رادیو زمانه > خارج از سیاست > سی سال پیش در چنین روزی > آیتالله خمینی: هیچ احساسی از بازگشت به ایران ندارم | ||
آیتالله خمینی: هیچ احساسی از بازگشت به ایران ندارمسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویخبرنامه جبهه ملی: خورشید از غرب به شرق آمد در شماره امروز «خبرنامه جبهه ملی»، به مناسبت ورود آیتالله خمینی به کشور، تمام صفحه اول اختصاص به تصویر نقاشی شده از آیتالله خمینی داشت، با این عبارت: «اینک مردی میآید مردآسا که قطره قطره خون دردکشیدگان وطن در تن او جاری است.» و در سرلوحه خبرنامه نیز در یک کادر به همین مناسبت این عبارت است: «تنها همین یکبار است که خورشید از غرب به شرق میآید.» در مطلبی بعد با عنوان «بشارت» نیز چنین نوشته شده است: «اینک مردی میآید مرد آسا، که قطره قطره خون دردکشیدگان وطن در تن او جاری است و چکه چکه خون شهیدان از قلب او فرو چکیده است. مردی که خاطره رنج یک ملت است و مژده رهایی همه ملتها از رنج... نه یک قدیس، نه یک معجزه، نه یک دست از آستین غیب در آمده، بلکه انسان راستین عصر حاضر و ابرمرد زنده تاریخ میآید. مردی که همه عزم راسخ است و همه اراده پولادین... مردی چنین، دو بار نمیآید. در تمام طول حیات انسان، تنها همین یکبار است که خورشید از غرب به شرق میآید، خورشیدی که امانت شرق بود نزد غرب...»
او آمد روزنامه اطلاعات امروز با تیتر بزرگ «امام آمد» و با متن بالا به استقبال آیتالله خمینی رفت. «انتظار ۱۵ ساله ملت ایران، سرانجام در نخستین ساعات صبح امروز به پایان رسید... انتظاری که پایان آن، شکوه طلوع ناگهانی آفتاب درخشان و گرمتاب را با خود داشت. گویی پس از یک زمستان طولانی یخبندان، یک شب سرد و سیاه قطبی، شبی که ظلمت آن پانزده سال تمام پاییده بود، ناگهان آفتاب دمید، از تیرگیهای یاس سر بر آورده است. ورود زعیم عالیقدر نهضت عظیم ایران، همچون طلوع آفتابی چنین زندگیبخش، چشم و دل میلیونها ایرانی منتظر را، روشن ساخت.»
این روزنامه نوشت: «در ساعت نه وپنج دقیقه بامداد امروز، غرش هواپیمای ایرفرانس در آسمان تهران و بر فراز فرودگاه مهرآباد، تاریخ ایران را ورق زد. انتظار تمام شد و همزمان با غرش هواپیما، فریادهای شادی مردم نیز به آسمان برخاست.» به گزارش روزنامه اطلاعات «در ساعت نه و پانزده دقیقه، پس از توقف هواپیما، حاج احمد خمینی، نخستین کسی بود که از هواپیما پیاده شد. بعد در حدود یکصد خبرنگار و فیلمبردار از هواپیما بیرون آمدند. در ساعت نه و سی پنج دقیقه، امام خمینی در حالی که توسط مهماندار هواپیما و همراهان همراهی میشدند، از هواپیما خارج شدند و فریاد الله اکبر حاضران، محوطه فرودگاه را پر کرد.»
آیتالله خمینی: هیچ احساسی از بازگشت به وطن ندارم روزنامه اطلاعات نوشت: «آیتالله خمینی سرانجام پس از ۱۱۸ روز اقامت در فرانسه، این کشور را به قصد بازگشت به کشورش ترک کرد. حدود ساعت دوازده نیمه شب، آیتالله و همراهان دهکده نوفل لوشاتو را به مقصد فرودگاه ترک کردند. پنج هزار ژاندارم، پلیس و نیروهای مخصوص، مسیر حرکت آیتالله را همچون یک رییس دولت از نوفل لوشاتو تا هواپیما زیر نظر داشتند.» در ادامه آمده است: «در فرودگاه، آیتالله طی خطابه کوتاهی از دولت و مردم فرانسه به خاطر مهماننوازی تشکر کرد. برای بازگشت به ایران، از هواپیمایی ایرانی استفاده نشد. بلکه بنا به ملاحظاتی، یک فروند هواپیمای ایرفرانس به طور دربست کرایه شد. هزینه کامل این پرواز را ـ حدود چهارصد هزار تومان ـ چند تن از بازاریان ملی ـ مذهبی هوادار انقلاب پرداختند، که بعدها برخی از آنان به گفته دکتر یزدی، مورد جفای انقلاب قرار گرفتند.»
هواپیمای چارتر ایرفرانس گنجایش بیش از چهارصد نفر را داشت. اما حدود دویست مسافر (۱۵۰ روزنامهنگار و ۵۰ تن از نزدیکان آیتالله) را نپذیرفت تا بتواند به اندازه کافی بنزینگیری کند تا در صورت عدم فرود در تهران به پاریس بازگردد. نوشابه امیری و کارول ژروم، خبرنگار سیبیسی در پاریس تنها زنانی بودند که از مسافران این پرواز بودهاند. در هواپیما، در کنار آیتالله خمینی، صادق قطبزاده نشست. آیتالله خمینی کمی بعد از پرواز هواپیما، به طبقه بالای هواپیما رفت، نمازش را خواند و بعد روی دو پتو خوابید. بعد از اذان صبح، دکتر یزدی به طبقه دوم هواپیما رفته و جلیقه ضد گلوله بر تن آیتالله کرد. سپس آیتالله برای خواندن نماز بار دیگر به قسمت پایین هواپیما آمد. کلیه ایرانیان شروع به خواندن نماز کردند. پس از آن به چند تن از خبرنگاران اجازه گرفتن عکس داده شد. خبرنگاری از آیتالله پرسید: «حالا که پس از پانزده سال تبعید و دوری از وطن به ایران برمیگردید، چه احساسی دارید؟ وی پاسخ داد: «هیچ». قطبزاده، این گفته آیتالله را برای خبرنگار خارجی ترجمه کرد. این جواب، تفسیرهای زیادی را در پی داشت. هنگامی که هواپیما بر فراز شهر تهران رسید، علیرغم اخطار میهمانداران، ایرانیان حاضر در هواپیما فریادهای الله اکبر سر دادند.1 پیوند به گفت و گوی خبرنگار مذکور با آیتالله خمینی
دیو چو بیرون رود، فرشته درآید محمد علی سفری درباره استقبال از آیتالله خمینی نوشت: «کمیته استقبال از آیتالله خمینی که متشکل از آیتالله مطهری، رییس کمیته، آیتالله مفتح، سخنگو، فضلالله محلاتی، رابط روحانیت، صباغیان، مسئول برنامهریزی، حسین شاهحسینی، مسئول تدارکات، علیاصغر تهرانچی، مسئول انتظامات و محمد توسلی، مسئول تبلیغات است، برنامه استقبال از آیتالله خمینی در فرودگاه مهرآباد، انتقال وی به دانشگاه تهران و سپس گورستان بهشت زهرا و نیز حفظ امنیت را بر عهده داشت. این کمیته در رابطه با مسایل امنیتی با سپهبد مقدم، رییس ساواک، ارتشبد قرهباغی، رییس ستاد ارتش و نیز سپهید ربیعی، فرمانده نیروی هوایی هماهنگی داشت. کمیته استقبال از حدود هزار تن از شخصیتهای روحانی، سیاسی و اجتماعی برای استقبال از آیتالله دعوت کرده بود. در میان این شخصیتها افرادی چون کریم سنجابی، علیاصغر حاج سید جوادی، آیتالله طالقانی، آیتالله مطهری و مهندس بازرگان دیده میشدند. این افراد در جایگاههای مخصوصی قرار گرفته بودند تا بتوانند به آیتالله خمینی خیر مقدم بگویند. اما با خبر ورود آیتالله خمینی به سالن فرودگاه، ناگهان فشار جمعیتی عظیم، صف مأموران انتظامی را که مقابل در ورودی سالن ایستاده و از ورود کسانی که کارت دعوت نداشتند جلوگیری میکرد کنار زد و جمعیت وارد سالن شد، به طوری که امکان انجام تشریفات پیشبینی شده به طور کلی از بین رفت.
