رادیو زمانه > خارج از سیاست > سی سال پیش در چنین روزی > امام: دیکتاتوری در اسلام اصلا وجود ندارد | ||
امام: دیکتاتوری در اسلام اصلا وجود نداردسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویآیت الله خمینی: زنان اگر کاری بر خلاف عفت بخواهند کنند جلوگیری خواهد شد خبر مصاحبه اطلاعات با آیتالله خمینی به عنوان تیتر اول این روزنامه در صفحه یک آن زیر عنوان «مصاحبه اطلاعات با امام خمینی» آمده است و زیر آن با حروف درشت در سه خط نوشته شده است: «برای نخستین بار جزییات سیاست جمهوری اسلامی به طور مستقیم و بدون واسطه خبرگزاریها و نقل قول از نزدیکان، از زبان امام خمینی در شماره امروز». با حروفی کوچکتر نیز نوشته شده: «متن مصاحبه از روی نوار به طور کامل و دقیق پیاده شده».
نماینده اطلاعات در این مصاحبه منصور تاراجی و نوشابه امیری نیز خبرنگار کیهان بود. س ـ نخستین اقدام شما در بازگشت به ایران که روز جمعه آینده پیشبینی شده چه خواهد بود؟ و آیا اعضای کمیته انقلابی قبلا اعلام خواهند شد یا نه؟ ج ـ اولین اقدام من نصیحت به ملت عزیز ایران است و انشاءالله اگر امکان باشد در بهشت زهرا، راه خودمان را اعلام میکنیم و کارهایی را که مقدمتا باید انجام داد، اعلام خواهیم کرد. س ـ شکل طبقاتی شورا آیا از طبقات کارگر، روشنفکر انقلابی اسلامی، چه خواهد بود و دهقانان در آن خواهند بود یا اکثر اعضای این شورا روحانیون میباشند؟ س ـ ممکن است خطوط اساسی حکومت اسلامی را در زمینه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به طور خلاصه بفرمایید؟ س ـ منظور این است که در حکومت اسلامی، ملی شدن صنایع قطعی خواهد بود یا نه؟ س ـ ممکن است بفرمایید، اقلیتهایی که در ایران وجود دارند، در حکومت اسلامی چه وضعی خواهند داشت؟ س ـ در مورد آزادی بیان و عقیده شما چه حدودی را در نظر دارید؟ آیا فکر میکنید باید محدودیتهایی قایل شد یا نه؟ ج ـ اگر چنانچه مضر به حال ملت نباشند، بیان همه چیز آزاد است، چیزهایی آزاد نیست که مضر به حال ملت ما باشد. س ـ آیا فکر میکنید که گروههای چپ و مارکسیست که در ایران هستند، آزادانه فعالیت خواهند داشت؟ س ـ یعنی منظورتان این است که احزاب آزاد خواهند بود یانه؟ س ـ نقش زنان در حکومت اسلامی چگونه خواهد بود؟ آیا مثلا در امور کشور هم شرکت خواهند داشت، برای مثال وزیر و وکیل خواهند شد؟ البته اگر استعداد و لیاقتی نشان دهند. ج ـ در مورد اینگونه مسایل، حکومت اسلامی تکالیف را معین میکند و الآن وقت اظهار نظر در این زمینهها نیست. زنان همچون مردان در ساختن جامعه اسلامی فردا شرکت دارند. آنان از حق رای دادن و رای گرفتن برخوردارند. در مبارزات اخیر ایران، زنان ایرانی نیز سهمی چون مردان دارند. ما همه گونه آزادی را به زن خواهیم داد. البته جلوی فساد را میگیریم و در این مورد بین زن و مرد فرقی نیست.
در اینجا خانم نوشابه امیری خبرنگار کیهان سوال میکند: ج ـ اینکه من شما را پذیرفتهام، من شما را نپذیرفتهام، شما آمدهاید اینجا و من نمیدانستم که که شما میخواهید بیایید اینجا و این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقی است که به مجرد اینکه شما آمدید اینجا اسلام مترقی است. مترقی هم به این معنا نیست که بعضی زنها یا مردهای ما خیال کردهاند. مترقی به کمالات انسانی و نفسانی است و با اثر بودن افراد در ملت مملکت است، نه اینکه سینما بروند و دانس بروند و اینها ترقیاتی است که برای شما درست کردهاند و شما را به عقب راندهاند و باید بعدا جبران کنیم.
