رادیو زمانه > خارج از سیاست > سی سال پیش در چنین روزی > ظرف یکروز هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتند | ||
ظرف یکروز هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتندسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویتصویب لوایح انحلال ساواک و محاکمه وزرا و سخنرانی بختیار در مجلس در جلسه علنی امروز مجلس که با حضور نخست وزیر تشکیل شد، لوایح انحلال ساواک و محاکمه و مجازات مقامهای مسئول گذشته کشور و چهار لایحه دیگر دولت به تصویب رسید. دکتر شاپور بختیار نیز در این جلسه با سخنانی به آیت الله خمینی حمله کرد. روزنامه اطلاعات با سانسور نام آیتالله خمینی از سخنان نخستوزیر، بخشهایی از آن را در صفحه دوم خود آورد: «ساعت ۹ و نیم زنگ جلسه به صدا در آمد...آنگاه دکتر جواد سعید رییس مجلس طی سخنانی گفت، بازگشت آیتالله خمینی مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوش آمد گفته از درگاه قادر متعال مسئلت مینماییم که تشریف فرمایی ایشان برای ملت و مملکت توام با صلح و صفا باشد. ما عمیقا معتقد هستیم که باید از طریق مذاکرات و به طور مسالمت آمیز مملکت از این بن بست خارج شود تا خدای نا کرده از هر گونه درگیری و برخورد که کاملا برای ملت و مملکت نتایج بسیار اسف اوری خواهد داشت جلوگیری شود.»
در جلسه امروز لایحه محاکمه نخست وزیران و وزیرا و طرز تشکیل هیئت منصفه و نیز لایحه انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ ساواک ـ به تصویب رسید. آنگاه شاپور بختیار نخست وزیر پشت تریبون قرار گرفت و گفت: «... روش دولت در مقابل هر قانونشکنی معلوم است. قانونشکن دیروز، ساواک و دیکتاتوری بود. از این قانونشکنیها نباید به سوی قانونشکنی جدید و اشخاصی که به جان و ناموس مردم تعدی میکنند برویم. وقتی صحبت از قانون اساسی میکنیم، صحبت از اجرای دقیق آن است و این قانون اساسی مفت به دست مردم نیامده است. اگر امروز شهید دادیم، ٧٢ سال پیش نیز شهدایی داشتیم. اگر این مسایل را امروز مطرح میکنم برای این است که بعضیها هر روز به مصلحت روز رنگ عوض میکنند.» در این هنگام نخستوزیر به تناقضگوییهایی اشاره کرد و قسمتی از نامهها و سخنانی از سالهای گذشته را خواند. بعضی از این نامهها خطاب به نخست وزیر وقت اسدالله اعلم بود. بختیار در سخنان خود گفت: «از اینکه هر روز برای خودش دولتی تعیین میکند تا زمانی که شوخی و حرف است، حرفی نیست ولی وقتی وارد عمل شوند عمل را با عمل جبران میکنیم....» قدرتنمایی با هلیکوپتر و هواپیما امروز چهل فروند هلیکوپتر و تعدادی جت فانتوم بر فراز آسمان تهران، به یک مانور هوایی نظامی دست زدند. روزنامه اطلاعات امروز با نوشتن این مطلب افزود: «هنوز هیچ اطلاعی از علت این مانور در دست نیست، ولی آگاهان معتقدند که نیروی هوایی با این عمل، قصد قدرتنمایی داشته است. از ساعت ده امروز علاوه بر هلیکوپترهای ارتش که بر فراز آسمان تهران، به خصوص اطراف بهارستان به پرواز درآمدند، نیروی هوایی نیز با انواع هواپیماها در آسمان تهران به مانور پرداخت. در این پروازها، تعدادی فانتوم بمبافکن و جتهای مسلح به مسلسل دیده شدند. فانتومها در دستههای نهتایی، بمبافکنها در دستههای سهتایی و جتها در دستههای دهتایی پرواز کردند. تعداد چهل هلیکوپتر نیز در آسمان تهران مشاهده شد. هلیکوپترها دو نوع دو پروانهای و یک پروانه مجهز به راکت بودند. آمریکا حمایت از بختیار، توجه به رفراندوم خیابانی آیتالله روزنامه اطلاعات هجدهم بهمن از قول آسوشیتد پرس نوشت: «وزارت خارجه آمریکا که از اظهار نظر در مورد رویدادهای ایران خودداری میورزید، از دیروز ١٧ بهمن ماه مجددا به تایید دولت بختیار و قانون اساسی ایران دست زده است. هادینگ کارتر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است ما از اجرای قانون اساسی در ایران پشتیبانی میکنیم و دولت بختیار را به رسمیت میشناسیم. ما به روابط خود به طور رسمی با دولت بختیار ادامه خواهیم داد. دو روز پیش توماس رستون یکی از مسئولان مطبوعاتی وزارت امور خارجه از اظهار نظر مستقیم در مورد دولت بختیار خودداری کرده بود. او حتی در پاسخ این سوال در که آمریکا بختیار را رییس دولت قانونی ایران میشناسد یا نه، سکوت کرده بود و در محافل سیاسی این ژست رستون به منزله عدم حمایت آمریکا از دولت بختیار تلقی شد.
