رادیو زمانه > خارج از سیاست > سی سال پیش در چنین روزی > رژیم متلاشی شد | ||
رژیم متلاشی شدسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویتیتر اول روزنامه اطلاعات این بود «رژیم متلاشی شد». بالای صفحه اول این روزنامه نوشته شده بود: «دیروز ملت کاخ 57 سال ظلم را ویران کرد.» به نوشته روزنامه مذکور سنگرهای نخستوزیری، شورای سلطنت، مجلس شورای ملی، مجلس سنا، پادگانهای ضد خلق (تاکید بر ضدخلق بودن پادگانها از روزنامه اطلاعات است)، شهربانی، رادیو و تلویزیون و سایر سازمانهای حکومت پهلوی سقوط کرد.
در درگیریهای صورت گرفته تعدادی از مسوولان حکومت سابق و برخی نیروهای نظامی در درگیریها و یا در حال دستگیری به قتل رسیدند. به نوشته روزنامه اطلاعات سپهبد بدرهای توسط نیروهای انقلابی مورد حمله شدید قرار گرفت و در بیمارستان جرجانی درگذشت. سپهبد جعفریان نیز در جریان سقوط یک هلیکوپتر کشته شد. در صفحه اول اطلاعات عکس تیمسار نصیری که از مدتها قبل توسط حکومت پهلوی دستگیر و بازداشت شده بود، به چاپ رسیده و زیر عکس نوشته شده بود: «نصیری، جلاد ساواک در کنار رحیمی، شخصی که مسوولیت کشتارهای آخرین روزهای انقلاب را به عهده داشت در چنگ نیروهای انقلاب.» با حمله نیروهای انقلابی به پادگان جمشیدیه تعدادی از مقامات رژیم گذشته توسط مجاهدین و فدائیان دستگیر شدند. نصیری، نیکپی، دکتر منوچهر آزمون، منصور روحانی، سالارجاف و برخی دیگر در جمشیدیه دستگیر شدند.
به نوشته روزنامه اطلاعات «هیچکس خبری از بختیار ندارد. یکی از نظامیان که به امام پیوسته است، خبر میدهد که بختیار در آخرین لحظاتی که نخستوزیری را ترک میکرد، به یکی دوتن از فرماندهان نظامی با لحنی عتاب آلود پرخاش کرد و گفت شما که میخواستید با این سرعت کنار بکشید، چرا با تغییر رژیم موافقت نکردید؟ من که صدبار به شما گفتم بیائید ما اعلام جمهوری کنیم.» اظهارات نصیری پس از دستگیری تیمسار نصیری، رئیس سابق سازمان اطلاعات و امنیت کشور در حالی که از ماهها قبل زندانی بود، دستگیر شد. روزنامه اطلاعات خبر دستگیری وی را منتشر و مصاحبهای با وی به چاپ رساند. این مصاحبه و بسیاری از مصاحبههای مشابه معمولا در حالت عصبی صورت گرفته است و به نظر میرسد گروهی از افراد دیگر نیز در جلسه مصاحبه مطبوعاتی حضور دارند و گاهی در هنگام مصاحبه مطبوعاتی، مصاحبه شونده را در صورت لزوم کتک هم میزنند.