شماها آزادید در کارهای صحیحی، در دانشگاه بروید و هر کاری را که صحیح است بکنید و همه ملت در این زمینهها آزادند، اما اگر بخواهند کاری بر خلاف عفت بکنند و یا مضر به حال ملت و خلاف ملیت بکنند، جلوگیری میشود و این دلیل بر مترقی بودن است. س ـ شکل مالکیت در حکومت اسلامی و بخصوص مالکیت ارضی چگونه خواهد بود؟ س ـ به نظر شما وضع روزنامهها چگونه باید باشد؟ س- چون بعضی گروههای کوچک نقطه نظرهای شخصی خود را بر ایران تحمیل کردهاند، بر اساس نامهها و تلفنهایی که میشود، بعضیها میگویند که ما از زیر چکمه استبداد به زیر نعلین استبداد میرویم. ج - آنها عُمّال شاه هستند. آنها که این حرفها را میزنند سالهاست که میزنند و اینها را شاه به آنها دیکته کرده است و آنها به شما میگویند برای اینکه بخواهند شاه را برگردانند. به آنها بگویید شاه دیگر برنمیگردد و شما اگر حکومت اسلامی را ببینید خواهید دید که دیکتاتوری در اسلام اصلا وجود ندارد. علامهزاده: میخواستیم فرح را به گروگان بگیریم رضا علامهزاده که به جرم توطئه سوءقصد علیه خاندان سلطنت به حبس ابد محکوم شده بود و در پاییز گذشته به همراه گروهی دیگر از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد، در روزنامه اطلاعات نوشت: «گروه دوازده نفری که در زمستان سال ۱۳۵۲ محاکمه شدند و من هم یکی از آنها بودم، در واقع از دو گروه مجزا تشکیل شده بود. اتهام گروه دوم که من هم جزو آنها بودم، تلاش برای گروگان گرفتن فرح بخاطر آزادی زندانیان سیاسی بود.
ساواک برای پنهان کردن هدف گروه از طریق شکنجه و جعل پرونده اتهام گروه را ترور ولیعهد جلوه داد و دادگاه سرنیزه که خود غلام حلقه به گوش ساواک بود، این اتهام را پذیرفت. معروفترین فرد در گروه ۱۲ نفری که در سال ۱۳۵۲ محاکمه شدند، خسرو گلسرخی بود که به اعدام محکوم شد. دیگر اعضای این گروه نیز هدف گروه را ربودن و گروگان گرفتن فرح دیبا ملکه و رضا پهلوی ولیعهد ایران که در آنزمان ۱۳ سال داشت اعلام کردهاند و نه ترور ولیعهد. رضا علامهزاده با بیان این جمله که «شلاق ساواک خون زندانیان سیاسی را با یکدیگر ترکیب کرده است» به وضع خود در زندان اشاره کرد و گفت که اتهاماتی که از آغاز دستگیری به من وارد کردند، واهی و بیاساس بود و چون جرمی هم مرتکب نشده بودم، هرگز تقاضای عفو هم نکردم. وی در مورد بخشی از خاطرات دوران زندانش گفت: «برایم هیچ چیز ناگوارتر از این نبود که دایم ماموران ساواک تهدید میکردند که همسرم را به زندان میآورند. با چنین تصوری لبخند هر مامور، سراپایم را غرق در وحشت میکرد. این روحیه متزلزل من در روزهای نخست زندان بود و بعدها دریافتم که ترس من و امثال من زمینهها را برای تشدید شکنجهها و تحقیرها مهیا میکند و دریافتم که زندان