در نتیجه شخصیتهای مهم سیاسی که منتظر دیدن آیتالله و خیر مقدم گفتن به وی بودند پس از ساعتها انتظار، از این کار باز ماندند. بر دیوارهای سالن فرودگاه شعارهایی چون: «دیو چو بیرون رود فرشته درآید»، «ای پرچمدار نهضت متدین اسلام، تو اساس استبداد و استعمار و استثمار را ویران کردی» و «ای رهبر و مرجع بزرگ، ای ابراهیم زمان که بتها را شکستی، به خاک گلگون ایران خوش آمدی» نوشته شده بود. پس از ورود آیتالله به سالن فرودگاه، یک دانشجو به وی خیر مقدم گفت. این دانشجو در نطق خود گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم ـ جاءالحق و زهق الباطل ـ ان الباطل کان زهوقا علی ان حزب الله هم الغالبون. ای روح خدا و ای ابراهیم بتشکن اسلام... هجرت شما از وطن عزیز در چهارده سال پیش، تحت فشار و اجبار سمبلهای استبداد و استعمار، یادآور هجرت جد مکرمتان رسول خدا و یاران بزرگوار اوست که به گناه خواستاری جامعه توحید از شهر و دیار خود رانده شد و بازگشت امروزتان یادآور فتح مبین و عظیم مکه است که سمبلهای زر و زور و بتهای فلزی و گوشتی یکی پس از دیگری از مقر حکمرانی به زیر آورده شدند و حکومت خدایی جایگزین حکومت طاغوتی گردید.» در ادامهی نطق این دانشجو آمده است: «ملت ایران جان بر کف در انتظار فرمان رهبر عظیم الشأن خویش است و با برقراری جامعه توحیدی، جامعهای که در آن انسان از قید بندگی انسان آزاد باشد و در یک کلمه، بندگی از آن خدا و حکومت، حکومت الهی باشد، از پای نخواهد نشست... بر قرار باد جامعه توحیدی و جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی.» سپس عدهای از دانشجویان سرودی به نام «خمینی ای امام» خواندند و پس از آن آیتالله در سخنان کوتاهی ضمن تشکر از طبقات مختلف، گفت: «پیروزی شما الآن یک قدم است و اینکه خائن اصلی را که محمدرضا نام دارد، از صحنه کنار بردهاید... پیروزی ما وقتی است که دست تمام اجانب کوتاه شود و تمام ریشههای رژیم سلطنتی از این مرز و بوم بیرون برود...» در تمامی این مدت، حاج سید احمد خمینی، فرزند آیتالله خمینی، حالتی به شدت نگران داشت و گاهی نیز گریه میکرد. سپس آیتالله با یک اتومبیل شورلت بلیزر به رانندگی محسن رفیقدوست و در میان استقبال صدها هزار نفر، از فرودگاه به طرف بهشت زهرا حرکت کرد.2 پیوند به صدای سرود دیو چو بیرون رود، فرشته درآید
سروده «خمینی ای امام» روزنامه اطلاعات در صفحه سوم خود در تاریخ چهاردم بهمن نوشت: به هنگام ورود امام خمینی در فرودگاه مهرآباد سرودی خوانده شد که سخت مورد توجه مردم قرار گرفت. این روزنامه متن این سرود را به شرح زیر آورده است:
پیوند به ویدیوی سرود خمینی ای امام
از فرودگاه تا بهشت زهرا بلیزر حامل آیتالله خمینی در حالی که پنج نفر برای حفظ جان آیتالله روی سقف آن نشسته بودند در میان جمعیت استقبال کننده، در ساعت یازده و چهل دقیقه به جلوی دانشگاه رسید. در اطراف دانشگاه تهران، پرچمها، شعارها و پلاکاردهایی از نیروهای مختلف سیاسی چون جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریکهای فدایی خلق و حزب توده برای گفتن خیر مقدم به آیتالله نصب شده بود. آیتالله خمینی که طبق برنامه قبلی قرار بود در دانشگاه تهران سخنرانی کند، با دیدن این شعارها و پلاکاردها، از سخنرانی در دانشگاه صرفنظر کرد و بدون توقف، یکراست به سوی بهشت زهرا رفت. آیتالله خمینی پس از رسیدن به بهشت زهرا از اتومبیل پیاده شده و سوار یک هلیکوپتر از نیروی هوایی ارتش که برای وی در نظر گرفته بود شد. هلیکوپتر، آیتالله را در نزدیکی جایگاه سخنرانی در قطعه هفده بهشت زهرا پیاده کرد.
