رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ خرداد ۱۳۸۶
راوی حکایت باقی

نامزدی وزارت فرهنگ؟ گفت‌وگو با «سوسن تسلیمی»

علیرضا افزودی

«سوسن تسلیمی»، بازیگر و کارگردان تئاتر و سینما از آن معدود هنرمندانی است که چندان نامی از آنها برده نمی‌شود و نمی‌شنویم. دلیل آن شاید یکی هم اینکه او فارغ از نیاز به مطرح شدن، و دور از جنجال و هیاهو، پیگیر کار خود است؛ و این تمرکز کردن روی کار، گاهی چنان، که حتی از خود و آنچه که در باره او می‌گویند و می‌نویسند غافل و بی‌خبر می‌ماند.
این اواخر با درج خبری مبنی بر نامزدی او برای پست وزارت فرهنگ کشور سوئد در یکی از روزنامه‌های چاپ ایران، و انتشار همزمان این خبر در چند سایت پربیننده در گسترۀ اینترنت، تازه‌ترین و به‌قول خودش: تنها خبر مربوط به او در این‌همه سال‌ها بود.
خبردار شدیم این روزها او در تئاتر بزرگ شهر گوتنبرگ در جنوب سوئد، مشغول کارگرانی نمایشنامه (VD) [مدیر عامل]، و تمرین با بازیگران این نمایش است. نمایشی که قرار است برای اول اردیبهشت ماه آماده و روی صحنه برود.
در زمان استراحت میان دو تمرین، فرصتی شد تا از سوسن تسلیمی در بارۀ خبر نامزدی او برای پست وزارت فرهنگ در سوئد جویا شوم. امکان حضور در محل تمرین نبود، با او تلفنی صحبت کردم. با تلفن دستی موبایل جواب می‌داد و صدا آنچنان که باید، صاف و شفاف نبود، ولی آنچه که او می‌گفت و گفت، موضوع این نامزدی را برای ما و شما روشن می‌کرد و قرار هم همین بود.




ع. ا: خانم تسلیمی، این روزها خبر نامزدی شما به‌عنوان وزیر فرهنگ در کشور سوئد، اینجا و آنجا دیده و شنیده می‌شود...

س. ت: من خودم ندیده‌ام. چند نفری به من زنگ زدند و این مسأله را گفتند، ولی چون من خودم ندیده بودم، نمی‌دانستم خبر چگونه است، در‌نتیجه نمی‌دانستم چگونه و کجا باید آن را تکذیب کنم. ولی اینطور که شنیده‌ام گفته‌اند «نامزدی وزارت فرهنگ» یا «وزیر فرهنگ». من نمی‌دانم این خبر از کجا آمده و به چه شکلی؟ حتی گویا گفته‌اند از طرف سوسیال دموکرات‌ها و البته اشتباهات دیگری هم در این خبر بود که به‌هرحال به من ربطی ندارد. ولی تا آن‌جا که مربوط به نامزدی می‌شود، می‌توانم بگویم که: نه! تکذیب می‌کنم. نامزدی وزرات فرهنگ در سوئد؟ اصلاً چنین چیزی نیست. فکر می‌کنم شاید این خبر از اینجا برداشت شده که کسی در مطبوعات سوئدی مطلبی خوانده و آن‌هم اینکه: در زمان انتخابات که به روال معمول، چند روزنامۀ فرهنگی و هنری کسانی را به تشخیص خود برای پست‌هایی دولتی پیشنهاد می‌دهند؛ گویا چند جا، نامی هم از من برده شده بود. احتمال دارد کسی که این خبر را درج کرده، اسم مرا در این مطبوعات دیده و اینطور استنباط کرده که من از طرف دولت نامزد شده‌ام، در حالی‌که اینطور نیست.


ع. ا: در این خبر همچنین آمده بود که خانم تسلیمی در مصاحبه‌های متعددی با تلویزیون و نشریات سوئدی، با سؤالات آنها دربارۀ برنامه‌های آیندۀ خود برای این پست مواجه می‌شود.

