رادیو زمانه > خارج از سیاست > سی سال پیش در چنین روزی > آیتالله خمینی: مخالفت با دولت بازرگان کفر است | ||
آیتالله خمینی: مخالفت با دولت بازرگان کفر استسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویآیتالله خمینی برای بازرگان فرمان نخست وزیری صادر کرد آیتالله خمینی، مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت اعلام کرد. وی در یک کنفرانس مطبوعاتی که در ساعت پنج و نیم بعد از ظهر در سالن دبیرستان علوی و با حضور حدود ۴۰۰ خبرنگار و فیلمبردار برگزار شد و در حالی که مهندس بازرگان و هاشمی رفسنجانی در دو طرف وی بودند، تشکیل دولت جدید را اعلام کرد. این کنفرانس مطبوعاتی از رادیو و تلویزیون ملی ایران نیز پخش شد. فرمان نخست وزیری که به انشای اولیه آیتالله مطهری و تصویب شورای انقلاب بود و تاریخ ۱۵ بهمن را داشت، توسط هاشمی رفسنجانی که ایرانیان برای اولین بار با چهره و صدای وی آشنا میگردیدند خوانده شد. در این فرمان آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم، جناب آقای مهندس بازرگان، بنا به پیشنهاد شورای انقلاب بر حسب حق شرعی قانونی ناشی از آراء اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ایراز شده است، و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم، تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید را بدهید...» پیوند به ویدیوی کنفرانس مطبوعاتی
آیتالله خمینی: به واسطه ولایتی که از شارع مقدس دارم دولت بازرگان واجبالاتباع است پیش از خواندن فرمان نخست وزیری، آیتالله خمینی در سخنانی که توسط دکتر یزدی و دکتر توسلی به انگلیسی و فرانسه ترجمه میشد، به نوشته «صحیفه نور» گفت: «... همه مردم یک دل و یک جهت جمهوری اسلامی را میخواهند. ملت ما مسلم است، علاقهمند به اسلام است، عدل اسلامی را دیده است. تاریخ ما از حکومتهایی که در صدر اسلام بوده خبر به ما داده که وضع حکومتها چه بوده است.» در ادامهی سخنان آیتالله آمده است: «حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب که حاکم ممالک بزرگ از عربستان تا مصر و عراق و ایران و سوریه و سایر جاها بوده است و قاضی که خودش برای قضا قرار داده بود، وقتی یک نفر یهودی از امام به او شکایت کرد قاضی حضرت علی علیه السلام را خواست و با یهودی در عرض هم نشستند و دادخواهی شد و قاضی حکم بر خلاف حضرت علی داد.» وی در ادامه گفت: «ما آرزوی یک همچنین حکومتی را داریم. یک حکومت عادل میخواهیم. حکومتی که نسبت به افراد علاقهمند باشد و عقیدهاش این باشد که باید من نان خشک بخورم، مبادا یک نفر در مملکت من زندگیاش پست باشد، گرسنگی بخورد. ما چنین حکومت عدلی میخواهیم ایجاد کنیم...» وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «از اول که رضا خان کودتا کرد تا وقتی که مجلس موسسان را تأسیس کرد و آنها رأی دادند آن رأی باطل بوده و آن مجلس مجلس ملی نبوده است. رژیم سلطنتی پهلوی رژیم متکی به سرنیزه بوده و رژیم قانونی نبوده است... الآن نه دولت قانونی است، نه این مجلس و نه آن مجلس و لهذا چون مجلس را غیر قانونی میدانیم و دولت را غیر قانونی میدانیم و اوضاع کشور را آشفته میبینیم.» آیتالله خمینی در ادامه گفت: «برای اینکه خاتمه بدهیم به این وضع هر چه زودتر، به اتکای آرای عمومی که با ماست و ما به احتساب آرای عمومی و شما میبینید که آرای عمومی با ماست که ما را به عنوان وکالت یا به عنوان رهبری قبول دارند، یک دولتی را معرفی میکنیم، رییس دولتی را معرفی میکنیم موقتاً دولتی تشکیل بدهد که هم به این آشفتگیها خاتمه بدهد و هم این مسأله کنونی که مجلس موسسان است را بدهد و مقدمات آن را درست بکند و مجلس موسسان تشکیل بشود و انتخابات مجلس هم انجام بشود و آنها دولت قانونی را انتخاب کنند و مجلس موسسان که تشکیل شد، جمهوری اسلامی را به رفراندوم بگذارد.» ایشان در ادامهی سخنانش افزود: «...لهذا دولت موقت را تعیین کردیم و چون جناب آقای مهندس بازرگان را سالهای طولانی است از نزدیک میشناسم و مردی است فاضل، متدین، از لحاظ دیانت و امین به ملت و ملی و بدون گرایش به چیزی که خلاف مقررات شرعی است، من ایشان را معرفی میکنم که ایشان رییس دولت باشند، و ایشان وزرای خود را تعیین کنند و به ما معرفی کنند تا شورای انقلاب ما که پیشنهادش و نظرش این بوده که ایشان رییس دولت باشد وزرایشان را بررسی میکنند و انشاءالله مسایل به طور سهل و به نحو خوبی انجام بگیرد.»