تصویر اکثر مصاحبه شوندگان با سروروی باند پیچی شده است و به نظر نمیرسد که مصاحبه کننده و مصاحبه شونده با این شکل از حضور افراد در مصاحبه مشکلی داشته باشند. خبرنگار روزنامه اطلاعات نوشت: «بعد از ظهر دیروز تا پاسی از نیمه شب گذشته، مردان مسلح و گروهی از پرسنل هوائی، موفق شدند نعمت الله نصیری، سپهبد رحیمی، سالارجاف، منصور روحانی، منوچهر آزمون، نیکپی، سپهبد نوروزی، سپهبد صدری و سپهبد کمال که عدهای از آنان در پادگان جمشیدیه به عنوان زندانی، زندگی میکردند، به بازداشتگاه موقت ستاد انقلاب اعزام کنند....» خبرنگاران اطلاعات، نخستین خبرنگارانی بودند که در ساعت یک و ٢٠ دقیقه بامداد، در ستاد نخست وزیری دولت موقت با چند تن از این بازداشتشدگان، به مصاحبه و گفتوگو نشستند. در همین حال هزاران نفر از مردم تهران جلوی دفتر نخستوزیری اجتماع کرده بودند تا از بازرگان و نیروهای انقلابی حمایت کنند. به دلیل ازدحام جمعیت خبرنگاران اطلاعات با همکاری دوتن از کارمندان نخستوزیری مجبور شدند از دیوار بالا رفته و خود را به داخل نخست وزیری برسانند.» تیمسار نصیری در مصاحبه با خبرنگار اطلاعات گفت: - نظرتان راجع به وضع موجود چیست؟ - شما نسبت به آنچه که به طور مستقیم یا غیرمستقیم (شکنجههای ساواک) درباره مردم و بخصوص جوانان مردم انجام دادهاید چه فکر میکنید؟ - در مورد انواع شکنجهها چه میگوئید؟ - ولی مردم شما را به اینجا آوردند. در این لحظه آقای خلیل رضایی، پدری که چهار فرزندش شهید شدند و از گروه چریکی مجاهدین خلق در حالی که بشدت عصبانی به نظر میرسید، از نصیری پرسید: خلیل رضایی: مگر بچههای من به تو چه کرده بودند که آنها را کشتی؟ چرا این همه شکنجه به آنها دادی؟ چرا تمام ناخنهای آنها را کشیدی؟ چرا؟
پس از این جواب حجت الاسلام لاهوتی، روحانی مبارز از نصیری پرسید: مگر تو خودت نبودی که مرا در زندان ساواک کتک زدی و به خصوص چند بار محکم به گوشم کوبیدی؟ خبرنگار اطلاعات: درباره کمیته ساواک حرف بزنید... - از پرویز ثابتی بگوئید. مگر او از شما دستور نمیگرفت؟ - از ثابتی چه خبر دارید؟ - خرج ماهانه ساواک چقدر بود؟ - آقای نصیری، پس شما که همه چیز را انکار میکنید، در این سازمان منحل شده ساواک چکاره بودید؟ - هر چند وقت یک بار با شاه ملاقات می کردید؟ - در این تماسها چه دستوراتی میگرفتید؟ - چند بار تماس تلفنی داشتید؟ - مافوق شما چه کسی بود؟ آیا غیر از شاه از کسی یا کسان دیگر هم به شما دستور داده میشد؟ - در حال حاضر از گذشته خود پشیمان نیستید؟ - آیا رئیس زندان، بازرسها و ماموران بازجو گزارش کارهایشان را به شما نمیدادند که شما از چگونگی شکنجهها اظهار بیاطلاعی میکنید؟ - یعنی میخواهید بگوئید هیچ شکنجهای درکار نبوده است؟ - چرا نمیخواهید حداقل حالا دیگر صادقانه حرف بزنید؟ - حقوق ماهانه شما چقدر بود؟ - چقدر مزایا میگرفتید؟ - در آمد دیگری نداشتید؟ - در مورد پولهایی که از ایران خارج کردهاید چه میگوئید؟ - شما همسر و فرزند دارید؟ - از آنها چه خبر دارید؟ - این کلمه مارکسیست اسلامی را در سازمان شما چه کسی اختراع کرده بود که به مجاهدین و چریکها نسبت داده میشد؟ - شما اسلام را می شناسید؟ - ساواک چقدر مامور داشت؟ - و چقدر مامور غیر رسمی؟ - شما درباره دریاچه نمک قم چه میدانید؟ - از مرگ مرحوم دکتر علی شریعتی و مرحوم تختی چه میدانید؟ این مصاحبه یکی از مصادیق بارز روزنامه نگاری دوران انقلاب است. سپهبد رحیمی: من بیگناه هستم تیمسار رحیمی فرماندار نظامی و رئیس شهربانی کل، بعد از ظهر ٢٢ بهمن توسط چریکها دستگیر و به ستاد نخست وزیری تحویل داده شد. به گزارش روزنامه اطلاعات، خبرنگار این روزنامه با ایشان مصاحبهای انجام داد. خبرنگار اطلاعات: تیمسار! چطور دستگیر شدید؟ خبرنگار اطلاعات: چرا پس از پیام امام خمینی که طی آن شما و دیگر امرای ارتش را دعوت به پیوستن به مردم کرده بودند، توجهی نکردید؟ رحیمی: من سرباز بودم و سوگند خورده بودم و باید به سوگند وفادار میماندم. من ضمن ستایش شخصیت امام خمینی در مسیری حرکت میکردم که در آن مسیر خود را موظف میدانستم آنچه را که در خدمت ارتش است، انجام دهم. ضمنا به این انقلاب هم بیاعتقاد نبودم و مطمئن هستم از این به بعد ایران پیشرفت خواهد کرد. خبرنگار اطلاعات: درباره وضع فعلی خود چه فکر میکنید؟ سفارت اسرائیل سفارت فلسطین شد به نوشته روزنامه اطلاعات، سفارت فلسطین توسط جوانان مجاهد و مردم اشغال و به مردم فلسطین هدیه شد. به نوشته این روزنامه «بر سردر نمای ساختمان واقع در خیابان کاخ روی یک تخته چوب کوچک نوشته شده است، دفتر آزادی بخش فلسطین. و روی یک پارچه سفید نوشته شده است «مرگ بر بختیار»
بنا به این گزارش «در حیاط پشتی ساختمان، اسکلت دو اتومبیل با نمره سیاسی که خرد شدهاند دیده میشود. کاغذهای یادداشتی در حیاط پراکنده بود که بر بالای آن به خط درشت کلمه اخبار اسرائیل به چشم میخورد و به خط ریزتر کلمه روزنامه ستاره شرق دیده میشد. مقدار بسیاری کتاب و مجلات به زبان عبری نیز در حیاط ساختمان دیده میشد. بر بالای دکل عظیم بیسیمی بچشم میخورد که شکسته بود و دوتن از افراد کمیته امام خمینی مشغول جدا کردن آن هستند. یکی از افراد در جواب پرسشهای ما چنین گفت: این بیسیم یک گیرنده خیلی قوی است و از نظر قیمت در حدود چهار الی پنج میلیون تومان ارزش دارد که متاسفانه مردم آن را شکستهاند. ما در حال حاضر قسمتهای سالم آن را باز میکنیم تا برای شبکه ده (تلویزیون منزل امام) استفاده کنیم. برای نفوذ در سفارت اسرائیل بچهها دیروز از صبح تا ساعت ٢ بعدازظهر با بیل و کلنگ کار کردند، تا بالاخره هم از سقف به داخل اتاقها نفوذ کردند، چون بسیاری اتاقها با بتون ساخته شده و به شدت ضخیم و محکم است و درهای آهنی دو سه تا قفل داشت. ما تصمیم داشتیم اینجا را سالم تحویل بدهیم ولی متاسفانه بعضیها به شدت عصبانی بودند و بسیاری از مدارک را از بین بردند. در حال حاضر شبها از این مکان چندتن از جوانان مسلح پاسداری میکنند. خط ارتباطی تلویزیون- روزنامه اطلاعات اسماعیل عباسی، خبرنگار روزنامه اطلاعات نوشت: «گردان جوان انقلاب خیابانها را زیر پا داشتند و «باغشاه» اسارتگاه و قربانگاه شریفترین روزنامه نگاران وطن ما، فرو افتاده بود که به روزنامه آمدم. دیشب کشیک من و همکارم فریدون جیرانی بود. شبی زیباتر و پرشکوه تر از این به یاد ندارم. سالن هیات تحریریه اطلاعات از خون یک چریک شهید گلگون شد و جای گلوله ماموران کمیته که گویی میخواستند در برابر دلیرترین فرزند وطن هم مقاومت کنند، روی دیوارها بجا ماند و شیشهها را خرد کردند. انقلابیون جوان خبر دادند که کمیته سقوط کرد. هنوز جابجا نشده بودیم که تلفنها بصدا درآمد. - آقا تبریک میگویم، انقلاب بر ملت ایران مبارک باد. و ما - در واقع شده بودیم خط ارتباطی میان مردم و تلویزیون- که حالا واقعا صدا و سیمای راستین ملت ایران است- و کمیته امام خمینی.... هرچه از شب گذشت، باور مردم به انقلاب بیشتر شد و شایعات زهرآگین فروکش کرد و از ساعت ١٢ به بعد هرآنچه بود پیام تبریک و اعلام آمادگی برای کمک رسانی. .... و این پایانی برای همه اشباح بود. شبح کودتا، شبح هجوم گارد جاویدان و شبح دیکتاتوری. قطبزاده سرپرست رادیو تلویزیون شد مهندس بازرگان در اولین اقدام صادق قطبزاده را به سمت سرپرست رادیو و تلویزیون ملی ایران منصوب کرد.