س.ت: نه! من یک‌بار در برنامه‌ای تلویزیونی که Sverige [سوئد] نام دارد و ساعت شش بعدارظهر روزهای یکشبنه پخش می‌شد، یکی از مهمانان برنامه بودم. در این برنامه، بیشتر به مسائل روز کشور سوئد می‌پردازند. انتخابات تازه تمام شده بود و گروه موتلفۀ احزاب راست و میانه روی کار آمده بودند. مجری برنامه ضمن سؤالاتی که می‌کرد، از من هم پرسید: «خانم تسلیمی، اگر شما وزیر فرهنگ بشوید، چه کار و اقداماتی خواهید کرد؟»
من متعجب ماندم و گفتم: «من که وزیر فرهنگ نخواهم شد.»
مجری برنامه گفت: «حالا فرض کنیم که شده‌اید، کارهایی که می‌کنید چه خواهد بود؟»
من گفتم: «خب البته به گروه‌های تئاتری و فرهنگی کمک بیشتری خواهم کرد.» این را گفتم و تمام شد. حالا احتمال دارد این برنامه را دیده باشند و این استنباط شده باشد که با من به‌عنوان نامزد وزارت فرهنگ مصاحبه می‌کنند و من دارم برنامه‌های کاری خود را در آینده توضیح می‌دهم.


خانه پیشکشوتان هنر در ایران!؟


ع.ا: خانم تسلیمی، شما چقدر فرصت می‌کنید از آنچه دربارۀ شما در دنیای اینترنت می‌گذرد باخبر شوید؟

س.ت: راستش من اینترنت را بیشتر برای اخبار ایران نگاه می‌کنم و یا خبرهای هنری و آنچه در این خصوص در ایران اتفاق می‌افتد. چون کنجکاوم بدانم که در فضای هنری ایران، چه اتفاقاتی می‌افتد و مثلاً چه فیلم‌های تازه‌ای ساخته شده یا می‌شود. ولی درمورد خودم تا حالا هیچ خبری ندیده‌ام. یعنی برخورد نمی‌کنم به خبرهایی که از من بوده باشد. راستش این اولین بار است و آن‌هم از زبان دوستان و همکاران دیگر به گوشم رسیده.


ع.ا: نه خانم تسلیمی! این اولین‌بار نیست. چندی پیش هم در روزنامۀ «حیات نو» خبری دربارۀ «خانه پیشکسوتان هنر» چاپ شده بود و اسم شما هم جزو شرکت‌کنندگان آمده بود.

س.ت: نه! من نبودم. من متأسفانه اصلاً خبری از این «خانه هنر» ندارم.


ع.ا: تا آنجا که می‌دانم شما در این سال‌های اخیر ایران نبوده‌اید...


س.ت: خانۀ پیشکسوتان در ایران است!؟ ای بابا... من به ایران اصلاً پا نگذاشته‌ام. من فکر کردم منظور شما «خانۀ پیشکسوتان» در خارح از ایران است. نه! من اصلاً پایم را در ایران نگذاشته‌ام. تکذیب کامل می‌کنم.
می‌دانید، راستش گاهی خبرهایی دربارۀ آدم می‌دهند که اگر بخواهد وقت روی آن بگذارد، باید تمام زندگیش را برای تأیید یا تکذیب آن هدر بدهد.
شما می‌دانید که چه شکلی است. شایعه می‌شود. خبر می‌رود. آدم کارهایی را که نکرده است، می‌گویند کرده. حرف‌هایی را که واقعاً نزده، می‌گویند زده. اظهاراتی که من واقعاً در جایی نکرده‌ام، از قول من نقل قول می‌شود. و متأسفانه بعضی از آن اظهارات که به اسم من قلمداد شده، اظهارات خوب و درستی نیست و من خیلی از شنیدن آنها متأسف می‌شوم. و گاه‌گاهی هم اگر جایی مصاحبه‌ای شده، تکذیب کرده‌ام و گفته‌ام که این چیزها را من جایی نگفته‌ام و اگر هم از قول من جایی منتشر شده، به من هم نشان بدهید. و این باعث تأسف است. ولی خب، گاهی هم شایعات به این شکل است که «وزیر فرهنگ» شده و حداقل این یکی دیگر به آدم لطمه نمی‌زند.


