رادیو زمانه > خارج از سیاست > راوی حکایت باقی > تاریخچۀ ترانۀ «مرا ببوس!» | ||
تاریخچۀ ترانۀ «مرا ببوس!»علیرضا افزودی
در سرنوشت هر ملت، و در تاریخ هنر، گاه اثری چنان روح زمانه را تصویر میکند، و چنان بیانگر حس و جان مردمان است که بهعنوان جزئی پایدار از فرهنگ و تاریخ یک ملت، همواره برجا میماند. از سال 1332، و ضربۀ کودتایی که به نهضت ملی، و امید ملتی برای راهایی پایان داد، چیزی نگذشته بود که برای نخستین بار از رادیو ایران آنزمان، و در برنامۀ «شما و رادیو»، آهنگی پخش شد که سالهای وسال، ذهن و زبان جوانان آن روزگاران را به زمزمۀ مکرر خود وا داشت. ترانۀ «مرا ببوس»، اثری با صدای «حسن گلنراقی»، با آهنگی از ساختههای «مجید وفادار»، همراه با ویلون «پرویز یاحقی» و پیانوی «مشیرهمایون شهردار». «پرویز خطیبى» نمایشنامهنویس، طنز پردار و برنامهساز معروف رادیو ایران، در مجموعه خاطرات خود از جمع هنرمندان که در کتابی با عنوان «خاطراتی از هنرمندان» بهچاپ رسیده، درباره ضبط ترانۀ «مرا ببوس» مىنویسد: از چگونگی ضبط این ترانه، در کتاب خاطرات هنری «اسماعیل نواب صفا» ترانهسرای معاصر، که با نام «قصۀ شمع» انتشار یافته روایت دیگری میخوانیم. او به نقل از «عباس فروتن» که در سال 1336، تنظیم برنامۀ «شما و رادیو» را که روزهای جمعه از رادیو پخش میشد؛ به عهده داشت مینویسد: باری، ترانۀ «مرا ببوس» با صدای «گلنراقی»، ضبط و اجرائی دوباره نشد. هر چه بود و هست، همه از همان نسخهای است که در استودیوی شماره 8 رادیو ایران، در میدان ارک تهران ضبط شده. «مرا ببوس» با همان شکل و کیفیت، هنوز هم محبوبترین آهنگ جوانان دهۀ چهل و پنجاه بهشمار میرود. در همان ایام، مردمان گفتند و باور کردند که شعر این ترانۀ غمگین و درعین حال شورانگیز را سرهنگ ژاندارمرى «عزت الله سیامک»، از رهبران سازمان نظامی حزب توده ایران، پیش از اعدام در27 مهر ماه 1333 در زندان و در وصف سرنوشت غمانگیز افسرانی که اعدام میشدند، سروده است. عدهای نیز بر این تصور بودند که این ترانه را سرهنگ دوم توپخانه «محمدعلى مبشری» عضو دیگری از رهبری این سازمان، در وصف «سرهنگ سیامک» در آخرین دیدار خود با دخترش در شب قبل از اعدام سروده است. سرایندۀ شعر ترانۀ «مرا ببوس» که بود؟ خلق به بانگ «مرا ببوس» تو برخاست آنچنان که از زندگی دیگر شاعران معاصر نوشتهاند و خوانده و میدانیم، از زندگی «حیدر رقابی» متخلص به «هاله»، اطلاعات و جزئیات چندانی در دسترس عموم نیست. آنچه که بنا به مکتوبات موجود مسلم است، این است که او از نظر گرایش و بینش سیاسی، فردی ملیگرا و در عینحال فعال بوده. «بیژن ترقى» دربارۀ نسبت خود با «حیدر رقابى» میگوید: «ما دو كودك همسن و سال بودیم كه از آغاز طفولیت اكثرا در خانۀ پدربزرگ، یكدیگر را ملاقات میكردیم. مادرانمان دخترعمو بودند. . . او از آنجا كه طبعى حماسى و مبارزهجو داشت، بهزودى در ردیف طرفداران «دكتر مصدق» و «حزب جبهه ملى» درآمد. [. . .] او جوانى شجاع و رشید و موجودى پاک و بىشائبه بود، چنان كه بارها به علت احساسات تند، یكه و تنها درصدد بههم ریختن بساط مخالفین برمىآمد. بههمین جهت به دفعات مكرر، مجروح و خونین راهى بیمارستان مىشد، ولى دست از مبارزه نمىكشید. بالاخره با بروز وقایع 28 مرداد از آنجا كه در جستوجو و دستگیرى او بودند، به ناگزیر ما او را از تهران دور كرده، در