رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۷ بهمن ۱۳۸۷
۳۰ سال پیش در چنین روزی

شاملو: این جنبش حیرت‌انگیز است

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

جمعه ۲۴ آذر ۱۳۵۷ هجری خورشیدی برابر ۱۵ دسامبر ۱۹۷۸ میلادی


دکتر شاهپور بختیار

شورای سلطنت نه، شاپور بختیار ممکن است

روزنامه هرالد تریبیون از امکان تشکیل یک شورای سلطنتی خبر داد که در آن شورا شاه بیشتر اختیارات خود را وامی‌گذارد. بنا به گزارش این روزنامه شورای مذکور مرکب از ۹ تن از جمله دو افسر ارتش و چند سیاستمدار معتبر مانند انتظام، امینی و نهاوندی خواهد بود.

از سوی دیگر آسوشیتدپرس نیز طی خبری احتمال تشکیل شورای سلطنت را اعلام کرد؛ اما یک مقام دربار خبر آسوشیتدپرس را تکذیب کرد. در این حال شاه، گفت‌وگوهای خود را برای روی کارآوردن یک دولت غیرنظامی، دنبال کرد.

به گفته منابع مطلع، احتمال دارد شاپور بختیار عضو جبهه ملی دولتی غیرنظامی تشکیل دهد. هنوز اطلاعات دقیقی در این مورد در دست نیست.


لئونید برژنف، صدر هیأت رییسه اتحاد جماهیر شوروی

کارتر به برژنف: ما دخالت نمی‌کنیم، شما هم نکنید

به دنبال مصاحبه پر سروصدای لئونید برژنف، صدر هیات‌رییسه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مبنی بر احتمال دخالت نظامی آمریکا در ایران، جیمی کارتر رییس‌جمهور آمریکا در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که ایالات متحده آمریکا به برژنف اطلاع داده است که در امور داخلی ایران دخالت نمی‌کند و به کسی هم چنین اجازه‌ای نخواهد داد.

جیمی کارتر این پیام را در حالی داد که به نوشته روزنامه نیویورک تایمز «با توجه به گزارش‌های سازمان سیا از ایران و راهپیمایی میلیونی چند روز پیش، پرزیدنت کارتر از بهبود شرایط ایران به نفع شاه ناامید شده است.»

کشته‌ها در شیراز و یزد و تهران و جاهای دیگر

قبرستان‌های کشور به مراکز مهمی برای آغاز حرکت‌های انقلابی تبدیل شده است. امروز در بهشت زهرا، مراسم عظیمی برگزار شد. این اجتماع که با حضور استادان، دانشجویان و دانش‌آموزان تشکیل شد، به مناسبت چهلم شهدای سیزدهم آبان ترتیب یافته بود.

در شیراز در حالی که مردم این شهر در معیت آیت الله بهاءالدین محلاتی، جنازه کشتگان روز گذشته این شهر را تشییع می‌کردند، مورد هجوم مأمورین نظامی قرار گرفتند. در نتیجه، در این درگیری تعداد دیگری از مردم نیز کشته شدند.

همزمان با این وقایع، در یزد ۹ نفر و در کرمان پنج نفر کشته شدند. شهر زرند نیز شاهد تظاهرات مردم بود. در شهر مشهد، که چند روز قبل در اثر حمله مأموران حکومت نظامی به بیمارستان شاه‌رضای این شهر تعدادی کشته شده بودند، روحانیون حوزه علمیه مشهد با انتشار اعلامیه‌ای درمورد حمله مأمورین مسلح حکومت به بیمارستان شاه‌رضای مشهد، مردم را در جریان چگونگی این حادثه قرار دادند.

کازرونی در همدان کشته شد

کشتن نیروهای امنیتی یا انتظامی در اکثر شهرهای کشور به صورت یک واقعه عادی درآمده است. یکی از افراد نیروی انتظامی که گفته می‌شد روز گذشته عده‌ای از مردم قم را به قتل رسانده است، توسط مردم شناسایی شد.

وی در هنگام دستگیری مسلح بود، اما وقتی مردم او را دستگیر کردند، وی در اثر شدت ضربات حمله‌کنندگان انقلابی کشته شد. از سوی دیگر در شهر همدان نیز کازرونی، افسر شهربانی همدان، ترور شد.