سیاسی چنان انسانی میسازد که در برابر هیچ شکنجه و فشاری خم نمیشود.» رضا علامهزاده که قبل از انقلاب در تلویزیون ملی ایران به فیلمسازی و بخصوص ساخت فیلمهای مستند میپرداخت، پس از انقلاب و بعد از ساخت سه فیلم مستند در ایران، به دلیل بحرانهای سیاسی دهه شصت مجبور به ترک ایران شد و در هلند به فیلمسازی پرداخت و بیش از سیاست در حوزه فرهنگی و هنری فعالیت میکند. کیانوری: بین سوسیالیسم علمی و اسلام تفاوت عمدهای وجود ندارد
نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده در مصاحبهای با مجله نیوزویک گفت که: بین سوسیالیسم علمی و اسلام تفاوت عمدهای وجود ندارد. کیانوری در این مصاحبه از اقدامات آیت الله خمینی ستایش کرده و میگوید: رهبر شیعیان علاقه و تمایل طبیعی ما را جلب کردهاند و حزب توده به مقاصد ترقیخواهانه نهضت ایشان ارج میگذارد و از ابتکارهای رهبر شیعیان در باره اعلام جمهوری، پایان دادن به رژیم سلطنت، تشکیل یک مجلس موسسان و بهرهبرداری از ثروتهای ملی برای رفاه عمومی پشتیبانی میکند. برنامه سیاسی آیت الله خمینی با برنامه حزب توده مطابقت دارد حزب توده با انتشار بیانیهای در پاریس اعلام داشت که برنامه سیاسی آیت الله خمینی در مرحله کنونی برای پیشرفت جامعه ایران با برنامه حزب توده «مطابقت» دارد. حزب توده در این اعلامیه اعلام میدارد که ابتکار آیت الله خمینی را برای تشکیل یک شورای انقلاب اسلامی تایید میکند. حزب توده بیانیهها و اظهارات آیت الله را در محکوم کردن مداخله آمریکا و تشکیل یک جمهوری بیطرف و غیر متعهد را تایید میکند و اعلام میدارد که برنامه سیاسی آیت الله خمینی در مرحله کنونی برای پیشرفت جامعه ایران با برنامه حزب توده «مطابقت» دارد.
در اعلامیه اضافه شده است که تنها با اتحاد و همبستگی همه نیروهای ضد امپریالیستی و هوشیاری ملت میتوان نقشههای مکارانه امپریالیسم را نقش بر آب کرد و از خطر یک کودتا در کشور جلوگیری نمود. در صورتی که امپریالیستها، رهبران رژیم ضد ملی و ضد دموکراتیک و ستاد ارتش در صدد دست زدن به توطئه تازهای باشند این توطئه را تنها با کمک ملت مسلح میتوان شکست. حزب توده تایید کرد از هر دولتی که خط مشی سیاسی آیت الله را آنطور که در مصاحبههای خود تاکید کردهاند به کار بندد، پشتیبانی خواهد کرد. امیر انتظام و میناچی به استمپل مامور سفارت آمریکا در تهران گفتهاند که نهضت آزادی مصرانه میخواهد که ملاقاتی بین آیت الله بهشتی و مهندس بازرگان با تیمسار مقدم و تیمسار قره باغی برای مذاکره در مورد بازگشت آیت الله خمینی ترتیب دهد. آنها از آمریکا میخواهند که ارتش را در مورد این ایده خوب متقاعد کند. استمپل به هر دو میگوید که دولت آمریکا این کار را شروع کرده و ادامه خواهد داد.