هادینگ کارتر این عمل رستون را تقصیری از ناحیه او ندانسته، بلکه ناشی از دستورالعملهای داده شده دانسته است که در آنها توصیه شده بود که درباره ایران کوچکترین اظهار نظری صورت نگیرد. هادینگ کارتر با توجه به اعلام یک دولت انقلابی بوسیله آیت الله خمینی گفته است: آنچه که ما باز هم به همه طرفهای درگیر در مسئله توصیه میکنیم ایجاد محیطی است که در آن اراده ملت تجلی کند. خبر گزاری فرانسه نیز گزارش داد که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در تفسیر تحولات جاری ایران گفت: «چیزی که ما خواهان آن هستیم محیطی است که در آن خواستهای ملت ایران محترم شمرده شود.» وی گفت که ما از راههای دیپلماتیک با همه گروهها از جمله مهدی بازرگان که دیروز عصر از جانب آیت الله خمینی به نخستوزیری دولت موقت برگزیده شد در تماس بودهایم، اما تصریح کرد که پس از انتخاب بازرگان به نخست وزیری هیچگونه تماسی با وی برقرار نشده است. هادینگ کارتر میافزاید: «ما نمیخواهیم مسایل مربوط به ایران را تفسیر کنیم. اما حقیقت اینست که آمریکا نمیتواند رفراندوم عظیم خیابانی ملت ایران را نسبت به آیتالله در مدت اقامتش در پاریس و پس از بازگشت به تهران نادیده بگیرد.» ناظران سیاسی در واشنگتن میگویند که آمریکا هیچگونه انتقادی از بازرگان نکرده و همچنان او را یک شخصیت میانهرو میداند. هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا گفت که در صورت پیروزی آیتالله خمینی ظرف دو سال در ایران آزادی کمتر خواهد شد. روزنامه اطلاعات ١٧ بهمن به نقل از آسوشیتدپرس زیر عنوان «کی سینجر: ظرف دو سال آزادی در ایران کمتر میشود» نوشت: «هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا اظهار عقیده کرد چنانچه آیت الله خمینی حکومت ایران را به دست گیرد، ظرف دو سال آزادی در ایران کمتر خواهد شد، ثروت آن کاهش خواهد یافت و همچنین همبستگی این کشور به غرب و کوشش برای «احیاء» ضعیفتر خواهد شد.»
کیسینجر که در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی شرکت کرده بود، گفت: «چنانچه پیروان آیتالله خمینی پیروز شوند دولتی که به وجود خواهد آمد، آنقدر دید وسیع نخواهد داشت که دولت گذشته داشت.» ظرف یکروز هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتند در پی خشونتهای چند ماه گذشته و خطر برقراری یک حکومت مذهبی، دهها هزار کلیمی تا کنون ایران را ترک کردهاند که در میان آنها هشتهزار تن به کشور اسراییل رفتهاند. خروج این یهودیان که از پیش ازآمدن اسلام، در ایران زندگی میکردند، به اقتصاد کشور نیز لطمات سنگینی وارد میآورد. تنها یک روز پس از ورود آیت الله خمینی به کشور، حدود یک هزار ایرانی یهودی به اسراییل و عده بیشتری به آمریکا و اروپا رفتهاند. اکثر این هموطنان یهودی درخواست مهاجرت ننمودهاند و منتظر پایان بحران در ایران هستند تا به کشور خود بازگردند.
روزنامه اطلاعات به نقل از خبرگزاری فرانسه نوشت: «به نوشته روزنامه معاریو چاپ تل آویو، تنها جمعه گذشته (١٣ بهمن) یعنی یک روز پس از بازگشوده شدن فرودگاه مهرآباد، هزار نفر از یهودیان ایران وارد فرودگاه بینالمللی «لود» تل آویو شدند. عده کمی از آنان تقاضای مهاجرت کردند و بقیه تا رفع بحران کنونی ایران در اسراییل خواهند ماند. معاریو نوشته است از آغاز بحران کنونی در ایران هشت هزار یهودی ایرانی به اسراییل سفر کردهاند که یک چهارم این عده تقاضای مهاجرت کردهاند. عده یهودیان ایران شصت تا هفتاد هزار نفر برآورد میشود که در جریان بحران جاری عدهای از آنان نیز به اروپا و آمریکا رفتهاند. کیانوری: آیت الله خمینی نقش کاملا مترقی دارد چندی پیش مجله نیوزویک مصاحبهای با نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده ایران انجام داد که متن کامل آن در روزنامه اطلاعات شانزدهم بهمن همراه با چاپ عکسی از وی در صفحه نخست آمد. کیانوری در این مصاحبه گفت:
س ـ آیا خصوصیات عمیق مذهبی خمینی شما را به عنوان یک مارکسیست آزار نمیدهد؟ ج ـ ملتهای شیعه دارای ریشههای دموکراتیک هستند و همیشه با نیروهای ملی و ضد امپریالیست ارتباط داشتهاند. به همین خاطر، وقتی آیت الله خمینی شعارهای محکم و رادیکال خود را بر علیه شاه آغاز کرد، حمایت و همدردی ما را نیز کسب نمود. حزب توده عوامل مترقی و عینی جنبش ایشان را میپذیرد و ما هر آنچه از دستمان بر میآید برای برقراری یک زبان مشترک با او به کار خواهیم بست. اعتقاد ما این است که ایشان دارای یک نقش کاملا مترقی در ایران هستند. س ـ آیت الله خمینی و حزب توده تا کی میتوانند مسیر مشترکی داشته باشند؟ ج ـ مدت بسیار طولانی. من فکر نمیکنم هیچگونه تفاوت فوقالعادهای بین سوسیالیسم علمی و محتوای اجتماعی اسلام از سوی دیگر وجود داشته باشد. بر عکس جهات مشترک فراوانی هم دارند. س ـ آیا شما با ایشان در تماس مستقیم هستید؟ و آیا هیئتهایی برای دیدار با ایشان اعزام داشتهاید؟ س ـ تقسیم قدرت نهایی را چطور پیشبینی میکنید؟ ج ـ ترکیب «جبهه متحد» پیشنهادی ما از اهمیت درجه دو برخوردار است. آنچه از نظر حزب توده دارای اهمیت فوقالعاده است برنامه مشترک است. س ـ بعضی از ایرانیان به یاد دارند که روسیه در زمان پتر کبیر به بعضی از نقاط ایران هجوم آورد. آیا فکر میکنید ایران به درون منطقه نفوذ شوروی رانده شود؟ ج ـ اگر ایران تبدیل به یک کشور دموکرات گردد و با کشورهای سوسیالیست روابط دوستانه برقرار سازد، من یقین دارم که این کشورها در امور داخلی ما مداخله نخواهند داشت. شوروی خوشحال خواهد شد اگر در مرزهای جنوبی خود دولتی دوستانه بیاید که فاقد پایگاههای خارجی است. یک ایران امن بزرگترین تضمین برای امنیت شوروی خواهد بود.