شاملو: این جنبش حیرت‌انگیز است

مصاحبه احمد شاملو شاعر بزرگ ایرانی و سردبیر هفته‌نامه ایرانشهر با خبرگزاری تاس، در ستون سرمقاله این هفته‌نامه در روز ۲۴ آذر ۱۳۵۷ منتشر شد.

احمد شاملو در بخش‌هایی از این مصاحبه گفته است: «به قولی ۵۰ هزار (و دست کم ۳۰ هزار) متخصص درجه یک نظامی آمریکا سال‌هاست که بر ارتش شاه فرماندهی می‌کنند. این گروه به نام «مشاور» و آموزندگان طریقه استعمال سلاح در ایران‌اند، اما این توجیهی است که فقط ابلهان را می‌فریبد.

وقتی عدد ۳۹۰ هزار را که تعداد نفرات تحت سلاح ارتش شاه است به رقم ۳۰ هزار که حداقل تعداد متخصصان نظامی آمریکاست تقسیم کنیم، قضیه آسان می‌شود. تصور نمی‌کنم برای این کار به کامپیوتر نیازی پیدا شود:

هر ۱۳ نفر سرباز ارتش شاه یک فرمانده آمریکایی دارد آقا! - و این فرماندهان، در مجموع، بزرگ‌ترین و فشرده‌ترین ارتش بیگانه‌ای را تشکیل می‌دهند که در سراسر تاریخ نظیرش دیده نشده است.

ارتشی از برگزیده متخصصان استراتژیکی و فنی یک کشور دیگر که به پیچیده‌ترین وسایل مدرن جنگی نیز مجهز است. و آمریکا که در خاک خود نیز فاقد چنین ارتشی است، آن را با پول ملت فقیر داشته شده ما درست زیر دماغ شما مستقر کرده است.

این ارتش متخصصان، در هر لحظه می‌تواند در اونیفورم نظامی ایران در سرتاسر خاورمیانه وارد عملیات بشود، و حتی از نظر امنیت خود می‌تواند افراد اسراییلی و کره جنوبی را نیز زیر چتر «واحدهای ایرانی» جانشین افراد محلی کند.

رژیم موجود ایران (که بارها و بارها از حمایت دولت شوروی برخوردار شده است و به آن خواهم رسید) رژیمی است دست‌نشانده آمریکا، که مأموریت آن سرکوبی ملت ما بوده است برای وابسته کردن هر چه بیشتر اقتصاد مملکت ما به سرمایه‌داری آمریکا ...

این همه، حلقه‌های زنجیری است که یک به یک در طول ۳۰ سال برای گردن مردم ما بافته شده است و متأسفانه سیاست خارجی شوروی اگر بعض اوقات شخصا در آهنگرخانه حضور نداشته و به کوره نمی‌دمیده، باری حداقل می‌توان گفت که در همه حال از سوراخ بام ناظر کار عموزنجیر باف بوده است....»


احمد شاملو شاعر بزرگ ایرانی و سردبیر هفته‌نامه ایرانشهر

شاملو در مورد سیاست خارجی شوروی می‌گوید: «ما ایرانی‌ها همیشه شما روس‌ها را مردمی شناخته‌ایم که در پوشیدن لباس بسیار بدسلیقه هستید، و در این ۶۰ ساله اخیر به این نتیجه رسیده‌ایم که به احتمال زیاد، سیاست خارجی شما را هم خیاطان‌تان طراحی می‌کنند.»

آن‌گاه احمد شاملو در پاسخ به این سؤال که «نظر شما درباره جریانات فعلی ایران چیست؟» می‌گوید: «شعار موقت جنبش امروز ملت ما «بگو مرگ بر شاه!» است. و این شعاری است که طی یک سال، بر مجموعه شعارهای مختلف فائق آمده و هر شعار دیگری را کنار گذاشته است.

