رادیو زمانه > خارج از سیاست > سی سال پیش در چنین روزی > ابوالحسن بنیصدر، جزئیات کشف کودتا را گفت | ||
ابوالحسن بنیصدر، جزئیات کشف کودتا را گفتسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویابوالحسن بنیصدر، جزئیات کشف کودتا را گفتبه نوشته روزنامه اطلاعات، ابوالحسن بنیصدر به طرح جزئیات کودتا پرداخت و گفت: «عدهای در اروپا مراجعه کردند که حاضرند از رهبری امام پیروی کنند بعد هم در ایران آن را تجدید کردند اما ممکن بود این فقط یک مانور باشد. پس ما دست به کار مطالعه شدیم. بر اساس این ارزیابی بود که من احتمال موفقیت چنین کودتایی را رد کردم. البته من این حرف را راجع به آینده نمیزنم. از نظر من خطر هنوز سر جایش است. چرا که اگر قشون بتواند ساخت خودش را ترمیم بکند، و روال جامعه طوری پیش برود که توقعات مردم برآورده نشود، و همان بازی دوره مصدق تکرار شود.» وی در ادامه گفت: «یعنی یک دست چپی یک دسته راستی و یک دسته مذهبی بیفتند به جان هم این امکان وجود دارد که آنها وارد عمل بشوند و آنوقت ممکن است موفق گردند. اما در شرایطی که کشور دستخوش اعتصاب و قشون از درون در هم ریخته بود، امکان توفیق عملیات کورتاژ بههیچوجه نبود. جز آنکه به یک کشتار بیرحمانه میانجامید، اما بحران رفع نمیشد. در چنین شرایطی پیش گرفتن هر گونه رویه سازشکارانهای از طرف ما دادن امتیاز رایگانی بود که جریان انقلاب را برای مدتی به تأخیر میانداخت و تازه خود ما تبدیل میشدیم به عامل بحران و همین بلا سر خودمان میآمد.» بنیصدر در مورد این سوال که «آیا این اطلاعات از منبع خاصی به دست شما میرسید؟» گفت: «لزوماً نباید اطلاع برسد کافی است علامت برسد. میتوانم یک مثال بزنم. وقتی اعتصابات به راه افتاد، من از یکی از دوستانم خواستم در تمام مدت به روزنامههای اطلاعات و کیهان مراجعه کنند و علایمی را که دولت از کارمندان، کارگران، پیشهوران و خلاصه همه اقشار اجتماعی به دست میدهد که فلان کار را کردهام یا قرار است بکنم فهرست کند و برایم بیاورد نتیجه اینکه وقتی این کار انجام گرفت، شش ماه پیش از شروع اعتصابات در یک سخنرانیام در ایتالیا اعلام کردم که دستگاه اداری و شرکت نفت به سوی اعتصاب میرود و این اعتصابات در ماههای آینده تحقق پیدا میکند، حتی زمانش را هم معین کردم.» وی در پایان گفت: «ما باید بر اساس امکانات خودمان در صدد پیشگیری برمیآمدیم. باید تحلیل میکردیم که چگونه عمل کنیم، تا عملیات کورتاژ خنثی شود این کار یک کار جامعهشناسی عملی است که شما بتوانید موضعتان را مشخص کنید و این موضع درست باشد تا بتواند کار را از پیش ببرد. برای من به عنوان یک تحلیلگر ارتش در مرکز مطالعات قرار داشت چون اصل و ستون فقرات این رژیم بود. ما باید میدیدیم این دو عامل را چگونه میشود فلج کرد، همانطور که دشمن در پی این بود که چگونه ما را فلج کند.»
بنیصدر به روایت بنیصدرروزنامه اطلاعات به معرفی شخصیت ابوالحسن بنیصدر پرداخت، وی که به نظر میرسد خودش خود را معرفی کرده است، اظهار داشت: «از زمان اقامت حضرت آیتالله خمینی در فرانسه، چند تن در کنار نام ایشان مطرح شدند که یکی از آنان ابوالحسن بنیصدر است. برای اینکه بنیصدر را بهتر بشناسیم از زبان خودش میشنویم.» بنیصدر میگوید: «از جنبش ملی شدن نفت و بعد در دوره مصدق و از آن زمان تاکنون در مبارزه بودهام، هرچند در این فاصله شکلهای مبارزاتم تغییر کرده است پس از شکست جبهه ملی در سالهای ۳۹ تا ۴۲ تمام کوششهای فکری من متوجه یافتن یک وسیله بیانی برای وحدت جامعه شد که در عین حال هدفها را دنبال کند. در ایران، تحقیقات بسیاری در زمینه مسایل کارگری در خوزستان و در زمینه جامعهشناسی شهری انجام دادم و بعد در اروپا مدت ۱۶ سال یعنی تا الان کار من تکمیل تحقیقاتم در زمینه اقتصاد سیاست رابط اجتماهی و فرهنگ در دورههای مستمر تاریخ ایران بودم.» آخرین مدرک تحصیلی شما چیست؟ دکترای جامعهشناسی اقتصاد. من در زندگیام طی یک تحول که در منش و در جهت دانشم رخ داد، دریافتم که به جای آنکه سعی کنم سران را متحد کنم، باید متوجه جوانها شوم، نسلی که در برابر تحول ایران مسئولیت اساسی دارد و برای اینکه به تحول انقلابی برسند، لازم است با ذهنیت بیمارگونهشان مبارزه شود و آنچه از آن پس انجام دادم در جهت تحقق بخشیدن به همین فکر بوده این تحول اساسی در زندگی سیاسی من به شما میآید. در زمان کشتار پانزده خرداد ۴۲ رهبر جبهه ملی ایستادگی و قاطعیت لازم را از خود نشان نداد و گرنه آن جنبش، جنبشی نبود که در نطفه خفه شود و شاید ما خیلی پیش از اینها آزاد شده بودیم آنموقع چه کسی باعث جنبش شد؟ آیتالله خمینی و مشی قاطع او مرا به سویش جلب کرد تا اینکه من به فرانسه رفتم و از آنجا با نجف از طریق نامه تماس داشتم. پس از مرگ پدرم برای به خاک سپردن جسدش به نجف رفتم و با آقا از نزدیک آشنا شدم که این آشنایی ادامه یافت. انتظار میرفت دستکم به دلیل نزدیکی شما به امام در دولت بازرگان از نظر اجرایی سمتی برعهده بگیرید. اولاً مقام مرجعیت امام مال همه است و نمیتواند متعلق به یک گروه طبقه و یا فرد خاص باشد زیرا ایشان نایب امام هستند، ثانیاً نزدیک بودن به ایشان مقام نمیآورد ما در یک دوره بحرانی هستیم و در برابر نسلی که باید انتخاب کند، بنابراین مسأله اساسیتر از کار اجرایی این است که به انقلاب فکر عرضه شود و ما به این کار مشغولیم. یعنی شما به صورت یک تئوریسین کار میکنید؟ بله، بنابراین به نظر من ناچاریم در افکار عمومی فکر و عقیده را طرح کنیم. منظور این است که ما در جستوجوی حقیقت هستیم تا ببینیم واقعیت جامعه چیست و چه راه حلی را میشود پیشنهاد کرد. از این گذشته دولت موقت، اکنون نمیتواند سیاست مشخصی را اجرا کند، باید مردم رأی بدهند تا براساس خط عمومی جامعه تعیین وزیر معنا پیدا کند و آنها مصوبات جامعه را اجرا کنند و اگر به من رأی عمومی داده شود، داوطلب عمل خواهم شد. پس براساس انتصابات، شما منصوب نشدید. مطلب این است که باید کسی هم دنبال قضیه باشد، من نبودم. از جانب مهندس بازرگان هم به من مراجعه نشد اگر هم میشد میگفتم در وضعیتی نیستم که مقام اجرایی را بپذیرم چون اکنون در شرایطی نیستیم که بتوانیم یک سیاست مشخص را در زمینههای اقتصادی و اجتماعی پیاده کنیم. تازه اگر من ایده و سیاستی داشته باشم ممکن است این را رهبری سیاسی بپذیرد. اکنون وظیفه کسانی که سر کار هستند این است که رژیم جدیدی را به جامعه پیشنهاد کنند تا ببینیم جامعه میپذیرد یا نه؟ که امیدوارم وظیفهشان را خوب انجام دهند.
عناصر ضد انقلابی با «توبه کردن» وارد صفوف مردم شدندسازمان مجاهدین خلق ایران، بعد از ظهر دیروز در یک میتینگ به مدت سه ساعت و نیم که به خاطر سالگرد شهادت سرگرد محبی، عضو این سازمان، در دانشگاه تربیت معلم برپا شده بود بار دیگر، نقطه نظرها و موضع خود را نسبت به موقعیت کنونی انقلاب ایران مشخص ساخت. در این مراسم که هزاران نفر شرکت داشتند، پیامهای متعددی در جهت همبستگی با سازمان مجاهدین خلق ایران قرائت شد. در مراسم دیروز، ابتدا دختر محبی مجاهد شهید، درباره زندگی و چگونگی شهادت پدرش سخن گفت و تأکید کرد که به پاس خون تمامی شهدای راه آزادی، نباید اجازه بدهیم که انقلابینماها وارد صفوف انقلابیون واقعی بشوند. سپس یکی از نظامیان هوادار سازمان مجاهدین خلق، فاش ساخت که به دستور امپریالیسم آمریکا، قرار بود ارتش ضد خلقی ایران پس از سرکوبی جنبش ظفار در شاخ آفریقا، به نفع آمریکا وارد جنگ شود. آنگاه مهدی تقوائی، عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق، ضمن تشریح مواضع ایدئولوژیک سازمان، گفت: «ارتش از عواملی است که امپریالیسم حساسیت شدیدی نسبت به آن نشان میدهد، وقتی در شرایطی مثل اوضاع ایران منافعش به خطر میافتد با احتیاط حرکت میکند.» تقوایی ضمن بررسی خصوصیات جنبش کنونی، ایران گفت: «رهبری صادق و هوشیارانه آیتالله خمینی از خصوصیات مثبت جنبش بود.» وی با اشاره به لزوم تصفیه و پالایش ارتش گفت: فرصتی برای پالایش و تصفیه عناصر ضد انقلابی با «توبه کردن» و اعلام همبستگی وارد صفوف مردم شدند. تقوائی افزود: «اگر انقلاب متوقف شود میگندد و نتیجه چنان است که در شیلی و امثال آن دیدیم در چنین شرایط دشواری از مردم میخواهند که پول آب و برق و غیره را تمام و کمال بپردازد. در شرایطی که بدنه ساواک دست نخورده مانده و اهرمهایی مثل ارتش تغییرات بنیادی صورت نگرفته است از ما میخواهند سر کارهایمان برویم که آرامش برقرار شود ولی چه کسی تضمین میکند که اتفاقی نخواهد افتاد؟» مهدی تقوایی با اشاره به اعترافات رالف شانمن به عنوان یک هشدار گفت: «یک لحظه غفلت ما خیانت به انقلاب و خون شهدا است و باید تا قطع کامل نفوذ امپریالیسم مبارزه را ادامه دهیم.» تقوایی در مورد رویدادهای کردستان گفت: «مسأله کردستان برای ما یک مسأله درون خلقی است که راه حل مشخصی دارد و بزرگ جلوه دادن آن زیر عنوان مسأله «تجزیه» برای تقویت ارتش است. آنهم ارتشی که هنوز پایگاه امپریالیسم است. در عین حال کردستان خودمختاری فرهنگی میخواهد که این مسأله در شرق و غرب هم اتفاق افتاده و قابل حل بوده است. تضادهای درون خلقی نباید طوری حل شود که امپریالیسم بتواند اعمال نفوذ و استفاده کند. عدم دخالت ارتش در سیاست نیز یکی از تعلیمات غلط رژیم دیکتاتوری گذشته بوده است.» تقوایی در پایان گفت: «میگویند کابینه فعلی موقتی است و اشتباهاتش در آینده اصلاح خواهد شد ولی باید گفت این کابینه اساس کار را درست میکند و نیز روی کابینههای بعدی اثر خواهد گذاشت.»