مخالفت با دولت بازرگان کفر است آیتالله خمینی در ادامه گفت: «و من باید یک توضیح دیگری هم بدهم و آن اینکه من که ایشان را حاکم کردهام یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم این را قرار دادهام. ایشان واجبالاتباع است. ملت باید از او اتباع کند. یک حکومت عادی نیست، یک حکومت شرعی است. باید از او اتباع کند. مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است. قیام علیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست.» در ادامهی سخنان آیتالله آمده است: «در اجماع هست و در شرع ما هست و جزایش بسیار زیاد است. من تنبه میدهم که کسانی که تخیل این امر را بکنند که کارشکنی بکنند یا خدای نخواسته قیام بر ضد این حکومت بکنند من اعلام میکنم که جزای آنها بسیار سخت است. در فقه اسلام قیام بر ضد حکومت الهی قیام بر ضد خدا، کفر است و من تنبه میدهم به آنها که سر عقل بیایند... و از خدای تبارک و تعالی میخواهم که توفیق بدهد به آقای مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه احسن انجام دهد...» آیتالله خمینی در حالی گفت مخالفت با دولت بازرگان کفر است که چند سال بعد انتخاب وی به عنوان نخست وزیری را اشتباه خواند. آیتالله خمینی: مردم درباره دولت بازرگان اظهار نظر کنند پس ازسخنرانی آیتالله خمینی و قرائت حکم نخست وزیری توسط هاشمی رفسنجانی، مهندس بازرگان سخنان کوتاهی در تشکر از اعتماد آیتالله بیان داشت. پس از سخنان مهندس بازرگان، آیتالله خمینی بار دیگر سخنانی به این شرح بیان داشت: «... بعد از تشکر از ملت ایران که در این مدت طولانی رنج و زحمت بردند و با دادن خون خودشان برای اسلام خدمت نمودند، مطالبی هست که باید به عرض ملت برسانم، و آن این است که نظر خودشان را درباره دولت مهندس بازرگان که دولت شرع و اسلامی است اعلام کنند. هم به وسیله مطبوعات و هم توسط تظاهرات آرام در شهرها و در دهات و هر جا که مسلمان هست نظر خودشان را راجع به دولت اسلامی آقای بازرگان اظهار کنند...»
