رادیو زمانه > خارج از سیاست > سی سال پیش در چنین روزی > بازرگان: اعدام نظامیان از طرف مافوق من صورت گرفت | ||
بازرگان: اعدام نظامیان از طرف مافوق من صورت گرفتسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویبازرگان: اعدام نظامیان از طرف افراد مافوق من صورت گرفتمهدی بازرگان، نخست وزیر در مصاحبه با هفتهنامه نیوزویک به طرح مسایل مهم کنونی کشور پرداخت و در سخنان خود حزب توده را غیرقانونی خواند. وی در پاسخ به این سوال نیوزویک که پرسیده بود: «عکسالعمل شما نسبت به حمله به سفارت آمریکا چه بود؟» گفت: «من بسیار متأسفم از آنچه اتفاق افتاده. ما امیدواریم بتوانیم همه چیز را تحت کنترل دربیاوریم تا اینگونه حملات بار دیگر رخ ندهد. در این مورد اقدام فوری به عمل آمد و ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در تهران شخصاً به خاطر اقدام سریعی که در این مورد صورت گرفت از ما تشکر کرد.» آیا شما قصد دارید کوششهایی در راه بهبود روابط ایران و ایالات متحده صورت دهید؟ ما روابط دوستانهای با ایالات متحده داشتهایم و میل داریم روابط دوستانهمان را با ایالات متحده و تمامی کشورهای جهان حفظ کنیم. شما برای برقراری نظم در ایران تصمیم دارید چه اقداماتی را انجام دهید؟ امشب ما تشکیل یک گارد ملی را اعلام خواهیم کرد تا بتوانیم کنترل بیشتری بر اوضاع داشته باشیم. ما سرگرم استخدام و سازمان دادن چندین هزار نفر هستیم. مسأله این است که مردم از ارتش و پلیس تنفر داشتهاند و اگر ما آنها را بار دیگر به خیابانها گسیل داریم مردم عکسالعمل نشان خواهند داد. به همین دلیل است که ما سرگرم ایجاد یک گارد ملی هستیم بعداً ارتش و پلیس را تجدید سازمان خواهیم کرد.
چریکهای دست چپی فدایی تا چه حد اهمیت دارند؟ در حال حاضر ما نمیدانیم فداییان چه کسانی هستند، افکار و یا برنامههای آنان چیست. به نظر میرسد سایرین که تماسهایی با فداییان داشتهاند خودشان را فدایی میدانند و تحت لوای نام آنها موضع می گیرند. آیا فداییان اجازه خواهند داشت در دولت جدید نقشی را بر عهده بگیرند؟ اگر چنانچه حزبی تشکیل دهند که مشی آن روشن باشد، ما هیچگونه مخالفتی با آنها نخواهیم داشت. آنها میتوانند انتقاد کنند و در انتخابات شرکت جویند. آنها میتوانند نماینده مخالفان به پارلمان بفرستند. ولی چنانچه آنها بخواهند نظم و امنیت را بر هم بزنند آنها را متوقف خواهیم کرد. آیا حزب کمونیست توده بار دیگر اجازه فعالیت خواهد داشت؟ حزب توده به موجب قوانین موجود غیرقانونی است و ما باید از این قوانین اطاعت کنیم. آیا شما از اعدام چهار ژنرال توسط دادگاه اسلامی که اوایل هفته جاری صورت گرفت آگاهی داشتید؟ در اصل من با این اعدامها مخالفتی نداشتم و ما آنها را تائید کردیم، مردم خوشحال شدند. اثر مثبتی روی آنها داشته است. به عنوان یک شهروند معمولی از انجام این کار خوشحالم، ولی به عنوان رئیس دولت این اقدام از طرف افراد مافوق من انجام گرفت. بنابراین آیا این اعدامها به همین ترتیب ادامه نخواهد یافت؟ نه، به این ترتیب ادامه نخواهد یافت. جدول زمانی شما برای تأسیس دولت جدید چیست؟ استانداران و سازمان پلیس قبل از رفراندوم باید سازمان یابند رفراندوم در کمتر از دو ماه انجام خواهد گرفت. پس از رفراندوم، نوبت انتخاب مجلس موسسان است که قانون اساسی جدید را تصویب خواهد کرد و پس از آن انتخاب پارلمان و انتصاب دولت جدید صورت خواهد گرفت. در این مرحله من به کارم ادامه میدهم مشروط بر اینکه پیش از آن برکنار نشوم. رفراندومی که در نظر دارید آیا مردم اجازه خواهند داشت نوع حکومت را انتخاب کنند؟ سوال برای انتخاب کنندگان این خواهد بود که آیا به جای نظام پادشاهی خواستار جمهوری دموکراتیک اسلامی هستید، بله یا نه؟ چه زمانی تولید نفت از سر گرفته خواهد شد و میزان آن چقدر خواهد بود؟ در اصل تولید نفت از امروز از سر گرفته خواهد شد. ما تمام قراردادهای پیشین را با علل دیگر مورد مطالعه قرار خواهیم داد و امیدواریم که هرچه زودتر با تمام قسمتهای جهان معاملات نفتی خود را از سر گیریم. از آنجا که شرکت ملی نفت ایران به حال عادی بازنگشته است و مدیران آن هنوز منصوب نشدهاند تمام این اقدامات پس از عادی شدن وضع شرکت نفت صورت خواهد گرفت.
