تلاش برای نزدیک شدن به واقعیتسمانه خلیلیدر مارس ۱۹۹۵ جمعی از کارگردانان دانمارکی همچون لرس فون تریر و توماس وینتربرگ بیانیهای دربارهی ساخت فیلم نوشتند و امضاء کردند و در همان ماه در پاریس خواندند. این بیانیه به «دگما ۹۵» معروف شد. هدف از این مانیفیست هرچه واقعگراتر کردن سینما و برجسته کردن داستان فیلم بود. «دگما ۹۵» شامل ۱۰ اصل بود که انواع تمهیدات مصنوعی در ساخت فیلم را ممنوع میکرد. آنها استفاده از موسیقی زمینه، نورپردازی مصنوعی، استفاده از فیلترها و افکتها را ممنوع اعلام کردند و تنها بهکارگیری صحنههای طبیعی با نورهای طبیعی و دوربین روی دست را مجاز میشمردند. نشان ندادن جنایت و کشت و کشتار هم یکی از فرمانهای این بیانیه بود. البته بعدها امضاکنندگان آن برخی از اصلهای «دگما ۹۵» را در ساخت فیلمهایشان زیر پا گذاشتند.
در سال ۱۹۹۶ لرس فون تریر ساخت سهگانهی (تریلوژی) دیگری به نام «قلب طلایی» را شروع کرد. نخستین قسمت از این سهگانه فیلمی بود به نام «شكستن امواج» كه یکبار دیگر جایزهی ویژهی هیأت داوران كن را در سال ۹۶ برای وی به ارمغان آورد و همچنین نامزد دریافت نخل طلایی كن در همان سال شد. فون تریر در ادامهی سهگانه «قلب طلایی» فیلم «احمقها» را در سال ۱۹۹۸جلوی دوربین برد. این فیلم نیز نامزد دریافت نخل طلای كن سال ۹۸ شد. اما فیلم «رقصنده در تاریكی» کاملکنندهی این سهگانه بود و توانست همچون فیلم «اروپا» موفق به دریافت نخل طلای كن سال ۲۰۰۱ شود. ایثار یک قلب طلایی فون تریر درباره مضمون سهگانهی «یک قلب طلایی» به نشریهی «فیلم» (Film.de) میگوید: «هر سه فیلم کاراکتر تراژیک زنیست که خودش را برای دیگران ایثار میکند و عشقش به رفتار دیگران بستگی ندارد. وقتی بچه بودم کتاب قصهای داشتم که داستان دختری بود که تنها تکهای کیک در جیبش داشت. او در جنگل پرندهی گرسنهای میبیند و تکه ای از کیکش را به او میدهد. دخترک می رود و هر بار چیزی از آنچه دارد را میدهد تا اینکه در آخر کاملاً لخت میشود. این داستان از بچگی در ذهنم بود.»
خوبی در برابر خوبی فون تریر پس از ساخت «شکستن امواج» دربارهی ایده این فیلم به نشریهی «دیجیتالویدی» (Digitalvd.de) میگوید: «در فیلم "شکستن امواج" میخواستم خوبی را نشان دهم. مدتها دلم میخواست فیلمی بسازم که در آن همه نیروهای غریزی خوب باشند. قرار بود که در این فیلم تنها خوبیها وجود داشته باشند، اما از آنجا که امر نیک اغلب بد فهمیده میشود یا با چیز دیگری اشتباه گرفته میشود، بحران پدید میآید. بس (Bess) [قهرمان فیلم شکستن امواج. او عشقاش را نثار مردی به نام «یان» میکند که پس از ازدواج با او از گردن به پایین فلج میشود. عشق او، یان را شفا میدهد. زمانه] خوب است، اما به معنایی غیرمتعارف. بس اساساً در جهان تصورات خودش زندگی میکند، بدون اینکه اصلاً بفهمد که چیزهای خوب دیگری هم میتواند وجود داشته باشد. یان Jan هم خوب است، اما به گونهای پیچیده. او تلاش میکند از امر نیک آگاه باشد. یان در دنیای واقعی زندگی می کند، جایی که انجام خوبیها طبیعتاً خیلی دشوار است.