اگر ارتش اطاعت نکند مجازات میکنیم پس از پایان سخنان مجدد آیتالله خمینی، دکتر ابراهیم یزدی خطاب به خبرنگاران گفت که میتوانند سه سوال از آیتالله خمینی بکنند. آیتالله به هر سه سوال پاسخهایی کوتاه ولی کامل داد. آیتالله خمینی در پاسخ سوالی در مورد احتمال عدم پذیرش این فرمان توسط ارتش گفت: «ارتش تمرد نخواهد کرد و اگر چنانچه بکند اولاً از طرف خدا مجازات خواهد شد و ثانیاً در مواقع مقتضی جزایی را که قانون اسلام تعیین کرده است اجرا میکنیم و از حالا هم اگر خدای نخواسته اطاعت نکردند اعلام میکنیم.» یک خبرنگار خارجی پرسید، با توجه به تماس نزدیک مهندس بازرگان با شما و همچنین با آقای بختیار، آیا آقای بختیار چه موضعی در برابر این اعلام شما خواهد داشت و یا دارند و همچنین ارتش چه عکسالعملی در برابر این امر خواهد داشت یا دارد؟ آیتالله پاسخ داد: «اگر هر دو عاقل باشند (ارتش و بختیار) و علاقهای به مملکت داشته باشند، عکسالعمل آنها باید مثبت باشد و اگر خائن باشند و بخواهند به مملکت خیانت کنند، این امرش با خداست.» آیتالله خمینی در پاسخ یکی دیگر از خبرنگاران که پرسیده بود آیا به نظر شما قانون اساسی ۱۹۰۶ قانونی است و میتواند چارچوبی برای دوره انتقالی باشد گفت: «قانون اساسی جز در مواردی که درباره سلطنت است فعلاً بر قرار و به قوت خود باقی است تا زمانی که جمهوری اسلامی قوانین تازهای وضع کند.»
بازرگان: جمهوری اسلامی حکومت بسیار عالی و خوبی است پس از پایان مصاحبه آیتالله خمینی با خبرنگاران، مهندس بازرگان به سوالات خبرنگاران پاسخ داد. وی در پاسخ به یک خبرنگار خارجی که پرسید جمهوری اسلامی چه جور حکومتی است؟ گفت: «حکومت بسیار عالی و خوبی است. توضیح آن طولانی است و در مصاحبه ده روز پیش خود به این سوال پاسخ دادهام و مقالهها و کتابهایی در این مورد نوشته شده و باز هم نوشته خواهد شد.» خبرنگاری پرسید: «در مورد بختیار و ارتش و مذاکراتی که از آن نام برده میشود، وضع در چه مرحلهای است؟» بازرگان گفت: «اجازه بدهید این موضوع را فعلاً برای خودم نگه دارم و جوابی ندهم.» در پاسخ به این سوال که کابینه شما یک کابینه سایه خواهد بود یا عملاً کابینهای است که کار خواهد کرد، بازرگان گفت: «البته یک سایه نخواهد بود و همچنین خیالی هم نخواهد بود، بلکه کابینهای است جدی و از فردا کارهای جاری مملکت را در دست خواهد گرفت.» آخرین سوالی که مطرح شد این بود که «با توجه به سخنان آیتالله خمینی که گفتند اگر کسی از این دولت اطاعت نکند عقوبت داده میشود، آیا نوعی دیکتاتوری جایگزین نشده؟ مردم آزادند هر گونه بخواهند فکر کنند. شاید کسی متمایل به این دولت نباشد؟» به جای بازرگان، رفسنجانی به این پرسش پاسخ داد. وی با اشاره به آزادمنشی در اسلام گفت که «نظر امام در مورد پذیرفتن یا نپذیرفتن توسط افراد نیست، بلکه خرابکاری کردن توسط هیأت غیر قانونی حاکمه و ارتش است. اعلامیههای امام را دیدهاید که مکرر فرمودهاند که همه مردم در اظهار عقیده و انتقاد نسبت به دولت و رژیم جمهوری اسلامی آزادند و هیچگونه دیکتاتوری و فشاری در مورد مخالفین نخواهد بود.»