لازم به توضیح است که حزب توده هیئتی را به پاریس برای دیدار با آیت الله خمینی فرستاد. آیت الله خمینی این هیئت را نپذیرفت. نورالدین کیانوری حدود چهار سال بعد از این مصاحبه، پیش از آنکه بتواند برنامه خروج پنهانی خود از کشور را عملی سازد، توسط نیروهای جمهوری اسلامی دستگیر و به همراه عده دیگری از رفقایش به زندان انداخته شد و حتی تا پس از آزادی هم تا هنگام مرگ تحت کنترل امنیتی جمهوری اسلامی بود. امیر شاهی: حتی یک نفر نیست از بختیار دفاع کند؟ امروز در روزنامه آیندگان، مقاله ای به حمایت از شاپور بختیار چاپ شد. این تنها مقالهای بود که به حمایت از شاپور بختیار در تمام مدت نخستوزیریاش در مطبوعات کشور به چاپ رسید. نویسنده این مقاله، روشنفکر و نویسنده ایرانی مهشید امیر شاهی بود. وی در این مقاله از رهبران جبهه ملی انتقاد کرد که چرا در برابر «آلوده شدن روحانیون به سیاست» موضعگیری نمیکنند؟
وی گفت که حیرتش با سکوت روشنفکران متعهد بیشتر میشود و نوشت که منظور وی از روشنفکران متعهد طنز نیست، چرا که روشنفکرانی که تعهدشان طنز است، هیچ کدام ساکت ننشستهاند و همگی بحمدالله اخیرا، طی مقالات و رسالات، به دین مبین اسلام مشرف شدهاند. مهشید امیرشاهی افزود که حیرت وی به سکوت روشنفکران متعهد ختم نمیشود، چرا که دیپلماتهای وزارت خارجه که باید ساکت باشند پی در پی اعلامیههای انقلابی صادر میکنند و سیاستمداران قدیم به جای آنکه عمل کنند در محضر آقایان روحانیون کسب فیض میکنند. وی گفت حیرتش بیشتر میشود هنگامی که کارمندان تلویزیون که در گذشته اوامر دولتهای پیش را با خوش رقصی اجرا میکردند، حالا برای دولتی که فرمایش صادر نمیکند، لب ورچیدهاند و ناز میکنند و روزنامهنگارانی که دیروز مرعوب بودند، امروز هم متاسفانه مرعوبند...
و یا از این آخرین حیرت و حسرت غریب که یک نفر، حتا یک نفر، در این مملکت نیست که صدا و قلمش را صریحا و مستقیما در دفاع از شاپور بختیار بکار برد؟ مهشید امیرشاهی داستان نویس و هنرمند ایرانی در مقالهاش نوشت: «تا امروز در مملکتم به سیاستمداری چون شاپور بختیار بر نخورده بودم که بدانم سیاست الزاما مغایر شرافت، صمیمیت و وطنپرستی نیست.» وی در پایان با این جمله به مردم ایران هشدار داد: «من صدایم را به پشتیبانی از آقای شاپور بختیار با سربلندی هر چه تمامتر بلند میکنم، حتا اگر این صدا در فضا تنها بماند. من از تنها ماندن هرگز هراسی به دل راه ندادهام. ولی این بار میترسم، نه بخاطر خودم، بلکه بخاطر آینده این ملک و سرنوشت همه آنها که دوستشان دارم.» متن کامل مقاله خانم مهشید امیرشاهی را در مورد شاپور بختیار میخوانید:
«چندی پیش دو نفر از آشنایان که هر دو از مبارزان جبهه ملی هستند و از شریفان این ملک، به من خبر دادند که نشریهای از پاریس رسیده است با عنوان نامهای سرگشاده خطاب به همه مبارزان و میخواستند بدانند که من آن را خواندهام یا نه. هنوز این نامه به من نرسیده بود ـ دو روز دیرتر رسید ـ قرار شد جمع شویم و آن را بخوانیم و احیانا در بارهاش صحبتی کنیم. در جمع شلوغ نامعقولی این کار انجام شد. من نامه را خواندم ولی بحثمان مجمل ماند. آنقدر بود که آن آقایان، که با بیشتر مفاد نامه موافق بودند، اعتقاد داشتند که زمان نوشتن آن مطالب هنوز فرا نرسیده است. پرسیدم چرا، گفتند آخر در این لحظات، گفتن اینکه روحانیون صواب نیست که خود را به سیاست آلوده کنند، خطاست. این حرف ها را دیرتر باید زد. به نظرم غیر منطقی آمد یا لااقل من این منطق را قبول نداشتم. حرفهای نامه همه بر حق بود و من برای زدن حرف حق زمان قایل نبودم. به علاوه تصور ما این بود که اگر زمانی برای زدن حرف حق لازم است، چه زمانی مناسبتر از اکنون... ولی خوب نظر دوستان جز این بود و من این اختلاف سلیقه را به این حساب گذاشتم که آنها سیاستمدارند و من نیستم. آنها با تیز بینی