اطلاعات، نام ۱۱۴ رهبر فراماسونری ایران را فاش میکندحدود هشت روز پیش، نیروهای انقلاب مسجد جامع محمدی واقع در خیابان دولت چهارراه اسلامآباد به سرپرستی آقای موحدی سام وجی، امام جماعت مسجد مزبور موفق شدند پس از شناسایی منزل شریفامامی واقع در خیابان احتشامیه و با گرفتن اجازه از کمیته مرکزی انقلاب به منزل شریفامامی رفته و اسناد و مدارکی را که مربوط به سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۷ بوده در کتابخانه منزل وی به دست آورند، اسناد مدارکی که قسمت اعظم آن مربوط به فراماسونریهای ایران بوده است. آقای موحدی امام جماعت مسجد جامع محمدی در گفت و گویی که نیمه شب گذشته با خبرنگار اطلاعات داشت اظهار کرد: «بار اول که ما وارد منزل شریفامامی شدیم هیچکس در خانه نبود ولی ساعتی بعد همسرش وارد منزل شد و ما علت حضور خود را در خانه به وی توضیح دادیم و سپس وارد زیرزمین بزرگ خانه که کتابخانه بزرگ شریفامامی در آنجا بود شدیم.» وی ادامه داد: «کتابخانهای که در یک گوشه آن صدها پرونده طبقهبندی شده و مرتب حضور داشت و ما پس از صورتبرداری از اثاثیه منزل تصمیم به انتقال پروندهها به کمیته انقلاب گرفتیم و برای این کار مجبور شدیم از یک وانتبار بزرگ استفاده کنیم، از بین اسباب و اثاثیه منزل فقط اسناد و مدارک را برای بررسی و ارسال به کمیته مرکزی از منزل خارج کردیم و بعد پاسداران انقلاب را مأمور حفاظت از منزل کردیم.» موحدی در ادامه گفت: «پس از هشت روز تحقیق و بررسی موفق شدیم پروندهها را موضوع به موضوع طبقهبندی کرده و آنها را برای ارسال به کمیته مرکزی انقلاب آماده کنیم و تقریباً بیشترین قسمت پروندهها در ردیفی قرار گرفت که مربوط به تشکیلات فراماسونری در ایران میشد، و نام و نشان مقامات ایرانی که در این سازمان عضویت داشتند در آنها ثبت بود.» به گفته حجت الاسلام موحدی، مهندس شریفامامی طبق محتویات این پروندهها با عنوان بزرگ معمار ایران «گراند لژیونر» در رأس آن قرار داشته است و بقیه اعضای آن عبارت بودهاند از: دکتر سعید ملک بزرگ استاد پیشین، دکتر حسن امامی، (امام جمعه)، محمد ساعد بزرگ استاد پیشین، امیرعباس هویدا بزرگ استاد پیشین، عباسقلی گلشائیان، قائم مقام استاد اعظم، دکتر علیامیر حکمت، مصطفی تجدد، دکتر رضا فلاح، بزرگ رئیس پیشین کمیته بزرگ، علی مرندی، اسماعیل واعظپور، غلامحسین بوربور، مهندس قراگوزلو، صالح چتایات، عبدالعلی مفتاح.
دکتر فتحالله جلایی، نعمتاللهخان اکبر، مظفر صولتی، عباس معتمدی، محمد جهانشاهی، عیسی مالک، دکتر حسن علوی، علیاصغر خشایار، دکتر علی پرتو بزرگ خطیب، دکتر جواد صدر، عبدالله ظلی، جعفر جهان، محمد مجلسی، دکتر رحمت مرشدزاده، رشیدی حائری، احمدعلی احمدی، ابوالقاسم لاجوردی، جعفر فزونی، زوریک ویلائیان، دکتر اسماعیل فیلسوفی، هوشنگ فاضل، علیاصغر بختیار، محمد حسن نوران. محمدحسن افخمی، دکتر مهدی میرزا حسابی، ژرژ اوانسوف بزرگ سرپرست اول پیشین، دکتر غلامرضا کیان، مسعود فروغی، عباسعلی خلعتبری، فتح الله فرود، رحمت فوامی، اشرف احمدی، انور مناشی، رضا جعفری، بزرگ خطیب پیشین، برادر سعید کمالیان بزرگ کتابدار، برادر اونیک چرچیان بزرگ ارگ نواز، برادر امیر حسین شیخنیا بزرگ پردهدار، برادر امیرحسین ملک منصور بزرگ پاسدار، برادر عدل نخستین قائم مقام بزرگ دبیر، برادر غلامحسین امیری قره گزلو قائم مقام بزرگ خزانهدار، برادر محمدعلی صدری قائم مقام بزرگ استاد تشریفات، برادر علیاصغر سلسبیلی معاون بزرگ دبیر، برادر مهدی کمالیان معاون بزرگ دبیر. برادر محمود رئیس قائم مقام بزرگ خطیب، برادر احمد دارایی بزرگ پرچمدار پیشین، برادر محمد علی احمدی معاون بزرگ استاد تشریفات، برادر ابراهیم پارسا بزرگ خوانسالاران، برادر محمود مطیر بزرگ خوانسالاران، طلعت آلپاشوئی، عبدالعزیز قطب، محمد داور، آلبریک خاچاطوریان معاون بزرگ شمشیردار، محمدرضا عبرت، بزرگ پرچمدار، محمود فرمند، معاون بزرگ پاسدار، برادر مسعود هدایت، قائم مقام بزرگ اعظم، برادر دکتر حسن علوی معاون استاد اعظم، برادر دکتر ناصر یگانه معاون استاد اعظم، برادر اسماعیل واعظپور بزرگ نگهبان اول، برادر هوشنگ ظلی بزرگ نگهبان دوم، برادر حسین دفتریان بزرگ دبیر، برادر لطفالله حی بزرگ خزانهدار. برادر علیرضا امیر سلیمانی بزرگ خطیب، برادر محمد قرهگزلو بزرگ مهردار، برادر سید محمد میر هادی بزرگ استاد تشریفات، برادر مصطفی عامری بزرگ کارشناس اول، برادر مهدی میرزا حاجی بزرگ کارشناس دوم، برادر دکتر محمود علومی بزرگ شمشیردار، برادر کمال درسی بزرگ و پرچمدار، برادر جمال گنجی سرپرست ساختمانها، برادر محمدعلی بوذری بزرگ رئیس پیشین کمیته بزرگ، برادر دکتر خان بابابیانی بزرگ رئیس پیشین کمیته بزرگ. برادر دکتر باقر عاملی بزرگ رئیس پیشین کمیته بزرگ، برادر دکتر پرویز کاظمی بزرگ رئیس پیشین کمیته بزرگ، برادر طهماسب دولتشاهی بزرگ مدیر امور خیریه، برادر ابوالحسن شاهق بزرگ مدیر امور خیریه، برادر جمال کاشانی بزرگ مدیر امور خیریه، برادر دکتر عباس نخجوانی بزرگ مدیر امور خیریه، برادر مهندس محمود سلامت بزرگ راهنمای اول پیشین، برادر محمود سلامت بزرگ راهنمای اول پیشین، برادر شفیع ثقه الاسلامی بزرگ راهنمای دوم پیشین، برادر عبدالحسین پاک روح بزرگ راهنمای دوم پیشین. برادر غلامحسین صارمی بزرگ راهنمای دوم پیشین، برادر تراب بصیری بزرگ راهنمای دوم پیشین، برادر محمود دهقان بزرگ راهنمای دوم پیشین، برادر پرویز دهقان بزرگ راهنمای دوم پیشین، برادر نصرالله آذری بزرگ شمشیردار پیشین، برادر اصغر محمدی بزرگ شمشیردار پیشین، برادر محمدباقر برومند بزرگ شمشیردار پیشین، برادر محمود اصفهانی بزرگ شمشیردار پیشین، برادر قدرتالله برومند بزرگ شمشیردار پیشین، برادر مصطفی عامری بزرگ شمشیردار پیشین. برادر علی سامی بزرگ شمشیردار پیشین، برادر محمد نادری بزرگ شمشیردار پیشین، برادر مهدی صناعی بزرگ شمشیردار پیشین، برادر دکتر طاهر ضیائی بزرگ شمشیردار پیشین، برادر عرب شیبانی بزرگ پرچمدار پیشین، برادر مرتضی رسا بزرگ پرچمدار پیشین، برادر دکتر احمد امامی بزرگ پرچمدار پیشین، برادر محمد حسین اژدری بزرگ پرچمدار پیشین، برادر حسین صابرزاده بزرگ مدیر امور خیریه پیشین گزارش از: رسول صدر عاملی ـ عباس خردایی
بیایم یا نیایم؟!تلگرام از مراکش هادی خرسندی ـ لندن
فدائیان خلق دیگر مبارزه مسلحانه نمیکنندسخنگوی سازمان چریکهای فدایی خلق در مصاحبهای با خبرنگاران گفت: سازمان ما با دولتی که با امپریالیزم مبارزه کند همگام است. اگر کارهای دولت مخالف منافع خلق باشد، سازمان ما و فکر میکنم سازمانهای انقلابی دیگر هم با آن به مبارزه برخواهند خاست. همچنین ما معتقدیم بعد از سرنگونی رژیم سابق و دولتهای وابسته به آن حکومتهایی که در ایران استقرار یابد حکومتی ملی است با این حکومتها مبارزه مسلحانه نخواهیم کرد. و اگر دولت با حکومتی مخالف منافع مردم عمل کند به مبارزه سیاسی با آن دولت یا حکومت اکتفا خواهیم کرد. معهذا این نکته نیز باید یادآوری شود تا زمانی که امپریالیزم در ایران ریشه دارد انقلابیون را نباید خلع سلاح کرد. دیگر سازمانهای انقلابی هم این نظر را تائید میکنند. وی گفت در آینده نزدیک اسامی شهدای این سازمان به ضمیمه زندگینامه و فعالیتهای آنها منتشر خواهد شد.
حدود صد و پنجاه هزار نفر در اجتماع دانشگاه شرکت کردندبه دعوت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، صبح دیروز حدود صد و پنجاه هزار نفر از طبقات مختلف مردم، دانشآموزان کارگران، معلمان، دانشجویان و پیشهوران در زمین چمن خیابانهای داخل و اطراف دانشگاه تهران زیر باران اجتماع کردند. در این اجتماع دهها خبرنگار و عکاس داخلی و خارجی نیز حضور داشتند. اجتماع دیروز برای تعیین خط مشی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در جهت خواست واقعی مردم و همچنین به پشتیبانی از دولت موقت بازرگان ترتیب یافته بود. شرکت کنندگان در اجتماع دیروز با دادن شعارهای اتحاد اتحاد ضرورت انقلاب خواستار وحدت همه نیروهای انقلابی شدند. گرچه در گوشهای از دانشگاه گروهی به دادن شعارهایی به منظور نفاقافکنی و برهم زدن نظم پرداختند ولی مسئولان و مأموران انتظامات موفق شدند آرامش را حفظ کنند. در این اجتماع یکی از چریکهای فدایی خلق درباره لزوم وحدت و اتحاد همه نیروهای انقلابی در برانداختن بقایای استبداد و قطع نفوذ امپریالیسم سخنرانی کرد. وی ضمن تجلیل از انقلاب خلق ایران و محکوم کردن تلاش عوامل ضد انقلاب گفت: ای خلق مبارز ایران انقلاب شکوهمند خلقهای قهرمان ایران ثمره همبستگی تمام ملت ایران است. در این انقلاب پرشکوه دهقانان، پیشهوران، کارگران، محصلان، دانشجویان و روحانیون با مبارزه یکپارچه خود غول ارتجاع را در هم شکستند چیزی که متضمن این پیروزی بود تنها همکاری و همگامی همه نیروهای مبارز و انقلابی بود و چیزی که این انقلاب را تهدید میکند، تفرقهافکنی است که سلاح دشمن و امپریالیسم آمریکاست. ما بارها گفتهایم که همبستگی خلق ضرورت مادی و معنوی دارد. وی گفت: تجربیات شیلی و بنگلادش و سایر کشورها نشان دهنده این واقعیت است که اگر امپریالیسم ریشهکن نشود بار دیگر رژیم خود را آشکار خواهد کرد و شرط عمده جلوگیری از این خطر وحدت همه نیروهای خلق است. پیامهای کارگران نفت و مجاهدینپس از سخنرانی پیام پرسنل وظیفه مهاباد پیام کارگران پالایشگاه نفت آبادان و پیام خلق کرد مبنی بر اینکه کردها تجریهطلب نیستند و همچنین پیام سازمان مجاهدان خلق که اعلام کرده بودند: «عناصر اخلالگر که قصد اخلال نظم در صفوف چریکها را دارند به سازمان ما وابستگی ندارند.» در پایان پس از قرائت و تصویب قطعنامه شرکت کنندگان در اجتماع سازمان چریکهای فدایی خلق ایران اعلام شد که اجتماع کنندگان به هیچ عنوان اقدام به راهپیمایی در خیابانها نکنند و از محل اجتماع پراکنده شوند. برخی شعارهایی که در اجتماع دیروز در دانشگاه تهران داده میشد: تنها رهایی پیوند با فدایی |
نظرهای خوانندگان
عجب شیر تو شیر و هردمبیلی! بهتره همین آخوندها سر کار بمانند. دفعه دیگه که خلاء قدرت پیش بیایید وضع از این هم بدتر میشود و امثال بنی صدرها میخواهند تئور یهای نوظهور جدیدی را روی ما آزمایش کنند. من شخصأ یادگاران امام راحل را به آخوند فکلی ها، مجاهد و چریک ترجیح میدهم. نوش جانشان این زر و زور باد آورده!