حالى كه بیش از ۲۰ سال نداشت مخفیانه راهى كشور آلمان شد.» در کارنامۀ فعالیتهای هنری او به مجموعه اشعار «آسمان اشک» برمیخوریم که اول بار در سال 1329، [سه سالی قبل از وقوع شروع اعدام افسران سازمان نظامی حزب توده] و توسط «انتشارات امیرکبیر» چاپ و منتشر شد. «ناصر انقطاع» در معرفی خود از «حیدر رقابی» مینویسد: « . . . او در سال 1334 از ایران رفت و در کشور آمریکا سرگرم تحصیل در دانشگاه کلمبیا شد و در رشتۀ «حقوق بینالملل» از این مرکز عملی لیسانس و فوقلیسانس خود را گرفت. ولی چون دست از ستیز با رژیم پس از 28 مرداد برنمیداشت، با سفارت ایران در آمریکا درگیر شد و زمانی که کارشکنیهای سفارت عرصه را بر او تنگ کرد، بهناچار به «آلمان» رفت و دورۀ دکترای فلسفه را در دانشگاه برلین گذرانید. و در برلین هم خاموش نماند و «سازمان دانشجویان ملی» را پایهریزی و هفتهنامهای بهنام «پیشوا» را منتشر کرد. (این پیشنامی بود که دکتر «حسین فاطمی» به «مصدق» داده بود. «حیدر رقابی» پس از انقلاب بهمن 1357، بعد از بیست و چهار سال دوری از میهن، با این امید که بتواند خدمات سیاسی و اجتماعیاش را از سر بگیرد، به ایران بازمیگردد. ولی چندان توجهی به او نمیشود و بهناچار دوباره به آمریکا برمیگردد. ده سال بعد از این بازگشت، به بیماری سرطان طحال در بیمارستانی در کالیفرنیا بستری میشود. با وخامت حالش، و با توسل به برادرش «جهانگیر رقابی»، در آخرین روزهای زندگی دوباره به ایران بازمیگردد، و 19 آذر ماه سال 1367 در تهران، رخت از جهان برمیچیند. «حسن گلنراقی» و ترانۀ «مرا ببوس» در همه عالم کسی به یاد ندارد حرفۀ «حیدر رقابی» ترانهسرائی نبود. گو اینکه بر مبنای یکی از سرودههای او آن ترانۀ معروف ساخته شد. و «حسن گلنراقی» خوانندهای رسمی نبود و نشد. گرچه ترانۀ «مرا ببوس»، فقط با صدای اوست که به دل مینشیند و جاودانه شده. «حسن گلنراقی» در سال 1300 خورشیدی در کوچۀ آبشار خیابان ری در تهران بهدنیا آمد. بعد از تحصیلات متوسطه، به کار پدری خود که خرید و فروش بلور و چینی عتیقه بود پرداخت. نوشتهاند که او کمکم در رشتۀ عتیقهشناسی کارشناسی ارزنده شد و دست اندر کاران این رشته نظر او را قبول داشتند. در کار و کاسبی قانع و درستکار بود و تا آخر عمر مورد احترام بازرگانان و صنف بلور و چینی بود. اگر بخواهیم از چگونگی علاقهمندی او به بازخوانی ترانۀ «مراببوس» بگوئیم، اول باید از «پروانه» گفته باشیم که قبلا و اول بار این ترانه را برای استفاده در فیلمی سینمایی اجرا کرد. «پرویز خطیبی» در صفحۀ 76 از کتاب «خاطراتی از هنرمندان» در بارۀ این خواننده نوشته: آنچه که او روی آهنگ «مجید وفادار»، خوانده، در واقع یک بند، و در اصل همان شعر «مرا ببوس» چاپ شده در کتاب «آسمان اشک» سروده «حیدر رقابی» است. «مجید وفادار» آهنگساز این ترانه، در مصاحبهای که در شماره 1418 هفتهنامه «تهران مصور» به تاریخ 11 آذر ماه 1349 بهچاپ رسیده، میگوید: «ژاله علو» و «ناصر ملکمطیعی» در فیلم «اتهام» ترانۀ «مرا ببوس» در یکی از صحنههای فیلم با صدای «پروانه»، و با لبخوانی «ژاله علو» خوانده میشود از «ژاله علو» بازیگر نقش زن در این فیلم، نقل است که:«خانم پروانه خواننده ترکزبانی بود که آن روزها با ترانه «آن بام بلند» معروف شد، و در فیلم «اتهام» که من به اتفاق «ناصر ملکمطیعی» در آن ایفای نقش میکردم، به جای من