فرمانداری نظامی حکم دستگیری حاج سید جوادی را صادر کرد در پی حملات بیسابقه و بسیار شدید روزنامههای کشور علیه ارتش، ستاد بزرگ ارتشتاران با صدور اطلاعیهای اعلام کرد، کسانی را که روحیه ارتش را تضعیف کنند تعقیب میکنیم. متن این اطلاعیه که در روزنامه اطلاعات آمده، به شرح زیر است: «اخیراً مشاهده میگردد که اشخاصی غیر صالح و غیر مسئول و بعضاً مغرض در جهت تحریک و تضعیف روحیه پرسنل نیروهای مسلح شاهنشاهی، اخبار و مقالاتی در روزنامهها درج مینمایند. ستاد بزرگ ارتشتاران صریحاً به اطلاع عموم میرساند که هر کس در مقام تهدید یا تضعیف روحیه پرسنل نیروهای مسلح شاهنشاهی اهانت نماید برابر مقررات قانون دادرسی و کیفری ارتش تحت تعقیب قانونی قرار خواهد گرفت. ستاد بزرگ ارتشتاران» در پی این اطلاعیه، فرمانداری نظامی تهران با صدور اعلامیه شماره ۳۷ خود اعلام کرد که علیاصغر حاج سید جوادی بازداشت شد. متن این اطلاعیه به شرح زیر است: «نظر به اینکه آقای علیاصغر حاج سید جوادی مقاله تحریکآمیز و بر خلاف واقع و موهن علیه ارتش شاهنشاهی در روزنامه اطلاعات مورخ ۵۷/۱۱/۱۵ درج نموده بودند، لذا مطابق ماده پنج قانون فرمانداری نظامی بازداشت و دستور داده شد که پرونده مقدماتی وی را برابر مقررات تنظیم و برای رسیدگی قانونی به مراجع ذیصلاح ارجاع نمایند. فرماندار نظامی تهران و حومه. سپهبد مهدی رحیمی» این اطلاعیه پیش از آنکه حاج سید جوادی دستگیر شود از رادیو خوانده شد. حاج سید جوادی که خبر بازداشت خود را از رادیو ایران شنید از خانه خارج شد و پنهان گشت. علیاصغر حاج سید جوادی که از ابتدای انقلاب با نوشتن نامههای سرگشادهاش تندترین برخوردها را با نخست وزیر و حکومت شاه کرده بود، در فاصله شش روز مانده به پیروزی انقلاب، فرصت داشت تا چند روزی زندان برود. وی که سالها سردبیر روزنامه کیهان بود، در دوران شاه به زندان نیافتاد. علیاصغر حاج سید جوادی تنها کمتر از سه سال پس از پیروزی انقلاب، به دلیل شرایط بحرانی کشور و احتمال خطر برای ایشان، کشور را مخفیانه ترک کرد.
جیمز بیل: آمریکا نباید اشتباه شاه را تکرار کند روزنامه اطلاعات نوشت: «جیمز بیل، استاد دانشگاه تگزاس و کارشناس مسایل ایران در مقالهای در نیوزویک به دولت آمریکا اندرز داده است که با آیتالله خمینی کنار آید. جیمز بیل مینویسد که دولت آمریکا باید با آیتالله خمینی همکاری نزدیکی داشته باشد. به عقیده وی آمریکا نباید اشتباه فاحش شاه را که قدرت و نفوذ روحانیون شیعه را دست کم گرفت تکرار کند. تشیع از ۱۵۰۱ میلادی مذهب رسمی ایران شد و ایرانیان به خاطر این مذهب قرنها با عثمانیان در غرب و ازبکها در شمال شرقی جنگیدند.» پروفسور بیل، آیتالله خمینی را مجاهدی دانشمند که عالیترین مدارج تحصیلی سنتی را طی کرده و از محبوبیتی شگفتانگیز در جامعه ایران و شیعیان دیگر نقاط جهان برخوردار است توصیف کرد. وی افزود: «دولت آمریکا نباید کمترین تردیدی در وطنپرستی، دیانت، ایمان و تقوا و فضیلت امام خمینی به خود راه دهد. آیتالله خمینی در جستوجوی هیچ مقام رسمی (دنیوی) برای خود نیست. او تنها تلاش و مجاهدت میکند تا وطن خویش را نجات دهد و از انحطاط رهایی بخشد و مردمی با تقوا به وجود آورد.» به نظر بیل، آیتالله خمینی بالاخره با آمریکا روابط سیاسی و اقتصادی حسنه خواهد داشت. |
نظرهای خوانندگان
و مجلس موسسان تشکیل بشود
-- احمد ، Feb 4, 2009 در ساعت 05:30 PMیک دروغ دیگر!
گفت: «حکومت بسیار عالی و خوبی است
یاوه گویی و ابهام!
«دولت آمریکا نباید کمترین تردیدی در وطنپرستی، دیانت، ایمان و تقوا و فضیلت امام خمینی به خود راه دهد. آیتالله خمینی در جستوجوی هیچ مقام رسمی (دنیوی) برای خود نیست. او تنها تلاش و مجاهدت میکند تا وطن خویش را نجات دهد و از انحطاط رهایی بخشد و مردمی با تقوا به وجود آورد.»