محاکمه سران رژیم سابق علنی خواهد بودبه نوشته روزنامه اطلاعات، یک مقام کمیته انقلاب دیروز به خبرنگار ما گفت، دادگاههای انقلاب که برای رسیدگی به جنایات رژیم سابق تشکیل خواهد شد، علنی خواهد بود و ورود خبرنگاران و خانواده شهدا به دادگاه آزاد است. این مقام افزود: دادگاههای انقلاب در محل وسیعتری تشکیل میشود و مشروح محاکمه در مطبوعات و تلویزیون منعکس خواهد شد. در مورد اعدام ژنرالهای قبلی گفته شد: چنانچه این عده در دادگاههای علنی محاکمه میشدند، خشم مردم آنقدر نسبت به آنان برافروخته بود که امکان سیر طبیعی محاکمه آنها نبود و مردم قبل از آنکه آنها در برابر قاضی قرار بگیرند، ممکن بود آنها را بکشند. زیرا مردم آنقدر خشمگین بودند که بعد از معدوم کردن ژنرالها، به پزشکی قانونی حمله بردند تا جنازه آنها را قطعه قطعه کنند که با تلاش مأموران انتظامی و کارکنان پزشکی قانونی، از کار آنان جلوگیری شد.
کابینه بازرگان تکمیل شدسرویس سیاسی اطلاعات گزارش داد با اعلام اسامی پنج تن دیگر از وزیران جدید از طرف مهندس مهدی بازرگان، پستهای خالی کابینه پر خواهد شد. وزرای جدید عبارتند از دکتر علی شریعتمداری، وزیر علوم و فرهنگ و هنر، دکتر غلامحسین شکوهی، وزیر آموزش و پرورش، ناصر میناچی وزیر اطلاعات، تبلیغات و خیرات، تیسمار سرلشگر مدنی، وزیر دفاع ملی، مهندس حسن اسلامی، وزیر پست و تلگراف و تلفن و مهندس اسدالله خان والی، رئیس کل هواپیمایی کشوری. نکته جالب در مورد وزرای جدید و وزارتخانهها ادغام بعضی از وزارتخانهها و تغییر نام بعضی از آنهاست. وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم و آموزش عالی ادغام شده است. وزیر اطلاعات، ناصر میناچی مسئول اوقاف که به خیرات تغییر نام داده است نیز هست. همچنین نام وزارت اطلاعات و جهانگردی به وزارت اطلاعات، تبلیغات و خیرات تبدیل شده است. وزارت جنگ سابق با نام وزارت دفاع ملی زیر نظر دریادار مدنی خواهد بود که از دو سال قبل به سبب مخالفت با رژیم مغضوب و برکنار بود و در تمام کابینههای احتمالی که به عنوان نخستین هیأت دولت انقلابی مطرح میشد از او به عنوان وزیر جنگ نام برده میشد. تیمسار مدنی از این پس مسئولیت مستقیم وزارت دفاع ملی را عهدهدار خواهد بود، و ارتش را به طور کامل زیر نظر خواهد داشت. اگرچه شایع است و گفته میشود که دولت ترکیبی از جبهه ملی و نهضت آزادی است، اما عباس امیرانتظام، معاون نخست وزیر در پاسخ به یکی از خبرنگاران به این موضوع پرداخت و گفت: «پیش از این ممکن است وزرا از میان رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی انتخاب شده باشند، ولی از این پس به گروههای دیگر نیز توجه میشود. گزینش وزرای جدید و وابستگی سیاسی آنها نشان دهنده آن است که بازرگان سعی کرده به همه گروهها توجه کند.» مرتضی کتیرایی نیز در همین مورد به خبرنگار اطلاعات گفت: «وزرا بنا به شایستگیهاشان انتخاب میشوند و بههیچوجه تصمیم بر این نبوده که از جبهه ملی یا نهضت آزادی باشند.»
راهپیمایی و اعتراض به انتصابات ارتشاعتراضات گسترده نسبت به شیوه رفتار دولت مهدی بازرگان در مورد ارتش با شدت ادامه یافت. گروههای مسلح، از جمله چریکهای فدایی خلق، مجاهدین خلق و گروههای دیگر مارکسیست خواستار انحلال ارتش و افزایش اعدامها شدند. این گروهها همراه با بسیاری گروههای ملایمتر به انتصابات بازرگان از ارتشیهای قدیمی شدیداً اعتراض کردند. بسیاری از این گروهها و افراد معتقدند ارتشیانی که در حکومت شاه به درجات نظامی بالا رسیدهاند، غیرقابل اعتمادند و دولت باید سریعاً آنها را خلع ید کند و از هر نوع موقعیت نظامی کنار بگذارد. بنا به گزارش شماره هجدهم هفتهنامه ایرانشهر که در تاریخ چهارم اسفند ۵۷ در لندن منتشر شد: «انتصابات چند تن از امرای قدیم رژیم به دست بازرگان در هفته گذشته موج عظیمی از خشم در بین مردم ایجاد کرد و بحثهای بسیاری برانگیخت. مجموعه این اعتراضات را میتوان در این جمله خلاصه کرد که از نامه دکتر معینی به بازرگان نوشته شده و در یکی از روزنامهها آمده بود: امیران این مملکت علیرغم استثنائات از مجاری و غربالهای متعددی عبور کردهاند که عنوان وفاداری به شاه سابق را داشته و روی دیگر این سکه خیانت به ایران و سرکوب نهضتهای اصیل و رزمندگان واقعی بوده است.»