سیاسیشان نکتهها میبینند که من با نگاه ساده لریام نمیبینم. و حالا ـ با تاسف یا شعف، نمیدانم کدام، باید اعتراف کنم که امروز، یعنی یکی دو ماه بعد از این مقدمه، من از سیاستمداری، دورتر از آنروز افتادهام، چون امروز نه فقط زمان تحریر آن نشریه را زود نمیبینم، بلکه در این حسرتم که چرا نامه سرگشاده به همه مبارزان، زودتر نشر نیافت، و در این آرزوی عبث که کاش از نوع آن نامهها در آن زمان بیشتر نوشته میشد. آن روز جز آن مقاله، چیزی از این مقوله ندیدم و حالا بر حسرت، حیرت هم افزوده شده است: امروز در این حیرتم که چرا بیشتر روشنفکران متعهد و مسئول سکوت کرده اند. متعهد و مسئول را با طنز به کار نبردم، چون اتفاقا آنها که تعهد و مسئولیتشان طنزآمیز است هیچ کدام ساکت ننشستهاند؛ همه به حمدالله اخیرا، طی مقالات و رسالات، به دین مبین اسلام مشرف شدهاند و شتاب دارند که خود را در صفوف فشرده دیگر تازه اسلام آوردهها جا کنند... شتاب از این باب که مبادا در این دنیا عقب و بینصیب بمانند. حیرت من فقط به سکوت روشنفکران ختم نمیشود. مثلا در این حیرتم که چرا اعضاء وزارت خارجه پی هم اعلامیههای انقلابی صادر میکنند؟ این آقایان تا زمان دولت تیمسار ازهاری هم آدمهای سر به راه و پا به راهی بودند، شامپانی و خاویار به مزاجشان سازگار بود... چه شده است؟ دنیای وارونهای داریم: سیاستمداران قدیم به جای آنکه عمل کنند در محضر آقایان روحانیون کسب فیض میکنند؛ روشنفکران به جای آنکه فیض برسانند سکوت میکنند؛ دیپلماتها به جای آنکه سکوت کنند حرف میزنند. از بقیه حیرتها و حسرتها چه بگویم، از کدامش بگویم؟ از اینکه گمرک چیانی که تا دیروز در پناه دولت وقت برای رد هر بسته و هر چمدان گوش من و شما را میبریدند و امروز ناگهان میخواهند دزد من و شما را بگیرند؟ یا از کارمندان تلویزیون که در گذشته اوامر دولتهای پیش را نه فقط بیچون و چرا بلکه با خوش رقصی اجرا میکردند و حالا برای دولتی که فرمایش صادر نمیکند لب ورچیدهاند و ناز میکنند؟ یا از نمایندگان مجلسی که به این امید از مسند وکالت استعفا میدهند که کرسی وکالت آیندهشان را گرم نگاه دارند؟ یا از روزنامهنگارانی که دیروز مرعوب بودند و امروز هم متاسفانه مرعوبند؟ ... و یا از این آخرین حیرت و حسرت غریب که یک نفر، حتا یک نفر، در این مملکت نیست که صدا و قلمش را صریحا و مستقیما در دفاع از شاپور بختیار بکار برد؟ همه اینها را نمیشود گفت، زیاد مفصل است و از حوصله ـ و احتمالا سیاست فعلی ـ روزنامهها خارج. من تا امروز به هیچ روزنامه و نشریهای مطلبی ندادهام که حال و هوای سیاسی داشته باشد. شاید به این دلیل که تا امروز در مملکتم به سیاستمداری چون شاپور بختیار بر نخورده بودم که بدانم سیاست الزاما مغیر شرافت، صمیمیت و وطن پرستی نیست. من تمام این صفات شرافت، صمیمیت و وطن پرستی را در آقای شاپور بختیار سراغ کردهام به علاوه به سرفرازی و آزادگی او مومنم. من ایمان دارم که اگر امروز او را از صحنه سیاست مملکتمان برانیم خطایی کردهایم جبرانناپذیر و نابخشودنی. من معتقدم که این مرد عزیز، این مرد عمل، دارد فدای هیجان و غلیان عدهای و فرصتطلبیهای عده دیگری میشود و اگر فدا شود، اسفانگیزترین شهید حوادث اخیر خواهد بود. من صدایم را به پشتیبانی از آقای شاپور بختیار با سربلندی هر چه تمامتر بلند میکنم، حتا اگر این صدا در فضا تنها بماند. من از تنها ماندن هرگز هراسی به دل راه ندادهام. ولی این بار میترسم، نه بخاطر خودم، بلکه بخاطر آینده این ملک و سرنوشت همه آنها که دوست شان دارم. |
نظرهای خوانندگان
آقایان نبوی و بشیرتاش
شما که یرتیترهای قبلی تان نام براهنی و حاج سیدجوادی را داشت، چرا این بار سرتیترتان " ظرف یکروز هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتند" است، به جای مهشید امیرشاهی؟
این یک پرسش است نه چیز دیگر.