این جنبشی حیرت‌انگیز است که در تمام طول تاریخ و در هیچ یک از جماعات بشری الگوئی نداشته است. به خلاف تصورات پاره‌ای خام‌اندیشان سیاسی، به خلاف تمام کوششی که رژیم محکوم به زوال موجود و اربابان و پشتیبانان خارجی آن به عمل می‌آورند تا این جنبش را چنین معرفی کنند که گویا در به راه انداختن آن عوامل ارتجاعی مخالف با مدرنیزاسیون فریب عوامل منسوب به بیگانگان را خورده در دام آن‌ها افتاده‌اند.

در این انقلابی که هر روز چهره مشخص‌تری به خود می‌گیرد، تمامی اقشار و طبقات جامعه و تمامی گروه‌های عقیدتی و مذهبی و نژادی به یک‌سان سهیم‌اند.

سرنگونی رژیم شاه و کوتاه‌کردن دست‌های خونین امپریالیسم غارتگر و ایجاد فضایی دموکراتیک برای آن که صاحبان هر فکر و عقیده‌ای بتوانند آزادانه در شکل بخشیدن به رهبری سیاسی آینده حرف خود را مطرح کنند، مفهوم نهایی این شعار واحد است و هر سخن دیگری در این باره، اگر نشانه پرت‌گویی نباشد، دلیل عدم صداقت و دشمن‌خویی با این جنبش است؛ زیرا این صدایی است که امروز از رادیو ایران هم شنیده می‌شود ...»

شاملو در پایان گفت: «انگلیس، آمریکا و دیگران، در این جریانات با همه قدرت‌شان به شاهین ترازو چسبیده‌اند تا نگذارند تعادل موجود نیروها و تقسیم‌بندی‌هایی که بر اساس منافع غیرانسانی صاحبان قدرت پشت درهای بسته و از طریق توافق‌های زیرجلکی با چنگ و دندان نشان دادن این صاحب قدرتان به یکدیگر شکل گرفته است در هم بریزد.

اگر شاه و رژیم ایران شاهین این ترازوست، ملت ما ترازو و شاهین آن را به اعماق جهنم پرتاب خواهند کرد. تحمل این تعادل، برای ما تا همین جا بس است.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بنظر من این انقلاب می توانست الگویی تاریخی برای جهان باشد اما متاسفانه تبدیل به عبرتی تاریخی برای جهان شد!

-- مصطفی ، Dec 18, 2008 در ساعت 01:04 PM

بنظر من این انقلاب می توانست الگویی تاریخی برای جهان باشد اما متاسفانه تبدیل به عبرتی تاریخی برای جهان شد!

-- مصطفی ، Dec 18, 2008 در ساعت 01:04 PM

در مقاله ای که از قول آقای نوری علا مطالبی در زمان انقلاب نقل شده بود پیغام گذاشتم. درج نشد. باز هم میگذارم.
یکی از مشکلات ما در زمان شاه همین روشنفکرها بودند. این مشکل از آنجا بود که نمیخواستند فقط یک شاعر خوب، نویسنده یا فیلمساز خوب باشند. میخواستند هم همه اینها باشند و هم سیاستمدار. من آن وقت بچه بودم و فکر میکردم خیلی حالیشان است. حالا که از خودم سنی گذشته فکر میکنم آخر مگر سر تا پای همه عمر ما چقدر است که بتوانیم هم ادیب خوب شویم هم شاعر و سیاستمدار. به خاطر همین هم شاملو یکهو میشود متخصص امور سیاسی. یا آن یکی نوری علا و براهنی. نمیشد آقای شاملو فقط در همان شعرش از جمعه سیاه میگفت و قال قضیه را میکند.؟
البته توجه کنیم که روح حزب توده که در ابتدای کار یک حزب مترقی بود و هنوز به کلی در حزب کمونیست شوروی حل نشده بود، در شکل گیری شخصیت روشنفکران دهه چهل و پیش از آن نقش بسزایی داشت. و این هم اثرات مثبت داشت بر آن روشنفکران و هم منفی. قسمت جالب برای من این است که همان رهبران حزب توده در آخر کار نشان دادند که اصلا از همان تیوری هایی که از آن دم میزدند چیزی نمیدانستند. اقای طبری در آخر عمر صمیمانه و از ته قلب به اسلام پیوست و من هیچ نفهمیدم از کجای کار دو دل شده بود و به ما هم هیچ نگفته بود تا آخر عمری آنطور برید.
شاید به جای هر کدام این جملات من باید یک مقاله مینوشتم. کوتاه اینکه بنظر من هنرمند و روشنفکر حرفه ای آن هست که هم نظرات سیاسی اش را دارد، هم میداند قرار نیست سیاستمدار باشد. زیر بار حرف زور نمیرود اما از این بابت منتی هم سر مردم ایران نمیگذارد.
روشن شد؟
زمانه جان این یکی را بالا غیرتا بگذار توی سایت تا من دلم گرم شود که وقتی به امید خدا شما روشنفکران دور از وطن برگردید ایران دیگر از سانسور و اختناق و سر بریدن هیچ خبری نخواهد بود.