امیر انتظام در مورد امور سیاسی گفت که بهترین راه حل این است که آمریکا به بختیار فشار بیاورد که مجلس و شورای سلطنت استعفا دهند و راه را برای جنبش اسلامی باز کنند. ولی استمپل جواب داد که آمریکا اینکار را نه میتواند و نه مفید است که بکند. امیر انتظام گفت که این تنها راه برای اجتناب از خونریزی و کودتاست. و استمپل جواب داد که هنوز بهترین راه حل، مصالحه است، چون بختیار مشروعیت دارد. قره باغی میگوید که پیشنهاد این دیدار را تیمسار مقدم به وی داده است ولی وی گفته است که پیشنهاد هایزر برای دیدار با بهشتی و بازرگان را نیز نپذیرفتم چرا که ما به آنها کاری نداریم. ولی مقدم جواب میدهد که حالا وقتش رسیده است که این دیدار انجام گیرد. نامه سرگشاده ناصر مکارم به آقای بختیار نامه آیت الله ناصر مکارم شیرازی به شاپور بختیار در روزنامه سوم بهمن ماه ۱۳۵۷ اطلاعات منتشر شد. این نامه که تحت عنوان «دولت شما فقط یک عیب دارد!» چاپ شده است، کمابیش شبیه بسیاری از نامههای مطبوعاتی ایت الله مکارم شیرازی قبل و بعد از انقلاب است. در نامه مکارم شیرازی آمده است:
درست است که شما مرغ طوفانید اما این بار طوفان نیست «صاعقه» آتشزاست، باید از آن «اندیشه» کنید! من هم برنامه دولت جنابعالی را در جرائد خواندم. این برنامه صرفنظر از اینکه قسمت مبهمی از دردهای اصلی مردم این کشور در آن فراموش شده بود، مانند: ۱- مساله موضع ما در برابر بعضی از ابرقدرتهای نفتخوار همچون آمریکا که سالیان دراز در این منطقه منافع کلان و نامعقول داشتهاند. ۲- مساله فئودالیزم صنعتی که بر قسمت عمده صنایع ما سایه افکنده و یکی از علل تقسیم جامعه ایرانی به یک اقلیت «ثروتمند» و یک اکثریت «فقیر» شده. ۳- مساله قوانین مخالف اسلام که متاسفانه هنوز در لابلای قوانین ما فراوان است. ۵- مساله کسانی که در صد ماه اخیر دست به کشتار دسته جمعی مردم بیدفاع و بیگناه زدهاند، جالب اینکه شما عنوان «شهید» را برای آنها پذیرفتهاید، حتی میخواهید قانونی در این زمینه از مجلس بگذرانید اگر با اینهمه استعفا مجلس برای شما بماند، با این حال هیچ سخنی از کسانی که گروه عظیم را شهید کردهاند نگفتهاید (این به آن میماند که شما به شهیدان کربلا عشق بورزید و اما نسبت به شمر و ابن زیاد و یزید هم احساسات غیر دوستانه نداشته باشید): همچنان صرف نظر از اینکه: قسمت قابل ملاحظه از برنامه جنابعالی جنبه «عدمی» و میدانیم «کار عدمی» سهل و آسانی است و از همه کس ساخته است، مانند: ۱- عدم سانسور در مطبوعات ۲- عدم دخالت دولت در امر دانشگاهها ۵- عدم تمرکز در کلیه امور کشوری... و مانند آن هرگاه از همه اینها صرفنظر کنیم، تیترهای برنامههای شما جالب است اما ... اما یک عیب دارد: و آن اینکه شما با کدام نیرو و قدرت میخواهید این برنامهها را عملی کنید؛ روحانیت مخصوصا زعیم بزرگ آیه الله العظمی خمینی که صریحا دولت شما را غیر قانونی شمردهاند. جبهه ملی و سیاستمداران وابسته به آن که قبل از نخست وزیری به جنابعالی «رای کبود» دادند، مردم که با شمار کوچه و خیابان و پشتبامها قول «عدم همکاری» به شما دادند. ادارات هم که غالبا در اعتصابند و ادامه اعتصابشان دلیل روشنی بر مخالفت آنهاست. ارتش هم که میگویند تمایل چندانی به شما ندارد و اگر هم که داشته باشد به حکم قانون باید در سیاست دخالت نکند فقط حافظ مرزها باشد. بنابراین شما میمانید و هیئت دولتتان که آنها هم رویه استعفا میروند. اما اگر آنچه در روزنامهها مینویسند راست باشد که دولت آمریکا پشتیبان و مدافع شماست، این نه تنها شما را از این گرداب عظیم رهایی نمیبخشد بلکه بزرگترین عامل شکست شما همین است. به علاوه این موضوع نشان میدهد که بعد از اینهمه غوغای عالمگیر هنوز سیاستمداران آمریکا خبر ندارند در ایران چه خبر است و سازمان سیاشان باز هم گرفتار همان اشتباهات گذشته است. درست است که شما مرغ طوفانید اما توجه داشته باشید صاعقه آتش زا است که باید از آن «اندیشه» کنید. به هر حال آنچه مسلم است و خودتان هم کم و بیش احساس کردهاید پایگاهی در میان مردم برای شما نیست و همین است یک عیب شما! و نیز همین است دلیل غیر قانونی بودن حکومت شما! بنابراین چه بهتر که بقیه برنامه خود را نیز درهمان شکل عدمی یعنی «عدم دخالت در هیچ چیز» عرضه کنید و راه را برای پیشروی ملت ما به سوی هدفشان باز گذارید. متشکرم! |
نظرهای خوانندگان
او که از اول دارد می گوید اگر بیایم پوست از تنتان میکنم. همه اش دارد از موضع بالا باهمه حرف میزند. تحقیر میکند و شاید ملایم ترین
قسمت حرفهایش انجاست که ملت را نصیحت میکند یعنی همین که طبق معمول تهدید نمی کند و اماده تو دهنی زدن نیست باز خیلی
مهم است. چه کردند این خانمها و اقایان با خود ونسل ما و بعدیها....