-- ع.ص. ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:04 PMدوست عزیز
تیتری که سعید(بشیرتاش)برای مطلب انتخاب کرده بود و من(ابراهیم نبوی) هم تاکید داشتم این بود " امیرشاهی: حتی یک نفر هم نیست صدای بختیار را بشنود؟" من این تیتر را نوشتم و با دبیر امروز سایت مشورت کردم، ایشان گفت، با توجه به اینکه چند روز است در تیتر اسم بختیار تکرار شده و موضوع مهاجرت یهودیان به دلیل فشارهای انقلاب مهم است، بهتر است تیتر مهاجرت یهودیان را بگذاریم. این بود علت انتخاب تیتر. اگر توضیح بیشتری لازم بود در خدمتیم
ابراهیم نبوی
از این خیل روشنفکر پر مدعا فقط و فقط خانم امیرشاهی بود که میفهمید چه میگوید و چه سرنوشتی در انتظار ما است. این اعجوبه های تاریخ هنوز هم در خارج از کشور به نسخه پیچی برای جامعه ایرانی مشغول هستند و حماسه سیاهکل و عملیات فروغ جاویدان و.......را جشن میگیرند.
به نظر من لیاقت ما بیش از دکتر احمدی نژاد نیست.
-- بدون نام ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:04 PMvaghti liberalha va maxistha va melli ha ba mazhabiha kenar biayand hamin mishavad ke shod. khalghe ghahraman kojast?
-- rad ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:04 PMو امروز (1387) هم بسياري از سخنان مهشيد اميرشاهي و هم پيشبينيهاي شاپور بختيار جامه حقيقت پوشيدهاند.
-- S.E.D. ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:04 PMمتن کامل این سری برنامه ا لطفا برای دانلود بگذارید. خیلی جالب است. به ویژه نا اگاهی عامه مردم در ان زمان.
-- Hamid az Dallas ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:04 PMمشكل بختيار اين نبود كه حرف هاش بده يا خوبه مشكل اين بود كه اصلا كسي بختيار را عددي حساب نميكرد واصلا كسي باورش نمي شد كه بختيار از خودش اختياري داشته باشه , وهمه ارتش , شاه و امريكا را قدرت واقعي پشت وقايع ميدانستند. من يادمه كه وقتي بعضي ها شعار ضد بختيار ميدادند خيليها اعتراض ميكردند كه دارين خودتون رو سبك ميكنين .
-- سورنا ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:04 PMمن نمي دونم وقتي كه خانم امير شاهي در اون زمان از بختيار شجاعانه دفاع ميكردند واقعا ته ذهنشون به قدرت بختيار هم فكر ميكردند ويا به قول خودشون چون حرف حق بود بايد ميزدند.
این خانم امیر شاهی الان کجاست؟ چرا دیگر از او نمی شنویم؟ درود بر او!
-- یاسمن ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:04 PMبسيار ممنون بخاطر تمام تلاشهايتان جناب نبوي و بشيرتاش، براي من، يكي از نسلهاي پس از انقلاب بسيار جالب است مطالعه تاريخ حقيقي آن (بدور از جانبداريهاي...مانند آنچه در ايران رخ مينمايد!)؛ بسهم خود تشكر ميكنم؛
ضمنا من خيلي مايلم راجع به نوع حكومت شاه بدانم، آيا آن يك ديكتاتوري بوده به معناي واقعي يا اينكه مجلس حقيقي وجود داشته؟ دانستن نظر شخصي شما نيز برايم بسيار جالب خواهد بود اگر اين محبت را بكنيد!
من تاريخ انقلاب ايران را در نوشتارهاي بيطرف ديگري نيز پي ميگيرم و بايد بگويم مطالعه اين مطالب بسيار بسيار روشنگر و مفيد است؛ اميدوارم افراد بيشتري با آن آشنا گردند و بدين ترتيب شاهد تكرار اشتباهات تاريخمان نباشيم (هرچه ميخواهد باشد! منظوم به واقعه خاصي نيست)
-- ميم ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMبسیاری از نظردهندگان در اینجا به روشنفکران آن روزگار بد و بیراه می گویند و کسی نمی پرسد همه ی اینها درست، ولی شاه چگونه حکومتی برقرار کرده بود که تا این حد همه از او نفرت داشتند؟ روشنفکران آن روزگار نادان و جاهل، به فرض درست، ولی چرا کسی نمی پرسد این پادشاه مثلا «دانا» به چه دلیل امثال بختیار را که چیزی به جز اجرای همان قانون اساسی مشروطه نمی خواستند به زندان می فرستاد و تبعید می کرد؟ چرا در کشوری که چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید اکثریت مردمش مذهبی اند تقویم و گاهشماری را عوض می کرد و به چه حقی به مردم کشور می گفت یا عضو حزب رستاخیز شوید و یا از این کشور بروید بیرون؟
حمله ی چماقداران جمهوری اسلامی به کوی دانشگاه همه ی ما را متاثر می کند ولی فراموش نکنید که نخستین حکومتی که «گارد شاهنشاهی» اش به کوی دانشگاه متداوما حمله می کرد حکومت شاه بود. فراموش نکنید که زندان اوین در زمان حکومت اسلامی ساخته نشد، و تنها در دوران این حکومت نبود که پر از زندانی سیاسی شد. فراموش نکنید که تنها زهرا کاظمی و دیگرانی نیستند که در اوین کشته شدند، بیژن جزنی و دیگرانی هم بودند که چند سال قبل تر کمی آن طرف تر گلوله در مغزشان شلیک شد و روزنامه های فرمایشی آن زمان گفتند که «در حین فرار کشته شدند.»
