در خدمت دفاع از استقلال کشور قرار گیرد؟ اگر آینه انقلاب ما نقوش چهرهها را به درستی و راستی منعکس میکند گناه از نهضت نیست که در صحایف سیاه و آلوده تاریخ معاصر سیاسی ما غرورانگیزترین حرکت انسانی جهان کنونی شناخته میشود، بلکه گناه از چهرههای آلوده است.» |