به گزارش هفتهنامه ایرانشهر «روز جمعه گذشته دهها نفر از دانشجویان و گروههای مختلف ارتش متشکل از نیروی هوایی، زمینی و دریایی در یک پیادهروی از دانشگاه صنعتی تا محل سکونت امام خمینی خواستار تشکیل ارتش انقلاب ملی شدند. پیادهروی این جمعیت ساعت ده و سی دقیقه صبح از دانشگاه صنعتی تهران شروع شد و تظاهرکنندگان ساعت دو و سی دقیقه بعد از ظهر پس از عبور از خیابانهای آیزنهاور، ۲۴ اسفند، سی متری شاه، بهارستان و ژاله به خیابان ایران، محل سکونت امام خمینی رسیدند. آنها پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود «تعقیب و برکناری فرماندهان مزدور اولین خواست ماست.»، «ارتش ایران تیمسار نمیخواهد»، «جلادان فاسد دیروز نمیتوانند انقلابیون امروز باشند.»، «ما رادیو تلویزیون با سانسور نمیخواهیم.»، «توبه سران ارتش را باور نمیکنیم، همچنان که توبه شاه را باور نکردیم.» و «سانسور اندیشه ما مغایر آزادی است.» پس از آنکه جمعیت به خیابان ایران رسید، پاسداران انقلاب از ورود آنها به خیابان ایران جلوگیری کردند، راهپیمایان روی زمین نشستند تا اجازه ورود به خیابان به آنها داده شود.
حدود ساعت چهار بعد از ظهر یکی از روحانیون به نمایندگی از جانب امام خمینی اعلام کرد که راهپیمایان میتوانند به خیابان وارد شوند. از بین راهپیمایان ۱۴ نفر نماینده انتخاب شدند تا با حضور امام مشکلات و نظریات خود را بگویند، اما بعد از ساعتی صدای حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی به گوش رسید که گفت: «اظهارات شما به خدمت امام عرضه شد، همانطور که اطلاع دارید به علت کسالت و نقاهت دو سه روزی است که امام از پذیرش عام معذور است و نمیتوانند در مجامع شرکت کنند...» وی افزود: «شما میدانید که قرار شده است در حکومت اسلامی آینده آراء همه مردم به حساب آید و نوع حکومت را اکثریت قاطع مردم تعیین خواهند کرد. امام بارها فرمودهاند که خانمها و آقایان آزادند که نظریات خود را بگویند ولی دقت شود که اظهارات در مسیر خواستهای دشمن واقع نشود و نیرنگهای ساواک و سیا دشمنان داخلی و خارجی را در نظر داشته باشید.» وی افزود: «در مورد بعضی انتصابات صحبتهایی شده که صریحاً اعلام میکنم این انتصابات موقتی است و افراد لایق به زودی جای خودشان را اعلام میکنند. همانطوری که از پلاکاردهای شما برمیآید، شما رهبری امام را پذیرفتهاید و این اگر صادقانه باشد یعنی همکاری با دولت مبعوث امام. البته انتقاد آزاد است، ولی به شرطی که ایجاد اختلال و تحریک نکند و مانع برقراری نظم نشود.» در میان گروههای سیاسی، مجاهدین خلق بیشترین تأکید را بر انحلال ارتش داشتند، مسعود رجوی گفت: «ارتش باید منحل و تجدید سازمان شود.»
یزدی: بانک بدون ربح تشکیل میشوددکتر ابراهیم یزدی، معاون نخست وزیر در امور انقلاب که به همراه یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین وارد اهواز شده است، در مصاحبهای با خبرنگار اطلاعات در این شهر گفت: «در شرایط کنونی که کشور ما به صورت یک مملکت ورشکسته درآمده و به طور وحشتناکی با کسری بودجه مواجه هستیم، صادرات نفت را باید هرچه زودتر آغاز کرد.» دکتر یزدی گفت: «در حکومت اسلامی سیستم بانکی به صورت فعلی نخواهد بود و تغییر بنیادی خواهیم نمود. بانک بدون ربح، تشکیل خواهد شد که در سیستم بانکی دنیا یک انقلاب به وجود خواهیم آورد.» |
نظرهای خوانندگان
یک عکس جالب دیگر ازدکتر یزدی! ایشان که فرزند یک رنگ فروش دم بازار بود با بورس دولتی در زمان شاه به امریکا رفت تا درس بخواند که نهایتا گویا چریک از آب درآمد. واقعا خاک برسر رژیم شاه. نمیدانم بعد از حمله صدام و حمایت یاسر عرفات آقای دکتر باز هم با ایشان عکس گرفت یا نه.