-- از ایران ، Dec 18, 2008 در ساعت 01:04 PM

فقط باید یک شاعر بزرگ بود که بتوان به خود اجازه داد،...سیاسی ای با این ابعاد را با چنین اعتماد به نفسی ابراز ک

-- یک دوست ، Dec 18, 2008 در ساعت 01:04 PM

"این جنبشی حیرت‌انگیز است که در تمام طول تاریخ و در هیچ یک از جماعات بشری الگوئی نداشته است." (بنقل از شاملوی بزرگ)
البته یادمان نرود که همین شاعر بزرگ مان شاملو ، از "این جنبش"، بعدا با تعبیر "ارگاسمی ملی { یا جمعی}" یاد کرد، بدون هیچ اشاره ای به تغییر موضع 180 درجه ای خود.
دوستان، بنظر می اید که مشکل در خود روشنفکر است. مشکل ِ تکرار و در جا زدن یک ملت را می گویم. وگرنه می دانیم که "دولت هر چه بی کنترل‌تر"، همانقدر جنایت کار تر و خود مدار تر خواهد بود و در درجه ی اول و در نگاهی سطحی و حقوقی، این دولت است که مشکل دارد و موی دماغ بودن مردم و روشنفکر را تاب نمی آورد. اما خودمانیم ها!
روشنفکرانمان هم، "مالی" نبوده اند که کارمان به اینجا کشید. به اینجا نگاه کنید:

شنبه 12 آذر 1357
“در یک گزارش از قول شهود عینی گفته شده که در شب اول ماه، در یک نقطه ۱۰ هلی‌کوپتر با مسلسل از هوا به روی مردم بالای پشت بام‌ها تیراندازی می‌کردند” به نقل از ایرانشهر، نشریه ی شاعر بزرگ ملی، شاملو و برخی از معتبر ترین روشنفکران ایران.

آخه ... ماها بلانسبت چقدر ...ر بودیم که گوش امثال این آقا شاملوی عزیز رو (سردبیر ایرانشهر لندن)، همون موقع توو سال 57 نکشیدیم که:
بابا! شب؟ خیابان های شهر؟ هلیکوپتر؟ تیراندازی؟ خیابون ها و پشت بام های پر از سرباز و مردم، با فاصله‌ی تن- به- تن؟! بعدش تیراندازی از هوا؟! به چه کسی؟ به سرباز یا به مردم؟
تازه مگه همون سربازا کافی نبودند؟ بابا ما که خودمون توو همون خیابونا و فعال دانشگاه بودیم ، این حرفا تو کت ما که نمی تونه بره. همون موقعش هم این خبر رو نشنفتیم.
وقتی یک ملت، 4000 نفر رو به جای 86 نفر کشته ی 17 شهریور جا می زنه، و هیچ کس هم صداش در نمی آد، ....

-- جستجوگر ، Dec 18, 2008 در ساعت 01:04 PM

کاش این متن،زمانی که شاملو زنده بود منتشر می شد تا نظرش را دوباره می پرسیدیم که آیا هنوز هم این طور فکر می کند و اگر فکر و تحلیل اش تغییر کرده ،حال چگونه می اندیشد؟ اما حیف که شاملو را از دست دادیم و صدالبته پاسخ او را به تجربه ای دیرسال.