من ایرانی‌ام و به آن افتخار می‌کنم.


ع.ا: این خبر که جای خوشحالی داشت و چندتایی از سایت‌های پُربیننده به آن لینک دادند و بسیاری از ایرانیان به‌هم تبریک گفتند و حتی یکی دو سایت با‌هم سر این قضیه درگیر شدند که: چرا تحریف؟ و چرا با خانم تسلیمی اینطور برخورد می‌کنید؟ آیا یکی از این اظهاراتی که گفتید زیاد هم خوشایند نیست و از قول شما اینجا و آنجا به‌صورت شایعه پراکنده شده را می‌توانید بازگو کنید؟

س.ت: بله، ببینید یکی مثلاً اینکه، من واقعاَ نمی‌دانم این خبر از کجا در آمد که گفتند: «خانم تسلیمی گفته که من ایرانی نیستم. من اصلاً خوشم نمی‌آید که با ایرانی‌ها تماس داشته باشم.» من بسیار متأسف شدم و خُب، آدم بسیار عصبانی هم می‌شود. ببینید، یک وقتی آدم یک حرفی می‌زند و پای آن هم می‌ایستد و دلایل خودش را هم می‌گوید. ولی مسأله اینجاست که این حرف اصلاً از طرف من گفته نشده. چون من هر کاری می‌کنم، حتی کارهای سوئدی من، نقشی از گذشتۀ کار من در ایران را با خود دارد. چون تمام پیشینۀ کاری من از آنجاست. من آنجا بزرگ شده‌ام، کار را آنجا یاد گرفتم، مدرسه و دانشگاه را آنجا رفتم، با اساتید آنجا کار کردم... یعنی نمی‌شود جدا از آنجا بود. غیر از این، مگر می‌شود آدم ملیت خودش را انکار کند!؟ مگر می‌شود گفت که من ایرانی نیستم!؟ اصلاً چنین چیزی امکان ندارد. حتی اینجا در سوئد هم وقتی من کارهای سوئدی می‌کنم، می‌نویسند: بازیگر یا کارگردان ایرانی ـ سوئدی. هرجا که بوده، به این اشاره شده و من هم خیلی خوشحال می‌شوم، چون‌ آرزوی قلبی من است. یعنی هر ایرانی ـ چه من باشم، چه هرکس دیگر ـ که با کار مثبت خود بتواند اثر مثبتی در سوئدی‌ها بگذارد، برای همۀ ما خوب و خوشایند و باعث افتخار است. آنوقت من چطور می‌توانم بگویم: من ایرانی نیستم!؟
من نمی‌دانم کسانی که این خبرها را پخش می‌کنند چرا و با چه نیتی این کار را می‌کنند. خیلی باعث تأسف است. و دیگر اینکه چرا روبرو و در روی خودم نمی‌گویند و می‌روند پشت سر می‌گویند. به‌هرحال، خیلی خیلی باعث تأسف من بود و سال‌ها وقت مرا گرفت. هرجا که بود از من این سؤال را می‌کردند که: شما این حرف را زده‌اید یا نه؟. آدم مقداری از انرژی و نیرویش را از دست می‌دهد تا برای همه توضیح دهد که: نه! من چنین چیزی نگفته‌ام...

این گفت‌وگو را از [اینجا] بشنوید!




لینک‌های مرتبط:

روزنامه حیات نو:
شب هنرمندان در خانه پیشکسوتان هنر
نام سوسن تسلیمی در بین هنرمندان حاضر در این شب.