انشاالله یکروز ایشان را به غزه صادر می کنیم تا در کنار براداران فسطینی اش باشد.
-- بدون نام ، Feb 25, 2009 در ساعت 07:00 PMدر اصل من با این اعدامها مخالفتی نداشتم و ما آنها را تائید کردیم، مردم خوشحال شدند. اثر مثبتی روی آنها داشته است. به عنوان یک شهروند معمولی از انجام این کار خوشحالم...
-- farhad ، Feb 25, 2009 در ساعت 07:00 PMانوقت اقای نوری زاده در برنامه هاشان می گویند بازرگان اصلا با مجازات
اعدام مخالف بود... هنوز خاک پاشیدن در چشم حقیقت ادامه دارد.
خوبی اقای نبوی انست که به نظر میرسد دیگر به هیچ چیز یا کسی تعصب
ندارد که افرین بر ایشان.
اصرار چپی ها و مجاهدین برانهدام ارتش برای ان است که فروپاشی ایران
را با شورش های قومی و خلق ترکمن و کرد و ...که در برنامه کاریشان بود
مانعی در کار نباشد.
با این هموطنان دیگر مملکت ما به دشمن خارجی نیاز داشت یا دارد؟
از بازرگان كه با همشهريش قره باغي رئيس ستاد ارتش ,قول و قرار انتقال مسالمت آميز گذاشته بود, اين جور حرف زدن بعيد بنظر ميرسه.
-- فرزان ، Feb 25, 2009 در ساعت 07:00 PMجنگ با عراق ثابت کرد ارتش خیانتکار است یا مجاهدین.
-- امیر ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMاولا، من نمی فهمم که بعضی از کامنت گزارها چه پدر کشتگی با دکتر یزدی دارند؟ خوب ایشان مثل 90 درصد مردم ایران با جو آن زمان همراهی داشته اند و البته نقش هم داشته اند و طبیعتا اشتباه هم داشته اند بعدا هم کسانی که خیلی بیشتر از ایشان اشتباه داشته اند وی و افراد مشابه را حذف کرده اند! خوب؟ حرف های امروز ایشان ارزش بررسی دارد و گذشته ایشان ارزش نقد، نه برای اینکه وی را بگذاریم سینه دیوار، برای اینکه دوباره از یک چاه (نه "چاله") نیفتیم به چاه. واقعا حضور یزدی در یک دادگاه مطبوعاتی برای هویدا یا عکس گرفتن با عرفات اینقدر کار بدی است؟ لطفا توضیح بدهید من هم بفهمم شما ها چطور فکر میکنید!
دوما، کلا اعدام روی پشت بوم و با اون عجله رو وقتی از امروز نگاه می کنیم آزارنده است و حتی دون شان شرایط کاریزماتیک خمینی در آن روزها، ولی دقت کنید بازرگان چه می گوید: "اثر خوبی روی مردم داشت"، الان اگه دری به تخته بخورد و ظرف 2 هفته خامنه ای و جنتی رو اعدام کنند رو کیا اثر خوب نمی گذاره؟ اگه روی شما اثر خوب میگذاره که ای وای! جناب نوری زاده هم یه لحنی دارند در مورد این اعدام ها که انگار 4 تا بی گناه را اعدام کردند، حداقل این 4 تا که اگه درست دادگاه براشون برگذار می شد هم به اعدام محکوم می شدند. البته این توجیه نمیشه که فرقی نکرده. فرق کرده. ضمنا نمی دونم اصلا در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی دادگاه درستی هم برگزار شده جناب نبوی؟ که مثلا حکمشون قابل دفاع حقوقی باشه؟
دوست عزیز
-- ممدآقا ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMبه نظر من شخصا، علت اصلی کشتن نظامیان فشار افکار عمومی بود که حاضر بودند با دست هاشون اونها رو بکشند، بدون اینکه بتونن براحتی برای این کار دلیل بیارن. دوم، علت مهم تر وجود گروههای نظامی مثل مجاهدین و چریکها بود که فکر می کردن انقلاب مال اونهاست و باید انقلاب رو به دست بیارن و نزدیک ترین راه منحل کردن ارتش بود، در حالی که واقعا کل این دو تا تشکیلات در مدت کوتاه نمی تونستند یک کلانتری رو هم اداره کنند. سوم، اینکه واقعیات نشون می ده بازرگان و یزدی دموکرات ترین آدمهای اون روزها بودند، البته بجز بزرگان حکومت پهلوی، این یک نظر شخصی است و ازش دفاع می کنم و به عنوان کار به حسابش نیارین
نکته مهم دیگه اینه که اگر دقت کنید انگیزه مخالفت بسیاری از افراد در سی سال قبل با انگیزه مخالفت امروزشون کاملا فرق می کنه، مثلا خیلی ها با بازرگان مخالف بودند، ولی نه بخاطر اینکه در دوران او اعدام می شد، بلکه بخاطر اینکه چرا کم اعدام می شد. اکثر دوستان خارج از کشوری که خودشون در سال 57 معترض بازرگان بودند او رو چون معتدل، ملایم، میانه رو، طرفدار آمریکا و مخالف خشونت بود محکوم می کردند، منتهی الآن یادشونه که محکومش می کردند، ولی یادشون نیست به چه دلیل، طبیعتا فکر می کنند در موضوع درست بودند.