«دیو چو بیرون رود فرشته در آید» این شیوه ی تفکر رایج در کشور ما است. همه یا دیو اند یا فرشته. حد وسط وجود ندارد. زمانی شاه و بختیار دیو بودند و خمینی و یزدی و حاج سیدجوادی فرشته. حالا بر عکس شده. انگار قادر به درک این موضوع ساده نیستیم که همه چیز نسبی است و موضوعات را باید در پس زمینه ی زمانی شان گذاشت و فهمید. شاید شاه رژیم سفاکی داشت و شایسته سرنگونی بود ولی از بعضی نظرات خیلی از کارهایش به نفع ملت ایران بود. حاج سیدجوادی و امثال او هم در حمایت از خمینی و اسلام سیاسی اشتباه می کردند ولی در مورد دیکتاتوری شاه و خواست براندازی آن نظام مطلقه حق داشتند. بختیار خیرخواه بود و عمیقا به دمکراسی، جدایی دین از سیاست و احترام به حقوق شهروندی افراد پایبند بود ولی کوچکترین شم سیاسی نداشت وگرنه در آن روزهای آخر می فهمید که تمامی آن بنا در حال ریزش است و باید چاره ای دیگر به جز نخست وزیری یک سیستم رو به مرگ اندیشید. بازرگان هم همین طور، با چند قدم فاصله. انقلاب ایران هم با تمامی نتایج بد و تاسف آورش بدون هیچ نتیجه ی مثبتی نبود. در این سی ساله مردم بسیار بیشتر از حکومت پنجاه ساله ی پهلوی با «رای دادن» آشنا شده اند. درست است که در انتخابات تقلب می شود و کاندیداها باید از صافی شورای نگهبان گذر کنند ولی به هر حال همین حکومت اسلامی هنوز به رای مردم محتاج است و با وجود همه ی تقلب ها نمی تواند مثل دوران پهلوی اول و دوم بی هیچ پرده پوشی رای به صندوق بریزد. خلاصه ی کلام این که به نظر من بهتر است منتقدین «روشنفکران» قدری منصفانه بیاندیشند، این قدر مطلق بین نباشند، و همه چیز و همه کس را یا کاملا محکوم و یا یا کاملا عزیز نشمارند.
-- پیام ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMیاسمن عزیز
-- اختر ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMخانم امیرشاهی الان در پاریس زندگی می کند و مشغول نوشتن آخرین کتاب چاره پاره مادران و دخترانست.
در همین سایت زمانه گزارشی از کتاب خوانی ایشان که چندی پیش در شهر کلن بوده وجود داره. این هم لینکش
http://radiozamaaneh.com/literature/2008/10/post_510.html
صرفنظر از وقایعی که بعد از انقلاب رخ داد آیا رژیم سلطنتی بعد از رفراندوم های متعدد خیابانی توسط مردم، خود بخود ملغی نشده بود؟ اگر بله پس نخست وزیر منصوب او نیز غیرقانونی بوده است. بازهم تکرار میکنم صرفنظر از وقایع بعدی. مگر اینکه بگوئیم عوام الناس بیخود کردند که در سیاست دخالت کردند.
-- yoonos ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMزندهیاد نادر نادرپور نیز بسان امیرشاهی چنین موضعگیریهای شجاعانهای داشت.
-- ناخدا ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMآقای سورنای عزیز,در کشور ما عده ای فقط انور خوجه واستالین و کیانوری را می شناختند وعده ای مقداد وحبیب ابن مظاهر وآیت الله خمینی را ...که انقلاب اسلامی حاصل امتزاج این دو گروه است ...اگر به سر در آستان مسکو وواشنگتن و رسوبات جزیزه العرب داشتن عدد می دهند بختیار عددی نبود !!
-- کریم ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMبا ادای احترام به مهشید امیر شاهی برای اینکه حق کسی ضایغ نشود و آقایان روشنفکر وانقلابی گول خوردیم وانقلاب را دزدیدند و قرار نبود اینجوری نشود را تکرار نکنند آقای دکتر عنایت در مجله نگین واقای دکتر رحیمی در روزنامه دیگزی هشدار دادند و از همه مهم تر بزرگواری بنام دکتر صدریه برای کیهان مقاله مفصلی فرستادند که پس از سانسور رققای کیهانی مقداری از آن تحت عنوان >چاپ شد که نقل به معنی این بود که:من در آلمان وقتی (نبرد من)نوشته هیتلر منتشر شد دانشجو بودم ...مردم آلمان به محتویات کتاب می خندیدند ..هیتلر آمد ونظریات خود را پیاده کرد..آقای خمینی هم با نظریه ولایت فقیه مردم را چون سفها و دیوانگان می پندارد و می خواهد همچون چوپان گله ها را به پیش راند ...من از این می ترسم..
-- کاظم ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMنمیدونم چرا تا یک نفر کشته میشه فوری معصوم میشه. کسانی که اینقدر از سجایای بختیار حرف میزنن یه کمی هم از روابطش با صدام بگن لطفا. تا قبول نکنیم آدم بی اشکال وجود نداره به دموکراسی نزدیک نمیشیم
-- reza ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMدر فرانسه هستند ایشون الان !
-- امین کیا ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMمتاسفانه در زمینه انتخاب تصاویر، حرفه ای عمل نمی کنید .
من با سورنا موافقم. من هم موافقم که بختیار حرفهای خوبی می زد و خیلی از پیش بینی هاش متاسفانه به حقیقت پیوست! ولی سوال من اینه که آیا اگه دولت بختیار موندگار می موند با این اخلاقیات ما ملت آیا اون رو هم به یک دیکتاتور دیگه تبدیل نمی کردیم؟با تشکر از آقایان بشیر تاش و نبوی برای زحمتی که برای این صفحه می کشند.