آیتالله: من توی دهن این دولت میزنم آیتالله خمینی در نخستین سخنرانی خود پس از بازگشت به ایران که یکی از مهمترین سخنرانیهای زندگی وی بود، به تبیین اهداف انقلاب پرداخت. وی در این سخنرانی در پاسخ به ادعاهای شاپور بختیار که خود را قانونی میداند، کلیت رژیم پهلوی را به علت منتخب مردم نبودن، غیر قانونی دانست. آیتالله خمینی در این سخنرانی بر «حق تعیین سرنوشت ملت» تأکید کرد. وی نتیجه حکومتهای رضا شاه و پسرش محمدرضا شاه را نابودی اقتصاد کشور دانست و گفت که سالهای طولانی همت دولت و همه مردم لازم است تا اقتصاد کشور به حال اول یعنی پیش از روی کار آمدن رضا شاه برگردد. وی افزود که شاه، فرهنگ عقب افتاده و مراکز فحشاء درست کرده، کشور را در اختناق قرار داده و پول نفت را نیزدر قبال اسلحههای غیر قابل استفاده به آمریکا داده است. آیتالله خمینی در پایان از ارتش خواست که به آغوش ملت بازگردد. وی گفت که میخواهد که ارتشبد و سپهبد، مستقل و آقای خودشان باشند و شایعه دار زدن فرماندهان ارتش را تکذیب کرد. آیتالله خمینی در این سخنرانی3 گفت: «ما در این مدت مصیبتها دیدهایم. مصیبتهای بسیار بزرگ... مصیبتهای زنهای جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده... خب، ما حساب بکنیم که این مصیبتها برای چه به این ملت وارد شد؟ مگر این ملت چه میگفت و چه میگوید که از آن وقتی که صدای ملت درآمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اینها ادامه دارد؟» آیتالله خمینی در ادامه گفت: «ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایهگذاری شد، بر خلاف قوانین بود... مجلس موسسان که تأسیس شد، با سرنیزه تأسیس شد. ملت هیچ دخالتی نداشت. با زور وکلای آن را وارد کردند به اینکه به رضا شاه رأی سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود، بلکه رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است...» پیوند به ویدیوی سخنرانی آیتالله خمینی در بهشت زهرا
«به چه حقی ملت پنجاه سال پیش، سرنوشت ملت بعد را معین میکند؟» آیتالله خمینی در ادامه سخنرانی افزود: «... به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملت بعد را معین میکند؟... ما فرض میکنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تأسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند و این اسباب این میشود که بر فرض اینکه این امر باطل صحیح باشد، بر این جمعیتی که الآن بیشترشان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادراک آنوقت را نکردهاند. چه حقی داشتند ملت در آنزمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ هر کس سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست.» ایشان در ادامهی سخنرانی گفت: «...حالا میآییم سراغ دولتهایی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلسهایی که ما داریم در طول عمر مشروطیت. مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیر قانونی است... و اما دولتی که ناشی میشود از یک شاهی که خودش و پدرش غیر قانونی است، خودش علاوه بر او غیر قانونی است، دولتی که از همچو مجلس، همچو سلطانی انشاء بشود، این دولت غیر قانونی است....» آیتالله در ادامه افزود: «ما میگوییم که شما غیر قانونی هستید، باید بروید. ما اعلام میکنیم که الآن دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی میکند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است. خودش تا چند سال پیش از این، تا آن وقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیر قانونی است. حالا چه شده است که میگوید من قانونی هستم؟»
«مملکت ما را خراب کردند، قبرستانهای ما را آباد کردند» آیتالله خمینی در بخش دیگری از سخنرانی گفت: «این مجلس غیر قانونی است. از خود وکلا بپرسید: آیا شما را ملت تعیین کرده است؟ هر کدام که ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را میدهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیش، از مردم سوال میکنیم که این آقا آیا وکیل شماست؟ شما او را تعیین کردهاید؟ حتماً بدانید که جواب آنها منفی است.» ایشان در ادامه افزود: «بنابراین آیا یک ملتی که فریاد میکند که ما این دولتمان، این شاهمان، این مجلسمان بر خلاف قوانین است و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند؟... محمد رضای پهلوی، این خائن خبیث برای ما، رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد و مملکت ما را خراب کرد. قبرستانهای ما را آباد کرد.»
«اگر بخواهیم اقتصاد را به حال اول برگردانیم سالها طول میکشد» آیتالله خمینی در ادامه درباره وضعیت اقتصادی کشور گفت: «مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب است و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سالهای طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را میتواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را میتوانند بکنند... قضیه اصلاحات ارضی یک لطمهای بر مملکت ما وارد کرده است که شاید تا بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم...» ایشان در ادامه افزود: «فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب افتاده نگه داشته درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته، به طوری که الآن جوانهای ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند، آنهم با این مصیبتها، آنهم با این چیزها باید بروند در خارج تحصیل کنند...» آیتالله در بخش دیگری افزود: «... این آدم به واسطه نوکری که داشته، مرکز فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیوش و بسیارش فحشاست، مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست... در تهران مرکز مشروبفروشی بیشتر از کتابفروشی است، مراکز فساد دیگر الی ماشاءالله است، برای چه؟ سینمای ما مرکز فحشاست، ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم...»
«در اختناق هستیم، نه مطبوعات داریم، نه رادیو» آیتالله خمینی در بخش دیگری از سخنرانی گفت: «... تمام نفت ما را به غیر دادند. به آمریکا و غیر از آمریکا دادند. آنی که به آمریکا دادند، عوض چه گرفتند؟ عوض اسلحه برای پایگاه درست کردن برای آمریکا... یعنی اسلحه آورد. اینجا که ارتش ما نمیتواند این اسلحه را استعمال بکند، باید مستشارهای آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعتمان را هم تمام کرده، این ملت به کلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای غیر...» وی دربارهی آزدای در ایران افزود: «پنجاه سال است که در اختناق به سر میبریم. نه مطبوعات داشتیم، نه رادیو صحیح داشتیم، نه خطیب میتوانست حرف بزند، نه اهل منبر میتوانستند حرف بزنند، نه امام جماعت میتوانست آزاد کار خودش را ادامه دهد.» «من توی دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم» آیتالله خمینی در بخش دیگری از سخنرانی افزود: «...الآن هم که باز نیمه حشاشه او که باقی است. نیمه حشاشه این اختناق هم باقی است. ما میگوییم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است و اگر ادامه به این بدهند، اینها مجرمند و ما آنها را محاکمه میکنیم. من دولت تعیین میکنم، من توی دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم.» وی در ادامه گفت: «من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم. من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد (حضار تکبیر) این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد. رفقایش هم قبول ندارند. ملت هم قبولش ندارد. ارتش هم قبولش ندارد. فقط آمریکا از این گروه پشتیبانی کرده و فرستاده به ارتش دستور داده و گفته است که باید از این پشتیبانی کنید. انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی کنید... میگوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمیشود. خوب واضح است این.» آیتالله خمینی در ادامهی سخنانش افزود :«یک مملکت دو تا دولت ندارد، لکن دولت غیر قانونی باید برود. تو غیر قانونی هستی، دولتی که ما میگوییم، دولتی است که متکی به آرا ملت است، متکی به حکم خداست. تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را، یا باید سر جایش بنشیند این آدم و یا اینکه به امر آمریکا و اینها وادار کند، یک دستهای از اشرار را این ملت را قتل عام کنند... میخواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق بشد و همه هستی ما به کام آمریکا برود. ما نخواهیم گذاشت...»
«آقای ارتش! خیال نکنید اگر رها کردید، ما شما را دار میزنیم» آیتالله خمینی در بخش دیگری از سخنانش در رابطه با کارمندان ارتش گفت: «... و من یک نصیحت به ارتش باید بکنیم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش، یک قشرهایی از ارتش. اما آن نصیحتی که میکنم این است که ما میخواهیم شما مستقل باشید. ماها داریم زحمت میکشیم... میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد! شما نمیخواهید؟ شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟ من به شما نصیحت میکنم که بیایید در آغوش ملت، همان که ملت میگوید بگویید.» وی در ادامه افزود: «ما باید مستقل باشیم. ملت میگوید ارتش باید مستقل باشد. ارتش نباید زیر فرمان مستشارها و اجنبی باشد. ما برای خاطر شما این حرف را میزنیم. شما هم بیایید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگویید، ما میخواهیم مستقل باشیم، ما نمیخواهیم این مستشارها باشند... ما میخواهیم تو آقا باشی... خیال نکنید که اگر رها کردید، ما میآییم شما را به دار میزنیم. این چیزهایی است که شماها یا کسان دیگر درست کردهاند...» قطع برنامه تلویزیونی روزنامههای اطلاعات و کیهان نوشتند: در حالی که برنامه ورود آیتالله خمینی به کشور به دستور شاپور بختیار به صورت زنده از تلویزیون پخش میشد، در ساعت نه و چهل و پنج دقیقه، در زمانی که آیتالله خمینی و همراهان به سوی جایگاه مستقبلین حرکت میکردند، ناگهان قطع شد و گوینده اعلام کرد: «... متأسفانه پخش مراسم برایمان مقدور نیست. ارتباط صدا بین فرودگاه و تلویزیون قطع شده است و به همین جهت نمیتوانیم مراسم را پخش کنیم...» سپس سرود شاهنشاهی از تلویزیون پخش شد. علت قطع پخش زنده این برنامه، ورود یک گروهان نظامی به تلویزیون و اعتراض آنها به عدم پخش سرود شاهنشاهی در آغاز برنامه و نیز پخش برنامه ورود آیتالله بود. چند تن از کسانی که مبادرت به پخش این برنامه کرده بودند نیز دستگیر شده، ولی سپس در محوطه تلویزیون آزاد شدند. پانوشت: ۱. این بخش از روزنامه اطلاعات ۱۲ و ۱۴ بهمن، ابراهیم یزدی در «آخرین تلاشها در آخرین روزها»، کرباسچی در «هفت هزار روز تاریخ انقلاب« و محمدعلی سفری در «قلم و سیاست» نقل شده است. ۲. محمدعلی سفری در کتاب قلم و سیاست (جلد چهارم) و روزنامه اطلاعات چهاردهم بهمنماه ۳. متن سخنرانی از صحیفه نور، جلد ۴، صفحه ۲۸۱ برگرفته شده است. |
نظرهای خوانندگان
اقای ارتش....!حتی حرف زدن هم بلد نبود.