روزنامه اعتماد ملی:
سوسن تسلیمی، نامزد وزارت فرهنگ سوئد

سایت بازتاب:
بازیگر سربداران، نامزد وزارت فرهنگ سوئد

سایت استکهلمیان:
حزب سوسیال دموکرات برنده انتخابات و سوسن تسلیمی وزیر فرهنگ

وبلاگ محمد تاجیک:
سوسن تسلیمی همچنان نامزد کابینه سایه حزب پیروز درانتخابات کشور سوئد است.

رادیو زمانه: خبر اول:
سوسن تسلیمی، نامزدی خود برای وزارت فرهنگ سوئد را تکذیب کرد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ای کاش آرزو نبود و در روزگاری بودیم که خانم تسلیمی کاندید وزارت فرهنگ ایران می‌شدند. و کار از نابکاران به کاردانان واگذار می‌شد.
چه چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. . .

-- جهانگير آرشيد ، Mar 15, 2007 در ساعت 09:58 PM

دست «رادیو زمانه» درد نکند که سرانجام همه‌ی ما را از این تردیدها و شک‌هایی نظیر: سوسن تسلیمی ... می‌شود و یا سوسن تسلیمی نمی‌شود، رهانید.
پرانتز: البته آن «شک» بالایی من، ربطی به «یوم الشک»های متداول ندارد!
http://www.karaa.blogfa.com

-- حسین ، Mar 15, 2007 در ساعت 09:58 PM

به یقین شخص مورد نظر روزنامه حیات نو خانم سوسن سلیمی بوده که آن شب در مراسم حضور داشتند و نه خانم سوسن تسلیمی :)

-- ماکان مهرپویا ، Mar 15, 2007 در ساعت 09:58 PM

دوستان خوب! مرسی و خلاصه یک تشکر حرفه‌ای تصیب شما.
اما خدا وکیلی، یک «لید» یا «اشاره» کوچولو، این گفت‌وگو را احیا می‌کرد. در آن لید جا افتاده از این گفت‌وگو، می‌شد مختصری به شایعه وزیر شدن خانم تسلیمی اشاره می‌کردید و به این همین بهانه‌، ظریف و تیتر وار، سرکی می‌کشید به زندگی فعلی سوپراستار گذشته‌ی سینمای ایران و. . .
اگر بگید من خیلی ایراد می‌گیرم، آن‌وقت مجبور می‌شوم بگم: سوتیتر هم لازمه!
(چشمک)
http://www.karaa.blogfa.com
______
عزیز گرامی
ما البته که با هم می‌آموزیم و از هم می‌آموزیم.
از راهنمایی‌های خود برای بهتر شدن کار مضایقه نکنید.
اسمش را «ایراد» نگذاریم. این لطف و همدلی شماست و ما هم سپاسمندیم.
علیرضا افزودی «جُنگ صدا»

-- حسین ، Mar 15, 2007 در ساعت 09:58 PM

bhter ast hamwatanan ma dar soed zabanshan ra bhtar konnd ta dochare eshtbah bozorg nshawand.

-- imani az Alman ، Mar 15, 2007 در ساعت 09:58 PM

این هم سرکی به زندگی فعلی سوپراستار گذشته‌ی سینمای ایران خانم تسلیمی:
«سوسن تسليمی» هنرمند پرآوازه، نابغه تئاتر و سينمای ايران، فرزند منيره و خسرو تسليمی به سال 1328 در رشت متولد شد. پدر و مادر وی نيز در کار تئاتر بوده و در رشت و تئاتر نوشين در تهران فعاليت مي‌کردند. سوسن در مورد والدين‌اش می‌گويد: . . .
ادامۀ مطلب را در اینجا بخوانید:
http://www.shomaliha.com/zanan/taslimi.html

-- Ghazal ، Mar 15, 2007 در ساعت 09:58 PM

ایکاش راست بود.