ابراهیم نبوی
از مجاهدين خلق و ديگر چپهاي افراطي كه خلف امثال استالين و پول پوت هستد و با خودسوزي هاشون در خيابانهاي پاريس و لندن نشون دادن كه در سلامت رواني كامل بسر مي برند جز اين انتظاري نمي رفت ولي از بازرگان بعيد بود.
-- محفوظ ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMکسانی که از شادی بازرگان بخاطر اعدام افسران ارتش در تعجبند ساده اندیشانی هستند که هنوز در رهبران مورد علاقه خود حالت تقدس میبینند. متاسفانه این نوع طرز فکر هنوز ادامه دارد. تمام القابی هم که برای این و آن استفاده میشود نیز حاکی از این تقدس گرایی است. حتی نوری زاده و امثال او با داشتن تحصیلات عالی و تجرببات فراوان نیز هنوز از این و آن بعنوان مقدس نام میبرند. البته پر واضح است که با مقدس نامیدن دیگران کوشش اینست که خود را نیز بنحوی پاک و مقدس نشان داد. چرا باید بعید باشد که بازرگان که در قمار سیاسی خود و برای کسب مقام نخست وزیری بدوست قدیمیش بختیار پشت کرد از اعدام افسران ارتش خوشحال بوده باشد؟ مگر ارباب روحانیش کم قول آزادی و مسالمت داد که مهندس دست نشانده ندهد؟ بازرگان تقدس که هیچ حتی شم سیاسی و رهبری هم نداشت وگرنه،بعنوان مثال، شخصی چون یزدی را که مضحکانه و عوامفریبانه از گشایش بانک های اسلامی بدون بهره سخن گفته بود به معاونت خود نمیگزید.
-- اسی ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMبا اسی کاملا موافقم. به نظر من تا امثال یزدی ها شجاعت و شرافت عذر خواهی و اعتراف به اشتباهاتشون (اگر نگوییم فریب کاری) نکنند حرفهای الان شون هم قابل اعتماد و بررسی نیست.
-- بدون نام ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMممد اقا
شما از کجا می دانید ان افسران اگر در یک دادگاه محاکمه میشدند محکوم بودند؟
فرق شما با خلخالی که می گفت اینها مجرمند و گناهکار پس وکیل هم لازم ندارند
در چیست؟ شما اصلا اینها را می شناسید که حکم صادر می کنید؟
رحیمی شب اخر شد فرماندار اصلن چه کرده بود؟
همان نصیری که فحاشی به او نشان باور به حقوق بشر شده امنیت این مملکت
را تامین کرد . اگر او نبود زمان بازیهای اسیائی هزاران نفر تکه تکه شده بودند.
اقای... را که دستش در حال بمب سازی کنده شد و چشمهایش هم کورهمان ساواک
نصیری نگذاشت بمیرد.
ممد اقا قضاوت کار دشواری است بیاموزیم که این کار را به اهلش واگذاریم.
با احترام
فرهاد
-- farhad ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMاحتمالا منظورشان آقای " لطف الله میثمی" است
ابراهیم نبوی
خویی که خود از هواداران جنبش چپ چریکی بوده است، در تلویزیون فارسی بی بی سی به نقد و بازاندیشی گذشتهی خود دست زد و در پایان شعری خودسروده را چنین برخواند:
«[...]
ما آرمانهامان را معنای واقعیت پنداشتیم
ما / نفرین به ما / ما بوده را نبوده گرفتیم
و از نبوده / البته تنها در قلمرو پندار خویش / بودی کردهایم»
[...]
ما زیباترین حقیقت را / عشق را / با زشتی همیشهترین / با کینه / تنها گذاشتهایم
ما کینه کاشتیم و / خرمن خرمن / مرگ برداشتیم
وین گونه بود / زیرا ما / نفرین به ما / ما مرگ را سرودی کردهایم
آیندگان / بر ما مبخشایید
هر یاد و یادبود از ما را / به گور بینشان فراموشی بسپارید
و از ما اگر به یاد میآرید
هرگز / مگر به ننگ و بیزاری
از ما به یاد میارید»
به عبارت دیگر، آرمانها و خیالاندیشیها را عین واقعیت پنداشتن، معنای دیگری جز فراهم کردن زمینههای یک جامعهی تمامیتخواه ندارد؛ آنگونه که در جامعهی پساانقلابی ایران چنین شد.