-- بدون نام ، Jan 31, 2009 در ساعت 05:25 PMاگر قبل از انقلاب اینطور بوده که خمینی گفته , خیلی شگفته که بعد از سی سال میشه تمام این روضه را برای حکومت جمهوری اسلامی خواند!
-- آرش ، Jan 31, 2009 در ساعت 05:25 PMمن و پالتاك: بعد از گذشت سي سال بد نيست از خود بپرسيم اگر در آن روز هواپيماي خميني بالاي آسمان منفجر و يا خودش به محض ورود به ايران ترور مي شد آيا امروز همه ما عكس او را بعنوان " قهرمان ملى " در پيشخان منزلمان نمي گذاشتيم؟!!
شايد پاسخ به اين سئوال امروز بسيار راحت باشد اما خود را در زماني قرار دهيد كه تقريبا همه گروه هاي سياسي چه چپ و چه راست از او تقدير مي كردند، هرچند كه امروز همگي منكر آن مي شوند!
شايد جواب دهيد " انسانها را بايد از روي عملكردشان قضاوت كرد " . اما اين پاسخ صحيح نيست، در يك جامعه طبقاتي انسانها را بر اساس جايگاه و خواسته هاي طبقاتي شان قضاوت ميكنند. خميني از همان ابتدا ساخت مناسباتي را در ذهن داشت كه نتيجه اش همان ميشد كه ديديم. ولي ما نتوانستيم آن زمان درست تحليل كنيم. نتوانستيم درك كنيم كه خواسته هاي طبقاتي انسانهاست در نهايت عملكردشان را خواهد ساخت. اشتباهي كه همين امروز هم در حال تكرارش هستيم و خميني هاي تازه اي را با سكوت تشويق به آمدن مي كنيم. ما سكوت مي كنيم چون هميشه مرعوب حركتهاي مردمي بوديم كه معمولا تحركاتشان اشتباه بود. ما همواره مرعوب خيزش هاي مردمي مي شويم كه فاقد آگاهي هستند و چون نمي خواهيم خود را در مقابل آنان قرار دهيم يا هوراكش شان مي شويم و يا سكوت مي كنيم. ما هنوز هم درست مانند سي سال پيش " اصل و فرع هاى " نادرست در ذهنمان ساخته و ترويجش مي كنيم. آن سالها ميگفتيم " تضاد عمده ما نظام شاه است " و " امروز مي گوييم " تضاد اصلي جمهوري اسلامي است" . آن زمان با همين بينش خميني را بقدرت رسانديم و امروز هم با همان بينش خميني هاي ديگر را به اريكه حكومت خواهيم رساند.
ما امروز در عين اينكه ادعا داريم از گذشته درس گرفته ايم، اما همان راه پر از اشتباهي را مي رويم كه آن سالها رفتيم و نتيجه اش را ديديم. هنوز هم حاضر نيستيم توده ها را همانگونه كه هستند ببينيم و با شجاعت در نقد رفتاري سياسي شان براييم. و به همين خاطر دست به بزرگنمايي هاي كاذبي ميزنيم كه سودش فقط در جيب خميني هاي آينده ريخته خواهد شد. از اعتراضات مردمي خبر ميدهيم و آنجا كه اين اعتراضات در ظرف خميني هاي فردا ريخته مي شود حرفي نزده و از بيخ و بن انكارش مي كنيم.
در حالي سي سال گذشت كه حتي تصور پنج سال ماندگاري اين حكومت را هم نمي كرديم. امروز هم نمي دانيم چند سي سال ديگر بايد بگذرد . هيچ كس چيزي نمي داند. ديگر هيچ كس حتي جرات اين را هم ندارد باز در اعلاميه هايش " آخرين ميخ " را بر تابوت رژيم بكوبد و خبر از " نفس هاى آخر" اين رژيم دهد!!!
-- من و پالتاك ، Jan 31, 2009 در ساعت 05:25 PMدر آستانه سي امين سالگرد قيام بهمن، هيچ چيزي ديگر نداريم كه بگوييم و همه در كلونى ها و محفل ها و خانواده هايمان نظاره گر سالهايي هستيم كه خواهند آمد.
خطاب به دوست عزیز کامنت اول:
آیت الله خمینی لحن خودش را داشت. قرار نبود مثل اکبر گنجی صحبت کند. یک رهبر امی بود با گفتار و کردار خودش. در ضمن آقای ارتش یعنی بزرگ ارتش. آیا شما برای آقا معنای دیگری سراغ دارید ؟ در ضمن این حرفها در یک سخنرانی گفته شده نه در یک نامه مکتوب. اگر ایت الله به زعم شما حرف زدن بلد نبود پس چطور از خال لب دوست می سرود ؟چرا همه دق و دلی و بدبختی امان را سر انقلابی که خود عاملش بودیم خالی می کنیم ؟!
-- احسان ، Jan 31, 2009 در ساعت 05:25 PMخیلی خوبه پس خدا خمینی هم قبول داشته که سرنوشت یک نسل رو نباید نسل قبلیش تعیین کنه «... به چه حقی ملت پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملت بعد را معین میکند؟»
-- محمدرضا ، Jan 31, 2009 در ساعت 05:25 PMپس چرا برای مایی که نسل بعد از انقلاب هستیم سرنوشتمون تعیین شده و باید تاوان اشتباهات نسل قبل از خودمون رو بدیم؟
اقای احسان شما همان ایات قرانتان را تاویل و تفسیر کنید کافیست، خواهشا آقای ارتش را دیگر ارایه ادبی حساب نکنید که ما پارسیمان عالیست و فرق ارایه و بیسوادی را خوب تشخیص می دهیم
-- سمفونی ، Jan 31, 2009 در ساعت 05:25 PMاگه این اقای امی رو می کشتند هرکی دیگه جاش می
-- امیر ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMاومد مردم دنبالش می افتادند. مشکل از حماقت ایرانی بود نه از زرنگی غربیها.
از آخوند جماعت و چپی های کوته فکر بخصوص از نوع مذهبی که انتظاری جز آن که کردند نبود ولی خیانت جبهه ملی غیر قابل توجیه و نابخشودنی بوده و چنان نیز باقی خواهد ماند.
-- اسی ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMسرنشینان هواپیما همه مرد نبودند.