-- بدون نام ، Mar 2, 2009 در ساعت 06:34 PMبرای نسل جوانی که این اشخاص را بیاد ندارند!
-- بدون نام ، Mar 2, 2009 در ساعت 06:34 PMنمونه ای از یک ملی گرا مصدقی پیرو امام از سال ١٣٤١: « جمهوری اسلامی با حکومت مذهبی تفاوت دارد»
http://www.alefbe.com/revolution25.htm
اقای نبوی شما شیظنت خودتان را میکنید وچون علم مردم شناسی را نداری ومردم را کم م گیری فکر می کنی کسی متوجه نمی شود از اینکه تاریخ را می نویسی دستت درد نکند، از اینکه می خواهی بدون کوچکترین سانسور بنویسی باز موافق جنابعالی هستیم . دستت درد نکند، ولی بودن سانسور نه یعنی اینکه جنابعالی خودت مردم را سانسور کنی چه ازیاد برده ای که ما مردم خودمان تاریخ گویا هستیم. اینکه عکس اقای دکتر را می خواهی ما اصلا نکرانی نداریم. ولی این نوشته حال شما ربطی به این عکس ندارد، چه هنوز تا انتخابات رییس جمهوری 1سال باقی است چرا این جا چاپ شده . خیلی عجله داشتی به این عکس برسی. با تشکر از رادیو زمانه عزیز.
ممنون از لطف شما و چند توضیح
-- کورش ازاد ، Mar 2, 2009 در ساعت 06:34 PMاول، امیدوارم مثل همین سی سال که علم مردم شناسی وجود داشت و مردم تاریخ گویا بودند، تاریخ باز هم به همان خوبی گذشته نوشته شود، بالاخره خطای ما را به گویایی و دانایی خودتان می بخشید.
دوم، دیروز من برای سخنرانی خانم عبادی در بروکسل رفتم و انتخاب عکس را به دوستان همکار زحمتکش واگذاشتم، آنها هم جوانند و مثل من یادشان نیست آقای دکتر معمولا چه زمانهایی دست آقا را ماچ می کرد، فکر کردند همیشه این کار را می کرد، این را هم به تاریخ دانی خودتان ببخشید.
سوم، من قصد دارم این روزشمار را در فروردین تمام کنم و علت اصلی علاقه بیش از حد دوستان به تاریخ انقلاب است و اینکه اکثرا می دانند که چه اتفاقی افتاده و لزومی نمی بینند واقعیت را بدانند، به همین دلیل من عجله خاصی برای چاپ این عکس نداشتم، در همین یک ماه اینقدر عکس از این آقایان هست که برای صد تا قبیله داغ دل می ماند.
چهارم، من دانشجوی دانشگاه شیراز بودم و از اردیبهشت 58 تا پایان سال 59 معروف به هوادار بنی صدر، زمانه این جوری است استاد
ممنون از توضییحات درستی که دادید
ابراهیم نبوی
من در زندان با یکی از اعضای ساواک هم سلول بودم .این شخص می گفت که ساواک برای مجاهد و فدائی وتوده ای هوادار چمع می کرده است و کارهایش را توسط آنها انجام می داده.
-- بدون نام ، Mar 2, 2009 در ساعت 06:34 PMطبیعتا من نمی توانم چنین نکته ای را سانسور کنم، چرا که اتهامی مکرر است و توهینی هم صورت نگرفته، اما می توانم به مخالفان این تفکر یادآوری کنم که می توانند پاسخ این موارد را بدهند و ما آن پاسخ ها را منتشر کنیم
ابراهیم نبوی
دولا شدن و دستبوسی مرحله چندش آوری از تقدسگراییست که از پیچ و خم های چاپلوسی به واپسگرایی می انجامد.
-- اسی ، Mar 3, 2009 در ساعت 06:34 PMبا سلاموتشکر از اقای نبوی که کامنت مرا چاپ وجواب هم دادند وغیراز این هم توقع نبود ما شما را از خودمان می دانیم حداقل در اینکه ازاده باشیم .ام باکمی اختلاف فکری زمان حال وایکاش این پسر خوب را همان سالی که کفتی من هم در دانشکاه شیراز بودم می دیدم خوب نوازشت می کردم البته با فکر وماچ اما در مورد مسایلی که فرمودی ا-فرمودی انقدر عکس اقایان در این مدت هست که....خوب انسان نباید کل یک مسله را که اتفاق افتاده با اهداف عالی تا اینجا فکر نکنم اختلافی داشته باشیم ودنیا به ان اقرار دارد حالا به دلایلی که جایش انجانیست منحرف شده زیر سوال ببرد2- مساله ای که در مورد مردم کفتم این است که مردم خود در انقلاب بودند واکر کسی بخواهد کم وزیاد کند می فهمند اما دلیل نمی شود که اشتباه نکردند چه از دید من بزرکترین اشتباه را ما مردم کردیم که از حقمان دفاع نکردیم که اکر از حقمان دفاع کرده بودیم وصرف نطر از شخصیت اقای دکتر که باز جایش اینجا نیست و11ملیون از رییس جمهوری که انتخاب کرده بودند دفاع میکردند کار به اینجا نمی رسید3- پس اکر بخواهیم با حق و حقانیت نکاه کنیم تا اینجای کار تقصیر ایشان کمت از همه است3-فرمودید بچهها در انتخاب عکس یا دستبوسیهای دیکر ایشان این عکس واینکونه تفسیرها از انسانهای بافکر عامی وبی منطق واز شما که انسان تحصیل کرده جامعه
-- کورش ازاد ، Mar 3, 2009 در ساعت 06:34 PMنشناسی هم هستید بدور است چه هردوی ما خو بمی دانیم که ابن عکس در زمانی اتفاق اقتاده که اقای خمینی به عنوان رهبری معنوی مردم ورهبر انقلاب بزرک مردم واز مسایل بعدی که اتفاق افتاده بدور بوده بنابراین ازباب چاپلوسی وغیره نبوده چه همه مداننم وبه کفته نوه خود اشان وانچه در جراید انزمان وکتابهای مخالفان وروزها بر رییسجمهور می کذردتبت است ففط وفقط یکنفر جرعت می کرد ودرمقابل کارهای اشتباه رهبر می ایستاد ایشان بود وصد افسوس که خود شما هم می بینید در چارج کشور ونه داخل بیش از همه سانسور میشود4-من می دانم زیاد هم بی مطالعه نیستم که در کدام کتابتان که می کویید از دانشکاه به تهرات امدید برای خرید کتاب که کتابهای کیش شخصیت وغیره....اما اکر تکفیربرای ما .نه برای همه بداست بتبع برای ایشانی که با احتساب زمانشاه 50 سال بخاطر مردم درتبعید است خیلی درد اور است چه من وشما خوب می دانیم شخصی را که شما دوست دارید .ومن هم. اسم نمی برم حاظر نیست یک ملیونم اینهم بخاطر مردم صدمه ببیند با ارزوی موفقیت شما وهمکا ارجمندتان وسلامتی شما برادران.
آقای نبوی خواهشا این ستون را قطع نکنید. حداقل تا خرداد 60 که فضا تک حزبی شد را ادامه دهید. واقعیت بسیاری از چهره های امروز مدعی در این ستون بهتر معلوم می شوند
-- بدون نام ، Mar 3, 2009 در ساعت 06:34 PMبادرود
-- Mohamed Réza ، Mar 3, 2009 در ساعت 06:34 PMچند توضیح :١-نظر آقای بنی صدر در بارهٌ امامت در همان موقع بمعنی ولایت فقیه نبود،ایشان به امامت تمامی انسانها معتقد بود یعنی هر انسانی خود
رهبرخود است ،تا زمانی که تمامی انسانها به استقلال فکری و عملی نرسیده اند به نسبت دانش و تقوا(حق مداری) بر همدیگر ولایت دارند و هر قدر این استقلال رأی و فعالیت انسانها بیشتر می شود،از این وابستگی کاسته میشود.٢-ایشان فرزند آیت الله بنی صدر است و بخاطر تربیت خانوادگی در آن زمان فکر میکردکه مرجع تقلید اخلاق را درخود نهادینه کرده و بعنوان مثال عهد نمی شکند و همین که در مقابل دنیا تعهد کرده که حکومت با جمهور مردم است تضمین و امضایی است در مقابل جهانیان برای انقلاب مردم ایران.ایشان این انتقاد را بخود وارد می داند که بجای اعتماد به آقای خمینی،
اطمینان کامل کرده؛ و اینکه بر خود که کتاب کیش شخصیت را نوشته خرده می گیرد که شخصیت آقای خمینی را از همان ابتدا زیر ذره بین نگرفت ٣-
دست خمینی را بوسیدن ربطی به نوکر صفتی ایشان ندارد، زیراکه در همان موقع ایشان به انسان آزاد و کریم اعتقاد داشت و از همان روزهای اول ورود
به ایران از انتقاد و اعتراض به آقای خمینی شروع (بعنوان مثال چرا آقای خلخالی دستمال به عبای شما می زند و برای مردم پرت می کند؛از اعدام
بدترین ها شروع و به بهترین ها ختم می کنید)و به مقاومت آشکار در زمان ریاست جمهوری ختم شد.درهمان زمان تنها رئیس جمهور جهان بود که از
سازمان ملل خواست تا زندانهای ایران را در رابطه با شکنجه بازرسی کنند و خود نیز بصورت علنی وجود شکنجه در زندانها را افشا کرد.او نه تنها منقاد
خمینی نشد بلکه موٌثرترین عضو مجلس خبرگان بود که ولایت فقیه را رد کرد .٤-آقای بنی صدر در مواردی با آقای خمینی به خطا مصلحت کرد ولی
در همان زمان مسئولیت اجرایی،متوجه این خطاهای مصلحتی شد و دیگر تکرارکرد:با وجودبر اینکه تقلب های وسیع در انتخابات اول را در روزنامهٌ خود افشاء
کرد ولی با اصرار شدید آقای خمینی آن مجلس تقلبی را برسمیت شناخت و با مخالفت همین مجلس با تمام کاندیداهایی که او به مجلس برای
نخست وزیری معرفی می کرد،باردیگر در شرایط خطیر جنگ با عراق و بخاطر پرهیز از درگیری دوباره ای ازنوع مصدق و کاشانی باصرار آقای خمینی
نخست وزیری آقای رجایی را پذیرفت و پس از آن دست از این مصلحت گرایی ها برداشت،بعنوان مثال با اصرار آقای خمینی برای محکوم کردن سازمان ها و احزاب موافقت نکرد.٥- یکی ازدلایل اینکه ایرانیان که اکثرا طرفدار انقلاب بودند،مخالفت مخالفان را نمی پذیرفتند فقدان فرهنگ گفتگوی
دموکراتیک و خالی از تهمت،توهین،خجلت زده کردن،تمسخر،خیرو شر(یک طرف خیر و طرف دیگر شر)،پیش قضاوت وغیره در شهرهای ایران بود.
٦-مردم آن موقع ایران با این مسائل در حد وسیع آشنایی داشتند و قدر شناس آقای بنی صدر بودندبطوریکه در زمان کودتای خرداد ٦٠ مطابق نظر سنجی همان موقع ٢٠میلیون از ٣٧ میلیون جمعیت ایران طرفدار او بودند و روزنامهٌ انقلاب اسلامی آقای بنی صدر با تیراژ ٥٠٠ هزارنسخه کمیاب بود.
سپاسگزار محمدرضاراعی
با سلام
-- مسعود گلدوست ، Mar 3, 2009 در ساعت 06:34 PMمتاسفانه این بار اول نیست که آقای نبوی در مورد آقای بنی صدر بی اخلاقی میکنند. هر کس مصاحبه ایشان با بنی صدر را، در یو تیوب، دیده باشد متوجه میشود که ایشان از همان اول نه بقصد روشن کردن مسائل که بقصد تخریب بنی صدر مصاحبه را انجام داده بودند. ولی وقتی که تیرشان به سنگ خرد و این ایشان بودند که ضعف علمیشان و خطاهایشان در تحلیل را به معرض نمایش گذاشتند، با وجود قولی که داده بودند، مصاحبه را سالها پخش نکردند تا بالاخره این آقای بنی صدر بود که اجازه انتشار آن را داد.