اسماعیل خویی از سکوی «حال» با نگاه به گذشتهای که در سی سال پیش جای دارد و رخ داده، میگوید، «انقلاب ایران، انقلابی بود پیشرس» و وقتی از لحظهها و بازیگران انقلاب میگوید، معتقد است "جاودانیاد شاپور بختیار که آمد" باید از مبارزه دست میکشیدیم. وی در تلویزیون بی بی سی گفت، خشنود است از اینکه، آن چپ خیالاندیش قدرت را نگرفت؛ و سرودهای دیگر را چنین برخواند:
رهایی نیست از دامی به دام دیگری رفتن
بدین معنا / دریغا / گوش ِ جان / دیر آشنا کردم
رها بودم به دست شکّ / ولی در حال گشته شکّ
دریغا که از ندانستن / رهایی را رها کردم
حقیقت از دل ِ امّای پر چون و چرا زاید
حقیقت را من امّا / خالی از چون و چرا کردم
حقیقتها که در باید / هم از زندان شکّ زاید
یقینم شد که جز شکّ / هر چه کردم، ناروا کردم
خطاناکردنی / نه کس / نه آیینی است / نه حزبی
جز این گر گفتم و کردم / غلط گفتم / خطا کردم
خطا کارم / خطا کارم / ولی شاید اگر بر من ببخشایید
خطاها کردم / امّا / جمله در راه شما کردم [۱]
این سخنان پر شهامت شاعری است که آن روز شیفتهی رمانتیسیسم انقلابی بود، و امروز با آرمانهای انساندوستانهی خود به گذشته مینگرد. باید به صراحت گفت که در هر کس چنین شهامت مدنی را نمییابیم
-- ahmad ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMمطالبه ی انحلال ارتش و یا تجدید ساختار ریشه ای آن مطالبه ی هر انقلاب مردمی است. ارتش همان وضعیتی را در دوران شاه داشت که سپاه پاسداران در جمهوری اسلامی. توجه کنید که ارتش نظم خیابانی در دوره ی انقلاب را ایفا می کرده و صرفا در پادگان های مرزی مستقر نبوده است. ارتش و نیروهای نظامی همواره به دلیل ساختار متمرکز و صلب خود در اطاعت از اقلیت حاکم است و نه جمیع مردم. روحانیت البته پیشاپیش بر سر حفظ ساختار ارتش به توافق رسیده بود. نکته دیگری که باید بگویم توان چریک ها و یا مجاهد ها در رابطه با اداره ی مملکت و یا کلانتری است. من فکر نمی کنم نیروهای مرتبط و یا هوادار آن دو سازمان نسبت به نیروهای مرتبط و هوادار روحانیت توان اجرایی و یا فنی کمتری داشته اند. می دانیم که اتفاقا بخش عظیمی از نخبگان و نه توده ها در آن دوران متمایل به این دو سازمان بوده اند. نشانه آن وزنه سنگین این دو سازمان در آن مقطع تا آنچه به نام انقلاب فرهنگی معروف شد در دانشگاه ها است. اما توان بالفعل تشکیلاتی آنها البته که به دلیل سرکوب سنگین شاه و اعدام های اکثریت رهبران و تأثیرگذاران این دو جریان که عمدتا از افراد تحصیل کرده تشکیل شده بود به اندازه ی تشکیلات هایی نبود که از امواج سرکوب دهه 50 برکنار بودند.
-- وحید ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMسازمان مجاهدین خلق بطور عملی از سال 1355 و سازمان چریکهای فدائی از حوالی سال 1356 هیچ عملیات نظامی نداشتند، مجاهدین وقتی دوباره مطرح شدند که در ماه دی خیابانی و رجوی از زندان آزاد شدند. تقریبا این دو جریان در سال 56 وجود خارجی نداشتند. ضمنا از حدود 250 نفر کل جمعیت دو سازمان چریکهای فدائی و مجاهدین و جبهه دموکراتیک شعائیان حدود 12 نفر در سال 56 زنده مانده بودند و بقیه همه کشته شده بودند. اگر انقلاب نشده بود چیزی از این دو سازمان باقی نمانده بود. هر دو سازمان دو سال پس از اینکه تعدادی عملیات بی نتیجه کردند، کاملا توسط ساواک از بین رفتند و اینکه تصور می شود آنان مورد توجه نخبگان بودند، ما به ازای خارجی ندارد
ابراهیم نبوی
ممد آقا، این حرف دکتر یزدی را بعداز ٢٠ سال زندگی درامریکا و دیدن نحوه بانکداری و حکومت کردن در جهان غرب بخوانید «در حکومت اسلامی سیستم بانکی به صورت فعلی نخواهد بود و تغییر بنیادی خواهیم نمود. بانک بدون ربح، تشکیل خواهد شد که در سیستم بانکی دنیا یک انقلاب به وجود خواهیم آورد.». این شخص شاگرد کفاش توی بازار و یا پارچه فروش مثل لاجوردی نیست که از بد روزگار به قدرت رسیده! این یک آدم تحصیل کرده ودنیا دیده است. اگر واقعا کسی به یک چنین سیستمی اعتقاد دارد فرزندانش را به جمهوی اسلامی میآورد که از مواهب آن بهره مند شوند. مرگ که نباید همیشه برای همسایه خوب باشد.