ناتوانی در درک ایران و فهم غلط از ماجرا !
من فکر می کنم این روزشمارها که نبوی عزیز انجام داده هدفش درس گیری از تاریخ هست نه مثلا انتقام گیری و گناه کار و بی گناه را تشخیص دادن. زمانی که من دانشجو بودم در ایران یادم می یاد همه دنبال فروهر بودند و بازرگان. البته من به شخصه از زمان دبیرستان هم از شادروان بازرگان الگو گرفته بودم. اما مثلا جالب بود وقتی می دیدم برخی راجع به بازرگان حرف می زدند و یکی می گفت من طرفدار بازرگانم چون ضد دین بود!!! حالا این سال ها مثلا می بینم فردی مثل آقای سازگارا نشسته و نه اصلا بازرگان را مجکوم به تئوری پردازی جمهوری اسلامی می کنه. تب و تاب فروهر هم در دوران احمدی نژاد فرو نشست. کاش بشود ما روزی ضمن احترام به همه شخصیت ها، نقد منصفانه کنیم و به آینده نگاه کنیم و جلو برویم. اما گویا این طور نیست و الان هم زمان آن رسیده که بختیار بشود آن قهرمان بزرگ که ما قدرش را ندانستیم. حالا اصلا درست ما از دستش دادیم. چه فایده ای برای الان من دارد؟ من هم مانند بسیار قربانی شده و مجبور به ترک وطنم. اما آینده من را دیگر نه بختیار می سازد، نه خمینی و نه بازرگان. بهتر نیست به جای این که به به کنیم یا افسوس بخوریم، یکم هم نقادانه نگاه کنیم و عبرت بگیریم؟
-- سینا ، Feb 4, 2009 در ساعت 05:30 PMبازرگان و فروهر بزرگترین اشتباهشان رای به جمهوری اسلامی بود وتن سپردن به حکومت روضه خوان ها ,اسلام مانند هر مذهبی می تواند برای پیروانش مقدس باشد ولی گناه بزرگ ملی مذهبی ها آراستن چهره ارتجاع به مفاهیم مدرنیسم وخوراندن این معچون تلخ به جوانان کم تجربه با لعاب تخیلی وغیر عملی اسلام مدرن است.
-- کریم ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMآقای بازرگان با تن دادن به انتصاب از طرف خمینی با حکم تحقیر آمیز ی که رفسنجانی خواند تن به دیکتاتوری داد و بسیاری رابدنبال خود کشاند
خمینی و حکومت جمهوری اسلامی یک دروغ بزرگ تاریخ بشر.
-- Shahid ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMشهید بی نام و نشان،
این روزشمارها چیزی نیستند جز مطالبی سست و کم ارزش که از نظر گاه ایدئولوژیک نوشته شده و کارکردی ندارد جز تسلای خاطر مشتی ورشکسته سیاسی...
-- احسان ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMاحسان عزیز
ما فقط آینه شما هستیم، روزشمار فقط تصویر خودتان را منعکس می کند. اگر خطایی از ما سرزده است، لطفا به ما تذکر دهید.
ابراهیم نبوی
بسیاری سلطنت طلبان روشنفکران و باسوادان آن دوران را خائن می نامند. من همواره این نظر را رد کرده ام. ایکاش خائن بودند. آنها از خائن بدتر، نادان بودند، نا آگاه بودند! دلیل؟ همین چند جمله خمینی در معرفی دولت بازرگان. تهدید و فاشیزم دولتی و الهی از بند بند کلماتش می بارد! امروز اگر کسی با این توپ پر و تهدید ها حتا به نفع خود شما به میدان بیاید آیا حاضرید این "کمک" را بپذیرید؟ تصور نمی کنم. مطمئنم که جلویش خواهید ایستاد. این وضعیت یعنی اینکه شما از دانایی و آگاهی برخوردارید و این دانایی و آگاهی هیچ ربطی به میزان سواد شما ندارد که دانشگاه دیده هستید یا خیر بلکه یک آگاهی جمعی و تجربه است که تازیانه زندگی بما آموخته است. امری که مردمان ایران آن زمان بجز انگشت شماری نظیر دکتر صدیقی و بختیار از آن بهره مند نبودند.