حرفم با آقای نبوی اینست که با اینگونه بی اخلاقیها این بنی صدر نیست که خراب میشود، بلکه این شمایید که فردا باید به نسل جوان پاسخ دهید که چرا اینگونه رفتار کردید. این آدم خواه دوستش داشته باشیم خواه بدمان بیاید اولین رئیس جمهور تاریخ ایران است که در تنها انتخابات واقعا آزاد با رای اکثریتی عظیم انتخاب شد. آخر انصاف و مروت داشتن هم خوب چیزیست، شما در کجای دنیا یک نفر را سراغ دارید که نزدیک شصت سال بر روی یک خط بدون لغزش استوار مانده باشد و نزدیک نیم قرن از این مدت را در تبعید زندانی خانه بوده باشد؟
آخه اینهمه مطالب بدرد بخور و آموزنده را می گذارید و بجای آن گفته ها و مطالب یک مشت فواحش و نوکران انگلیس را چاپ می کنید. من نمیدانم این دولت هلند چه فشاری بشما می آورد که اینگونه مجیز انگلیس را می کشید؟ از این نوکران دست به سینه انگلیس پرهیز کنید و فکر وطن باشید
دوست عزیز
-- یک ضد انگلیس به تمام معنی ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMما که در یک سال گذشته نماینده رادیوزمانه را ندیدیم، چه برسد به نماینده دولت هلند، ولی برای روشن شدن خودمان لطفا بفرمائید منظورتان از نوکران انگلیس چه کسانی است؟ از توضیح شما پیشاپیش ممنونم
ابراهیم نبوی
آنها که با دقت همین مطلب رندانه را هم می خوانند متوجه می شوند که در حرفهای بنی صدر حقایق بیشتری نهفته است .ایران هنوز هم تشنه افکار بنی صدر است .
-- محمد ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMآقای نبوی باید توضیح دهند که چرا از عکسی از بنی صدر - بوسیدن دست آقای خمینی - استفاده کردند که یکسال بعد اتفاق افتاده بود. مگر این قرار نیست که روز شمار انقلاب باشد؟ در چنین روزی چنین اتفاقی نیافتاده بود و باید جهش یکساله ای کرد تا به این عکس رسید. این باید یا بعلت اشتباه رخ داده باشد یا بقول یکی از کامنت گذارها علتش را باید در شیطنت کردن آقای نبوی جست.
چند روز دیگر روز شمار شما به 14 اسفند خواهد رسید و در آنجا خواهیم دید آیا آقای نبوی آنرا روزی نمایش میدهند که بنی صدر گفت که ترجیح میدهد بدست چماقداران کشته شود بلکه این رسم چماق داری بر افتد، و یا ایشان این روز را بروایت حزب جمهوری و هوادارانشان ترسیم کردند. خواهیم دید
عکس مورد نظر توسط من منتشر نشده و هیچ مشکلی از نظر محتوایی ندارد. صحت و درستی عکس مورد تائید است.
-- احمد رضایی ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMابراهیم نبوی
با درود هموطنان موافق و مخالف آقای نبوی،توجه داشته باشند که در این ستون نظرات موافق و مخالف آقای بنی صدر نوشته می شود .خود من
مطالب زیادی را در این دو هفته به رادیو زمانه فرستادم که منتشرنشد، هر چند که کوچکترین توهینی به کسی نکردم،ولی تمام مطالب من در این ستون
بچاپ رسیده است. بنظرم میرسد که توقع ما از رادیو زمانه این باید باشد که معیارها و ضوابط خود را برای انتشار و عدم انتشار اظهار نظرها بصورت شفاف در قسمت تماس با ما اعلام نماید، همینطور نظارت از طرف حقوقدانان بی طرف برای جلوگیری از سانسور بعمل آید،سوم اینکه اگر مطلب نوشته
نمی شود، در ستون مربوطه ذکر شود(بعنوان مثال به این صورت:مطلبی از طرف محمدرضاراعی فرستاده شد که منتشرنمی شود)و اگر اعتراض فرستاده شد منتشر شود(بعنوان مثال به این صورت:محمدرضاراعی مخالفت خود را اعلام کرد)،همه تحت نظارت حقوقدان بی طرف و معتبر که در خارج
از ایران زندگی میکند بعنوان مثال آقای عبدالکریم لاهیجی.
سپاسگزار محمدرضاراعی
-- Mohamed Réza ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMدوستان عزیز
ما در حدود هشت ماه است که در حال انتشار اخبار و اطلاعات مربوط به انقلاب هستیم و طبیعی است که گاهی دچار لغزش هایی شدیم و معمولا هم ضمن عذرخواهی شیوه کارمان را اصلاح کرده ایم. من از دوستان خواهش می کنم دشمنی را رواج ندهند. من توضیح دادم که چاپ عکس دستبوسی آقای بنی صدر، در زمان عدم حضور من صورت گرفت، وگرنه من آن عکس را بموقع چاپ می کردم. طبیعی است که چاپ آن عکس نشان می دهد ما اشتباه کردیم ولی این کار به معنی این نیست که آقای بنی صدر دست آیت الله خمینی را نبوسیده است. البته قصد ما هم از این موضوع اهانت به آقای بنی صدر یا فرد دیگری نیست.
اظهارات آقای راعی مبنی بر عدم انتشار نظری در مورد موضوع صحت ندارد، ما چیزی را سانسور نکردیم.
ما قصد جدل سیاسی نداریم، و این صفحه هم محل تبلیغات شخصی برای آقای بنی صدر یا علیه ایشان نیست . از نامه های آقای راعی و احساس مسوولیت شان هم سپاسگذاریم.
manam motassefane be bani sadr ray dadam bedoone inke bedanam in baba ham yek dictator ast o faghat ammame nadarad.ichan si sal ast hey migooyad man,man man!agha begoo eshtebah kardim va keshvar ra be hachal bordim.moshkel in ast ke az mashroote ta alan ye edde baad az bist ya si sal dar kharej miyan va enghelab rah mindazan va baad dar miran kharej.mesle in aghaye bani sadr;digar bas ast.Al-e ahmad khoob gofte bood.ishan ham ke akhoond zade bood,mesle hamin Bani sadr o Larijano etc aghideh dasht ke rohani va rohani zade amadeye hokoomat ast;ke darand hokoomat mikonanad;albate Al ahmad kamtar az bani sadr tarikh ra ghalat nanavesht.be har hal ozaye boghranji ast.vaz ra badtar nakonim.be nazare man shayad sad sali lazem bashad ta betavanim yek jomhooriye haghighiye mobtani bar ghanoon mostaghar konim.albate mozoo pichide ast va sabr ayyoob mikhahad.
-- بدون نام ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMآيت الله خميني از اشخاصي چون بني صدر وسنجابي وبازرگان وگروههائي از جمله فدائيان ومجاهدين وحزب توده وجبهه ملي ونهضت آزادي، صادق تر وشرافتمندتر بود، چون از سالها قبل دكترين «ولايت فقيه يا حكومت اسلامي» را درنجف به صراحت بيان كرده بود و اين نظريه دركتابي به همين نام هم منتشر شده بود وهمه اينها از برنامه ولايت فقيه و حكمت اسلامي خميني باخبر بودند. پيشتازان اين به اصطلاح انقلاب هم كساني جز آخوندها ونوچه هاشون نبودند كه بعداز نامه شخص مجعولي به نام احمد رشيدي مطلق در روزنامه اطلاعات منتشر شده ودرآن به خميني اهانت شده بود، نبودند. حالا هم همه شان دارند مرتب ماله كشي ميكنند ومنجلاب را بجاي انقلاب ميخواهند بخورد مردم بدهند. خارج نشينان بهتراست چشم وگوش خودشان را بازكرده وبه واقعيت داخل ايران نظري بياندازند. به علت اينهمه شيادبازيها، مردم داخل ايران از شنيدن اسم انقلاب حالشان بهم ميخورد. بهمين خاطراست كه حتي از {...}. چون محمد خاتمي هم براي اصلاحات حمايت مي كنند. اگر همه اشخاص وگروههاي بالا به انقلاب معتقد بودند، ميبايستي ضمن مخالفت با رژيم شاه، خط قرمزي بين خود و ارتجاعي كه سعي دربدست گرفتن حاكميت وقدرت راداشت، در روشنگري مردم كوشيده واستقرار يك حكومت ملي، ضد ارتجاعي وضد امپرياليستي را در برنامه خودشان ميداشتند. اينها چنان ارتجاع را باانقلاب اشتباه گرفته بودند كه باميل وبادستهاي خودشان حكومت آخوندي را پايه گذاري كرده وحتي براي رژيم آخوندي درمقابل مخالفين سياسيشان، دست به جاسوسي زده وعده زيادي از همفكران خودشان را به زندان وبه جوخه هاي اعدام روانه كردند. اين خجالت آور است كه عده اي مردم ومملكت را به اين روزگار سخت دچاركرده اند وهنوز هم حاضر نيستند تا درپيشگاه ملت ايران به گناهان يا اشتباهات خودشان اقراركنند.
-- علي كبيري ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMآقای کورش ازاد
شما نوشتيد مردم انقلاب کردند و خود خوب مي دانّند و به ياد دارند¡ لازم به تذکر
-- fozoul ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMاست که در حال حاضر نزديک به 70 درصد مردم ایران زير 35 سال هستند¡ پس اینها نه انقلاب کردند و نه همه چيز را مي دانّند
با تشکر از چاپ کامنت و نیز توضیحات آقای نبوی که موضوع را روشنتر کردند.
در مورد این سخن که کامنت محل تبلیغ برای و یا بر ضد آقای بنی صدر و یا هر شخصیت دیگری نیست، مفهوم روشن نیست. من کامنتی ندیدم که تبلیغ برای آقای بنی صدر باشد. نمیشود توضیح را تبلیغ معنی کرد و گرنه هر کامنتی براحتی میتواند معنی تبلیغ به نفع و یا به ضرر فلان شخص و عقیده تفسیر شود.
گفتم که چاپ عکس بوسیدن دست آقای خمینی از طرف بنی صدر در چنین زمانی اشکال دارد و برای انسان سوال ایجاد میکند. وگرنه کاملا حق با اقای نبوی میباشد و آقای بنی صدر چنین کاری را کرده اند و دیگر اینکه من شخصا در آن ایرادی نمیبینم. آقای نبوی نیک میدانند که بنی صدر خمینی را عاشقانه دوست می داشت و او را جانشین پدری میدانست که در غربت از دست داده بود و بوسیدن دست خمینی بیمار در بیمارستان در این فضاست که معنی خود را میابد. وگرنه همه میدانیم که این دستبوسی هرگز بمعنی چاپلوسی و اطاعت از آقای خمینی نبوده و زندگی سیاسی بنی صدر این را میگوید که ایشان تنها رجلی بودند که صریحا و بدون سازش در مقابل خمینی ایستادند و حال بیش از 28 سال است که در حبس بودن در خانه و تبعید و خطر دائم ترور دارند قیمت آنرا میپردازند.