-- علی ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMتعجب میکنم
-- mahdi ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMاگر تجربه کودتای 28 مرداد نبود شاید دفاع از بختیار منطقی بود
اما ما که تجربه این کودتا را داریم چرا باید از بختیار دفاع کنیم
بعید می دونم شاه بیش از یکسال به بختیار فرصت می داد
بعد یک کودتای دیگر...
و دوباره سرخوردگی و سکوت مردم و دهه ها حکومت پهلوی ها
بختیار صدای مردم ایران را در آنزمان درک نمی کرد. دموکراسی ایجاب می کرد که به به نظر مردم ایران اهمیت دهد
-- میما ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMبا عرض سلام
خوب است که به این مقاله نیز توجّه کنید:
http://www.iranpressnews.com/source/035611.htm
http://news.gooya.com/politics/archives/2008/02/068095.php
http://www.iranpressnews.com/source/036263.htm
-- شهلا ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMنوشته شدن این مطالب روی سایت رادیو زمانه وتوسط ابراهیم نبوی نه کلاس تاریخ است که ایشان سواد این کار را ندارند و نه به قصد خیر.
هدف یک چیز است و ان چیز محکوم کردن انقلاب 57 که البته درست است و قدم بعد تعمیم این قضیه که اصولن انقلاب چیز بدی است.برای چه؟
برای نگه داشتن بساط حاکمیت الله توسط اصلاح چی های خمینی زده.
-- محمد ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMضمن تشکر از دوست عزیزی که این نظر را گذاشتند
می خواهم از سایر خوانندگان روزشمار انقلاب دعوت کنم با توجه به اینکه قرار است این کار یک ماه دیگر هم ادامه داشته باشد، نظرشان را در مورد روزشمار انقلاب برای من بنویسند و اگر پیشنهادی برای اصلاح آن دارند بگویند.
با احترام
ابراهیم نبوی
در پاسخ به آن دوستی که گفته است بختیار اگر سر کار می ماند تبدیل به دیکتاتور می شد باید بگویم چنین چیزی ممکن نبود چون بختیار با تمام وجود به آزادی و دمکراسی ایمان داشت و بر خلاف دیگر رهبران جبهه ملی مانند سنجابی که با یقین از سقوط رژیم و به امید گرفتن مقامی در حکومت جدید زیر علم ایت الله سینه می زد آن را ثابت کرده بود.در زمانه ای که افتخار روشنفکرانش مانند شاملو افتادن به زندان به دست انگلیسی ها به خاطر طرفداری از آلمان نازی بود بختیار سال ها در اسپانیا و فرنسه بر ضد نازی ها و فاشیست ها جنگیده بود. قبول نخست وزیری در آن شرایط برای بختیار یک انتحار سیاسی بود و بختیار این کار را نه از روی قدرت طلبی بلکه از روی وطن دوستی و اعتقاد به نجات مملکت از دیکتاتوری مذهبی انجام داده بود.حداقل پس از گذشت 30 سال از انقلاب فکر نکنم برای هیچ انسان آزاداندیشی تردیدی در خصوص پاکدامنی و وطن دوستی بختیار و اعتقاد راسخ و خلل ناپذیر او به دمکراسی و آزادی مانده باشد
-- بهراد ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMاز شما آقایان نبوی و بشیرتاش خواهشی دارم:
-- بهراد ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:04 PMبا توجه به این که مطالب روز شمار انقلاب بسیار جالب توجه و خواندنی هستند فکر کنم عده زیادی مانند من مایل باشند که تمام مطالب را یک جا داشته باشند.اگر برایتان امکان دارد مطالب را به تفکیک ماه به فرمت PDF آرشیو کرده و برای استفاده دوستان و بهرمندی هرچه بهتر از این گنجینه تاریخی برای دانلود در سایت زمانه قرار دهید و یک خواهش دیگر من این است که با رسیدن به 22 بهمن ماه کار را تمام نکنید و وقایع ماه های ابتدایی بعد از انقلاب را هم اگر امکان داشته باشد پوشش دهید
برایتان آرزوی موفقیت می کنم و از کار بسیار خوبتان هم ممنونم
دوستان گرامی در ماه سپتامبر خانم امیرشاهی در شهر مونستر و کلن داستان خوانی داشت. در شهر مونستر حدود 25 / 30 نفر و در شهر کلن نمیدانم دقیقا چند نفر به هر حال استقبال از این نویسنده و روشنفکر محترم و مهم چندان بجا و بزرگ آنگونه که باید میبود ،نبود. ما ایرانیان تغییر ناپذیریم و بخاطر منافع شخصی و یا حداکثر حزبی هر کاری میکنم، از جمله نادیده انگاشتن و اعتنا نکردن به شخصیت های راستین و فریادهای آنها. متاسفانه پس از 30 سال پس از نوشتن این نامه از طرف خانم امیر شاهی و اعتراف او به این که تنهاست ،چندان چیزی در رفتار ما ایرانیان تغییری نکرده و او و امثال او که با صمیمیت و شرافت و نه مطابق با منافع شخصی و حزبی حرف میزنند، همچنان تنها هستند. با احترام شقایق کمالی
-- شقایق کمالی ، Feb 7, 2009 در ساعت 05:04 PMdigar nazar nemidahm.