-- محسن کردی ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMدرج جزییات تاریخ سی سال پیش بوسیله آقایان بشیرتاش و نبوی کار بسیار ارزنده ایست وبخش مهمی از آموختن از تاریخ اینست که بدانیم که هرکسی که اسمی داشت و به مقامی رسیده بود، الزامأ قابل احترام نبوده و نیست.
-- اسی ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMدر مورد جیمز بیل میشود گمان کرد که منبع اطلاعات او در مورد خمینی و دار و دسته اش {....} حاج سید جوادی و امثال او بوده که یزدی و غیره آن را ترجمه می کردند.
"کسانی که تخیل این امر را بکنند که کارشکنی بکنند یا خدای نخواسته قیام بر ضد این حکومت بکنند من اعلام میکنم که جزای آنها بسیار سخت است. در فقه اسلام قیام بر ضد حکومت الهی قیام بر ضد خدا، کفر است و من تنبه میدهم به آنها که سر عقل بیایند... "
-- شیما ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMبسی جالب و عبرت آموز بود. نمی فهممم چطور مردم کور و کر بودند!
تنها انگیزه ای که برای نوشتن این روزشمار وجود نداشته، قصد انتقام گیری بوده است. تنها انگیزه برای نوشتن این روزشمار ، انداختن نوری بر تاریخ انقلاب است. بزرگترین سرمایه سیاسی ملت ایران، تاریخ 150 سال اخیر آن است و بخش مهمی از این سرمایه، تجربه ای است که از انقلاب 57 باید بگیریم.
-- سعید بشیرتاش ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMهدف از این روزشمار نه قهرمان سازی و نه ضد قهرمان سازی است. بلکه هدف شناختن بهتر جامعه، گروه های سیاسی و تاریخ آن و در نتیجه دقت بیشتر در انتخاب راه های آینده است.
سعید بشیرتاش
bashirtashsaeed@yahoo.fr
چی میشه گفت وقتی هنوز یزدی و ملی مذهبیها در این جامعه ادعای پیشرو بودن دارند. حالا که اباما آمده بازار یزدی و شرکا دوباره گرم شده.
-- امیر ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMهر بدبختی که ما می کشیم زیر سر مذهبه. ریشه ی هر مشکل فرهنگی و سیاسی و اجتماعی رو که در ایران پیگیری کنید به مذهب می رسید بی برو برگرد.
-- N ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PMاحساسی بودن بیش از حد عقل انسان را کور می کند. این است دلیل اصلی دلبستگی آن روزهای مردم ایران به خمینی. وگرنه آن جملات در دفاع از دولت بازرگان دقیقا فاشیزم مذهبی است. از مردم عادی نمی توان انتظار داشت، اما از روشنفکران آن روزها باید مؤاخذه کرد که چرا احساس را بر عقل ترجیح داده اند. بحث بر سر محکوم کردن افرادی که بسیاری از آنها هم درگذشته اند نیست، اما این روشنگری ها شاید سبب شود که در آینده این اشتباهات تکرار نشود.
-- آرش ، Feb 5, 2009 در ساعت 05:30 PM"پروفسور بیل، آیتالله خمینی را مجاهدی دانشمند که عالیترین مدارج تحصیلی سنتی را طی کرده و از محبوبیتی شگفتانگیز در جامعه ایران و شیعیان دیگر نقاط جهان برخوردار است توصیف کرد."