حالا آیا قرار است که این کامنت من، معنی تبلیغ پیدا کند و یا تو ضیح؟ بهتر نیست که مانند کامنت قبلی من و دیگر کامنتها قضاوت را بر عهده خوانندگان بگذاریم؟
-- احمد رضایی ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMدوست عزیز
من شب باید می رفتم سراغ پزشک تا دارو بخرم، چون می ترسیدم دارو دیر بشود، متن های روزشمار آن شب را سپردم به دست یکی از همکارانم و به ایشان گفتم مطالب را با چند عکس که خودش انتخاب می کند، تنظیم نهایی کند و منتشر کند. ایشان مطلب را منتشر کرد، من هم برگشتم و دیدم عکسی که یک سال بعد در آن آقای بنی صدر که آیت الله خمینی را مثل پدری دوست داشت دست ایشان را بوسیده، چاپ شده و رفته است. موضوع را یک بار توضیح دادم، اما یکی از دوستان به من هشدار داد که چرا عکس بوسیدن دست آیت الله خمینی توسط آقای ابوالحسن بنی صدر که باید یک سال بعد چاپ می شد، چرا زودتر چاپ شده و این موضوع را ناشی از دیدگاههای من دانست، من مجددا توضیح دادم عملی( چاپ عکس آیت الله خمینی در حالی که بنی صدر دست وی را می بوسد) که صورت گرفته و من بخاطر آن متهم به راست بودن، و داشتن دشمنی شخصی و چیزهای دیگر شده ام، اصولا توسط من چاپ نشده که انگیزه داشته باشم یا نه. مجددا یک دوست دیگر که علاقه خاصی به تعقیب روزانه این عکس دارد طی نوشته ای اعلام کرد که من نباید این کار را می کردم و من مجددا توضیح دادم که من این کار را نکردم. اکنون اینجانب سید ابراهیم نبوی آمادگی خود را برای توضیح روزانه ذیل عکس آقای بنی صدر در حال بوسیدن دست آیت الله خمینی اعلام کرده و توجهتان را به آن داستان جلب می کنم که یک روز بانوی محترمی در حال سوار شدن به اتوبوس توسط آقایی کتک خورد، خانم به آن آقا گفت بی ادب، دو دقیقه بعد مجددا آن خانم به آن آقا گفت بی ادب و دوباره توی گوش او زد، آقایی که ناظر این صحنه خشونت آمیز بود از آن آقایی که هر روز کتک می خورد پرسید: چی شده؟ چرا دائما کتک می خوری؟ آن آقا گفت، این خانم چادرش رفته بود لای بدنش گیر کرده بود، تازه بعد از مدتی من فهمیدم و آن را درآوردم و آن خانم ناراحت شد و زد توی گوش من، من هم دیدم خیلی کار بدی کردم، دوباره آن چادر را فشار دادم همان جایی که بود و همین باعث شد که خانم ناراحت شود و دوباره مرا کتک بزند. به هر تقدیر، من از بابت این موضوع نمی دانم باید عذربخواهم یا چه کنم، نمی دانم بایدعکسی را که همه دیده اند بردارم و یک سال دیگر دوباره بگذارم سر جایش، یا بگذارم همان جا باشد چون اگر همانجا باشد شاید کمتر توجه جلب کند. در هر حال من آماده ام که آن عکس را بردارم و بعدا هر موقعی که فرمودید باید بگذارم سرجایش بگذارم.
با احترام و آرزوی موفقیت، ابراهیم نبوی
با درود
در این ستون تمام مطالبی که فرستادم منتشر شد،ولی در ستون های دیگر(مطالب مربوط به نویسندگان دیگر) مطالب من چاپ نشد.نامهٌ الکترونیکی
نیز برای آقای {....} فرستادم ولی متاسفانه تکرار شد.منهم قصد جدل ندارم و باز تکرار می کنم که تمام مطالبی را که برای این ستون فرستادم
منتشر کردید.منظوم از جواب گویی تبلیغ برای آقای بنی صدر نیست. بلکه منظوم اینست:حقیقت راگفت،تمام حقیقت را گفت و غیر از حقیقت نگفت؛ چون
شکل معنی های مختلفی دارد،هر کس معنی خود را بگوید.حتی منظورم این نیست که شما اشتباه کردید و آن عکس نباید در این زمان چاپ می شد،
سرزنش نمی کنم ،نظر خود را می گویم و سرم را برای اینکه شما نیز حتما نظرتان را بگویید میدهم.از اینکه مطالبم را تا بحال در این ستون منتشر
کرده اید سپاسگزارم و بچشم احترام نگاه می کنم
ارادتمند محمدرضاراعی
جناب آقای راعی
-- Mohamed Réza ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMممنونم که حقیقت را گفتید و خواهش می کنم وقتی جای دیگری مطلب تان حذف می شود، همان جا شکوه کنید، ما همه نامه های شما را منتشر کردیم و خواهیم کرد. ما با تمام قدرت، علیرغم همه تندی ها، داریم تلاش می کنیم همین کاری را بکنیم که شما می گوئید، حقیقت را بگوئیم، تمام حقیقت را بگوئیم و غیر از حقیقت را نگوئیم و فقط یک چیز از نظر ما غیرقابل انتشار است و آن توهین به افراد یا مواردی است که جرم محسوب می شود.
ارادتمند، ابراهیم نبوی
اگرچه انتخاب این عکس شیطنت است ولی آقایان و خانمها آیا مسئله ی اصلی اینست یا اینکه بدانیم اصلا بنی صدر کیست و چه میگوید ؟ بسیاری از افرادی که این مطالب را میخوانند اصلا او را نمیشناسند و جز تبلیغات دروغ حکومت ایران چیزی دیگر در مورد او نمیدانند .آیا کتابهای او را خوانده اید ؟ آیا میدانید چرا او را برکنار کردند ؟ آیا میدانید چرا همه جا سانسور میشود ؟ از همین آقای نبوی بپرسید چرا مصاحبه ای را که با او داشت سانسور کرد تا مدتها بعد ظاهرا از طرف خودشان منتشر شد ؟ من همه تبلیغات ضد او را در استقلال و عدم وابستگی او به قدرت میدانم .و از همه خواهش میکنم حتی اگر او را هم به بدی میشناسند لا اقل کتابهای اور ا بخوانند و به صحبتهایش گوش دهند و بدون حب و بغض در مورد او قضاوت کنند .
-- محمد ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMوالا من یکی که تا الان نمی دونستم که بنی صدر این قدر عاشقو سینه چاک داره که تاب دیدن این عکس ناقابل دست بوسی آقا را هم ندارند!!
-- SVH ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMآقای نبوی شما چرا این قدر اعصابتو خراب می کنی؟ بابا بی خیالشون شو و به این حرکت ادامه بده!!!
آقای نبوی، اول قصد تشکر از چاپ کامنتهای من دارم و این نشان از تغییرات مثبتی است که در جامعه در حال رخ دادن است.
-- احمد رضایی ، Mar 4, 2009 در ساعت 06:34 PMولی این را باید بگویم که روش برخوردتان با انتقاد من نشان از آن دارد که در حالی که روش آزادی را در این رابطه پذیرفته اید ولی هنوز با درونی کردن فرهنگ آزادی فاصله دارید. به چه دلیل؟ به این دلیل که من توضیح شما را در مورد اشتباه در چاپ عکس بنی صدر ( خارج از نوبت!) پذیرفته بودم و این را اظهار نیز کرده بودم، و دیگر احتیاجی به سعی در لوث کردن انتقاد من با ادامه توضیح از طریق جوک گفتن و نیز با کنایه سخن من در رابطه با رابطه آقای بنی صدر را بسخره گرفتن نبود.
بهرحال عکس چاپ شده بود و چاپ عکس من را بیاد تبلیغات مستمر سلطنت طلبها و استالینیستها بر ضد بنی صدر از بدو ورود بنی صدر به فرانسه انداخت. برای همین لازم دیدم که برای نسل جوان در سانسور توضیح بدهم که بوسیدن دست خمینی برای آقای بنی صدر نشان از اخلاص داشته و عشق و نه فرمانبری و اطاعت. تاریخ زندگی آقای بنی صدر این نظر مرا تایید میکند. حال آیا این توضیح من واقعا به توضیحات دوباره با آن روش احتیاج داشت؟ یکی از خصوصیاتی که در آن روانشناسی استبدادی از آزادی باز شناخته میشوند اینست که آزاد منش اولا خود را راجع به افکار و نظرات دیگران سانسور نمیکند، دیگر اینکه وقتی به اطلاعات جدیدی دست یافت مانع از اثر بخشی احتمالی آن بر باور و تفکرش نمیشود. جویای حقیقت بودن یعنی همین. انسانی که روانشناسی استبدادی دارد هیچیک از این کارها را نمیکند.
معذرت میخواهم از منبر رفتن ولی احساس کردم که که رد و بدل اطلاعات و باورها به یک پیشینه تئوریک مختصر هم احتیاج دارد.
بهترين محك شناخت اشخاص، عملكرد آنهاست. آقاي بني صدر ورفقا درعمل نزد ملت ايران مردود شدند. حالا ايشان اگر دوهزارتا كتاب بنويسند ياچندهزار سخنراني هم بكنند، ديگر فايده اي ندارد. ممكنست ايشان براي تدريس علوم اجتماعي فرد مناسبي باشند ولي براي رهبري يك كشور وملت فرد با قابليتي بشمار نمي آيند. ميپرسيد چرا؟ پاسخ آنست كسي كه سالها بقول خودش درميدان مبارزه سياسي حضور داشته باشد، بايد كه شخص مرتجعي چون آيت الله خميني را بشناسد واز او تبعيت نكرده بلكه سعي كند باتمام قوا چهره ارتجاعي ويرا به مردم بشناساند ونه آنكه بقول خودش، آقاي خميني را براي مصاحبه با خبرنگاران وخبرگزاران از قبل تعليم بدهد كه چه به آنها بگويد وچه به آنها نگويد ودرنتيجه برچهره يك شخصيت مرتجع نقاب مترقي بودن زده و او را به ملت ايران بعنوان يك انقلابي قالب نمايد. من بدينوسيله آقاي بني صدر وهمكارانش را «گندم نمايان جو فروش» لقب مي دهم. اين انقلاب نبود كه بني صدر وهمفكرانش به خورد مردم دادند، اين ارتجاع با صورت بزك كرده مشاطه گران بني صدري وشركاء بود كه به ملت ايران قالب كردند.
-- علي كبيري ، Mar 5, 2009 در ساعت 06:34 PMبا سلام
1. اقا نبوي .. عكس رو بردار سال يگه بذار ( يعني فعلا بكش بيرون !!!!)
2.بابا.نازك نارنجي چرا قهر مي كني ميگي ستون رو اخر فروردين جمع ميكني.. مگه ملت چي گفتند اخه ضدانقلاب!!!!!!
-- abbas ، Mar 5, 2009 در ساعت 06:34 PMدوستان عزیز
رادیو زمانه ترجیح می دهد که ستون روزشمار پس از فروردین 1358 تعطیل شود، چرا که هم انتظار دارند من کار دیگری بکنم هم میزان فشارهای دوستان برای توقف این کار زیاد است. لطفا اگر فکر می کنید این کار خوبی است، از ما حمایت کنید. ما تعهد می کنیم هر روز معایب کار را کمتر کنیم.
ابراهیم نبوی
اول متن را خواندم خواستم راجع به بنی صدر comment بگذارم ولی به نظرات که رسیدم دیدم بابا این دکتر چقدر طرفدار دارد.
من ایشان را دقیق نمی شناسم چون سنم قد نمی ده ولی دوتا سئوال دارم اگه میشه کمکم کنید :
1 - این آقا در زبانهای فرانسه و انگلیسی هم به همین سلیسی فارسی صحبت می کرده؟
2 - چرا یک دکترای روحانی زاده باید با فارسی {....} صحبت کند؟ نکنه همون دانشگاه کردان اینا مدرک گرفته
-- امیر ، Mar 5, 2009 در ساعت 06:34 PMسلام رفیق عزیز
ایشان لهجه ای که شما گفتید ندارند، بلکه لهجه همدانی دارند و علیرغم اینکه پنجاه سال در فرانسه زندگی می کند، هنوز فارسی را بسیار بهتر از فرانسه حرف می زند و واقعا فارسی ایشان عالی است.
ابراهیم نبوی
با درود
توضیح دهندهٌ بدون نام به تاریخ ٤ مارس می تواند مطالب خود را به این صورت به فارسی بنویسد: با ضرب چپ موش(ماووس) بر روی ادیتور زمانه(آبی رنگ) مطلب را با حروفی که در پایین صفحهٌ خالی هستند(بروی حروف با ضرب چپ موش) بنویسد. سپس یک ضرب راست موش ،و بعد معادل: همه را انتخاب کردن ، ضرب چپ کنند و در صورتی که نوشته ها آبی شد، دوباره ضرب راست و بعد ضرب چپ بر روی معادل: cut؛ بعد این صفحه را پاک کنید و با آوردن نشان بر روی قسمت متن نظر دوباره ضرب راست و بعد ضرب چپ بر روی چسباندن . امیدوارم روشن توضیح داده باشم. اما در جواب مطلب شما بنظر من آقای بنی صدر هیچ گونه دروغ یا تحریف در تاریخ نگاری ندارد و از زمان انتشار روزنامهٌ انقلاب اسلامی(منظورشان ازاین عنوان روزنامه انقلاب در اسلام است)بصورت مداوم به مردم ایران گزارش داده اند و به سوالها جواب داده اند.
محمدرضاراعی
-- Mohamed Réza ، Mar 5, 2009 در ساعت 06:34 PMعلی کبیری کاملا درست میگوید.
-- اسی ، Mar 5, 2009 در ساعت 06:34 PMروز همگی بخیر
من کار روز شمار انقلاب را تا حد امکان تعقیب کرده ام و آنرا مفید یافته ام. بنا براین بر این نظرم که در صورت امکان کار ادامه پیدا کند. با عکس و یا بدون عکس بنی صدر! میل دارم که اینکار ادامه پیدا کند.