انصاف بدهیم اگر امثال شاملو و براهنی و مجابی و نوری زاده... روشنفکربوده اند افرادی نظیر شجاع الدین شفا یا علی دشتی یا همین داریوش همایون یا برادران هویدا ... کجا قرار دارند؟
بعنوان یکی از ادمهای این نسل سوخته تقاضای عاجل دارم این ابرروشنفکران لطفی به همه ما کرده و بازنشسته شوند.
-- farhad ، Jan 22, 2009 در ساعت 06:37 PMدر پاسخ به نظر قبلی باید بگویم در این که روشنفکران چپ در حمایت از دیکتاتور «اسلامی» انقلاب به خطا رفتند که جای شک نیست. اما اگر می پرسید شجاع الدین شفا، علی دشتی، داریوش همایون و برادران هویدا کجا قرار دارند باید بگویم در جانب حمایت آن دیکتاتور دیگر که در آن زمان ۲۵ سال بود پوست از تن همه کنده بود.
-- پیام ، Jan 23, 2009 در ساعت 06:37 PMانگار کار ما ملت این شده که در دوره های حدودا سی ساله از حمایت از یک دیکتاتور دست برداریم برویم سراغ دیکتاتور نقطه مقابلش. حالا به نظرم زمانه ای شده که «داریوش همایون» هم نقش «روشنفکر» پیدا کرده و می تواند با شاملو مقایسه شود.
بدا به حال ما.
آخ !
-- بدون نام ، Jan 23, 2009 در ساعت 06:37 PMپیام گرامی
اگر این اقایان به جای چگونه انسان غول شد همین تاریخ مشروطه و روزگار
ایران زمان قاجار را می خواندند انها هم همراه با رژیم شاه سعی در ساختن
کشور می داشتند اما باور کنید برایشان ایران صرفا وسیله ای بود برای خدمت
به شوروی. برای اینکه شعار نداده باشم (این در تخصص چپهاست!) فقط یک
نمونه میدهم:
مگر سال ۲۸ که شاه توسط حزب توده در دانشگاه ترور شد دیکتاتوری می کرد؟
مگر چهار وزیر توده ای در کابینه نبود؟ عزیز من این حرفها بهانه است.
ایران اگر ازادترین جا هم بود برای چپی یا اسلامی توفیری نداشت زیرا هر دو
می خواستند به زور جامعه ای بسازند بر مبنای ایدولوژی خود...
این که شاه ۲۵ سال پوست همه را کند نظر شماست و محترم اما بسیارانی امروز مانند شما نمی اندیشند.
به قول میرفطروس افتخار حکومت شاه باشد که وزیر فرهنگش ناتل خانلری بود
-- farhad ، Jan 23, 2009 در ساعت 06:37 PMنه جلال ال احمد. ببخشید که در این زمانه ما جسارت کرده ایم و دکتر داریوش همایون
...را با جناب شاملو کبیر با کوهی از دانش و ازادگی مقایسه کردیم.
اقا ما ماستمان را کیسه کردیم که اگر باز ادامه دهیم لابد سندی می شود برای دیکتاتور پرستی و عقب افتادگی
و خلاصه همه بدیها که فقط دوستان چپ ندارند.
خدا پدر بختيار را بيامرزه
-- علي ، Jan 23, 2009 در ساعت 06:37 PMفرهاد خان،
-- Rassoul Pedram ، Jan 23, 2009 در ساعت 06:37 PMواقعاً که دستتان درد نکند. به قول معروف: جانا سخن از زبان ما می گویی!؛ آفرین بر شما و امثال شما.