خواند. من در شب جدایی با دخترم کوچکم این ترانه را در متن فیلم لبخوانی میکردم. . .» فیلم «اتهام» در خرداد ماه سال 1335، روی اکران میرود. جدا از قصه مردمپسند فیلم، آهنگ و شعری که در صحنۀ وداع مادر با خود اجرا میشود، به دلها مینشیند. «پوران وفادار» برادر زادۀ «مجید وفادار»، که دستی در موسیقی داشت و یکی دو سالی نیز با نام هنری «فیروزه» از خوانندگان رادیو بود، درباره خاطرات خود از ترانۀ «مرا ببوس»میگوید: «هاله [حیدر رقابی] شاعر این ترانه، به دلیل فعالیتهای سیاسی و طرفداری از ملیگراها تحت تعقیب بود و میخواست از کشور خارج شود. عمویم شعر نیمهکارهای از او داشت که میخواست برایش آهنگی بسازد. [منظور همان یک بندی شعری است که «پروانه» برای فیلم خوانده] شبی که به دیدار عمویم آمده بود تا خداحافظی کند، عمویم او را به داخل خانه میکشاند و از او میخواهد که این ترانۀ نیمهکاره را تمام کند. او هم که تحت جدایی از نامزدش و وطنش بود این ترانه را به تمام میکند. اما دیگر آن شب نمیتواند تهران را ترک کند و شب را همانجا میگذراند. هفته بعد با کمک دوستان و خانواده از تهران خارج، و به سمت آلمان حرکت میکند.» در بارۀ این دیدار شبانه و خداحافظی شتابزده، روایت دیگری به نقل از «بیژن وفادار» پسر «مجید وفادار» که خود شاهد و ناظر بر آن بوده و «نواب صفا» آن را عینا در کتاب خاطرات هنری خود آورده: حقیقت و خاطره یاد تو در خاطرم همیشه شکفتهست یکی از محسنات «یاد نگاری» و «خاطرهنویسی» آن است که بعدها با جمع و فراهم کردن آنها میتوان رخداد واقعهای را هم از چند منظر متفاوت، و هم در ترتیب و توالی وقوع آن اتفاق دید و بررسی کرد. از خواندن این روایتها به نظر میرسد «حیدر رقابی» جوان به ذوق و طبعی که داشته، مجموعهای از سرودههای خود را با عنوان «آسمان اشک» در «انتشارات امیرکبیر» بهچاپ میرساند [سال 1329]. سرودهای با نام «مرا ببوس» در این دفتر شعر هست که مورد توجه آهنگساز معروف آن دوران «مجید وفادار» قرار میگیرد. او در سفارشی که از «شاپور یاسمی» برای ساختن موسیقی فیلم «اتهام» گرفته، آهنگی بر این قطعه میگذارد و آن را در صحنۀ وداع مادر از دخترش، با صدای «پروانه» استفاده میکنند. با کنار هم گذاشتن روایتهایی که از این دیدار شتابزده و فوری، و تقریبا نیمهپنهان حاصل میشود، میتوان حدس زد که در آن خلوت سهربع ساعته! «مجید وفادار» آهنگساز، به «حیدر رقابی» گفته که: «ما از این شعر چاپ شدۀ شما استفاده کردهایم و چون هنوز فیلم اکران نشده، شما آن را نشنیده و خبر ندارید.» بعد ویلون را برداشته و ملودی آهنگی که ساخته را برای شاعر نواخته. و بعد اینکه: «چه خوب میشد اگر شما بر همین تم و مولودی، می توانستید بقیۀ این شعر را هم بگوئید تا در جای خود به عنوان کاری مستقل ارائه شود.» و اما اینکه چگونه این ترانه با صدای «حسن گلنراقی» خوانده و پخش میشود، مسئلهای است که در عین سادگی، باز به دست و قلم دوستان دور و نزدیک ـ شاید به حرمت دوستی و یا حفظ نام «حسن گلنراقی» که خواسته بود یکبار و برای همیشه، پاسخی به ذوق و میل خواندن خود داده باشد ـ و یا بههر دلیل و نیت دیگر، به ماجرایی پیچیده و مرموز، و در نهایت به تاریخ ترانهای تحریف شده و مخدوش تبدیل شده است. قبلا به نقل از «بیژن وفادار» پسر «مجید وفادار» در کتاب خاطرات هنری «اسماعیل نوابصفا» خواندیم که چگونه «حیدر رقابی» به