با تشکر دوباره از چاپ کامنتم باید در پاسخ به آقای کبیری که در مورد بنی صدر گفتند: - آقای بنی صدر و رفقا در نزد مردم محکوم شدند - باید باید سوال کنم که چه ادله ای برای این سخن دارید؟ بنی صدر در زمان کودتا ی 60 بسیار محبوبتر از زمان انتخاب شدنش بود و برای همین بود که از آقای خمینی درخواست کرد که به رفراندمی تن دهند که در آن ملت تصمیم بگیرند که از چه جریانی حمایت میکنند. پاسخ معروف آقای خمینی این بود که اگر 35 میلیون نفر بگویند آری من میگویم نه. خوب شما فکر می کنید که اگر آقای خمینی مطمئن بود که بنی صدر شکست می خورد، خودش را اینگونه افشا و در مقابل ملت قرار می داد؟ من مدتهاست ایران نبوده ام و از تغییر و تحولات فکری جامعه آگاهی دقیق و نزدیکی ندارم بنابراین علامتها برایم بسیار مهم هستند: وقتی حجت الاسلام اژه ای در مقام وجوب و در دفاع از وجود نظارت استصوابی در سال قبل اظهار می کند که اگر نظارت را برداریم بنی صدر از صندوق بیرون میاید و یا وقتی حملات دائم و سیستماتیک روزنامه ها و رادیو تلویزیون را به بنی صدر می بینم، اینها را از علامتهای ترس جدی رژیم از ایشان می بینم . بنا براین نمی توانم نظر آقای کبیری را بپذیرم که آقای بنی صدر را محکوم شده ملت می انگارند. ولی اگر بتوانید نشان دهید که نظر شما واقعیت حال جامعه ایران است، عقیده شما را خواهم پذیرفت.
-- احمد رضایی ، Mar 5, 2009 در ساعت 06:34 PMدوست عزیز
به نظر من که تا پنج سال قبل در ایران زندگی می کردم، جمهوری اسلامی تا قبل از دوران جناب خاتمی، چنان رفتاری در سانسور نظر و خبر کرد که تقریبا جز کسانی که در سال 1359 حداقل ده پانزده سالی داشتند، امروز کسی آقای بنی صدر را در ایران نمی شناسد و اصولا نه تنها آقای بنی صدر که حتی آقای بازرگان هم خیلی موجود شناخته شده ای نیست. این نکته جالب است که هر سال در ایران تصاویر انقلاب در دهه فجر پخش می شد بودن اینکه در این تصاویر ذکری از بازرگان و یزدی و بنی صدر و قطب زاده شود. من در مراسم ختم مرحوم بازرگان، داشتم گریه کنان قدم می زدم، در خیابان میرداماد، جوانی در آن نزدیکی با دوستش حرف می زد، پرسید، این جمعیت برای چه کسی جمع شده، پسرک نگاهی کرد و گفت، فکر کنم برای مهندس بازرگان، دوستش گفت، بازرگان کیه؟ و همان روز من فهمیدم که حکومت رابطه نسل قبل و نسل کنونی را تا حد زیادی قطع کرده. در حال حاضر در ایران آقای بنی صدر را بعید می دانم هیچ کس بشناسد، و بگویم که بعید می دانم که اگر ایشان به ایران بروند در فرودگاه هم کسی مانع ورود ایشان بشوند. بعید می دانم حتی وزارت اطلاعات هم اسم ایشان را هنوز تحت تعقیب داشته باشد. در هر حال بنی صدر اتفاق جالبی و مدرنی در تاریخ ایران بود، ولی تمام شد
ابراهیم نبوی
درود
جواب به آقای علی کبیری. آقای خمینی طرح ولایت فقیه را قبل از انقلاب نوشت و برای آقای بنی صدر فرستاد و چون مخالفت او را با این طرح دید گفت من آن را نوشته ام تا شما(بنی صدر) و آقای مطهری کاملش را بنویسید. بنی صدر طرح حاکمیت اسلامی(نظام)را نوشت که نظامی است ملی و بر اساس حقوق انسان. این طرح بصورت اعلامیهٌ جمهوری اسلامی زمان اقامت آقای خمینی در پاریس منتشر شد و اگر بسیاری از روشنفکران ایرانی آن را در آنموقع نخواندند ولی بسیاری از روشنفکران و روزنامه نگاران اروپایی و آمریکایی آنرا خواندند و اگر می توانستند مچ بگیرند،گرفته بودند و انقلابی بوجود
نمی آمد،زیراکه یک انقلاب اگر واقعا انقلاب باشد یک پدیدهٌ جهانیست ونه یک پدیدهٌ کشوری یا منطقه ای. انقلاب با حضور گستردهٌ مردم،بیان انقلاب و سازماندهی بوجود می آید؛بیان انقلاب،همان اعلامیهٌ جمهوری اسلامی(نوشته آقای بنی صدر) است،سازماندهی خود جوش بود و روحانیت حاکم بسیار عقب از انقلاب. ماله کشی ازنظرمن نوعی دروغ گفتن است و در وضعیت خطیر مملکت ما نوعی خیانت؛ اما دقیق دیدن،بجای محکوم کردن سعی در ترمیم داشتن،مواضع را با فکر راهنمای استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی تطبیق دادن ازنظر من یعنی حاکمیت مردم را برسمت شناختن و در آن سهیم بودن. تا زمانی که معیار ها را به شخص میسنجیم(شخص را اول قبول کردن وبعد معیارهای این شخص را قبول کردن)،مرتکب اشتباه شده و استقلال فکری بدست نمی آوریم.ولی اگر فکر راهنما یافته وبا آن معیارها را بیابیم و شخص را با آن معیارها بسنجیم فرهنگ مردم سالاری را تولید می کنیم
محمدرضاراعی
یک توضیح:
-- Mohamed Réza ، Mar 5, 2009 در ساعت 06:34 PMکتاب " ولایت فقیه" آیت الله خمینی توسط همسر آقای بنی صدر به فرانسه ترجمه و در این کشور منتشر شد.
ابراهیم نبوی
سلامی دوباره
سخنان آقای نبوی توضیحات و سوالاتی را ایجاب میکند:
1.شاید شش ماه قبل از انقلاب 57 اکثریت نسل جوان نیز خمینی را نمیشناخت. در محله امان تنها من و یکنفر دیگر بود که اسم خمینی و مصدق را شنیده بود ولی زمانی که صدا بصدا رسید و ملت خادمانش را شناخت - خمینی را خادم ملت میدانستیم و ایشان هم خود را خدمتگزار مردم خطاب میکرد - آن انفجار سیاسی و معنوی ایجاد شد. از این منظر زیاد مهم نیست که اکثر نسل جوان بنی صدر را نشناسند زیرا که زمانی که صدا بصدا برسد و سانسور بشکند، ما در واقعیت دیگری خواهیم زیست.
2. آقای نبوی شما پنج سال قبل از ایران خارج شده اید و من راجع به شروع حملات سیستماتیک در درون از حدود یکسال و نیم پیش صحبت میکنم که در چند ماه اخیر باوج خود رسیده تا جایی که چند هفته پیش دیدم که آقای محسن رضایی را به پر بیننده ترین برنامه جوانان آورده اند تا ایشان از خیانتهای بنی صدر در جنگ حرف بزند. روزنامه ها را که دیگر نگو. بنا بر این وقتی فرمانده سابق سپاه در برنامه ای که میلیونها جوان به آن گوش میکنند و با آب و تاب از خیانتهای بنی صدر خائن! سخن میگوید، حداقل این را میتوانم بپذیرم که این میلیونها جوان اسم بنی صدر را شنیده اند. بنابراین آیا حق با من نیست که نظر شما را نپذیرم؟ آیا شما خود در نظر خودتان شک و تردید نمیکنید؟
3. من نمی فهمم که ترجمه کردن کتاب ولایت فقیه بفرانسه توسط خانم بنی صدر چه ربطی به بنی صدر دارد که آن را عنوان میکنید؟ مگر اینکه هنوز حداقل در ذهن خود شخصیتی پدر سالارانه داشته باشیم و بنا بر این رابطه زن و شوهری را رابطه آمر و مامور بدانیم و فکر کنیم که این بنی صدر است که به خانمش دستور داده که کتاب را ترجمه کند. دیگر اینکه نفس ترجمه کردن که معنی پذیرفتن محتوای کتاب را نمی دهد هیچ، بلکه میتواند باین نیز تعبیر شود که مترجم قصد افشای محتوای کتاب را دارد. کم نیستند کتابهایی که بدین ، خصوص کتابهای سیاسی، علت ترجمه میشوند. شما به خانه بنی صدر رفته و در آنجابا ایشان مصاحبه کردید و در همانجا هم این سخن را تکرار کردید. آیا هیچ فکر نکردید که علت ترجمه کتاب را از خود خانم بنی صدر سوال کنید؟ آیا الان این کار را نمیتوانید بکنید؟
دیگر اینکه امکان ندارد ندانید که در زمان کودتا بر علیه منتخب مردم، که مرحله آخر آن به شکل بررسی عدم کفایت سیاسی بنی صدر انجام شد، از علل اصلی بیکفایتی بنی صدر، این مسئله توسط خود آقای خامنه ای ذکر شد که بنی صدر معتقد به ولایت فقیه نیست. بنی صدر در مجلس خبرگان علنا با ولایت فقیه مخالفت کرده بود و من و شما خوب میدانیم که یکی از شعارهای اصلی چماقداران حزب جمهوری بر ضد بنی صدر شعار معروف مرگ بر ضد ولایت فقیه بود.
4. میگویید که بنی صدر تجربه جالبی بود ولی تمام شد. اول اینکه میل دارم بدانم که از چه جهت تجربه بنی صدر را جالب میدانید؟ دیگر اینکه از کجا باین نتیجه رسیده اید که تمام شد؟تمام شدن را چگونه تعریف و تفسیر میکنید؟ اگر تمام شدن را در رابطه با قدرت تفسیر میکنید، بله بنی صدر همان زمانی تمام شد که کودتا بر ضد آزادیها با موفقیت بانجام رسید. ولی اگر این تعریف شما از تمام شدن است که بنا بر همین تعریف میشود گفت که مصدق هم تمام شد، مدرس را هم زمانی که جلادان رضا شاه خفه اش کردند تمام شد. امیر کبیر هم در حمام فین کاشان با بریدن رگهایش تمام شد و...
ولی میدانیم که این تمام شدنها تنها از دیدگاه قدرت است که میشود گفت تمام شد وگرنه در باور و وجدان تاریخی این ملت تاریخی این شخصیتها جاودانه شدند.
از این منظر بنی صدر نیز با نه گفتن به قدرت و سر فرود نیاوردن به تحکمات آن و وفادار ماندن به تعهد خود به مردم برای دفاع از آزادیها، جاودانه شد. بیشتر اینکه بنی صدر بیشتر از اینکه یک شخصیت سیاسی باشد یک اندیشه است که نماد ایرانی ترین اندیشه ها که همان اصل موازنه منفی است، میباشد که بیش از پنجاه سال به پرورش این اندیشه در ابعاد دینی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دست زده است. آخر وقتی اندیشه ای انسان و آزاد شدن انسان را در نظر دارد نه تنها تمام نمیشود که در هستی و با هستی اینهمانی میجوید.
هم اینها بنی صدر را بنی صدر کرده است و هم اشتباهات بسیار بزرگی که ایشان در زندگی سیاسی اشان و بیشتر در رابطه با خمینی و اعتماد باو مرتکب شدند. و این باین معنی است که در برخورد با هر اندیشه و شخصیتی نباید رهبری درونی خود را واگذار به دیگری کرد و همیشه لبه تیز انتقادی باید هم ره هر همراهی باشد.
باز آقای نبوی ما را مجبور کرد که منبر برویم.
شب دوستان و نادوستان خوش!