بس با این تصور اشتباه زندگی میکند که رفتارش به یان کمک میکند واز طرفی دیگر یان هم گمان میکند که دارد به بس کمک میکند. هر کدام به شیوهی خودش میخواهد به دیگری کمک کند. بدون آنکه یکی دیگری را مجبور کند. هر کدام میخواهد دیگری را نجات دهد، اما به شیوهی خودش.» فیلمهای دگمایی به واقعیت نزدیکترند فون تریر در گفتگو با نشریهی «فیلم» (Film.de) دربارهی تکنیکهای ساخت این سهگانه میگوید: «من فیلم «شکستن امواج» و «دیوانهها» را طبق اصول «دگما ۹۵» ساختم. فیلم «دیوانهها» را با یک دوربین سونی فیلمبرداری کردم. من عاشق دوربین ویدیویی هستم. ما ۱۳۰ساعت فیلم گرفتیم. مثلاً برای سکانس یک دقیقهای، بیست دقیقه فیلم میگرفتیم. تکنیک جالبیست و تفاوتش با شیوههای معمول این است که میتوانستم وقت زیادی برای بازیگران بگذارم. مجبور نبودم دربارهی نور فکر کنم چون از نور محیط استفاده میکردیم. نیازی نبود که نگران لباس باشم، چون بازیگران خودشان لباسشان را انتخاب می کردند. به تنها چیزی که باید فکر میکردم این بود که چطور میتوانم شخصیتهای زنده و واقعی جلوی دوربین ببرم. فیلم «رقصنده در تاریکی» فیلمی موزیکال است که آن را طبق اصول «دگما ۹۵» نساختم. اما البته به نحوی تحت تأثیر اصول آن است. ساختن یک فیلم موزیکال طبق اصول دگما یک مقداری دشوار است. یکی از سختترین و دشوارترین اصول دگما این است که صدا و تصویر با هم ساخته شود. در دو فیلم دیگر هر جا که میخواستم از موسیقی استفاده کنم، یک نوازندهی آکاردئون را سر صحنه میآوردم تا قطعهای را همزمان با فیلمبرداری ما از صحنه بنوازد. من فیلم را برای دل خودم میسازم لرس فون تریر به سایت «فیلم» (Film.de) دربارهی نگاهاش به فیلمسازی میگوید: «من معتقدم که بهترین آموزش این است که شما یک دوربین ویدیویی بخرید و شروع کنید به فیلم ساختن. مشکل مدارس فیلمسازی زمان ما این بود که شما حجم زیادی آموزشهای نظری فرا میگرفتید، در حالیکه خیلی کم فیلم میساختید. البته زمان ما دوربین ویدیویی نبود و باید با نگاتیو شانزده میلیمتری که خیلی هم گران بود فیلم میساختیم. من شش ماه کار کردم و پولم را پسانداز کردم تا توانستم فیلم شانزده میلیمتری بخرم و فیلمم را بسازم.
به نظر من شما باید موضوع و دغدغه شخصی خودتان را جلوی دوربین ببرید، به جای اینکه برای بازار، فیلم بسازید. در واقع من مخالف این هستم که فیلم را باید برای عموم ساخت. من به سلیقهی عام توجهای ندارم. من فیلم را برای احساسات شخصی خودم و پیش از هر چیز برای خودم میسازم. البته وقتی موفق هستم که مخاطب من همان حس و حال خوبی را داشته باشد که من هم موقع دیدن یک فیلم خاص پیدا میکنم.» منابع: در همین زمینه: • نمایی از عصر جنایت، دربارهی سهگانهی اروپا، ساختهی لرس فون تریر، سمانه خلیلی |
نظرهای خوانندگان
سه گانه ی لارس فن تریه شامل شکستن موج ها، رقصنده در تاریکی، و سگ آباد می شود. در فیلم آخر (Dogville) شخصیت زن (نیکل کیدمن) انتقام شخصیت های زن قربانی در دو فیلم قبلی را می گیرد. اگر چه این انتقام نه بر پایه ی قدرت مادینه که بر خشونت وام گرفته از پدرنهاد زن (Animus) است. نگاه کنید به خشونت از اسلاوج ژیژک.
-- آزند ، Dec 12, 2010 در ساعت 03:00 PMداگویل مربوط می شه به سه گانه سوم فون تریر به نام آمریکا سرزمین فرصتها که هنوز سومین فیلم و کامل کننده آن را نسا خته است.
-- بدون نام ، Dec 14, 2010 در ساعت 03:00 PMاروپا نخل طلا نگرفت!اون سال بارتون فينک نخل گرفت و فون تريه با عصبانيت سه جايزه ي ديگري که به خاطر اروپا بهش دادن به زمين زد!
-- حسين ضامن ضرابي ، Dec 14, 2010 در ساعت 03:00 PMخیلی ببخشید «نمایی از دیوانهها، دو...» اما نام این فیلم idioter است که «احمقها» یا حتا دقیقتر «ابلهان» ترجمه میشود. که با دیوانگی درفارسی کلی فرق میکند!
-- گیتی ، Dec 14, 2010 در ساعت 03:00 PM