آیا مملکت فک زده ای مثل ایران و مردم آن آزمایشگاه و موش آزمایشگاهی هستند که هر عوامفریبی از راه رسید باید تئورهای قرون وسطایی خود را روی آنها امتحان کند تا ببیند جواب می دهد یا نه! برای ریشه یابی وضعیت فعلی ایران باید به ٣٠ سال پیش برگشت و دید پایه گذاران این رژیم کی بودند و چه در سر داشتند. درحال حاضر که پیر زنهای ٨٠ ساله نمازخوان هم به این رژیم بد و بیراه می گویند انتقاد از این و آن هنر زیادی نیست.
-- بدون نام ، Feb 26, 2009 در ساعت 07:00 PMضمن تشکر از همه خوانندگانی که جواب دادند، مخصوصا جناب نبوی و نکته جالبشون
-- ممدآقا ، Feb 27, 2009 در ساعت 07:00 PMدر جواب امضا محفوظ: آقای بازرگان یک جمله جالبی داره که میگه دعا کرده بودیم بارون بیاد، سیل اومد. راست میگه، من فکر می کنم حتی خود خمینی هم سیل زده بوده. واکنش آقای بازرگان هم با آن همه روحیه ملایم رو میشه اسمش را گذاشت سیل زدگی! نمیشه که رفتار اون روز بازرگان را با امروز شیرین عبادی مقایسه کرد. اینها یک عمر تئوری های نپخته مثلا اسلامی در ذهن شون بالا پایین می رفته است (هر کدوم به نسبتی و نوعی) بعلاوه دنیای روشنفکری هنوز زیر هژمونی چپ بوده و چگوارا و از این حرفها که تازه با اسلام سیاسی هم قاطی شده بوده. وسط این آشوب تئوریک یهو دیدن انقلاب شد! هاج و واج! واقعا غافل گیر کننده بوده است.
در جواب اسی: ببخشید که مجبورید ما ساده اندیشان را تحمل کنید ولی نمیشد منظورتون رو یه جوری بفرمایید که جاش نمونه؟! من که واقعا دنبال مقدس کردن آدمها نیستم چون فایده ای برام نداره (!) فقط نگران یه موضوع هستم که اگه شرایط تکرار شود اسی خان و فرهاد جان با این همه عصبانیت چه کار می کنند؟ این سوال از یک شخص نیست که کسی بخواهد جوابش را بدهد. چرا در مورد تاریخ مثل یک بیانیه سیاسی حرف می زنید؟ "ارباب روحانیش" ! این حرفتان هم که بازرگان برای کسب قدرت به بختیار پشت کرد کمی با واقعیت های تاریخی نمی خونه، فقط بازرگان بابختیار کج تابید؟. "مضحکانه و عوامفریبانه" خواندن نظریه بانکی آقای یزدی را هم الان می گویید، آن موقع همه فکر می کردند در این اسلام قدرت دگرگونی جهان به سبک اتفاقی که در عصر پیامبر افتاده است واقعا وجود دارد. خیلی ها! بعلاوه، شما مطمئن هستید که بعضی از افکار فعلی من و شما احتمالا مضحکانه نیست و اگر کار دست من و شما بیفتد عوام فریبانه نمی شود؟! بالاخره هر ایده نویی می تونه ناب باشه و یا مضحکانه. هر چند ایده ها ی ناب نو هم در گذر زمان ناب می شوند، ولی یک نفر ایده اولیه را بیان می کند و بقیه تکمیلش می کنند یا تخته اش می کنند. حالا یکی یه چیزی گفته که اون زمان هم به نظر یه ملتی (تحصیل کرده و نکرده) موجه بوده، تا قیامت باید بزنید تو سرش؟
در جواب فرهاد: من که گفتم، باید دادگاه برگذار میشد، حرفم هم احتمال بود نه حکم! منظورم این بود که اینها قهرمان نبودند (لحن آقای نوری زاده اینطوری است). اگر هم تلویحا حکم صادر کرده باشم عذر می خواهم ولی با این وجود گمان نکنم بی گناه بوده باشند. البته این به این معنی نیست که در وجود انها هیچ نکته مثبتی نبوده است!
آقای بدون نام، تا حدودی با شما در مورد موش آزمایشگاهی موافقم. منتها این ملتی که می فرمایید بعد 26 سال باز توسط احمدی نژاد به وضع غیر قابل توجیهی فریفته شدند. اقلا دفعه قبل یه مرجع تقلید را امتحان کرده بودند، این دفعه که .... البته انتقادهای دکتر یزدی کجا و انتقادهای پیر زنهای 80 ساله به قول شما نماز خوان کجا.