فرهاد خان،
اولا که من وکیل وصی حزب توده نیستم و شکی هم ندارم که برای این حزب منافع حکومت شوروی بیشتر از هر چیز دیگر مهم بود. نمی فهمم پیش کشیدن اسم آنها چه ربطی به جواب دادن به آنچه من گفتم دارد.
واقعیت این است که رژیم شاه هم رژیم سفاک دیکتاتوری بود که مخالفت را به هیچ صورت تاب نمی آورد، و هیچ ارزشی هم برای آزادی عقاید و حقوق فردی انسان ها قائل نبود. می گویید «پس می گی آخوند ها ...» نه خیر، چنین چیزی نمی گویم. حکومت کنونی هم همین طور است، توده ای ها هم همین طور بودند، مجاهدین هم همین طورند و بقیه ی این قوم. جلال آل احد و گلسرخی و بقیه هم جز مشتی آدم کم خوانده ی بی سواد پرشور نبودند که با دیکتاتوری ابله تر از خود می جنگیدند.
تنها چیزی که من می گویم این است می دانم که دلتان از دست حکومت فعلی خون است، ولی آن دیکتاتور هم آن فرشته ای که شما الآن تصویر می کنید نبود. حکومتش حکومت فاسدی بود که فضای رشد فکری یک ملت را به شکلی بست که روشنفکرانش شدند کیانوری و آل احمد و شریعتی. رهبر انقلابش هم شد خمینی.
- چند نکته ی جنبی:
-- پیام ، Jan 24, 2009 در ساعت 06:37 PM۱. کابینه ای که چهار وزیرش توده ای بودند کابینه ی قوام بود که در دورانی سر کار آمد که شاه قدرتی نداشت و پیش از کودتا بود.
۲. دکتر خانلری هم بیشتر استثنا بود نه قاعده. چند نفر دیگر مثل او را می توانید در دستگاه شاه بشمارید؟ آگرچه انصافا داشتن همان چند استثنا هم به آن چه در این حکومت اوباش می بینیم می ارزید.
۳. میرفطروس فکر نمی کنم که حتی با معیارهای خودتان قابل نقل قول کردن باشد. میرفطروس خودش از آن مارکسیست هایی بود که در سال های میانه ی۵۰ تا سال انقلاب کتاب های بسیار بی مایه ای که می نوشت در اثبات این مطلب که حلاج کمونیست بود و حروفیه و نقطویون چیزی نبودند جز حرکت های مارکسیستی!
۴. شاید تنها شاملو و چند نفر دیگر بودند که در آن روزگار چندان اشتباه نکردند. شاملو با رژیم شاه مخالف بود، به گواه همین نوشته ها در رادیو زمانه اولین کسی بود که با خمینی هم مخالفت کرد و کسانی که کتاب جمعه های سال ۵۸ او را و مصاحبه هایش را به یاد می آورند می دانند که هیچ وقت با رژیم جدید هم کنار نیامد. حزب توده را گرگ در لباس گوسفند می دانست، و خود را با پیوستن یا حمایت از هیچ یک از گروه های سیاسی پس از انقلاب نیز خراب نکرد.
۵. نکته ی آخر این که گفتن این که «بسیارانی امروز مانند شما نمی اندیشند» دلیلی بر رد آن چه من گفتم نیست. زمان انقلاب هم بسیاری مثل شما نمی اندیشیدند. حالا فهمیده اند اشتباه زیاد کرده اند. این چرخه ی از این ور بام افتادن و از آن ور بام افتادن یک جایی باید متوقف شود.