Sansoor mikonid Aghayane meohtaram!!!!!!!!!!!!!!!!!1
دوست عزیز
-- doshman alman ، Feb 7, 2009 در ساعت 05:04 PMمن حتی به آدرسی که برایمان گذاشتید ای میل زدم و پرسیدم چه چیزی را سانسور کردیم، اما آدرس تان درست نبود، لطفا اگر خواستید به ای میل من میل بزنید
ابراهیم نبوی
ebrahim.nabavi@gmail.com
فقط میخواستم به روشنفکران راستینی که شمارشان هم همیشه کم بوده درود بفرستم. به خانم امیرشاهی درود میفرستم که می توانست چون وجدان بیدار ملتی عمل کند اگر فضای خشم و فریاد و نیز عمله های مطبوعات، یعنی جای دور نرویم، امثال همین آقای طنز؟-پرداز که دلقک مطبوعاتی آقایان آخوندها بود و اکنون بررس وقایع انقلاب شده؛ گرد و خاک بلند نمی کردند تا حقایق و حرفهای حساب پوشیده بماند.
-- ح. ر ، Feb 8, 2009 در ساعت 05:04 PMسرکار خانم امیر شاهی هم اکنون در پاریس زندگی می کنند ایشون تالیفات و ترجمه های بسیار گرانقدری دارند از جمله آنها کتاب "در حضر" که وصف همان روزهای قلیانات انقلاب است و "در سفر" که شرح بسیار زیبایی از افراد مختلف گریخته از وطن با افکار و عقاید گوناگون است . قلم ایشون حیرت آوره . بسیار شیرین نوشته و می نویسند . کتاب "یکرنگی" از شادروان دکتر بختیار که بزبان فرانسه است هم خانم امیرشاهی ترجمه کردند و در مقدمه این کتاب خود شادروان از ترجمه بی نظیر خانم امیر شاهی بسیار تقدیر و تحسین کردند .
-- بیدگانی ، Feb 8, 2009 در ساعت 05:04 PMسایتی که دوستدارن ایشون برای آثار خانم امیرشاهی ترتیب دادند به آدرس http://amirshahi.org می باشد .
بادرود
-- سورنا بختیاری ، Feb 10, 2009 در ساعت 05:04 PMانقلاب اسلامی حقیقتی است که رخ داده چه بخواهیم یا نه.در پاسخ به دوستانی که می گویند انقلاب به سرقت رفت می خواهم بگویم که دوستان اگر به سرقت نمی رفت چه می شد؟ اگر آقای خمینی خدعه نمی کردند و حقیقتا به قم می رفتند چه می شد؟ انقلاب به سرقت نرفته ارث کدام گروه می شد؟ ارث کیانوری که بولدوزور انقلاب راتا رسیدن به دیکتاتوری پرولتاری میهن را دودستی تقدیم برادر بزرگ نماید و قمر ی از اقمار دایی جان یوسف شود؟ شاید ارث فداییان خلق همانها که هنوز از انقلابشان چندی نگذشته دوباره هوای سیاهکل به سرشان زد و اینبار خلق عرب وبلوچ وترکمن وکرد و ...راعلم کردند. اسلحه رادوباره زمین نگذاشته به هوای خلق بازی نوای جدا سری سردادند وایران را تا مرز ایرانستان پیش بردند. شایداما انقلاب عروس خانه برادران مجاهد می شد چه دامادی بهتر از برادر مسعود؟ هموکه هر روز انقلابی تازه اختراع می کند. او که در روزگار جنگ عرض ارادت به دشمن برد شاید در روزگاردیگر از صفا وبزرگیی که در او سراغ داریم چه ها که نمی کرد؟ شاید سلطان حسین عصر ما او می شد وما قدر نادانستیم. ؟ دوستان ملی که جای خود دارند همان ها که هنوز در مصیبت کربلای امرداد 32 سوگوارندورخت عزا برتن دارندتا حتی زمانیکه دوست وهمرزمشان کابینه ملی تشکیل می دهد عکس مرادش بر دیوار می زندوآزادی را به ارمغان هبه می کند ,برصورتش تف خیانت می اندازند و بر اخراج از جبهه ملیش حکم می کنندودر پاسخ زنهارش بر دیکتاتوری نعلین, نوید طلوع خورشید را از غرب سر می دهند؟ نه دوستان در فقدان مبارزان آزادیخواه ودموکرات لوک مست صدای هیچ آزاده ای را نمی شنود، ما در سر هوای دیگر داشتیم ولاجرم این نتیجه همان هواست. آری دوستان این بود واین بودنی کار بود.اماپاسخ نسل چو منی که برآمده ازپس انقلایی چنین است , خواست اصلاحات است (نه آنچنان که حکومتیش را از سر گذراندیم)در حقوق بشر در آزادی عقیده و مرام و صد البته در حکومتی سکولار وملی.
Seyaaq va sabaaq-e jomlah-e Sa'diy (?)
>
yaadam niyst; ammaa miyshavad goft keh navad va panj dar sad-e maa mardom- sharq raa "PAST- HAA" , va tanhaa panj dar sad-e maan raa "BOLAND-HAA" tashkiyl miydahand.
Dar har haal, shakiy niyst keh Mahshiyd Amiyr-Shaahiy az hamaan panj dar ast.
A Baluch from Iranian Balochistan now in the USA,
Malek Towghi
مالک توفیق عزیز
تلاش شما برای نوشتن پیچیده ترین عبارات زبان پارسی به پینگلیش ستودنی است. لطفا خواهش می کنم، عاجزانه، که از این پس با حروف فارسی بنویسید. اگر فارسی ننویسید نظرات تان را منتشر نمی کنیم. ما ایرانی هستیم و ظرافت و دقت کلمات فارسی در پینگلیش نویسی از بین می رود
ابراهیم نبوی
-- Malek Towghi, Ph.D. ، Feb 16, 2009 در ساعت 05:04 PM