خانم نوشابه امیری و کارول ژروم، خبرنگار سی بی سی در پاریس نیز از مسافران این پرواز بوده اند
-- امیر ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMگفتا ز كه ناليم،كه از ماست كه بر ماست
-- بدون نام ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMبا درود
-- امید ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMایشان نه تنها در بازگشت به ایران هیچ احساسی نداشت بلکه نسبت به ایرانی هم همینطور بود.
دادگاههای انقلاب، تیربارانها در پشت بام، ادامه جنگ به همراه صدها هزار کشته و مجروح، اعدامهای پایان جنگ، همه وهمه نشان دادن کینه عمیق ایشان به این سرزمین و مردمانش می باشد.
به هرحال امیدوارم که روحش در ارامش بسر ببرد!!!
و این ملت در اسایش.
البته در اينكه اين اشتباهات فاحش در تاريخ سي ساله انقلاب و خود انقلاب بيشتر تقصير مردم بوده تا خميني شكي نيست! مردم هنوز بزرگ نشده بودند! بي فرهنگ بودند
-- خورشيد ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PM"دشت بي فرهنگي ما هرزه تمومه علفاش!"
آقای احسان! برو خدا را شکر کن که ما به احترام سایت زمانه مجبوریم با تو درست صحبت کنیم وگرنه...
-- متفکر زمانه ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMاقای خمینی ادم بدی نبود ولی از نظر سیاسی هوش پایینی داشت و بسیار دهن بین بود و خودش در اواخر عمرش از اینکه همیشه به حرف اطرافیان خود گوش می داده پشیمان شده بود که کنج عزلت اختیار کرد و درویش مسلک شد که شعر "ما را رها کنید از این رنج بی حساب ..." بدلیل وجود همین همرهان سست عناصر که الان همه کاره انقلاب شدند بود که پسر و نوه او الان ماند پدر منزوی شده اند. شماهم بهتر است این ... خود را در سایتهای دیگری مانند تابناک و ... بنویسید و سایت محترم زمانه را با گل واژه هایتان مزین نفرمایید
خال لب دوست؟!!!
-- نسیم ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMآقای احسان اول شما ثابت کنید که اینها سروده های خمینی بوده، بعد به عنوان دلیل و برهان ازش استفاده کنید.
کسی که میگه "اقتصاد مال خره" چه کارش به خال و لب و دوست...!
اینهمه از صغارت یک ملت بود و هست. شاید با یک تحریم گسترده بشود بعد سی سال قبل از اینی که هم دین را و هم ایران را به خرابه ای صد در صد تبدیل کنند آخوندان را به مسجد و حسینیه فرستاد. و گر نه با اینهمه فقر و فساد و فحشاء و قتل و رشوه و ترور و خلاصه اسلام سیاسی ایران دارد به آن درجه از انفجار می رسد که هیچ چیز و هیچ کس مانع از وحشتی بزرگ در آن نخواهد شد. امروز در هر گوشه ای از ایران اتفاقی بیفتد و خصوصا تهران کسی جلو دار آن نخواهد بود. خدا رحمت کند خمینی مظهر شرف را که ما را گرفتار روحانیت کرد.
-- بدون نام ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMسلام و سپاس . من انقلاب ایران را یک موج می بینم که همه را به هم بر ساحلی ناشناخته کوفت که کسی نمی دانست مقصد کجاست و ساحل هم پس زد موج را . اکنون مانده ایم نه اسلامی است و نه مستقل و نه آزاد و 30 سال است همه لحظه شماری می کنند که الان یا 1 ساعت دیگر فرو می ریزد. هنوز نگاه توطئه پس پرده هس.ت هنوز تصورمان بر ان است که شاه 2 دستی انقلاب را تقدیم کرد و فردوست را باقی نهاد و بختیار کلید مملکت به خمینی سپرد. اما باور کنید که خودمان باید باور کنیم که بی تفکر و بی شناخت بر خواستیم و نمی دانستیم که عاقبت چه خواهد شد و
-- قانع مریوانی ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMگرنه من یکی قلم پای پدر و مادرم را می شکستم که برای یک امید واهی نسل من و بعد از من را به نابودی نکشانند و در خودکامگی دینی گرفتارمان نکنند .
با احترام
باید واقعیت را پذیرفت این تمام موجودیت ما بود و ما نسل امروز داریم تاوان این انقلاب را میدهیم شاید اگر روشنفکران ما کشف الاسرار اقای خمینی را خوانده بودند نه دیگر او را خورشید از غرب به شرق امده می نامیدند و نه مردم ما به دنبال چهره ی او در ماه بودند
-- احمد ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMمن با چند نکته ی دوستان موافق نیستم. نخست در باره ی بختیار که به نظر من به غلط چهره ای آینده نگرانه و عاقل از او ترسیم شده است. خیر، به نظر من حتا سنجابی به بختیار ارجحیت دارد، چرا که در جهالت سیاسی اش دست کم راستگو است. بختیار اگر به راستی از دیکتاتوری نعلین می ترسید، در عرض اون 38 روز 38 بار تقاضا نمی کرد که در مقام اش ابقا شود و مطمئنا در این صورت هر چیزی را می پذیرفت و حاضر بود طناب دار را خود اش شخصا بر گردن هویدا آویزان کند. قهرمان سوسیال دمکرات از او ساختن به هیچ وجه موجه نیست، ای کاش به راستی او واقعا انسان والایی بود و ما اینگونه با گورزادان سیاسی در گذشته ی تاریخی مان سر و کار نداشتیم. پس از فرار هم که به صدام پیوست و از صدام پول گرفت و آن مرد ایران ستیز را در تصمیم حمله اش به ایران مصمم تر کرد. فراموش نکنیم که یکی از افتخارات او این بود که می گفت من شاه رو بیرون کردم. نفرت صمیمانه ی خمینی نسبت به ایران و ایرانی از عشق ناخالص و مبتنی بر سودجویی بختیار پذیرفتنی تر است. به هر حال در همین روزنگاری های آقایان نبوی و بشیرتاش به اندازه ی کافی سند ارائه شده است که بختیار حاضر بود برای باقی ماندن در قدرت به هر شرطی تن در بدهد، سوای این، اسنادی هم که امیرانتظام ارائه داده است موجود هستند. او حاضر بود همان نعلینی را که مردم را از آن می ترساند، چه در پاریس، و چه در تهران، لیس بزند اگر آن نعلین اجازه ی ماندن در پیکره ی قدرت را به او می داد. سندها را نباید انکار کرد.
-- بی نام ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMباری، نکته ی دوم اما در مورد روشنفکران است. به نادرست بیان شده است که اگر از افکار خمینی آگاه بودند به او نمی پیوستند. به هیچ وجه اینگونه نیست، حضرات به خمینی پیوستند چون از افکار اش آگاه بودند. خمینی برگه ی ناخوانده و ناشناخته ای نبود، چند دانشجوی هفده هژده ساله را با روشنفکران استخوان ترکانده مقایسه نکنیم. کلیت روشنفکری آن زمان متعلق به نسل 28 مرداد و تیر 42 بود. آقایان به خوبی می دانستند خمینی کیست و از چه جنمی ست. آن جوان تر ها هم که نمی دانستند، همین روزنگارها ثابت می کند که خمینی و اطرافیان اش از همان نخست با صمیمیتی تحسین برانگیز وحشت بزرگی را که تدارک دیده بودند معرفی کرده بودند. وانگهی، اینها برای ویران کردن و سر بریدن اصلا نیازی به خمینی ها و خلخالی ها نداشتند. شعرها و اعلامیه ها و مانفیست های خودشان را بنگرید، جز ببُر و بکُش و بزن چه چیزی در چنته داشتند؟ تازه اختلاف شان با خمینی در این بود که چرا به اندازه ی کافی نمی کشد! خیر، خشونت برهنه ی کسان دارای اصالت وجودی و برامده از طبیعت گوهربار شان بود. اگر جز این می بود، یعنی اگر مغزهای شان شکل دشنه نبود، هیچ گاه نمی تواستند آنگونه پا در رکاب اهریمن به سوی تاریکی مطلق گام بردارند و در فردای بیرون انداخته شدن شان از حوض خونی که خود مهندسان سخت کوش اش بودند، اینگونه دست به انکار حقیقت بزنند.