من وارد سیاست نمی شم
-- setare ، Jan 24, 2009 در ساعت 06:37 PMممممممممممم
-- منصور ، Jan 29, 2009 در ساعت 06:37 PMآقاي پيام عزيز: هيچ پديده اي در شان خود صددرصد كامل و بي اشكال نيست. بهتر است كه پس از 30 سال تجربهء تلخ در جامعه امروز ايران، به اين ياور برسيم كه تمام رخدادها و پديده ها نسبي هستند و اين قدر مطلق گرايانه مسائل را نگاه نكنيم. حق با شماست جامعهء پيش از انقلاب هم مشكلاتي داشت ولي بهتر است اين جور ببينم كه آيا مترقي ترين جوامع جهان امروز در قرن 21 بي اشكال هستند؟ اين اشكالات همه نسبي هستند. براي ارزيابي جامعهء آن روز ايران بايد آن را با جامعهء زمان قاجار مقايسه كرد. آن همه سازندگي ها در طول 50 سال حكومت آن پدر و پسر آن هم در قلب آن همه آشوب هاي اجتماعي و توطئه هاي داخلي و خارجي واقعا و وجدانا قابل اغماض نمي باشد.
-- فريبا ، Jan 29, 2009 در ساعت 06:37 PMجامعهء آن روز ايران را بايد با وضعيت همسايگان آن دوره اش، عراق، تركيه، افغانستان، پاكستان، دورتر هندوستان، عربستان و يا با كشورهائي مثل كره، مالزي و غيره مقايسه كرد. در آن زمان نرخ بيكاري در ايران ، نرخ تحصيل كرده ها، تورم و هزارويك مورد ديگر مثل درآمد سرانه ايران با چنين كشورهائي قابل مقايسه نبود. آن زمان آزادي هاي فردي و اجتماعي مورد اخترام بود و تنها آزاديهاي سياسي محدوديت داشت. دوست ناديدهء عزيزم آزادي از مظاهر يك جامعهء رشد يافته و توسعه يافته است و شما نمي توانيد از يك جامعه با مناسبات ديگر انتظار آزادي داشته باشيد. به علاوه به نظر من توهين به پژوهش هاي آكادميك پژوهشگري چون ميرفطروس نوعي ناسپاسي نسبت به تلاش هاي روشنگرانهء او و عزيزاني چون اوست. اين ملت به اندازهء كافي ميوهء ناسپاسي هاي خود را چيده است. ديگر بس است. كتاب حلاج هنوز يكي از معتبرترين منابع فارسي پيرامون اين شخصيت معروف ولي مبهم و ناشناخته مي باشد. پس از سي سال هنوز هم بسياري از مطالعات اجتماعي مبتني بر جنبش هاي اجتماعي از اين كتاب به عنوان يك منبع معتبر بهره مي گيرند. به علاوه شما گرايشات ماترياليستي را كه ميرفطروس براي حلاج قائل شده است و به آنها ازراه بررسي ها و پژوهش هاي تاريخي خود رسيده است چنين تعبير مي نمائيد كه او بي ربط سخن گفته و حلاج را كمونيست معرفي كرده و اين في الواقع باعث تاسف من است زيرا ماترياليسم يك فلسفه است . بسياري از فيلسوفان قديم نيز نگاه ماترياليستي به پديده ها داشته اند بدون آن كه بتوان آنها را كمونيست ناميد. كمونيسم بر مبناي ماترياليسم تاريخي است و اساسا تاريخ پيدايش آن به صورت يك سيستم حكومتي به پس از زمان ماركس و انگلس باز مي كردد. كمي در قضاوت هايمان شكيبا باشيم.
آقاي پيام عزيز، دوست ناديده، يادم رفت كه بگويم اگر دوست ناديدهء ديگرم "آقاي فرهاد"، از روشنفكران چپ دلگير است بر مي گردد به اين سالگرد نا مبارك. در همين بخش ببينيد كه توده اي هاي عزيز در آن زمان چه كرده اند. همين رفيق كيانوري يا آن خانم نوشابهء اميري يا آن مرحوم تاراجي. اينها با اين كه مي ديدند تطاهر به نابينائي كردند. آيا في الواقع اينها اليت هاي جامعهء ما بودند. اگر نمي فهميدند، اگر بلد نبودند اگر نخوانده بودند غلط كردند كه نقش رهبري و روشنفكري به خود گرفتند و ايران را در كشتي قرار دادند كه جز غرق شدن تقديري بر آن متصور نبود. واي به حال ملتي كه اپوزيسيون آن از پوزيسيون آن عقب افتاده تر باشد. رهبر بزرگترين حزب كمونيستش، الله كرم ولي فقيه شود.
-- فريبا ، Jan 29, 2009 در ساعت 06:37 PM