-- مرتضا.خ ، Dec 18, 2008 در ساعت 01:04 PM

من دي شب پيام گذاشتم چرا منعكس نكرديد ؟!!! كجاي حرف هاي من ايراد داشت ؟!!! آيا به كسي توهين كرده بودم ؟!! پس ما ملت بي خود معطليم ، بي خود از دموكراسي و آزادي حرف مي زنيم . همه مان حرف مفت مي زنيم . آن از روشن فكر ديروزمان با آن نظرات كذايي و بند تنباني اش كه كار ما را به اين جهنم و به اين منجلاب كشيد اين هم از روشن فكران و صاحبان رسانه هاي امروزمان .
...................
زمانه: دوست عزیز، مشکل با توهین حل می‌شود؟ می‌توانید با کلماتی مناسب که مصداق توهین نباشد درباره‌ی هرکسی انتقاد کنید تا ما منعکس کنیم.

-- شهرام عديلي پور ، Dec 19, 2008 در ساعت 01:04 PM

به من بگوييد در كجاي متني كه در انتقاد از نظر شاملو نوشته بودم توهين وجود داشت ؟ چرا افترا مي زنيد ؟ من خودم شاعر هستم و از دوستداران شاملوي بزرگ و تا كنون چند مقاله در ستايش او نوشته ام . او بزرگ مرد شعر ايران بود و هست اما اول آن كه دليل نمي شود هر چه مي گفت درست بود ! از اتفاق او در بسياري از حوزه هايي كه در آن تخصص نداشت وارد مي شد و نظرات نامربوطي مي داد از موسيقي گرفته تا سينما تا استوره و سياست . هنوز يادمان نرفته كه او موسيقي سنتي ايران را عرعر مي دانست و آلفرد هيچكاك را ابلهي بيش نمي دانست . دوم آن كه نقد من در آن يادداشت تنها متوجه ي شاملو نبود ، بل كه نقدم به كل جريان روشن فكري ايران پيش از انقلاب بود كه شاملو و آل احمد نمايندگان برجسته ي آن بودند و ما را به اين روز سياه نشاندند كه امروز مي بينيد . كجا من توهين كردم ؟ آيا نقد با توهين هيچ فرقي ندارد ؟! اگر راست مي گوييد آن يادداشت را بازتاب دهيد و داوري را به عهده ي مخاطبان بگذاريد تا آنان بگويند توهين بود يا نه . و مگر كار يك رسانه ي آزاد جز اين است ؟!!!

-- شهرام عديلي پور ، Dec 19, 2008 در ساعت 01:04 PM

من بعنوان یک خواننده همه نظرات راخواندم دوستی که ارزومیکند که کاش شاملو زنده بودتا امروز نظر میداد معلوم است که نه تنها شامو را نمیشناسد بلکه تاریخ وسیرتحولات این سی سال گذشته را هم بدرستی نمیداند. دوستان احمد شاملو مخالفت خود را بااین رژیم ازهمان دوماه بعدازانقلاب شروع نمود واز طرف خیلی روشنفکر ان وگروههای سیاسی به چپ روی متهم شد.شاملو بعنوان یک روشنفکر وشاعر معتبر نظرخودرا طی مصا حبه ای بیان میداردونه یک رهبر سیاسی. البته کمی هیجان واغراغ پس ازچهل سال خفقان ووحشت که بزرگانی چون اخوان ثالث و صادق هدایت و.... را به عزلت ویاس کشاند از سویی و عشق حقیقی برای ازادی وسعادت مردم ازطرف دیگرمیتواند دلیل اینگونه هیجان و تحلیل باشد. واز همه مهمتر سطح اگاهی اشخاص احزاب وسیاستمداران چه ایرانی وچه خارجی و حتا دولتها ازجمله همین امریکا ایا پس از سی سال همان است که بود؟ دوستان روشنفکر واقعی ومسیول وانسان کسی ا ست که برای مردم وهمراه تحول مثبت مردم حرکت نموده و انسانها راازایدههاونظریات مترقی خود بی نصیب ننماید. مثال روشن این روشنفکران ازجمله محسن مخملباف شاملو......ودرمقابل اینها موسوی گرمارودی و.......را هم داریم که شاعربزرگی هم هست. بیاییم داشته های ارزشمندمان را چون نگینی پاس بداریم