-- زهره ، Mar 16, 2007 در ساعت 09:58 PM

ما دچار بیماری سخت بیماری فراموشی هستیم. ما برای درمان درد فراموشی به فراموشی پناه می‌بریم.
بانو «سوسن تسلیمی» بازیگز، نمایشگر و یا هر گنجی که هست، آیینه رنجهای دوره‌ای است که هنوز روان مردمی می‌خراشد.
از سوسن تسلیمی می‌خواهند که دوباره ایران بازگردد. خب!؟ که چی!؟ مگر «بیضایی» که ماند چه شد؟ جز اینکه رنجش انبوه شد و بر جابش نشست و دردش را نوشت؟ (همین تابستان 84 خورشیدی همچنان نمایش سترگش بر صحنه تئاتر شهر زیر فشار تیغ اصلاح و حذف بود. . . و اصلاح‌طلبان هنوز بر اریکۀ قدرت بودند.) بر آنان که نجیبانه و معصومانه ماندند و هنر می‌آفریند چه می‌گذرد؟
بد نیست اگر به‌خاطرات آن روزگار نگاهی دوباره کنیم! که چه کردند و چگونه حرمت هنر و قلم و انسان را شکستند و هنوز هم می‌شکنند.
ساده‌انگاری‌ست که گمان کنیم همه چی خوب شده و جوانان دیگر شلوار جین می‌پوشند، هیپ‌هوپ و راک باند دارندو کسی به کارشان کاری ندارد! وقت و مصلحت نیست که تیغ بر شلوار و ران جوانانمان بکشند و صورت نازنینی را که خدایش زیبا آفریده بود با اسید مخبثان خداپرست بسوزد. . . یادمان رفت؟
دامن هنر و هنرمندان را با جهان آلوده قدرت بیش از این نمی‌آلایم. ولی کار هنرمندان را به ایشان واگذاریم و این همه مصلحت‌جویانه نخواهیم که این کنند و آن کنند.
بانوی نمایش ایران هر کجا که هست، چون خدایگانی‌ست که جهانی از آبشخور آفرینشش سیراب می‌شوند، ارزش و جایگاهش فراتر از مکان‌هاست، حال اینجا یا آنجا.
نایی‌جان با جهان پیرامونش به زبان شکسته سخن می‌گوید. پرندگان آزاد زبانش را خوب می‌دانند. دستانش را می‌بوسم و به احترامش گذشته را بازخوانی می‌کنیم.
_____
توضیح: متن ارسالی بالا در اصل با حروف لاتین و به اصلاح «فارگیلسی» تایپ و ارسال شده بود که عینا [بدون حدف و اضافه] برای راحت خوانده شدن دیگر خوانندگان این صفحه به فارسی برگردانده شد.
علیرضا افزودی «جُنگ صدا»

-- Bari-Berlin ، Mar 16, 2007 در ساعت 09:58 PM

سوسن‌ تسلیمی‌ فقط‌ با حضور در شش‌ فیلم‌ به‌ جایگاهی‌ بی‌بدیل‌ رسیده‌. شاه‌نقش‌هایی‌ مثل‌ «مرگ‌یزدگرد»، «باشو، غریبه‌ کوچک‌»، «شاید وقتی‌ دیگر» (اصلا همه‌ فیلم‌هایش‌ شاه‌نقش‌ هستند) با نوعی‌ بازی‌ تاکیدآمیز نمایشی‌ شناخته‌شده‌ترین‌ هنرپیشه‌ میان‌ اغلب‌ سینما دوستان‌ جدی‌ است‌. البته‌ او مخالفانی‌ هم‌ دارد که‌ شیوه‌ پراغراق‌ بازیگری‌ او را بیشتر متعلق‌ به‌ دنیای‌ نمایش‌ می‌دانند تا سینما.به‌ هر حال‌ این‌ سفر کرده‌، معتبرترین‌ نام‌ در میان‌ هنرپیشگان‌ ایران‌ است‌ و قله‌یی‌ برای‌ سنجش‌ اوج‌ و فرود دیگران‌.