گويا اين تنها مردم ايران نبودند كه تحت تاثير جادوي اين پيرمرد روحاني قرار گرفته بودند؛
-- ميم ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:30 PMاصولا بعقيده من روي سياسي مذهب شيعه براي جهان (و مردم ايران) شايد شناخته شده نبوده! هرچند در آن روزها بنظر ميرسد كوچكترين كوششي نيز براي مطالعه در جنبههاي سياسي اين دين نشده (اگر شده خواهش ميكنم اصلاح بفرماييد) آيا اين وظيفه "روشنفكران" آن دوران نبوده؟
بسیاری از نظردهندگان در اینجا به روشنفکران آن روزگار بد و بیراه می گویند و کسی نمی پرسد همه ی اینها درست، ولی شاه چگونه حکومتی برقرار کرده بود که تا این حد همه از او نفرت داشتند؟ روشنفکران آن روزگار نادان و جاهل، به فرض درست، ولی چرا کسی نمی پرسد این پادشاه مثلا «دانا» به چه دلیل امثال بختیار را که چیزی به جز اجرای همان قانون اساسی مشروطه نمی خواستند به زندان می فرستاد و تبعید می کرد؟ چرا در کشوری که چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید اکثریت مردمش مذهبی اند تقویم و گاهشماری را عوض می کرد و به چه حقی به مردم کشور می گفت یا عضو حزب رستاخیز شوید و یا از این کشور بروید بیرون؟
حمله ی چماقداران جمهوری اسلامی به کوی دانشگاه همه ی ما را متاثر می کند ولی فراموش نکنید که نخستین حکومتی که «گارد شاهنشاهی» اش به کوی دانشگاه متداوما حمله می کرد حکومت شاه بود. فراموش نکنید که زندان اوین در زمان حکومت اسلامی ساخته نشد، و تنها در دوران این حکومت نبود که پر از زندانی سیاسی شد. فراموش نکنید که تنها زهرا کاظمی و دیگرانی نیستند که در اوین کشته شدند، بیژن جزنی و دیگرانی هم بودند که چند سال فبل تر کمی آن طرف تر گلوله در مغزشان شلیک شد و روزنامه های فرمایشی آن زمان گفتند که «در حین فرار کشته شدند.»
«دیو چو بیرون رود فرشته در آید» این شیوه ی تفکر ابلهانه ی رایج در ایران است. همه یا دیو اند یا فرشته. حد وسط وجود ندارد. زمانی شاه و بختیار دیو بودند و خمینی و یزدی و حاج سیدجوادی فرشته. حالا بر عکس شده. انگار قادر به درک این موضوع ساده نیستیم که همه چیز نسبی است و موضوعات را باید در پس زمینه ی زمانی شان گذاشت و فهمید. شاید شاه رژیم سفاکی داشت و شایسته سرنگونی بود ولی از بعضی نظرات خیلی از کارهایش به نفع ملت ایران بود. حاج سیدجوادی و امثال او هم در حمایت از خمینی و اسلام سیاسی اشتباه می کردند ولی در مورد دیکتاتوری شاه و خواست براندازی آن نظام مطلقه حق داشتند. بختیار خیرخواه بود و عمیقا به دمکراسی، جدایی دین از سیاست و احترام به حقوق شهروندی افراد پایبند بود ولی کوچکترین شم سیاسی نداشت وگرنه در آن روزهای آخر می فهمید که تمامی آن بنا در حال ریزش است و باید چاره ای دیگر به جز نخست وزیری یک سیستم رو به مرگ اندیشید. بازرگان هم همین طور، با چند قدم فاصله. انقلاب ایران هم با تمامی نتایج بد و تاسف آورش بدون هیچ نتیجه ی مثبتی نبود. در این سی ساله مردم بسیار بیشتر از حکومت پنجاه ساله ی پهلوی با «رای دادن» آشنا شده اند. درست است که در انتخابات تقلب می شود و کاندیداها باید از صافی شورای نگهبان گذر کنند ولی به هر حال همین حکومت اسلامی هنوز به رای مردم محتاج استو با وجود همه ی تقلب ها نمی تواند مثل دوران پهلوی اول و دوم بی هیچ پرده پوشی رای به صندوق بریزد. خلاصه ی کلام این که به نظر من بهتر است منتقدین «روشنفکران» قدری منصفانه رفتار کنند، این فدر مطلق بین نباشند، و همه چیز و همه کس را یا مطلقا محکوم و یا یا مطلقا عزیز نشمارند.