-- hooshang ، Dec 20, 2008 در ساعت 01:04 PM

هیچکس نمیگوید شاملو و بقیه روشنفکران بد بودند یا هستند. فقط روشنفکر هنرمند (چون روشنفکر غیر هنرمند هم داریم) باید جای خودش را در جامعه بداند. باید نقش خودش را بشناسد. مخملباف اول انقلاب تو سر زنهای بیحجاب میزد. یعنی به به طور فیزیکی زنها را کتک میزد. بنظر شما چه تحولی در این آدم بوجود آمده؟ حالا دارد از موضوع افغانستان که پولساز است و مورد توجه تماشاچیان بین المللی نان میخورد.
شاملوی عزیز که دوستش هم دارم، چند سال پیش از مرگش فردوسی را مورد انتقاد قرار داد. نمیگویم چرا آنطور فکر میکرد، ولی به من بگویید انکار فردوسی در آن موقعیت رای به نفع انقلاب اسلامی بود یا نه؟ حداقل کاری که فردوسی برای ما کرد این بود که مردم در قهوه خانه ها نشستند پای نقالی به جای منقل. منصف باشیم. واقعا منصف باشیم. آدمها را باد نکنیم. همانطور که سالها پیش یکی را کردیم خدایگان و سی سال پیش هم یکی دیگر را امام زمان. سالهاست داریم چوب همین ها را میخوریم.

-- از ایران ، Dec 21, 2008 در ساعت 01:04 PM

سلام-خواهش میکنم در مورد امار.وارغام بی اطاع نظرنددید شهدا ١٧ شهریور نه ٨٧ ذفر بودند نه٤٠٠٠ننفر==ااین سایت شما هم پسیار عالی لیست

-- masoud ، Dec 29, 2008 در ساعت 01:04 PM

ببینید هم میهنان خوبم، در فارسی ضرب المثلی داریم؛ که مشکل چو حل گشت آسان شود!
من از آن نسل ام که باید بیشتر می دانستم، ولی کم دانستم! ما تاریخ خود را نمی شناختیم به این خاطر مجبور به تکرار آن شدیم.
عزیزان! خیالاتی با گذشته برخورد نکنیم، ما که در زمان شاه دانشجو بودیم، اگر چیزی حالی مون می شد، باید توی هفت تا سوراخ قایم می شدیم.
من که سال 52( پنج سال پیش از انقلاب) ایران را با ترس و لرز ترک کردم، در اروپا هم از ساواک وحشت داشتم. ما در تهران اجازه حتی خواندن یک رمان و یک شعر را نداشتیم. لطفا نگاه کنید به شعرهای فروغ فرخ زاد( مرض پرگهر) م. اخوان ثالث( زمستان)، احمد شاملو( دختران آبائی) هوشنگ ابتهاج( سپیده) این ها انعکاسی از سیاست های موجود در اجتماع آن روز است. که آزادی نبود، آسایش نبود، امنیت نبود. امروز هم نیست، امروز بدتر است، ولی سر به هوا نباشیم، از گذشت روزگار و از تاریخ بیاموزیم! اگر شاه درک درستی داشت، خود و خانواده اش را آواره نمی کرد و این ملت را هم به خاک سیاه نمی نشاند! اگر جنایت و بدکرداری شاه را نبینیم، باز در دام گذشته می افتیم، آن چنان که تاریخ مشروطه را نخواندیم و نفهمیدیم که امروز کار به جایی رسیده که رئیس مجلس وقت با پرروئی از انقلاب مشروطه سخن می گوید. اگر جناب شاه برای مردم خوب بود، از او حمایت می کردند!
لطفا نگاهی به کتاب " مشروطه ایرانی" نوشته دکتر ماشاء الله آجودانی بیندازید. ما باید با تاریخ مان آشنا بشویم!!
با مهر
سام

-- Saam ، Feb 2, 2009 در ساعت 01:04 PM

با تمام اردتی که به شاعر فقید کشورمان دارم باد اذعان کنم که ایشان در هنگام نگارش این سطور بیشتر از نیروی جوانیش بهره گرفته تا قوه ی عقلانیت

-- رضا ، Feb 5, 2009 در ساعت 01:04 PM