اینها سیاه ترین نسل 2500 سال تاریخ ایرانزمین هستند، و برای نائل شدن به این افتخار بی همتا عرق های روحی فراوانی ریخته اند.
سوال خوبی مطرح کردند آقای احسان: «اگر ایت الله به زعم شما حرف زدن بلد نبود پس چطور از خال لب دوست می سرود ؟» سوال بسیار خوبیه. شما جواب بدین. کمااینکه ما نوشته های ایشون (مثل وصیت نامه) رو هم دیدیم. چطور ممکنه ایشون این شعرها رو سروده باشن، در حالی که حرف زدن روزمره رو بلد نبودن؟!
-- ن ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMبعد هم لطفا بیشتر توجه کنید. فرمودین:« چرا همه دق و دلی و بدبختی امان را سر انقلابی که خود عاملش بودیم خالی می کنیم ؟!» به چه مناسبت ما عامل انقلاب محسوب می شیم؟؟ «مگر پدرهای ما ولی ما هستند» که کرده سی سال پیش اونا به حساب ما نوشته بشه؟! ما چیکاره بودیم؟!
آقای خمینی واقعن حرف های جالب و تفکر برانگیزی زده بودن اون روز. اینکه گفتن ما باید 20 سال زحمت بکشیم تا اقتصادمون به قبل از رضاخان برگرده. واقعا حرف درستی بود. منتها البته به برکت جنگ، تو مدت کوتاه تری این امر مهم رو به انجام رسوندن. دستشون درد نکنه.
این سری مطالبتون خیلی محشره. خیلی منصفانه و بی طرفانه واقعیت های شنیدنی انقلاب رو مطرح می کنید. مثل خوندن یه داستان دنباله دار، با نگرانی و هیجان این مطالب رو دنبال می کنم. موفق باشید.
این آقای من و پالتاک همه را مثل خودش می بینه! عجیب نیست، هست؟
-- بدون نام ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMدوست بینام من اشتباه نکن، معروف است در آن زمان هر که به شاه فش می داد بین روشنفکران به اصطلاح ملی ما محبوب می شد. این بود منطق ان زمان و همین فش های اقای خمینی به شاه بود که انها را چشم بسته شیفته ی اقای خمینی کرد
-- احمد ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMآنچه در ایران اتفاق افتاد یک شورش بود. ....
-- بدون نام ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMمتاسفانه ادامه کامنت سراسر توهین است و قابل انتشار نیست، از کلیه دوستان درخواست می کنیم که از توهین به دیگران خودداری کنید، وگرنه امکان انتشار برای ما وجود ندارد.
ابراهیم نبوی
چقدر آستانه تحمل دوستان ضد انقلاب پائینه
-- mahdi ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMاظهار نظر« بی نام ،Feb 1,2009 »روشن بینانه ترین وروشن گرانه ترین اظهار نظری هست که درباره شاپور بختیار و رویدادهای دوران نخست وزیری او خوانده ام. تعارفی املی ست ولی خسته نباشید.
-- شایسته ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMاگر از من هم هنگام ورود به کشوری که متعلق به آنجا نیستم بپرسند چه احساسی داری همین جواب خمینی را می دهم . آخه اون هندی بود نه ایرانی
-- فرهاد ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMاز "شایسته" ی گرامی برای ابراز مهر اش سپاسگزارم.
-- بی نام ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMجناب احمد، تحلیل شما از علت همراهی روشنفکری با خمینی بی شک هسته ای از حقیقت را در خود دارد، که البته به هیچ وجه نمی تواند مایه ی مباهات حاملان اش باشد، ولی از دیگر سو، نکته ای که بنده به شدت بر آن تاکید می کنم، جنبه ی ایجابی جهت گیری روشنفکرهاست. درست است که آنها نسبت به حکومت پیشین که در مقیاس ملی مترقی ترین حکومت 1400 سال گذشته ی ما بوده است (تنها دو فاکتور، یعنی لغو ارباب رعیتی و آزادی زنان برای تایید این ادعا بسنده است)، پیوسته رابطه ای سلبی داشته اند، ولی از سوی دیگر، این نیروها دارای جنبه های کاملا ایجابی نیز بودند و به عبارت دیگر، برای جهان برنامه داشتند. این یک دروغ بزرگ است که ادعا می شود، روشنفکری دوران انقلاب می دانست چه نمی خواهد، اما نمی دانست چه می خواهد. البته این دروغ را خود این روشنفکری ابراز کرده و به گونه ای موفقیت آمیز نیز جای اش انداخته است. ولی دروغ دروغ است، آقایان خیلی هم خوب می دانستند چه می خواهند. اسناد در این مورد زبان رسا و بد نافهمیدنی ای دارند. از یک سو جامعه ی بی طبقه ی توحیدی بود، و از سوی دیگر تبدیل ایرانزمین به یکی از اقمار شوروی، چیزی در حد و اندازه ی آلبانی و یا رومانی. اتفاقا تمام غیرت مبارزاتی شان نیز در همین نکته نهفته بود، چون مدام تاکید می کردند که سعادت نه تنها ایران، بلکه کل بشریت منوط به پیروی از طرح های دوران ساز آنان است.
از روزن فرهنگی نیز خشونت برهنه مخرج مشترک همه شان بود. نیم نگاهی به اشعار سعید سلطان پور کافی ست که حتا مرد از یک سو متنفر از فردوسی و از دیگر سو هوادار چماق و دشنه ای چون شاملو را نیز به وحشت اندازد. شاعر شبانه ها در مورد این اشعار می گفت :آدم را یاد دراکولا می اندازند. نمونه ها فراوان اند.
خیر دوست گرامی، این نسل هم می دانست چه می خواهد: توتالیتاریسم و یک جامعه ی پلیسی، و هم می دانست چه نمی خواهد: جامعه ای در مقیاس های خاورمیانه ای تا مرز انفجار پلورال و مدارا منش که می رفت از هر روزن، چه اقتصادی، چه سیاسی و چه فرهنگی زمین کند (take off) شود و برای همیشه دور جهل و خشونت و فقر را پشت سر گذارد. به باور من این انقلاب از هر روزن پیروز شد، چرا که به اصلی ترین خواسته های اش که زمین گیر کردن ایران و انسانیت بود، رسید. چه بسا هرگز انقلابی در جهان چنین پیروز نبود که این انقلاب بود، انقلابی که بنده نام آن را به دلایلی بی نیاز از توضیح "نکبت برنامه ریزی شده" گذاشته ام.
خميني هندي بود؟!!! سندي، مدركي؟!