-- پیام ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:30 PMتجربه تاریخی، دست کم در قرن بیستم، اثبات کرده هرگاه قرار باشد اوضاع یک جامعه را به هم ریزند تا بشود در آن آشوب، جنگ، نسل کشی و مانند آن راه انداخت، باید یک دوره نه چندان طولانی آزادیهای ظاهری و رفاه مالی و خوشگذرانی و مانند آن به مردم داده شود.
برای تضمین آن که چنین دوره ای و حتماً هم برای کوتاه مدت دوام آورد باید راه را برای روی کار آمدن لیبرالها باز کرد.
مثالها: جمهوری موسوم به وایمار در آلمان پیش از جنگ دوم جهانی (که منجر به ظهور نازیسم در آلمان و همچنین فاشیزم در ایتالیا و حرکات مشابه در سایر جاهای اروپا و احتمالاً جاهای دیگر دنیا منجمله خود ایران شد.)
دوره چند ساله آزادیهای نسبی پیش از انقلاب در ایران خودمان که منجر به انقلاب اسلامی شد.
دوره خاتمی و روی کار آمدن احمدی نژاد به دنبال آن.
اشکال اصلی لیبرالیزم در ناتوانی و عدم علاقه آن به اداره کردن یک جامعه با زور است و گرنه احتمالاً لیبرالیزم بهترین نوع یک دولت برای سامان دادن به یک جامعه مترقی است.
گفتیم "جامعه مترقی" - آیا ایران در آن زمان یک جامعه مترقی مبتنی بر عقل و منطق و دانش و به دور از احساسات رقیق سطحی بود؟ امروز چطور؟
-- بی نام ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:30 PMآقای نبوی ، آقای نوری علا از دست شما دلخور شده. «اما، در تمام اين سی ساله، هميشه آرزو داشتم که آن مقاله و مکملی را که به دست شاملو داده بودم پيدا کرده و دوباره منتشرش کنم و يا جزو نوشته هايم در سايت شخصی ام قرارش دهم. اما، متأسفانه، هرگز نتوانسته بودم نسخه ای از آنها را بيابم...
تا اينکه آقای ابراهيم نبوی آنها را از آرشيو عالم غيب راديو زمانه بيرون کشيد و، بی انصافانه، بجای باز نشر کامل آنها، فقط تکه هائی از آنها را در سايت راديو زمانه منتشر کرد که حاوی تعريف های من از خمينی بود، .........»
البته یک تهمت هایی هم به شما زده که ربطی به این مقاله ندارد و از روی ناراحتی است. به کسانی هم که در این سایت نظر میدهند لقب شعبان بی مخ داده که اونهم عیبی نداره چون اقلا لوتی با معرفتی بود و حق کشی نمیکرد، هر چه بود خودش بود.
خلاصه یک طوری از دلش در بیار چون الان سکولار شده و حرفهای بدی نمیزنه.
دوست عزیز
-- حسن ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:30 PMحتما سعی می کنم از دل ایشان بیرون بیاورم. برای از بین رفتن هرگونه ابهام متن کامل نوشته ایشان در ایرانشهر را منتشر کردم
http://www.doomdam.com/archives/000567.php#more
ابراهیم نبوی
به "بی نام" و موضوع لیبرالیزم:
دوره ی دولت موقت خود مرحوم بازرگان را از قلم انداخته اید که پس از آزادیهای تقریباً بی حد و حصر سیاسی (و همچنین اقتصادی!) چطور در کم تر از دو سال این همه نوجوان و جوان ایرانی جذب گروههای سیاسی ای شدند که حتی به درستی آنها را نمی شناختند و عاقبت: جنگ با عراق، زندان، کشتارهای جمعی، ... و پا گرفتن یک نظام تجاری مبتنی بر واسطه ها و دلالی ... (واسطه ها: این گروه را در همه جا می توان یافت بی آنکه به ایشان اصلاً نیازی باشد، حتی در روسپی خانه ها!)
مرحوم بازرگان مرد انسان و درستکار و شجاعی بود. تنها اشکال کار در این جا است که او، فروهر و عده ای دیگر، از ابتدا اشتباه کردند که شرکت در چنان انقلابی را تا آن حد فعالانه پذیرفتند. (و البته نتیجه اش را هم به سخت ترین شکل دیدند!)
-- ناشناس ، Feb 7, 2009 در ساعت 05:30 PM