-- احمد رضایی ، Mar 5, 2009 در ساعت 06:34 PMبله، ممکن است
ابراهیم نبوی
هم ميهن گرامي جناب آقاي راعي
-- علي كبيري ، Mar 6, 2009 در ساعت 06:34 PMدرپاسخ به انتقاد بنده نسبت به مشي سياسي آقاي بني صدر وهمكاران اظهارداشته ايد كه «... آقای خمینی طرح ولایت فقیه را قبل از انقلاب نوشت و برای آقای بنی صدر فرستاد و چون مخالفت او را با این طرح دید گفت من آن را نوشته ام تا شما(بنی صدر) و آقای مطهری کاملش را بنویسید...» درپاسخ بايد به اطلاعتان برسانم كه اولا- بنا به توضيحي كه درمقدمه كتاب نامبرده از سوي مركز انتشارات جمهوري اسلامي داده شده، كتاب مزبورمجموعه درسهائي است كه آيت الله خميني درفاصله بين اول تا 19 بهمن 1348 درحوزه نجف به طلاب ديني تدريس كرده بود. آن مجموعه دروس بعدا از سوي طلاب جمع آوري شده و تحت عنوان « ولايت فقيه يا حكومت اسلامي » منتشر شده بود. بنابراين، برخلاف گفته شماآقاي خميني آن كتاب راننوشت بلكه طلاب بعنوان دكترين وي براي تشكيل حكومت اسلامي، آن درسها را جمع آوري ومنتشركردند. ثانيا- لطفا مدرك مستند ومحكمه پسند ارائه دهيد تا ادعاي شما مبني بر اظهار خميني به بني صدركه گفته بود «...من آن(كتاب) را نوشته ام...» را ثابت كند. ثالثا- اگر نظر آقاي خميني درمورد تشكيل حكومت اسلامي همان بود كه بود وبني صدر هم باآن نظر مخالفت كرده بود، پس چرا آقاي بني صدر به دنبال آقا راه افتاد؟ پينه دوز كه بقول شما از قبل ميدانست كه در انبان چيست؟ رابعا- علت تعليم دادن آقا قبل از مصاحبه حضوري باخبرنگاران از سوي بني صدر مگر هماني نيست كه خود آقاي بني صدر هم به آن اذعان دارد كه آقا را از قبل آماده ميكرد كه مبادا درمصاحبه اش با خبرنگاران نيت واقعي خودش درمورد حكومت اسلامي را ابراز كرده وكار را خراب كند وگرنه چه لزومي داشت كه درمصاحبه هاي زير درخت سيب نوفل لوشاتوي پاريس، هميشه آقاي بني صدر دريمين وآقاي قطب زاده دريسار آقا قرارگرفته وتحفه شاه ولايت را به عنوان چشم روشني تقديم ملت ايران كنند؟ رابعا. بدليل علم دستگاه سخن پراكني دولت عليه انگليس(راديو بي بي سي) به مرتجع بودن آقاي خميني نبود كه راديوي مذكور نقش پيغامبررا بين او ومردم داخل ايران بعهده گرفته بود؟ با توجه به كليه موارد بالا، دلائل شما در دفاع از آقاي بني صدر باطل و بقول حقوقدانان، محكمه پسند نيست.
سپس مدعي شده ايد كه «.... بنی صدر طرح حاکمیت اسلامی(نظام)را نوشت... و اگر بسیاری از روشنفکران ایرانی آن را در آنموقع نخواندند ولی بسیاری از روشنفکران و روزنامه نگاران اروپایی و آمریکایی آنرا خواندند... » اولا- اگر چنين است كه شما ادعا مي كنيدو آقاي بني صدر هم با دكترين آقاي خميني از قبل مخالف بوده، پس چرا درفاصله بين سالهايين 1348 كه كتاب حكومت اسلامي خميني منتشر شد تا تاريخ حضور خميني درپاريس(1357) كه بالغ بر 9 سال ميشود، آقاي بني صدر هيچگونه مخالفتي بصورت كتبي با دكترين آقانكرد ودرست دربحبوحه شلوغيهاي سال 1357 نظر خودش را بابرقراري حكومت اسلامي وآنهم به زبان فرانسه و فقط براي اروپائيها وآمريكائيها درپاريس منتشركرد ولي لام تا كام مخالفت صريحي با دكترين خميني بعمل نياورد؟ اگر كسي كه ادعاي شرافت سياسي دارد، نسبت به همچه توطئه اي آنهم در لحظه مهم عطف تاريخي كشورش مخالفتي صريح بعمل نياورد، شما اسم ايشانرا چه ميگذاريد؟ مگر قراربود تا اروپائيان وآمريكائيان دنبال آقاي بني صدر وشركاء راه بيافتند كه ايشان درپاريس نظرش را وآنهم درآخرين لحظات خطاب به آنهاو بزبان فرانسه ابرازكرد ونه به ملت ايران وبزبان فارسي؟ ثانيا- هدف ترجمه كتاب حكومت اسلامي از سوي خانم بني صدر وانتشارش دراروپا با حمايت آقاي بني صدروهمكاران چه بود؟ اگر غرض از انتشار اين كتاب آن بود تا چهره واقعي خميني را به جهانيان بشناسانند، پس ديگر دنباله رويهاي بعدي ايشان از آقاي خميني عملي شرافتمندانه نبوده است. ولي اگر مقصود از انتشار كتاب ولايت فقيه خميني آن بود كه آقاي بني صدرهم موافق نظرآقا بوده است، كه ديگر دليل وبرهان شما دائر بربرائت آقاي بني صدر بي مورد است. پس دفاع شما از آقاي بني صدر منطقي نيست چون با واقعيت وفق نميدهد.
سپس اظهاركرده ايد كه «.... ماله کشی ازنظرمن نوعی دروغ گفتن است و در وضعیت خطیر مملکت ما نوعی خیانت...» درپاسخ بايد بعرضتان برسانم كه منظور منهم دروغ گفتن اينان در راستاي ماله كشي به منظور پنهان كردن واقعيتهاي تاريخي وشخصيت سازي براي خود وهمكارانشان است تا بلكه درفرصتي كه ممكن است دوباره دست دهد، با ماسك جديدي وبا شعارمردم پسند ديگري 30 سال ديگر هم مردم را علاف كنند. بهمين سبب است كه حناي آقايان ديگر درپيش ملت ايران رنگي ندارد. والسلام.
حماقت اقای بنی صدر رو در انقلاب نمیتوان نادیده گرفت به خصوص ان دروغهایی را که در دهان اقای خمینی گذاشت من بعضی از کتابهایشان را خوانده ام بخصوص کتاب خیانت به امید که سعی میکنند خودشان را بیگناه جلوه بدهند اما این را هم اعتراف میکنم که ایشان فرد شجاعی هم هستند چون بدون واهمه در خط اول جبهه رفتند و تلاششان هم برای توقف جنگ قابل دفاع است، ولی کلیت اقای بنی صدر یک ادم فریب خورده است. البته دانش بالایی دارند اما دانش با تشخیص درست دادن و دانایی یکی نیست در ضمن یکی از عوامل موفق نشدن اقای بختیار برای رابطه با اقای خمینی همین بنی صدر است که بخاطر قدرت پرستی ایشان بود. برای اثبات این گفته ام به کتاب خاطرات اقای برومند یار وفادار دکتر بختیار استناد می کنم که در جواب اقای برومند بنی صدر گفته است که اگر بختیار می امد انوقت من چه می شدم .و البته هنوز هم بقول یکی از دوستان در حال من من کردن هستند، فقط کافی به سخنرانی ها و مصاحبه هایشان گوش دهید که از این رهگذر اطلاعات تاریخی تان در مورد انقلاب و جنگ هم بیشتر می شود.
-- احمد ، Mar 6, 2009 در ساعت 06:34 PMاين مبحث «روزشمار يك انقلاب» مبحث بسيار مفيدي است، از دونظر:
-- علي كبيري ، Mar 6, 2009 در ساعت 06:34 PM1- بايادآوري هرجند مختصر نسبت به واقعه اي كه 30 سال پيش درايران اتفاق افتاده، هم به نسل جوان مملكت كه شايد حوصله مطالعه مطالب مفصل تاريخي راندارد يا بخاطر سانسور موجود درايران قادر به دسترسي به شرح آن وقايع نيست وهم براي ديگراني كه درآن سالهادرصحنه حضور داشته اند، بهمين ترتيبي كه بطور مسلسل دراينجا ذكر ميشود، بسيار مفيد وآموزنده است.
2- ضمنا ازبيان اين واقعيت نيز نبايد غافل شد كه اين مبحث موجب بوجود آمدن محيطي دمكراتيك براي تبادل نظر ايرانيان است، باتوجه به اينكه ما نياز مبرمي براي اينگونه بحثها درمحيطي دمكراتيك داريم.
با تشكر از هم ميهنان گرامي آقايان نبوي وبشيرتاش كه دراين مورد قبول زحمت كرده اند، ضمن سپاس از مديريت راديو زمانه كه همچه امكاني رافراهم كرده است، اميدوارم اجازه دهند تا اين مبحث همچنان ادامه يابد.
اگر آقای راعی وقت ندارند تا پاسخ انتقادات آقای کبیری را بدهند لطفا کامنت کوتاهی بفرستند که خود پاسخ بدهم.
در مورد کامنت احمد آقا در مورد آقای بختیار و بنی صدر، من پیشنهاد میکنم که مقالات دکتر محمود دلخواسته را که در گویا چاپ شده بخوانند. این تحقیقی ترین کاریست که من تا حال در مورد نخست وزیری آقای بختیار دیده ام. چیزی که من را بیشتر به ارزش اینکار واقف کرد این بود که دیدم آقای شاکری یزدی، که جانشین آقای بختیار تشریف داشته اند، در مقام پاسخگویی بر آمده اند. ولی بر عکس کار آقای دلخواسته که هم احترام قلم را رعایت کرده اند و هم از روشهای علمی، تفسیری و هرمونیک جدید با استادی کامل بهره برده اند، آقای شاکری زند با قلمی توهین آمیز و با تبختر و بی اخلاقی کامل پاسخی بسیار ضعیف ارائه داده و خود را مانند یک ملا لغتی و معلم انشا در معرض دید قرار داده اند. بهتر است که خود بخوانید و قضاوت را نیز خود بکنید.
مقاله آقای بیات زاده نیز بسیار گویاست.
-- احمد رضایی ، Mar 7, 2009 در ساعت 06:34 PMجناب آقای نبوی با سلام به شما می خواستم اول از زحمتی که برای تهیه و انتشار این روزشمار می کشید تشکر کنم و بعد هم از شما یک گلایه دارم. گلایه اینکه مطالب روزشمار به نام شما و آقای سعید بشیرتاش منتشر می شود؛ بنابراین مسئولیت اخلاقی انتشار مطلبی خلاف واقع و یا مطلبی بی موقع و محل بر عهده شخص شما و آقای بشیرتاش می باشد.
دادن وظیفه تهیه عکس ها به یکی از دوستانتان نمی تواند بهانه موجهی برای توجیه انتشار مطالبی نادرست و یا حتی بی موقع باشد که مسئولیت اخلاقی و حرفه ای آنها به عهده شماست. شما حداقل می بایست مطالبی را که توسط دوستانتان آماده می شود بازبینی کنید تا که خللی در اعتبار مطالب منتشرتان پیش نیاید. چه این بی دقتی ها می تواند باعث سوء تفاهم هایی شود که براستی مراد شما در انتشار آن مطالب نبوده است. جسارت بنده را می بخشید.
با تشکر / رضا زیاری
مسوولیت انتشار عکس مذکور که توضیح آن را بارها داده ام با من است، اما برای توصیف دقیق موضوع مواردی گفته شد. بیش از این چیزی برای گفتن نیست.