به نوشته روزنامه اطلاعات «قطبزاده که به سرپرستی رادیو و تلویزیون ملی ایران منصوب شده است، چهل و پنج سال دارد و یک انقلابی حرفهای است. وی پانزده سال پیش ایران را ترک گفت تا مبارزات خود را علیه رژیم در خارج از کشور ادامه دهد. حضور او در کنار رزمندگان فلسطینی و شرکت در کنفرانسها و مجامع فلسطینی از قطبزاده چهرهای ساخت که در خاورمیانه شهرتی بیش از داخل کشورش داشت. به نوشته روزنامه اطلاعات، صادق قطبزاده در مدت اقامت امام خمینی در پاریس یکی از نزدیکترین مشاوران ایشان بود و اغلب بیانیههای امام توسط وی قرائت میشد. وی به سه زبان بخوبی آشناست و چهره مورد توجه خبرنگاران و روزنامههای خارجی است. صادق قطبزاده پس از مدتی فعالیت به عنوان مدیر رادیو و تلویزیون و وزیر خارجه و مسوولیتهای دیگر، از حکومت بیرون رفت و سپس به دلیل اقدام به کودتا و تلاش برای بمباران خانه آیت الله خمینی اعدام شد. مبارزین در زندان اوین محبوس شدند به نوشته روزنامه اطلاعات، صبح امروز گروهی از مردم که برای تصرف زندان اوین رفته بودند، همین که از درهای ورودی داخل زندان وارد سلولهای زندان شدند، درهای ورودی که با مکانیسم الکترونیکی بازوبسته میشود به طور خودکار بسته شد و گروه مذکور در داخل زندان اوین محبوس شدند. جریان به سازمان رادیو تلویزیون انقلاب اطلاع داده شد و رادیو پیامی در این زمینه پخش و از کسانی که دارای جوش کاربیت میباشند استمداد شد تا بیایند و با دستگاه جوش کاربیت قفل الکترونیکی درها را باز کنند. ضمنا در این پیام از جمعیتی که از هر طرف به سوی زندان اوین در حرکت بودند درخواست شد که از بیراهه نروند چون ممکن است اطراف زندان اوین مینگذاری شده باشد. پیام مجاهدین خلق به مناسبت پیروزی انقلاب
مسعود رجوی یکی از اعضای باقیمانده مجاهدین خلق پیامی پیروزی انقلاب را تبریک گفت. در این پیام چنین آمده است: «بنام خلق قهرمان ایران. هموطنان دلیر و مجاهد تصرف آخرین سنگرهای دیکتاتوری جنایتکار را که به پایمردی و جانفشانیهای خونبار مردم محروممان که تحت ارشاد مجاهد اعظم حضرت آیت الله خمینی تحقق میپذیرد به شما تهنیت میگوئیم و در این لحظات تاریخی صبر و مقاومت انقلابی بیش از پیش صفوف متحد خلق را در جهت محو کامل سلطه امپریالیزم بر میهن گلگونمان آرزومندیم. آنچه در این لحظات تاریخی باید رهنمون صفوف این خلق قهرمان باشد، وحدت و استقامت است، در این صورت بیتردید بر تمامی توطئههای ضدخلقی پیروز خواهیم شد. ان الله مع الصابرین، مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی» پیام چریکهای فدائی خلق ایران سازمان چریکهای فدائی خلق در پیام تبریک خود به مناسبت پیروزی ٢٢ بهمن اعلام کرد، این پیروزی بزرگترین و قطعیترین پیروزی خلق قهرمان ما است. سازمان مذکور در بیانیهاش نوشت: «خلقهای قهرمان ما، امروز انقلاب