-- Nasrin ، Mar 17, 2007 در ساعت 09:58 PM

تسلیمی، یک زن است؛ یک زن ایرانی؛ او نشان و مثالی دیگر است از استعدادهای بالقوه و بالفعل زنان این دیار؛ زنان مظلوم این دیار . . . او ثابت کرده است که در محیط مهیا و مناسب، شکفتن آسان‌تر است و ممکن‌تر . . .
کانون زنان ایرانی / مرتضی کاظمیان
http://herlandmag.info/news/07,03,17,11,08,31/

-- بدون نام ، Mar 17, 2007 در ساعت 09:58 PM

خانم تسليمي
همشهريانتون به شما افتخار مي كنند

پاينده باشيد

الناز از رشت

-- الناز ، Mar 22, 2007 در ساعت 09:58 PM

متاسفم برای این کشور یعنی ایران که خانم تسلیمی را به عنوان وزیر فرهنگ یکی از با سوادترین کشوهای دنیا به نام سوئد از دست داد. وقتی صفار هرندی و خانم تسلیمی با سمتش را در ترازو قرار دهیم همه چیز مشخص می‌شود.
متاسفم برای کشوری که 30 سال مهلت داشت تا یک جوان 15 ساله‌ی با فرهنگ را تحویل اجتماع خود دهد اما هر گز از آن‌ها بر نیامد و حالا به زور چوب و چماق مشغول کار شده‌اند. اگر این جا جمهوری است و دموکراسی وجود دارد پس اصلا به کسی هیچ ربطی ندارد.
و در آخر بگویم نیچه پیامبر مدرن هرگز هنر را خوار نکرد و همیشه آن را ارجح‌ترین و متعالی‌ترین و بالاترین فعالیت انسانی قرار داد اما متاسفانه این کشور با سواد بسیار پایین خود در کمال بی‌ادبی هنر را رد کرده و هنر و هنرمند را در جایگاه اجتماعی خویش قرار نمی‌دهد، همان‌گونه که کشورهای دیگر برای هنر مند ارج و قرب خاص قائلند و تنها دلیل این قضیه این است که هنرمند در جامعه چیزهایی را می‌بیند و بیان می‌کند که هرگز برای دوام این دولت خوب و امیدوار کننده نیست. به قول بزرگی که این دولت با این همه ادعا تنها از دو بیت شعر می‌ترسد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوانندۀ گرامی این صفحه از سایت، در چهار کامنت ارسالی پی در پی خود نظرات قابل توجه‌ای در باب امور فرهنگی در ایران داشته‌اند که درج همۀ آنها به لحاظ بلندی مطلب، به عنوان «کامنت» در مختصری که برای این مورد وجود دارد، مقدور نیست. خوب می‌شد آنها را به شکل مقاله‌ای جداگانه و مستقل تهیه و ارسال کنند تا مورد نظر دبیران سایت قرار گیرد. با سپاس از حسن توجه و نظری که دارید. (زمانه)

-- HHHH ، May 4, 2007 در ساعت 09:58 PM

واقعا متاسفم برای خودم و کشورم. خانم تسلیمی یه جواهره. باید باشه برای ایران برای ایرانی...
واقعا جای تاسف داره.

-- هیلدا هومان ، May 27, 2007 در ساعت 09:58 PM

من نمیدونم تا کی باید این سوال رو تو ذهنم تکرار کنم که *پس کی درست میشه؟* با دستاویز ادبیات و تئاتر و رایزنیهای سیاسی و هنری هم راه به جائی نبردم و نبردیم تا حالا . همیشه هم حسرت اینکه لعل و گهر هائی مثل سوسن تسلیمی و ... رو روندیم از خودمون ( اشاره به ... ). آه با که گویم این حدیث حیرانی که آنسوی روزن ماه دشت خیال منست...

-- معین نعمت اللهی ، Jun 8, 2007 در ساعت 09:58 PM