-- رضا زیاری ، Mar 8, 2009 در ساعت 06:34 PMاگر باید کار خاصی بکنم، بفرمائید
ابراهیم نبوی
چند توضیح:١-اگر جواب آقایان علی کبیری و احمد رضایی را ندادم ،بخاطر این بود که به نظرات پیشین مراجعه نمی کردم و تا زمانی که در ستون آقای رضا جمالی، مورد خطاب آقای علی کبیری قرار نگرفتم، نمی دانستم که ایشان به نظراتم جواب داده اند. ٢- در مورد کتاب ولایت فقیه و این که بوسیلهٌ شاگردان ایشان در سال ١٣٤٨ جمع آوری و منتشر شد، این سوأل پیش می آید که در چه تاریخی این جمع آوری منتشر شده، بعلاوه، چه ربطی به فرستادن آن به آقای بنی صدر و نگارش حکومت اسلامی ایشان دارد؟ از من مدرک محکمه پسند در مورد این ادعا می خواهید، این مطلب، به نقل از آقای بنی صدر از جمله در کتاب درس تجربه است. تبادل نظر بین دو نفر احتیاج به محاکمه ندارد ولی میتوانید باتحقیق صحیح یا غلط بودن آنرا بیابید. طرح حکومت آقای بنی صدر قبل از انقلاب نوشته شده و در پاریس به زبان فارسی
-- Mohamed Réza ، Mar 23, 2009 در ساعت 06:34 PMبرای ایرانیان و برای خبرنگاران و دیگران به زبانهای انگلیسی و فرانسه منتشر شد و نه آنگونه که ادعا میکنید به زبان فرانسه. اگر بسیاری از ایرانیان نخواندند، بخاطر تنبلی و خاطر جمعی و غیره بود، نه عدم انتشار آن بفارسی. دلیل متضادبودن این دو طرح از حکومت در خودشان است و نه در استدلال اگری و مگری شما، با این وجود، جواب می دهم: آقای بنی صدر در پاریس اعلامیهٌ جمهوری اسلامی را به اسم
شخصی خود منتشر نکرد و آقای خمینی نیز در پاریس که ویترین دنیا است، نظر خود را منتشر نکرد و استناد به همان اعلامیهٌ نوشتهٌ
آقای بنی صدر می کرد. در سال ١٣٥٨ این اعلامیه که من نسخه ای از آنرا دارم، به اسم خود آقای بنی صدر منتشر شد وکسی نگفت
که مال او نیست. اگر آقای بنی صدر و دیگران، پذیرش اعلامیه از طرف آقای خمینی را باور کردند، برخلاف تصور شما بخاطر ساده لوحی
نبود، از قضا چند دلیل محکم و مورد باور همگانی باعث این باور شد بعلاوهٌ اطلاعات ناقص در مورد آقای خمینی، دلیل اول باور به دروغ نگفتن و وفای به عهد مرجع تقلید بود که اگر عهد را می شکست، از مرجعیت ساقط بود. دلیل دوم این پیمانها در مورد اعلامیه و دموکراسی و آزادیهای اجتماعی رادر مقابل جهان، آقای خمینی ابراز داشت و همین گفته ها باعث حمایت افکار عمومی جهانی شده بود. در آن زمان آقای خمینی چاره ای بجز موافقت با طرح اعلامیهٌ جمهوری اسلامی نداشت، اگر هم خیال توطئه داشت، موقعیت آنرا نداشت و بنابراین انقلاب تا پیروزی پیش رفت،بعد از انقلاب تشنجها، اگر با درایت سیاسی ملی ها و دیگران کنترل می شد، باز هم توطئه ها دفع میشد با وجود بر این انتقاد به آقای بنی صدر نویسندهٌ کتاب کیش شخصیت (مطابق با اعتراف خودش) وارد است که چرا زودتر از زمان نوشتن کارنامهٌ رئیس جمهور، آقای خمینی را به ابتلا نکشاند. ترجمه کتاب آقای خمینی بوسیلهٌ خانم بنی صدر، نشانهٌ دنباله روی از آقای خمینی نه تنها نیست بلکه همانطوری که در پاریس اتفاق افتاد، نشانهٌ دنباله روی از روی اجبار آقای خمینی از طرح آقای بنی صدر بود. در این
موارد به کتاب در پاریس آقای محمد جعفری می توانید رجوع نمایید. خانم بنی صدر از قضا نظر بدبینانه تری از همسرش در مورد آقای
خمینی داشت.٣- جملهٌ همچه توطئه ای آنهم درلحظهٌ مهم عطف تاریخی شما، نشانهٌ ذهن وحشت زدهٌ شما است، انقلاب، زمانی که
اصلاح غیر ممکن می شود، اجتناب ناپذیر است، در حین عمل اشتباه پیش می آید،با شجاعت باید اشتباهات را دید و خیره در اشتباهات نشد و بهترین ها را توبه کاران دید، آقای بنی صدر به اندازهٌ کافی هم مرد میدان بوده و هم شهامت انتقاد از خود داشته( کتاب خیانت به امید، از صفحهٌ ١٧٠تا٢٠٠ الکترونیکی)، هم در عرض ٢٨ سال بعداز کودتا١٣٦٠ رژیم ولایت فقیه را به بن بست کشانده، هم دست مثلث زور جمهوری اسلامی، سلطنت طلبها، سازمان مجاهدین و استالینیست ها را رو کرده و هم دنبال پست و مقام و پول نیست.٤- ماله کشی همانطوری که می بینید در کار نیست، شما کمبود سواد واطلاعاتتان را می خواهید با استدلال تراشی جبران کنید و کارتان با این روش متأسفانه حداقل، به ساده انگاری منجر میشود. حتی دانشمندانی چون زیگموند فروید با این روش مقداری تحقیق و تجربه و مقداری دلیل تراشی، دچار اشتباهات فاحشی شده اند، در این مورد به کتاب زن و زناشویی آقای بنی صدر و یا به کتاب یکی، دیگری است خانم
الیزابت بدانتر و یا آثار خانم سیمون دو بوآر( همسر ژان پل سارتر) مراجعه کنید. در رابطه با بی رنگ بودن حنای مورد ادعای شما،بد نیست
که بدانید در نظر سنجی دو سال پیش رژیم ولایت مطلقهٌ فقیه که خبرش به خارج درز کرد و در روزنامٌه انقلاب اسلامی درج شد ،از بین
ایرانیان بالای چهل سال، بیش از ٧٠ در صد آقای بنی صدر را می شناسند و بیش از ٦٧ نسبت به ایشان نظر مثبت دارند.٥- در جواب آقای احمد، آن جمله ای که از آقای برومند نقل و پذیرفتید و حکم به قدرت پرست بودن آقای بنی صدر دادید، اگر صحیح بود در جاهای دیگر
می بایستی خود را بروز می داد. ایشان،بدون حقوق رئیس جمهور بود، بخاطر حقوق مردم و حتی اقلیت کوچک بهایی و نیز شکنجه در
زندانها،در مقابل زور پرستی چون آقای خمینی ایستاد و از سازمانهای حقوق بشر در زمان ریاست جمهوری اش، تقاضای رسیدگی نمود.
به سه بار تقاضای آقای خمینی برای به ایران برگشتن و بدست گرفتن حکومت ،جواب داد که اول از مردم معذرت بخواه و بعد، با مردم
می توان مملکت را درست کرد. تجزیه و تحلیل های سیاسی ایشان را که بخوانید،متوجه خواهید شد که از تشخیص و دانایی بالایی
برخوردارند.
محمدرضاراعی
جواب آقای علی کبیری: جواب شما را با تاخیر می دهم، زیراکه به قسمت نظر های پیشین مراجعه نمی کردم. پس از نظر شما در ستون آقای رضا جمالی( ملی شدن نفت، برگی ....)، متوجه شدم که جایی شما بمن جواب داده اید و با مراجعه به این ستون، جواب شما را یافتم. جواب را در تعطیلات نوروزی آقایان نبوی وبشیرتاش فرستادم ولی گم شد. بنابراین دوباره می نویسم. جوابها: ١- تاریخ انتشار درس اگر هم درست باشد، از کجا می دانید که چه زمانی برای اولین بار منتشر شد؟ در رژیم ولایت فقیه که همه نوع مدرک سازی و جابجایی تاریخی را تا بحال شاهد
-- Mohamed Réza ، Mar 27, 2009 در ساعت 06:34 PMبوده ایم. چطور به این تاریخ استناد می کنید و آنرا بنای نادرستی نظر دیگران قرار می دهید؟ در مورد آقای بنی صدر دلیل پذیرش این است که نسخهٌ پیشنهادی ایشان در همان موقع منتشر و موجود است. بعلاوه بین نوشته های گذشته و حال ایشان تناقص نمی بینید. از اینها گذشته ایشان بنای کارش را بر دروغ نگفتن گذاشته است و بین نظراتش همگرایی وجود دارد. با مطالعهٌ نظرات گذشته و حال ایشان، پی به انسجام و تکمیل نظرات قبلی می برید. در مورد آقای خمینی نه یک بار در پاریس بلکه چندین بار نظر خود را عوض کرده و در تناقص با یکدیگر. این مرکزانتشارات در چه تاریخی کتاب را چاپ کرده و با کدام شاهد و یا مدرکی شما می دانید که در نوشتن تاریخ چاپ هم تقلب نکرده اند.اگر تحت نظر
موسسهٌ امام خمینی، با مدیریت آقای مصباح یزدی باشد که واویلا، و اگر زیر نظر مدیر آرشیو رژیم آقای حسینیان باشد که گفت ما خودمان یک پا قاتلیم، که وای بر ما .٢- مدرک می خواهید بر این گفتهٌ آقای خمینی که نوشتم تا شما و آقای مطهری، طرح ارائه دهید. این گفتهٌ
آقای خمینی به آقای بنی صدر است و نقل قول از ایشان. حالا چرا مدرک محکمه پسند؟ محاکمه برای چه منظوری. اگر منظور شما این است که چگونه باور باید کرد؟ جواب شما در مطالعهٌ رفتار و روان و انسجام در تفکر و گفتار آقای بنی صدر است البته در حد اعتماد و نه اطمینان( اعتماد مطلق). بعنوان مثال می توانید به جریان دادگاه میکونوس که بر روی تارنمای ایشان و یو تووب(you tube) موجود است مراجعه کنید و ببینید که چطور دادگاه دروغ در گفتار ایشان ندیده و بنابراین احتیاجی به قسم خودن شان ندید و بعد اعلام شد که این باعث افتخار دادگستری آلمان است که آقای بنی صدر برای آن صلاحیت قائل شد.٣- آقای بنی صدر نقش هدایت فکری بیان راهنمای تحول را داشت و آقای خمینی راهی بجز دنباله روی نداشت و گرنه در پاریس ماندگار بود. آقای بنی صدر چه دنباله روی ای کرد؟ علاقهٌ شدید ایشان به آقای خمینی بخاطر این بود که
بنابرتربیت خانوادگی و اعتقادشان ،فکر می کرد که مرجع تقلید به درجه ای از اخلاق و کمال می رسد که عهد نمی شکند،آنهم در مقابل نظارهٌ دنیا.در آنموقع فکر می کرد که اگر مرجع تقلید بگوید، مردم بیشتر گوش می کنند، بعد در انتخابات ریاست جمهوری اول معلوم شد که مردم به هر کس که از آزادی، استقلال و عدلت اجتماعی بگوید، گوش می کنند.٤- می گویید چرا به آقای خمینی یاد داد که چه بگوید، به این دلیل که هدف ایشان پیروزی جنبش مردم ایران بود و اعتمادی که به مقام مرجع تقلید داشت. بخاطراینکه مبادا نیت واقعی آقای خمینی دیده شود، به او یاد بدهد که چه بگوید، برداشت و قضاوت شماست، از نظر خودش بخاطر اینکه به مرجع تقلید اعتماد داشت و با از زبان اوگفتن را، مؤثرتر می دانست، بود؛ در ضمن در فقه شیعه بنا بر انتخاب مرجع بود ونه اطاعت کورکورانه از ولی فقیه. ٥- اعلامیهٌ جمهوری اسلامی به
زبان فارسی هم منتشر شده بود، برداشت شما از جمله ام دربالا، اشتباه است و استدلالتان در این مورد بی مورد.٦-استدلال بعدی در مورد نه سال سکوت در مورد نظریهٌ حکومت اسلامی آقای خمینی را در بالا جواب دادم و اضافه میکنم که طرح آقای خمینی اصلاً جایی در جامعه نداشت و قبلاً نیز جواب گرفته بود. پر و بال گرفتن این طرح در بعد از انقلاب، بخاطر عدم کنترل صحیح تشنج موجود در جامعه، به وسیله درست اندر کاران در حکومت موقت،احزاب و سازمانهای معتاد به خشونت و عدم وفای بعهد شخص آقای خمینی، اختناق دوران های قبل و نداشتن فرهنگ سیاسی،اجتماعی دموکراتیک و کلاً تمام عوامل و ستون پایه های استمرار استبداد و زور پرستی است و نه یک اشتباه .٧- ماله کشی را قبول ندارم و دنبال ماسک دیگر و شعار دیگری نیستم. دین آزادی در مقابل دین قدرت را برای اولین بار در ایران و دیگر کشورهای اسلامی آقای بنی صدر مطرح کرده، با حقوق انسان سروکار دارد و بیان راهنما است و نه ماسک و ایدئولوژی و استراتژی و کلک، پیش زمینه، پیش درآمد
و متن کار است، قبل از ورود به هر کاری. شما در نوشتهٌ خود این گمان را در من ایجاد نمودید که مجرم می دانید، مگر عکسش را اثبات کند،
امیدوارم اینطور نباشد و تنها دلسوزی و ترس زیاد از گزیده شدن دوباره و عادت شما به تک استدلال را در بحث پرورش دادن، باعث اینگونه
نگارش شده باشد. جواب آقای احمد را چون آقای رضایی زحمت کشیدند، دیگر نمی دهم.
محمدرضاراعی