دیدار پدر میآید و آن دو در خلوتی سهربع ساعته، به توافق ساختن ادامه آن شعر و آهنگ میرسند و همانشب حدود ساعت ده، «رقابی» تلفنی ادامۀ شعر را میخواند و «بیژن» خود آن را یادداشت میکند و به پدر میدهد. «مجید وفادار» بر مبنای بندهای تازه سروده شده، شروع به ساختن دنبالۀ آهنگی که قبلا برای فیلم «اتهام» تهیه کرده میکند. در ادامه همین نقل و در همان کتاب، باز میخوانیم: «. . . من و «پوران» دختر عمویم، [پوران وفادار، دختر حمید وفادار] شعر و آهنگ را یاد گرفته بودیم. «پوران» در فراگیری آهنگ، استعداد عجیبی داشت و این امر را بهخوبی و بهزودی فرا گرفته بود. دیگر پدرم از سرگذشت اجرای آن بیخبر بود و قصدش این بود که اجرای آن را بر عهدۀ خوانندۀ مناسبی بگذارد. تا اینکه روز جمعهای ناگهان شنیدیم که آهنگ «مرا ببوس» را خوانندهای بهنام آقای «گلنراقی» با ویولن آقای «یاحقی» و پیانوی «مشیرهمایون» اجرا میکند. پدرم متحیر، از من پرسید: شما این شعر و آهنگ را برای کسی خواندهاید؟ گفتم نه. بعد معلوم شد «پوران» دختر عمو «حمید» آنرا در یک مهمانی خصوصی خوانده و صاحبخانه، بدون اینکه قصدش را به او بگوید، شعر را میگیرد. ولی اینکه چگونه بهدست مرحوم «گلنراقی» رسیده بیخبرم. . .» گفتیم که فیلم «اتهام» در خرداد ماه سال 1335، به نمایش عمومی در آمد. اما ترانۀ «مرا ببوس» با صدای «پروانه» در آن فیلم، چندان مطرح نشد. اما نوشتهاند که «آهنگ و شعرش بسیار مورد توجه موسیقیدانها، و از آنجمله «پرویز یاحقی» قرار گرفت. «پوران وفادار» با اشاره به همین موضوع، در روایت خود از چگونگی اجرای این ترانه با صدای «حسن گلنراقی» میگوید: دنبالۀ ماجرا را هم که قبلا نوشتهایم و همه میدانیم. یکسالی است که فیلم «اتهام» اکران شده. شعر و آهنگ آن مورد توجه آهنگسازان، از جمله «پرویز یاحقی» قرار گرفته. «حسن گلنراقی» در پایان عمر خود، گرفتار بیماری فراموشى [آلزایمر] و تومور مغزى شد، و بهرغم تلاش پزشكان، در مهر ماه سال 1372 در تهران درگذشت و در گورستان قدیمی «امامزاده طاهر» واقع در «مهرشهر کرج» به خاک سپرده شد. روی تو را بوسه دادهایم چه بسیار فایل صوتی این مطلب را از [اینجا] بشنوید! |
نظرهای خوانندگان
خيلي دوست داشتني، جالب و يادگاري در ذهنم باقي ماند.
-- نبي ، May 20, 2007 در ساعت 09:40 PM(دارم با يارم پيمانها)
Khob bod sheare marabebos ra dar in maghaleh miavardid
-- anoush1234@yahoo.com ، May 21, 2007 در ساعت 09:40 PMسایت خوبیه اگه خبرا عمومیتر باشن بهتره. در ضمن خیلی از صفحههایی که تصویر دارند باز نمیشن. خوب اگه اینطوریه تصویری نباشه و منتش رو کامل کنید.
-- مریم ، May 21, 2007 در ساعت 09:40 PMخبرها به روز باشه خیلی بهتر میشن. گاها خبرهایی هستن که چند روزه و قدیمیاند.
مرسی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون از حسن نظر و توجهای که دارید. باز نشدن صفحاتی که عکس دارند، احتمالا ناشی از نوع یا نسخۀ مرورگری است که در کامپیوتر دارید.
جُنگ صدا البته برنامه یا سایت خبری نیست، با این وجود نظر شما در بارۀ اخبار و روزآوری آن به اطلاع مسئولین و به خصوص دبیران سایت خواهد رسید. موفق باشید. علیرضا افزودی (جُنگ صدا)
باسلام . از این نوشته واقعا استفاده کردم. ممنون میشوم اگر در مورد دیگر موسیقی دانان ادامه یابد.
-- Amin ، Jun 22, 2007 در ساعت 09:40 PM