با توجه به اینکه یکی از دوستان ادعا کردند که آیت الله خمینی هندی بودند و دوست دیگری سند و مدرک این ادعا را می طلبند، لطفا مدرک مذکور را منتشر کنید، وگرنه طبیعتا مجبوریم کامنتی که مدعی هندی بودن آیت الله خمینی شده است، حذف کنیم.
ابراهیم نبوی
-- ميم ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMدوست بینام من سخنهایت از درد مشترکی میگویند اما این را نیز باید توجه داشت که ان جامعه های توحیدی و استالینی چیزی جز کلی گویی های التقاطی نبود.
-- احمد ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMدرود بر شما که همراه با عکسي که چهره آيت الله منتظري را از آن حذف کرده بودند عکس دستکاري نشده را هم گذاشتيد.
-- منصور ، Feb 1, 2009 در ساعت 05:25 PMکاش می نوشتید که قطب زاده با زیرکی حرف خمینی رو ملایم و اشتباه ترجمه کرد که کمی از بار {...} بیان کم بشه!
قطب زاده در ترجمه گفت:
He doesn't make any comment!
این یعنی نظری در این باب ندارند یا نظری نمی دهند! اما ترجمه دقیق و درستش این بود که بگه: nothing! که کاملا حق مطلب رو ادا کرده باشه! خمینی بعد از این عبارات: "هیچی! هیچ احساسی ندارم!" یه سری چیزها هم -اونطور که در فیلم واضحه- بشکل غرغر زیر لب می گه که روشن نیست!
حالا دیگه با ماله کشی "حالت عرفانی" آیت الله که بعدا اینا باب کردند کاری ندارم که درجه عرفانش تو در به دری ها و شکنجه ها و اعدام ها و کشتارهای بی سابقه تبلور پیدا کرد.
-- شهرام ، Feb 2, 2009 در ساعت 05:25 PMچه خمینی هندی بوده باشد و چه نه, لقب "سید" ریشه ی ایشان و تمام سیدهای دیگر را سرزمین حجاز (عربستان کنونی) معرفی میکند. در واقع میتوان بجای کلمه ی متداول "سید" {.....}
-- آرش ، Feb 2, 2009 در ساعت 05:25 PMدوست عزیز
بخش حذف شده نظر شما حاوی اهانت های نژادپرستانه است. از دوستان خواهش می کنم از اهانت نژادپرستانه به ملیت ها و اقوام دیگر خودداری کنید. این اتهام قابل تعقیب قانونی است .
ابراهیم نبوی
خاک بر سر ما که یک بی سواد به تمام عیار رو کردیم " رهبر انقلاب". خمینی حتی فارسی بلد نبود حرف بزنه. {.... } نفر رو کشت و میلیونها ایرانی را در جنگ هشت ساله به کشتن داد. مملکت رو به 1400 سال پیش بازگرداند و نه تنها آباد نکرد، بلکه معنویت و دین مردم رو هم ویران کرد.
-- chanita ، Feb 2, 2009 در ساعت 05:25 PMدوستان عزیز
لطفا از دادن آمارهای غلط و اغراق شده و غیرقابل اثبات خودداری کنید.
ابراهیم نبوی
آقای نبوی با توجه به این همه جنایت که توسط رژیم اسلامی صورت گرفته دلیل شما برای حمایت از آقای خاتمی چیست؟
-- arad ، Feb 2, 2009 در ساعت 05:25 PMدوست عزیز
رئیس من در رادیو به من گفته در روزشمار انقلاب حق نداری به نفع نظرات خودت تبلیغ کنی، به همین دلیل از شما عذرخواهی می کنم و بعدا در صفحه شخصی خودم در اینترنت نظراتم را می نویسم و به انتقادات پاسخ خواهم داد. در اینجا طبیعتا در مقابل نشر مطالب روزشمار مسوول و پاسخگو هستم
ابراهیم نبوی
لطف کنید و قسمت نظر دهی رو حذف کنید!! ما که هر چی نوشتیم شما به علل مختلف سانسور میکنید! آرام آرام دارید شبیه به "شبکۀ خبر" جمهوری اسلامی می شید!!!
در جواب دوستی که خواستار مدرکی برای هندی بودن خمینی شده بودند :
1-شما می توانید به کتاب "وارث ملک کیان" دکتر حمید خواجه نصیری-(اعترافات پسندیده ،بردار خمینی)مراجعه کنید.
2-خود جمهوری اسلامی هم اینکه خمینی تو هند متولد شده رو انکار نکرده(ولی اینکه اصالتاً هندی هست رو انکار کرده!-البته تعجب هم نداره!!!) فقط گفته که جد ایشان از روحانیون خمین بوده و بنا به دلایلی رهسپار هند شده و امام(؟)آنجا بدنیا آمدند- مراجعه شود به زندگینامه های خمینی که توسط خود جمهوری اسلامی منتشر شده.
دوست عزیز
-- امیر ، Feb 2, 2009 در ساعت 05:25 PMما هر روز بیش از 10 کامنت در روزشمار منتشر می کنیم. در روز گذشته غیر از کامنت شما که خودم حذف کردم و یکی از خوانندگان که در مورد اعضای مونث خانواده افراد نظرات سکسی داده بود، هیچ مطلبی حذف نشده و دلیلی ندارد که وقتی نود درصد افراد نظراتی می گذارند که مودبانه است و حاوی اهانت نیست، این بخش را حذف کنیم.
مشکل ما در این نبود که چرا گفته اید آیت الله خمینی ریشه هندی دارد، این نه توهین آمیز است و نه بفرض دروغ بودن چیز خیلی بدی است. مشکل این است که گفته شده است ایشان ایرانی نیست. مثل این است که بگوئیم اوباما چون متولد یک کشور آفریقایی است آمریکایی نیست، وقتی طبق قانون کسی ایرانی یا آمریکایی است، نمی شود به او گفت که ایرانی نیست.
ما دوست داریم که همه خوانندگان روزشمار انقلاب نظرات شان را بنویسند و آنها را منتشر کنیم. از شما خواهش می کنم به جای زدن اتهاماتی مانند تشبیه زمانه به شبکه خبر، سعی کنید در هنگام نوشتن نظر به دیگران اهانت نکنید.
می دانیم که گاهی اوقات زخم هایی که از شخصیت های تاریخی در جان مردم است، چنان عمیق است که بدون اهانت نمی توان در مورد آنان سخن گفت، اما جلوی خودتان را بگیرید تا همه بتوانیم با هم گفتگو کنیم. از شما ممنونم
ابراهیم نبوی
آقای نبوی، باسپاس از پاسخ شما
-- aradmehran@yahoo.co.uk ، Feb 2, 2009 در ساعت 05:25 PMاصولا احساس آقاي خميني در بازگشت به ايران چيزي مربوط به ايشان است و خيلي مهم نيست! ولي اظهار نظر افراد نشان از نگاه و احساس غالب مردم در حال نسبت به او دارد هرچند به شخصه معتقدم بسياري از ايشان چند دهه پيشتر صادقانه به او علاقهمند بودند!
اين تغيير نگرش در نوع خود نكته جالبيست؛
بدون شك اكثريت غالب ايرانيان سي سال پيش به بلوغ سياسي نرسيده بودند، مانند كودكي كه راهبري يك اتوبوس مدرسه با تمام دانشاموزانش را بدست گيرد، با هيجان و اشتياق كامل كشور را كوبيند به ديوار مدرسه در حاليكه درب يك متر آن طرفتر بود!!!