رهایی بخش ایران را با خون خود بارور ساختند و سرانجام دژهای ارتش مزدور را که تسخیرناپذیر مینمود، یکی پس از دیگری فتح کردند. پادگانها، کلانتریها، ایستگاههای رادیو و تلویزیون و مجلس همگی سقوط کردند.» سازمان چریکهای فدایی خلق نخست به کارگران و زحمتکشان و سربازان و همافران و سپس به آیتالله خمینی، طالقانی، سازمان مجاهدین خلق و سایر پیشگامان واقعی انقلاب درود فرستاد. علاوه بر سازمان چریکهای فدائی خلق، سازمانهای دیگری نیز پیروزی انقلاب را تبریک گفتند. سازمان نوید وابسته به حزب توده، حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران (توفان)، سازمان پیکار در راه آزادی حزب طبقه کارگر نیز جزو فهرست تبریک گویان انقلاب بودند. |
نظرهای خوانندگان
قطب زاده..."سپس به دلیل اقدام به کودتا و تلاش برای بمباران خانه آیت الله خمینی اعدام شد."؟
شما دیگر لابد باید بیشتر در بکار گیری کلمات مواظب باشید. ایشان به آن اتهام اعدام شدند نه آن دلیل.
-- مهران ش ، Feb 14, 2009 در ساعت 02:30 PMدوست عزیز
حق با شماست. کاملا درست می گوئید. من موضوع را در متن نیز اصلاح خواهم کرد. از تذکر بجای تان ممنونم
ابراهیم نبوی
باسلام به آقای نبوی و بشیرتاش
-- نهفت ، Feb 14, 2009 در ساعت 02:30 PMبرای من که در آن زمان نبودم واقعا خواندن این وقایع نفسگیر است .خدا را شکر می کنم که در بوجود آوردن این انقلاب هیچ نقشی نداشته ام.
ضمنا آیا امکان دارد این وقایع را بصورت pdf در سایت بگذارید؟
باتشکر فراوان
دست آقای خلخالی درد نکنه که اين خائنين رو از دم تيغ گذروند.
-- کاوه ، Feb 14, 2009 در ساعت 02:30 PMفکر ميکردن اگه بيان و اينبار دسبوس و پابوس آيت الّله ها بشن مقام و منصبی واسشون ميماسه
ولی يه خائن هميشه خيانت ميکنه و تف هم کف دستشون ننداختن و گذاشتنشون سينه ديوار.
سياسيون اون زمان ما هم که يه مشت آدم بی سواد و بچه بودن.که فقط بلد بودن مخالف باشن
هم خودشون گمراه بودن هم بقيه رو گمراه کردن.اين قائد اعظم ،ناجی توده ها،....هيچ فرقی با قبله
عالم،اعلی حضرت،...نداشت.اين به اصطلاح روشنفکر ها خودشون هم نميدونستن چی ميخوان.
فقط به تقليد از چپ های ياغی که فقط عکسشونو ديده بودن و هيچ وقت نظريه،کتاب،....(اگه داشتن!)،
رو نخونده بودن مبارزه میکردن و ادای روشنفکری واسه یه مشت بی سوادتر از خودشون در می اوردن..
ديکتاتوری و توليد ديکتاتور توي ژن ماست.تا وقتی هر ابلهی رو صرفاً به اين دليل که مخالف دشمن
ماست،به عنوان رئيس،رهبر،ليدر،...انتخاب ميکنيم و ازش بت ميسازيم وضع مون همينه.
اينها هنوز مونور الفکر!!! هم نبودن،چه برسه به روشنفکر.
تاريخ شما رو نخواهد بخشيد.جرم شما سنگين تر از مجرمين اکنون است
چرا در دوران انقلاب کشتن آدم ها از دیده مردم اینقدر ساده وپذیرفتنی بود؟
-- مهران ، Feb 15, 2009 در ساعت 02:30 PM