-- بدون نام ، Feb 27, 2009 در ساعت 07:00 PMممد آقا ، نمیدانم چرا موضوع تقدسگرایی که من صرفاء به آن به عنوان یک طرز فکر عمومی و پدیده اجتماعی اشاره کردم خاطر شما را آزرد، بخصوص که بقول خودتان در حال مقدس کردن کسی نیستید چون برایتان فایده ای ندارد، که نشان میدهد هم این پدیده فرهنگی را باور دارید و هم آنرا با استفاده شخصی و یا گروهی مرتبط می دانید. اگر صاحبان این طرز فکر تقدس گرایی را ساده اندیش خواندم سخن از این بود که با گذشت اینهمه سال از انقلاب و دیدن آنچه بر سر ایران و ایرانی رفت و با وجود زیستن درقرن بیست و یکم هنوز جمعی با سپر تقدس دفاع از کسانی میکنند که خود با مقدس سازی روحانیون به نظامشان مشروطیت بخشیدند. اگر شما از آن جمع نیستید نباید بهتان بر بخورد و در واکنش خود به طعنه و تمسخر بپردازید.
و نوشته اید نگرانید اگر دری به تخته بخورد و شرایط تکرار شود من و ایرانیان عصبانی دیگر چکار خواهیم کرد. نگران نباشید چون آن شرایط دیگرتکرار نخواهد شد. ولی گیرم که برداشت شما دراین مورد صحیح و عصبانیت من آشکار بوده باشد. اولا بجز مجذوبان نظام آیا ایرانی می شناسید که از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران بویژه پس از انقلاب آگاه بوده و در موردش احساس عصبانیتی نکرده باشد و یا نکند؟ شایان نیست در حالی که خود با حرارت کوره ای مشغول دفاع از بازرگان و یزدی هستید از بقیه بخواهید که نسبت به اشتباهات سران انقلاب قضاوتی نکنیم. بخصوص وقتی شجاعت به اعتراف به اشتباهات بسیار نادر است. رابطه بین خمینی و بازرگان دقیقا همان رابطه بین یک ارباب و دست نشاندهش بود که ذکر شد ، مگر اینکه مردم بازرگان را انتخاب کرده بودند که چنین نبود.
و میفرمایید پشت کردن بازرگان به بختیار کمی با واقعیات تاریخی نمی خواند چون او تنها کسی نبود که بر بختیار کج تابید. یعنی میگویید چون نام دیگران را نبرده ام بازرگان به دوست قدیمیش کج نتابیده! بازرگان یا به بختیار پشت کرد یا نکرد. از این دو حال خارج نبود.
مضحک و عوامفریبانه بودن گفته یزدی در مورد سیستم بانکی بدون بهره از این جهت است که ایشان قرار بود سیاستمداری با تحصیلات عالی از دنیای پیشرفته و یکی از سران ارشد دولت وقت بوده باشد نه یک شخص عام که نظر خود میگفته. درست است که هر کسی میتواند نظریه مضحک و یا عوامفریبانه داشته باشد ولی وقتی این کس مقامی ارشد در دولتی داشته باشد در پرداختن بنظراتش از او انتظارات بسیار بیشتری میرود. شما در مورد نوآوری و ناب بودن ایده های نو کلی گویی میکنید ولی نظام بانکی بدون بهره ایده ای نبوده و نیست که بتوان آن را به این سادگی توجیه کرد. شما گویا باتکاء ه بر عقاید خودتان فکر میکنید که همه درآنزمان در انتضار معجزات سیاسی،اجتماعی و اقتصادی انقلاب اسلامی بودند. این طور هم نبود. فکر نکنید که همه ایرانیها در آن زمان به قرص ماه خیره شده بودند.
-- اسی ، Mar 2, 2009 در ساعت 07:00 PMسلام
-- محمد صابر ، Jan 7, 2010 در ساعت 07:00 PMبعد از گذشت 30 سال اینگونه حکم صادر کردن و افراد را مورد قضاوت قرار دادن شرط انصاف نیست. هموطنانی که مهندس بازرگان یا دکتر ابراهیم یزدی را سرزنش می کنند، آیا لحظه دای میتوانند خود را در 30 سال پیش قرار دهند و آنگاه بخواهند تصمیم بگیرند؟ کوبیدن کار آسانی است اما وجدان هم نعمت خوبیست. دکتر یزدی صد البته در انقلاب سال 57 نقش مهمی داشته است و اگر خمینی به امیدهای یک ملت خیانت کرد گناه آن بگردن دکتر یزدی و سایر همکاران ایشان نیست. هموطنی که خواهان اعزام دکتر یزدی به غزه هست، آیا این بزرگوار در آن سالها به بلوغ رسیده بودند تا دریابند شرایط چگونه بوده است؟ عرفات سال 57 با عرفات زمان حملهء صدام به ایران یکی نیست. دکتر ابراهیم یزدی که اکنون بعنوان مسن ترین زندانی سیاسی در ایران محسوب میشود همواره آماج حملات بوده است. ریشهء بسیاری از این توهین ها و ناجوانمردی ها در اختلالات روحی افراد است. من بعنوان یک پزشک این حق را بخود میدهم که از لا با لای خطوط نویسندگان به هنجار یا ناهنجاری های روحی آنان تا حدی پی ببرم.