به گمان من، افسوس و پشيماني نسبت به آنچه گذشت، دردي را دوا نمي كند و همچنين نميتوان آن كودك را بخاطر اتوبوس (يا ديوار!) شماتت كرد هرچند كمي كمتر از سنش مي دانسته!
-- يك ايراني! ، Feb 2, 2009 در ساعت 05:25 PMبگمان من وظيفه نسل امروز پيدا كردن آرامترين راه و مناسبترين گزينه براي "اصلاح" (و نه براندازي!) حكومت و ساختارهاي اساسي و بنيادين آن است (شبيه راهي كه تركيه رفت شايد نه راهي كه شوروي!)؛
من راهحلهايي مي شناسم كه در اين مجال نمي گنجد ولي شما را فرامي خوانم به تفكر در اين موضوع تا نسلهاي بعدي شما آنچنان كه شما به نسل انقلاب مي نگريد به شما نگاه نكنند! لازم به اشاره نيست كه فيالحال جناياتي در گوشه و كنار (حتي در ابعاد وسيعتر بينالمللي) اتفاق مي افتد كه دست كمي از جنايات نسل هيجانزده و مدهوش انقلاب ندارد!
كافيست بيانديشيم،
خانم ها ! آقايان ! اين همه طنز نويس بزرگ معاصر را آزار ندهيد. دو روز صبر کنيد و دوازده روز صبور باشيد ،کرکره اين دکان سمساري بنجل فروشي پايين کشيده خواهد شد.
دوست عزیز
-- شايسنه ، Feb 2, 2009 در ساعت 05:25 PMاز اینکه سفارش مرا به خوانندگان کردید ممنونم. گفتید که دوازده روز دیگر صبر کنند تا کار ما تمام شود، می خواستم درخواست کنم، حالا که دست به سفارش تان خوب است، لطفا به دوستان سفارش کنید تا فروردین ماه ما را تحمل کنند، چون روزشمار قرار نیست 22 بهمن تمام شود و بناست تا فروردین ادامه پیدا کند تا بتوانیم طلیعه انقلاب ایران را هم تا حدی نشان دهیم. از حمایت شما ممنونم.
ابراهیم نبوی
جواب دوستی که خواستار مدرکی برای هندی بودن خمینی شده بودند :
کتاب خاندان امام خمینی بقلم مهدی شمشیری
-- unknown ، Feb 3, 2009 در ساعت 05:25 PMتوصیه می شود در هنگام خواب پاهای خود بر دیوار گذارید تا خون به مغز برسد و فعال شود و بالش یا متکا را بجای زیر سر بر روی سر خود نهاده تا بلکه زودتر راحت شوی
-- فروهر ، Feb 6, 2009 در ساعت 05:25 PMسلام آقای نبوی من شما رو ندیده و نشناخته خیلی دوست دارم و بعد از دکتر شریعتی تنها کسی هستید که عقایدم رو بسیار بهش نزدیک می بینم و نمی دونستم این وبلاگ هم مال شماست. من اتفاقی به این وب لاگ برخوردم اما دوست دارم اونچه در ذهنم دارم با توجه به کامنت های دوستان دیگر بگم.
اول اینکه امام خودش می گه چرا سرنوشت ما رو نسل 50 سال قبل باید انتخاب کنه؟ پس ما هم طبق گفته امام حق داریم بگیم. ما که در انقلاب نبودیم و نقشی نداشتیم چرا سرنوشت ما رو مردم نسل 30 سال پیش باید انتخاب کنند؟
اما یک نکته در مورد انتفادهای شدید دوستان: بهتره دریچه عقلمون رو نبندیم و این طور بی مهابا هم بد و بیرا ه نگیم و به گفته امام علی: نه افراط نه تفریط. فراموش نکنیم اگر هر بلایی از انقلاب بر سر ماست از افراط و تفریط مردم همان زمان است که ما فرزندانشان هستیم.
در مورد امی بودن امام (نه اینکه بخوام دفاع بکنم) اما توجه کنید که پیامبر اسلام هم امی بوده و حتی خوندن و نوشتن بلد نبده در حالی که بسیاری کفار هم عصرش سخنور و با سواد بودند پس این دلیل بر کرامت یا ذلت کسی نیست که فرضا خیلی سخنور خوبی نیست. و مثلا حضرت موسی هم که در حرف زدن مشکل داشته و ظاهرا کمی لکنت زبان هم داشته.
دوم انتقادم: من هم قبول دارم امام اشتباه زیاد کرده و حتی به نظرم این طور که از قرائن و حتی بعضی صحبت های امام در اواخر عمرش بر می یاد خودش هم پشیمان بوده . فراموش نکنید ما داریم از بالا به مساله نگاه می کنیم یعنی بعد از سی سال که نتیجه اش رو دیدیم می فهمیم این سیاست ها درست نبوده. تصور کنید وقتی در بطن یک مشکل بسیار ساده هم هستید قدرت تصمیم گیری درست رو خیلی وقت ها ندارید اما همین که از مشکل بیرون می یاید یا مثلا بعد از چند سال می گید ای وای این که معلوم بود باید فلان کار رو می کردم. مطمئنم شما هم در این شرایط بودید
حالا این که مساله کشورداریه و خیلی پیچیده تر پس این درست نیست که بگیم امام مثلا کینه داشته نسبت به مردم این کارها رو کرده
دیگه هم اینکه این طور انحصاری در مورد افکار امام خیلی غلطه مثل همین کارهایی که رئیس جمهور و اطرافیانش می کنند که چون امام در دهه شصت گفت فلان ما باید الا و بلا همین کار رو بکنیم. خوب امام نتیجه این عمل ها رو ندیده بود، ما که دیدیم دیگه چرا دوباره از راهی بریم که می دونیم اشتباهه. قبول کنیم که امام هم یک آدم بوده که اشتباه می کرده.
باید خدا رو شکر کنیم که امام خودش زنده بود و قطع نامه پایان جنگ رو امضا کرد وگرنه بعید نبود الان هنوز هم با عراق در حال جنگ بودیم به این استناد که امام گفته بود تا نابودی صدام باید جنگید و راه قدس از کربلا می گذرد
-- مریم ، Feb 9, 2009 در ساعت 05:25 PMامام خميني ايران را از وابستگي كامل به كشور هاي خارجي نجات داد و توانست ايران را با تاريخ هزاران ساله اش دوباره آزاد و مستقل كند.
-- ميهن دوست ، Mar 9, 2009 در ساعت 05:25 PMبه قول امام خميني بعضي ها مي گويند اين انقلاب براي ما چه كرد؟ ولي شما چه كاري براي اين انقلاب كرديد؟
-- احسان ، Mar 9, 2009 در ساعت 05:25 PMبه نظر من كسي كه بتواند يك انقلاب را راه بيندازد و يك جنگ 8 ساله را رهبري كند و به پايان برساند بايد انسان خيلي شجاعي باشد.
-- محمد ، Mar 9, 2009 در ساعت 05:25 PMامان از دست اين انگليسي ها كه براي خراب كردن ايرانيان هركاري مي كنند مثل همين هندي بودن امام خميني !!!!!!!!!!!!!!!!!
-- احسان ، Mar 9, 2009 در ساعت 05:25 PMدرود بر تمام كساني كه براي ساختن ايراني آزاد و مستقل كوشيدند و هرگز نخواستند ايران به دست دشمنان بيگانه بيافتد
-- وطن دوست ، Mar 9, 2009 در ساعت 05:25 PM